محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۳: خط ۲۳:


== نسب پیامبر اکرم ==
== نسب پیامبر اکرم ==
نسب پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) از طرف پدر به تیره [[بنی‌هاشم|بنی‌هاشم]] از [[قریش|قبیله قریش]] می‌رسد. قبیله قریش فرزندان نضر بن کنانه هستند که نسب<ref>با شجره‌ای معلوم به عدنان و از عدنان با شجره‌ای که در آن اختلاف است به حضرت اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم علیهماالسلام می‌رسد. [۳] بحارالانوار، علامه محمدباقر مجلسی، ج۱۵، ص105</ref> او شجره‌نامه پیامبر تا عدنان بدین صورت است: محمد بن عبداللّه بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرة بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن النضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن إلیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان<ref>إعلام الوری بأعلام الهدی، شیخ طبرسی‏، انتشارات اسلامیه‏، تهران‏، ۱۳۹۰ ش، ج‏۱، ص۴۳</ref> عبدالله پدر پیامبر در بین مردم مکه شخصی معروف و ممتاز بوده است و مردم به‌خاطر نوری که در چهره او مشاهده می‌نمودند به او لقب مصباح الحرم (چراغ حرم) داده بودند<ref>حیوة القلوب ،علامه مجلسی، ج‏۳، ص۸۳</ref>. مادر آن حضرت نیز آمنه دختر وهب بن عبدمناف بن زهره است که علاوه بر بهره‌مندی از نسبی نیکو، صفاتی ممتاز داشت. [[عبدالمطلب]] هنگامی‌که او را به فرزندش عبدالله پیشنهاد داد او را چنین توصیف نمود: «سوگند به عزت و جلال خداوند که در مکه دختری مثل او نیست. زیرا او با حیا و با ادب است و نفسی پاکیزه دارد و عاقل و فهیم و دین‌باور است»<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۵، ص ۹۹.</ref>. [[عالمان شیعه|علمای شیعه]] و برخی از [[عالمان اهل‌سنت|علمای اهل‌سنت]] بر اساس استدلال‌های عقلی و مستندات روایی که ارائه می‌دهند، معتقدند پدر و مادر پیامبر و جمیع اجداد و جدات آن حضرت تا آدم علیه‌السلام همه یکتاپرست بوده‌اند و نور آن حضرت در صلب و رحم مشرکی قرار نگرفته است<ref>آیا اجداد پیامبر صلی‌الله علیه و آله خداپرست و موحّد بودند؟ پاسخ به پرسش‌ها از دیدگاه مذاهب اسلامی، جلد ۶ پرسش‌وپاسخ در محضر علامه طباطبائی (ره)، ص۹۶ـ۹۷ پاسخ به پرسش‌های مذهبی، ناصر مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، ص110</ref>.
نسب پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله وسلم) از طرف پدر به تیره [[بنی‌هاشم|بنی‌هاشم]] از [[قریش|قبیله قریش]] می‌رسد. قبیله قریش فرزندان نضر بن کنانه هستند که نسب<ref>با شجره‌ای معلوم به عدنان و از عدنان با شجره‌ای که در آن اختلاف است به حضرت اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم علیهماالسلام می‌رسد. [۳] بحارالانوار، علامه محمدباقر مجلسی، ج۱۵، ص105</ref> او شجره‌نامه پیامبر تا عدنان بدین صورت است: محمد بن عبداللّه بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرة بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن النضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن إلیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان<ref>إعلام الوری بأعلام الهدی، شیخ طبرسی‏، انتشارات اسلامیه‏، تهران‏، ۱۳۹۰ ش، ج‏۱، ص۴۳</ref> عبدالله پدر پیامبر در بین مردم مکه شخصی معروف و ممتاز بوده است و مردم به‌خاطر نوری که در چهره او مشاهده می‌نمودند به او لقب مصباح الحرم (چراغ حرم) داده بودند<ref>حیوة القلوب ،علامه مجلسی، ج‏۳، ص۸۳</ref>. مادر آن حضرت نیز آمنه دختر وهب بن عبدمناف بن زهره است که علاوه بر بهره‌مندی از نسبی نیکو، صفاتی ممتاز داشت. [[عبدالمطلب]] هنگامی‌که او را به فرزندش عبدالله پیشنهاد داد او را چنین توصیف نمود: «سوگند به عزت و جلال خداوند که در مکه دختری مثل او نیست. زیرا او با حیا و با ادب است و نفسی پاکیزه دارد و عاقل و فهیم و دین‌باور است»<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۵، ص ۹۹.</ref>. [[عالمان شیعه|علمای شیعه]] و برخی از [[عالمان اهل‌سنت|علمای اهل‌سنت]] بر اساس استدلال‌های عقلی و مستندات روایی که ارائه می‌دهند، معتقدند پدر و مادر پیامبر و جمیع اجداد و جدات آن حضرت تا آدم علیه‌السلام همه یکتاپرست بوده‌اند و نور آن حضرت در صلب و رحم مشرکی قرار نگرفته است<ref>آیا اجداد پیامبر صلی‌الله علیه و آله خداپرست و موحّد بودند؟ پاسخ به پرسش‌ها از دیدگاه مذاهب اسلامی، جلد ۶ پرسش‌وپاسخ در محضر علامه طباطبائی (ره)، ص۹۶ـ۹۷ پاسخ به پرسش‌های مذهبی، ناصر مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، ص110</ref>.


