وحیانی بودن قرآن (مقاله): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'داده اند' به 'دادهاند') |
جز (جایگزینی متن - 'نشانه ها' به 'نشانهها') |
||
خط ۱۳۰: | خط ۱۳۰: | ||
هر چند در برخی از ایات قرآن | هر چند در برخی از ایات قرآن نشانههائی از فرهنگ عصر بعثت دیده میشود نظیر: اذا المووده سئلت یا افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت...اما بسیاری از ایات قرآن نه تنها سنخیتی با فرهنگ ان عصر نداشته بلکه در تضاد کامل با ان میباشد بگونهای که بسیاری از ایات برای مردم ان عصر قابل درک نبوده و در اعصار بعدی برخی از حقایق ان اشکار شده است. | ||
در اینجا بعنوان نمونه برخی از ایات را که بیانگر استقلال قرآن از فرهنگ رائج ان عصر میباشد ذکر می کنیم: | در اینجا بعنوان نمونه برخی از ایات را که بیانگر استقلال قرآن از فرهنگ رائج ان عصر میباشد ذکر می کنیم: |
نسخهٔ ۶ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۵:۴۵
مساله وحیانی بودن قرآن و اثبات اینکه قرآن کلام الهی است نه کلام بشر از صدر اسلام مورد بحث بوده است. موافقان و منکران هر یک در این زمینه مطالبی مطرح نمودهاند. در این مقاله دلائل متعدد عقلی و نقلی در اثبات وحیانی بودن قرآن ذکر گردیده و دیدگاه قائلین به وحی نفسی مورد نقد قرار گرفته است.
وحیانی بودن قرآن
از جمله اموری که می توان انرا بعنوان یکی از مبانی در تفسیر قرآن کریم قرار داد اثبات وحیانی بودن ان است. دلیل اهمیت این امر ان است که هدف اساسی در تفسیر قرآن تبیین کلام خداوند و معارفی است که بوسیله وحی بر پیامبر ص نازل شده است از اینرو اثبات وحیانی بودن ان امری ضروری خواهد بود.
دراین راستا می گوئیم:
اندیشه ارتباط پیامی خداوند با بشر و چگونگی ان از مباحث عمیق و پیچیده ای است که همیشه در بین اندیشمندان مطرح بوده است هر چند اصل وحی بر انبیای الهی از امور قطعی و مورد اتفاق پیروان مکاتب توحیدی بوده ولی در تحلیل ماهیت ان دیدگاههای متفاوتی وجود دارد.
باید اذعان کرد برخی از تفاسیری که در این زمینه دیده میشود انچنان از حقیقت فاصله دارد که صاحبانش را تا مرز انکار وحی الهی نیز وادار ساخته است.
بطور کلی دو دیدگاه در زمینه نزول قرآن در بین اندیشمندان مسلمان وجود دارد:
الف – دیدگاه اکثریت قریب به کل: طبق این دیدگاه که قاطبه مسلمانان نیزبا ان هماهنگ میباشند قرآن کلام الهی است بدین معنا که الفاظ و معانی ان از نزد خدای متعال بر قلب مقدس پیامبر ص نازل و پیامبر نیز انرا بدون هیچ گونه دخل و تصرفی بر مردم تلاوت و قرائت نموده است.
ب- دیدگاه اقلیت: صاحبان این دیدگاه که برخی از روشنفکران مذهبی اند معتقدند قرآن نوعی الهام و مکاشفه درونی پیامبر ص بوده و ارتباط مستقیم با خدا و عالم غیب ندارد.
قائلین به این اندیشه هم دو گروه میباشند: الف- برخی معتقدند معانی و محتوای قرآن از ناحیه خداوند بر قلب پیامبر ص نازل شده اما ان حضرت معانی دریافت شده را با الفاظ و ادبیات خاص عصر نزول برای مردم بیان نموده است.
ب- عده ای دیگر معتقدند الفاظ و معانی قرآن تراوش فکر و قلب پیامبر بوده و ارتباطی با مبدا غیب ندارد.
برای تبیین و بررسی هر چه بیشتر دیدگاههای مذکور لازم است در اغاز مشخصات وحی قرآنی را از نگاه قرآن و روایات بیان نموده و انگاه بنگریم کدامین تحلیل منبطبق با ان میباشد:
مشخصات وحی قرآنی از زبان قرآن
الف: مستقل بودن قرآن از شخصیت پیامبر ص
مضامین بسیاری از ایات بگونهای است که استقلال کامل قرآن را از حالات روحی و معنوی پیامبر ص اثبات میکند. برخی از این ایات به شرح ذیل می باشد:
1- ایاتی که در صدد تصحیح رفتار ان حضرت را در برخی از امور میباشد که از جمله انها ایاتی است که در سوره طه، کهف، تحریم و احزاب نازل شده است:
- و لا تعجل بالقرآن من قبل ان یقضی الیک وحیه و قل رب زدنی علما [۱]
در این ایه شریفه وحی الهی از پیامبر ص می خوهد که قبل از اتمام نزول قرآن نسبت به قرائت و حفظ ان تعجیل ننموده و استقامت لازم را در این باب داشته باشد.
در سوره قیامت نیز همین مضمون بگونهای دیگر ذکر شده و از ان حضرت در خواست شده که به هنگام نزول قرآن از عجله در قرائت و تکلم بدان خودداری نموده و منتظر باشد تا بعد از اتمام نزول به قرائت وتبلیغ ان بپردازد:
لا تحرک به لسانک لتعجل به ان علینا جمعه و قرآنه [۲]
- طه ما انزلنا علیک القرآن لتشقی [۳]
از ایه فوق و برخی دیگر نظیر: لعلک باخع نفسک [۴] -، بدست میآید که پیامبر ص از وضعیت اسفناک مردم عصر خویش بشدت رنج می برد و ارزو می کرد تمامی آنان به حقایق دین ایمان بیاورند اما وحی قرآنی ان حضرت را مورد تفقد و تسلی قرار داده و از او میخواهد که روحیات کفر الود و مشرکانه مردم نیاید موجب رنجش و زحمت او گردد.
