مجوس: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
علامه طباطبایی در چند جای تفسیر المیزان مجوسیان را اهل کتاب و قوم معروفی (مغان؟) دانسته که به زرتشت گرویدند. در بحث روایتی ایشان سؤالی که اشعث بن قیس از حضرت علی (ع) پرسید و جواب حضرت علی (ع) به او در مورد مجوسیان و اهل کتاب بودن آنها را آورده سپس اضافه میکند «اما این که مجوسیان اهل کتابند روایت دیگری نیز بر وقفش هست و در این روایات آمده که آنها پیغمبری داشتند و او را کشتند و کتابش را سوزاندند». مجددا در اینجا حدیث حضرت علی (ع) به طور بسیار متقنی میتواند به موضوع قیام مزدک اشاره داشته باشد که در حدود 100 سال قبل از ظهور اسلام برای احیای تعالیم مهر بپا خواست و کتاب دسناد را آورد که حاوی تعلیمات مغان بود لیکن بدستور انوشیروان، مزدک و مزدکیان به قتل رسیده و کلیه نسخ کتاب دسناد جمع آوری و سوزانده شد.با دقت در تفاسیر چنین به نظر میرسد تفاسیر کهن و جدید شیعه با اتکا به روایات، مجوس را اهل کتاب شمردهاند ولی تفاسیر اهل سنت آنها را اهل کتاب ندانستهاند. | علامه طباطبایی در چند جای تفسیر المیزان مجوسیان را اهل کتاب و قوم معروفی (مغان؟) دانسته که به زرتشت گرویدند. در بحث روایتی ایشان سؤالی که اشعث بن قیس از حضرت علی (ع) پرسید و جواب حضرت علی (ع) به او در مورد مجوسیان و اهل کتاب بودن آنها را آورده سپس اضافه میکند «اما این که مجوسیان اهل کتابند روایت دیگری نیز بر وقفش هست و در این روایات آمده که آنها پیغمبری داشتند و او را کشتند و کتابش را سوزاندند». مجددا در اینجا حدیث حضرت علی (ع) به طور بسیار متقنی میتواند به موضوع قیام مزدک اشاره داشته باشد که در حدود 100 سال قبل از ظهور اسلام برای احیای تعالیم مهر بپا خواست و کتاب دسناد را آورد که حاوی تعلیمات مغان بود لیکن بدستور انوشیروان، مزدک و مزدکیان به قتل رسیده و کلیه نسخ کتاب دسناد جمع آوری و سوزانده شد.با دقت در تفاسیر چنین به نظر میرسد تفاسیر کهن و جدید شیعه با اتکا به روایات، مجوس را اهل کتاب شمردهاند ولی تفاسیر اهل سنت آنها را اهل کتاب ندانستهاند. | ||
بطوری که ذکر شد در قرآن فقط یک بار کلمه مجوس آمدهاست لیکن آیه دیگری هم در قرآن هست که هر چند بطور صریح در آن از مجوس نام برده نشده اما شأن نزول آن درباره مجوس میباشد. «یا ایها الذین امنوا علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم الی الله مرجعکم جمیعاً فینبئکم بما کنتم تعملون». (مائده، آیه ۱۰۴) در شأن نزول این آیه از ابن عباس روایت شده که پیامبر خدا به مردم هجر نامه نوشت و اسلام را به آنها عرضه کرد و فرمود در صورت عدم قبول، جزیه بپردازند. در تفسیر ابو الفتوح رازی آمدهاست که منذر بن ساوی نامه رسول برایشان عرضه کرد: «بر عرب و جهودان و ترسایان و گورانی که آنجا بودند که ایشان گفتند که ما جزیه قبول نکنیم و اسلام نیاوردیم. او رسول را خبر داد و رسول به او نوشت که از عرب قبول مکن الا اسلام یا تیغ و اما جهودان و ترسایان و گوران یا اسلام آرند یا جزیه قبول کنند. او نامه عرضه کرد. عرب ایمان آوردند و اهل ذمه جزیه قبول کردند. منافقان در این حدیث طعنه زدند گفتند، عجب نیست کار