راشد الغنوشی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۰: خط ۳۰:
=زندگی نامه=
=زندگی نامه=


وی در جنوب شرقی تونس یعنی در استان قابس متولد شد و مدارج ابتدایی را همان جا طی کرد سپس وارد مدرسه زیتونیه شد بعدها برای ادامه تحصیل در دانشگاه به دمشق رفت و درجه استادی را در همان دانشگاه دریافت نمود و سپس به دلیل مشکلات مالی ادامه تحصیل در فرانسه را رها کرده و به تونس بازگشت.
اشد الغنوشی در ۱۹۴۱ میلادی در روستایی کوچک در جنوب تونس چشم به جهان گشود. او در مدرسه زیتونیه قابس تحصیلات ابتدایی خود را گذراند و سپس وارد الخلدونیه شد. در ۱۹۶۲ میلادی از آن مدرسه فارغ التحصیل شد و بعدها در شهر قفصه به شغل معلمی روی آورد. وی یکسال در قفصه ماند؛ سپس در اوایل پاییز ۱۹۶۳ میلادی به منظور ادامه تحصیل در دانشگاه به قاهره رفت و یک سال و نیم بعد به سبب بحرانی شدن روابط تونس و مصر به ناچار به سوریه مهاجرت کرد. غنوشی در دانشگاه دمشق در ۱۹۶۸ میلادی به مقام استادی نایل آمد و سپس به پاریس رفت و تحصیلات عالیه خود را ادامه داد. اما پس از یکسال به دلیل مشکلات خانوادگی، تحصیل در اروپا را رها کرد و به تونس بازگشت و به عنوان استاد فلسفه مشغول به فعالیت شد. الغنوشی در سفر به سوریه، فرهنگ اسلامی را فرا گرفت و آن را با تجربه عملی که در زمینه فعالیت های اسلامی در پاریس از مبلغان در ۱۹۶۸ به دست آورده بود، درآمیخت.


وی در دهه هفتاد میلادی در دانشگاه سیدی یوسف تونس جنبش اسلامی تونس را پایه‌گذاری کرد در آن زمان هدف تاسیس این جنبش ایجاد جامعه و حکومتی اسلامی با الگوی حکومت خلفای راشدین قلمداد می‌شد هرچند در همان برهه هم دیدگاه مؤسسان این جنبش در این رابطه به وضوح مشخص نبود و در هاله‌ای از ابهام قرار داشت و بین خود رهبران جنبش هم در این باره اختلاف نظر به چشم می‌آمد.
غنوشی پس از مراجعت به تونس، نخستین هسته های حرکت اسلامی را در میهن خود تشکیل داد و در ۱۹۷۰ میلادی، مجله المعرفه را به عنوان ارگان حرکت «الاتجاه الاسلامی» که موجودیت رسمی حرکت را اعلام کرده بود، منتشر ساخت و با نشر مقالاتی متعدد در آن مجله از انقلاب اسلامی ایران و رهبری امام خمینی(ره) به شدت حمایت و پشتیبانی کرد و به تبیین افکار و اندیشه های بنیانگذار جمهوری اسلامی پرداخت. به همین دلیل در دوران حبیب بورقبیه رییس جمهوری سکولار و وابسته به امپریالیسم فرانسه به ۱۱ سال زندان محکوم شد. او پس از سالیانی که در زندان به سر برد به محض آزادی موقت از کشور خود بیرون آمد اما دیری نپایید که او را ۲۲ سال تمام به انگلیس تبعید کردند. هنگام تبعید در لندن خبرنگاری از غنوشی می‌پرسد که اگر مردم یک نامزد کمونیست را به رهبری تونس انتخاب کنند، واکنش او چگونه خواهد بود، وی در پاسخ گفت آن را خواهد پذیرفت و تنها تلاش خواهد کرد که رأی مردم را در انتخابات بعدی به طرف حزب خود جلب کند.