در رهنمودی دیگر خطاب به ان حضرت میفرماید هدایت و ضلالت دست خداست و هیچ کس حتی پیامبر ص نیز قادر نیست بدون اذن الهی کسی را هدایت کند:
انک لاتهدی من احببت و لکن الله یهدی من یشاء[۵]
- ُیَا أَُیُّهَا النَّبُِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغُِی مَرْضَاةَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحُِیمٌ [۶]
از ظاهر بلکه صراحت ایه مذکور و نیز روایاتی که ذیل ان امده است استفاده میشود که پیامبر ص در قضیه ای که بین او و برخی از همسرانش واقع گردید برخی از امور مباح و حلال را بر خود حرام نمود وحی الهی ان حضرت را نسبت بدین تصمیم مورد خطاب قرار داده و از او خواست که رفتارش را در این زمینه اصلاح نماید.
- وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذُِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَُیْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَُیْهِ أَمْسِكْ عَلَُیْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفُِی فُِی نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدُِیهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ...ا[۷]
در این ایه شریفه می بینیم وحی الهی از پیامبر میخواهد از افشای خواسته اش به جهت ترس از گفتار منفی مردم واهمه نداشته و تنها از خداوند حالت خشیت داشته باشد. ایه دیگر: عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى ُیَتَبَُیَّنَ لَكَ الَّذُِینَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبُِینَ.[۸]
از ایه فوق و نیز ایات صدر و ذیل ان بدست میآید گروهی از منافقان به بهانه های گوناگون از پیامبر می خواستند آنان را از شرکت در جنگ – نبرد تبوک – معاف کند.بعد ازپذیرش عذرهای آنان از ناحیه پیامبر ص، وحی الهی ان حضرت را مورد عتاب قرار داد که خداوند تو را ببخشاید چرا به آنان اذن ترک جهاد دادی ؟ اینان با عدم شرکت در جهاد بر ماهیت واقعی برهمگان روشن شده و نفاقشان افشاء می گردید.
- وَلَا تَقُولَنَّ لِشَُیْءٍ إِنُِّی فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا إِلَّا أَنْ ُیَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسُِیتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ ُیَهْدُِیَنِ رَبُِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا [۹]
مفاد ایه مذکور و نیز روایاتی که در زمنیه شان نزول ان امده است بدست میآید که پیامبر ص دریکی از وعده های خویش نسبت به عده ای – نمایندگان سران قریش – لحظه ای از یاد خداوند غافل شده و به آنان وعده قطعی داد که روز اینده با آنان ملاقات نماید.
ایه مذکور به حضرت متذکرمیشود که همیشه بهنگام تصمیم بر انجام هرعمل، اراده الهی "انشا الله" را حتما در نظر داشته و در تصمیم گیری ها خود را مستقل نبیند. بر اساس برخی روایات، وحی قرآنی به دلیل این ترک اولی مدتی به تاخیر افتاد – انقطاع وحی - تا هشداری به پیامبر ص و مایه تنبه برای مسلمانان باشد.
براساس این ایات ونظائران باید گفت هرگاه قرآن را تجلی مکاشفات درونی پیامبر ص بدانیم لازمه اش ان است که همه ایات قرآن با افکار و حالات او هماهنگ باشد در حالی که این ایات حضرت را مکلف به هماهنگی خویش با وحی الهی نموده و از او میخواهد شیوه خود را در برخی از زمینه ها تصحیح کند.
2-ایاتی که به پیامبر هشدار نسبت به هر نوع تصرفی در قرآن را می دهد:
-وَإِذَا تُتْلَى عَلَُیْهِمْ آَُیَاتُنَا بَُیِّنَاتٍ قَالَ الَّذُِینَ لَا ُیَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآَنٍ غَُیْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا ُیَكُونُ لُِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسُِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا ُیُوحَى إِلَُیَّ إِنُِّی أَخَافُ إِنْ عَصَُیْتُ رَبُِّی عَذَابَ ُیَوْمٍ عَظُِیمٍ [۱۰]
مفاد ایه شریفه این است که مشرکان از پیامبر ص خواستند قرآنی غیر از قرآن موجود برای آنان حاضر نماید.
پیامبرص در برابر چنین خواسته ای فرمود: من در زمینه نزول قرآن تبعیت محض از وحی الهی داشته و از نزد خویش اختیاری ندارم بنابر این وحی قرآنی تابع حالات افکار و روحیات پیامبر نبوده و هرنوع تصرف در ایات از ناحیه حضرتش ناممکن میباشد.
- وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَُیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوُِیلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالُْیَمُِینِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتُِینَ فَمَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزُِینَ [۱۱]
در این ایه نیز می بینیم که از پیامبر ص با تعابیر تند و هشدار دهنده میخواهد مبادا در بیان ایات الهی از نزد خود تصرفی نموده و کلماتی را از نزد خود به خداوند نسبت دهد که در این صورت هیچ مانعی او را از قهر و غضب الهی باز نخواهد داشت.
- وَإِنْ كَادُوا لَُیَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذُِی أَوْحَُیْنَا إِلَُیْكَ لِتَفْتَرُِیَ عَلَُیْنَا غَُیْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلُِیلًا وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَُیْهِمْ شَُیْئًا قَلُِیلًا إِذًا لَأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَُیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَُیْنَا نَصُِیرًا [۱۲]
در این ایه طی هشداری سخت به پیامبر ص متذکر شده است که مشرکین نزدیک بود که ان حضرت را وادار نمایند کلماتی را از نزد خود به خداوند نسبت داده و وحی الهی را با گفتارش خلط نماید که در این صورت صیانت و استقلال قرآن مخدوش می گردید اما نصرت و عنایت الهی ان حضرت را از چنین خطری حفظ نمود.
