حر بن یزید ریاحی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷: خط ۱۷:
| وبگاه =  
| وبگاه =  
}}  
}}  
'''حر بن یزید ریاحی''' از فرماندهان نظامی [[کوفه]] که پیش از [[واقعه عاشورا]] مأموریت یافت با سپاه هزار نفری مانع حرکت [[امام حسین(ع)]] به سوی کوفه و همچنین مانع بازگشت ایشان شود.
'''حر بن یزید ریاحی''' از فرماندهان نظامی [[کوفه]] که پیش از [[واقعه عاشورا]] مأموریت یافت با سپاه هزار نفری مانع حرکت [[امام حسین(علیه السلام)]] به سوی کوفه و همچنین مانع بازگشت ایشان شود.


در [[روز عاشورا]] حر پس از آن که مشاهده کرد کوفیان بر کشتن امام حسین (ع) اصرار دارند به امام پیوست و در دفاع از ایشان جنگید و به [[شهادت]] رسید. حر به سبب پشیمانی از اقدام خود و پیوستن به [[امام حسین(ع)]] نزد [[شیعیان]] حرمتی خاص دارد. شیعیان حر را نماد امید به قبولی توبه و رستگاری بعد از آن می‌دانند.
در [[روز عاشورا]] حر پس از آن که مشاهده کرد کوفیان بر کشتن امام حسین (علیه السلام) اصرار دارند به امام پیوست و در دفاع از ایشان جنگید و به [[شهادت]] رسید. حر به سبب پشیمانی از اقدام خود و پیوستن به [[امام حسین(علیه السلام)]] نزد [[شیعیان]] حرمتی خاص دارد. شیعیان حر را نماد امید به قبولی توبه و رستگاری بعد از آن می‌دانند.


=نسب حرّ=
=نسب حرّ=
خط ۳۲: خط ۳۲:
=زندگی پیش از واقعه عاشورا=
=زندگی پیش از واقعه عاشورا=


حرّ در سال ۶۰هجری یکی از مشهورترین جنگاوران کوفه بود.<ref>طبری، ج ۵، ص ۳۹۲، ۴۲۷؛ ابن‌کثیر، ج ۸، ص ۱۹۵</ref> در برخی منابع به اشتباه از وی با عنوان صاحب شرطه|شُرطه عبیدالله بن زیاد، حاکم کوفه یاد شده است. <ref> ابن‌ جوزی، ج ۵، ص ۳۳۵؛ ابن‌وردی، ج ۱، ص .۲۳۱</ref> با این حال انتصاب وی به فرماندهی بخشی از سپاه اعزامی [[عبیداللّه بن زیاد]] (که از قبایل تمیم و [[همْدان]] بودند) برای مواجهه با امام حسین(ع) <ref>طبری، ج۵، ص۴۲۲</ref> و نیز انضباط نظامی و پایبندی‌اش به اجرای دقیق فرمان‌های حکومتی<ref>بلاذری، ج۲، ص۴۷۳؛ دینوری، ص۲۵۲؛ طبری، ج۵، ص۴۰۲ـ۴۰۳</ref> حضور او را به عنوان صاحب منصبی نظامی (نه لزوماً صاحب [[شرطه]]) در دستگاه حکومتی ابن زیاد تأیید می‌کند.
حرّ در سال ۶۰هجری یکی از مشهورترین جنگاوران کوفه بود.<ref>طبری، ج ۵، ص ۳۹۲، ۴۲۷؛ ابن‌کثیر، ج ۸، ص ۱۹۵</ref> در برخی منابع به اشتباه از وی با عنوان صاحب شرطه|شُرطه عبیدالله بن زیاد، حاکم کوفه یاد شده است. <ref> ابن‌ جوزی، ج ۵، ص ۳۳۵؛ ابن‌وردی، ج ۱، ص .۲۳۱</ref> با این حال انتصاب وی به فرماندهی بخشی از سپاه اعزامی [[عبیداللّه بن زیاد]] (که از قبایل تمیم و [[همْدان]] بودند) برای مواجهه با امام حسین(علیه السلام) <ref>طبری، ج۵، ص۴۲۲</ref> و نیز انضباط نظامی و پایبندی‌اش به اجرای دقیق فرمان‌های حکومتی<ref>بلاذری، ج۲، ص۴۷۳؛ دینوری، ص۲۵۲؛ طبری، ج۵، ص۴۰۲ـ۴۰۳</ref> حضور او را به عنوان صاحب منصبی نظامی (نه لزوماً صاحب [[شرطه]]) در دستگاه حکومتی ابن زیاد تأیید می‌کند.


