ام‌البنین: تفاوت میان نسخه‌ها

۳٬۲۹۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۷ اوت ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:


فاطمه کلابیه سراسر نجابت و پاکی و خلوص بود. هنگامی که می خواست پابه خانه [[علی]] بگذارد گفت تا دختر بزرگ [[فاطمه (س)]] اجازه نفرمایند وارد خانه نمی شوم این نهایت ادب او را به خاندان امامت می رساند روز اولی که ام البنین (ع) پا در خانه علی (ع) گذاشت، [[حسن]] و [[حسین]] (ع) مریض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه [[ابوطالب]]، به محض آن‏که وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید و هم‏چون مادری مهربان به دلجویی و پرستاریآنان پرداخت. وهمواره می گفت من کنیز فرزندان فاطمه هستم. <ref> زندگانی حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) ص 21 وکتاب چهره درخشان قمربنی هاشم ص 59</ref>
فاطمه کلابیه سراسر نجابت و پاکی و خلوص بود. هنگامی که می خواست پابه خانه [[علی]] بگذارد گفت تا دختر بزرگ [[فاطمه (س)]] اجازه نفرمایند وارد خانه نمی شوم این نهایت ادب او را به خاندان امامت می رساند روز اولی که ام البنین (ع) پا در خانه علی (ع) گذاشت، [[حسن]] و [[حسین]] (ع) مریض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه [[ابوطالب]]، به محض آن‏که وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید و هم‏چون مادری مهربان به دلجویی و پرستاریآنان پرداخت. وهمواره می گفت من کنیز فرزندان فاطمه هستم. <ref> زندگانی حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) ص 21 وکتاب چهره درخشان قمربنی هاشم ص 59</ref>
=ثمره ازدواج ام البنین با حضرت علی (ع)=
ثمره ازدواج حضرت علی با او، چهار پسر رشید بود به نام های: عبّاس، عبدالله، جعفر و عثمان، که به دلیل داشتن همین پسران، او را ام‏ البنین، یعنی مادر پسران می‏خواندند. فرزندان ام البنین همگی در کربلا به شهادت رسیدند و نسل ایشان از طریق عُبیداللّه‏ فرزند حضرت ابوالفضل علیه‏ لسلام ادامه یافت.
==میلاد فرزند شجاعت==
نخستین فرزند پاک بانو ام ‏البنین، [[علمدار کربلا]] [[ابوالفضل العباس (ع)]] بود؛ برخى از محققان برآنند که حضرت ابوالفضل العباس (ع) در روز چهارم ماه شعبان سال 26 هجرى دیده به جهان گشود. هنگامى‌که مژده ولادت عباس به امیرالمؤمنین (ع) داده شد، به خانه شتافت او را در برگرفت، باران بوسه بر او فرو ریخت و مراسم شرعى تولد را درباره او اجرا کرد. در روز هفتم تولّدش طبق رسم و سنّت اسلامی گوسفندی را به عنوانِ عقیقه ذبح کردند و گوشت آن را به فقرا [[صدقه]] دادند امیرالمؤمنین (ع) از پس پرده‏ هاى غیب، جنگاورى و دلیرى فرزند را در عرصه‏ هاى پیکار دریافته بود و مى ‏دانست که او یکى از قهرمانان [[اسلام]] خواهد بود.
لذا او را <big>عباس (دژم: شیر‌بیشه)</big> نامید؛ زیرا در برابر کژیها و باطل، ترش‌ رو و پر آژنگ بود و در مقابل نیکى، خندان و چهره گشوده. روزی ام البنین وارد اتاق شد. علی (ع) را دید که عباس خردسال را روی پاهایش نشانده، آستین‌های کودک را بالا زده و بازوانش را می بوسد و به شدت می گیرید. ام البنین حیران و نگران علت را پرسید. علی (ع) با اندوه پاسخ داد: به این دو دست نگاه میکردم و آنچه بر سرشان می آید، به یاد می آوردم. تعجب ام البنین به ترس تبدیل شد: مگر چه بر سر دستان پسرم خواهد آمد؟ و پاسخ شنید که از بازو قطع خواهند شد. پرسید: چرا یاعلى؟ و آنگاه شرح کربلا را شنید و اینکه دستان فرزندش در راه پسر [[ریحانه رسول]]، قطع خواهند شد. گریه امانش نمی داد، اما شکر [[خدا]] را میگفت که پسرش فدای سبط گرامی رسول (ص) میشود. علی (ع) مادر عباس را به منزلتی که فرزندش نزد خدا داشت، بشارت داد و گفت که خداوند در عوض دو دست، دو بال به او می بخشد تا با [[ملائکه]] در بهشت پرواز کند. <ref>باقر شریف‌قرشى، زندگانی حضرت ابوالفضل‌العباس</ref>


=پانویس=
=پانویس=
confirmed، مدیران
۳۳٬۶۲۶

ویرایش