3- تحدی قرآن در عجز بشرازمقابله به مثل ان:
در ایات متعددی از بشر خواسته شده است که اگر در الهی بودن قرآن و بشری نبودن ان تردید دارند می بایست بتوانند سوره ای نظیر سوره های قرآنی بیاورند:
وَإِنْ كُنْتُمْ فُِی رَُیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقُِینَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتُِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرُِینَ [۱۳]
واژه های لم تفعلوا، لن تفعلوا، فاتوا بسوره در ایه مذکور مبین ان است که در بین انسانها کسی قادر نیست سوره ای نظیرسوره ای از قرآن بیاورد؛
بنابراین هر گاه قرآن را محصول تجربه دینی و مکاشفه درونی پیامبر ص بدانیم طبعا می بایست چنین تجربه ای برای سایر انسانها نیز ممکن باشد و تحدی قرآن چنین قابلیتی را از تمام انسانها سلب میکند.
4-انتظار شدید نزول وحی و عدم نزول ان
از برخی ایات و روایات فهمیده میشود گاه پیامبر و مسلمانان بشدت در انتظار نزول وحی بودهاند ولی به جهاتی این امر به تاخیر می افتاد. از جمله این موارد ماجرای افک و تهمتی بود که برخی از منافقان نسبت به یکی از همسران پیامبر ص مطرح کردند.
شایعه مذکوربحدی بود که قرآن کریم در چندین ایه -20-11 در سوره نور- انرا مطرح نموده و به مسلمانان هشدار داد که از شایعه سازان تبعیت ننموده و از انتشار ان بدون تحقیق اجتناب ورزند.درچنین شرائطی که پیامبرص و مردم منتظر نزول ایات قرآنی بودند سر انجام ایاتی از قرآن نازل گردیده و قضیه را اینگونه برهمگان روشن نمو د:
ا ِنَّ الَّذُِینَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَُیْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذُِی تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظُِیمٌ َوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَُیْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْكٌ مُبُِینٌ َوْلَا جَاءُوا عَلَُیْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ ُیَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ.[۱۴]
مورد دیگر وضعیت حاد مسلمانان در جنگ احزاب بود؛ انگاه که ترس و خوف بر مسلمانان در اثر محاصره دشمنان غالب گردید و آنان هر لحظه درانتظار عنایت و مدد الهی بودند و میگفتند: متی نصر الله که ایه ذیل در چنین وضعیتی نازل شد:
أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا ُیَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذُِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى ُیَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذُِینَ آَمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرُِیبٌ [۱۵]
5- خوف منافقین از نزول ایاتی که وضعیت درونی شان را افشا کند: ُیَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَُیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فُِی قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ [۱۶]
باید گفت هر گاه قرآن جز وحی الهی می بود و سر چشمه ای جز عالم غیب داشت ترس منافقین از نزول ایاتی که اسرار درونی شان را هویدا سازد بیجا بود چون آنان مىدانستند که مسلمانان از نیات درونی شان نااگاه بوده و تنها واهمه شان این بود که وحی الهی از ماهیت و مقاصد منافقانه شان پرده بردارد.
نتیجه: از مجموع ایاتی که تا کنون ذکر گردید هویت مستقل قرآن از شخصیت علمی و معنوی پیامبر ص روشن گردید. آنان که قرآن را تجلی مکاشفات درونی پیامبر ص دانسته و ان را تالیف بشری چون پیامبر ص می دانند باید در برابر این ایات پاسخ دهند که چگونه گفتارشان با چنین ایاتی قابل جمع است.
ب- استقلال قرآن از فرهنگی عصر نزول
هر چند در برخی از ایات قرآن نشانههائی از فرهنگ عصر بعثت دیده میشود نظیر: اذا المووده سئلت یا افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت...اما بسیاری از ایات قرآن نه تنها سنخیتی با فرهنگ ان عصر نداشته بلکه در تضاد کامل با ان میباشد بگونهای که بسیاری از ایات برای مردم ان عصر قابل درک نبوده و در اعصار بعدی برخی از حقایق ان اشکار شده است.
در اینجا بعنوان نمونه برخی از ایات را که بیانگر استقلال قرآن از فرهنگ رائج ان عصر میباشد ذکر می کنیم:
1-ایاتی که بیانگر اخبار غیبی از پیشینیا ن میباشد: تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَُیْبِ نُوحُِیهَا إِلَُیْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقُِینَ [۱۷]
این ایه که ذیل برخی از قصص انبیا سلف بیان شده مبین ان است که پیامبر ص و مردم عصر نزول قرآن قبل از بیان این قصص از مجرای وحی، اگاهی از انها نداشتند. بنابر این اگر قرآن کلام بشری چون پیامبر بود چگونهایه مذکور، ان حضرت و تمامی قومش را نسبت به چنین اخباری نا اگاه وغیرعالم تلقی نموده است. ایا این امر نشانه هویت مستقل قرآن ازفرهنگ عصر نزول نیست؟
نظیر ایه فوق ایه دیگری است که در سوره قصص بیان شده است: وَمَا كُنْتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَُیْنَا وَلَكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذُِیرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ ُیَتَذَكَّرُونَ [۱۸]
می بینیم در این نوع ایات نیزاز عدم حضور پیامبرص در وقایع گذشته سخن به میان امده است. چگونه می توان از طریق مکاشفه و الهامات درونی به جزئیات اخبار صدها و هزاران سال قبل پی برده و سپس انرا برای مردم تشریح نمود؟ باید گفت این نوع مضامین در بیشتر قصه های قرآنی نظیر اصحاب کهف، انبیاءسلف و..نیز قابل مشاهده است.
2-ایاتی که در مقام بیان اوصاف ذات احدیت بوده و هرنوع شرک و نقصی را از حریم الهی دور میکند: شکی نیست که فرهنگ عصر جاهلیت در زمینه مبدا جهان هستی امیخته با انواع خرافات بود.آنان به خدایان چوبی و سنگی معتقد بوده و شرک در ربوبیت و عبودیت بین آنان رواج داشت.