== زندگی‌نامه پیامبر اکرم ==
== زندگی‌نامه پیامبر اکرم ==
خط ۳۸: خط ۳۸:
=== کودکی تا جوانی ===
=== کودکی تا جوانی ===
هنوز پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله وسلم) به دنیا نیامده بود، یا به نقل‌های دیگر چند ماهی از ولادت او نگذشته بود که پدرش عبداللّه در بازگشت از سفر تجاری شام در مدینه وفات نمود<ref>منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، شیخ عباس قمی، ج‏۱، ص۴۷</ref>. و لذا پیامبر از همان ابتدا یتیم بود.  
هنوز پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله وسلم) به دنیا نیامده بود، یا به نقل‌های دیگر چند ماهی از ولادت او نگذشته بود که پدرش عبداللّه در بازگشت از سفر تجاری شام در مدینه وفات نمود<ref>منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، شیخ عباس قمی، ج‏۱، ص۴۷</ref>. و لذا پیامبر از همان ابتدا یتیم بود.  
چهار ماه پس از ولادت پیامبر، او را به زنی از قبیله صحرانشین بنی سعد به نام حلیمه سپردند تا او را شیر دهد<ref>فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ص۱۵۶</ref>. رسول خدا در حدود چهار سال نزد حلیمه در میان قبیله بنی سعد اقامت داشت و در سال پنجم ولادت، «حلیمه» او را به مادرش آمنه بازگرداند<ref>تاریخ پیامبر اسلام، محمدابراهیم آیتی، ص۵۸</ref>. در سال هفتم ولادت که رسول خدا شش‌ساله بود، مادرش وی را برای دیدن دائی‌هایش به مدینه برد، و هنگام بازگشت به مکه در «أبواء» در گذشت<ref>تاریخ پیامبر اسلام، محمدابراهیم آیتی، ص۵۸ و ۵۹</ref>. پس از آن سرپرستی آن حضرت ابتدا در دست جدش حضرت عبدالمطلب و بعد از ایشان، در دست عمویش ابوطالب بود<ref>دلائل النبوة، ج‌۲، ص:۲۷</ref>. از اتفاقات مهم دوران کودکی و جوانی پیامبر اسلام می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:  
چهار ماه پس از ولادت پیامبر، او را به زنی از قبیله صحرانشین بنی سعد به نام حلیمه سپردند تا او را شیر دهد<ref>فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ص۱۵۶</ref>. رسول خدا در حدود چهار سال نزد حلیمه در میان قبیله بنی سعد اقامت داشت و در سال پنجم ولادت، «حلیمه» او را به مادرش آمنه بازگرداند<ref>تاریخ پیامبر اسلام، محمدابراهیم آیتی، ص۵۸</ref>. در سال هفتم ولادت که رسول خدا شش‌ساله بود، مادرش وی را برای دیدن دائی‌هایش به مدینه برد، و هنگام بازگشت به مکه در «أبواء» در گذشت<ref>تاریخ پیامبر اسلام، محمدابراهیم آیتی، ص۵۸ و ۵۹</ref>. پس از آن سرپرستی آن حضرت ابتدا در دست جدش [[عبدالمطلب|حضرت عبدالمطلب]] و بعد از ایشان، در دست عمویش [[ابوطالب|حضرت ابوطالب (علیه‌السلام)]] بود<ref>دلائل النبوة، ج‌۲، ص:۲۷</ref>. از اتفاقات مهم دوران کودکی و جوانی پیامبر اسلام می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:  
* رفتن به سفر تجاری شام به همراه عموی خود حضرت ابوطالب (علیه‌السلام) و دیدار با بُحیرای نصرانی که از عالمان مسیحی زمان خود بود و وعده نبوت آن حضرت را به عمویشان داد و ایشان را از خطر یهود در مورد نبی مکرم اسلام (صلی‌الله علیه و آله) مطلع کرد<ref>دلائل النبوة، ج‌۲، ص:۲۷</ref>.
* رفتن به سفر تجاری شام به همراه عموی خود [[ابوطالب|حضرت ابوطالب (علیه‌السلام)]] و دیدار با بُحیرای نصرانی که از عالمان مسیحی زمان خود بود و وعده نبوت آن حضرت را به عمویشان داد و ایشان را از خطر یهود در مورد نبی مکرم اسلام (صلی‌الله علیه وآله وسلم) مطلع کرد<ref>دلائل النبوة، ج‌۲، ص:۲۷</ref>.
* انتخاب کردن شغل چوپانی که شغل اکثر انبیا بوده است.
* انتخاب کردن شغل چوپانی که شغل اکثر انبیا بوده است.
* پذیرفتن سرپرستی کاروان تجاری حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) و نشان‌دادن لیاقت‌های خود در امر تجارت در این سفر، با سود خوبی که از این کاروان حاصل شد.
* پذیرفتن سرپرستی کاروان تجاری [[خدیجه دختر خویلد|حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها)]] و نشان‌دادن لیاقت‌های خود در امر تجارت در این سفر، با سود خوبی که از این کاروان حاصل شد.
* مشهور شدن به صفت امین به دلیل امانت‌داری ایشان.
* مشهور شدن به صفت امین به دلیل امانت‌داری ایشان.
