عرفان و تصوف اسلامی (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی « '''عرفان و تصوف اسلامی''' دانشی است که در میان علوم اسلامی وجود دارد که به دلیل...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:


'''عرفان و تصوف اسلامی''' دانشی است که در میان علوم اسلامی وجود دارد که به دلیل دوری از دسترس عامه مردم و بلکه بسیاری از اهل علم همیشه در هاله‌ای از ابهام، پیچیده است. و شاید مهمترین عامل در این عدم وضوح، به جز غامض بودن مفاهیم و اصطلاحات عرفانی، وجود فرقه‌های فراوانی به نام صوفی باشد که به تعبیری وجهه فرهنگی و اجتماعی عرفان [۱] می‌باشند. بزرگان صوفیه و اندیشه تصوف، در میان دو گونه برداشت متضاد زیسته و بالیده‌اند، چنان که از یک سو برای ایشان کراماتی در حد افسانه‌ها و اساطیر نقل شده و از سوی دیگر، تیغ‌های ملامت و تیرهای طعنه و تکفیر، ‌هیچ گاه اینان را رها نکرده‌ است.
'''عرفان و تصوف اسلامی''' دانشی است که در میان علوم اسلامی وجود دارد که به دلیل دوری از دسترس عامه مردم و بلکه بسیاری از اهل علم همیشه در هاله‌ای از ابهام، پیچیده است. و شاید مهمترین عامل در این عدم وضوح، به جز غامض بودن مفاهیم و اصطلاحات عرفانی، وجود فرقه‌های فراوانی به نام صوفی باشد که به تعبیری وجهه فرهنگی و اجتماعی عرفان<ref>مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، (کلام، احکام، عرفان، حکمت عملی)، انتشارات صدرا، تهران، ۱۳۷۶، چ ۱۹، ص ۸۳</ref> می‌باشند. بزرگان صوفیه و اندیشه تصوف، در میان دو گونه برداشت متضاد زیسته و بالیده‌اند، چنان که از یک سو برای ایشان کراماتی در حد افسانه‌ها و اساطیر نقل شده و از سوی دیگر، تیغ‌های ملامت و تیرهای طعنه و تکفیر، ‌هیچ گاه اینان را رها نکرده‌ است.
همت ما در این نوشتار کوتاه شناخت بیشتر عرفان نظری است که جنبه علمی و مکتوب بیشتری دارد و البته در ادامه اشاره‌ای نیز به عرفان عملی خواهد رفت، قبل از ورود به بحث تذکر این نکته لازم است که هر چند در نوشته‌ها و مکتوبات اهل عرفان، عرفان و تصوف مترادف با هم آمده‌اند ولی باید حساب کسانی را که آگاهانه در مسیر تصوف به سود جویی پرداخته و یا ناآگاهانه عقاید باطل، و خلاف شریعت الهی را رواج داده‌اند از حساب اهل عرفان حقیقی جدا کرد. چنان که خود ملاصدرا نیز کتابی جداگانه در ردّ این گونه مدعیان تصوف و عارف نمایان نوشته است. [۲]
همت ما در این نوشتار کوتاه شناخت بیشتر عرفان نظری است که جنبه علمی و مکتوب بیشتری دارد و البته در ادامه اشاره‌ای نیز به عرفان عملی خواهد رفت، قبل از ورود به بحث تذکر این نکته لازم است که هر چند در نوشته‌ها و مکتوبات اهل عرفان، عرفان و تصوف مترادف با هم آمده‌اند ولی باید حساب کسانی را که آگاهانه در مسیر تصوف به سود جویی پرداخته و یا ناآگاهانه عقاید باطل، و خلاف شریعت الهی را رواج داده‌اند از حساب اهل عرفان حقیقی جدا کرد. چنان که خود ملاصدرا نیز کتابی جداگانه در ردّ این گونه مدعیان تصوف و عارف نمایان نوشته است.<ref>یثربی، سید یحیی، فلسفه عرفان، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، ۱۳۷۷، چ چهارم، ص ۱۹۸ ـ ۱۹۹</ref>




