ریاض الصلح: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۹: خط ۱۹:
</div>
</div>


نخست وزير و سياستمدار لبنانى.  
'''ریاض الصلح''' نخست وزير و سياستمدار لبنانى است.  


=تولد=
=تولد=
خط ۴۷: خط ۴۷:
=ترور=
=ترور=


در ۱۳۳۰ش/ ۱۹۵۱، رياض الصلح با دعوت رسمى [[ملک عبداللّه بن حسين]]، پادشاه اردن، به آن کشور رفت و در ۲۴ تير ۱۳۳۰/ ۱۶ ژوئيه ۱۹۵۱ در راه بازگشت، در فرودگاه عمان چند تن از اعضاى حزب ملىگراى اجتماعى سوريه او را ترور کردند. جنازه وى به بيروت منتقل و در همانجا به خاک سپرده شد<ref>سيل، ص ۷۲۴ـ۷۲۶، ۷۳۷</ref>.
در ۱۳۳۰ش/ ۱۹۵۱، رياض الصلح با دعوت رسمى [[ملک عبداللّه بن حسين]]، پادشاه اردن، به آن کشور رفت و در ۲۴ تير ۱۳۳۰/ ۱۶ ژوئيه ۱۹۵۱ در راه بازگشت، در فرودگاه عمان چند تن از اعضاى حزب ملى‌گراى اجتماعى سوريه او را ترور کردند. جنازه وى به بيروت منتقل و در همانجا به خاک سپرده شد<ref>سيل، ص ۷۲۴ـ۷۲۶، ۷۳۷</ref>.


=پانویس=
=پانویس=
{{پانویس|1}}
{{پانویس|1}}
[[رده:لبنان]]
[[رده:لبنان]]

نسخهٔ ‏۹ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۵۶

پرونده:Riadh elsolh.jpg
ریاض الصلح نخست وزیر لبنان
نام ریاض صلح
نام پدر رضا الصلح
متولد ۱۵ صفر ۱۳۱۲/ ۱۸ اوت ۱۸۹۴
محل تولد بیروت
برخی مشاغل ‏نخست وزیر لبنان

ریاض الصلح نخست وزير و سياستمدار لبنانى است.

تولد

او در ۱۵ صفر ۱۳۱۲/ ۱۸ اوت ۱۸۹۴ در بيروت به دنيا آمد. رياض به خاندان بزرگ سنّى الصلح نسب مى برد که از صاحب منصبان سياسى بودند. پدرش رضاالصلح فرماندار چند شهر از جمله نبطیه در لبنان بود.

تحصیلات

رياض الصلح تحصيلات خود را در بيروت گذراند و در ۱۳۲۶/ ۱۹۰۸ که پدرش نماينده بيروت در مجلس نمايندگان عثمانى (مجلس مبعوثان) شد، همراه خانوادهاش به استانبول رفت و در ۱۳۲۸/ ۱۹۱۰ در دانشکده حقوق استانبول به تحصيل مشغول شد[۱]

فعالیت های سیاسی

او همزمان به جمعيت العربية الفتاة (جمعيت جوانان عرب) پيوست. اين جمعيت خواستار خودمختارى عربها در چهارچوب حکومت عثمانى بود. رياض پس از فارغالتحصيلى و پايان دوره نمايندگى پدرش، در ۱۳۳۱/ ۱۹۱۳ همراه خانواده به بيروت بازگشت و فعاليتهاى سياسى خود را با گروهى از اعضاى جمعيت العربية الفتاة، که در بيروت مستقر بودند، ادامه داد. حکومت عثمانى او را در ۱۳۳۳/ ۱۹۱۵ به دليل ارتباط با اميرفيصل اول، فرزند شريف حسينبن علی، که بر ضد حکومت عثمانى قيام کرده بود، دستگير و زندانى کردند. در همين زمان پدرش نيز به دليل فعاليتهاى سياسى و مخالفت با حکومت عثمانى به زندان افتاد.

