بحثی در ابتدای ماه‌های قمری (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'مجلات' به 'مجله های')
جز (جایگزینی متن - 'رده: مجله های' به 'رده: مجله ها')
خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:


[[رده: مقالات]]
[[رده: مقالات]]
[[رده: مجله های]]
[[رده: مجله ها]]
[[رده: فصلنامه اندیشه تقریب]]
[[رده: فصلنامه اندیشه تقریب]]
[[رده: کتاب‌های تقریبی]]
[[رده: کتاب‌های تقریبی]]
[[رده: منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]]
[[رده: منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]]
<references />
<references />

نسخهٔ ‏۳۱ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۲۰

فصلنامه چهارم اندیشه تقریب
فصلنامه اندیشه تقریب
اطلاعات نشر سال اول، شماره چهارم، پاییز، 1384
عنوان مقاله بحثی در ابتدای ماه‌های قمری
نویسنده آیت‌الله محمد علی تسخیری
مترجم محمدعلی اسدی‌نسب
تعداد صفحات 09
بخش اندیشه‌ای
زبان فارسی
بحثی در ابتدای ماه‌های قمری عنوان مقاله‌ای از بخش اندیشه‌ای فصلنامه اندیشه تقریب شماره چهارم می‌باشد که به قلم آیت‌الله تسخیری [۱]و به اهتمام مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی منتشر شده است. این مقاله در فصل پاییز، 1384 منتشر شده است.

چکیده

بحث اصلى آن است که هرگاه دوره طبیعى ماه جدید آغاز شده باشد، ولى ما نتوانیم آن را ببینیم یا در شهرى رؤیت ماه حاصل شود، اما در شهر دیگرى دیده نشود، چه باید کرد. اگر ندیدن ماه در شهرى فقط به سبب ابرى بودن هوا باشد، رؤیت ماه در شهر دیگرى براى ساکنان شهر اول کافى خواهد بود. گاهى علت اختلاف رؤیت، اختلاف افق دو شهر است که باید متون دینى را بررسى کنیم. در این زمینه هم میان اهل سنت و هم شیعه اختلاف است.
عالمان شیعى معتقدند رؤیت ماه در شهر هم‌افق یا قریب‌الافق براى اثبات هلال کفایت می‌کند؛ اما براى شهرهاى بعیدالافق مشهور، عدد کفایت است؛ اما افراد قابل توجهى از فقیهان متأخر باز آن را کافى می‌دانند. میان عالمان سنى، در کتاب مغنیه آمده که حنفیه، مالکیه و حنبلى‌ها رؤیت را هر کجاى زمین کافى می‌دانند؛ اما شافعیه، معتقد به عدم کفایت است و قریب‌الافق بودن را شرط کفایت می‌داند.
ادلّه طرفداران کفایت رؤیت براى شهرهاى بعیدالافق از این قرار است: طبق سوره قدر، شب قدر براى همه اهل زمین یکى است. احادیثى که با تعابیر گوناگون، ملاک را رؤیت گرفته‌اند، اطلاق آن باعث کفایت رؤیت در مورد یک منطقه دارد، و تعبیر به کفایت دیدن در شهر دیگر، شامل همه شهرها می‌شود.
ادلّه مخالفان از این قرار است: از تعبیر کفایت دیدن در شهرى براى شهر دیگر، اطلاق استفاده نمى‌شود؛ بلکه انصراف عرفى به شهرهاى هم افق و یا قریب‌الافق دارد، و نیز چگونه تعبیر شهر دیگر، شامل حتى شهرى است که در دورترین نقطه زمین ما قرار دارد.
در هر حال نمى‌توان برهان قاطعى بر وحدت زمان هلال اقامه کرد؛ پس نمى‌توان فرد یا دولتى را به تعیین هلال واداشت و نباید در این مباحث از جهانیان واهمه داشته باشیم؛ بلکه باید طبق اصول و ادله خود حرکت کنیم.
یگانه راه قطعى، دستور ولىّ امر مسلمانان بر تعیین وقت هلال است که ادله شرعى کافى براى پذیرش آن وجود دارد.