* شرکت در پیمان جوانمردانه حلف‌الفضول که برای حمایت از مظلومان بین جوانان قریش در خانه عبدالله بن جدعان بسته شد.
* شرکت در پیمان جوانمردانه حلف‌الفضول که برای حمایت از مظلومان بین جوانان قریش در خانه عبدالله بن جدعان بسته شد.
خط ۴۸: خط ۴۸:


=== ازدواج و فرزندان ===
=== ازدواج و فرزندان ===
حضرت محمد (صلی‌الله علیه وآله وسلم) در تجارت، با شریف‌ترین زن قریش، حضرت خدیجه دختر خویلد شراکت کرد و بعدازاین مشارکت نظر خدیجه که خواستگارانی بسیار از اشراف داشت به آن حضرت جلب شد و بعد از آنکه توسط یکی از بستگان تمایل خود را به اطلاع حضرت محمد رساند، آن حضرت در ۲۵ سالگی با خدیجه کبری ازدواج کرد<ref>تاریخ یعقوبی/ترجمه، ج‌۱، ص:۳۷۵؛ تاریخ ‌الطبری/ترجمه، ج‌۳، ص:۸۳۳؛ رجوع شود به: سن پیامبر صلی‌الله علیه و آله و خدیجه در هنگام ازدواج.</ref>. خدیجه کبری در سال دهم بعثت وفات نمود و بعد از درگذشت او، پیامبر با زنان دیگری که همگی به جز عایشه بیوه بودند ازدواج کرد<ref>ازدواج‌های پیامبر، پاسدار اسلام، مرداد ۱۳۸۵</ref>. پیامبر اکرم (ص) بنا به نقلی از حضرت خدیجه صاحب دو فرزند پسر و چهار دختر شد که حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها یکی از آنان است، اما برخی منابع، دختران به جز فاطمه سلام‌الله‌علیها را فرزندان خواهر خدیجه دانسته‌اند که دخترخوانده‌های آن حضرت بودند. آن حضرت از سایر همسران خود تنها از ماریه قبطیه صاحب فرزندی به نام ابراهیم شد. پسران آن حضرت همگی در سنین خردسالی از دنیا رفتند و از دختران به جز فاطمه زهرا نیز در فرض اینکه فرزند خود پیامبر بوده باشند فرزندی باقی نماند؛ لذا تنها فرزند پیامبر که بعد از رحلتش زنده بود و از او نسل پیامبر ادامه پیدا نمود حضرت فاطمه زهرا بود<ref>الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء، اسماعیل انصاری زنجانی، دلیل ما، قم، ۱۴۲۸ ق‏، چاپ اول‏،ج‏۱۸، ص۶۵</ref>.
حضرت محمد (صلی‌الله علیه وآله وسلم) در تجارت، با شریف‌ترین زن قریش، حضرت خدیجه دختر خویلد شراکت کرد و بعدازاین مشارکت نظر خدیجه که خواستگارانی بسیار از اشراف داشت به آن حضرت جلب شد و بعد از آنکه توسط یکی از بستگان تمایل خود را به اطلاع حضرت محمد رساند، آن حضرت در ۲۵ سالگی با خدیجه کبری ازدواج کرد<ref>تاریخ یعقوبی/ترجمه، ج‌۱، ص:۳۷۵؛ تاریخ ‌الطبری/ترجمه، ج‌۳، ص:۸۳۳؛ رجوع شود به: سن پیامبر صلی‌الله علیه و آله و خدیجه در هنگام ازدواج.</ref>. خدیجه کبری در سال دهم بعثت وفات نمود و بعد از درگذشت او، پیامبر با زنان دیگری که همگی به جز عایشه بیوه بودند ازدواج کرد<ref>ازدواج‌های پیامبر، پاسدار اسلام، مرداد ۱۳۸۵</ref>. پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله وسلم) بنا به نقلی از حضرت خدیجه صاحب دو فرزند پسر و چهار دختر شد که حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها یکی از آنان است، اما برخی منابع، دختران به جز فاطمه سلام‌الله‌علیها را فرزندان خواهر خدیجه دانسته‌اند که دخترخوانده‌های آن حضرت بودند. آن حضرت از سایر همسران خود تنها از ماریه قبطیه صاحب فرزندی به نام ابراهیم شد. پسران آن حضرت همگی در سنین خردسالی از دنیا رفتند و از دختران به جز فاطمه زهرا نیز در فرض اینکه فرزند خود پیامبر بوده باشند فرزندی باقی نماند؛ لذا تنها فرزند پیامبر که بعد از رحلتش زنده بود و از او نسل پیامبر ادامه پیدا نمود حضرت فاطمه زهرا بود<ref>الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء، اسماعیل انصاری زنجانی، دلیل ما، قم، ۱۴۲۸ ق‏، چاپ اول‏،ج‏۱۸، ص۶۵</ref>.


