قضا و قدر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۴: خط ۵۴:


=قضا و قدر علمی و عینی=
=قضا و قدر علمی و عینی=
گاهی تقدیر و قضاء الهی، همانگونه که اشاره شد به معنای علم خدا به فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط پیدایش پدیده‌ها و نیز علم به وقوع حتمی آنها به کار می‌رود که آن را ""قضا و قدر علمی"" می‌نامند. و گاهی به معنای انتساب سیر تدریجی پدیده‌ها و نیز انتساب تحقق عینی آنها به خدای متعال، استعمال می‌شود و ""قضا و قدر عینی یا فعلی"" نام می‌گیرد.<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، ج۱، ص۱۵۲، سازمان تبلیغات، چاپ هفتم، ۱۳۷۰.    </ref>
گاهی تقدیر و قضاء الهی، همان‌گونه که اشاره شد به معنای علم خدا به فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط پیدایش پدیده‌ها و نیز علم به وقوع حتمی آنها به کار می‌رود که آن را ""قضا و قدر علمی"" می‌نامند. و گاهی به معنای انتساب سیر تدریجی پدیده‌ها و نیز انتساب تحقق عینی آنها به خدای متعال، استعمال می‌شود و ""قضا و قدر عینی یا فعلی"" نام می‌گیرد.<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، ج۱، ص۱۵۲، سازمان تبلیغات، چاپ هفتم، ۱۳۷۰.    </ref>


==شبهات و نقد آنها==
==شبهات و نقد آنها==
جبرگرایان در هر دو قسم قضا و قدر شبهه وارد کرده‌اند که پس از بیان آن به بررسی و پاسخ آنها می‌پردازیم:
جبرگرایان در هر دو قسم قضا و قدر شبهه وارد کرده‌اند:


۱. خداوند، به همه پدیده‌ها، و از جمله افعال انسان، قبل از وقوع آنها آگاه است، و علم الهی، خطا بردار نیست. پس ناچار همه حوادث بر طبق علم ازلی الهی، واقع خواهد شد و تخلف از آن، ممکن نیست. پس اختیار و انتخابی هم برای انسان در کار نخواهد بود.
۱. خداوند، به همه پدیده‌ها، و از جمله افعال انسان، قبل از وقوع آنها آگاه است، و علم الهی، خطا بردار نیست. پس ناچار همه حوادث بر طبق علم ازلی الهی، واقع خواهد شد و تخلف از آن ممکن نیست. پس اختیار و انتخابی هم برای انسان در کار نخواهد بود.


علم الهی به هر حادثه‌ای آن چنان که واقع می‌شود تعلّق گرفته است و افعال اختیاری انسان هم به ""وصف اختیاری بودن"" (مرتبط با اراده و اختیار وی) برای خدای متعال معلوم است پس اگر به وصف جبری بودن (و صرف نظر از اراده و اختیار او) تحقق یابد برخلاف علم الهی، واقع می‌شود.<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، ص۱۴۷.    </ref><ref>سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۵۴-۳۵۵-۳۴۲، مرکز جهانی علوم اسلامی، قم، ۱۳۷۷، اول.</ref><ref>سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۴۲، مرکز جهانی علوم اسلامی، قم، ۱۳۷۷، اول.</ref><ref>طباطبایی، محمدحسین، نهایه الحکمه، ص۳۵۰، موسسه نشر اسلامی، قم، ۱۴۰۴ه ق.    </ref>
جواب: علم الهی به هر حادثه‌ای آن چنان که واقع می‌شود تعلّق گرفته است و افعال اختیاری انسان هم به ""وصف اختیاری بودن"" (مرتبط با اراده و اختیار وی) برای خدای متعال معلوم است پس اگر به وصف جبری بودن (و صرف نظر از اراده و اختیار او) تحقق یابد برخلاف علم الهی، واقع می‌شود.<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، ص۱۴۷.    </ref><ref>سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۵۴-۳۵۵-۳۴۲، مرکز جهانی علوم اسلامی، قم، ۱۳۷۷، اول.</ref><ref>سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۴۲، مرکز جهانی علوم اسلامی، قم، ۱۳۷۷، اول.</ref><ref>طباطبایی، محمدحسین، نهایه الحکمه، ص۳۵۰، موسسه نشر اسلامی، قم، ۱۴۰۴ه ق.    </ref>


