شهید اول: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:


این سخن را فخرالمحققین كه خود از فقهای نامدار شعیه است، درباره ی كسی می گوید كه فقط یك سال از ورودش به مجلس درس او می گذشت. او همچنین می گوید: من از شاگردان محمدبن مكی، بیش از آن چه او از من استفاده نموده است، بهره برده ام <ref>محمدرضا شمس الدین حیاة الامام الشهیدالاول، ص 38</ref> شهید اول، دومین و سومین اجازه نقل حدیث را در سال 756 ق از فخرالمحققین دریافت نمود. <ref>محمدرضا شمس الدین حیاة الامام الشهیدالاول، ص 41</ref> همچنین وی در سال 752 ق از جعفربن نما اجازه نقل حدیث می گیرد و دو سال پس از آن، از تاج الدین معیه حسنی گواهی اجتهاد و نقل حدیث دریافت می كند و سه سال پس از آن از مطار آبادی به دریافت اجازه مفتخر می شود. <ref> علی دوانی، مفاخر اسلام، ج 4، ص 330</ref>
این سخن را فخرالمحققین كه خود از فقهای نامدار شعیه است، درباره ی كسی می گوید كه فقط یك سال از ورودش به مجلس درس او می گذشت. او همچنین می گوید: من از شاگردان محمدبن مكی، بیش از آن چه او از من استفاده نموده است، بهره برده ام <ref>محمدرضا شمس الدین حیاة الامام الشهیدالاول، ص 38</ref> شهید اول، دومین و سومین اجازه نقل حدیث را در سال 756 ق از فخرالمحققین دریافت نمود. <ref>محمدرضا شمس الدین حیاة الامام الشهیدالاول، ص 41</ref> همچنین وی در سال 752 ق از جعفربن نما اجازه نقل حدیث می گیرد و دو سال پس از آن، از تاج الدین معیه حسنی گواهی اجتهاد و نقل حدیث دریافت می كند و سه سال پس از آن از مطار آبادی به دریافت اجازه مفتخر می شود. <ref> علی دوانی، مفاخر اسلام، ج 4، ص 330</ref>
=بازگشت شهید اول به وطن و اقدامات وی=
شهید اول در سال 755 ق در سن 21 سالگی به زادگاهش، جزین باز می گردد و در اولین فرصت مدرسه علمیه ی وسیع و گسترده ای را بنیاد می گذارد و از این طریق موفق به تعلیم و تربیت تعداد زیادی از داوطلبان [[علوم دینی]] می شود كه از آن جمله می توان سید بدرالدین حسن بن ایوب مشهور به ابن نجم الدین اعرجی حسینی، [[شیخ شمس الدین محمدبن عبدالعالی كركی عاملی]]، [[زین الدین ابوالحسن علی بن حسن مشهور به «ابن خازن»]]، [[شمس الدین محمدبن نجده معروف به «ابن نجده»]] و [[شرف الدین مقداد بن عبدالله مشهور به «فاضل مقداد»]] نویسنده ی كتاب <big>كنزالعرفان فی فقه القرآن</big> را نام برد <ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج107، ص 194</ref> وی علاوه بر تدریس و تربیت شاگردان، پاسخگوی مشكلات مذهبی، اعتقادی و اجتماعی مردم بوده است. وی ملجا شیعه و پرچمدار شریعت بود و هنوز نظریات علمی و فقهی وی سرچشمه ی آرای فقهی دانشمندان ماست و كتاب هایش مرجع فقیهان و آرای علمی او نقطه ی استناد آرائشان می باشد.
آوازه اش در زمینه فقه و اصول و سهم بزرگش در پیشرفت علوم، روشن تر از آن است كه نیازی به شرح و بیان داشته باشد وستودن وی. به ستودن خورشید می ماند كه خود مایه ی ستایش مدح كننده ی آن است <ref>عبدالحسین امینی، شهیدان راه فضیلت، ترجمه جلال الدین فارصی، ص 156</ref> همچنین شیخ حر عاملی درباره ی شهید اول می نویسد كه دانشمندی معتبر، فقیه و محدثی دقیق و مورد اعتماد، دریا دل كامل، جامع فنون عملی و نقلی، زاهد و عابدی پارسا، شاعر و ادیبی اهل قلم، یگانه ی روزگار و درعصر خود بی نظیر بود <ref>محمدبن حسن حر عاملی، امل الآمل ، ج 1، ص 181</ref> وی با اطلاع و آگاهی كامل از فقه غنی شیعه با دانشمندان بزرگ اهل سنت نیز در ارتباط بود و در حوزه های درس آن ها شركت می كرد. چنان بر نظرات فقهی آنان آگاهی و تسلط داشت كه اهل سنت در اعمال عبادی و مسائل مذهبی به وی مراجعه می كردند و بر مذهب آنان فتوا می داد.
