شیطان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
با توجه به اينكه كلمه" يريد" فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد حاكى از اين معنى است كه اين اراده، اراده هميشگى شيطان است. و از طرفى مىبينيم كه در قرآن نيز شيطان به موجود خاصى اطلاق نشده، بلكه حتى به انسانهاى شرور و مفسد نيز اطلاق گرديده است. آنجا كه مىخوانيم: " وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ" <ref> انعام: 112</ref> " بدينگونه ما براى هر پيامبرى دشمنى از شيطانهاى انسانى و يا جن قرار داديم" و اينكه به ابليس هم شيطان اطلاق شده بخاطر فساد و شرارتى است كه در او وجود دارد. بنابراین شيطان مصادیق مختلفى دارد، كه يكى از مصداقهاى روشن آن"ابليس" و لشكريان و اعوان او است: و مصداق ديگر آن انسانهاى مفسد و منحرف كننده است . <ref> تفسير نمونه، ج1، ص: </ref> | با توجه به اينكه كلمه" يريد" فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد حاكى از اين معنى است كه اين اراده، اراده هميشگى شيطان است. و از طرفى مىبينيم كه در قرآن نيز شيطان به موجود خاصى اطلاق نشده، بلكه حتى به انسانهاى شرور و مفسد نيز اطلاق گرديده است. آنجا كه مىخوانيم: " وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ" <ref> انعام: 112</ref> " بدينگونه ما براى هر پيامبرى دشمنى از شيطانهاى انسانى و يا جن قرار داديم" و اينكه به ابليس هم شيطان اطلاق شده بخاطر فساد و شرارتى است كه در او وجود دارد. بنابراین شيطان مصادیق مختلفى دارد، كه يكى از مصداقهاى روشن آن"ابليس" و لشكريان و اعوان او است: و مصداق ديگر آن انسانهاى مفسد و منحرف كننده است . <ref> تفسير نمونه، ج1، ص: </ref> | ||
=دلیل خلقت شيطان= | |||
بسيارى مىپرسند شيطان كه موجود اغواگرى است اصلا چرا آفريده شد و فلسفه آفرینش او چيست؟! در پاسخ مىگوئيم: | |||
# خداوند شيطان را، شيطان نيافريد، به اين دليل كه سالها همنشين فرشتگان و بر فطرت پاك بود، ولى بعد از آزادى خود سوء استفاده كرد و بناى طغيان و سركشى گذارد، پس او در آغاز پاك آفريده شد و انحرافش بر اثر خواست خودش بود. | |||
# | |||
# از نظر سازمان آفرينش وجود شيطان براى افراد با ايمان و آنها كه مىخواهند راه حق را بپويند زيانبخش نيست، بلكه وسيله پيشرفت و تكامل آنها است، چه اينكه پيشرفت و ترقى و تكامل، همواره در ميان تضادها صورت مىگيرد. | |||
به عبارت بهتر: | |||
انسان تا در برابر دشمن نيرومندى قرار نگيرد هرگز نيروها و نبوغ خود را [[بسيج]] نمىكند و بكار نمىاندازد، همين وجود دشمن نيرومند سبب تحرك و جنبش هر چه بيشتر انسان و در نتيجه ترقى و تكامل او مىشود. يكى از [[فلاسفه]] بزرگ تاريخ معاصر" تواينبى" مىگويد:" هيچ تمدن درخشانى در جهان پيدا نشد، مگر اين كه، ملتى مورد هجوم يك نيروى خارجى قرار گرفت و بر اثر اين تهاجم نبوغ و استعداد خود را بكار انداخت و آن چنان تمدن درخشانى را پىريزى كرد". <ref>تفسير نمونه، ج1، ص: 194</ref> | |||
نسخهٔ ۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۴۷
این مقاله هماکنون برای مدتی کوتاه تحت ویرایش عمده است. این برچسب برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شدهاست، لطفا تا زمانیکه این پیام نمایش داده میشود ویرایشی در این صفحه انجام ندهید. این صفحه آخرینبار در ۰۸:۴۷، ۱۰ ژوئیه ۲۰۲۱ (ساعت هماهنگ جهانی) (۳ سال پیش) تغییر یافتهاست؛ لطفا اگر در چند ساعت اخیر ویرایش نشده است، این الگو را حذف کنید. اگر شما ویرایشگری هستید که این الگو را اضافه کرده است، لطفا مطمئن شوید آن را حذف یا با در دست ساخت جایگزین میکنید. |
شیطان،واژه شیطان از ماده «شطن» یا «یشطن» به معنای خبیث و پست و دور شدن، آمده است و به هر موجودی سرکش و متمرد اطلاق می شود. اعم از، انسان، جن و یا جنبندگان دیگر. پس شیطان اسم عام(اسم جنس) است اما "ابلیس اسم خاص (علم) است که حضرت آدم[۱] را سجده نکرد واکنون نیز با لشکر و منسوبین خود انسانها را وسوسه و گمراه میکند. لذا در قرآن کلمه شیطان به انسان و جن اطلاق شده است «و کذالک جعلنا لکل نبی عَدُوّاً شیاطین الانس و الجنّ؛» [۲] «بدین گونه مابرای هر پیامبری دشمنی از شیطانهای انسانی و یا جنی قرار دادیم.»