دادگاه نظامى عثمانى در ۱۳۳۴/ ۱۹۱۶ رياض الصلح و پدرش را به تبعيد در آناطولى محکوم کرد که تا ۱۳۳۶/ ۱۹۱۸ ادامه داشت [۲]. رياض الصلح پس از بازگشت از تبعيد با پدرش به دمشق رفت زيرا اميرفيصل در اين زمان با شکست دادن عثمانيها آنجا را تصرف کرده و پادشاهى عربى سوريه شامل سوريه، لبنان، فلسطين و اردن را تشکيل داده بود. پدر رياضال صلح به سمت وزير کشور در حکومت اميرفيصل انتخاب و رياض نيز فرماندار شهر صيدا شد، اما رياض الصلح پس از مدتى براثر فشار فرانسويها از مقام خود استعفا داد و به دمشق بازگشت.

او سپس به حزب الاستقلال العربى پيوست، که متشکل از ملىگرايان عرب بود و بر ضد استعمار فرانسه فعاليت مى کرد[۳]. در ۱۳۳۸/ ۱۹۲۰ که ارتش فرانسه در جنگ مَيَسلون، ملىگرايان عرب را شکست داد و دمشق را تصرف کرد، رياض الصلح ناگزير به قاهره و سپس به بيروت رفت. دادگاه نظامى فرانسه به طور غيابى وى را به سبب حمايت از اميرفيصل و فعاليتهاى ضد فرانسوى به اعدام محکوم کرد. رياض الصلح ناگزير از بيروت به فلسطين رفت که زير سلطه فرانسويها نبود. او در ۱۳۰۰ش/ ۱۹۲۱ در مجمع سورى ـ فلسطينى در ژنو شرکت کرد. رياض الصلح که تا ۱۳۰۳ش/ ۱۹۲۴ در فلسطين، مصر و اروپا زندگى مى کرد پس از اينکه دولت فرانسه او را بخشيد، به بيروت بازگشت [۴]. رياض الصلح در بيروت به اتفاق دوستش خيرالدين الاحْدَب، روزنامه العهد الجديد را تأسيس کرد. خط مشى روزنامه مخالفت با استعمار فرانسه و کوشش براى استقلال لبنان و سوريه بود. بنابراين، فرانسويها چندين بار آن را توقيف کردند. رياض همزمان به کشورهاى مختلفى سفر کرد و مبارزه با استعمار فرانسه را ادامه داد[۵].

با آغاز قيام مردم سوريه بر ضد استعمار فرانسه در ۱۳۰۴ش/ ۱۹۲۵، رياض الصلح براى حمايت از قيام به ژنو، مقرّ جامعه ملل، و چند کشور اروپايى سفر کرد. در پى اين فعاليتها، فرانسويها او را در ۱۳۰۵ش/ ۱۹۲۶ در بيروت دستگير و زندانى کردند، اما او پس از مدتى از زندان فرار کرد و به اروپا رفت. در ۱۳۰۷ش/ ۱۹۲۸ که ملىگرايان سوريه حزب تجمع ملى (الکُتْلَة الوطنية) را تأسيس کردند، رياض نيز به اين حزب پيوست [۶]. رياض الصلح در ۱۳۱۲ش/ ۱۹۳۳ در بيروت افزون بر کار وکالت، فعاليتهاى ضداستعمارى خود را نيز ادامه داد. در ۱۳۱۴ش/ ۱۹۳۵، دولت فرانسه وى را به سبب نقش مهمى که در اعتصابات کارگرى داشت، دو ماه به قامِشْلى در سوريه تبعيد کرد. پس از پايان تبعيد، رياض در فلسطين با ديويد بنگوريون و ديگر شخصيتهاى برجسته جنبش صهيونيسم ديدار کرد تا از حقوق فلسطينيها دفاع کند، اما کوششهاى او براى کاستن مهاجرت يهوديان به خاورميانه و نفوذ آنها در آنجا، نتيجه اى نداشت [۷]. رياض الصلح در ۱۳۱۶ش/ ۱۹۳۷ نامزد انتخابات مجلس در بيروت شد، اما پس از قطعىشدن شائبه تقلب در انتخابات از آن کناره گرفت. در ۱۳۲۰ش/ ۱۹۴۱ به دليل وقوع جنگ جهانى دوم (۱۹۳۹ـ۱۹۴۵)، اوضاع اقتصادى لبنان وخيم شد. در چنين اوضاعى رياض الصلح اعتصابات مردمى را رهبرى مىکرد که به استعفاى دولت انجاميد. او بار ديگر در ۱۳۲۲ش/ ۱۹۴۳ در انتخابات مجلس شرکت کرد و به نمايندگى انتخاب شد[۸].