خودش می نویسد مصنفات و مروّیات حدود چهل تن از علمای مكه، مدینه، [[بغداد]]، [[دمشق]]، [[بیت المقدس]] و مقام خلیل در [[فلسطین]] را از آنان روایت می كنم. من صحیح بخاری را از گروه زیادی به سند خود آن ها از بخاری و نیز صحیح مسلم، مسند ابی داوود، جامع ترمذی، مسند احمد و دیگر كتاب های آنان را روایت می كنم <ref>میرزا حسین نوری، مستدرك الوسائل، ج 3، ص 437</ref> شهید اول به منظور دیدار و ملاقات علمای بزرگ اسلام و كسب تجارب و بهره مندی از اندوخته های آنان به سیر آفاق پرداخت و به مراكز علمی دمشق، مصر، فلسطین، مكه و مدینه و دیگر شهرها مسافرت كرد. در سال 768 ق در دمشق به محضر فیلسوف بزرگ شیعی و حكیم فرزانه، قطب الدین رازی، مشرف شد و از خرمن دانش او خوشه ها چید و به گواهی نقل روایت از دست مباركش مفتخر گشت.<ref>محمدمهدی آصفی، مقدمه اللمعه الدمشقیه، ج 1، ص 94</ref>
=مظلومیت و شهادت شهید اول =
تقی الدین جبلی و یوسف بن یحیی گزارشاتی علیه شهید اول تهیه كردند كه در آن تهمت های ناروائی مبنی بر داشتن عقاید ناپسند به وی زده شده بود و هفتاد نفر از اهالی كوهستان از طوایفی كه نسبت به وی كینه داشتند، علیه وی شهـادت دادند و نخست به فتـوای <big>برهان الـدین مالـكی</big> و <big>عبادبـن جماعـه ی شافعی</big>، شهید اول یك سال در قلعه دمشق زندانی شد.
در همین زمینه حدود هزار نفر از اهالی سواحل و عوام جاهل مطالبی نوشته و در محضر قاضی بیروت و قاضی صیدا بردند و همچنین آن صورت جلسه را نزد قاضی دمشق، عبادبن جماعه بردند و او آن را نزد قاضی مالكی فرستاد و به وی گفت : در این قضیه به موجب مذهب خودت حكم صادر كن وگرنه تو را بركنار خواهم نمود.
شاه از فرماندهان، والیان، قضات و مشایخ جلسه ای تشكیل داده و شهید اول را احضار نمود و آن صورت جلسه و شهادت نامه را برایش خواندند ولی شهید اول آن را تكذیب نمود اما تكذیب و دلائلش را نپذیرفتند و حكم را به قاضی مالكی ارجاع دادند. قاضی مالكی برخاسته [[وضو]] ساخت و دو ركعت [[نماز]] خواند و گفت حكم من این است كه خونش باید ریخته شود و او را لباس اعدام بپوشانید، آن گاه او را كشتند و به دار آویختند و جسدش را سنگسار كردند و آتش زدند <ref>عبدالحسین امینی، شهیدان راه فضیلت، ترجمه جلال الدین فارسی، ص 159-160</ref> پسر شهید در اجازه نامه ای كه شهید اول برای ابن خازن نوشته، به خط خود چنین نوشته است. پدرم ، امام،‌ علامه كه این خط مبارك وی است، شمس الدین ابوعبدالله محمدبن مكی روز پنج شنبه دهم جمادی الاول سال 786 ق در داخل قلعه ی دمشق اعدام و سپس همان جا آتش زده شد. <ref>محمدباقر خوانساری، روضات الجنات، ج 7، ص 13</ref>


=پانویس=
=پانویس=