به اعتراف خود راشد الغنوشی، وی از افکار سیدقطب و مودودی و انقلاب اسلامی و حضرت امام متاثر شده و حتی مقالات و کتاب هایی هم در حمایت از انقلاب اسلامی به نگارش درآورد که در نهایت موجب دستگیری و تبعید وی از تونس به انگلستان گردید.
غنوشی پس از آنکه مردم تونس بر ضد نظام دیکتاتوری قیام کردند و طاغوت حاکم را بیرون راندند به میهن خود بازگشت. شخصیت راشد الغنوشی تلفیقی از گرایش های مختلف است. وی می گوید که در سوریه ضمن مطالعه ژرف کتاب های فلسفی، مطالعه آثار اندیشمندانی از جهان اسلام همچون اقبال لاهوری، سیّد ابوالأعلی مودودی، سید قطب، محمد قطب و حسن البنا را مغتنم می شمرد که در جریان آن با گروه های حزب التحریر، سلفی ها، صوفیه و اخوان المسلمین آشنا شد اما به طور رسمی به عضویت هیچکدام درنیامد. گرچه سلفیگری را در ابتدا پذیرفت اما در بازگشت به تونس و پس از تجربه آن، به سطحی نگری و جزئی نگری آن پی برد و از آن فاصله گرفت. بدین ترتیب راشد الغنوشی شخصیتی چند بعدی و پیچیده داشت و نمی توان او را به یک جریان فکری خاص منتسب کرد.


او پس از تقریبا 20 سال تبعید بعد از سقوط بن علی در انقلاب یاسمین به عنوان رهبر بزرگترین جریان سیاسی تونس به این کشور بازگشت.
وی در جنوب شرقی تونس یعنی در استان قابس متولد شد و مدارج ابتدایی را همان جا طی کرد سپس وارد مدرسه زیتونیه شد بعدها برای ادامه تحصیل در دانشگاه به دمشق رفت و درجه استادی را در همان دانشگاه دریافت نمود و سپس به دلیل مشکلات مالی ادامه تحصیل در فرانسه را رها کرده و به تونس بازگشت.<ref>https://www.irna.ir/news/83668752/درباره-راشد-الغنوشی</ref>
 
لازم به ذکر است که با توجه به سیر زندگی شخص راشد الغنوشی می‌توان دو مسئله اساسی که فکر و حیات وی را بسیار به خود مشغول کرده بود استبداد و سکولاریسم دانست تا جایی که بعدها علت اصلی اسلام‌گرایی در تونس را مواجهه با این دو پدیده عنوان کرد. حال معنای مورد نظر غنوشی از استبداد و خصوصا سکولاریسم چه بوده است را می‌توان در ادامه روند سیر اندیشه وی متوجه شد.


=آرا و مواضع راشد الغنوشی=
=آرا و مواضع راشد الغنوشی=

نسخهٔ ‏۲۴ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۹:۵۵

دکتر راشد الغنوشی
راشد الغنوشی
نام راشد الغنوشی
نام‎های دیگر شیخ راشد الغنوشی
متولد 1299ه
محل تولد تونس- استان قابس
رحلت در قید حیات
اساتید محمد عبده

حسن طویل احمد ابی‌ خطوه

زندگی نامه

اشد الغنوشی در ۱۹۴۱ میلادی در روستایی کوچک در جنوب تونس چشم به جهان گشود. او در مدرسه زیتونیه قابس تحصیلات ابتدایی خود را گذراند و سپس وارد الخلدونیه شد. در ۱۹۶۲ میلادی از آن مدرسه فارغ التحصیل شد و بعدها در شهر قفصه به شغل معلمی روی آورد. وی یکسال در قفصه ماند؛ سپس در اوایل پاییز ۱۹۶۳ میلادی به منظور ادامه تحصیل در دانشگاه به قاهره رفت و یک سال و نیم بعد به سبب بحرانی شدن روابط تونس و مصر به ناچار به سوریه مهاجرت کرد. غنوشی در دانشگاه دمشق در ۱۹۶۸ میلادی به مقام استادی نایل آمد و سپس به پاریس رفت و تحصیلات عالیه خود را ادامه داد. اما پس از یکسال به دلیل مشکلات خانوادگی، تحصیل در اروپا را رها کرد و به تونس بازگشت و به عنوان استاد فلسفه مشغول به فعالیت شد. الغنوشی در سفر به سوریه، فرهنگ اسلامی را فرا گرفت و آن را با تجربه عملی که در زمینه فعالیت های اسلامی در پاریس از مبلغان در ۱۹۶۸ به دست آورده بود، درآمیخت.