۲. خداوند وجود پدیده‌ها را از آغاز پیدایش تا دوران شکوفایی و تا پایان عمر تحت تدبیر حکیمانه دارد و پیدایش هر چیزی از جمله رفتار انسان‌ها مستند به تقدیر و قضاء الهی است، در این صورت اگر کار انسان، واقعاٌ اختیاری و مستند به اراده اوست دیگر نباید مستند به اراده و قضاء الهی باشد و اگر مستند به قضا و قدر الهی است دیگر نباید تابع اختیار و انتخاب انسان باشد، پس جبر بر رفتار او حاکم است نه اختیار.
۲. خداوند وجود پدیده‌ها را از آغاز پیدایش تا دوران شکوفایی و تا پایان عمر تحت تدبیر حکیمانه دارد و پیدایش هر چیزی از جمله رفتار انسان‌ها مستند به تقدیر و قضاء الهی است، در این صورت اگر کار انسان واقعاٌ اختیاری و مستند به اراده خود اوست، دیگر نباید مستند به اراده و قضاء الهی باشد و اگر مستند به قضا و قدر الهی است دیگر نباید تابع اختیار و انتخاب انسان باشد، پس جبر بر رفتار او حاکم است نه اختیار.


پاسخ صحیح به این شبهه متوقف بر فهمیدن این نکته است که اراده الهی و اراده انسان در عرض هم و مانعة الجمع نیستند بلکه در طول هم می‌باشند مانند تاثیر اراده انسان بر روی کلید در باز کردن قفل در یا قلم در نوشتن. بنابراین تاثیر اراده انسان به عنوان آخرین جزء به وجود آمدن فعل منافاتی با استناد وجود همه اجزاء بوجود آورنده فعل از جمله اراده انسان به خدای متعال ندارد و وجود جهان و انسان و همه مراتب وجودی او از جمله افعالش تحت قدرت خداوند بوده و همواره به آنها وجود می‌بخشد و پیوسته به خداوند نیازمند بوده و از او همه صفات، ویژگی‌ها و حدود مشخصات خود را دریافت می‌کنند پس فعل انسان هم مستند به خداوند است هم مستند به انسان و اراده انسان مانند اصل وجودش که وابسته به اراده الهی است.<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، ص۱۵۳.    </ref>
پاسخ صحیح به این شبهه متوقف بر فهمیدن این نکته است که اراده الهی و اراده انسان در عرض هم و مانعة الجمع نیستند بلکه در طول هم می‌باشند و مانند تاثیر اراده انسان در باز کردن قفل در با کلید یا نوشتن با قلم. بنابراین تاثیر اراده انسان به عنوان آخرین جزء به وجود آمدن فعل منافاتی با استناد وجود همه اجزاء بوجود آورنده فعل از جمله اراده انسان به خدای متعال ندارد و وجود جهان و انسان و همه مراتب وجودی او از جمله افعالش تحت قدرت خداوند بوده و همواره به آنها وجود می‌بخشد و پیوسته به خداوند نیازمند بوده و از او همه صفات، ویژگی‌ها و حدود مشخصات خود را دریافت می‌کنند پس فعل انسان هم مستند به خداوند است هم مستند به انسان و اراده انسان مانند اصل وجودش که وابسته به اراده الهی است.<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، ص۱۵۳.    </ref>