در چنین عصری که هیچ نوع معرفت صحیح نسبت به خدای متعال وجود نداشت ایات قرآن برای نخستین بار عالی ترین معارف را دراین زمینه در اختیار بشریت قرارداد. ایاتی که با عقاید شرک الود ان عصر مباینت داشته و اوصافی را برای خداوند مطرح نمود که برای مردم ان زمان تازگی داشت،
ایاتی نظیر: هُوَ اللَّهُ الَّذُِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَُیْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحُِیمُ ( 22 ) هُوَ اللَّهُ الَّذُِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَُیْمِنُ الْعَزُِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا ُیُشْرِكُونَ هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى ُیُسَبِّحُ لَهُ مَا فُِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزُِیزُ الْحَكُِیمُ [۱۹]
و ایه: اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فُِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فُِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرُِّیٌّ ُیُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَُیْتُونَةٍ لَا شَرْقُِیَّةٍ وَلَا غَرْبُِیَّةٍ ُیَكَادُ زَُیْتُهَا ُیُضُِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ ُیَهْدُِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ ُیَشَاءُ وَُیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَُیْءٍ عَلُِیمٌ [۲۰]
3-ایاتی که بیانگر حقایق علمی در نظام طبیعت میباشند:
تاریخ عصر بعثت از انحطاط علمی ان دوران حکایت میکند. بشریت ان عصر بویژه در محیط نزول قرآن اگاهی صحیحی از قوانین حاکم بر نظام هستی نداشت.حتی در مجامع علمی ان عصر قوانینی نظیر هیئت بطلمیوس که زمین را محور عالم دانسته و به گردش کواکب دیگر در اطراف ان معتقد بود حاکمیت داشت.
در چنین عصری ایات قرآن حقایقی به بشریت عرضه نمود که بکلی با نگرشهای ان زمان متفاوت بود ؛حقایقی نظیر کروی بودن زمین، حرکت زمین، زوجیت تمام اشیاء...که حتی در تخیلات مردم ان عصرنیز جایگاهی نداشت و بشریت بتدریج در حیات علمی اش به ان حقایق پی برد.
در اینجا سه نمونه از معجزات علمی قرآن را بیان می کنیم:
1-زوجیت تمام اشیاء: وَمِنْ كُلِّ شَُیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَُیْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ [۲۱]
مساله زوجیت گیاهان برای اولین بار توسط یک دانشمند سوئدی در قرن 18میلادی بیان گردید. او اظهار داشت گیاهان نیز همچون حیوانات از طریق امیزش نطفه نروماده بارور می گردند [۲۲]
باید گفت: امروزه با کشف اتم و اجزاء مختلفش – الکترون و پروتون که دارای بار الکتریسته منفی و مثبت هستند – زوجیت تمامی اشیاء نیز اثبات گردیده است. -عمل لقاتح توسط بادها: وَأَرْسَلْنَا الرُِّیَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَُیْنَاكُمُوهُ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنُِینَ [۲۳]
ایه مذکور بیانگر ان است که برخی گیاهان و درختان جهت بارور شدن به عمل تلقیح بادها نیاز دارند. از این رو ایه مذکورمی توان اشاره به نقش بادها در انتقال گرده های نر و بارورشدن گیاهان – گرد افشانی – ویا عمل لقاح ابرها که توسط بادها به حرکت در امده و موجب نزول باران می گردند دانست.
گسترش زمین و اسمان
وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا[۲۴]
وَالسَّمَاءَ بَنَُیْنَاهَا بِأَُیْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ [۲۵]
ایات مذکور اشاره به گسترش جهان هستی دارد. زیرا کره زمین بر اثر جذب مواد اسمانی تدریجا بزرگتر و اسمانها نیز بر اثر سرعت کهکشانها از مرکز و دور شدن انها در حال توسعه است.
یکی از دانشمندان میگوید: - نقل به مضمون – فضای جهان که از میلیاردهای کهکشان تشکیل یافته در یک حالت انبساط سریع است [۲۶]
ایا چنین ایاتی استقلال علمی و فرهنگی قرآن را از عصر نزول اثبات نمیکند؟
3-شگفتی مردم عصر پیامبر ص از نزول قرآن
یکی از دلائلی که الهی بودن قرآن را ثابت و نگارش و تدوین انرا بدست بشر نفی میکند اعجاب مردمان ان عصر از نزول قرآن : أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَُیْنَا إِلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذُِینَ آَمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ مُبُِینٌ [۲۷]
بدیهی است مشرکین بدان جهت به دیده اعجاب به قرآن می نگریستند که نزولش را از ناحیه خداوند تلقی می کردند. برای آنان تصور اینکه خداوند با بشری مثل آنان سخن بگوید بسیار دشوار بود از این رو به تکذیب یا تشکیک نسبت به ان می پرداختند.
بنابر این اگر قرآن نوعی مکاشفه درونی پیامبر و از سنخ شعر شاعران بود هیچگاه موجب شگفتی آنان نمی شد.چون چنین امری برای آنان امری عادی بوده و نظائرش را در بین خودشان مشاهده می کردند.
ج -ایاتی که با صراحت نزول قرآن را به خداوند نسبت می دهد نظیر ایات :
1-وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآَنَ مِنْ لَدُنْ حَكُِیمٍ عَلُِیمٍ [۲۸]
2-أَفَلَا ُیَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآَنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَُیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فُِیهِ اخْتِلَافًا كَثُِیرًا [۲۹]
3- إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرُِیمٍ ( 19 ) ذُِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذُِی الْعَرْشِ مَكُِینٍ ( 20 ) مُطَاعٍ ثَمَّ أَمُِینٍ ( 21 ) وَمَا صَاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ ( 22 ) وَلَقَدْ رَآَهُ بِالْأُفُقِ الْمُبُِینِ ( 23 )[۳۰]
4- وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكُِینَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى ُیَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا ُیَعْلَمُونَ [۳۱]
در ایات اول و دوم و چهارم به صراحت قرآن بعنوان کلام الهی – نه بشری – تلقی شده و در ایه سوم اوصاف رسول الهی – جبرئیل -که وحی را به پیامبر ص ابلاغ میکند بیان گردیده است که عبارتند از: رسول کریم – ذی قوه – عند ذی العرش مکین – مطاع – امین
اخرین ویژگی جبرئیل – امین- بیانگر ان است که او امانت الهی را بی کم و کاست به کسانی که می خواهند پیام الهی را از او دریافت کنند ابلاغ میکند.
