جایگاه علمی اهل‌بیت (علیهم‌السلام) (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابو ' به 'ابو')
خط ۹: خط ۹:
در عصر خلفا، با همه شرایط پیچیده ای که بر جامعه اسلامی حاکم بود، [[امام علی]] بن ابی طالب «علیه السلام» در بسیاری از مشکلات و مسائل اجتماعی و احکام شرعی به عنوان مرجعی برای مشورت و حلّ مشکل از سوی مردم و خلفا قلمداد می شد و عبارات معروف خلیفه دوم که گفت: « لولا علی لهلک عمر»<ref>ینابیع المودة، ج2،ص172، این موضوع را بسیاری از کتابهای حدیث و تاریخ روایت کرده اند.</ref>  یا « انت (یا علی) خیرهم فتوی» <ref>ابن سعد، الطبقات، ج2، ص339</ref> یا ارجاع همسران پیامبر به [[امام علی]] بن ابی طالب «علیه السلام»  با این تعبیر که « إئت علیّاً فإنّه أعلم منّی»<ref>حاکم نیشابوری، مستدرک الصحیحین، ج3، ص14</ref>  شاهد بر این مدعاست.  
در عصر خلفا، با همه شرایط پیچیده ای که بر جامعه اسلامی حاکم بود، [[امام علی]] بن ابی طالب «علیه السلام» در بسیاری از مشکلات و مسائل اجتماعی و احکام شرعی به عنوان مرجعی برای مشورت و حلّ مشکل از سوی مردم و خلفا قلمداد می شد و عبارات معروف خلیفه دوم که گفت: « لولا علی لهلک عمر»<ref>ینابیع المودة، ج2،ص172، این موضوع را بسیاری از کتابهای حدیث و تاریخ روایت کرده اند.</ref>  یا « انت (یا علی) خیرهم فتوی» <ref>ابن سعد، الطبقات، ج2، ص339</ref> یا ارجاع همسران پیامبر به [[امام علی]] بن ابی طالب «علیه السلام»  با این تعبیر که « إئت علیّاً فإنّه أعلم منّی»<ref>حاکم نیشابوری، مستدرک الصحیحین، ج3، ص14</ref>  شاهد بر این مدعاست.  


در عصر خلفای اموی و عباسی نیز امامان اهل بیت «علیهم السلام» پیوسته محل رجوع عالمان و فقهاء در مسائل دینی بوده اند که تاریخ زندگانی آنان به روشنی گواه بر این مدعاست. شاعران بزرگ عرب در آن روزگار نیز همچون « [[فرزدق]]»، « [[ابونؤاس]]» و « ابو فراس حمدانی» که با سرودن قصایدی حاوی زیباترین عبارتها درباره جایگاه علمی و معنوی اهل بیت «علیهم السلام» ، از جهت گیری افکار عمومی نسبت به این جایگاه رفیع حکایت می کنند،<ref>ر.ک: تسخیری، وحدت امت اسلامی بر پایه مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام، ص56-53</ref> شاهد دیگری بر فضای فکری حاکم بر جامعه آن روزگار می باشد.
در عصر خلفای اموی و عباسی نیز امامان اهل بیت «علیهم السلام» پیوسته محل رجوع عالمان و فقهاء در مسائل دینی بوده اند که تاریخ زندگانی آنان به روشنی گواه بر این مدعاست. شاعران بزرگ عرب در آن روزگار نیز همچون « [[فرزدق]]»، « [[ابونؤاس]]» و « ابوفراس حمدانی» که با سرودن قصایدی حاوی زیباترین عبارتها درباره جایگاه علمی و معنوی اهل بیت «علیهم السلام» ، از جهت گیری افکار عمومی نسبت به این جایگاه رفیع حکایت می کنند،<ref>ر.ک: تسخیری، وحدت امت اسلامی بر پایه مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام، ص56-53</ref> شاهد دیگری بر فضای فکری حاکم بر جامعه آن روزگار می باشد.


==جایگاه علمی اهل بیت علیهم السلام نزد پیشوایان مذاهب==
==جایگاه علمی اهل بیت علیهم السلام نزد پیشوایان مذاهب==

نسخهٔ ‏۲۵ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۱۴

جایگاه علمی اهل بیت علیهم السلام

جایگاه علمی اهل بیت علیهم السلام نام مدخلی است که بررسی برخی از زوایای علمی اهل بیت پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» می پردازد و روشن می سازد که همواره اهل بیت در میان امت اسلام به بزرگی یاد می شده اند و مرجع علمی مهمی برای معارف دین بوده اند.

جایگاه علمی اهل بیت علیهم السلام در میان امت اسلامی

مسلمانان با همه اختلافات علمی و وجود مکتبهای فقهی و کلامی گوناگون در میان آنها همواره به اهل بیت پیامبر «صلّی الله علیه و آله» نگاهی ویژه داشته اند و جایگاه علمی و معنوی آنها را برتر از سایر صحابه و تابعان و فقها می دانستند.