در ۲۹ شهريور ۱۳۲۲/ ۲۱ سپتامبر ۱۹۴۳، مجلس لبنان بِشاره خورى را به رياست جمهورى انتخاب کرد، او نيز رياض الصلح را به نخست وزيرى و نيز وزارت دارايى برگزيد[۹].رياض الصلح و بشاره خورى قانون اساسى لبنان را اصلاح کردند. براساس اين تغييرات، همه قوانين راجع به تحت الحمايگى فرانسه لغو شد و لبنان کشورى عربى، مستقل و تجزيه ناپذير به شمار آمد که در آن مسلمانان و مسيحيان حقوق برابر داشتند. اين اصول که بعدها به ميثاق ملى لبنان معروف شد، در ۱۶ آبان ۱۳۲۲/ ۸ نوامبر ۱۹۴۳ به تصويب مجلس لبنان رسيد[۱۰]. فرانسويها در واکنش به اين ميثاق، در ۱۹ آبان/ ۱۱ نوامبر، بشاره خورى، رياض الصلح و شمارى از وزيران و اعضاى مجلس را دستگير و زندانى کردند. فرانسويها مجلس را نيز منحل و اميل اده را به سممَت رئيس جمهور و نخست وزير منصوب کردند[۱۱]. مردم لبنان در واکنش به اين اقدامات، تظاهرات گستردهاى برپا کردند و سياستمداران نيز از عضويت در هيئت دولت اميل اده خوددارى کردند. سرانجام در ۳۰ آبان/ ۲۲ نوامبر و براثر فشار و اعتراضهاى گسترده مردم، دولت فرانسه زندانيان را آزاد و پايان تحت الحمايگى و استقلال لبنان را اعلام کرد. رياض الصلح نيز بار ديگر نخست وزير لبنان شد. او از ۱۳ تير ۱۳۲۳/ ۱۳ ژوئيه ۱۹۴۴ تا ۲۹ دى ۱۳۲۳/ ۱۹ ژانويه ۱۹۴۵ يکبار و از ۲۳ آذر ۱۳۲۵/ ۱۴ دسامبر ۱۹۴۶ تا ۲۵ بهمن ۱۳۲۹/ ۱۴ فوريه ۱۹۵۱، چهار بار متوالى از سوى بشاره خورى نخست وزير شد.

رياض الصلح در اين دوره بيشتر به سياست خارجى توجه داشت، ازاين رو، در اداره امور کشور با مشکلات زيادى مواجه شد. لبنان در آن زمان ساختار ادارى مناسبى نداشت و طايفه گرايى و منازعاتِ برآمده از آن، اداره امور کشور را دشوار کرده بود[۱۲]. فرانسويها در ۱۳۲۵ش/ ۱۹۴۶ درموافقتنامهایى با رياض الصلح نيروهاى خود را از لبنان خارج کردند[۱۳]. پس از آنکه سازمان ملل در ۱۳۲۶ش/ ۱۹۴۷ تصميم به تقسيم فلسطين گرفت. رياض با سران بعضى از کشورهاى عربى که در ۱۳۲۷ش/ ۱۹۴۸ در تدارک حمله به اسرائيل برآمده بودند، مذاکره و آنها را به شرکت در اين جنگ ترغيب کرد. براثر اين کوششها، ارتش عربى مشترکى تشکيل شد که ارتش لبنان نيز جزو آن بود، اما آنها در اين جنگ شکست خوردند[۱۴]. در ۱۵ خرداد ۱۳۲۹/ ۵ ژوئن ۱۹۴۹، اعضاى حزب ملىگراى اجتماعى سوريه (الحزب السورى القومى الاجتماعى) که خواهان تأسيس سوريه بزرگ بودند، به رهبرى آنطوان سعاده شورش مسلحانه کردند، اما نيروهاى امنيتى لبنان شورش آنها را سرکوب کردند و آنطوان سعاده به دستور رياض الصلح به اتهام شورش مسلحانه دستگير و به اعدام محکوم شد[۱۵].