محمد، میگوید مرا فرمودهاند که با مردمان کارزار کنم تا بگویند لا اله الاّ الله آنگاه از گوران هجر و اهل کتاب جزیه میستاند و ایشان را بر کفر رها میکند. چرا ایشان را بر اسلام اکراه نمیکند و یا از عرب جزیه قبول نمیکند. مسلمانان را سخت آمد. خدای تعالی این آیه فرستاد: یا ایها الذین امنوا علیکم انفسکم…» . این شأن نزول در تفاسیر بسیاری نقل شدهاست. در کنار آن شأن نزول دیگری هم برای این آیه قائل هستند. در تفسیر صافی، فیض شأن نزول آیه را حسرت بردن و افسوس خوردن مؤمنان بر حال کفار ذکر کرده و نوشتهاست، مسلمانان از این که کفار با طیب خاطر دین اسلام را نمیپذیرند متحیّر بودند و آیه مذکور برای تسلیت خاطر آنان نازل شد . ولی محتوای آیه بیشتر دلالت دارد بر این که جواب اعتراض باشد نه تسلیت و دلجویی، گویا افراطیون میخواستند هر کس را که اسلام نیاورد از دم شمشیر بگذرانند در صورتی که خدا و پیامبرش میخواستند دین مبین با تفکر و تأمل پذیرفته شود . |
نسخهٔ ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۱:۰۸
معرب مغ یونانی، ماگوس. لاتینی، مگوس. آرامی، مجوشا میباشد. معرب کلمه ٔ پارسی مگوش و مگو (پارسی باستان) که به یونانی ماگوس و به فارسی حالیه مغ گویند. به صورت مگو چندین بار در کتیبههای بیستون آمده و در اوستا به صورت مغو و در پهلوی مغ شدهاست. گروهی از ایرانیان قدیم که قائل به دومبداء نور و ظلمت و یزدان و اهرمن بودهاند و اینان پیش از ظهور زرتشت هم بودهاند و مجوس خوانده میشدند. در ادبیات عربی و فارسی به هر دو معنی استعمال شده اما از ملل و نحل شهرستانی چنین بر میآید که زرتشتی و مجوس را جدا دانسته و علمای اوایل اسلام نیز مجوس وزرتشتی را یکی نمیدانستند.به انگلیسی ماگوس: ماگوس Magus، جمع ماگیMagi، عضو یک قبیله باستانی ایرانی که در فعالیتهای فرقه ای تخصص یافته بود.
این نام شکل لاتین شده ماگویی Magoi(برای نمونه هرودوتHerodotus 1:101) میباشد که ترجمه یونانی از اصل ایرانیستی. کلمه جادو Magic از همین لغت استخراج شده اینکه آیا مغان از ابتدا پیروان زرتشت بوده و مبلغین او بوده باشند جای جدل است. در کتیبه سه زبانه بیستون که در آن داریوش کبیر پیروزی سریع و نهایی خود را بر مغ که بر علیه قدرت او شوریده بود شرح میدهد (522 قبل از میلاد) چنین به نظر نمیرسد. در دایره المعارف اسلام اثر E.J. Brill به Madjus مراجعه شود. قاموس المحیط: مجوس؛ کصبور، رجل صغیر الاذنین
ابهامات تعاریف مجوس در فرهنگ نامه ها
در خصوص اینکه آیا مجوسان تابعان زرتشت هستند یا نه در میان لغت نامه نویسان اختلافات زیادی وجود دارد آناندراج قوم آتش پرست که از تابعان زرتشت اند و در منتخب گوید پرستندگان ماه و آفتاب و آتش (این زرتشتیان نیستند که پرستندگان آفتاب و آتشند). رساله معربات نوشته که مجوس منجگوش یعنی صغیرالاذن. چون واضع دین مجوس مرد خردگوش بود لذا چنین گفتند (خوب اگر چنین کسی دین مجوس را وضع کرده پس با دین زرتشت متفاوت است). ناظم الاطباء گوید: معرب موی گوش و یا سیخگوش که نام کسی بوده که در آیین زردشت بدعتها گذاشته و اکنون پیروان زرتشت را گویند(پس مجوس حداقل قبلا به چیز دیگری اطلاق میشده). در انسان کامل گفته