ابوالجارود همدانی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴۸: خط ۴۸:
=== پیوستن به فرقه زیدیه ===
=== پیوستن به فرقه زیدیه ===


ابوالجارود در ۱۲۲ به‌طور فعال از قیام [[زید بن علی]] حمایت کرد. گزارش شده او تلاش کرد همراه با فضیل بن زبیر حمایت [[ابوحنیفه]] را از زید جذب کند و توصیف شده که در جبهه راست سپاه زید چراغی به اهتزاز درمی‌آورد و شعار جنگی می‌داد. گفته شده (بنا بر نقل طبری) که او ممکن است با زیاد النهدی که همراه با زید پس از سرکوب قیام به صلیب کشیده شد یکی باشند؛ که البته قطعاً صحیح نیست زیرا او پس از مرگ زید از طرف پسر اش یحیی مورد تماس قرار گرفت و برخی انتقال دهنده‌های مرتبط به او پیش از قیام زید نمی‌توانسته‌اند متولد شده باشند. گرچه او پس از درگذشت امام باقر باامام جعفر صادق مدتی مرتبط بوده، او را در امامت به رسمیت نمی‌شناخته‌است و نهایتاً امام ششم او و دیگر رهبران زیدی را سرزنش و لعنت کرد. او نقشی رهبری کننده در مناقشات با حامیان [[جعفریه (پیروان فقهی امام صادق علیه السلام)|جعفریه]] داشت. او بر خلاف تز امامی که دانش حقیقی را در [[قرآن]]و ائمه دوازدهگانه می‌دانست؛ می‌گفت که این دانش بین همه بازماندگان از فرزندان حضرت فاطمه که آن را توسط الهامات پس از کسب فضیلت به دست می‌آورند، مشترک است. بدین طریق او از دید زیدی که امامت را متعلق به هر حسنی یا حسینی به پا خیزنده علیه حاکم جائر می‌داند دفاع می‌کرد.
ابوالجارود در ۱۲۲ به‌طور فعال از قیام [[زید بن علی]] حمایت کرد. گزارش شده او تلاش کرد همراه با فضیل بن زبیر حمایت [[ابوحنیفه]] را از زید جذب کند و توصیف شده که در جبهه راست سپاه زید چراغی به اهتزاز درمی‌آورد و شعار جنگی می‌داد. گفته شده (بنا بر نقل طبری) که او ممکن است با زیاد النهدی که همراه با زید پس از سرکوب قیام به صلیب کشیده شد یکی باشند؛ که البته قطعاً صحیح نیست زیرا او پس از مرگ زید از طرف پسر اش یحیی مورد تماس قرار گرفت و برخی انتقال دهنده‌های مرتبط به او پیش از قیام زید نمی‌توانسته‌اند متولد شده باشند. گرچه او پس از شهادت امام باقر باامام جعفر صادق مدتی مرتبط بوده اما ایشان را در امامت به رسمیت نمی‌شناخته‌است و نهایتاً امام ششم او و دیگر رهبران زیدی را سرزنش و لعنت کرد. او نقشی رهبری کننده در مناقشات با حامیان [[جعفریه (پیروان فقهی امام صادق علیه السلام)|جعفریه]] داشت. او بر خلاف نظر امامیه که دانش حقیقی را در [[قرآن]]و ائمه دوازدهگانه می‌دانست؛ می‌گفت که این دانش بین همه بازماندگان از فرزندان حضرت فاطمه که آن را توسط الهامات پس از کسب فضیلت به دست می‌آورند، مشترک است. بدین طریق او از دید زیدی که امامت را متعلق به هر حسنی یا حسینی به پا خیزنده علیه حاکم جائر می‌داند دفاع می‌کرد.


=== ارتباط با زیدیه ===
=== ارتباط با زیدیه ===
خط ۵۶: خط ۵۶:
=== ارتباط با امامیه ===
=== ارتباط با امامیه ===


ابوالجارود از اصحاب باقرالعلوم و جعفرصادق بوده است و ارتباط نزدیکی باامام باقر داشته است. اما به سبب اندیشه‌های خاص و عدم پایبندی به [[تقیه]] از سوی باقرالعلوم طرد می‌شود و به او لقب سرحوب یعنی شیطان کور ساکن دریا داده می‌شود. جعفرصادق نیز او را به جهت عقایدش مورد نکوهش قرار می‌دهد<ref>نک‌ : خطیب بغدادی، 11/267</ref>.
ابوالجارود از اصحاب حضرت باقرالعلوم و امام جعفرصادق بوده است و ارتباط نزدیکی باامام باقر داشته است. اما به سبب اندیشه‌های خاص و عدم پایبندی به [[تقیه]] از سوی امام پنجم طرد می‌شود و به او لقب سرحوب یعنی شیطان کور ساکن دریا داده می‌شود. جعفرصادق نیز او را به جهت عقایدش مورد نکوهش قرار می‌دهد<ref>نک‌ : خطیب بغدادی، 11/267</ref>.


=== تاسیس فرقه جارودیه ===
=== تاسیس فرقه جارودیه ===


کتاب مسائل الامامه کهن‌ترین منبع موجود برای شرح عقاید کلامی ابوالجارود است که معتقد بود پیامبر به جانشینی [[علی بن ابی طالب|علی ابن ابی‌طالب]] و فرزندان او [[حسن بن علی|حسن]] و [[حسین]] تصریح کرده است ولی پس از حسنین قطع شده لیکن از فرزندان فاطمه(س) خارج نشدنی است. هر کسی از فرزندان فاطمه که مردم را به سوی خود بخواند مفترض‌الطاعه است و بر مردم است که او را امام بدانند. به همین خاطر وی از [[ابوبکر]] و [[عمر]] برائت جسته و آنها را غاصبان [[خلافت]] می‌دانست. به عقیده ابوالجارود تشخیص امام افضل از فرزندان فاطمه به علت کثرت دشوار است. از این رو شرط امامت را خروج دانسته است. وی معتقد بود که امام به هنگام بروز حوادث باید کاری انجام دهد و به وی الهام می‌شود<ref>ناشیء اکبر، 43</ref>.
کتاب مسائل الامامه کهن‌ترین منبع موجود برای شرح عقاید کلامی ابوالجارود است که معتقد بود پیامبر به جانشینی [[علی بن ابی طالب|علی ابن ابی‌طالب]] و فرزندان او [[حسن بن علی|حسن]] و [[حسین]]علیهم السلام تصریح کرده است ولی پس از حسنین قطع شده لیکن از فرزندان فاطمه(س) خارج نشدنی است. هر کسی از فرزندان فاطمه که مردم را به سوی خود بخواند مفترض‌الطاعه است و بر مردم است که او را امام بدانند. به همین خاطر وی از [[ابوبکر]] و [[عمر]] برائت جسته و آنها را غاصبان [[خلافت]] می‌دانست. به عقیده ابوالجارود تشخیص امام افضل از فرزندان فاطمه به علت کثرت دشوار است. از این رو شرط امامت را خروج دانسته است. وی معتقد بود که امام به هنگام بروز حوادث باید کاری انجام دهد و به وی الهام می‌شود<ref>ناشیء اکبر، 43</ref>.


== دیدگاه دیگران ==
== دیدگاه دیگران ==