مشکلات اقتصادى و سياسى در ۱۳۲۹ش/ ۱۹۵۰ و ۱۳۳۰ش/ ۱۹۵۱ سبب شد تا مخالفانى که خواستار اصلاحات بودند، بيش از پيش به دولت انتقاد کنند. اقدام شتابزده رياض الصلح در اعدام آنطوان سعاده نيز انتقادهاى زيادى برانگيخت. از سوى ديگر، دخالتهاى سليم خورى، برادر بشاره خورى، در امور کشور، موجب اختلاف ميان رياض الصلح و بشاره خورى شد، که در پى آن رياض الصلح در ۲۴ بهمن ۱۳۲۹/ ۱۳ فوريه ۱۹۵۱ استعفا داد[۱۶].

ترور

در ۱۳۳۰ش/ ۱۹۵۱، رياض الصلح با دعوت رسمى ملک عبداللّه بن حسين، پادشاه اردن، به آن کشور رفت و در ۲۴ تير ۱۳۳۰/ ۱۶ ژوئيه ۱۹۵۱ در راه بازگشت، در فرودگاه عمان چند تن از اعضاى حزب ملى‌گراى اجتماعى سوريه او را ترور کردند. جنازه وى به بيروت منتقل و در همانجا به خاک سپرده شد[۱۷].

پانویس

  1. رغيد الصلح، ص ۳۶؛ سيل، ص ۵۵، ۶۰، ۷۷.
  2. سيل، ص ۹۱، ۹۴، ۱۰۷ـ۱۰۸، ۱۱۱ـ۱۱۲
  3. على شعيب، ص ۳۱۱ـ۳۱۳؛ طرابلسى، ص۱۳۰ـ۱۳۱؛ سيل، ص ۱۲۱، ۱۲۵، ۱۲۹، ۱۳۱، ۱۴۵ـ۱۴۶
  4. على شعيب، ص ۳۱۴ـ۳۱۵؛ رغيد الصلح، همانجا؛ سيل، ص ۱۶۲ـ۱۶۶، ۱۶۸، ۱۷۰
  5. على شعيب، ص ۳۱۹؛ سيل، ص ۱۹۴ـ۱۹۷
  6. سيل، ص ۱۹۹، ۲۱۴ـ۲۱۵، ۲۴۰ـ۲۴۱
  7. رغيدالصلح، ص ۳۷؛ سيل، ص ۲۶۲، ۲۶۷ـ۲۶۸، ۳۰۵ـ۳۱۰
  8. على شعيب، ص ۳۲۹؛ سيل، ص۳۷۰ـ۳۷۱، ۴۳۴ـ۴۳۵، ۵۰۰ـ۵۰۱
  9. ماجد خليل ماجد، ص ۵۳؛ طرابلسى، ص ۱۷۷
  10. لبيب عبدالساتر، ص ۲۲۳؛ خوند، ج ۱۶، ص ۱۷۸ـ۱۷۹؛ طرابلسى، ص ۱۷۸
  11. على سليمان مقداد، ص ۱۴۷؛ فريد خازن، ص ۶۳۳؛ لبيب عبدالساتر، ص ۲۲۴
  12. ماجد خليل ماجد، ص ۵۳ـ۵۷، ۶۷ـ۷۵؛ سيل، ص ۵۶۵
  13. سيل، ص ۶۰۱ـ۶۰۲؛ خوند، ج ۱۶، ص ۱۸۸ـ۱۸۹
  14. سيل، ص ۶۳۵، ۶۴۹، ۶۵۳ـ۶۵۴
  15. خوند، ج ۱۶، ص ۱۹۶ـ۱۹۷؛ صليبى، ص ۲۴۱؛ سيل، ص ۶۸۸ـ۶۹۴
  16. ماجد خليل ماجد، ص ۷۵؛ سيل، ص ۷۱۱ـ۷۱۲، ۷۲۱ـ۷۲۲
  17. سيل، ص ۷۲۴ـ۷۲۶، ۷۳۷