که مجوس گروه آتش پرستان را گویند و در شرح مواقف آورده که مجوس فرقهای از ثنویهاند که قائلند به فاعل خیر که او را یزدان خوانند و به فاعل شر که او را اهریمن نامند (به نظر میرسد این درک نادرستی از افکار زروانی مغان باشد). در ملل و نحل گفتهاست که مجوس طایفهای بودند که کتاب آسمانی داشتند مردی آن کتاب را تحریف و تبدیل کرد چون یک شب بگذشت بامدادکتاب اصل را ناپدید یافتند و گویند کتاب به آسمان برده شد و از این رو آنان را اهل کتاب نتوان شناخت اما در شرح مواقف گفته مجوس اهل کتاب باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون). ایشان علما و دانشمندان قوم فارس بوده فلسفه و هیئت و علوم ریاضی و دیگر علوم را که در آن زمان معروف بود تعلیم میدادند (از قاموس کتاب مقدس) از ملل و نحل شهرستانی چنین بر میآید که زرتشتی و مجوس را جدا دانسته و علمای اوایل اسلام نیز مجوس وزرتشتی را یکی نمیدانستند (دهخدا). در دوران هخامنشی مجوسان مغان به یک رسته از روحانیان زرتشتی اطلاق میگردید که بدین لحاظ اختلاط واژ مغ با موبد (و طبقه روحانی) و از سوی دیگر یکی انگاری آیین مهر و زرتشتی پدید آمده. اینکه زرتشت پیامبر آیین مهر بوده که آموزههایش در ادوار هخامنشی و بخصوص ساسانی به انحراف کشیده شد، یا اینکه زرتشت دین جدیدی را با آموزههای کنونی با خود آورد جای تحقیق دارد. (همچنین ببینید: مغ)
تفاوت مجوس (مغ) با زرتشتی
منظور از مجوس (مغوس= مغ) پیروان آیین مهر یا میترا است که دین اقوام آریایی بوده و قدمت آن به پیش از زرتشت بازمیگردد. این نکته متاسفانه توسط کسانی که آشنایی کافی با این دو آیین نداشته اند معمولا مخلوط و مشتبه گردیده است. دکتر هاشم رضی مترجم وندیداد (اوستا) نوشتهاست: «آنچه که دَرَش، گمانی نیست، زرتشت در شرق ایران، - شمالشرقی- زاده شد و دین خود را ارایه کرد. جائی که زرتشت دین آورد، دین میترایی مورد ایمان و علاقهٔ مردم بود... میترائیسم یا مهرپرستی نام دین باستانی اقوام آریایی است که بنا بر اندیشههای زروانیسم خود هم نور و هم ظلمت را از قوای طبیعت و لازمه هستی میدانستند و بروز طبایع ایزد و اهریمن را در انسانها زاده جبر شرایط محیطی دانسته از این رو تلاش برای در ستیز انگاشتن این دو را همواره بسوی صلح سوق میدادند. اگر مجوس را تغییر شکل یافته کلمه مغ بدانیم، این کلمه سابقه بسیار طولانی دارد. در اوستا این کلمه یکبار به صورت موغو Moghu که همان مغ فارسی است[۳] آمده اما کلمات دیگری که از این ریشهاست مکرراً در خود گاتها به کار رفتهاست از جمله کلمه مگ که در یسنای ۲۹، قطعه ۱۱ و ۱۶ و یسنای ۵۳، قطعه ۵۳ آمدهاست (پورداود). لفظ موغو در یسنای ۶۵ قطعه ۷ در جزو کلمه موغوتبیش Maghu – Tbish به معنی مغ آزار آمدهاست:
آب از آن کسی که از ]میان ما[ بداندیش است مباد، آب از آن کسی که از ما بد گفتار است مباد، آب از آن کسی که از ما بدکردار است مباد، نه از آن بد دین، نه از آن دوست آزار، نه از آن مغ آزار، نه از آن هم برزن (همسایه) آزار، نه از آن خانواده آزار… (پورداود، ۲/۹۱). در تورات هم در کتاب ارمیا باب ۳۹، جمله ۳ چنین آمده: نبوکد نصر پادشاه بابل با تمامی لشکر خود به اورشلیم آمده و شهر را محاصره کرد، همراه او و از سروران وی یکی نَرجَل شر اَصَر رئیس مجوسان بود (کتاب مقدس، ۱۱۶۰). و در جمله ۱۳ همان باب گوید: ارمیا را نکشتند و چند تن از جمله رئیس مجوسان ]مغان؟[ را با او فرستادند. در قاموس کتاب مقدس ذیل کلمه مجوس آمدهاست: ایشان علما و دانشمندان قوم فارس بوده فلسفه و هیئت و علوم ریاضی را که در آن زمان معروف بود تعلیم میدادند و با پادشاه به میدان جنگ میرفتند و هر چند که علم ایشان بر قواعد صحیحه بنا نشده بود با وجود آن دانیال ایشان را به حکمت و دانشمندی توصیف مینماید (دانیال: ۱، ۲۰) و از برای ایشان نزد نبوکد نصر وساطت نمود (دانیال: ۲، ۲۴) و خود رئیس ایشان گردید
زرتشتیان کنونی خود از این باب که مغان مهرآیین پیش از زرتشت بوده اند و حتی رد پای آنها در کتب مذهبی آنان بخوبی دیده میشود کاملا آگاهند برای نمونه قسمتی از سخنان سرموبد گرتیر به نقل از امرداد بدین شرح است: نسک ها که نبشته مغان و موبدان سدها سال پس از زرتشت ميباشند از نگاه يک زرتشتی اگر در راستای آموزه های اشو زرتشت باشند پذيرفته ميباشند و اگر نباشند حتی اگر در اوستا باشند پذيرفته نميباشند مانند قربانی جانوران که در گاثاها کنار گذاشته شده اند اما در بخش ديگر اوستا دوباره گنجانده شده اند که اگر خوب بنگريد رد پای مغان مهرايين و اناهيتايی را بروشنی ميتوان ديد . جای تعجب است که وقتی خود زرتشتیان مغ را مهرایین و متفاوت از زرتشتی میدانند چرا کلمه مجوس که همان معرب مغ است توسط برخی به زرتشتیان منتسب گردیده.
به عقیده علی اصغر حکمت "آیین مغان که رواج فراوانی در دولت مادها داشت ، گرچه با ظهور زردشت از رونق افتاد ، اما برخی عقاید و سنن آنان به زردشتیان منتقل گشت ، از قبیل احترام به عناصر اربعه آب ، خاک ، باد و به ویژه عنصر آتش . تجلیل مغان از آتش بیش از زردشتیان بوده است . برهمین اساس است که حافظ شیرازی از آتش درون ، به یاددیر مغان می افتد نه آتشکده زردشت :
از آن به دیر مغانم عزیز می دارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
اعتقاد به ثنویت و قدرت و تاثیرگذاری اهریمن ، در آیین مغان بسیار شدیدتر ازعقایدی است که در دین ردشت به چشم می خورد . آفتاب پرستی و جادوگری نیز از ویژگی های آنها بوده است ؛ تا جایی که مغان را به جادوگری می شناختند"
تاریخ مجوس (مغ)
آرتور ایمانوئل کریستنسن (1875-1945) ـ ایرانشناس دانمارکی،پژوهش خود را از گاهان ( گاتها) کهن ترین متن دینی ایرانی آغاز میکند. اما پیش از ورود به این بحث به زمانی که کهنتر به نظر میافکند و مسئلهای را پیش میکشد که سرچشمه بسیاری از تحولات آتی در عرصه صفآرایی نمادهای نیک و بد در جامعه ایرانی است و آن اختلاف میان دو گروه از ایزدان قوم آریایی یعنی نیاکان مشترک ایرانیان و هندوان است. در یک سو ایزدانی صف آراستهاند که (دَئِوَه) نام داشتند و رزمجو بودند و در دیگر سو گروهی دیگر از ایزدان که (اَسَوره) خوانده میشدند. و از گونهای نیروی معجزآسا و جادویی برخوردار بودند. اختلاف میان این دو گروه از ایزدان شاید بازتاب اعتقاد کهن هند و اروپایی باشد که به موجب آن پایگاه خسروی در جهان اهورایی با پایگاه زمینی صلابت رزمی متفاوت بوده است.