غنوشی پس از مراجعت به تونس، نخستین هسته های حرکت اسلامی را در میهن خود تشکیل داد و در ۱۹۷۰ میلادی، مجله المعرفه را به عنوان ارگان حرکت «الاتجاه الاسلامی» که موجودیت رسمی حرکت را اعلام کرده بود، منتشر ساخت و با نشر مقالاتی متعدد در آن مجله از انقلاب اسلامی ایران و رهبری امام خمینی(ره) به شدت حمایت و پشتیبانی کرد و به تبیین افکار و اندیشه های بنیانگذار جمهوری اسلامی پرداخت. به همین دلیل در دوران حبیب بورقبیه رییس جمهوری سکولار و وابسته به امپریالیسم فرانسه به ۱۱ سال زندان محکوم شد. او پس از سالیانی که در زندان به سر برد به محض آزادی موقت از کشور خود بیرون آمد اما دیری نپایید که او را ۲۲ سال تمام به انگلیس تبعید کردند. هنگام تبعید در لندن خبرنگاری از غنوشی می‌پرسد که اگر مردم یک نامزد کمونیست را به رهبری تونس انتخاب کنند، واکنش او چگونه خواهد بود، وی در پاسخ گفت آن را خواهد پذیرفت و تنها تلاش خواهد کرد که رأی مردم را در انتخابات بعدی به طرف حزب خود جلب کند.

غنوشی پس از آنکه مردم تونس بر ضد نظام دیکتاتوری قیام کردند و طاغوت حاکم را بیرون راندند به میهن خود بازگشت. شخصیت راشد الغنوشی تلفیقی از گرایش های مختلف است. وی می گوید که در سوریه ضمن مطالعه ژرف کتاب های فلسفی، مطالعه آثار اندیشمندانی از جهان اسلام همچون اقبال لاهوری، سیّد ابوالأعلی مودودی، سید قطب، محمد قطب و حسن البنا را مغتنم می شمرد که در جریان آن با گروه های حزب التحریر، سلفی ها، صوفیه و اخوان المسلمین آشنا شد اما به طور رسمی به عضویت هیچکدام درنیامد. گرچه سلفیگری را در ابتدا پذیرفت اما در بازگشت به تونس و پس از تجربه آن، به سطحی نگری و جزئی نگری آن پی برد و از آن فاصله گرفت. بدین ترتیب راشد الغنوشی شخصیتی چند بعدی و پیچیده داشت و نمی توان او را به یک جریان فکری خاص منتسب کرد.

وی در جنوب شرقی تونس یعنی در استان قابس متولد شد و مدارج ابتدایی را همان جا طی کرد سپس وارد مدرسه زیتونیه شد بعدها برای ادامه تحصیل در دانشگاه به دمشق رفت و درجه استادی را در همان دانشگاه دریافت نمود و سپس به دلیل مشکلات مالی ادامه تحصیل در فرانسه را رها کرده و به تونس بازگشت.[۱]

آرا و مواضع راشد الغنوشی

دموکراسی

النهضه از ابتدای تاسیس به تدریج از ایده خلافت و امت اسلامی فاصله گرفت و بسیاری از مفاهیم و ارزشهای مدرن را سعی کرد تا در درون اندیشه خویش هضم کند به همین سبب دموکراسی و دولت ملت را صراحتا به رسمیت شناخت و در کنگره دهم که در 20 تا 22 مه 2016 برگزار گردید علنا اعلام کرد که منافع تونس را به منافع اخوان المسلمین ترجیح می دهد که این نشان از تغییر رویکرد از فراملی به ملی توسط این حزب است.

