دیوبندیه مماتی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:




در میان نسل دوّم دانش آموختگان مدرسه دارالعلوم دیوبند و در ایالت پنجاب پاکستان، حسین علی میانوالی از شاگردان رشید احمد گنگوهی<ref>محمد یوسف حسینی بنوری، تكلمة البنوري لفقه أهل العراق للكوثري، ص80</ref> که در حیات علمیاش بیشترین تأثیر را از اندیشه شاه اسماعیل دهلوی پذیرفته بود، روش خاصّی در تفسیر قرآن با محوریت توحید شروع کرد که نتیجه آن مشرک دانستن مسلمانان و کافر تلقی کردن مردم بود. حسین علی مردم را به رد استغاثه به غیر الله و عدم علم غیب برای پیامبر اکرم(ص) دعوت میکرد.<ref>عبد الحي بن فخر الدين حسني طالبي، نزهة الخواطر وبهجة المسامع والنواظر، ج8، ص1217</ref> نگرش او در مسائل توحید بگونهای شده بود که طبق گفته مولوی احمد علی لاهوری مردم پنجاب، او را با لقب وهابی خطاب میکردند. میانوالی به شدّت با مردم برخورد میکرد و برخی از علمای حنفی مدافع استغاثه و توسل را تکفیر میکرد. حسین علی میانوالی در حدود40 سال در ترویج اندیشه خود به تدریس و تربیت شاگردان پرداخت و تعدادی از علماء هندوستان و پاکستان و همچنین مالزی، اندونزی، آفریقا، افغانستان و ایران از وی تاثیر پذیرفتند.[3] از مبرزترین شاگردان حسین علی که روش تفسیری او را ادامه داد، غلام الله خان بود که کتاب تفسیری «جواهر القرآن» وی به نحوی تقریرات درس تفسیر میانوالی به شمار می رود.[4]
در میان نسل دوّم دانش آموختگان مدرسه دارالعلوم دیوبند و در ایالت پنجاب پاکستان، حسین علی میانوالی از شاگردان رشید احمد گنگوهی<ref>محمد یوسف حسینی بنوری، تكلمة البنوري لفقه أهل العراق للكوثري، ص80</ref> که در حیات علمیاش بیشترین تأثیر را از اندیشه شاه اسماعیل دهلوی پذیرفته بود، روش خاصّی در تفسیر قرآن با محوریت توحید شروع کرد که نتیجه آن مشرک دانستن مسلمانان و کافر تلقی کردن مردم بود. حسین علی مردم را به رد استغاثه به غیر الله و عدم علم غیب برای پیامبر اکرم(ص) دعوت میکرد.<ref>عبد الحي بن فخر الدين حسني طالبي، نزهة الخواطر وبهجة المسامع والنواظر، ج8، ص1217</ref> نگرش او در مسائل توحید بگونهای شده بود که طبق گفته مولوی احمد علی لاهوری مردم پنجاب، او را با لقب وهابی خطاب میکردند. میانوالی به شدّت با مردم برخورد میکرد و برخی از علمای حنفی مدافع استغاثه و توسل را تکفیر میکرد. حسین علی میانوالی در حدود40 سال در ترویج اندیشه خود به تدریس و تربیت شاگردان پرداخت و تعدادی از علماء هندوستان و پاکستان و همچنین مالزی، اندونزی، آفریقا، افغانستان و ایران از وی تاثیر پذیرفتند.<ref>سجاد بخاری، مقدّمه جواهر القرآن، ص5.</ref> از مبرزترین شاگردان حسین علی که روش تفسیری او را ادامه داد، غلام الله خان بود که کتاب تفسیری «جواهر القرآن» وی به نحوی تقریرات درس تفسیر میانوالی به شمار می رود.<ref>عبد العلی دامنی، بلوچستان در آیینه تاریخ، ص523</ref>


غلام الله خان دیوبندی پاکستانی، در تفسیر خود به مقابله با برخی از علماء دیوبندی و بریلوی پرداخته و کارهای آنان را شرک آلود میخواند. این تفکر در مقابل رویکرد جمهور دیوبندیه قرار گرفت و جمهور دیوبندیان در صدد ردّیه برآمدند و در این مورد شیخ عبدالشکور کتاب «هدایة الحیران فی جواهر القرآن» را در رد عقائد غلام الله خان نوشت و اندیشه غلام الله همانند استادش حسین علی را خروج از اندیشه دیوبندیان دانست.[5] شمس الدین افغانی، غلام الله خان را از معدود علمای دیوبندی معرفی میکند که متأثر از دعوت محمّد بن عبد الوهّاب گشت و در برابر برخی از معتقدات دیوبندیان و بریلویان ایستادگی کرد. لذا دیوبندیان، چون عقائد وی را در مقابل جمهور دیوبندیان دیدند، افکارش را ملحق به عقائد وهابیت کردند.[6]
غلام الله خان دیوبندی پاکستانی، در تفسیر خود به مقابله با برخی از علماء دیوبندی و بریلوی پرداخته و کارهای آنان را شرک آلود میخواند. این تفکر در مقابل رویکرد جمهور دیوبندیه قرار گرفت و جمهور دیوبندیان در صدد ردّیه برآمدند و در این مورد شیخ عبدالشکور کتاب «هدایة الحیران فی جواهر القرآن» را در رد عقائد غلام الله خان نوشت و اندیشه غلام الله همانند استادش حسین علی را خروج از اندیشه دیوبندیان دانست.<ref>شمس الدين بن محمّد افغاني، جهود علماء الحنفية في إبطال عقائد القبورية، ج2، ص779</ref> شمس الدین افغانی، غلام الله خان را از معدود علمای دیوبندی معرفی میکند که متأثر از دعوت محمّد بن عبد الوهّاب گشت و در برابر برخی از معتقدات دیوبندیان و بریلویان ایستادگی کرد. لذا دیوبندیان، چون عقائد وی را در مقابل جمهور دیوبندیان دیدند، افکارش را ملحق به عقائد وهابیت کردند.<ref>همان، ج2، ص779</ref>


