عبد السلام یاسین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<noinclude> | <noinclude> | ||
<div class="wikiInfo">[[پرونده:عبدالسلام یاسین.jpg|جایگزین=عبدالسلام یاسین|بندانگشتی|عبدالسلام یاسین]] | <div class="wikiInfo">[[پرونده:عبدالسلام یاسین.jpg|جایگزین=عبدالسلام یاسین|بندانگشتی|عبدالسلام یاسین]] | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |نام | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |نام | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''عبدالسلام یاسین''' واعظ اسلامی اهل [[مراکش]] ([[مغرب]]) | '''عبدالسلام یاسین''' واعظ اسلامی اهل [[مراکش]] ([[مغرب]]) و مؤسس (گروه عدل و احسان) <ref>این گروه در سال 1987 میلادی تاسیس و شعار آنها آیه شریفه: (إن الله يأمر بالعدل والاحسان وإيتاء ذي القربى وينهى عن الفحشاء والمنكر والبغي يعظكم لعلكم تذكّرون) میباشد.</ref> است. وی در چهارم ربیع الثانی 1347 هجری قمری (19/9/1928 میلادی) متولد شد و از خانوادهای که از اشراف ادریسی بود در شهر [[اولوز]] در منطقه [[سوس]] در جنوب [[مغرب]] زندگی میکردند. ایشان به مربی با فضیلت شهرت داشت.<br> | ||
= تحصیلات = | =تحصیلات= | ||
وی در سال 1947 میلادی در [[مراکش]] به تحصیل علوم دینی پرداخت و در سال 1965 میلادی از شیخ عباس [[تصوف]] و [[عرفان]] [[اهلسنت]] را به دور از بدعتها آموخت. او بین سالهای 1948 - 1963 میلادی مشغول به کار شد و به سمتهای عالی آموزشی و اداری رسید و بین سالهای 1965 - 1967 میلادی به عنوان مدیر مرکز آموزش بازرسان در رباط منصوب شد. او در سال 1968 میلادی از کار تعلیق و در سال 1987 به دلیل پایبندی شدید به اصول، جسارت، صراحت شدید و انتقاد از مراکز فساد در دستگاههای اداری بازنشسته شد.<br> | وی در سال 1947 میلادی در [[مراکش]] به تحصیل علوم دینی پرداخت و در سال 1965 میلادی از شیخ عباس [[تصوف]] و [[عرفان]] [[اهلسنت]] را به دور از بدعتها آموخت. او بین سالهای 1948 - 1963 میلادی مشغول به کار شد و به سمتهای عالی آموزشی و اداری رسید و بین سالهای 1965 - 1967 میلادی به عنوان مدیر مرکز آموزش بازرسان در رباط منصوب شد. او در سال 1968 میلادی از کار تعلیق و در سال 1987 به دلیل پایبندی شدید به اصول، جسارت، صراحت شدید و انتقاد از مراکز فساد در دستگاههای اداری بازنشسته شد.<br> | ||
= افتخار به هویت عربی = | =افتخار به هویت عربی= | ||
او به هویت عربی خود بسیار افتخار میکرد و میگفت: من خود را عرب | او به هویت عربی خود بسیار افتخار میکرد و میگفت: من خود را عرب میدانم، حتی اگر اصالتاً بربری باشم، به زبان عربی صحبت میکنم. من در دل و جان و زبان، عرب هستم. کسانی که عرب نیستند بیشتر از عربها اهمیت و ماهیت زبان عربی و عربیت را احساس میکنند. و اینکه تمام ملت نسبت به اعراب احساس احترامی دارند که از اجداد خود به ارث بردهاند. او روشنفکران عرب را سرزنش کرد که با اسلام به گونهای برخورد میکنند که گویی اسلام افزودهای فطری بر [[ناسیونالیسم]] عربی است.<br> | ||
= الگوگیری از حسن البنا = | =الگوگیری از حسن البنا= | ||
