فصلنامه اندیشه تقریب شماره 2: تفاوت میان نسخهها
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
=سرمقاله= | =سرمقاله= | ||
'''گوهر اتحاد''' (به مناسبت هفته وحدت)<br> | '''گوهر اتحاد''' (به مناسبت هفته وحدت)<br> | ||
«كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ...» (آلعمران (3): 110).<br> | «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ...» <ref>(آلعمران (3): 110).</ref><br> | ||
آن روز كه خورشيد نبوت در آسمان كعبه رخ نمود، كسى باور نداشت كه اين ناخوانده درس، براى بشريت خفته، درس ها دارد و گفتنى ها بسيار. محمدامين(صلى الله عليه وآله) پيامبر گرامى اسلام با رهتوشه ايمان، عصمت و صداقت، طريق رهنمايى بشر را در پيش گرفت. با خرافه هاى جاهليت عرب به كارزار برخاست و نداى توحيد سر داد تا روح معنويت در دل تشنگان حقيقت دميد. با درايت خويش سكّان رهبرى امت اسلامى را در دست گرفت و شكاف از ميان مسلمانان برداشت. مهاجر و انصار با هم برادر شدند و زنگار كينه جاهليت از دل زدودند. ياد مهربانى هاى آن ايام، بارقه هاى اميد را بر دل هاى خسته از فتنه هاى زمانه مى تاباند.<br> | آن روز كه خورشيد نبوت در آسمان كعبه رخ نمود، كسى باور نداشت كه اين ناخوانده درس، براى بشريت خفته، درس ها دارد و گفتنى ها بسيار. محمدامين(صلى الله عليه وآله) پيامبر گرامى اسلام با رهتوشه ايمان، عصمت و صداقت، طريق رهنمايى بشر را در پيش گرفت. با خرافه هاى جاهليت عرب به كارزار برخاست و نداى توحيد سر داد تا روح معنويت در دل تشنگان حقيقت دميد. با درايت خويش سكّان رهبرى امت اسلامى را در دست گرفت و شكاف از ميان مسلمانان برداشت. مهاجر و انصار با هم برادر شدند و زنگار كينه جاهليت از دل زدودند. ياد مهربانى هاى آن ايام، بارقه هاى اميد را بر دل هاى خسته از فتنه هاى زمانه مى تاباند.<br> | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
بود دايم چون زبان خامه حرف ما يكى *** گر چه پيش چشم ظاهر بين جدا بوديم ما<br> | بود دايم چون زبان خامه حرف ما يكى *** گر چه پيش چشم ظاهر بين جدا بوديم ما<br> | ||
دورى منزل حجاب اتحاد ما نبود *** داشتيم از هم خبر در هر كجا بوديم ما<br> | دورى منزل حجاب اتحاد ما نبود *** داشتيم از هم خبر در هر كجا بوديم ما<br> | ||
چاره جويان را نمى داديم صائب درد سر *** دردهاى كهنه هم را دوا بوديم ما <br> | چاره جويان را نمى داديم صائب درد سر *** دردهاى كهنه هم را دوا بوديم ما <ref>(صائب تبريزى، ديوان اشعار، شماره 265).</ref><br> | ||
اما اين پايان ماجرا نبود. پس از پنهان شدن آن آفتاب عالم تاب، زمزمههاى ناسازگارى و اختلاف در ميان امت اسلامى پديدار شد. هر كس ساز خود نواخت و هر گروهى به آن چه خود داشت دل خوش كرد.( | اما اين پايان ماجرا نبود. پس از پنهان شدن آن آفتاب عالم تاب، زمزمههاى ناسازگارى و اختلاف در ميان امت اسلامى پديدار شد. هر كس ساز خود نواخت و هر گروهى به آن چه خود داشت دل خوش كرد.<ref>«وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُراً كُلُّ حِزْب بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ» (مؤمنون (23):53).</ref> غفلت از آموزه هاى پيامبر و دورى از اهداف ايشان و در نتيجه از كف دادن اتحاد و يكپارچگى، زخمى بر پيكر جهان اسلام فرو نشاند كه هنوز هم روى بهبودى | ||