پس از یورش بزرگ مادها و پارسها به ایران باختری دین ایرانی به تدریج از هیات ودایی خود جدا میشود (نگاه کنید به ودا). در خاور و باختر صف مزدا (فرزانه) به جای ورونه مینشیند و مهر مقام ارجمندی مییابد در حالی که ایندَره و ناستیه که در یشتها ناشناختهاند نزد مادها باقی میماند اما از آنان به عنوان دیو سخن میرود کریستنسن در این بخش از نظر بنونیست مبنی بر زردشتی نبودن مادها و ایرانیان عرصر داریوش و خشایارشا قاطعانه حمایت کرده است اما به قول او مغان مزداپرستی را به شیوهای که پیروان زردشت در مشرق ایران عمل میکردند پذیرفتند و در پی این گرایش متون دینی این آیین را نیز از آن خود ساختند که به پیدایش وندیداد انجامید. اما واقعا چطور میتوان تشخیص داد که آیا وندیداد نشانه تمایل یافتن مغان به تعالیم زرتشت است یا به عکس نشانه شروع انحراف زرتشتیان از تعالیم مغان؟
مجوس در قرآن
در قرآن کریم لفظ مجوس فقط یک بار در آیه زیر آمدهاست: «ان الذین امنوا و الذین هادوا و الصابئین و ا لنصاری و المجوس و الذین اشرکو ان الله یفصل بینهم یوم القیامه» (حج، آیه ۱۷). تفسیر این آیه از قرآن دو گونه ارائه شدهاست. یک نوع تفسیر این است که در این آیه مردم به سه گروه تقسیم شدهاند: ۱. مؤمنان ۲. اهل کتاب: یهود، نصاری، صائبان و مجوسان ۳. مشرکان، این سه فرقه با ذکر اسم موصول الذین از هم جدا شدهاند ولی چهار گروه اهل کتاب با حرف وصل به هم پیوستهاند. بنابراین مجوس از مشرکان مجزا شده و در ردیف یهود و نصاری و صابئان قرار دارند. این که الذین اشرکوا در مقابل چهار مذهب آمده نشان میدهد که مذهب مجوس در اصل مذهب شرک نبوده، و در ردیف ادیان توحیدی قرار داشتهاست و اخذ جزیه از آنها دلیل بارز این مطلب است. به نوشته علامه طباطبایی این آیه دلالت و یا حداقل اشعار دارد بر این که مجوسیان اهل کتابند زیرا در این آیه و سایر آیاتی که صاحبان ادیان آسمانی را میشمارد در ردیف آنان و در مقابل مشرکین به شمار آمدهاند.
در مقابل این برداشت، فخر رازی، طبری و نیشابوری حدیثی از قتاده ذکر میکنند که ادیان شش تاست یکی از آن خداوند پنج تا از آن شیطان. فخر رازی در تفسیر آیه بالا مجوس را از پیروان نبی واقعی ندانسته و پیرو متنبی میداند آنگاه حدیث قتاده را ذکر میکند. در تفسیر طبری ذیل آیه آمدهاست که مجوس خورشید و ماه و آتش را میپرستند آنگاه حدیث قتاده ادیان شش تاست پنج تای آن از آن شیطان است یکی از آن رحمان آوردهاست. در تفسیر نیشابوری هم ذیل تفسیر این آیه، حدیث ادیان شش تاست را از مقاتل ذکر کرده آنگاه میآورد که مؤمنین و یهود و نصارا، در اعتقاد به خدا و پیامبر مشترک هستند و در اعتراف به نبوت محمد (ص) از هم جدا میشوند و به آن اعتراف نمیکنند. صابئون از جهتی شبیه نصارا هستند و از جهتی خیر، و اما مجوس سخنشان از دو جنبه مضطرب است زیرا به ثنویت معتقد هستند و نبی حقیقی نداشته و پیامبرشان متنبی است. زمخشری هم در کشاف آورده که ادیان پنج تاست چهار تا از آن شیطان و یکی از رحمان. وی صابئون را از نصارا میداند. در تفسیر گازر هم همین معنی آمدهاست . در این تفاسیر، یعنی تفاسیر فخر رازی (د ۶۰۴)، طبری (د ۳۱۰)، نیشابوری (د ۷۳۰)، زمخشری (د ۵۳۸) و تفسیر گازر (د آخر قرن نهم) همان طور که دیدیم تصریح به صاحب کتاب بودن مجوس نشده جالب این جاست که این مفسرین ایرانی بودند و مسأله قومیت در اعتقاد آنها نقش نداشتهاست.
در تفاسیر شیعه چون تبیان شیخ طوسی (د ۴۶۰)، مجمع البیان و جوامع الجامع طبرسی (د ۵۴۸)،الصافی فیض (د ۱۰۹۱)و تفسیر شبر (د ۱۲۴۲ ق) از توضیح این آیه خودداری کرده ولی در جای دیگر مجوس را اهل کتاب دانستهاند. طوسی در تفسیر آیه جزیه و در کتاب تهذیب الاحکام مجوس را اهل کتاب دانستهاست. طبرسی در مورد اهل کتاب نوشته «هم الیهود و النصاری و قال اصحابنا ان المجوس حکمهم حکم الیهود و النصاری» . فیض دو حدیث نقل کرده که پیامبر (ص) مجوس را اهل کتاب دانستهاند (۲/۳۳۳) و در تفسیر شبر آمده: «الذین اوتوا الکتاب الیهود و النصاری و الحقوا بهم المجوس نبیا قتلوه و کتابا حرقوه». (برای دیدن شباهت موضوع مراجعه شود به مزدک).