کلید واژه‌ها: وحدت اسلامى، امت اسلامى، ماه‌هاى قمرى، رؤیت هلال، اختلاف افق، اختلاف رؤیت.

مقدمه

ابتدا سه مطلب که در روشن شدن موضوع بحث مؤثر است، ذکر می‌شود:
1. ما مسأله وحدت اسلامى را از مهم‌ترین ویژگى‌هاى امت اسلامى می‌دانیم؛ یعنى همان امورى که قرآن کریم بر آن اصرار ورزیده و سنت شریف بر آن تأکید کرده است. ما هر گامى را که به شکل درست و شرعى براى تحقق این هدف اسلامى بزرگ برداشته شود، تأیید می‌کنیم؛ هدفى که همگان به آن تمایل دارند؛ چرا که تمام مسلمانان از این نظر در حالت واحدى قرار دارند و در صددند در مسیر تکامل، خود را به رها شدن از قید و بندهاى دنیایى بکشانند و از جهت دیگر با متجاوزان و غربى بستیزند.
2. بر این نکته تأکید می‌کنیم بسیارى از کسانى که در جوامع اسلامى در حال حاضر بر امور مسلطند، درصدد سودجویى از مسأله تعیین ابتداى ماه‌هاى قمرى و مناسبت‌هاى اسلامى هستند تا در مسیر اهداف کوچک خود، از آن استفاده کنند. این امر باید باعث آن باشد که خود را از این حاکمان کنار زنیم و این مناسبت‌ها را به دست افراد مستقل بسپاریم تا این مناسبت‌ها تحت تأثیر هواهاى نفسانى قرار نگیرند و ما فقط خدا را مراقب خود قرار دهیم.
3. هر ماه با خارج شدن از جایگاه خود که میان زمین و خورشید است، آغاز می‌شود. (همان وقتى که جهت تاریک ماه، در مقابل زمین قرار می‌گیرد و بدین سبب براى ساکنان زمین دیده نمى‌شود.) ماه با خارج شدن از این محل آغاز می‌شود که ناحیه نصف روشن آن به شکل هلال، شروع می‌شود (و این حالت، شروع حرکت اقترانى نام دارد) و ماه هر قدر از زمان پنهان شدن خود فاصله گیرد، مساحت قسمتى که براى ما ظاهر شده، افزون‌تر می‌شود تا جایى که همه نصف آن به شکل «بدر» براى ما آشکار خواهد شد که زمین در این زمان میان ماه و خورشید قرار می‌گیرد.
در ابتداى ماه، ظهور هلال در محل غروب خورشید حاصل می‌شود و در این حالت مدّت اندکى در بالاى افق قرار دارد و پس از آن پنهان می‌شود؛ به همین علت، گاهى رؤیت ماه دشوار یا غیر ممکن است؛ مانند موارد ذیل:
أ: هلال ماه بعد از غروب خورشید بالاى افق غربى، در زمان کمى ظاهر، و پس از آن در زیر افق غربى پنهان شود که در این صورت ظهورش آشکار نخواهد بود و چه بسا رؤیت آن مشکل یا غیر ممکن باشد.
ب. قسمت روشن هلال در مقابل زمین قرار گیرد و پس از آن در زیر افق، قبل از غروب خورشید پنهان شود که در این هنگام، تا زمانى که خورشید پیدا است، امکان رؤیت هلال وجود ندارد. ج. ناحیه نورانى ماه که مقابل زمین است، بسیار اندک باشد؛ به سبب آن که در ابتداى خروج از حالت پنهان شدن است که در این وقت با چشم غیر مسلح دیده نمى‌شود. در تمام حالات سه گانه پیشین، در واقع دوره طبیعى ماه آغاز شده است و فقط ما نتوانسته‌ایم آن را نگاه کنیم؛ اما ماه شرعى با مفهومى که دارد، هنوز شروع نشده است و شروع ماه شرعى فقط بر دو امر توقف دارد:
امر اوّل. ماه از محل پنهان شده خود شروع به خارج شدن کند و قسمت روشن آن مقابل زمین قرار گیرد.
امر دوم. با چشمان عادى و غیر مسلح، منطقه روشن ماه دیده شود؛ به همین علت، گاهى ماه شرعى از ماه فلکى و طبیعى به تأخیر می‌افتد.
در شریعت اسلامى، معیار دیدن ماه فقط با چشم است، نه دیدن به هر شکل؛ گرچه با ابزار باشد که در این صورت وجود مانع از رؤیت هلال مانند ابر و مه ضررى به آن نخواهد رساند.
همچنین معیار، رؤیت ماه با ابزار علمى نیست. معیار فقط دیدن با چشم معمول و بدون ابزار است.