اگر سیاستهای ظالمانه حکّام اموی و عباسی نبود، این جایگاه بلند همچنان استوارتر در دلهای مسلمانان باقی می ماند. تمام تلاش حاکمان جور برای خاموش کردن نور اهل بیت «علیهم السلام» و حذف فیزیکی آنها هم بدین سبب بوده که این جایگاه بلند علمی و معنوی را در نگاه امت اسلامی خدشه دار کرده و توجه مسلمانان را از اهل بیت و مرجعیتشان به سوی دیگران متوجه سازند.[۱]

در عصر خلفا، با همه شرایط پیچیده ای که بر جامعه اسلامی حاکم بود، امام علی بن ابی طالب «علیه السلام» در بسیاری از مشکلات و مسائل اجتماعی و احکام شرعی به عنوان مرجعی برای مشورت و حلّ مشکل از سوی مردم و خلفا قلمداد می شد و عبارات معروف خلیفه دوم که گفت: « لولا علی لهلک عمر»[۲] یا « انت (یا علی) خیرهم فتوی» [۳] یا ارجاع همسران پیامبر به امام علی بن ابی طالب «علیه السلام» با این تعبیر که « إئت علیّاً فإنّه أعلم منّی»[۴] شاهد بر این مدعاست.

در عصر خلفای اموی و عباسی نیز امامان اهل بیت «علیهم السلام» پیوسته محل رجوع عالمان و فقهاء در مسائل دینی بوده اند که تاریخ زندگانی آنان به روشنی گواه بر این مدعاست. شاعران بزرگ عرب در آن روزگار نیز همچون « فرزدق»، « ابونؤاس» و « ابوفراس حمدانی» که با سرودن قصایدی حاوی زیباترین عبارتها درباره جایگاه علمی و معنوی اهل بیت «علیهم السلام» ، از جهت گیری افکار عمومی نسبت به این جایگاه رفیع حکایت می کنند،[۵] شاهد دیگری بر فضای فکری حاکم بر جامعه آن روزگار می باشد.

جایگاه علمی اهل بیت علیهم السلام نزد پیشوایان مذاهب

بسیاری از ائمه مذاهب اسلامی و فقهای بزرگ به طور مستقیم یا با واسطه، نزد ائمه اهل بیت به ویژه امام صادق «علیه السلام» درس خوانده و شاگردی کرده بودند که این خود نشان از مرجعیت علمی آن بزرگواران دارد.

حافظ ابن عقده نام چهارهزار نفر از فقها و محدّثانی که از امام صادق« علیه السلام» روایت کرده اند یا نزد او درس خوانده اند را ذکر کرده است که از جمله آنها می توان از: «مالک بن انس أصبحی»، « أبوحنیفه نعمان بن ثابت»، « یحیی ابن سعید»، «سفیان ثوری»، « ابن جریح» نام برد.

ذهبی در تذکرة الحفاظ از قول ابوحنیفه امام حنفیان نقل می کند که وی گفت:« ما رأیت أفقه من جعفربن محمد»؛ من کسی را فقیه تر از جعفربن محمد ندیدم.[۶] مالک ابن انس أصبحی پیشوای مذهب مالکی نیز در مورد شخصیت امام جعفرصادق«علیه السلام» می گوید:«مارأت عین و لاسمعت أذن و لاخطر علی قلب بشر أفضل من جعفربن محمد علماً و عبادتاً و ورعاً» ؛ هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و بر قلب هیچ بشری خطور نکرده کسی که از حیث علم و عبادت و تقوا از جعفربن محمد با فضیلت تر باشد.[۷]

این عبارت معروف از ابوحنیفه امام بزرگ حنفیان که گفته است:« اگر آن دوسال نبود، نعمان ـ که همان ابوحنیفه است- هلاک می شد» ؛[۸] نیز نشان از اعتراف به اوج مقام علمی اهل بیت «علیهم السلام» و استفاده ی علمی از خرمن اهل بیت«علیهم السلام» توسط امامان اهل سنّت دارد.

پانویس ها


  1. ر.ک: تسخیری، وحدت امت اسلامی بر پایه مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام، ص48
  2. ینابیع المودة، ج2،ص172، این موضوع را بسیاری از کتابهای حدیث و تاریخ روایت کرده اند.
  3. ابن سعد، الطبقات، ج2، ص339
  4. حاکم نیشابوری، مستدرک الصحیحین، ج3، ص14
  5. ر.ک: تسخیری، وحدت امت اسلامی بر پایه مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام، ص56-53
  6. ذهبی، تذکرةالحفاظ، ج1،ص166
  7. ر.ک: حکیم، اعلام الهدایة، ج8 ص19
  8. ر.ک: حکیمی، لولاالسنتان لهلک النعمان، ص5