5-صیانت وحی از مبدا صدور تا وصول به گیرندگان ان
عَالِمُ الْغَُیْبِ فَلَا ُیُظْهِرُ عَلَى غَُیْبِهِ أَحَدًا ( 26 ) إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ ُیَسْلُكُ مِنْ بَُیْنِ ُیَدَُیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا ( 27 )لُِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَُیْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَُیْءٍ عَدَدًا ( 28 )[۳۲]
مفاد ایه شریفه فوق این است که خداوند متعال جهت صیانت وحی الهی از نفوذ شیاطین انسی و جنی، فرشتگانی را بعنوان مراقب و محافظ رسول وحی – جبرئیل – در اطرافش قرار داده تا پیام الهی بی کم و کاست به بندگانش ابلاغ گردیده و اصالت وحی مورد خدشه قرار نگیرد.
واژه "رصدا "در ایه مذکور به معنای مراقب و محافظ بوده و مراد از ان فرشتگانی هستند که از جهات مختلف – من بین یدیه و من خلفه – همراه رسول و امین وحی الهی هستند. بنابر این اگر وحی قرآنی را نوعی مکاشفه درونی پیامبر بدانیم نیازی به اینهمه فرشتگان نیست تا امین و رسول وحی را از تمام جوانب مراقبت کنند.
د- در خواست معجزه
از ایات متعدد قرآن کریم و نیز تاریخ حیات انبیای الهی استفاده میشود که مخالفین انبیای الهی از آنان می خواستند جهت اثبات صدق در ادعای خویش مبنی بر ارتباط با عالم غیب معجزه یا امر خارق العاده ای را به آنان نشان دهند نظیرمعجزاتی که از ابراهیم ع،صالح،هود و...در خواست نمودند. در اینجا می گوئیم اگر نبوت همان کشف باطنی و محصول ریاضت های معنوی انبیای الهی بوده و وحی از درون آنان تراوش نموده است در خواست معجزه از آنان امری بی معنا خواهد بود.
ذ-دشمنی یهود با جبرائیل
از ایه شریفه 97سوره بقره استفاده میشود که یهودیان با جبرئیل که وحی قرآنی را بر پیامبر ابلاغ مینمود عداوت داشتند:
قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرُِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَُیْنَ ُیَدَُیْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنُِینَ [۳۳]
سبب عداوت یهود با جبرئیل ان بود که از منظر آنان جبرئیل همیشه دستورهای سخت نظیر جنگ و جهاد را می اورد بخلاف میکائیل که همیشه دستورهای ساده و راحت را از ناحیه خداوند نازل میکند.
نکته مهمی که از ایه مذکور در ارتباط با موضوع بدست میآید این است که یهودیان با جبرئیل به عنوان یک موجود اسمانی و غیبی که وحی الهی را نازل میکند عداوت داشتند نه با روان پاک پیامبر؛ اگرنبوت همان تجربه دینی و معنوی پیامبر ص است و جبرئیل نیز موجود خارجی نبوده و تنها در قوه خیال پیامبرص مجسم شده است عداوت یهود با چنین موجودخیالی بی معنا خواهد بود.
مشخصات وحی قرآنی از زبان روایات
طبق روایات متعددی که در منابع روائی امده است پیامبر ص به هنگام نزول وحی در وضعیتی خاص قرار داشت که با حالات دیگرش کاملا متفاوت بود. گاه سنگینی نزول وحی بگونهای بود که رخسار مبارکشان دگرگون می شد.
در انیجا برخی از حالات ان حضرت را بر اساس روایت بیان می کنیم:
- دریافت وحی در یک گفتگوی عادی چون سخن گفتن دو مرد با هم
- شنیدن بانگ جرس و یا اوای کوبیدن دو فلز به هم ویا صدای زنبور عسل
- در اغاز پیامبر به هنگام دریافت وحی زبان خو را تند و سریع به ایات الهی وحی شده می گرداند که دستور رسید در این کار عجله نکند.
- در یافت وحی به شکل دمیدن در ذهن و عقل
- گاهی حال التهاب و بر افروختگی داشت که برای تسکین ایشان را با اب سرد شستشو میدادند و او را می پوشاندند.
- یا چنان گرم می شد که عرق از سر و پیشانی مبارکش می ریخت.
- گاهی با پارچه ای سر یا بدن را می پوشاند.
- زمانی رنگ رخسارش به قرمزی و یا کبودی می زد
- وقتی هم خواب الوده مینمود یا به اغماء و غش دچار می شد
- هنگامی هم نگاه به اسمان و جوانب خود می دوخت و سری تکان می داد و یا سر را به پایین می انداخت.
- گاه رنج شدیدی تحمل می کرد ولی زمانی هم سبک تربود.
- وقتی چنان سنگین می شد که چارپائی که سواربود از رفتن باز می ماند و یا با زانو به پیش گردن چارپا می زد ویا زانوئی که زیر پایش قرار گرفته بود بشدت فشرده می شد.
- گاهی دچار سر درد می شد [۳۴]
نتیجه
ایا با وجود چنین حالات گوناگونی که پیامبر ص بهنگام دریافت وحی در ان حضرت دیده می شد چگونه می توان وحی قرآنی را نوعی مکاشفه درونی دانست؟ ایا ممکن است چنین حالاتی در حالات مکاشفه بر انسان عارض شود ؟ایا چنین حالاتی حکایت از عظمت وحی و سنگینی ان که از نزد خدای متعال توسط جبرئیل یا...بر قلب مقدس پیامبر نازل می شد نمیکند؟
نگاهی به گفتار قائلان به نفسی بود ن وحی قرآنی
برغم صدها ایه و روایتی که بر قدسی بودن قرآن و استقلال ان از وجود پیامبر دارد برخی همچنان قرآن را تبلور شخصت باطنی و معنوی پیامبر ص دانسته منشا ان را نفسی قدسی پیامبرمی دانند.