مسأله اختلاف شهرها در رؤیت ماه

گاهى هلال ماه در شهرى دیده می‌شود؛ اما در شهر دیگرى دیده نمى‌شود. در چنین وضعى حکم چیست؟
در پاسخ این پرسش گفته می‌شود که ندیدن ماه، گاهى به سبب وجود مانعى مانند ابرى بودن هوا است. در این صورت، شکى نیست که رؤیت هلال در یک شهر، براى شهرى که داراى آسمانى ابرى است، کفایت می‌کند.
گاهى عدم رؤیت هلال به علت اختلاف افق است؛ چه اختلاف در طول یا عرض و یا هم طول و عرض باشد.
چون در گذشته یادآور شدیم که رؤیت ماه از نظر شرعى فقط به دو امر بستگى دارد: خروج ماه از حالت پنهان خود و امکان دیدن آن با چشم عادى، آغاز ماه به مفهوم شرعى آن، امرى نسبى خواهد بود. چه ما معتقد شویم که در واقع، خارج شدن ماه از حالت پنهانى خود امرى نسبى است یا امرى طبیعى و واحدى است که تکرار نمى‌شود (چون در مفهوم محاق و حالت پنهان شدن ماه دو نظریه است). برخى می‌گویند: این حالت در اثر قرار گرفتن مرکز ماه بر روى خطى است که بین مرکز زمین و خورشید تصویر می‌شود که در این صورت، ماه از دید همه اهل زمین پنهان خواهد شد و برخى نیز معتقدند که حالت پنهان شدن (محاق) ماه بر اساس قرار گرفتن جهت تاریک ماه با منطقه‌اى از زمین است که امرى نسبى خواهد بود.
در هر حال، نسبیت در دیدن ماه، بر آمده از امکان رؤیت ماه با چشم معمول و غیر مسلّح است؛ به همین علّت، لازم است به متون شرعى رجوع شود تا بدانیم که آیا شارع مقدّس امکان دیدن ماه را در مکانى از زمین براى مکان‌هاى دیگر در شروع ماه جدید کافى می‌داند یا چنین رؤیتى را براى مکان‌هاى دیگر معتبر نمى‌داند.
در این عرصه، اختلاف مهمى میان دانشمندان بزرگ، در بررسى متون پدید آمده است. سرّ اختلاف این بزرگان ممکن است به علت «انصراف» متون باشد که در جمله «دیدن ماه در شهر دیگرى»، برخى گفته‌اند درست است. این تعبیر مطلق است؛ اما این اطلاق، به شهرى انصراف دارد که در افق با شهرى که رؤیت هلال انجام گرفته، نزدیک است.
برخى این انصراف را نپذیرفته، و گفته‌اند: تعبیر «شهر دیگرى» شامل هر شهر دیگرى می‌شود؛ گرچه هم افق یا قریب‌الافق نباشند؛ چرا که مطلق و بدون قید ذکر شده است.