به خود نديده است. غافل از اين كه پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) به يكپارچگى اين امت، دل بسته | به خود نديده است. غافل از اين كه پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) به يكپارچگى اين امت، دل بسته | ||
بود و مؤمنين را برادر هم مى دانست. در حكومت ايشان نه از قوميت خبرى بود و نه از دو رنگى و تاريكى. اما در ميان دل سوختگان امت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و رهروان اين طريقت، همواره كسانى بودند كه صداى همدلى و همرنگى سر مى دادند و گوش هاى شنوايى را با خود همراه مى كردند. | بود و مؤمنين را برادر هم مى دانست. در حكومت ايشان نه از قوميت خبرى بود و نه از دو رنگى و تاريكى. اما در ميان دل سوختگان امت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و رهروان اين طريقت، همواره كسانى بودند كه صداى همدلى و همرنگى سر مى دادند و گوش هاى شنوايى را با خود همراه مى كردند. | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
عيسويان كاين علم افراختند *** متحدانه به جهان تاختند | عيسويان كاين علم افراختند *** متحدانه به جهان تاختند | ||
ما ز چه بر فرع هياهو كنيم؟ *** قاعده اصل ز پا افكنيم | ما ز چه بر فرع هياهو كنيم؟ *** قاعده اصل ز پا افكنيم | ||
چاره ما نيست به جز اتحاد *** اين ره رشد است فَنِعمَ الرشاد | چاره ما نيست به جز اتحاد *** اين ره رشد است فَنِعمَ الرشاد <ref>(ملک الشعراى بهار، ديوان اشعار، اندرز به شاه).</ref> | ||
وقت آن است كه از اختلاف و دشمنى با | وقت آن است كه از اختلاف و دشمنى با يکديگر دست برداشته و به دردهاى مشترك جهان اسلام بينديشيديم.<br> | ||
بر اساس آموزههاى اسلامى، كرامت و شخصيت هر فرد مسلمان از اهميت ويژهاى برخوردار است از اين رو، اهانت و افترا به مسلمانان و حتى غير مسلمانان از ساير اديان الهى ممنوع بوده و براى آن به حسب مورد، مجازات حدّ يا تعزير مقرر گرديده است.<br> | بر اساس آموزههاى اسلامى، كرامت و شخصيت هر فرد مسلمان از اهميت ويژهاى برخوردار است از اين رو، اهانت و افترا به مسلمانان و حتى غير مسلمانان از ساير اديان الهى ممنوع بوده <ref>شيخ طوسى، تهذيب الاحكام، چ چهارم، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1365، ج 9، ص 365.</ref> و براى آن به حسب مورد، مجازات حدّ يا تعزير مقرر گرديده<ref>سيد احمد خوانسارى، جامع المدارك فى شرح المختصر النافع (چاپ دوم: تهران، مكتبة الصدوق، 1355)، ج7، ص 115: «وصحيح عبد الرحمن بن أبي عبد الله عن رجل سب رجلا بغير قذف يعرض به ، هل يجلد ؟ قال : عليه تعزير و رواية إسماعيل بن الفضل قال : سألت أبا عبد الله(عليه السلام) عن الافتراء على أهل الذمه وأهل الكتاب هل يجلد المسلم الحد في الافتراء عليهم ؟ قال : لا ولكن يعزر.»</ref> است.<br> | ||
حضرت على(عليهالسلام) در زمان جنگ با معاويه ياران خود را از اهانت و نفرين ياران معاويه نهى نمود. | حضرت على(عليهالسلام) در زمان جنگ با معاويه ياران خود را از اهانت و نفرين ياران معاويه نهى نمود. <ref>ميرزا حسين نورى، مستدرک الوسائل، ج 21، ص 306 : «نصر بن مزاحم في كتاب صفين : عن عمر بن سعد ، عن عبد الرحمن، عن الحارث بن حصيرة ، عن عبد الله بن شريك ، قال : خرج حجر بن عدي وعمرو بن الحمق يظهران البراءة و اللعن من أهل الشام ، فأرسل اليهما علي عليه السلام : " ان كفا عما يبلغني عنكما "فأتياه فقالا : يا أمير المؤمنين ، السنا محقين ؟ قال : " بلى "قالا : أو ليسوا مبطلين ؟ قال : "بلى " قالا : فلم منعتنا عن شمتهم ؟ قال : "كرهت لكم ان تكونوا لعانين شتّامين.»</ref> | ||