این احتمال به ویژه از آن رو تقویت می‌شود که وی ظاهراً با سیاست میانه‌ای نداشته و در هیچ منبعی از عقیده حرّ یا موضع‌گیری سیاسی‌اش در اوضاع پر تنش کوفه در سال ۶۰ سخنی به میان نیامده، فقط [[بلعمی]]، در روایتی قابل تردید، او را از شیعیانی دانسته است که [[تشیع]] خود را مخفی می‌کردند. <ref>ج ۴، ص۷۰۴</ref>  
این احتمال به ویژه از آن رو تقویت می‌شود که وی ظاهراً با سیاست میانه‌ای نداشته و در هیچ منبعی از عقیده حرّ یا موضع‌گیری سیاسی‌اش در اوضاع پر تنش کوفه در سال ۶۰ سخنی به میان نیامده، فقط [[بلعمی]]، در روایتی قابل تردید، او را از شیعیانی دانسته است که [[تشیع]] خود را مخفی می‌کردند. <ref>ج ۴، ص۷۰۴</ref>  
خط ۳۸: خط ۳۸:
=ندایی که حر شنید=
=ندایی که حر شنید=


از حر روایت کرده‌اند که هنگامی که از [[قصر ابن زیاد]] در کوفه خارج شدم تا به سمت [[حسین بن علی(ع)]] حرکت کنم، سه بار ندایی را پشت سرم شنیدم که می‌گفت: «ای حرّ! تو را به [[بهشت]] بشارت باد». او می‌گوید که به پشت سر نگریستم و کسی را ندیدم؛ با خود گفتم: «‌به خدا قسم، این بشارت نیست؛ چگونه بشارت باشد در حالی که من راهی جنگ با حسین بن علی(ع) هستم.»
از حر روایت کرده‌اند که هنگامی که از [[قصر ابن زیاد]] در کوفه خارج شدم تا به سمت [[حسین بن علی(علیه السلام)]] حرکت کنم، سه بار ندایی را پشت سرم شنیدم که می‌گفت: «ای حرّ! تو را به [[بهشت]] بشارت باد». او می‌گوید که به پشت سر نگریستم و کسی را ندیدم؛ با خود گفتم: «‌به خدا قسم، این بشارت نیست؛ چگونه بشارت باشد در حالی که من راهی جنگ با حسین بن علی(علیه السلام) هستم.»


او این خاطره را در ذهن داشت تا هنگامی که خدمت حسین بن علی(ع) رسید و آن داستان را بازگو کرد. امام(ع) به او فرمودند:
او این خاطره را در ذهن داشت تا هنگامی که خدمت حسین بن علی(علیه السلام) رسید و آن داستان را بازگو کرد. امام(علیه السلام) به او فرمودند:
تو به واقع به پاداش و نیکی راه یافته ای. <ref>مثیرالاحزان، ص۴۴ </ref> <ref> نفس المهموم، ص۲۳۱ </ref>
تو به واقع به پاداش و نیکی راه یافته ای. <ref>مثیرالاحزان، ص۴۴ </ref> <ref> نفس المهموم، ص۲۳۱ </ref>