همچنین راشد الغنوشی در اندیشه سیاسی خود مسئله شورا را به درجه بسیار بالایی از اهمیت می‌رساند تا جایی که اذعان می‌کند که بعد از نص بالاترین جایگاه از آن شورا است و مهمترین اصل در تشکیل حکومت اسلامی است که می‌تواند به همراه شریعت مشروعیت حکومت را تامین کند. او همواره سعی در سازگار نمودن دموکراسی با اسلام داشته و معتقد است که ذهنیت تضاد و تعارض اسلام با دموکراسی توسط گروه‌های افراطی شکل گرفته و به هیچ وجه صحیح نیست.

وی مدعی است که خداوند امت را خلیفه خود قرار داده و هیچ کس به جز امت نمی‌تواند از جانب دین سخن بگوید و نماینده و حافظ آن بر روی زمین باشد به این معنا که نه دولت و نه هیج حزبی حق داعیه داری و سخنگویی از جانب دین را ندارد لذا خود امت باید درباره سرنوشت خویش تصمیم بگیرد.

همانطور که سابقا هم ذکر شد استبداد و دیکتاتوری حکام تونس از مهمترین پدیده هایی بود که بر اندیشه راشد الغنوشی تاثیر به سزایی برجای گذاشت تا به حدی که وی دموکراسی سکولار را بر استبداد دینی ترجیح می دهد در همین رابطه وی اذعان دارد که:

« ما ﺍﺳﺘﺒﺪﺍﺩ ﻭ ﺩیکﺘﺎﺗﻮﺭی ﺭﺍ ﺩﺭ همهی ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻭ ﺍﺷکﺎﻟﺶ ﺭﺩ ﻣیکﻨیﻢ؛ ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧی ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪی ﻧﺸﺮ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﺭ ﻣیﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﭘیﺸﻪ کﻨﺪ؛ ﺯیﺮﺍ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺁیﻪ افانت تکره الناس ﺣﺘی یکﻮﻧﻮﺍ ﻣﺆﻣﻨیﻦ ﺍﺟﺎﺯﻩی ﺍﺳﺘﺒﺪﺍﺩ ﺭﺍ ﺣﺘی ﺑﻪ ﺍﻧﺒیﺎ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﭘﺲ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎی ﻋﺎﺩی ﺑﻪ ﻃﺮیﻖ ﺍﻭﻟی ﻣﺠﺎﺯ ﺑﻪ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺍﺳﺘﺒﺪﺍﺩ ﻧیﺴﺘﻨﺪ. ﻫﺮﮔﺎﻩ ﻧﻈﺎﻡ ﻭ ﺩﻭﻟﺘی ﺑﻪ ﺁﺯﺍﺩیﻫﺎی ﻋﻤﻮﻣی ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ، ﺣﺮکﺖ ﺍﺳﻼﻣی ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ یک ﮔﺮﻭﻩ ﺳیﺎﺳی ﻋﻤﻞ ﻣیکﻨﺪ؛ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺎ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﺑﻪ ﺣﻖ ﻃﺮﻑﻫﺎی ﺩیﮕﺮ ﻭﮔﺮﻭﻩﻫﺎی ﺩیﮕﺮ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺭﺍﺋﻪکﺮﺩﻥ ﺍﻟﮕﻮﻫﺎیی ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪی ﻣﻄﻠﻮﺏ ﺧﻮیﺶ. ﭘﺲ ﺣﺮکﺖ ﺍﺳﻼﻣی ﺩﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﺷﺮکﺖ ﻣیکﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﭘﺎﺭﻟﻤﺎﻥ ﻧﻤﺎیﻨﺪﻩ ﻣیﻓﺮﺳﺘﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺨﺶﻫﺎی ﺍﺩﺍﺭی ﺩﻭﻟﺖ ﻭﻟﻮ ﺟﺰﺋی، ﺑﺮﺍی ﺗﻤﺮیﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺧﻮﺩ ﻣﺸﺎﺭکﺖ ﻣیکﻨﺪ ﻭ ﺑﺪیﻦترتیب ﻣیتوﺍﻧﺪ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ کﻨﺪ.»