طبق روايتى امام صادق(عليه السلام) يكى از ياران خود را كه در مسجد به دشمنان امام(عليه السلام) اهانت مى كرد، از اين كار نهى فرموده، او را به شدت سرزنش كرد. | طبق روايتى امام صادق(عليه السلام) يكى از ياران خود را كه در مسجد به دشمنان امام(عليه السلام) اهانت مى كرد، از اين كار نهى فرموده، او را به شدت سرزنش كرد. <ref>شيخ مفيد، الاعتقادات (چاپ دوم: دار المفيد، 1414)، ص 107: «قيل للصادق(عليه السلام) يا ابن رسول الله، انا نرى فى المسجد رجلا يعلن بسبّ اعدائكم و يسمّيهم. فقال: ما له ـ لعنه الله ـ يعرض بنا و قال الله تعالى: و لا تسبّوا اللذين يدعون من دون الله فيسبّوا الله عدوا بغير علم.»</ref> | ||
بايد باور داشته باشيم كه بسيارى از اختلاف ها ناشى از عدم درك صحيح اهداف پيامبر(صلى الله عليه وآله)است كه ما را امت واحده مى دانست و تنوع رنگ و نژاد را بر نمى تابيد. | بايد باور داشته باشيم كه بسيارى از اختلاف ها ناشى از عدم درك صحيح اهداف پيامبر(صلى الله عليه وآله)است كه ما را امت واحده مى دانست و تنوع رنگ و نژاد را بر نمى تابيد. | ||
شد چو عالم گير غفلت، جاهل و دانا يكى است *** خانه چون تاريك شد، بينا و نابينا يكى است | شد چو عالم گير غفلت، جاهل و دانا يكى است *** خانه چون تاريك شد، بينا و نابينا يكى است | ||
ز اختلاف ظرف، گوناگون نمايد رنگ مى *** ورنه در ميخانه وحدت، مِىِ حمرا يكى است | ز اختلاف ظرف، گوناگون نمايد رنگ مى *** ورنه در ميخانه وحدت، مِىِ حمرا يكى است | ||
اختلاف رنگ، گل را بر نيارد ز اتحاد *** با دو رنگى پيش يكرنگان گل رعنا يكى است | اختلاف رنگ، گل را بر نيارد ز اتحاد *** با دو رنگى پيش يكرنگان گل رعنا يكى است | ||
شق كند از تيغ صائب، گر سر ما چون قلم *** سر نمى پيچيم از توحيد حرف ما يكى است | شق كند از تيغ صائب، گر سر ما چون قلم *** سر نمى پيچيم از توحيد حرف ما يكى است <ref>صائب تبريزى، ديوان اشعار، شماره 393.</ref> | ||
بنا بر اين، بر تمام مسلمانان فرض است تا با يكدلى و اتحاد، بار ديگر عظمت عصر طلايى جهان اسلام را به رخ دشمنان ديرينه امت واحده اسلام بكشند و با پرهيز از دو رنگى و اختلاف، چراغ يكدلى را در اين تاريكخانه بيفروزند. | بنا بر اين، بر تمام مسلمانان فرض است تا با يكدلى و اتحاد، بار ديگر عظمت عصر طلايى جهان اسلام را به رخ دشمنان ديرينه امت واحده اسلام بكشند و با پرهيز از دو رنگى و اختلاف، چراغ يكدلى را در اين تاريكخانه بيفروزند. | ||
چند گوييم اين يكى بر حق و آن يك بر خطاست؟ *** در ميان ما دو ملت اين خطاكارى چراست؟ | چند گوييم اين يكى بر حق و آن يك بر خطاست؟ *** در ميان ما دو ملت اين خطاكارى چراست؟ | ||
خوش بود تا اتحاد آريم و هم دستان شويم *** تا بدين تدبيرِ عالى، مالك كيهان شويم | خوش بود تا اتحاد آريم و هم دستان شويم *** تا بدين تدبيرِ عالى، مالك كيهان شويم <ref>ملک الشعراى بهار، ديوان اشعار، آينه عبرت.</ref> | ||