دیدگاه عالمان شیعه

دانشمندان شیعه همگى بر این نکته توافق دارند که رؤیت ماه در شهرى براى شهرهاى قریب‌الافق نیز کفایت می‌کند؛ چون در چنین حالتى علم پیدا می‌شود که ندیدن ماه در شهرهاى قریب الافق، به علت مانعى بوده است؛ اما درباره شهرهاى دور که داراى افق‌هاى گوناگونى هستند، گفته شده که عالمان گذشته به این مسأله نپرداخته‌اند؛ اما رأى مشهور عالمان متأخر آن است که رؤیت هلال در شهرى براى شهرهاى دیگر که در افق با آن شهر مختلف است، کافى نیست و نمى‌توان آن را ابتداى ماه شرعى براى شهرهاى دیگر برشمرد؛ البته تعدادى از عالمان و محققان شیعه به کفایت رؤیت در یک شهر براى شهرهاى دیگر معتقد شده‌اند. این کفایت را مرحوم علامه حلى در کتاب التذکره از برخى عالمان نقل کرده، و خود با صراحت تمام در کتاب المنتهى آن را برگزیده است؛ چنان که شهید اول در کتاب الدروس، این قول را محتمل دانسته و نیز مرحوم محدث کاشانى در کتاب الوافى نیز با صراحت آن را برگزیده و روایت ذیل را در این باب ذکر کرده است:
بصرى می‌گوید: از امام صادق(علیه‌السلام) درباره هلال رمضان که در 29 شعبان آن گاه که هوا بر ما ابرى می‌شود پرسیدم. امام پاسخ داد: روزه نگیر، مگر هلال را ببینى و اگر اهل شهر دیگرى شهادت بر رؤیت آن در آن روز دادند، روزه آن روز را قضا کن. [۲]
مرحوم فیض کاشانى در حاشیه‌اى بر این روایت می‌گوید: این‌که امام فرمود: اگر ماه را اهل شهر دیگرى در آن روز دیده باشند، تو روزه آن روز را قضا کن، به علّت آن است که اگر فردى در شهرى ماه را دیده باشد، در واقع حدود هزار نفر آن را دیده‌اند؛ چنان که گذشت و به ظاهر، فرقى نیست شهرى که در آن ماه دیده شده است، به شهرى که دیده نشده، نزدیک یا دور باشد؛ چون اولا بناى تکلیف بر خود رؤیت است، نه بر امکان رؤیت و ثانیاً نزدیک و دور بودن براى عموم مردم مشخص نیست و ثالثاً لفظ مطلق است و تعبیر «شهر دیگر» بدون قید ذکر شده؛ پس این‌که میان فقیهان متأخر ما مشهور شده: شهر قریب‌الافق یا بعید الافق با یک‌دیگر فرق دارند و به دنبال این، کلام فقیهان در تفسیر دور و نزدیک بودن هم به واسطه اجتهاد با یک‌دیگر مختلف شده، بى اساس است [۳]
مرحوم شعرانى بر کلام فیض کاشانى تعلیقه‌اى دارد که می‌گوید: خود شریعت، ماه قمرى را به امکان رؤیت مرتبط کرده است. حال باید توجه کنیم که آیا ماه را در هر منطقه‌اى به امکان رؤیت در همان منطقه ربط داده یا ماه را به همه مناطق در صورت امکان رؤیت در هر مکانى ربط داده. بر اساس آنچه ما از ادلّه شرعى می‌فهمیم، نزدیک تر به واقع آن است که در یک مکان که امکان رؤیت باشد، براى همه مناطق کافى است؛ پس اگر هلال در شهرى رؤیت شود، در شهرهاى دیگر هم ثابت می‌شود. همین قول را صاحب کتاب حدائق در الحدائق تأیید کرده و نیز صاحب جواهر به آن متمایل شده؛ گر چه به اختیار این قول تصریح نکرده است و نیز نراقى در المستند و سید ابوتراب خوانسارى در شرح نجاة العباد و سید حکیم در المستمسک خود به این قول متمایل شده‌اند. متن کتاب چنین است: با علم به متساوى بودن دو شهر در افق طولى، اشکالى در حجّیت بینه رؤیت هلال در یکى از دو شهر براى شهر دیگرى نیست، و همین طور است اگر هلال در شهرهاى شرقى رؤیت شده باشد که در این صورت، براى شهرهاى غربى به طریق بهترى اثبات می‌شود؛ اما اگر رؤیت هلال در شهرهاى غربى باشد، تمسک به اطلاق متن روایت (شهر دیگر) بعید نیست. (مگر این‌که علم به عدم رؤیت در شهرهاى دیگر باشد که در این حالت مجال براى حکم ظاهرى وجود ندارد) و ادعاى انصراف لفظ و منحصر کردن آن به دو شهر که قریب‌الافق هستند ثابت نیست. [۴]
آقاى خویى در کتاب منهاج الصالحین همین قول را گفته؛ زیرا تصریح کرده است: و این قول [کافى بودن رؤیت در شهرى براى ثبوت هلال در شهر دیگرى گرچه با اختلاف افق آن دو] قوى‌تر و روشن‌تر است. [۵] مرحوم سید محمد باقر صدر در الفتاوى الواضحة این قول را پسندیده است، [۶] و مرحوم شیخ کاشف الغطاء در کتاب الفردوس الاعلى می‌گوید: سؤال:آیا اگر در آسمان مانعى نباشد، بینه در شهر براى ثابت‌شدن هلال حجّت است یا حجیت ندارد؟ جواب: در این سؤال، نوعى اجمال وجود دارد؛ اما ضابطه کلى آن است که ادلّه حجّیت بینه مطلق است و به دور نبودن یا شک نکردن در بینه بعد از تحقق موضوع آن مقید نیست، مگر آن که انسان، به اشتباه بودن بینه یا خطا بودن آن علم یابد؛ پس فرقى نیست بینه‌اى که بر رؤیت هلال قائم شده در خود شهر یاخارج شهر باشد و دور از شهر یا نزدیک آن باشد... . رأى دیگر، عدم کفایت است که این قول نیز طرفدارانى دارد. امام خمینى(قدس سره) به این قول تصریح کرده؛ آن‌جا که می‌گوید: اگر هلال در شهرى ثابت شده، امّا در شهر دیگرى ثابت نشده باشد، اگر هر دو شهر از نظر افق نزدیک هم یا هم افق باشند، کفایت می‌کند در غیر این صورت کافى نیست. (تحریر الوسیلة، ج 1، ص 297)

