محمد امین شنقیطی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (تمیزکاری)
جز (جایگزینی متن - ' آن‌ها ' به ' آنها ')
خط ۵۲: خط ۵۲:
بیان و تقریر مسائل اعتقاد تنها به دروس علمی ایشان که در مسجد نبوی شریف برگزار می‌کردند محدود نیست بلکه آن را در کتاب‌های ایشان به ویژه «أضواء البیان» نیز می‌یابیم. [۱]
بیان و تقریر مسائل اعتقاد تنها به دروس علمی ایشان که در مسجد نبوی شریف برگزار می‌کردند محدود نیست بلکه آن را در کتاب‌های ایشان به ویژه «أضواء البیان» نیز می‌یابیم. [۱]
چیرگی و توانایی شیخ تنها محدود به اعتقاد اهل سنت و جماعت نبود بلکه ایشان در شناخت مذاهب متکلمان و وجوه بُطلان آن نیز چیره بود و این به وضوح در آنچه در دروس و کتاب‌های خود تقریر نموده است، نمایان است. شنقیطی در هنگام تفسیر آیهٔ ۵۴ سورهٔ اعراف {إِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ…} پس از تقریر اعتقاد صحیح در باب اسماء و صفات و بیان بطلان مذهب متکلمین در این مورد، می‌گوید:
چیرگی و توانایی شیخ تنها محدود به اعتقاد اهل سنت و جماعت نبود بلکه ایشان در شناخت مذاهب متکلمان و وجوه بُطلان آن نیز چیره بود و این به وضوح در آنچه در دروس و کتاب‌های خود تقریر نموده است، نمایان است. شنقیطی در هنگام تفسیر آیهٔ ۵۴ سورهٔ اعراف {إِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ…} پس از تقریر اعتقاد صحیح در باب اسماء و صفات و بیان بطلان مذهب متکلمین در این مورد، می‌گوید:
«ما این را به شما می‌گوییم و مذهب سلف را در روشنای قرآن عظیم تقریر می‌کنیم، با وجود آنکه در علومی‌مانند کلام و منطق و آنچه هر طائفه به واسطهٔ آن برخی از صفات خداوند را نفی می‌کند پژوهشی بسیار داشته‌ایم و بر همهٔ ادله یا ترکیب آن‌ها که به واسطهٔ آن برخی از صفات نفی شده است اطلاع داریم و می‌دانیم چگونه‌این بطلان آمده و از چه وجهی وارد شده است و نام دلیلی که آن را رد می‌کند چیست، اما بیان چنین مواردی شایستهٔ این مجلس علم نیست؛ زیرا این‌گونه مباحث را جز خواص مردم نمی‌شناسند. بنابراین پس از نگاهی طولانی در علم کلام و آنچه طوائف متکلمان به آن استدلال می‌کنند و ادله‌ای که هر گروه در رد دیگری بیان می‌کنند و قیاس‌های منطقی که به واسطهٔ آن برخی از صفات را نفی کرده‌اند و با شناختی که به وحی و همینطور علم کلام و پژوهش‌ها و مناظره‌ها داریم که چگونه‌این ادله را باطل می‌کند و اینکه اشتباه این طوائف از کجا آمده است، پس از همهٔ این‌ها به این نتیجه رسیدیم که سلامت و همهٔ خیر و نیکی در پیروی از نور این قرآن بزرگ و هدایت یافتن از این پیامبر بزرگوار است…»<br>
«ما این را به شما می‌گوییم و مذهب سلف را در روشنای قرآن عظیم تقریر می‌کنیم، با وجود آنکه در علومی‌مانند کلام و منطق و آنچه هر طائفه به واسطهٔ آن برخی از صفات خداوند را نفی می‌کند پژوهشی بسیار داشته‌ایم و بر همهٔ ادله یا ترکیب آنها که به واسطهٔ آن برخی از صفات نفی شده است اطلاع داریم و می‌دانیم چگونه‌این بطلان آمده و از چه وجهی وارد شده است و نام دلیلی که آن را رد می‌کند چیست، اما بیان چنین مواردی شایستهٔ این مجلس علم نیست؛ زیرا این‌گونه مباحث را جز خواص مردم نمی‌شناسند. بنابراین پس از نگاهی طولانی در علم کلام و آنچه طوائف متکلمان به آن استدلال می‌کنند و ادله‌ای که هر گروه در رد دیگری بیان می‌کنند و قیاس‌های منطقی که به واسطهٔ آن برخی از صفات را نفی کرده‌اند و با شناختی که به وحی و همینطور علم کلام و پژوهش‌ها و مناظره‌ها داریم که چگونه‌این ادله را باطل می‌کند و اینکه اشتباه این طوائف از کجا آمده است، پس از همهٔ این‌ها به این نتیجه رسیدیم که سلامت و همهٔ خیر و نیکی در پیروی از نور این قرآن بزرگ و هدایت یافتن از این پیامبر بزرگوار است…»<br>


در پایان این مبحث باید یادآور شد که شیخ شنقیطی چنین رسوخ علمی در این باب را در اواخر زندگی خود حاصل ننموده است بلکه می‌توان آن را در برخی از نوشته‌های قدیمی وی، پیش از استقرار در سرزمین حرام نیز یافت، برای مثال ایشان در کتاب خود «رحلة الحج إلی بیت الله الحرام» (سفر حج به خانهٔ خدا) در پاسخ به سوالی که از وی دربارهٔ مذهب اهل سنت در صفات شده بود به همان روشی که در پایان زندگی خود مذهب سلف را تقریر می‌نمود، پاسخ می‌دهد.