=== مبعوث شدن به پیامبری ===
=== مبعوث شدن به پیامبری ===
حضرت محمد صلی‌الله علیه و آله قبل از رسالت نیز یکتاپرست بود<ref>الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء، اسماعیل انصاری زنجانی، دلیل ما، قم، ۱۴۲۸ ق‏، چاپ اول‏،ج‏۱۸، ص۶۵</ref>. او معمولاً غار حرا در مکه را برای عبادت و مناجات با خدا انتخاب می‌نمود. ایشان در بیست و هفتم رجب که با روز نوروز مطابق بود، با دریافت آیات آغازین سوره علق به رسالت مبعوث شد<ref>رجوع شود به: مبعث حضرت محمد صلی‌الله علیه و آله و نزول قرآن که معجزه جاوید</ref><ref>رجوع شود به: اعجاز قرآن آن حضرت است، آغاز گردید. به هنگام بعثت، چهل سال از سن آن حضرت می‌گذشت.</ref><ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص ۴۱.</ref>.
حضرت محمد (صلی‌الله علیه وآله وسلم) قبل از رسالت نیز یکتاپرست بود<ref>الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء، اسماعیل انصاری زنجانی، دلیل ما، قم، ۱۴۲۸ ق‏، چاپ اول‏،ج‏۱۸، ص۶۵</ref>. او معمولاً غار حرا در مکه را برای عبادت و مناجات با خدا انتخاب می‌نمود. ایشان در بیست و هفتم رجب که با روز نوروز مطابق بود، با دریافت آیات آغازین سوره علق به رسالت مبعوث شد<ref>رجوع شود به: مبعث حضرت محمد صلی‌الله علیه و آله و نزول قرآن که معجزه جاوید</ref><ref>رجوع شود به: اعجاز قرآن آن حضرت است، آغاز گردید. به هنگام بعثت، چهل سال از سن آن حضرت می‌گذشت.</ref><ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص ۴۱.</ref>.


== ابلاغ رسالت ==
== ابلاغ رسالت ==
خط ۵۷: خط ۵۷:


# دعوت سرّی که اولین مرحله دعوت ایشان بود.
# دعوت سرّی که اولین مرحله دعوت ایشان بود.
# دعوت خویشان و نزدیکان که با نزول آیه انذار صورت گرفت و به یوم‌الدار معروف است و در آن روز رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله)، حضرت علی (علیه‌السلام) را به جانشینی خود انتخاب کرد.
# دعوت خویشان و نزدیکان که با نزول آیه انذار صورت گرفت و به یوم‌الدار معروف است و در آن روز رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله وسلم[[علی بن ابی طالب|حضرت علی (علیه‌السلام)]] را به جانشینی خود انتخاب کرد.
# دعوت علنی.
# دعوت علنی.


خط ۷۱: خط ۷۱:
در آن شرایط سختی که مشرکان قریش بر رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله وسلم) تحمیل کرده بودند، دو حامی رسول خدا، یعنی عموی ایشان [[ابوطالب|ابوطالب (علیه‌السلام)]] و همسر مهربان ایشان، ام‌المؤمنین [[خدیجه دختر خویلد|خدیجه (سلام‌الله‌علیها)]] بودند که فشارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و روحی را از ایشان برداشتند و تا زمانی که عموی ایشان زنده بود، کسی جرئت آزار و اذیت‌های جسمانی و کشیدن نقشه قتل حضرت را نداشت.  
در آن شرایط سختی که مشرکان قریش بر رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله وسلم) تحمیل کرده بودند، دو حامی رسول خدا، یعنی عموی ایشان [[ابوطالب|ابوطالب (علیه‌السلام)]] و همسر مهربان ایشان، ام‌المؤمنین [[خدیجه دختر خویلد|خدیجه (سلام‌الله‌علیها)]] بودند که فشارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و روحی را از ایشان برداشتند و تا زمانی که عموی ایشان زنده بود، کسی جرئت آزار و اذیت‌های جسمانی و کشیدن نقشه قتل حضرت را نداشت.  
== شکنجه و آزار مسلمانان در مکه ==
== شکنجه و آزار مسلمانان در مکه ==
پس از آنکه اشراف مشرک قریش دیدند که نمی‌توانند به هیچ صورتی جلوی نشر اسلام را بگیرند و با توجه به حامیان رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) قادر به آسیب رساندن به ایشان نیستند، شروع به شکنجه و آزار مسلمانان در مکه کردند. هر قبیله مسئولیت آزار و اذیت مسلمانان خود را به عهده گرفت و آنان که هیچ قبیله یا عشیره‌ای یا حامی نداشتند، مجبور به تحمل انواع آزار و اذیت‌ها شدند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱ ص ۳۱۷</ref>. این شکنجه‌ها برای مسلمانانی که از طبقه اشراف و بزرگان مکه بودند به‌صورت تهدید به خوار کردن، متهم کردن به حماقت و سفاهت و به‌صورت محدود شکنجه‌های بدنی؛ و برای ثروتمندان به‌صورت تهدید به کسادی تجارت و ازبین‌بردن اموالشان بود<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، جلد ۱ ص ۳۲۰؛ انساب الاشراف، ج ۱ ص ۱۹۸</ref>. و ضعیفان را آن‌قدر می‌زدند و تشنگی و گرسنگی می‌دادند که توان نشستن نداشتند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، جلد ۱ ص ۳۲۰؛ انساب الاشراف، ج ۱ ص ۱۹۷؛ السیرة النبویه، ذهبی ص ۲۱۹</ref>.