واژه ی «شیطان» به صورت مفرد «70» بار و به صورت جمع (شیاطین) «18» بار در قرآن آمده است. ماهیّت شیطان همانند جنیان ازآتش است به عبارت ساده میتوان گفت:شیطان نیز از نسل جنیان میباشد. که خودش اعتراف دارد که زمانی که خداوند به او فرمان سجده به حضرت آدم (ع) داد او از فرمان الهی سرپیچی نمود و گفت:«خلقتنی من نار و خلقته من طین؛» [۳] «مرا از آتش و او را از خاک آفریدی (و آتش به خاک افضلیت دارد)» و همانند جنیان دارای اختیار، تکلیف و شعور و عقل و اراده و زاد و ولد هستند.
منظور از شيطان در قرآن
كلمه" شيطان" از ماده" شطن" گرفته شده، و" شاطن" به معنى" خبيث و پست" آمده است و شيطان به موجود سركش و متمرد اطلاق مىشود، اعم از انسان و يا جن و يا جنبندگان ديگر، و به معنى روح شرير و دور از حق، نيز آمده است، كه در حقيقت همه اينها به يك قدر مشترك باز گشت مىكنند.
بايد دانست كه" شيطان" اسم عام (اسم جنس) است، در حالى كه" ابليس" اسم خاص (علم) مىباشد، و به عبارت ديگر" شيطان" به هر موجود موذى و منحرف كننده و طاغى و سركش، خواه انسانى يا غير انسانى مىگويند، و ابليس نام آن شيطان است كه آدم را فريب داد و اكنون هم با لشكر و جنود خود در كمين آدميان است.
از موارد استعمال اين كلمه در قرآن نيز بر مىآيد كه شيطان به موجود موذى و مضر گفته مىشود، موجودى كه از راه راست بر كنار بوده و در صدد آزار ديگران است، موجودى كه سعى مىكند ايجاد دودستگى نمايد، و اختلاف و فساد به راه اندازد، چنان كه مىخوانيم: " إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ ...،": [۴] " شيطان مىخواهد بين شما دشمنى و بغض و كينه ايجاد كند ..."
با توجه به اينكه كلمه" يريد" فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد حاكى از اين معنى است كه اين اراده، اراده هميشگى شيطان است. و از طرفى مىبينيم كه در قرآن نيز شيطان به موجود خاصى اطلاق نشده، بلكه حتى به انسانهاى شرور و مفسد نيز اطلاق گرديده است. آنجا كه مىخوانيم: " وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ" [۵] " بدينگونه ما براى هر پيامبرى دشمنى از شيطانهاى انسانى و يا جن قرار داديم" و اينكه به ابليس هم شيطان اطلاق شده بخاطر فساد و شرارتى است كه در او وجود دارد. بنابراین شيطان مصادیق مختلفى دارد، كه يكى از مصداقهاى روشن آن"ابليس" و لشكريان و اعوان او است: و مصداق ديگر آن انسانهاى مفسد و منحرف كننده است . [۶]
دلیل خلقت شيطان
بسيارى مىپرسند شيطان كه موجود اغواگرى است اصلا چرا آفريده شد و فلسفه آفرینش او چيست؟! در پاسخ مىگوئيم:
- خداوند شيطان را، شيطان نيافريد، به اين دليل كه سالها همنشين فرشتگان و بر فطرت پاك بود، ولى بعد از آزادى خود سوء استفاده كرد و بناى طغيان و سركشى گذارد، پس او در آغاز پاك آفريده شد و انحرافش بر اثر خواست خودش بود.
- از نظر سازمان آفرينش وجود شيطان براى افراد با ايمان و آنها كه مىخواهند راه حق را بپويند زيانبخش نيست، بلكه وسيله پيشرفت و تكامل آنها است، چه اينكه پيشرفت و ترقى و تكامل، همواره در ميان تضادها صورت مىگيرد.
به عبارت بهتر:
انسان تا در برابر دشمن نيرومندى قرار نگيرد هرگز نيروها و نبوغ خود را بسيج نمىكند و بكار نمىاندازد، همين وجود دشمن نيرومند سبب تحرك و جنبش هر چه بيشتر انسان و در نتيجه ترقى و تكامل او مىشود. يكى از فلاسفه بزرگ تاريخ معاصر" تواينبى" مىگويد:" هيچ تمدن درخشانى در جهان پيدا نشد، مگر اين كه، ملتى مورد هجوم يك نيروى خارجى قرار گرفت و بر اثر اين تهاجم نبوغ و استعداد خود را بكار انداخت و آن چنان تمدن درخشانى را پىريزى كرد". [۷]