در پایان این مبحث باید یادآور شد که شیخ شنقیطی چنین رسوخ علمی در این باب را در اواخر زندگی خود حاصل ننموده است بلکه می‌توان آن را در برخی از نوشته‌های قدیمی وی، پیش از استقرار در سرزمین حرام نیز یافت، برای مثال ایشان در کتاب خود «رحلة الحج إلی بیت الله الحرام» (سفر حج به خانهٔ خدا) در پاسخ به سوالی که از وی دربارهٔ مذهب اهل سنت در صفات شده بود به همان روشی که در پایان زندگی خود مذهب سلف را تقریر می‌نمود، پاسخ می‌دهد.
خط ۸۸: خط ۸۸:
شیخ می‌فرمود: «من تواناترین مردم به این هستم که ثروتمندترین آنان باشم، اما دنیا را ترک گفته‌ام چون می‌دانم اگر بنده‌ای آلودهٔ آن شد از آن نجات نخواهد یافت مگر آنکه خداوند او را حفظ کند». شنقیطی جز به اندازهٔ نیاز یک ماهش پولی نزد خود باقی نمی‌گذاشت و باقی‌ماندهٔ آن را میان طلاب نیازمند و ناتوانان و بیوه‌زنان خویشاوند توزیع می‌کرد و می‌گفت: «به خدا سوگند اگر قوت روزم را داشتم هیچ حقوقی از دانشگاه دریافت نمی‌کردم، اما مجبورم، چون پیر و ضعیفم و نمی‌توانم کار کنم». شنقیطی کتاب‌هایی را که تالیف می‌کرد نمی‌فروخت و در‌این‌باره می‌گفت: «علمی که برایش زحمت کشیده‌ام فروخته شود در حالی که هنوز زنده‌ام؟ چنین چیزی امکان ندارد، بلکه من علمش را می‌دهم و دیگری پولش را بدهد و [کتاب‌هایم] در میان مردم به رایگان توزیع شود. من می‌دانم که این کتاب‌ها ممکن است به دست کسانی برسد که مستحقش نباشند، اما همینطور به دست کسانی نیز خواهد رسید که نمی‌توانند آن را بخرند».<br>
شیخ می‌فرمود: «من تواناترین مردم به این هستم که ثروتمندترین آنان باشم، اما دنیا را ترک گفته‌ام چون می‌دانم اگر بنده‌ای آلودهٔ آن شد از آن نجات نخواهد یافت مگر آنکه خداوند او را حفظ کند». شنقیطی جز به اندازهٔ نیاز یک ماهش پولی نزد خود باقی نمی‌گذاشت و باقی‌ماندهٔ آن را میان طلاب نیازمند و ناتوانان و بیوه‌زنان خویشاوند توزیع می‌کرد و می‌گفت: «به خدا سوگند اگر قوت روزم را داشتم هیچ حقوقی از دانشگاه دریافت نمی‌کردم، اما مجبورم، چون پیر و ضعیفم و نمی‌توانم کار کنم». شنقیطی کتاب‌هایی را که تالیف می‌کرد نمی‌فروخت و در‌این‌باره می‌گفت: «علمی که برایش زحمت کشیده‌ام فروخته شود در حالی که هنوز زنده‌ام؟ چنین چیزی امکان ندارد، بلکه من علمش را می‌دهم و دیگری پولش را بدهد و [کتاب‌هایم] در میان مردم به رایگان توزیع شود. من می‌دانم که این کتاب‌ها ممکن است به دست کسانی برسد که مستحقش نباشند، اما همینطور به دست کسانی نیز خواهد رسید که نمی‌توانند آن را بخرند».<br>


حتی شیخ به سبب دوری از دنیا ارزش اسکناس‌ها و تفاوت آن‌ها را نمی‌دانست و می‌گفت: «من از سرزمینم آمدم در حالی که گنجی به همراه خود دارم که نزد کم‌تر کسی موجود است، و آن «قناعت» است و اگر در پی مناصب بودم خیلی خوب راه رسیدن به آن را می‌دانم، اما من دنیا را بر آخرت ترجیح نمی‌دهم و علم را برای اهداف دنیایی خرج نمی‌کنم».