ایشان یک مربی فاضل بود که با الهام از روش دینی و اجتماعی امام [[حسن البنا]] با اهتمام ویژه به تربیت معنوی، تصوف را با کنش سیاسی سازمان یافته اسلامی در هم آمیخت و آن را سرلوحه اقدامات اسلامی قرار داد. او مشکل کشورهای ضعیف مسلمان که در کمین یکدیگر بودند، را در بیان اختلافات رهبران مستبد و ناتوانی آنها در اتخاذ سیاست قدرت، و پراکندگی اراده ملت در دستان کسانی که افسار سیاست را در دست دارند، یافت.او [[جهاد]] را ترک | ایشان یک مربی فاضل بود که با الهام از روش دینی و اجتماعی امام [[حسن البنا]] با اهتمام ویژه به تربیت معنوی، تصوف را با کنش سیاسی سازمان یافته اسلامی در هم آمیخت و آن را سرلوحه اقدامات اسلامی قرار داد. او مشکل کشورهای ضعیف مسلمان که در کمین یکدیگر بودند، را در بیان اختلافات رهبران مستبد و ناتوانی آنها در اتخاذ سیاست قدرت، و پراکندگی اراده ملت در دستان کسانی که افسار سیاست را در دست دارند، یافت.او [[جهاد]] را ترک نکرد و این تصور را که [[اسلام]] با شمشیر گسترش یافته بود را رد کرد و گفت: اسلام با خشونت قیام نکرده و نخواهد قیام کرد، بلکه روش [[اسلام]] را بر رفعت و حکمت، و عقاید خود را در کتاب (الإسلام غداً) گردآوری نمود که در آن به بیان اسلام و نهضت نبوی پرداخته است و دو کتاب خود (الإسلام بين الدعوة والدولة) و (المنهاج النبوي: تربيةً وتنظيماً وزحفاً) را درباره این موضوع نگاشته است.<br> | ||
= آثار = | =آثار= | ||
او تولیدات فکری و آثار علمی بسیاری داشت از جمله: | او تولیدات فکری و آثار علمی بسیاری داشت از جمله: | ||
= نامهنگاری = | *نظرات في الفقه والتاريخ؛ | ||
*مقدّمات في المنهاج؛ | |||
*شذرات؛ | |||
*المنظومة الوعظيّة؛ | |||
*الإسلام وتحدي الماركسيّة اللينينيّة؛ | |||
*الإسلام والقوميّة العلمانيّة؛ | |||
*محنة العقل المسلم بين سيادة الوحي وسيطرة الهوى؛ | |||
*حوار مع الفضلاء الديمقراطيين؛ | |||
*في الاقتصاد والبواعث الإيمانيّة والضوابط الشرعيّة؛ | |||
*الشورى والديمقراطية؛ | |||
*حوار الماضي والمستقبل؛ | |||
*المنهاج النبوی؛ | |||
*الإحسان؛ | |||
*تنوير المؤمنات؛ | |||
*الإسلام والملك.<br> | |||
=نامهنگاری= | |||
وی از طریق نامههایی که خطاب به مقامات ارشد کشوری از جمله نامهای که در صد صفحه با عنوان (اسلام یا سیل) خطاب به پادشاه [[مراکش]] در سال 1974 میلادی نوشت؛ وبیان داشت که دو راه پیش روی او میباشد: یا [[توبه]] و بازگشت به سوی [[خدا]]، و اداره کشور تحت لوای اسلامی، و یا سیل یا امت اسلامی. پاسخ مقامات، خشونت آمیز بود، زیرا او را به مدت سه سال در بیمارستان روانی بستری کردند، او نامهای به پادشاه محمد ششم فرستاد و از او خواست که ثروتی را که پدرش در اختیار داشت، بازگرداند و او را پادشاه فقرا توصیف کرد.<br> | وی از طریق نامههایی که خطاب به مقامات ارشد کشوری از جمله نامهای که در صد صفحه با عنوان (اسلام یا سیل) خطاب به پادشاه [[مراکش]] در سال 1974 میلادی نوشت؛ وبیان داشت که دو راه پیش روی او میباشد: یا [[توبه]] و بازگشت به سوی [[خدا]]، و اداره کشور تحت لوای اسلامی، و یا سیل یا امت اسلامی. پاسخ مقامات، خشونت آمیز بود، زیرا او را به مدت سه سال در بیمارستان روانی بستری کردند، او نامهای به پادشاه محمد ششم فرستاد و از او خواست که ثروتی را که پدرش در اختیار داشت، بازگرداند و او را پادشاه فقرا توصیف کرد.<br> | ||