پس از آنکه اشراف مشرک قریش دیدند که نمی‌توانند به هیچ صورتی جلوی نشر اسلام را بگیرند و با توجه به حامیان رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله وسلم) قادر به آسیب رساندن به ایشان نیستند، شروع به شکنجه و آزار مسلمانان در مکه کردند. هر قبیله مسئولیت آزار و اذیت مسلمانان خود را به عهده گرفت و آنان که هیچ قبیله یا عشیره‌ای یا حامی نداشتند، مجبور به تحمل انواع آزار و اذیت‌ها شدند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱ ص ۳۱۷</ref>. این شکنجه‌ها برای مسلمانانی که از طبقه اشراف و بزرگان مکه بودند به‌صورت تهدید به خوار کردن، متهم کردن به حماقت و سفاهت و به‌صورت محدود شکنجه‌های بدنی؛ و برای ثروتمندان به‌صورت تهدید به کسادی تجارت و ازبین‌بردن اموالشان بود<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، جلد ۱ ص ۳۲۰؛ انساب الاشراف، ج ۱ ص ۱۹۸</ref>. و ضعیفان را آن‌قدر می‌زدند و تشنگی و گرسنگی می‌دادند که توان نشستن نداشتند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، جلد ۱ ص ۳۲۰؛ انساب الاشراف، ج ۱ ص ۱۹۷؛ السیرة النبویه، ذهبی ص ۲۱۹</ref>.
== هجرت مسلمانان به حبشه ==
== هجرت مسلمانان به حبشه ==
آزار و اذیت‌های مشرکان به‌مرور افزایش یافت، تا جایی که مسلمانان دیگر طاقت این شکنجه‌ها را نداشتند. در این حالت پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) دستور هجرت به حبشه را صادر کردند. رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله وسلم) به آنان فرمود: در این زمین پراکنده شوید. سؤال کردند که به کجا برویم؟ آن حضرت به حبشه اشاره کرد. پس از آن بود که عده‌ای از مسلمانان به همراه خانواده یا بدون آنها به حبشه هجرت کردند. <ref>ترجمه طبقات الکبری ج ۱ ص ۱۹۰؛ ترجمه دلائل النبوة، بیهقی، ج۲ص۴۷</ref>
آزار و اذیت‌های مشرکان به‌مرور افزایش یافت، تا جایی که مسلمانان دیگر طاقت این شکنجه‌ها را نداشتند. در این حالت پیامبر (صلی‌الله علیه وآله وسلم) دستور هجرت به حبشه را صادر کردند. رسول خدا به آنان فرمود: در این زمین پراکنده شوید. سؤال کردند که به کجا برویم؟ آن حضرت به حبشه اشاره کرد. پس از آن بود که عده‌ای از مسلمانان به همراه خانواده یا بدون آنها به حبشه هجرت کردند<ref>ترجمه طبقات الکبری ج ۱ ص ۱۹۰؛ ترجمه دلائل النبوة، بیهقی، ج۲ص۴۷</ref>. مورخان معتقدند که هجرت به حبشه در سال پنجم بعثت صورت‌گرفته است و در آن حدود هشتاد نفر مسلمان مرد و زن حضور داشته‌اند. سرپرستی این کاروان را جعفر بن ابی‌طالب به عهده داشت<ref>سیره رسول خدا، رسول جعفریان، ص ۳۴۵</ref>. قریش از اقدام مسلمانان، احساس شرمساری می‌کردند، به همین دلیل هیئتی را برای بازپس‌گرفتن مسلمانان، به نزد نجاشی در حبشه فرستادند<ref>عیون الاثر، ج ۱ ص ۲۰۹؛ سیره حلبی ج ۲ ص ۲۱۲</ref>. عمرو بن عاص و عبدالله بن ربیعه به همراه هدایای فراوان، بلافاصله بعد از هجرت مسلمانان راهی حبشه شدند تا اینان را به مکه برگرداند. آن دو ابتدا با دادن هدایایی به درباریان نجاشی آنان را به‌طرف خود کشانیدند ولی با سخنان هوشمندانه و شجاعانه جعفر بن ابی‌طالب، اقدامات آنان بی‌اثر ماند. همچنین جعفر در پاسخ سؤال نجاشی در مورد حضرت عیسی (علیه‌السلام)، آیاتی از سوره مریم را برای او خواند که تأثیر عمیقی در نجاشی گذاشت. پس از این سخنان، نجاشی به فرستادگان قریش گفت که به‌هیچ‌عنوان حاضر به برگرداندن مسلمانان نیست و آنان تا هر زمان که بخواهند می‌توانند در حبشه زندگی کنند<ref>زندگانی محمد، ابن هشام ج ۱ ص ۲۰۷-۲۱۰؛ ترجمه تاریخ یعقوبی، ج۱ ص ۳۸۵ -۳۸۸؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۲ ص ۵۱۹-۵۲۴</ref>.
