زکریا انصاری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی')
جز (جایگزینی متن - ' می داد' به ' می‌داد')
خط ۱۶: خط ۱۶:
سپس به مسجد الازهر حرکت کرد و برای طلب علم مدتی در آنجا ماند و کوشید تا در تمام علوم [[شریعت]] مانند [[تفسیر]] و [[حدیث]] و عقاید و [[فقه]] و تصوف و لغت و منطق سرآمد شد و از بزرگان زمان خود مانند [[ابن حجر عسقلانی|الحافظ بن حجر عسقلانی]] استفاده کرد و او را به صدور فتوا مجاز نمود و جلال‌الدین المحلی و محیی‌الدین الکافیجی و دیگرانی از این دست بهره برد. به طلب علم و تعلیم ادامه داد تا اینکه شهرت یافت و طلاب به طلبگی و بهره‌گیری از او پرداختند.
سپس به مسجد الازهر حرکت کرد و برای طلب علم مدتی در آنجا ماند و کوشید تا در تمام علوم [[شریعت]] مانند [[تفسیر]] و [[حدیث]] و عقاید و [[فقه]] و تصوف و لغت و منطق سرآمد شد و از بزرگان زمان خود مانند [[ابن حجر عسقلانی|الحافظ بن حجر عسقلانی]] استفاده کرد و او را به صدور فتوا مجاز نمود و جلال‌الدین المحلی و محیی‌الدین الکافیجی و دیگرانی از این دست بهره برد. به طلب علم و تعلیم ادامه داد تا اینکه شهرت یافت و طلاب به طلبگی و بهره‌گیری از او پرداختند.
عبدالقادر عیدروس می‌گوید: «مناصب بزرگی از قبیل تدریس در مقام [[شافعی|امام شافعی]] را به عهده گرفت. در حالی مقامی بالاتر از این در تعلیمات دینی در مصر وجود نداشت.
عبدالقادر عیدروس می‌گوید: «مناصب بزرگی از قبیل تدریس در مقام [[شافعی|امام شافعی]] را به عهده گرفت. در حالی مقامی بالاتر از این در تعلیمات دینی در مصر وجود نداشت.
چندین مدرسه مهم نیز تدریس و تولیت نمود و در تصوف و تولیت خانقاه نیز فعال بود تا اینکه پس از اکراه و پاکدامنی بسیار به مقام والای قاضی القضات ارتقا یافت.» او کار خود را با صداقت کامل پیش می‌برد و غالباً با توصیه‌های سلطان الاشرف قیتبای را خطاب قرار می داد.
چندین مدرسه مهم نیز تدریس و تولیت نمود و در تصوف و تولیت خانقاه نیز فعال بود تا اینکه پس از اکراه و پاکدامنی بسیار به مقام والای قاضی القضات ارتقا یافت.» او کار خود را با صداقت کامل پیش می‌برد و غالباً با توصیه‌های سلطان الاشرف قیتبای را خطاب قرار می‌داد.
او بیست سال به این سمت ادامه داد تا اینکه سلطان قنسوه الغوری در سال 906 هجری قمری او را عزل کرد. «به خاطر اهانت او به سلطان و سرزنش آشکارش»<ref>الغزی، ج1 ص207</ref>.
او بیست سال به این سمت ادامه داد تا اینکه سلطان قنسوه الغوری در سال 906 هجری قمری او را عزل کرد. «به خاطر اهانت او به سلطان و سرزنش آشکارش»<ref>الغزی، ج1 ص207</ref>.