دیدگاه عالمان غیر شیعه

علامه مغنیه در کتاب خود (فقه در مذاهب پنجگانه) نقل کرده که حنفیه، مالکیه وحنبلى‌ها گفته‌اند: هرگاه رؤیت هلال در ناحیه‌اى از زمین ثابت شود، بر سایر نواحى زمین نیز ثابت می‌شود و در این مسأله فرقى میان دور و نزدیک و غیر آن به واسطه اختلاف افق هلال نیست. امامیه و شافعیه گفته‌اند: اگر اهل شهرى هلال را رؤیت کنند، اما اهل شهر دیگرى آن را رؤیت نکنند، اگر در افق قریب باشند، حکمشان یکى است و اگر در افق و زمان طلوع ماه اختلاف داشته باشند، هر شهرى حکم خاص خود را دارد. [۷]؛ امّا ما دیدیم که در صورت اختلاف افق، عالمان شیعه اختلاف دارند؛ گرچه آنچه در مغنیه گفته، مشهور میان عالمان شیعه است.
امام محمد غزالى در کتاب احیاء الدین گفته است: هرگاه هلال در شهرى دیده شود، اما در شهر دیگرى دیده نشود و بین آن دو از نظر مسافت، کمتر از مسیر دو روز فاصله باشد، روزه بر اهل دو شهر واجب است؛ ولى اگر مسافت بیشترى باشد، هر شهرى حکم خاص خود را دارد و در این صورت، وجوب روزه از شهرى به شهر دیگر سرایت نمى‌کند.[۸]