مورخان معتقدند که هجرت به حبشه در سال پنجم بعثت صورت‌گرفته است و در آن حدود هشتاد نفر مسلمان مرد و زن حضور داشته‌اند. سرپرستی این کاروان را جعفر بن ابی‌طالب به عهده داشت. <ref>سیره رسول خدا، رسول جعفریان، ص ۳۴۵</ref>
قریش از اقدام مسلمانان، احساس شرمساری می‌کردند، به همین دلیل هیئتی را برای بازپس‌گرفتن مسلمانان، به نزد نجاشی در حبشه فرستادند. <ref>عیون الاثر، ج ۱ ص ۲۰۹؛ سیره حلبی ج ۲ ص ۲۱۲</ref>
عمرو بن عاص و عبدالله بن ربیعه به همراه هدایای فراوان، بلافاصله بعد از هجرت مسلمانان راهی حبشه شدند تا اینان را به مکه برگرداند. آن دو ابتدا با دادن هدایایی به درباریان نجاشی آنان را به‌طرف خود کشانیدند ولی با سخنان هوشمندانه و شجاعانه جعفر بن ابی‌طالب، اقدامات آنان بی‌اثر ماند. همچنین جعفر در پاسخ سؤال نجاشی در مورد حضرت عیسی (علیه‌السلام)، آیاتی از سوره مریم را برای او خواند که تأثیر عمیقی در نجاشی گذاشت. پس از این سخنان، نجاشی به فرستادگان قریش گفت که به‌هیچ‌عنوان حاضر به برگرداندن مسلمانان نیست و آنان تا هر زمان که بخواهند می‌توانند در حبشه زندگی کنند. <ref>زندگانی محمد، ابن هشام ج ۱ ص ۲۰۷-۲۱۰؛ ترجمه تاریخ یعقوبی، ج۱ ص ۳۸۵ -۳۸۸؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۲ ص ۵۱۹-۵۲۴</ref>


== محاصره بنی‌هاشم در شعب ابی‌طالب ==
== محاصره بنی‌هاشم در شعب ابی‌طالب ==
خط ۹۴: خط ۹۱:
سفر پیامبر اکرم به [[طائف]]
سفر پیامبر اکرم به [[طائف]]
پس از وفات ابوطالب، ریاست [[بنی‌هاشم]] به [[ابولهب]] رسید و او حمایت بنی‌هاشم را از پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) برداشت. پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) براثر اختناق محیط مکه، تصمیم گرفت به محیط دیگری برود و بدین منظور سفر به شهر طائف را انتخاب نمود.  
پس از وفات ابوطالب، ریاست [[بنی‌هاشم]] به [[ابولهب]] رسید و او حمایت بنی‌هاشم را از پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) برداشت. پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) براثر اختناق محیط مکه، تصمیم گرفت به محیط دیگری برود و بدین منظور سفر به شهر طائف را انتخاب نمود.  
رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) به همراه زید بن حارثه <ref>به نقل ابن اسحاق به‌تنهایی عازم طائف شدند تا با بزرگان قبیله ثقیف دیدار کرده و آنان را به اسلام دعوت کنند. ولی آنها دست رد به سینه پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) زدند و سفیهان و بردگان خود را مجبور کردند تا به دنبال رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) رفته و او را سنگ‌باران کنند. </ref> رسول خدا پس از ده روز توقف در طائف و ناامیدی از اسلام و حمایت قبیله بنی ثقیف، راه مکه را در پیش گرفت. <ref>اسدالغابه، ج۳، ص ۳۸۹-۳۹۰؛ سیرة النبی، ج ۲، ص ۲۸-۳۱؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۱۲؛ ترجمه تاریخ یعقوبی، ج ۲ ص ۳۹۴-۳۹۵</ref>
رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) به همراه زید بن حارثه <ref>به نقل ابن اسحاق به‌تنهایی عازم طائف شدند تا با بزرگان قبیله ثقیف دیدار کرده و آنان را به اسلام دعوت کنند. ولی آنها دست رد به سینه پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) زدند و سفیهان و بردگان خود را مجبور کردند تا به دنبال رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) رفته و او را سنگ‌باران کنند. </ref> رسول خدا پس از ده روز توقف در طائف و ناامیدی از اسلام و حمایت قبیله بنی ثقیف، راه مکه را در پیش گرفت<ref>اسدالغابه، ج۳، ص ۳۸۹-۳۹۰؛ سیرة النبی، ج ۲، ص ۲۸-۳۱؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۱۲؛ ترجمه تاریخ یعقوبی، ج ۲ ص ۳۹۴-۳۹۵</ref>.


== هجرت مسلمانان به مدینه ==
== هجرت مسلمانان به مدینه ==
   
   
== مسجدالنبی ==
== مسجدالنبی ==
در سال یازدهم بعثت، یک گروه شش نفری از مردم یثرب به مکه آمدند و پس از شنیدن سخنان رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) مسلمان شدند. آن حضرت اساس دعوت اسلام را برایشان عرضه کرد و آیاتی از قرآن تلاوت نمود. آنها پیش از آن خبر ظهور پیامبری را از یهودیان شنیده بودند، وی را همو دانسته و دعوتش را پذیرفتند و اظهار امیدواری کردند که با پذیرفتن دعوت رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) با یکدیگر متحد شوند. <ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۲۸-۴۲۹؛ تاریخ طبری، ج۲، ص ۳۵۴؛ طبقات الکبری، ج۱، ص۲۱۹</ref>
در سال یازدهم بعثت، یک گروه شش نفری از مردم یثرب به مکه آمدند و پس از شنیدن سخنان رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله وسلم) مسلمان شدند. آن حضرت اساس دعوت اسلام را برایشان عرضه کرد و آیاتی از قرآن تلاوت نمود. آنها پیش از آن خبر ظهور پیامبری را از یهودیان شنیده بودند، وی را همو دانسته و دعوتش را پذیرفتند و اظهار امیدواری کردند که با پذیرفتن دعوت رسول خدا با یکدیگر متحد شوند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۲۸-۴۲۹؛ تاریخ طبری، ج۲، ص ۳۵۴؛ طبقات الکبری، ج۱، ص۲۱۹</ref>. با انتشار خبر اسلام در یثرب، علاوه بر کسانی که در مکه، اسلام را پذیرفته بودند، چندی دیگر از مردم یثرب نیز اسلام را پذیرا شدند. در موسم حج سال دوازدهم بعثت، تعداد دوازده نفر از اهالی یثرب، در عقبه با رسول خدا دیدار کردند. آنها در این دیدار با رسول خدا بیعت کردند. این بیعت را بیعت عقبه اولییا عقبه صغری می‌نامند. این بیعت به بیعة النساء نیز شهرت یافت. همچنین، آنان از پیامبر خواستند تا کسی را برای تعلیم قرآن و احکام اسلامی به نزد، آنها بفرستد. حضرت نیز مصعب بن عمیر را به یثرب فرستاد تا به آنان قرآن و احکام را بیاموزد.  