=توبه حر در روز عاشورا=
=توبه حر در روز عاشورا=


حرّ اگرچه اقدامی سخت گیرانه کرد، اما رفتارش با امام محترمانه بود؛ حتی یک بار با اشاره به حرمت خاص [[فاطمه (س)]] در روز دهم محرّم لشکرش را رها کرد و به امام حسین(ع) پیوست. <ref>بلاذری، ج۲، ص۴۷۵ـ۴۷۶، ۴۷۹؛ طبری، ج۵، ص۳۹۲، ۴۲۲، ۴۲۷ـ۴۲۸؛ مفید، ج۲، ص۱۰۰ـ۱۰۱؛ اخطب خوارزم، ج۲، ص۱۲ـ۱۳، قس ص۱۴، که جمله امام درباره حرّ را پس از کارزار وی می‌داند</ref>
حرّ اگرچه اقدامی سخت گیرانه کرد، اما رفتارش با امام محترمانه بود؛ حتی یک بار با اشاره به حرمت خاص [[فاطمه (س)]] در روز دهم محرّم لشکرش را رها کرد و به امام حسین(علیه السلام) پیوست. <ref>بلاذری، ج۲، ص۴۷۵ـ۴۷۶، ۴۷۹؛ طبری، ج۵، ص۳۹۲، ۴۲۲، ۴۲۷ـ۴۲۸؛ مفید، ج۲، ص۱۰۰ـ۱۰۱؛ اخطب خوارزم، ج۲، ص۱۲ـ۱۳، قس ص۱۴، که جمله امام درباره حرّ را پس از کارزار وی می‌داند</ref>


در روز عاشورا [[عمربن سعد]] لشکر خود را آراست و فرماندهان هر بخش از سپاه را تعیین نمود. او حربن یزید ریاحی را فرمانده بنی تمیم و بنی همدان کرد. با آراسته شدن سپاه، لشکر عمربن سعد آماده جنگ با سپاه امام حسین(ع) گردید.
در روز عاشورا [[عمربن سعد]] لشکر خود را آراست و فرماندهان هر بخش از سپاه را تعیین نمود. او حربن یزید ریاحی را فرمانده بنی تمیم و بنی همدان کرد. با آراسته شدن سپاه، لشکر عمربن سعد آماده جنگ با سپاه امام حسین(علیه السلام) گردید.


حربن یزید چون تصمیم کوفیان را برای جنگ با آن حضرت(ع) جدی دید نزد عمربن سعد رفت و به او گفت: «‌آیا تو می‌خواهی با این مرد (امام حسین(ع) بجنگی؟ ‌» گفت: «‌آری به خدا قسم چنان جنگی بکنم که آسان‌ترین آن افتادن سرها و بریدن دست‌ها باشد»، حر گفت: «‌مگر پیشنهادات او خوشآیندتان نبود؟ ‌» [[ابن سعد]] گفت: «اگر کار به دست من بود می‌پذیرفتم؛ ولی امیر تو (عبیداللَّه) نپذیرفت.»
حربن یزید چون تصمیم کوفیان را برای جنگ با آن حضرت(علیه السلام) جدی دید نزد عمربن سعد رفت و به او گفت: «‌آیا تو می‌خواهی با این مرد (امام حسین(علیه السلام) بجنگی؟ ‌» گفت: «‌آری به خدا قسم چنان جنگی بکنم که آسان‌ترین آن افتادن سرها و بریدن دست‌ها باشد»، حر گفت: «‌مگر پیشنهادات او خوشآیندتان نبود؟ ‌» [[ابن سعد]] گفت: «اگر کار به دست من بود می‌پذیرفتم؛ ولی امیر تو (عبیداللَّه) نپذیرفت.»