هر چند گفتار کسانی که با چنین نگرشی به قرآن می نگرند با یکدیگر تفاوتهائی دارد اما همگی شان به رغم انکه پیامبر ص را فردی صادق می دانند در این جهت مشترکند که در وحی پیامبران هیچگونه ارتباطی بصورت مستقیم با عالم غیب وجود نداشته و قرآن نیز مجموعه ای از الهاماتی است که از ضمیر باطنی پیامبر به او افاضه می گردد.
پیامبر نیز در اثر این الهامات درونی و باورهای باطنی اش گمان میکند که فرشته وحی براو نازل شده و ایات الهی را بر او تلاوت نموده است. طبق این دیدگاه قرآن نیز همانند سائر کتابهای بشری بوده و امکان بروز خطا نیز در ان وجود خواهد داشت.
باید گفت نگاهی اجمالی به تاریخ صدر اسلام نشان می دهد که این نوع نگرش به قرآن نخستین بار توسط عده ای از مخالفین پیامبر ص مطرح گردید.
یکی از ایاتی که بیانگر بشری خواندن قرآن توسط مخالفین پیامبر میباشد به شرح ذیل است: إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ ( 18 ) فَقُتِلَ كَُیْفَ قَدَّرَ ( 19 ) ثُمَّ قُتِلَ كَُیْفَ قَدَّرَ ( 20 ) ثُمَّ نَظَرَ ( 21 ) ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ ( 22 ) ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ ( 23 ) فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ ُیُؤْثَرُ ( 24 ) إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ ( 25 )[۳۵]
در این ایه شریفه که مربوط به یکی از نقشه های شوم دشمنان در بی اعتبار نمودن قرآن بعنوان وحی الهی است از شخص ولیدبن مغیره مخزومی یاد شده است که بعد از تفکر زیاد و طرح های گوناگون سر انجام به این نتیجه رسید که قرآن را سخن بشری همانند خود و پیامبر را نیزساحری همانند ساحران که با گفتار و کردارشان مردم را می فریبد بنامد.
تاکیدات مکرر قرآن در اهمیت نقشه شوم این شخص شاید به دلیل تاثیر زیادی بود که این طرح در گمراهی مردم داشت: فقتل کیف قدر ثم قتل کیف قدر
باید گفت متاسفانه شبیه این نوع نگرش در اعصار بعد به شکلهای گوناگون در بین برخی از اندیشمندان مطرح گردیده است. در عصر حاضر نیز همین نگاه توسط عده ای از روشنفکران مسلمان اظهار شده است.
بنابر نقل صاحب تفسیر المنار در عصر اخیر این دیدگاه توسط خاور شناس معروف: مونتیه بیان گردید و انگاه توسط امیل درمنگام پژوهشگر فرانسوی در کتاب زندگی محمد ص شرح و بسط یافت [۳۶]
مولف کتاب بسط تجربه نبوی که از طرفداران جدی این نظریه است در این رابطه مینویسد:
...شاعر با شاعری شاعرتر میشود و سخنران با سخنرانی سخنرانتر و این امر در هر تجربه ا ی جاری است...پیامبر ص نیز که همه سرمایه اش شخصتش بود این شخصیت محل و موجد و قابل و فاعل تجارب دینی و وحیی بود و بسطی که در شخصیت او می افتاد به بسط تجربه –وبالعکس- منتهی می شد و لذا وحی تابع او بود نه او تابع وحی..... و به حکم "وما رمیت اذرمیت و لکن الله رمی" کلامش حق بود؛ او نه تابع جبرئیل که جبرئیل تابع او بود و ملک را او نازل می کرد و در جائی هم که می خواست و می توانست از او در می گذشت [۳۷]
ایشان در مصاحبه اش با رادیو هلند میگوید:
وحی الهام است ؛ این همان تجربه ای است که شاعران و عارفان دارند هر چند پیامبر این را در سطح بالاتری تجربه میکنند. در روزگار مدرن ما وحی را با استفاده از استعاره شعر می فهمیم چنانکه یکی از فیلسوفان مسلمان گفته است وحی بالاترین درجه شعر است [۳۸]
در ادامه همین مصاحبه امده است:
پیامبر درست مانند یک شاعر احساس میکند که نیرویی بیرونی او را در اختیار گرفته است اما در واقع یا حتی بالاتر از ان در همان حال شخص پیامبر همه چیز است:افریننده و تولید کننده؛ بحث در باره این که این الهام از درون است یا از بیرون حقیقتا اینجا موضوعیتی ندارد چون در سطح وحی تفاوت و تمایزی میان درون و برون نیست [۳۹]
امیل در منگام فرانسوی نیز دیدگاهش در باره پیامبرص چنین است:
عقل درونی محمد و یا به تعبیر امروز شخصیت باطنی او به بی پایگی شرک پی برده بود. اوبرای رسیدن به مقام نبوت به پرستش خدا پرداخت و در غار حرا برای عبادت خلوت نمود و در انجا ایمان و وجدان او به درجه ای بلند رسید و افق افکارش وسیع و دید بصیرتش دو چندان شد.
در این مرحله انچنان نیرومند شد که برای هدایت مردم شایستگی پیدا کرد او پیوسته در فکر و اندیشه بود تا انگاه که یقین کرد: این همان پیامبری میباشد که خداوند او را برای هدایت بشربر انگیخته است.