با انتشار خبر اسلام در یثرب، علاوه بر کسانی که در مکه، اسلام را پذیرفته بودند، چندی دیگر از مردم یثرب نیز اسلام را پذیرا شدند. در موسم حج سال دوازدهم بعثت، تعداد دوازده نفر از اهالی یثرب، در عقبه با رسول خدا دیدار کردند. آنها در این دیدار با رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) بیعت کردند. این بیعت را بیعت عقبه اولییا عقبه صغری می‌نامند. این بیعت به بیعة النساء نیز شهرت یافت. همچنین، آنان از پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) خواستند تا کسی را برای تعلیم قرآن و احکام اسلامی به نزد، آنها بفرستد. حضرت نیز مصعب بن عمیر را به یثرب فرستاد تا به آنان قرآن و احکام را بیاموزد.  
مصعب در مدتی که در یثرب بود، توانست عده زیادی از مردم آنجا را مسلمان کند. از جمله، سعد بن معاذ، یکی از رؤسای قبیله اوس که با اسلام آوردن او، بهک‌باره قبیله بنی عبدالاشهل، همگی مسلمان شدند.  
مصعب در مدتی که در یثرب بود، توانست عده زیادی از مردم آنجا را مسلمان کند. از جمله، سعد بن معاذ، یکی از رؤسای قبیله اوس که با اسلام آوردن او، بهک‌باره قبیله بنی عبدالاشهل، همگی مسلمان شدند.  
در موسم حج سال سیزدهم بعثت، تعداد هفتاد مرد و دو زن در عقبه با پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) بیعت کردند. در این جا بود که انصار از رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) خواستند تا به همراه آنها به یثرب بیاید. در این دیدار حضرت محمد (صلی‌الله علیه و آله) به انصار گفت: «به این امر با شما بیعت می‌کنم که همان گونه که از زنان و فرزندان خود حفاظت می‌کنید، از من نیز حفاظت کنید.» که براء بن معرور گفت: «ما فرزند جنگ و سلاح هستیم و همان گونه که از ناموسمان دفاع می‌کنیم، از شما هم دفاع خواهیم کرد.» <ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۴۲-۴۴۳</ref>
در موسم حج سال سیزدهم بعثت، تعداد هفتاد مرد و دو زن در عقبه با پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) بیعت کردند. در این جا بود که انصار از رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) خواستند تا به همراه آنها به یثرب بیاید. در این دیدار حضرت محمد (صلی‌الله علیه و آله) به انصار گفت: «به این امر با شما بیعت می‌کنم که همان گونه که از زنان و فرزندان خود حفاظت می‌کنید، از من نیز حفاظت کنید.» که براء بن معرور گفت: «ما فرزند جنگ و سلاح هستیم و همان گونه که از ناموسمان دفاع می‌کنیم، از شما هم دفاع خواهیم کرد»<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۴۲-۴۴۳</ref>. پس از آن رسول خدا صلی‌الله علیه و آله به مسلمانانی که در مکه تحت شکنجه و آزار بودند، دستور هجرت به مدینه و پیوستن به مسلمانان آن سرزمین را بدهد، و در‌این‌باره به آنان فرمود: «خدای عزوجل برای شما برادرانی کمک‌کار و خانه‌های امنی (در مدینه) قرار داده است».  
پس از آن رسول خدا صلی‌الله علیه و آله به مسلمانانی که در مکه تحت شکنجه و آزار بودند، دستور هجرت به مدینه و پیوستن به مسلمانان آن سرزمین را بدهد، و در‌این‌باره به آنان فرمود: «خدای عزوجل برای شما برادرانی کمک‌کار و خانه‌های امنی (در مدینه) قرار داده است».  
به دنبال این دستور مسلمانان مکه دسته‌دسته به‌سوی مدینه مهاجرت کردند و خود آن حضرت چشم‌به‌راه فرمان خدای تعالی در مکه ماند<ref>زندگانی محمد (ص) /ترجمه سیره ابن هشام، ج‌۱، ص۳۰۴</ref>.