= تأسیس أسرة الجماعة = | =تأسیس أسرة الجماعة= | ||
پس از آزادی، او با آموزش | پس از آزادی، او با آموزش سربازان (أسرة الجماعة) را تأسیس کرد که درآنجا آموزش، سازماندهی و ایجاد چهارچوب قانونی را فراهم میساخت و نیز به تأسیس بستری رسانهای که بتواند در آنجا مواضع و نظرات خود را بیان کند، همت گماشت و روزنامه (الصباح) را در سال 1362 و سپس روزنامه (الخطاب) را راهاندازی نمود. | ||
= درگذشت = | =درگذشت= | ||
شیخ عبدالسلام یاسین در 28 محرم الحرام 1434 قمری دار فانی را وداع گفت.<br> | شیخ عبدالسلام یاسین در 28 محرم الحرام 1434 قمری دار فانی را وداع گفت.<br> | ||
= منبع = | =منبع= | ||
*ر.ک: مدخل عبد السلام یاسین در ویکیاخوان؛ [http://ikhwanwiki.com ikhwanwiki.com.]. | *ر.ک: مدخل عبد السلام یاسین در ویکیاخوان؛ [http://ikhwanwiki.com ikhwanwiki.com.]. | ||
= پانویس = | |||
=پانویس= | |||
[[رده: شخصیتهای اخوانالمسلمین]] | [[رده: شخصیتهای اخوانالمسلمین]] | ||
خط ۶۷: | خط ۶۹: | ||
[[رده: شخصیتها]] | [[رده: شخصیتها]] | ||
[[رده: مراکش]] | [[رده: مراکش]] | ||
<references /> |
نسخهٔ ۹ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۰۱
نام | عبدالسلام یاسین |
---|---|
زاده | 1956 میلادی / مراکش |
درگذشت | 1434 قمری/ مراکش |
دین و مذهب | اسلام، تسنن |
فعالیتها | همکاری با اخوانالمسلمین |
عبدالسلام یاسین واعظ اسلامی اهل مراکش (مغرب) و مؤسس (گروه عدل و احسان) [۱] است. وی در چهارم ربیع الثانی 1347 هجری قمری (19/9/1928 میلادی) متولد شد و از خانوادهای که از اشراف ادریسی بود در شهر اولوز در منطقه سوس در جنوب مغرب زندگی میکردند. ایشان به مربی با فضیلت شهرت داشت.
تحصیلات
وی در سال 1947 میلادی در مراکش به تحصیل علوم دینی پرداخت و در سال 1965 میلادی از شیخ عباس تصوف و عرفان اهلسنت را به دور از بدعتها آموخت. او بین سالهای 1948 - 1963 میلادی مشغول به کار شد و به سمتهای عالی آموزشی و اداری رسید و بین سالهای 1965 - 1967 میلادی به عنوان مدیر مرکز آموزش بازرسان در رباط منصوب شد. او در سال 1968 میلادی از کار تعلیق و در سال 1987 به دلیل پایبندی شدید به اصول، جسارت، صراحت شدید و انتقاد از مراکز فساد در دستگاههای اداری بازنشسته شد.
افتخار به هویت عربی
او به هویت عربی خود بسیار افتخار میکرد و میگفت: من خود را عرب میدانم، حتی اگر اصالتاً بربری باشم، به زبان عربی صحبت میکنم. من در دل و جان و زبان، عرب هستم. کسانی که عرب نیستند بیشتر از عربها اهمیت و ماهیت زبان عربی و عربیت را احساس میکنند. و اینکه تمام ملت نسبت به اعراب احساس احترامی دارند که از اجداد خود به ارث بردهاند. او روشنفکران عرب را سرزنش کرد که با اسلام به گونهای برخورد میکنند که گویی اسلام افزودهای فطری بر ناسیونالیسم عربی است.
