بنانیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک')
جز (جایگزینی متن - 'عبد الله' به 'عبدالله')
خط ۹: خط ۹:


==اعتقادات==
==اعتقادات==
بنانیه معتقد به «[[تناسخ ارواح]]» و «[[رجعت]]» بودند. موسس این فرقه خودش را جانشین [[ابو هاشم عبد الله بن محمد بن حنفی]]ه مى‏ دانست. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 107</ref> <ref>نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۵۰ - ۵۱.</ref> و بعضی گفته اند که مراد از بیان در آیه شریف (هذا بیان للناس)؛ اوست.  
بنانیه معتقد به «[[تناسخ ارواح]]» و «[[رجعت]]» بودند. موسس این فرقه خودش را جانشین [[ابو هاشم عبدالله بن محمد بن حنفی]]ه مى‏ دانست. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 107</ref> <ref>نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۵۰ - ۵۱.</ref> و بعضی گفته اند که مراد از بیان در آیه شریف (هذا بیان للناس)؛ اوست.  
<ref>نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۵۰ - ۵۱.</ref>آن ها از قائلین به تناسخ ارواح و به تعبیر دیگر، رجعت بوده‌اند.<ref>بغدادی ابو منصور، الفرق بین الفرق، ص۲۲۷.</ref> و برای خدا صورت انسانی می‌ پنداشتند  <ref>ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، ج۵، ص۸۶.</ref>
<ref>نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۵۰ - ۵۱.</ref>آن ها از قائلین به تناسخ ارواح و به تعبیر دیگر، رجعت بوده‌اند.<ref>بغدادی ابو منصور، الفرق بین الفرق، ص۲۲۷.</ref> و برای خدا صورت انسانی می‌ پنداشتند  <ref>ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، ج۵، ص۸۶.</ref>
و امام (علیه‌السّلام) را متحد با جزء الهی می‌دانستند و قائل به الوهیت ایشان شده‌اند و گفته‌اند آن جزء از آدم (علیه‌السّلام) به علی (علیه‌السّلام) منتقل شده و آدم به همین سبب مستوجب سجده شده است.<ref>ذهبی محمد حسین، التفسیر و المفسرون، ج۵، ص۵۸.</ref> بیان تبان مدعی بود که ستاره زهره را به وسیله اسم اعظم - به امامت خویش – خوانده و آن ستاره نیز جواب مثبت داده و به وسیله اسم اعظم، لشگرها را شکست می‌دهد.
و امام (علیه‌السّلام) را متحد با جزء الهی می‌دانستند و قائل به الوهیت ایشان شده‌اند و گفته‌اند آن جزء از آدم (علیه‌السّلام) به علی (علیه‌السّلام) منتقل شده و آدم به همین سبب مستوجب سجده شده است.<ref>ذهبی محمد حسین، التفسیر و المفسرون، ج۵، ص۵۸.</ref> بیان تبان مدعی بود که ستاره زهره را به وسیله اسم اعظم - به امامت خویش – خوانده و آن ستاره نیز جواب مثبت داده و به وسیله اسم اعظم، لشگرها را شکست می‌دهد.

نسخهٔ ‏۱۶ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۲۱

بنانیه ‏پیروان بنان تبان (کاه ‏فروش) بودند. بعضى نوشته ‏اند: «بنانیه» تصحیف «بیانیه» است و ظاهرا ایشان غیر از «بیانیه» پیروان بیان بن سمعان نهدى هستند. [۱] با این حال در برخی از منابع، نام او بنان بن سمعان التمیمی النهدی آمده است و فرقه او را بنانیه نامیده اند و علاوه، روایاتی که در مذمت و لعن او وارد شده، با هر دو اسم آمده است. [۲] [۳]در نتیجه بیانیه و بنانیه یک فرقه و ساخته ابن سمعان است.

شرح حال موسس

بیان بن سمعان التمیمی النهدی از اهالی کوفه به عنوان موسس این فرقه معرفی شده است. [۴].شغل وی تبانی (کاه فروش) بوده و در کوفه به این حرفه اشتغال داشته است. [۵] بنا بر این به او بیان تبان نیز گفته[۶] و آرای او تحت تاثیر افکار حمزه بن عمارة البربری قرار داشته و از تابعین او شمرده می‌ شده است. [۷]