علامه طباطبایی در چند جای تفسیر المیزان مجوسیان را اهل کتاب و قوم معروفی (مغان؟) دانسته که به زرتشت گرویدند. در بحث روایتی ایشان سؤالی که اشعث بن قیس از حضرت علی (ع) پرسید و جواب حضرت علی (ع) به او در مورد مجوسیان و اهل کتاب بودن آنها را آورده سپس اضافه میکند «اما این که مجوسیان اهل کتابند روایت دیگری نیز بر وقفش هست و در این روایات آمده که آنها پیغمبری داشتند و او را کشتند و کتابش را سوزاندند». مجددا در اینجا حدیث حضرت علی (ع) به طور بسیار متقنی میتواند به موضوع قیام مزدک اشاره داشته باشد که در حدود 100 سال قبل از ظهور اسلام برای احیای تعالیم مهر بپا خواست و کتاب دسناد را آورد که حاوی تعلیمات مغان بود لیکن بدستور انوشیروان، مزدک و مزدکیان به قتل رسیده و کلیه نسخ کتاب دسناد جمع آوری و سوزانده شد.با دقت در تفاسیر چنین به نظر میرسد تفاسیر کهن و جدید شیعه با اتکا به روایات، مجوس را اهل کتاب شمردهاند ولی تفاسیر اهل سنت آنها را اهل کتاب ندانستهاند.
بطوری که ذکر شد در قرآن فقط یک بار کلمه مجوس آمدهاست لیکن آیه دیگری هم در قرآن هست که هر چند بطور صریح در آن از مجوس نام برده نشده اما شأن نزول آن درباره مجوس میباشد. «یا ایها الذین امنوا علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم الی الله مرجعکم جمیعاً فینبئکم بما کنتم تعملون». (مائده، آیه ۱۰۴) در شأن نزول این آیه از ابن عباس روایت شده که پیامبر خدا به مردم هجر نامه نوشت و اسلام را به آنها عرضه کرد و فرمود در صورت عدم قبول، جزیه بپردازند. در تفسیر ابو الفتوح رازی آمدهاست که منذر بن ساوی نامه رسول برایشان عرضه کرد: «بر عرب و جهودان و ترسایان و گورانی که آنجا بودند که ایشان گفتند که ما جزیه قبول نکنیم و اسلام نیاوردیم. او رسول را خبر داد و رسول به او نوشت که از عرب قبول مکن الا اسلام یا تیغ و اما جهودان و ترسایان و گوران یا اسلام آرند یا جزیه قبول کنند. او نامه عرضه کرد. عرب ایمان آوردند و اهل ذمه جزیه قبول کردند. منافقان در این حدیث طعنه زدند گفتند، عجب نیست کار محمد، میگوید مرا فرمودهاند که با مردمان کارزار کنم تا بگویند لا اله الاّ الله آنگاه از گوران هجر و اهل کتاب جزیه میستاند و ایشان را بر کفر رها میکند. چرا ایشان را بر اسلام اکراه نمیکند و یا از عرب جزیه قبول نمیکند. مسلمانان را سخت آمد. خدای تعالی این آیه فرستاد: یا ایها الذین امنوا علیکم انفسکم…» . این شأن نزول در تفاسیر بسیاری نقل شدهاست. در کنار آن شأن نزول دیگری هم برای این آیه قائل هستند. در تفسیر صافی، فیض شأن نزول آیه را حسرت بردن و افسوس خوردن مؤمنان بر حال کفار ذکر کرده و نوشتهاست، مسلمانان از این که کفار با طیب خاطر دین اسلام را نمیپذیرند متحیّر بودند و آیه مذکور برای تسلیت خاطر آنان نازل شد . ولی محتوای آیه بیشتر دلالت دارد بر این که جواب اعتراض باشد نه تسلیت و دلجویی، گویا افراطیون میخواستند هر کس را که اسلام نیاورد از دم شمشیر بگذرانند در صورتی که خدا و پیامبرش میخواستند دین مبین با تفکر و تأمل پذیرفته شود .