در راستاى تحقق بخشيدن به اين اهداف و در ايّام ميلاد پيامبر گرامى اسلام حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى(صلى الله عليه وآله) و فرزند پاكش حضرت امام جعفر صادق(عليه السلام)، دومين شماره از مجله انديشه تقريب به رهپويان مردان خدا و طريقت حق ـ جلّ و على ـ تقديم مى گردد. اميد است خداى بزرگ اين اندك را از ما بپذيرد. | در راستاى تحقق بخشيدن به اين اهداف و در ايّام ميلاد پيامبر گرامى اسلام حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى(صلى الله عليه وآله) و فرزند پاكش حضرت امام جعفر صادق(عليه السلام)، دومين شماره از مجله انديشه تقريب به رهپويان مردان خدا و طريقت حق ـ جلّ و على ـ تقديم مى گردد. اميد است خداى بزرگ اين اندك را از ما بپذيرد. | ||
نسخهٔ ۹ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۲۵
نام مجله | اندیشه تقریب |
---|---|
صاحب امتیاز | مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی |
زیر نظر | آیت الله محمد علی تسخیری |
مدیر مسئول | علیاصغر اوحدی |
شورای سردبیری | سید حسین هاشمی، عزّالدین رضا نژاد، مرتضی محمدی |
مشاوران علمی |
|
مدیر اجرایی | محمدعلی ملاهاشم |
شمارگان | 2 |
سال نشر | سال دوم، بهار، 1384 |
زبان | فارسی |
ISSN | 1735-7101 |
سرمقاله
گوهر اتحاد (به مناسبت هفته وحدت)
«كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ...» [۱]
آن روز كه خورشيد نبوت در آسمان كعبه رخ نمود، كسى باور نداشت كه اين ناخوانده درس، براى بشريت خفته، درس ها دارد و گفتنى ها بسيار. محمدامين(صلى الله عليه وآله) پيامبر گرامى اسلام با رهتوشه ايمان، عصمت و صداقت، طريق رهنمايى بشر را در پيش گرفت. با خرافه هاى جاهليت عرب به كارزار برخاست و نداى توحيد سر داد تا روح معنويت در دل تشنگان حقيقت دميد. با درايت خويش سكّان رهبرى امت اسلامى را در دست گرفت و شكاف از ميان مسلمانان برداشت. مهاجر و انصار با هم برادر شدند و زنگار كينه جاهليت از دل زدودند. ياد مهربانى هاى آن ايام، بارقه هاى اميد را بر دل هاى خسته از فتنه هاى زمانه مى تاباند.
ياد ايامى كه با هم آشنا بوديم ما*** هم خيال و هم صفير و هم نوا بوديم ما
معنى يك بيت بوديم از طريق اتحاد *** چون دو مصرع، گر چه در ظاهر جدا بوديم ما
بود دايم چون زبان خامه حرف ما يكى *** گر چه پيش چشم ظاهر بين جدا بوديم ما
دورى منزل حجاب اتحاد ما نبود *** داشتيم از هم خبر در هر كجا بوديم ما
چاره جويان را نمى داديم صائب درد سر *** دردهاى كهنه هم را دوا بوديم ما [۲]
اما اين پايان ماجرا نبود. پس از پنهان شدن آن آفتاب عالم تاب، زمزمههاى ناسازگارى و اختلاف در ميان امت اسلامى پديدار شد. هر كس ساز خود نواخت و هر گروهى به آن چه خود داشت دل خوش كرد.[۳] غفلت از آموزه هاى پيامبر و دورى از اهداف ايشان و در نتيجه از كف دادن اتحاد و يكپارچگى، زخمى بر پيكر جهان اسلام فرو نشاند كه هنوز هم روى بهبودى
به خود نديده است. غافل از اين كه پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) به يكپارچگى اين امت، دل بسته
بود و مؤمنين را برادر هم مى دانست. در حكومت ايشان نه از قوميت خبرى بود و نه از دو رنگى و تاريكى. اما در ميان دل سوختگان امت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و رهروان اين طريقت، همواره كسانى بودند كه صداى همدلى و همرنگى سر مى دادند و گوش هاى شنوايى را با خود همراه مى كردند.