بنابراین، تعیین خصوصیات افعال اختیاری (تقدیر عینی) و تعیین بخشیدن و ایجاب آن (قضای عینی) به هیچ وجه مستلزم طرد و سلب اختیار نیست بلکه با آن همراه است و از مجرای آن گذر می‌کند.<ref>سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۴۳، مرکز جهانی علوم اسلامی، قم، ۱۳۷۷، اول.</ref><ref>طباطبایی، محمدحسین، نهایه الحکمه، ص۲۹۵، موسسه نشر اسلامی، قم، ۱۴۰۴ه ق.</ref>
بنابراین، تعیین خصوصیات افعال اختیاری (تقدیر عینی) و تعیین بخشیدن و ایجاب آن (قضای عینی) به هیچ وجه مستلزم طرد و سلب اختیار نیست بلکه با آن همراه است و از مجرای آن گذر می‌کند.<ref>سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۴۳، مرکز جهانی علوم اسلامی، قم، ۱۳۷۷، اول.</ref><ref>طباطبایی، محمدحسین، نهایه الحکمه، ص۲۹۵، موسسه نشر اسلامی، قم، ۱۴۰۴ه ق.</ref>


=مراتب فعل=
=مراتب فعل=
هر گاه عقل ماهیتی را در نظر بگیرد که اقتضائی نسبت به وجود و عدم ندارد و بعبارت دیگر نسبت آن به وجود و عدم یکسان است‌ حکم می‌کند که برای خروج از این حد تساوی نیازمند به موجود دیگری است که آن را علت می‌نامیم و این همان مطلبی است که حکماء گفته‌اند که ملاک احتیاج معلول به علت امکان ماهوی است و قبلا گفته شد که بر اساس اصالة الوجود باید فقر وجودی را بجای امکان ماهوی قرار داد.
هر گاه عقل، ماهیتی را در نظر بگیرد که اقتضائی نسبت به وجود و عدم ندارد و بعبارت دیگر نسبت آن به وجود و عدم یکسان است‌، حکم می‌کند که برای خروج از این حد تساوی نیازمند به موجود دیگری است که آن را علت می‌نامیم. این همان مطلبی است که حکماء گفته‌اند که ملاک احتیاج معلول به علت امکان ماهوی است و قبلا گفته شد که بر اساس اصالة الوجود باید فقر وجودی را بجای امکان ماهوی قرار داد.


==تحقق علت تامه==
==تحقق علت تامه==
در صورتی که علت مرکب از چند چیز باشد باید همه اجزاء آن حاصل شود تا معلول تحقق یابد زیرا فرض تحقق معلول بدون یکی از اجزاء علت تامه بمعنای عدم تاثیر جزء مفقود است و این خلاف فرض جزئیت آن نسبت به علت تامه می‌باشد پس هنگامی که همه اجزاء علت تامه تحقق یافت وجود معلول از ناحیه علت وجوب بالغیر می‌یابد و در این جا است که علت معلول را ایجاد می‌کند و معلول بوجود می‌آید.
در صورتی که علت، مرکب از چند چیز باشد، باید همه اجزاء آن حاصل شود تا معلول تحقق یابد؛ زیرا فرض تحقق معلول بدون یکی از اجزاء علت تامه، به‌معنای عدم تاثیر جزء مفقود است و این خلاف فرض جزئیت آن نسبت به علت تامه می‌باشد. پس هنگامی که همه اجزاء علت تامه تحقق یافت وجود معلول از ناحیه علت وجوب بالغیر می‌یابد و در این جا است که علت، معلول را ایجاد می‌کند و معلول به‌وجود می‌آید.


این مراتب که همگی از تحلیل عقلی بدست می‌آید در لسان حکماء به این صورت بیان می‌شود الماهیه امکنت فاحتاجت فاوجبت فوجبت فاوجدت فوجدت و تاخر رتبی هر یک از این مفاهیم بوسیله فاء ترتیب مشخص می‌گردد.
این مراتب که همگی از تحلیل عقلی به دست می‌آید در لسان حکماء به این صورت بیان می‌شود الماهیه امکنت فاحتاجت فاوجبت فوجبت فاوجدت فوجدت و تاخر رتبی هر یک از این مفاهیم بوسیله فاء ترتیب مشخص می‌گردد.


==اراده فاعل بالقصد==
==اراده فاعل بالقصد==