او معتقد است که دموکراسی و آزادی بر دعوت دینی اولویت دارد زیرا در اندیشه او دعوت دینی هم باید در بستری از آزادی های اجتماعی رخ دهد البته آزادی های اجتماعی که برای دیگر تفکرها و اندیشه ها هم چنین دعوتی را ممکن می سازد این گزاره چنان در باور الغنوشی پررنگ شده است که حتی وی اخیرا برای دیگر اندیشه ها همچون کمونیست ها و مسیحیان حق دعوت مسلمانان به کیش خود را قائل است، در صورتی که وی سابقا از مدافعان حکم ارتداد بود.

در مجموع وی دموکراسی را راهی برای تعالی مردم و احکام الهی می داند و اذعان دارد که بهترین روش موجود برای پیاده کردن احکام اسلامی توسط ملت است و نه تنها با اسلام تعارضی ندارد بلکه اسلام ذیل مفاهیمی همچون شورا و بیعت به آن توصیه کرده است.

تحزب

از لازمه های دموکراسی وجود احزاب مستقل با اندیشه ها و نظرات مختلف است که بسیاری از اندیشمندان اهل سنت معاصر همچون مودودی و سیدقطب با ایجاد آنان مخالف بودند اما راشد الغنوشی حزب گرایی را از دو منظر مفید به فایده برای جامعه اسلامی می داند: 1- اینکه مجرایی برای امر به معروف و نهی از منکر حاکمان و نصیحت آنان است که اگر از مدار حق خارج شدند توانایی اصلاح و یا برکناری آنان وجود داشته باشد 2- و دیگری اینکه بستری برای تربیت و آموزش امت برای امر حکومت داری و مدیریت است

سکولاریسم یا اسلامگرایی

گفتیم که در کنار دیکتاتوری حکام مستبد سکولاریسم نیز از جمله دل‌مشغولی های راشد الغنوشی بوده که اساسا یکی از دلایل اصلی رویکرد اسلام‌گرایی را پاسخی به این دو پدیده عنوان می کند که بعد از انقلاب با برطرف شدن این دو مسئله دیگر توجیهی برای اسلام سیاسی نیست اتفاقی که باعث حذف این پسوند در کنگره دهم شد.با گذشت زمان نحوه تعریف سکولاریسم و نوع مواجهه با آن در جنبش النهضه دچار تغییرات اساسی شده است.

الغنوشی سکولاریسمی را که بتوان ضدیت با دین توسط دولت تعریف کرد تقبیح می کند که لزوما طرف مقابل آن دولت دینی قرار نمی گیرد وی پس از انقلاب به صراحت اعلام کرد که دولت باید انعکاس کلی جامعه باشد نه اینکه به نمایندگی از دین بر آن ولایت داشته باشد او تاکید کرد که نهاد دولت باید نسبت به دین بی طرف باشد یعنی نه موضع ضدیت و نه موضع حمایت به خود بگیرد

او در همین زمینه در یک مصاحبه ضمن انتقاد از سکولاریسم بوقیبه از دیکتاتورهای تونس میگوید:

