احمد العسال: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - ' می داد' به ' می‌داد')
جز (جایگزینی متن - 'می نشست' به 'می‌نشست')
خط ۳۷: خط ۳۷:


==با اخوان==
==با اخوان==
او در مورد پیوستن به اخوان می‌گوید: «عجیب این است که من و شیخ یوسف القرضاوی بعد از خروج از موسسه در خیابان راه می‌رفتیم و مبلّغ اخوان را دیدیم که در خیابان ایستاده بود و شعار «الله اکبر و شکر خدا» می‌داد و می‌گفت: «خدا هدف ماست، پیامبر الگوی ماست، قرآن قانون ماست و جهاد راه ماست و مرگ به خاطر خدا بالاترین آرزوی ماست» ما از شنیدن این اصول بر خود لرزیدیم، بنابراین نزد او رفتیم و با جریان آشنا شدیم. آن وقت در کلاس سوم مقدماتی الازهر بودیم و در معهد استاد خوبی استاد البهی الخولی به ما درس می‌داد و او عضو اداره ارشاد اخوان‌المسلمین بود. او با دوست شد و هفته‌ای دو بار در روزهای یکشنبه و سه شنبه با ما می نشست. وقتی وارد دبیرستان شدیم، من و شیخ یوسف در خطابه استاد شده بودیم. در آن زمان امین الوصیف که مسئول بخش تبلیغ بود، هر پنجشنبه ما را در روستاهای اطراف طنطا پخش می‌کرد تا روز جمعه خطبه‌های جمعه را بخوانیم. سال‌ها گذشت تا اینکه مصیبت ۴۸ رخ داد و [[اخوان‌المسلمین]] منحل شد.»
او در مورد پیوستن به اخوان می‌گوید: «عجیب این است که من و شیخ یوسف القرضاوی بعد از خروج از موسسه در خیابان راه می‌رفتیم و مبلّغ اخوان را دیدیم که در خیابان ایستاده بود و شعار «الله اکبر و شکر خدا» می‌داد و می‌گفت: «خدا هدف ماست، پیامبر الگوی ماست، قرآن قانون ماست و جهاد راه ماست و مرگ به خاطر خدا بالاترین آرزوی ماست» ما از شنیدن این اصول بر خود لرزیدیم، بنابراین نزد او رفتیم و با جریان آشنا شدیم. آن وقت در کلاس سوم مقدماتی الازهر بودیم و در معهد استاد خوبی استاد البهی الخولی به ما درس می‌داد و او عضو اداره ارشاد اخوان‌المسلمین بود. او با دوست شد و هفته‌ای دو بار در روزهای یکشنبه و سه شنبه با ما می‌نشست. وقتی وارد دبیرستان شدیم، من و شیخ یوسف در خطابه استاد شده بودیم. در آن زمان امین الوصیف که مسئول بخش تبلیغ بود، هر پنجشنبه ما را در روستاهای اطراف طنطا پخش می‌کرد تا روز جمعه خطبه‌های جمعه را بخوانیم. سال‌ها گذشت تا اینکه مصیبت ۴۸ رخ داد و [[اخوان‌المسلمین]] منحل شد.»


==سختی‌ها و دستگیری‌ها==
==سختی‌ها و دستگیری‌ها==