=تاریخچه=
=تاریخچه=
تصوف جزو ابداعات مسلمین نیست و در میان اقوام پیشین، مثل نصارا و وثنیه و برهمایی‌ها و بودایی‌ها نیز وجود داشته و دارد. و این ریشه‌داری در تاریخ نیز ناشی از تأثیری است که دین فطری بر انسان دارد و آدمی را به سوی زهد و از آن جا به معرفت نفس رهنمون می‌شود، [۳] در میان مسلمین نیز عرفان و تصوف، در عهد خلفا، به لباس زهد حضور دارد. [۴] و لذا می‌توان گفت که تصوف اسلامی ریشه در خود اسلام دارد. [۵]
تصوف جزو ابداعات مسلمین نیست و در میان اقوام پیشین، مثل نصارا و وثنیه و برهمایی‌ها و بودایی‌ها نیز وجود داشته و دارد. و این ریشه‌داری در تاریخ نیز ناشی از تأثیری است که دین فطری بر انسان دارد و آدمی را به سوی زهد و از آن جا به معرفت نفس رهنمون می‌شود،<ref>ر.ک:طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، انتشارات اسماعیلیان، قم، ۱۳۷۱، چ پنجم، ج ۶، ص ۱۹۳.</ref> در میان مسلمین نیز عرفان و تصوف، در عهد خلفا، به لباس زهد حضور دارد.<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۵، ص ۲۸۱. </ref> و لذا می‌توان گفت که تصوف اسلامی ریشه در خود اسلام دارد.<ref>زرین کوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۳، چ ۷، ص ۱۳</ref>


مشهور است که به دلیل پوشیدن لباسهای پشمینه، عده‌ای را صوفی می‌خواندند، چنان که در قرن دوم هجری عده‌ای از زهاد و عباد زمان، لباس پشمینه می‌پوشیدند و به این لباس معروف بودند. به همین جهت است که تا نیمه قرن دوم کلمه صوفی رواجی ندارد. و اولین کسی که به این اسم نامیده شده است ابو هاشم کوفی (م ۱۶۰) است.
مشهور است که به دلیل پوشیدن لباسهای پشمینه، عده‌ای را صوفی می‌خواندند، چنان که در قرن دوم هجری عده‌ای از زهاد و عباد زمان، لباس پشمینه می‌پوشیدند و به این لباس معروف بودند. به همین جهت است که تا نیمه قرن دوم کلمه صوفی رواجی ندارد. و اولین کسی که به این اسم نامیده شده است ابو هاشم کوفی (م ۱۶۰) است.
خط ۳۳: خط ۳۳:


در این مرحله آثار گذشتگان به طور مبسوط شرح و تفسیر شده است. از آغاز قرن هفتم این موج فراگیر می‌شود، صدر الدین قونوی (م ۶۷۷)، جلال الدین موسوی (۶۰۴ ـ ۶۷۲)، فخر الدین عراقی (۶۸۸) ، سعید الدین فرغانی (م حدود ۷۰۰) با اثر بزرگ خود به نام مشارق الدراری، عبدالرزاق کاشانی (م ۷۳۶) و داود بن محمود بن محمد رومی قیصری (م ۷۵۱) شارح بزرگ فصوص الحکمه ابن عربی در ترویج عرفان نظری نقش اساسی دارند. سید حیدر آملی (م ۷۸۷) عارف نامدار شیعی نیز از بزرگان این عصر می‌باشد، بسیاری از آثار بزرگ تصوف و عرفان نظری و عرفان عملی در این دوره نگاشته شده است. تمهید القواعد از صائن الدین علی ابن محمد الترکه اصفهانی (م ۸۳۵)، نفحات الانس از عبدالرحمان جامی (۸۱۲ ـ ۸۹۸) گلشن راز شیخ محمود شبستری (م حدود ۷۲۰)، الانسان الکامل از عزیز الدین نسفی و... .
در این مرحله آثار گذشتگان به طور مبسوط شرح و تفسیر شده است. از آغاز قرن هفتم این موج فراگیر می‌شود، صدر الدین قونوی (م ۶۷۷)، جلال الدین موسوی (۶۰۴ ـ ۶۷۲)، فخر الدین عراقی (۶۸۸) ، سعید الدین فرغانی (م حدود ۷۰۰) با اثر بزرگ خود به نام مشارق الدراری، عبدالرزاق کاشانی (م ۷۳۶) و داود بن محمود بن محمد رومی قیصری (م ۷۵۱) شارح بزرگ فصوص الحکمه ابن عربی در ترویج عرفان نظری نقش اساسی دارند. سید حیدر آملی (م ۷۸۷) عارف نامدار شیعی نیز از بزرگان این عصر می‌باشد، بسیاری از آثار بزرگ تصوف و عرفان نظری و عرفان عملی در این دوره نگاشته شده است. تمهید القواعد از صائن الدین علی ابن محمد الترکه اصفهانی (م ۸۳۵)، نفحات الانس از عبدالرحمان جامی (۸۱۲ ـ ۸۹۸) گلشن راز شیخ محمود شبستری (م حدود ۷۲۰)، الانسان الکامل از عزیز الدین نسفی و... .
از قرن دهم هجری، به بعد عرفان به شکل دیگری در می‌آید. بزرگان صوفیه، برجستگی گذشتگان را ندارندو نیز عرفایی یافت می‌شوند که داخل در سلسله‌های رسمی تصوف نیستند، صدر المتالهین شیرازی (م ۱۰۵۰)، فیض کاشانی (۱۰۹۱)، قاضی سعید قمی (۱۱۰۳) و نیز افرادی از میان فقهای شیعه که اهل سیر و سلوک عملی بوده و به مقامات عرفانی رسیده‌اند ولی به طور رسمی وارد عرفان و تصوف نشده‌اند. همانند سید مهدی بحر العلوم (م ۱۲۱۲) میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (۱۳۳۳ ش) و علامه سید محمد حسین طباطبایی (م ۱۳۶۰ ش).[۶][۷]
از قرن دهم هجری، به بعد عرفان به شکل دیگری در می‌آید. بزرگان صوفیه، برجستگی گذشتگان را ندارندو نیز عرفایی یافت می‌شوند که داخل در سلسله‌های رسمی تصوف نیستند، صدر المتالهین شیرازی (م ۱۰۵۰)، فیض کاشانی (۱۰۹۱)، قاضی سعید قمی (۱۱۰۳) و نیز افرادی از میان فقهای شیعه که اهل سیر و سلوک عملی بوده و به مقامات عرفانی رسیده‌اند ولی به طور رسمی وارد عرفان و تصوف نشده‌اند. همانند سید مهدی بحر العلوم (م ۱۲۱۲) میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (۱۳۳۳ ش) و علامه سید محمد حسین طباطبایی (م ۱۳۶۰ ش).<ref>زرین كوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، از ص ۳۵ ـ ۱۱۴. - یثربی، سید یحیی، عرفان نظری، دفتر تبلیغات اسلامی قم، ۱۳۷۴، چ ۲، صص ۱۱۳ ـ ۱۹۴.</ref>
مرحوم استاد شهید مطهری، طبقه بندی عرفا را بر اساس دوران زندگی آنها تا قرن ۹ ذکرکرده‌اند، [۸] که می‌توان مراجعه کرد.
مرحوم استاد شهید مطهری، طبقه بندی عرفا را بر اساس دوران زندگی آنها تا قرن ۹ ذکرکرده‌اند،<ref>مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ص ۱۰۸ ـ ۱۴۱</ref> که می‌توان مراجعه کرد.