ادلّه طرفداران کفایت رؤیت هلال در شهرى براى شهرهاى دیگر

پیش از هر چیزى، سوره قدر را یادآور شده‌اند که دلالت می‌کند شب قدر فقط یک شب براى اهل زمین است با اختلافى که در افق‌هاى شهرهاى ساکنان آن وجود دارد؛ به علّت آن که قرآن کریم در یک شب نازل شده و این شب همان شب قدر است که بر هزار ماه برترى دارد و در آن امور بر اساس حکمت الاهى تدبیر و جدا می‌شود .[۹]، و همه مناطق کره زمین را در بر می‌گیرد.
بعد از شاهد قرآنى پیشین، روایاتى ذکر می‌شود که برخى از آن‌ها از این قرار است:
1. گفتار پیامبر(صلى‌الله‌علیه‌وآله) که فرموده است: تا رؤیت ماه روزه بگیرید و با رؤیت ماه [جدید] نیز افطار کنید.[۱۰] این روایت، خطابى کلى براى همه امّت است؛ پس هر کس در هر مکانى آن را ببیند، رؤیت او همانند رؤیت براى همه است.
2. صحیحه هشام بن حکم که از امام صادق(علیه‌السلام) نقل کرده. حضرت در مورد کسى که 29 روز را روزه گرفته بود فرمود: اگر براى این فرد بینه عادل [شهادت دو عادل] از اهل شهر بود که آنان بر اساس رؤیت هلال، سى روز روزه گرفته‌اند، باید یک روز را قضا کند.[۱۱]
3. روایت صحیحه ابو بصیر از امام صادق(علیه‌السلام). از امام صادق(علیه‌السلام) درباره روزى از ماه رمضان که روزه اش قضا می‌شود، پرسیده شد. در پاسخ فرمود: آن را قضا نکن، مگر آن که دو شاهد عادل از نمازگزاران بر هنگامه ابتداى ماه شهادت دهند و نیز امام صادق(علیه‌السلام)فرمود: آن روز را که قضا می‌شود، روزه مگیر، مگر اهل شهرها آن روز را قضا کنند؛ پس اگر آنان چنین کردند، تو هم روزه آن روز را بگیر. [۱۲]
4. روایت صحیحه اسحاق بن عمار که می‌گوید: از امام صادق(علیه‌السلام) از هلال ماه رمضان در حالى که در روز 29 شعبان هستیم و آسمان هم ابرى است پرسیدم. امام(علیه‌السلام) پاسخ داد: این روز را روزه مگیر، مگر هلال را رؤیت کنى؛ اما اگر ساکنان شهر دیگرى بر رؤیت هلال گواهى دادند، تو آن روز را قضا کن.[۱۳]
5. روایت صحیحه عبدالرحمان بن ابى عبدالله که می‌گوید: از امام صادق(علیه‌السلام) درباره هلال ماه رمضان در حالى که در روز 29 شعبان آسمان بر ما ابرى است، پرسیدم. امام پاسخ داد: روزه مگیر، مگر آن را ببینى؛ اما اگر اهل شهر دیگرى بر آن گواهى دادند، روزه آن روز را قضا کن. [۱۴]
6. و نیز به روایات دیگرى تمسک کرده‌اند؛ مانند آنچه در کتاب تهذیب از امام باقر(علیه‌السلام)آمده: فطر روزى است که مردم افطار می‌کنند، و عید قربان روزى است که مردم قربانى می‌کنند، و روزه وقتى است که مردم روزه می‌گیرند.[۱۵]
روایتى نیز از طریق ابى الجارود نقل شده و می‌گوید: از امام باقر(علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرماید: روزه بگیر زمانى که مردم روزه می‌گیرند و افطار کن؛ آن گاه که مردم افطار می‌کنند؛ چرا که خداوند، هلال‌ها را زمان تعیین وقت‌ها براى مردم قرار داده است. [۱۶]
به آنچه در دعاى روایت شده در قنوت نماز عید ذکر شده تمسک کرده‌اند: خدایا! از تو مسألت دارم به حق این روز که براى مسلمانان عید قرار داده‌اى [۱۷]، و نیز دعاى روایت شده از امامان معصوم را ذکر کرده‌اند که در آن آمده است: و رؤیت آن را براى همه مردم، رؤیت یکسان قرار داده‌اى.
استدلال‌هاى آنان به سکوت همه روایات ختم شده که هیچ یک، وحدت افق را در مسأله رؤیت معتبر نکرده و حتى در روایات ضعیف هم از وحدت افق ذکرى نشده است.