حتی شیخ به سبب دوری از دنیا ارزش اسکناس‌ها و تفاوت آنها را نمی‌دانست و می‌گفت: «من از سرزمینم آمدم در حالی که گنجی به همراه خود دارم که نزد کم‌تر کسی موجود است، و آن «قناعت» است و اگر در پی مناصب بودم خیلی خوب راه رسیدن به آن را می‌دانم، اما من دنیا را بر آخرت ترجیح نمی‌دهم و علم را برای اهداف دنیایی خرج نمی‌کنم».
شیخ نسبت به رسیدگی به ظاهر خود بی‌اهمیت بود و گاه پیش می‌آمد که با دو کفش متفاوت، یکی به رنگ قرمز و دیگری به رنگ سبز از خانه بیرون می‌رفت!
شیخ نسبت به رسیدگی به ظاهر خود بی‌اهمیت بود و گاه پیش می‌آمد که با دو کفش متفاوت، یکی به رنگ قرمز و دیگری به رنگ سبز از خانه بیرون می‌رفت!
شیخ محمد بن صالح عثیمین (ی‌گوید: «ما در دانشکدهٔ علمی ریاض درس می‌خواندیم؛ در کلاس درس نشسته بودیم که ناگهان شیخی وارد کلاس شد. تا او را دیدم با خود گفتم: این عربی بادیه‌نشین است و فکر نمی‌کنم علمی در چنته داشته باشد! لباسش کهنه است و آثار هیبت بر وی نیست و به ظاهر خود نمی‌رسد! و از چشم ما افتاد. به یاد شیخ عبدالرحمن السعدی افتادم و با خود گفتم: یعنی شیخ عبدالرحمن السعدی را بگذارم و روبروی این بدوی بنشینم؟! اما همینکه شنقیطی درسش را شروع کرد گوهرهایی از فوائد علمی از دریای بی‌ساحلش بر ما باریدن گرفتن؛ اینجا بود که دانستیم در برابر یکی از علمای بزرگ نشسته‌ایم، و از علم و برخورد و رفتار و زهد و ورع وی بهره‌ها بردیم».<br>
شیخ محمد بن صالح عثیمین (ی‌گوید: «ما در دانشکدهٔ علمی ریاض درس می‌خواندیم؛ در کلاس درس نشسته بودیم که ناگهان شیخی وارد کلاس شد. تا او را دیدم با خود گفتم: این عربی بادیه‌نشین است و فکر نمی‌کنم علمی در چنته داشته باشد! لباسش کهنه است و آثار هیبت بر وی نیست و به ظاهر خود نمی‌رسد! و از چشم ما افتاد. به یاد شیخ عبدالرحمن السعدی افتادم و با خود گفتم: یعنی شیخ عبدالرحمن السعدی را بگذارم و روبروی این بدوی بنشینم؟! اما همینکه شنقیطی درسش را شروع کرد گوهرهایی از فوائد علمی از دریای بی‌ساحلش بر ما باریدن گرفتن؛ اینجا بود که دانستیم در برابر یکی از علمای بزرگ نشسته‌ایم، و از علم و برخورد و رفتار و زهد و ورع وی بهره‌ها بردیم».<br>