=موضوع عرفان=
=موضوع عرفان=
نویسنده تمهید القواعد لازم می‌داند که موضوع این علم به لحاظ مفهومی عام‌تر از تمام موضوعات باشد و از جهت حیطه و گستره. اتم از دیگر موضوعات و علوم باشد و نیز آشکارترین معنا برای انسان و ابتدایی‌ترین تصور و تعقل باشد. و تمامی این صفات را در کلمه وجود مطلق گرد آمده می‌بیند. [۹] قیصری نیز موضوع علم را ذات احدیث و نصرت ازلی و صفات سرمدی او می‌داند. [۱۰] شاید بتوان گفت از آن جا که در بینش عرفا، وجود و موجود حقیقی همان ذات احدی و صفات و نعوت اوست و به جز او، در دیار هستی، حقیقتی نیست، پس بحث از ذات حضرت حق بحث از تمام عالم هستی است و لذا هرچند تعبیر قیصری با تعبیر ابن ترکه تفاوت دارد ولی مراد هر دو یکی است. [۱۱]
نویسنده تمهید القواعد لازم می‌داند که موضوع این علم به لحاظ مفهومی عام‌تر از تمام موضوعات باشد و از جهت حیطه و گستره. اتم از دیگر موضوعات و علوم باشد و نیز آشکارترین معنا برای انسان و ابتدایی‌ترین تصور و تعقل باشد. و تمامی این صفات را در کلمه وجود مطلق گرد آمده می‌بیند.<ref>صائن الدین علی الترکه: تمهید القواعد، به تصحیح حسن حسن زاده آملی، انتشارات الف لام میم، قم، ۱۳۸۱، ص ۱۳ ـ ۲۵</ref> قیصری نیز موضوع علم را ذات احدیث و نصرت ازلی و صفات سرمدی او می‌داند.<ref>یثربی، عرفان نظری، ص ۲۱۷؛ و برنجکار، آشنایی با علوم اسلامی، ص ۱۴۲</ref> شاید بتوان گفت از آن جا که در بینش عرفا، وجود و موجود حقیقی همان ذات احدی و صفات و نعوت اوست و به جز او، در دیار هستی، حقیقتی نیست، پس بحث از ذات حضرت حق بحث از تمام عالم هستی است و لذا هرچند تعبیر قیصری با تعبیر ابن ترکه تفاوت دارد ولی مراد هر دو یکی است.<ref>یثربی، عرفان نظری، ص ۲۱۷ و ۲۱۸</ref>


=مشخصات عرفان=
=مشخصات عرفان=