این اگاهیها بر او چنان وانمود می شد که از اسمان بر او نازل میشود و این خطاب را خداوند بوسیله جبرئیل برای او می فرستد [۴۰]
فرید وجدی نیز در دائره المعارفش همین عقیده را از منظر اندیشمندان غربی نسبت به مطلق وحی و پیامهای الهی به پیامبران بیان میکند [۴۱]
منشا پیدایش دیدگاه قائلین به وحی نفسی
به نظر میرسد برخی از عواملی که منشا گرایش عده ای به چنین نگرشی در زمینه وحی قرآنی گردیده و انهمه دلائل قرآنی و روائی روشن در نفی وحی نفسی از منظرشان نادیده گرفته شده است عبارت است از:
الف – عجز از حل شبهه در کیفیت تکلم الهی با بشر:
از جمله سئوالاتی که همیشه برای متفکرین در ادیان الهی مطرح بوده است این است که چگونه ممکن است بشر مادی و محدود با خداوندی که منزه از ماده و مادیات است ارتباط کلامی برقرار کند؟ بعلاوه انکه انسان به دلیل انکه موجودی حادث است چگونه ممکن است خداوند قدیم با او تکلم نماید ؟
مولف کتاب بسط تجربه نبوی بعد از بیان تفسیری که ازوحی بیان گردید میگوید:...به اشاره بگویم که کلام باری را عین کلام پیامبر دانستن بهترین راه برای حل مشکلات کلامی تکلم باری است [۴۲]
پاسخ: هر چند پاسخ تفصیلی مساله فوق نیاز به گفتار مستقلی دارد اما در اینجا اجمالا می گوئیم:
اولا ناتوانی از درک کیفیت ارتباط کلامی خداوند با بشر دلیل نفی ان نمیشود.
ثانیا قائلین به این دیدگاه در زمنیه خلقت موجودات طبیعی چه می گویند؟ چگونه خدائی که مجرد از ماده است هر لحظه در امر خلق و ایجاد موجودات مادی است کل یوم هو فی شان ؟ ایا باران که پدیده ای مادی و حادث است چگونه بوسیله خداوند متعال که که مسبب الاسباب است نازل میشود ؟ ایا برای خداوند ممکن نیست ارتباط کلامی با بشر بر قرارنموده و پیامش رااز طریق فرشتگانش به پیامبران ابلاع کند ؟
ب- عجز از حل تعارض ظاهری برخی ایات با مسائل علمی
این گروه به دلیل تاثیر پذیری از گسترش روز افزون علوم تجربی و تعارض بدوی برخی از قوانین ان با ظواهر برخی از ایات، قرآن را تراوش فکر پیامبر ص دانسته تابه قول خود این مشکل را نیز حل کنند و بگویند: قسمت خطاهای قرآن و ایات معارض با اصول علمی مربوط به طبیعت بشری بودن پیامبر بوده و بخشهای متعالی و غیر معارض قرآن نشات گرفته از تخیلات واقع بینانه ان حضرت میباشد[۴۳]
فرید وجدی بعد از بیان تفسیر روشنفکران غربی از وحی پیامبران بگونهای که گذشت میگوید:
....با این تفسیر - وحی تجلی الهامات درونی انبیاء است- مشکل محتوای کتب مقدس و ارتباط ان با علوم روز نیز به خوبی توجیه و تبیین و نسبت تحریف به متون مقدس نیز بر طرف میشود چرا که کتب مقدس حاصل خود اگاهی های درونی هر پیامبر است و حاصل ان بی تردید درست است اما گاه معارف والای باطنی و درونی با معارف نادرست شخصیت معمولی و عادی انها امیخته میشود در نتیجه در متون دینی که محصول وحی درونی پیامبرا است مطالب ناصحیح در کنار مفاهیم بسیار ارزشمند و پیشرفته ای که بشر تا ان هنگام انها را نشناخته بود عجین شده است [۴۴]
اقای دکتر سروش نیز به عالمان دین توصیه میکند که از روشی که دانشمندان مسیحی در حل تعارض علم بامحتوای متون مقدس پیموده اند برای حل تعارض ایات قرآن با اصول علمی بهره گیرند:
در خصوص تعارض ظواهر قرآن با علم...تنها اظهار شگفتی می کنم از اینکه روحانیت مسلمان و شیعه گوئی هیچ پندی و درسی از تجربه های کلیسا نمیخواهد بیاموزد و درست همان سخن ها را که کلیسا در مقابل کپرنیک و گالیله گفته بود تکرار میکند و باز هم انها را بدیع و گره گشا می داند و دمی نمی اندیشد که بانیان نخستین دیر است که ان شیوه های سترون را ترک گفتهاند و تن به قبض و بسط ها و پیچش ها و چرخش های عنیف و عظیم در فهم – هرمنوتیک – صحف مقدس دادهاند.
انها هم یک چند به سازگاری علم حقیقی و وحی حقیقی دل خوش کردند...اما با همه زیرکی ناکام ماندند. منصفانه تسلیم مشکل شدند و راهی تازه پیش گرفتند و در ساختار تئولوژی و دین شناسی طرحی نو در افکندند. درک خود از خدا، از وحی، از متن، از علم...را نو کردند و از ان چالش مهیب نیرومندتر بیرون جستند . حجم ادبیات و مکتوبات مربوط به تعارض علم و وحی اکنون سربه فلک می ساید و من در عجبم از اینکه سهم ما از این خوان گسترده نواله یی چنین اندک است [۴۵]
نقد و بررسی
در نقد گفتار فوق به اختصار می گوئیم: اولا مقایسه بین قرآن و متون انجیل و تورات – عهدین – مقایسه ای ناصواب و به اصطلاح قیاس مع الفارق است ؛ در عهدین مطالبی یافت میشود که مخالف احکام قطعی عقل بوده در حالی که قرآن عاری از چنین امری است.
ثانیا در مواردی که به ظاهر تعارضی بین برخی ایات و مسائل علمی میباشد در حقیقت تعارض بین نوعی فهم از قرآن با مسائل علمی است نه اینکه خطا در وحی الهی باشد. بعنوان مثال اگرطبق نظر برخی مفسران گذشته، هفت اسمان بر تئوری های هیئت بطلمیوس تطبیق گردیده است در حقیقت خطا در فهم ان مفسرین صورت گرفته است نه اینکه مراد واقعی خداوند از از السماوات السبع، تئوری های مذکور باشد.