پس حر عمربن سعد را ترک کرد و در گوشه‌ای از لشکر ایستاد و اندک اندک به سپاه امام(ع) نزدیک شد، [[مهاجر بن اوس]] -که در لشکر عمر سعد بود- به حر گفت: «‌آیا می‌خواهی حمله کنی؟ ‌» حر در حالی که می‌لرزید پاسخی نداد مهاجر که از حال و وضع حر به شک افتاده بود، او را مورد خطاب قرار داد و گفت: «‌به خدا قسم هرگز در هیچ جنگی تو را به این حال ندیده بودم، اگر از من می‌پرسیدند: شجاع‌ترین مردم کوفه کیست از تو نمی‏گذشتم (و تو را نام می‌بردم) پس این چه حالی است که در تو می‌بینم؟ ‌»
پس حر عمربن سعد را ترک کرد و در گوشه‌ای از لشکر ایستاد و اندک اندک به سپاه امام(علیه السلام) نزدیک شد، [[مهاجر بن اوس]] -که در لشکر عمر سعد بود- به حر گفت: «‌آیا می‌خواهی حمله کنی؟ ‌» حر در حالی که می‌لرزید پاسخی نداد مهاجر که از حال و وضع حر به شک افتاده بود، او را مورد خطاب قرار داد و گفت: «‌به خدا قسم هرگز در هیچ جنگی تو را به این حال ندیده بودم، اگر از من می‌پرسیدند: شجاع‌ترین مردم کوفه کیست از تو نمی‏گذشتم (و تو را نام می‌بردم) پس این چه حالی است که در تو می‌بینم؟ ‌»


حر گفت: «‌بدرستی که خود را میان بهشت و جهنم می‌‏بینم و به خدا سوگند اگر پاره پاره شوم و مرا با آتش بسوزانند من جز بهشت چیز دیگری را انتخاب نخواهم کرد». حر این را گفت و بر اسب خود نهیب زد و به سوی خیمه‌گاه امام(ع) حرکت کرد.
حر گفت: «‌بدرستی که خود را میان بهشت و جهنم می‌‏بینم و به خدا سوگند اگر پاره پاره شوم و مرا با آتش بسوزانند من جز بهشت چیز دیگری را انتخاب نخواهم کرد». حر این را گفت و بر اسب خود نهیب زد و به سوی خیمه‌گاه امام(علیه السلام) حرکت کرد.


گفته‌اند که وی با حالی پریشان با امام مواجه شد و با اذعان به اینکه هرگز گمان نمی‌کرده است که کوفیان کار را به جنگ بکشانند، طلب بخشش کرد. امام برایش [[استغفار]] نمود و فرمود که تو در دنیا و آخرت آزادمرد هستی. <ref>لاذری، ج۲، ص۴۷۵ـ۴۷۶، ۴۷۹؛ طبری، ج۵، ص۳۹۲، ۴۲۲، ۴۲۷ـ۴۲۸؛ مفید، ج۲، ص۱۰۰ـ۱۰۱؛ اخطب خوارزم، ج۲، ص۱۲ـ۱۳، قس ص۱۴، که جمله امام درباره حرّ را پس از کارزار وی می‌داند. </ref> حر در حالی که سپر خود را وارونه کرده بود به اردوگاه امام(ع) وارد شد.
گفته‌اند که وی با حالی پریشان با امام مواجه شد و با اذعان به اینکه هرگز گمان نمی‌کرده است که کوفیان کار را به جنگ بکشانند، طلب بخشش کرد. امام برایش [[استغفار]] نمود و فرمود که تو در دنیا و آخرت آزادمرد هستی. <ref>لاذری، ج۲، ص۴۷۵ـ۴۷۶، ۴۷۹؛ طبری، ج۵، ص۳۹۲، ۴۲۲، ۴۲۷ـ۴۲۸؛ مفید، ج۲، ص۱۰۰ـ۱۰۱؛ اخطب خوارزم، ج۲، ص۱۲ـ۱۳، قس ص۱۴، که جمله امام درباره حرّ را پس از کارزار وی می‌داند. </ref> حر در حالی که سپر خود را وارونه کرده بود به اردوگاه امام(علیه السلام) وارد شد.