ما دو برادر را بر هم زدند *** آتشى از فتنه به عالم زدند
اى كاش اى كاش اگر اسلاميان *** رسم دويى را ببرند از ميان
اى همگى پيرو دين قويم *** اى پسران پدران قديم
سنى و شيعه ز كه و كيستند؟ *** در پى آزار هم از چيستند؟
دين يك و مقصد يك و مقصود يك *** ره يك و معبد يك و معبود يك
عيسويان كاين علم افراختند *** متحدانه به جهان تاختند
ما ز چه بر فرع هياهو كنيم؟ *** قاعده اصل ز پا افكنيم
چاره ما نيست به جز اتحاد *** اين ره رشد است فَنِعمَ الرشاد [۴]
وقت آن است كه از اختلاف و دشمنى با يکديگر دست برداشته و به دردهاى مشترك جهان اسلام بينديشيديم.
بر اساس آموزههاى اسلامى، كرامت و شخصيت هر فرد مسلمان از اهميت ويژهاى برخوردار است از اين رو، اهانت و افترا به مسلمانان و حتى غير مسلمانان از ساير اديان الهى ممنوع بوده [۵] و براى آن به حسب مورد، مجازات حدّ يا تعزير مقرر گرديده[۶] است.
حضرت على(عليهالسلام) در زمان جنگ با معاويه ياران خود را از اهانت و نفرين ياران معاويه نهى نمود. [۷]
طبق روايتى امام صادق(عليه السلام) يكى از ياران خود را كه در مسجد به دشمنان امام(عليه السلام) اهانت مى كرد، از اين كار نهى فرموده، او را به شدت سرزنش كرد. [۸]
بايد باور داشته باشيم كه بسيارى از اختلاف ها ناشى از عدم درك صحيح اهداف پيامبر(صلى الله عليه وآله)است كه ما را امت واحده مى دانست و تنوع رنگ و نژاد را بر نمى تابيد.
شد چو عالم گير غفلت، جاهل و دانا يكى است *** خانه چون تاريك شد، بينا و نابينا يكى است
ز اختلاف ظرف، گوناگون نمايد رنگ مى *** ورنه در ميخانه وحدت، مِىِ حمرا يكى است
اختلاف رنگ، گل را بر نيارد ز اتحاد *** با دو رنگى پيش يكرنگان گل رعنا يكى است
شق كند از تيغ صائب، گر سر ما چون قلم *** سر نمى پيچيم از توحيد حرف ما يكى است [۹]
بنا بر اين، بر تمام مسلمانان فرض است تا با يكدلى و اتحاد، بار ديگر عظمت عصر طلايى جهان اسلام را به رخ دشمنان ديرينه امت واحده اسلام بكشند و با پرهيز از دو رنگى و اختلاف، چراغ يكدلى را در اين تاريكخانه بيفروزند.
چند گوييم اين يكى بر حق و آن يك بر خطاست؟ *** در ميان ما دو ملت اين خطاكارى چراست؟
خوش بود تا اتحاد آريم و هم دستان شويم *** تا بدين تدبيرِ عالى، مالك كيهان شويم [۱۰]
در راستاى تحقق بخشيدن به اين اهداف و در ايّام ميلاد پيامبر گرامى اسلام حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى(صلى الله عليه وآله) و فرزند پاكش حضرت امام جعفر صادق(عليه السلام)، دومين شماره از مجله انديشه تقريب به رهپويان مردان خدا و طريقت حق ـ جلّ و على ـ تقديم مى گردد. اميد است خداى بزرگ اين اندك را از ما بپذيرد.