بعلاوه انکه مسائل علمی از انرو که مبتنی بر اساس استقراء و تجربه میباشد خاصیت ابطال پذیری داشته و از قطعیت برخوردار نمیباشند .
در پایان این فصل به کسانی که مدعی پیروی از اسلام بوده اما وحی قرآنی را نشات گرفته از شخصیت باطنی پیامبر ص دانسته و ارتباط مستقیم انرا با عالم غیب و مبدا انکار میکنند می گوئیم :
اولا این سخن شما مستلزم تشکیک در اصل نبوت پیامبر ص خواهد بود. چون اگر قرآن از قلب و اندیشه پیامبر تراوش نموده است چه دلیلی بر صدق چنین ادعائی وجود دارد ؟ چگونه می توان اثبات نمود که پیامبر ص در گفتار خویش صادق است ؟
در حالی که اگر- انگونه که قاطبه مسلمانان بدان معتقد هستند - قرآن را کلام الهی دانسته و ان رامستقل از وجود پیامبر تلقی کنیم در اینصورت می توان ادعا نمود که قرآن دلیل صدق نبوت پیامبر میباشد.
ثانیا لازمه دیدگاهتان در مساله وحی، نفی مرجعیت قرآن و پیامبر ص و سلب اعتماد عمومی از این دو منبع عظیم میباشد. بشری دانستن قرآن و نفی عصمت از پیامبر و قابلیت تکرار پذیری تجربه نبوی برای دیگران، زمینه را برای مخدوش نمودن اصل قرآن و پیامبر ص فراهم خواهد نمود ؛نظیر سرنوشتی که بعداز رنسانس بر سرمسیححیت و کلیسا وارد گردید.
نتائج
در این مقاله امور ذیل مورد بحث قرار گرفت:
1- دودیدگاه در زمینه نزول قرآن در بین اندیشمندان مسلمان وجود دارد:
الف – دیدگاه اکثریت قریب به کل: طبق این دیدگاه که قاطبه مسلمانان نیزبا ان هماهنگ میباشند قرآن کلام الهی است بدین معنا که الفاظ و معانی ان از نزد خدای متعال بر قلب مقدس پیامبر ص نازل و پیامبر نیز انرا بدون هیچ گونه دخل و تصرفی بر مردم تلاوت و قرائت نموده است.
ب- دیدگاه اقلیت: صاحبان این دیدگاه که برخی از روشنفکران مذهبی میباشند معتقدند قرآن نوعی الهام و مکاشفه درونی پیامبر ص بوده و ارتباط مستقیم با خدا و عالم غیب ندارد.
2-مفاد بسیاری از ایات و روایات ان است که قرآن کریم، وجودی مستقل از حالات روحی و معنوی پیامبر ص و نیز فرهنگ رائج عصر رسالت داشته است.
3-برخی از عوامل پیدایش نظریه وحی نفسی عبارتند از: عجز از حل شبهه در کیفیت تکلم الهی با بشر ؛ عجز از حل شبهه در کیفیت تکلم الهی با بشر
پانویس
- ↑ طه 114
- ↑ قیامت، ایات 16 -17
- ↑ طه ایه 2
- ↑ شعرا 3
- ↑ قصص 56
- ↑ تحریم ایه 1
- ↑ حزاب 37
- ↑ توبه 43
- ↑ کهف 23-24
- ↑ یونس 5
- ↑ الحاقه 44-45
- ↑ اسرا 73-75-
- ↑ بقره 23-24-
- ↑ نور 11-12
- ↑ بقره 214
- ↑ توبه 64
- ↑ هود 49
- ↑ قصص 46
- ↑ حشر 24-24
- ↑ نور 35
- ↑ ذاریات 49
- ↑ تفسیر نمونه ج 10ص 115
- ↑ حجر 22
- ↑ نازعات 30
- ↑ ذاریات 47
- ↑ اغاز و انجام جهان تالیف محمد امین رضوی چاپ 1348چاپخانه فردوسی رضائیه
- ↑ یونس 2
- ↑ نمل 6
- ↑ نساء82
- ↑ تکویر 19-23
- ↑ توبه 6
- ↑ جن 26-28
- ↑ بقره 97
- ↑ رک به: تاریخ قرآن تالیف محمود رامیار ص 108-109
- ↑ مدثر 18-25
- ↑ الوحی المحمدی ص 43-44تالیف محمد رشید رضا القاهره 1421
- ↑ بسط تجربه نبوی ص 13-14
- ↑ مصاحبه دکتر سروش با رادیو هلند به نقل از سایت افتاب نیوز شنبه 4خرداد 1387
- ↑ همان
- ↑ الوحی المحمدی ص 78-92؛لازم به ذکر است که گفتار امیل درمنگام به نقل مولف کتاب الوحی المحمدی از ده مقدمه تشکیل شده است که ما خلاصه انرا در اینجا از ترجمه ایه الله جعفر سبحانی که در جوابیه ایشان به گفتار عبدالکریم سروش نقل شده ذکر نموده ایم .
- ↑ دائره المعارف فرید وجد ی ج 10ذیل عنوان وحی ص 712-720
- ↑ بسط تجربه نبوی ص 14
- ↑ پاسخ دوم دکتر سروش به ایه الله جعفر سبحانی تحت عنوان : طوطی و زنبور اردیبهشت 1387 نقل از سایت دکتر سروش
- ↑ دائره المعارف ج 10ذیل عنوان وحی ضمنا ترجمه متن مذکور از کتاب تحلیل وحی از دیدگاه اسلام و مسیحیت تالیف محمد باقر سعیدی روشن ص 46 نقل شده است .
- ↑ پاسخ دوم دکتر سروش به ایه الله جعفر سبحانی تحت عنوان طوطی و زنبور اردیبهشت 1387