او خدمت امام حسین(ع) آمد و عرض کرد:
او خدمت امام حسین(علیه السلام) آمد و عرض کرد:
فدایت شوم یابن رسول الله(ص) من آن کسی هستم که تو را از بازگشت (به وطن خود) جلوگیری کردم و تو را همراهی کردم تا به ناچار در این سرزمین فرود آیی؛ من هرگز گمان نمی‌کردم که آنان پیشنهاد تو را نپذیرند، و به این سرنوشت دوچارتان کنند، به خدا قسم اگر می‌دانستم کار به این جا می‌کشد، هرگز به چنین کاری دست نمی‌زدم، و من اکنون از آن چه انجام داده‏ام به سوی خدا توبه می‌کنم، آیا توبه من پذیرفته است؟
فدایت شوم یابن رسول الله(ص) من آن کسی هستم که تو را از بازگشت (به وطن خود) جلوگیری کردم و تو را همراهی کردم تا به ناچار در این سرزمین فرود آیی؛ من هرگز گمان نمی‌کردم که آنان پیشنهاد تو را نپذیرند، و به این سرنوشت دوچارتان کنند، به خدا قسم اگر می‌دانستم کار به این جا می‌کشد، هرگز به چنین کاری دست نمی‌زدم، و من اکنون از آن چه انجام داده‏ام به سوی خدا توبه می‌کنم، آیا توبه من پذیرفته است؟
امام حسین(ع) فرمود: آری خداوند توبه تو را می‌‏پذیرد.  
امام حسین(علیه السلام) فرمود: آری خداوند توبه تو را می‌‏پذیرد.  


=دلایل توبه=
=دلایل توبه=
خط ۷۷: خط ۷۷:
لشکر پیاده نظام ابن سعد به یکباره بر او حمله ور شده و او را به شهادت رساندند. گفته شده که دو نفر در شهادت او شراکت داشتند یکی ایوب بن مسرح و دیگر مردی از سواران اهل کوفه، اما برخی دیگر از منابع نقل کرده‌اند که حربن یزید ریاحی و [[زهیر بن قین]]، پس از شهادت [[حبیب بن مظاهر]] در پیش از [[ظهر عاشورا]] با هم به میدان رفتند و بر دشمنان حمله بردند. آن دو در جنگ یکدیگر را حمایت می‌کردند و هر‌گاه یکی از آنان در محاصره قرار می‌گرفت دیگری به کمکش می‌شتافت آنان پیوسته می‌جنگیدند تا این که حر به شهادت رسید، زهیر نیز به اردوگاه برگشت.
لشکر پیاده نظام ابن سعد به یکباره بر او حمله ور شده و او را به شهادت رساندند. گفته شده که دو نفر در شهادت او شراکت داشتند یکی ایوب بن مسرح و دیگر مردی از سواران اهل کوفه، اما برخی دیگر از منابع نقل کرده‌اند که حربن یزید ریاحی و [[زهیر بن قین]]، پس از شهادت [[حبیب بن مظاهر]] در پیش از [[ظهر عاشورا]] با هم به میدان رفتند و بر دشمنان حمله بردند. آن دو در جنگ یکدیگر را حمایت می‌کردند و هر‌گاه یکی از آنان در محاصره قرار می‌گرفت دیگری به کمکش می‌شتافت آنان پیوسته می‌جنگیدند تا این که حر به شهادت رسید، زهیر نیز به اردوگاه برگشت.


اصحاب امام(ع) جنازه او را آوردند، امام(ع) بر بالین او نشست و خون از چهرۀ حر پاک کرد و این جملات را فرمود: «‌تو حر و آزاده‌ای همان گونه که مادرت بر تو نام نهاد، تو در دنیا و آخرت حر و آزاده ای.»
اصحاب امام(علیه السلام) جنازه او را آوردند، امام(علیه السلام) بر بالین او نشست و خون از چهرۀ حر پاک کرد و این جملات را فرمود: «‌تو حر و آزاده‌ای همان گونه که مادرت بر تو نام نهاد، تو در دنیا و آخرت حر و آزاده ای.»
امام حسین (ع) با دستمالی سرِ حر را بست.  
امام حسین (علیه السلام) با دستمالی سرِ حر را بست.  


== پانویس ==
== پانویس ==