مقالات اندیشهای
- ایدههایى درباره استراتژى تقريب (مقاله) / محمدعلى تسخيرى
- روند تقریب مذاهب اسلامى در سرزمين شام (مقاله)/ وهبه مصطفى الزحيلى
- طرح تقریب و مشكلات آگاهى دينى(قرائتى در منطق تقريب و گونههاى فرهنگ دينى) (مقاله) / حيدر حب الله
- تأملی در ناهمسازگری ها و پیشینه تلاش هاى همسازگرايانه در جهان اسلام (مقاله)/ محمدحسين اميراردوش
- مذاهب فقهى جهان اسلام در رويارويى با چالش فقر (مقاله)/ محمّداسماعيل توسّل
پيشگامان تقريب
سرزمين هاى جهان اسلام
اسلام در اندونزى (مقاله) / عبدالمجيد ناصرى داوودى
نقد و نظر
معرفى كتاب اسلام در دنياى در حال جهانى شدن (مقاله)
مأخذ شناسی اندیشه تقریب
- أ.آثار منشر شده به وسیله مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی؛
- ب. سایر آثای منشر شده در زمینه اندیشه تقریب؛
اخبار فرهنگی
چکیده مقالات به زبان عربی
چکیده مقالات به زبان انگلیسی
پانویس
برگرفته از مجله اندیشه تقریب، سال اول، شماره 2، بهار 1384.
- ↑ (آلعمران (3): 110).
- ↑ (صائب تبريزى، ديوان اشعار، شماره 265).
- ↑ «وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُراً كُلُّ حِزْب بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ» (مؤمنون (23):53).
- ↑ (ملک الشعراى بهار، ديوان اشعار، اندرز به شاه).
- ↑ شيخ طوسى، تهذيب الاحكام، چ چهارم، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1365، ج 9، ص 365.
- ↑ سيد احمد خوانسارى، جامع المدارك فى شرح المختصر النافع (چاپ دوم: تهران، مكتبة الصدوق، 1355)، ج7، ص 115: «وصحيح عبد الرحمن بن أبي عبد الله عن رجل سب رجلا بغير قذف يعرض به ، هل يجلد ؟ قال : عليه تعزير و رواية إسماعيل بن الفضل قال : سألت أبا عبد الله(عليه السلام) عن الافتراء على أهل الذمه وأهل الكتاب هل يجلد المسلم الحد في الافتراء عليهم ؟ قال : لا ولكن يعزر.»
- ↑ ميرزا حسين نورى، مستدرک الوسائل، ج 21، ص 306 : «نصر بن مزاحم في كتاب صفين : عن عمر بن سعد ، عن عبد الرحمن، عن الحارث بن حصيرة ، عن عبد الله بن شريك ، قال : خرج حجر بن عدي وعمرو بن الحمق يظهران البراءة و اللعن من أهل الشام ، فأرسل اليهما علي عليه السلام : " ان كفا عما يبلغني عنكما "فأتياه فقالا : يا أمير المؤمنين ، السنا محقين ؟ قال : " بلى "قالا : أو ليسوا مبطلين ؟ قال : "بلى " قالا : فلم منعتنا عن شمتهم ؟ قال : "كرهت لكم ان تكونوا لعانين شتّامين.»
- ↑ شيخ مفيد، الاعتقادات (چاپ دوم: دار المفيد، 1414)، ص 107: «قيل للصادق(عليه السلام) يا ابن رسول الله، انا نرى فى المسجد رجلا يعلن بسبّ اعدائكم و يسمّيهم. فقال: ما له ـ لعنه الله ـ يعرض بنا و قال الله تعالى: و لا تسبّوا اللذين يدعون من دون الله فيسبّوا الله عدوا بغير علم.»
- ↑ صائب تبريزى، ديوان اشعار، شماره 393.
- ↑ ملک الشعراى بهار، ديوان اشعار، آينه عبرت.