« بورقیبه یک سکولار افراطی بود نه یک سکولار میانه رو. زیرا سکولاریسم الزاما به این معنا نیست که ضد دین باشد، بلکه در بسیاری از مواقع با آن همزیستی دارد. کما اینکه در فرهنگ انگلوساکسونی برای مثال وجود دارد. اما زمینه های فرانسوی سکولاریسم آن را فرهنگی ضد دینی معرفی می کند. یعنی به گونه ای که دیگر بی طرف نیست. در این برداشت دولت دیگر در برابر دین بی طرف نیست بلکه با آن جنگ دارد. از این رو برای مثال می بینیم که مشکل حجاب و تحریم آن در سنت های سکولاریسم غربی به جز فرانسه دیده نمی شود. در انگلستان حتی نحوه پوشش اسلامی پلیس های مسلمان را جدا کردند. به همین دلیل می گویم سکولاریسم بورقیبه افراطی و حتی فاشیستی بود. مکتبی که نه تنها به دموکراسی اعتقادی نداشت بلکه طرفدار تسلط دولت بر کل جامعه بود و قصد داشت بنیان های دینی جامعه را متلاشی کرده و از نو بسازد. به جای اینکه دولت نماینده جامعه باشد اراده خودش را تحمیل می کرد و این کاملا با آن چیزی که گفته می شود دولت باید در قبال دین بی طرف باشد تناقض دارد.»

الغنوشی رویکرد اسلامگرایی خود را با هدف مقابله با دشمنی حکام مستبد تونس با دین تعریف کرد که لزوما معنایش تلاش برای ایجاد دولت دینی نیست. این سیر تغییرات در کنگره دهم به اوج خودش رسید که به صورت علنی النهضه اعلام کرد که از یک حزب تبلیغی به یک حزب سیاسی تبدیل می‌شود و بعد دینی را از بعد سیاسی جدا می‌کند.

البته به ادعای غنوشی حزب النهضه هنوز هم از ارزش های اسلامی الهام می گیرد و به تعالی احکام الهی نسبت به قوانین بشری اعتقاد داد اما معتقد است که نباید این احکام به مردم تحمیل شوند بلکه باید مانند هر اعتقاد دیگیر در معرض انتخاب مردم قرار بگیرند و اگر مورد پذیرش واقع شدند می توانند تبدیل به قانون شوند از نظر راشد الغنوشی اگر مردم از قوانین شرع خوششان نیاید نباید این احکام را بر آنان جاری کرد به عنوان مثال حجاب یا حدود و مجازات‌های اسلامی زمانی باید تبدیل به قانون کلی جامعه شوند که مورد پذیرش عموم جامعه قرار گیرند و دموکراسی دقیقا در اینجا به معنای اعتلای احکام اسلامی تعبیر می شود.

در مجموع می توان گفت که جنبش النهضه و راشد الغنوشی سکولاریسم علمی را هرگز نپذیرفتند اما به سکولاریسم عینی تن در دادند یعنی در بازنویسی قانون اساسی پذیرفتند که شریعت از منابع قانون گذاری نباشد که ناظر به دلایل این امر در خاتمه مقاله توضیحات لازم ارائه خواهد شد.

آزادی

آزادی در اندیشه سیاسی راشد الغنوشی جایگاه ویژه ای پیدا می کند زیرا هنگامی که یک دستگاه فکری دموکراسی و تحزب را می پذیرد به ناچار باید حق فعالیت گروه‌ها و اندیشه‌های دیگر را در جامعه نیز به رسمیت بشناسد زیرا این دسته از مفاهیم در اندیشه سیاسی به نوعی لازم و ملزوم یکدیگرند و بدون وجود یکی حضور دیگری بی معنا جلوه می‌کند.

وی برای تئوریزه کردن این مفهوم به کرات از آیه «لا اکراه فی الدین» استفاده کرده و از آن دستمایه ای برای مشروعیت سازی به الگوی حکومتی مورد نظر خویش استفاده کرده است. او در این باب کتابی به عنوان آزادی‌های عمومی در حکومت اسلامی نوشته که بیانگر نظرات و اندیشه‌هایش در این زمینه است.