اعتقادات

بنانیه معتقد به «تناسخ ارواح» و «رجعت» بودند. موسس این فرقه خودش را جانشین ابو هاشم عبدالله بن محمد بن حنفیه مى‏ دانست. [۸] [۹] و بعضی گفته اند که مراد از بیان در آیه شریف (هذا بیان للناس)؛ اوست. [۱۰]آن ها از قائلین به تناسخ ارواح و به تعبیر دیگر، رجعت بوده‌اند.[۱۱] و برای خدا صورت انسانی می‌ پنداشتند [۱۲] و امام (علیه‌السّلام) را متحد با جزء الهی می‌دانستند و قائل به الوهیت ایشان شده‌اند و گفته‌اند آن جزء از آدم (علیه‌السّلام) به علی (علیه‌السّلام) منتقل شده و آدم به همین سبب مستوجب سجده شده است.[۱۳] بیان تبان مدعی بود که ستاره زهره را به وسیله اسم اعظم - به امامت خویش – خوانده و آن ستاره نیز جواب مثبت داده و به وسیله اسم اعظم، لشگرها را شکست می‌دهد. [۱۴] همچنین می گفت که نور خدا در برخی زمان ها درون او ظهور می‌کند و برای او صورت و اعضا و اجزایی مانند انسان است و جز صورتش، بقیه اجزا از بین می رود.[۱۵] [۱۶] عده کثیری از یاران بنان، مدعی نبوت بیانیه بودند و قائل بودند که او بعضی از شریعت پیامبر اسلام را نسخ کرده است.[۱۷]و عده‌ای از طرفدارانش مدعی الوهیت بیان بودند. [۱۸]

ادعای ربوبیت و امامت و خلافت با قاعده تناسخ

پیروان این فرقه ادعا می کردند که امام علی (علیه‌السّلام) جزئی الهی دارد و این به دلیل تناسخ است. بنا بر این، خود را مستحق امامت و خلافت می‌دانستند.[۱۹] و همچنین اصحابش از بیان نقل می کنند که می گفت روح الله در انبیاء و امامان تا ابی هاشم عبدالله بن محمد از راه تناسخ منتقل شده و سپس به بیان رسیده است. به همین دلیل و بنابر مذهب حلولیه، بنان پیامبر است. [۲۰] در واقع بیان در ابتدا مدعی شد که وصی ابو هاشم است و سپس مدعی نبوت شد و بعد از آن مقام خودش را بالاتر دیده مدعی ربوبیت شد ودست یابی به این مقامات را از راه تناسخ توجیه می کرد. تمام مبانی مکتب او در یک کلام تشبیه و تناسخ است و او با این عقیده در واقع به جنگ مکتب اهل بیت برخاسته است. در مکتب حق؛ تناسخ و تشبیه برابر با کفر و شرک است. چنانکه امام رضا (علیه‌السّلام) فرمود: «من قال بالتناسخ فهو کافر بالله العظیم مکذّب بالجنة و النار.[۲۱] یعنی کسی که معتقد به تناسخ باشد، به خداوند کافر شده و تکذیب کننده بهشت و جهنم است. «قال ع من اعتقد بالتشبیه و الجبر فهو کافر مشرک و نحن منه بری فی الدنیا و الاخرة [۲۲].معتقد به تشبیه و جبرگرایی کافر مشرک است و ما از ایشان در دنیا و آخرت بیزاریم.»

پانویس

  1. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 107
  2. نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۴۵.
  3. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۹۶.
  4. غفاری علی اکبر، در اسات فی علم الدرایه، ص۱۴۵
  5. نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۴۵.
  6. نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۴۵.
  7. نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۴۵.
  8. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 107
  9. نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۵۰ - ۵۱.
  10. نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۵۰ - ۵۱.
  11. بغدادی ابو منصور، الفرق بین الفرق، ص۲۲۷.
  12. ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، ج۵، ص۸۶.
  13. ذهبی محمد حسین، التفسیر و المفسرون، ج۵، ص۵۸.
  14. بغدادی ابو منصور، الفرق بین الفرق، ص۲۲۷.
  15. بغدادی ابو منصور، الفرق بین الفرق، ص۲۲۷.
  16. ذهبی محمد حسین، التفسیر و المفسرون، ج۵، ص۸۶.
  17. بغدادی ابو منصور، الفرق بین الفرق، ص۲۲۷.
  18. بغدادی ابو منصور، الفرق بین الفرق، ص۲۲۷.
  19. ذهبی محمد حسین، التفسیر و المفسرون، ج۵، ص۵۸.
  20. بغدادی ابو منصور، الفرق بین الفرق، ص۲۲۷.
  21. عاملی شیخ حر، وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۳۴۱.
  22. مجلسی محمد باقر، بحارالانوار، ج۳، ص۲۹۴