به دنبال این دستور مسلمانان مکه دسته‌دسته به‌سوی مدینه مهاجرت کردند و خود آن حضرت چشم‌به‌راه فرمان خدای تعالی در مکه ماند.<ref>زندگانی محمد (ص) /ترجمه سیره ابن هشام، ج‌۱، ص۳۰۴</ref>
== هجرت رسول خدا به مدینه ==
== هجرت رسول خدا به مدینه ==
مشرکان که از هجرت رسول خدا (صلی‌الله علیه آله و سلم) بیمناک بودند، برای جلوگیری از آن جلسه‌ای در دارالنّدوه تشکیل دادند و به مشورت پرداختند. در این جلسه عده‌ای پیشنهاد دادند که رسول خدا (صلی‌الله علیه آله و سلم) را زندانی کنند و عده‌ای دیگر با تبعید و اخراج ایشان از مکه موافق بودند، تا این‌که کسی پیشنهاد داد تا از هر خاندان قریش کسی به نمایندگی از آن خاندان، شبانه به رسول خدا (صلی‌الله علیه آله و سلم) حمله کنند و ایشان را به قتل برسانند. این نظر مورد تأیید قرار گرفت و چهل نفر از مشرکان قریش داوطلب شدند تا ایشان را بکشند. مورخین این روز را "یوم الزحمه" می‌نامند.  
مشرکان که از هجرت رسول خدا (صلی‌الله علیه آله و سلم) بیمناک بودند، برای جلوگیری از آن جلسه‌ای در دارالنّدوه تشکیل دادند و به مشورت پرداختند. در این جلسه عده‌ای پیشنهاد دادند که رسول خدا (صلی‌الله علیه آله و سلم) را زندانی کنند و عده‌ای دیگر با تبعید و اخراج ایشان از مکه موافق بودند، تا این‌که کسی پیشنهاد داد تا از هر خاندان قریش کسی به نمایندگی از آن خاندان، شبانه به رسول خدا (صلی‌الله علیه آله و سلم) حمله کنند و ایشان را به قتل برسانند. این نظر مورد تأیید قرار گرفت و چهل نفر از مشرکان قریش داوطلب شدند تا ایشان را بکشند. مورخین این روز را "یوم الزحمه" می‌نامند.  
خط ۲۲۶: خط ۲۲۱:
== شئون پیامبر اکرم ==
== شئون پیامبر اکرم ==
شهید مطهری بر اساس قرآن کریم سه مقام برای پیامبر اکرم صلی اله علیه و اله برمی‌شمارد که از طرف خداوند به آن حضرت داده شده است و از ناحیه آن حضرت به ائمه علیهم‌السلام که خلفای آن حضرت‌اند، می‌رسد:  
شهید مطهری بر اساس قرآن کریم سه مقام برای پیامبر اکرم صلی اله علیه و اله برمی‌شمارد که از طرف خداوند به آن حضرت داده شده است و از ناحیه آن حضرت به ائمه علیهم‌السلام که خلفای آن حضرت‌اند، می‌رسد:  
۱. مقام پیغمبری یا رسالت: مقام ابلاغ احکام الهی؛ یعنی از طرف خداوند احکام و معارف الهی به او وحی می‌شد و او مأمور بود که آنچه را که به او ابلاغ می‌شد، به دیگران اعلان بکند. از این نظر، او رسول و پیغمبر بود که در آیه‌ای می‌فرماید: «مَا عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ...». <ref>سوره مائده، آیه ۹۹</ref>
۱. مقام پیغمبری یا رسالت: مقام ابلاغ احکام الهی؛ یعنی از طرف خداوند احکام و معارف الهی به او وحی می‌شد و او مأمور بود که آنچه را که به او ابلاغ می‌شد، به دیگران اعلان بکند. از این نظر، او رسول و پیغمبر بود که در آیه‌ای می‌فرماید: «مَا عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ...» <ref>سوره مائده، آیه ۹۹</ref>
۲. مقام قضاوت: «فَلَا وَرَبِّک لَا یؤْمِنُونَ حَتَّیٰ یحَکمُوک فِیمَا شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لَا یجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیتَ وَیسَلِّمُوا تَسْلِیمًا» <ref>سوره نساء، آیه۶۵</ref> این آیه مربوط به مقام قضاوت رسول اکرم است نه مقام پیامبری او. معنای آیه این است که مردم باید در مقابل قضاوت تو تسلیم بشوند.  
۲. مقام قضاوت: «فَلَا وَرَبِّک لَا یؤْمِنُونَ حَتَّیٰ یحَکمُوک فِیمَا شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لَا یجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیتَ وَیسَلِّمُوا تَسْلِیمًا»<ref>سوره نساء، آیه۶۵</ref> این آیه مربوط به مقام قضاوت رسول اکرم است نه مقام پیامبری او. معنای آیه این است که مردم باید در مقابل قضاوت تو تسلیم بشوند.  
۳. مقام حکومت: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ...» <ref>سوره نساء، آیه۵۹؛</ref> ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را اطاعت کنید و پیغمبر و اولی الامر از خودتان را اطاعت کنید. <ref>تعلیم و تربیت در اسلام، مرتضی مطهری، در دسترس در سایت شهید مطهری، بازیابی: ۲۷آبان ۱۳۹۲</ref>.
۳. مقام حکومت: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ...»<ref>سوره نساء، آیه۵۹؛</ref> ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را اطاعت کنید و پیغمبر و اولی الامر از خودتان را اطاعت کنید<ref>تعلیم و تربیت در اسلام، مرتضی مطهری، در دسترس در سایت شهید مطهری، بازیابی: ۲۷آبان ۱۳۹۲</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==