ادلّه مخالفان کفایت رؤیت هلال در شهرى براى شهرهاى دیگر

آنچه در گفتار این مخالفان ظهور دارد، از همان ابتدا تأکید بر مسأله «انصراف» عرفى است که از تعبیر «رؤیت در شهر دیگر» استفاده کرده‌اند به شکلى که تعبیر «شهر دیگر» درست، و مطلق است و شامل همه شهرهاى دیگر می‌شود؛ اما منصرف و متمایل به شهرى است که با شهرى که رؤیت حاصل شده از نظر طول و عرض، قریب‌الافق هستند؛ پس در این حالت، قاعده فقط در خصوص شهرهاى نزدیک به هم، رأى به وحدت حکم می‌دهد و آن گاه که دقت کنیم، می‌بینیم این انصراف عرفى با توجه به مسائل ذیل مورد تأکید واقع می‌شود:
أ. بعید پنداشتن این مسأله که در روایتى که تعبیر «شهر دیگر» را دارد، نظر به شهرهایى هم داشته باشد که در دورترین نقطه زمین باشد.
ب. تأکید عرف بر تشبیه و قیاس اختلاف اوقات طلوع قمرى بر اوقات مختلف طلوع‌هاى خورشیدى، به رغم بطلان این قیاس، امّا در هر حال، این باور عرفى باعث منصرف کردن ظهور کلام از شمول همه شهرها می‌شود و این مسأله سبب می‌شود که اگر به واقع منظور از «شهر دیگر» اعم از شهرهاى نزدیک و دور بوده، لازم بود در خود روایات تصریح می‌شد که فرقى میان شهر نزدیک یا دور نیست و چون چنین تصریحى در روایات موجود نیست، همان باور عرف و فهم عرفى که از تعبیر «شهر دیگر» فقط شهر نزدیک را می‌فهمد، پذیرفته شده است.
از استدلال طرفداران کفایت رؤیت به سوره قدر پاسخ داده می‌شود که شاید آن شب در علم خداوند فقط یک شب است و این مسأله با حکم ظاهرى این شهر با دیگرى فرق دارد. نیز شاید از استدلال آن‌ها به گفتار پیامبر(صلى‌الله‌علیه‌وآله) (روزه بگیرید تا رؤیت، و افطار کنید با رؤیت) چنین پاسخ داده شود که حکم گرچه کلى و عمومى است، به‌اندازه افراد و شهرهاى متعدد، این حکم نیز منحل و متعدّد می‌شود به ویژه آنگه که قاعده «انصراف» ذکر شده را هم مدّ نظر قرار دهیم.
به این طریق نیز از شواهد دیگرى که ذکر کرده بودند، پاسخ داده می‌شود و افزون بر این‌ها در سند روایات نیز ضعف وجود دارد؛ اما این‌که گفتند روایات از اعتبار وحدت افق ساکت است، همین سکوت می‌تواند دلیلى ضدّ طرفداران کفایت رؤیت باشد؛ زیرا این روایات از بیان عدم فرق میان شهرهاى دور و نزدیک ساکتند به رغم آن که متعارف میان مردم ، وجود این فرق است؛ پس اگر روایات در صدد عدم فرق شهر نزدیک با دور بود، می‌بایست این عدم فرق را بیان می‌کرد.
در هر حال، منشأ این مسأله و بازگشت آن به فهم ظاهر کلام برمى‌گردد؛ پس نمى‌توان برهان قاطعى اقامه کرد؛ چرا که در مسأله، متن صریحى نداریم. بر این اساس، ما معتقدیم که مسأله یگانه کردن ماه‌هاى قمرى، امرى است که با این اختلاف‌ها تا زمانى که وجود دارند، سازگارى ندارد و امکان بهره‌بردارى و رسیدن به نظامى کلى نیست؛ حال چه قائل به انفتاح باب اجتهاد یا بسته بودن آن باشیم؛ زیرا با عرضه کردن آرا می‌یابیم که مذاهب در این مسأله مختلفند و نیز آراى مجتهدانى هم که طرفدار انفتاح باب اجتهاد هستند نیز متعدّد و پراکنده است و طبیعى است تا وقتى اوضاع چنین است، امکان اجبار فرد یا دولتى به نظام خاصى که گاهى هم آن را باور ندارد، ممکن نیست؛ پس چگونه امکان دارد بیانه‌اى بر وحدت ابتداى ماه صادر شود. بله، مگر ولىّ امر مسلمانان در این زمینه، دستورى صادر کند.
به رغم آنچه در این نوشته گذشت، می‌یابیم که کوشش‌هاى انجام گرفته شده گاهى در جهت تقریب آرا بسیار مفید بوده، و در مسیر تشخیص شهادت‌هاى صحیح از باطل گاهى مؤثر شده است؛ بلکه این کوشش‌ها در متحد کردن بخش بزرگى از افرادى که به وحدت افق‌ها ایمان دارند، مفید واقع می‌شود؛ اما با این همه، ما از سودجویى سیاسى پست از این مسأله شریف ترسانیم.