از میان شاگردان غلام الله، عبدالغنی جاجروی از جایگاه ویژه ای برخوردار بود. در نقلی آمده است که غلام الله خان میگفت: «من بیشتر از همه شاگردانم به عبد الغنی اعتماد دارم» رابطه او با استاد آنقدر صمیمانه بود که اهل علم رابطه او با استادش را همانند رابطه ابویوسف با ابوحنیفه و ابن قیم با ابن تیمیه قیاس میکردند.[7]
از میان شاگردان غلام الله، عبدالغنی جاجروی از جایگاه ویژه ای برخوردار بود. در نقلی آمده است که غلام الله خان میگفت: «من بیشتر از همه شاگردانم به عبد الغنی اعتماد دارم» رابطه او با استاد آنقدر صمیمانه بود که اهل علم رابطه او با استادش را همانند رابطه ابویوسف با ابوحنیفه و ابن قیم با ابن تیمیه قیاس میکردند.<ref>عبد الغنی جاجروی، گزیده مقدمه کتاب التوحید، ص19</ref>


از دیگر شاگردان حسین علی، محمد طاهر بن آصف (م1407) متولد منطقه پنج پیرِ ولایت سرحدّ پاکستان است که نزد میانوالی درس خواند و سپس به حجاز رفت و بعد از بازگشت از عربستان در سال1357ق «جماعت اشاعة التوحید و السنة» را تأسیس کرد.[8]جماعت اشاعة التوحید از فروعات مسلک دیوبندیه است که تفکرات نزدیک به وهابیت در بحث توحید و شرک را در شبه قاره هند ترویج می کند.[9]
از دیگر شاگردان حسین علی، محمد طاهر بن آصف (م1407) متولد منطقه پنج پیرِ ولایت سرحدّ پاکستان است که نزد میانوالی درس خواند و سپس به حجاز رفت و بعد از بازگشت از عربستان در سال1357ق «جماعت اشاعة التوحید و السنة» را تأسیس کرد.<ref>محمد خير بن رمضان بن إسماعيل يوسف، تكملة معجم المُؤلفين، ص723-724</ref> جماعت اشاعة التوحید از فروعات مسلک دیوبندیه است که تفکرات نزدیک به وهابیت در بحث توحید و شرک را در شبه قاره هند ترویج می کند.<ref>شمس الدين بن محمّد افغاني، عداء الماتریدیة للعقیدة السلفیة، ج1، ص292-291</ref>


محمد طاهر پنج پیری و جماعت وی در باب توحید الوهی متأثر از تفکرات ابن تیمیه و ابن قیم جوزیه و محمّد بن عبد الوهاب بوده و دیوبندیان، آنان را ملحق به وهابیت می کنند.[10] محمد طاهر با این اندیشه شاگردان زیادی را در مناطق پیشاور پاکستان و افغانستان تربیت کرد. شاگردان این مکتب در اواخر عمر محمد طاهر در حدود سه هزار نفر بوده که بعد از وفات پنج پیری و با در دست گرفتن زعامت این جماعت توسط محمد طیب طاهری و ادامه دادن کرسی درس پدر، تعداد دانش آموختان این مکتب به شش هزار نفر رسیده است.[11] گرچه خود محمد طاهر در کتاب نیل السائرین تصریح دارد که در حدود چهل هزار نفر از کرسی درس وی بهره بردهاند[12].
محمد طاهر پنج پیری و جماعت وی در باب توحید الوهی متأثر از تفکرات ابن تیمیه و ابن قیم جوزیه و محمّد بن عبد الوهاب بوده و دیوبندیان، آنان را ملحق به وهابیت می کنند.[10] محمد طاهر با این اندیشه شاگردان زیادی را در مناطق پیشاور پاکستان و افغانستان تربیت کرد. شاگردان این مکتب در اواخر عمر محمد طاهر در حدود سه هزار نفر بوده که بعد از وفات پنج پیری و با در دست گرفتن زعامت این جماعت توسط محمد طیب طاهری و ادامه دادن کرسی درس پدر، تعداد دانش آموختان این مکتب به شش هزار نفر رسیده است.[11] گرچه خود محمد طاهر در کتاب نیل السائرین تصریح دارد که در حدود چهل هزار نفر از کرسی درس وی بهره بردهاند[12].
خط ۲۸: خط ۲۸:




[3]. سجاد بخاری، مقدّمه جواهر القرآن، ص5.
[3].  


[4]. عبد العلی دامنی، بلوچستان در آیینه تاریخ، ص523.
[4]. .


[5]. شمس الدين بن محمّد افغاني، جهود علماء الحنفية في إبطال عقائد القبورية، ج2، ص779.
[5]. .


[6]. همان، ج2، ص779.
[6]. .


[7]. عبد الغنی جاجروی، گزیده مقدمه کتاب التوحید، ص19.
[7]. .


[8]. محمد خير بن رمضان بن إسماعيل يوسف، تكملة معجم المُؤلفين، ص723-724.
[8]. .


[9]. شمس الدين بن محمّد افغاني، عداء الماتریدیة للعقیدة السلفیة، ج1، ص292-291.
[9]. .


[10]. شمس الدين بن محمّد افغاني، جهود علماء الحنفية في إبطال عقائد القبورية، ج2، ص772 و780.
[10]. شمس الدين بن محمّد افغاني، جهود علماء الحنفية في إبطال عقائد القبورية، ج2، ص772 و780.