حقوق زن و هنرهای زیبا

راشد الغنوشی با اعتقاد به تساوی حقوق زن و مرد در اسلام که تنها معیار برتری را در میان آن دو تقوا قرار داده است به انتقاد به تمدن غرب می پردازد که با معیار قرار دادن بهره‌وری اقتصادی باعث ظلم به زن شده است :

«ﺍﺳﻼﻡ ﻣیﺎﻥ ﺯﻥ ﻭ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﺎﻭﺍﺕ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ کﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻋﺎﻣﻞ ﺑﺮﺗﺮی یکی ﺑﺮ ﺩیﮕﺮی ﺟﺰ ﺗﻘﻮﺍ ﻭ ﻋﻤﻞ ﺻﺎﻟﺢ ﻭ ﺷﺎیﺴﺘﮕی ﻧﻤیتوﺍﻧﺪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﺻﻞ ﻣﺴﺎﻭﺍﺕ ﻣﻮﺟﺐ ﺑﺮﻭﺯ ﺧﻠﻞ ﺩﺭ ﺗﻮﺯیﻊ ﻧﻘﺶﻫﺎ ﻭ ﺗکﺎﻣﻞ ﺁﻥﻫﺎ ﻧﻤیﺷﻮﺩ؛ ﺑﻠکﻪ ﺗﻤﺪﻥ ﺟﺪیﺪ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﺎﺩی ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﻮﺟﺐ ﺑﺮﻭﺯ ﺧﻠﻞ ﺩﺭ ﺍیﻔﺎی ﻧﻘﺶ ﻫﺎ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺗﻮﻟیﺪ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩی ﺭﺍ ﺑﺎﻻﺗﺮیﻦ ﺟﺎیﮕﺎﻩ ﻭ ﻣیﺰﺍﻥ ﺳﻨﺠﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺣﺎﻟیکﻪ ﻧﻘﺶﻫﺎی ﺩیﮕﺮی ﭼﻮﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋی، ﺍﻣﻮﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﻭ ﺍﻣﻮﺭ کﻮﺩک ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵکﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻫﻤ ﻪی ﺍیﻦ ﻧﻘﺶﻫﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺍیﻔﺎﮔﺮﺍﻥ ﺍیﻦ ﻧﻘشﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﺗکﺮیﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺗﻤﺪﻥ ﻣﻌﺎﺻﺮ ﺑﻪ ﺩﻟیﻞ ﺗﻮﺟﻪ ﺑیﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﻪ ﺗﻮﻟیﺪ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩی، ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺩﭼﺎﺭ ﻓﺮﻭﭘﺎﺷی ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؛ ﺗﺎ ﺟﺎیی کﻪ ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﺮﺍﺽ ﻧﺴﻞ ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ﺑﻪ ﻣیﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﻨﺎﺑﺮﺍیﻦ ﻣﺸکﻞ ﺩﺭ ﻣﺸﺎﺭکﺖ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﻣﻮﺭ ﺳیﺎﺳی، ﺍﻗﺘﺼﺎﺩی ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋی ﻧیﺴﺖ، ﺑﻠکﻪ ﻣﺸکﻞ ﻣﺒﻨﺎ ﻭ ﺍﺳﺎﺱ ﻓکﺮی ﺍیﻦ ﻣﺸﺎﺭکﺖ ﻭ ﺍﻓﻘی ﺍﺳﺖ کﻪ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺁﻥ ﮔﺎﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﻣیﺷﻮﺩ.»

وی قوانین اسلام درباره زن را جزء راقی‌ترین و پیشرفته‌ترین قوانین جهان می داند که حقوق وکرامتش را حفظ میکند و تمامی آن چه که باعث شده تصویری سیاه از حقوق زن در اسلام را در جهان نشان دهد رفتار و عملکرد گروه‌های تروریستی و افراطی می‌داند.

وی همچنین با جدیت معتقد است که اسلام باید به عرصه هنرهای مدرن مانند بازیگری و تئاتر ورود کند و این مظاهر از مدرنیته را به هیچ وجه متعارض با اسلام نمی داند.[۲]