الگوگیری از حسن البنا
ایشان یک مربی فاضل بود که با الهام از روش دینی و اجتماعی امام حسن البنا با اهتمام ویژه به تربیت معنوی، تصوف را با کنش سیاسی سازمان یافته اسلامی در هم آمیخت و آن را سرلوحه اقدامات اسلامی قرار داد. او مشکل کشورهای ضعیف مسلمان که در کمین یکدیگر بودند، را در بیان اختلافات رهبران مستبد و ناتوانی آنها در اتخاذ سیاست قدرت، و پراکندگی اراده ملت در دستان کسانی که افسار سیاست را در دست دارند، یافت.او جهاد را ترک نکرد و این تصور را که اسلام با شمشیر گسترش یافته بود را رد کرد و گفت: اسلام با خشونت قیام نکرده و نخواهد قیام کرد، بلکه روش اسلام را بر رفعت و حکمت، و عقاید خود را در کتاب (الإسلام غداً) گردآوری نمود که در آن به بیان اسلام و نهضت نبوی پرداخته است و دو کتاب خود (الإسلام بين الدعوة والدولة) و (المنهاج النبوي: تربيةً وتنظيماً وزحفاً) را درباره این موضوع نگاشته است.
آثار
او تولیدات فکری و آثار علمی بسیاری داشت از جمله:
- نظرات في الفقه والتاريخ؛
- مقدّمات في المنهاج؛
- شذرات؛
- المنظومة الوعظيّة؛
- الإسلام وتحدي الماركسيّة اللينينيّة؛
- الإسلام والقوميّة العلمانيّة؛
- محنة العقل المسلم بين سيادة الوحي وسيطرة الهوى؛
- حوار مع الفضلاء الديمقراطيين؛
- في الاقتصاد والبواعث الإيمانيّة والضوابط الشرعيّة؛
- الشورى والديمقراطية؛
- حوار الماضي والمستقبل؛
- المنهاج النبوی؛
- الإحسان؛
- تنوير المؤمنات؛
- الإسلام والملك.
نامهنگاری
وی از طریق نامههایی که خطاب به مقامات ارشد کشوری از جمله نامهای که در صد صفحه با عنوان (اسلام یا سیل) خطاب به پادشاه مراکش در سال 1974 میلادی نوشت؛ وبیان داشت که دو راه پیش روی او میباشد: یا توبه و بازگشت به سوی خدا، و اداره کشور تحت لوای اسلامی، و یا سیل یا امت اسلامی. پاسخ مقامات، خشونت آمیز بود، زیرا او را به مدت سه سال در بیمارستان روانی بستری کردند، او نامهای به پادشاه محمد ششم فرستاد و از او خواست که ثروتی را که پدرش در اختیار داشت، بازگرداند و او را پادشاه فقرا توصیف کرد.
تأسیس أسرة الجماعة
پس از آزادی، او با آموزش سربازان (أسرة الجماعة) را تأسیس کرد که درآنجا آموزش، سازماندهی و ایجاد چهارچوب قانونی را فراهم میساخت و نیز به تأسیس بستری رسانهای که بتواند در آنجا مواضع و نظرات خود را بیان کند، همت گماشت و روزنامه (الصباح) را در سال 1362 و سپس روزنامه (الخطاب) را راهاندازی نمود.
درگذشت
شیخ عبدالسلام یاسین در 28 محرم الحرام 1434 قمری دار فانی را وداع گفت.
منبع
- ر.ک: مدخل عبد السلام یاسین در ویکیاخوان؛ ikhwanwiki.com..
پانویس
- ↑ این گروه در سال 1987 میلادی تاسیس و شعار آنها آیه شریفه: (إن الله يأمر بالعدل والاحسان وإيتاء ذي القربى وينهى عن الفحشاء والمنكر والبغي يعظكم لعلكم تذكّرون) میباشد.