در پایان می‌گوییم: هرگاه ما به شریعت خود تمسک جوییم و به حق و همراه دقت سخن گوییم، پیروزیم و آنچه جهانیان درباره ما می‌گویند چندان مهم نخواهد بود و به همین سبب است که اعتراض خویش را به استناد برخى از عالمان به «دیدگاه جهانى» یادآور می‌شویم؛ پس مهم نزد ما تحقق بخشیدن به خواست شریعت اسلامى است و دانستیم که مسأله رؤیت هلال مسأله‌اى اختلافى است و در آن اجماعى نیست.

منابع و مآخذ

  1. قرآن کریم.
  2. الاستبصار، ج 2.
  3. المستمسک، ج 8.
  4. منهاج الصالحین، ج 1.
  5. الفتاوى الواضحة.
  6. تحریر الوسیلة، ج 1.
  7. الفقه على المذاهب الخمسه.
  8. احیاءالدین، محمدغزالى، ج 1.
  9. بحارالانوار، ج 55.
  10. الوسائل، ج 10.
  11. تهذیب الاحکام، ج 4.
  12. مصباح المتهجّد.

پانویس

  1. دبيركل سابق مجمع تقريب مذاهب اسلامى
  2. الاستبصار، ج 2، ص 64، ح 206.
  3. ص 20.
  4. المستمسک، ج 8، ص 481
  5. منهاج الصالحین، ج 1، ص 274.
  6. الفتاوى الواضحة، ص519.
  7. الفقه على المذاهب الخمسه، ص 162.
  8. ج 1، ص 232.
  9. دخان (44)، 4.
  10. بحار الانوار، ج 55، ص 356.
  11. الوسائل، ج 10، ص 265.
  12. تهذیب الاحکام، ج 4، ص 157.
  13. همان، ص 178، ح 493.
  14. الاستبصار، ج2، ص 64، ح 206.
  15. تهذیب الاحکام، ج 4، ص 317، ح 966.
  16. همان، ص 164، ح 462.
  17. مصباح المتهجّد، ص645.