اصول فقه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲۹: خط ۱۲۹:
ابواسحاق‌ شاطبی‌ (د ۷۹۰ق‌/ ۱۳۸۸م‌) از صاحب‌نظران‌ مالکی‌ که‌ به‌ مفتوح‌ دانستن‌ باب‌ اجتهاد شهرت‌ یافته‌، نیز در کتاب‌ مشهور الموافقات‌ فی‌ اصول‌ الشریعه‌، شیوه‌ای‌ بدیع‌ و ویژه‌ در طرح‌ مباحث‌ پیش‌ گرفته‌ است‌. وی‌ که‌ با هدف‌ دستیابی‌ به‌ ابزاری‌ کاربردی‌ برای‌ اجتهاد به‌ علم‌ اصول‌ می‌نگریسته‌، با نگرشی‌ زیربنایی‌ به‌ مبانی‌ کلامی‌ مسأله تکلیف‌، به‌ بازنگری‌ اساسی‌ در فلسفه تشریع‌ پرداخته‌ است‌ و روشهایی‌ را در کاربرد، پیشنهاد کرده‌، یا توسعه‌ داده‌ است‌ که‌ در رأس‌ آن‌ باید از گسترش‌ کاربرد استصلاح‌ یاد کرد. در واقع‌ بخش‌ اعظم‌ این‌ اثر، مباحثی‌ نظری‌ از گونه یاد شده‌ است‌ و تنها ثلثی‌ از کتاب‌، با عنوان‌ «کتاب‌ الادله‌»، مباحث‌ معمول‌ در کتب‌ اصولی‌ را در بر دارد.
ابواسحاق‌ شاطبی‌ (د ۷۹۰ق‌/ ۱۳۸۸م‌) از صاحب‌نظران‌ مالکی‌ که‌ به‌ مفتوح‌ دانستن‌ باب‌ اجتهاد شهرت‌ یافته‌، نیز در کتاب‌ مشهور الموافقات‌ فی‌ اصول‌ الشریعه‌، شیوه‌ای‌ بدیع‌ و ویژه‌ در طرح‌ مباحث‌ پیش‌ گرفته‌ است‌. وی‌ که‌ با هدف‌ دستیابی‌ به‌ ابزاری‌ کاربردی‌ برای‌ اجتهاد به‌ علم‌ اصول‌ می‌نگریسته‌، با نگرشی‌ زیربنایی‌ به‌ مبانی‌ کلامی‌ مسأله تکلیف‌، به‌ بازنگری‌ اساسی‌ در فلسفه تشریع‌ پرداخته‌ است‌ و روشهایی‌ را در کاربرد، پیشنهاد کرده‌، یا توسعه‌ داده‌ است‌ که‌ در رأس‌ آن‌ باید از گسترش‌ کاربرد استصلاح‌ یاد کرد. در واقع‌ بخش‌ اعظم‌ این‌ اثر، مباحثی‌ نظری‌ از گونه یاد شده‌ است‌ و تنها ثلثی‌ از کتاب‌، با عنوان‌ «کتاب‌ الادله‌»، مباحث‌ معمول‌ در کتب‌ اصولی‌ را در بر دارد.


اصول‌ فقه‌ در مکاتب‌ شیعه‌
=اصول‌ فقه‌ در مکاتب‌ شیعه‌=
[ویرایش]




← فقیهان‌ امامیه‌ و نخستین‌ آثار اصولی‌


== فقیهان‌ امامیه‌ و نخستین‌ آثار اصولی‌==
در نگرشی‌ گذرا بر جناحهای‌ موجود در حوزه‌های‌ فقه‌ متقدم‌ امامیه‌، باید گفت‌ که‌ با وجود کاستی‌ منابع‌، می‌توان‌ برپایه موضعگیریهای‌ مربوط به‌ کاربرد ادله گوناگون‌ فقهی‌، در سده‌های‌ ۲ و ۳ق‌ چند جناح‌ نسبتاً متمایز را تمییز داد که‌ در فقه‌ خود اندیشه‌ای‌ تحلیلی‌ فراتر از متون‌ روایات‌ را به‌ کار می‌بسته‌اند. اگرچه‌ در این‌ بررسی‌، حلقه تعلیم‌ کسانی‌ چون‌ زراره بن‌ اعین‌، محمد بن‌ مسلم‌، ابوبصیر و حلقه مهم‌ هشام‌ بن‌ سالم‌ جای‌ مطالعه‌ دارد، اما در این‌ میان‌ حلقه هشام‌ بن‌ حکم‌ و پیروان‌ او در تدوین‌ نخستین‌ آثار امامیه‌ در اصول‌، از جایگاهی‌ ممتاز برخوردار است‌. [۱۳۴]
در نگرشی‌ گذرا بر جناحهای‌ موجود در حوزه‌های‌ فقه‌ متقدم‌ امامیه‌، باید گفت‌ که‌ با وجود کاستی‌ منابع‌، می‌توان‌ برپایه موضعگیریهای‌ مربوط به‌ کاربرد ادله گوناگون‌ فقهی‌، در سده‌های‌ ۲ و ۳ق‌ چند جناح‌ نسبتاً متمایز را تمییز داد که‌ در فقه‌ خود اندیشه‌ای‌ تحلیلی‌ فراتر از متون‌ روایات‌ را به‌ کار می‌بسته‌اند. اگرچه‌ در این‌ بررسی‌، حلقه تعلیم‌ کسانی‌ چون‌ زراره بن‌ اعین‌، محمد بن‌ مسلم‌، ابوبصیر و حلقه مهم‌ هشام‌ بن‌ سالم‌ جای‌ مطالعه‌ دارد، اما در این‌ میان‌ حلقه هشام‌ بن‌ حکم‌ و پیروان‌ او در تدوین‌ نخستین‌ آثار امامیه‌ در اصول‌، از جایگاهی‌ ممتاز برخوردار است‌. [۱۳۴]
مهم‌ترین‌ مسائل‌ مورد بحث‌ در محاضرات‌ درون‌ مذهبی‌ و بین‌المذاهبی‌ امامیه‌ در این‌ دوره‌، دو مسأله پرسابقه اختلاف‌ الحدیث‌ و اجتهاد الرأی‌ بوده‌ است‌. برای‌ ورود در سخن‌، باید به‌ اثری‌ تألیف‌ حمیری‌ با عنوان‌ کتاب‌ ما بین‌ هشام‌ بن‌ الحکم‌ و هشام‌ بن‌ سالم‌ و (قرائت‌ پیشنهادی‌: فی‌) القیاس‌ و الارواح‌ و الجنة و النار و الحدیثین‌ المختلفین‌ [۱۳۵] اشاره‌ کرد که‌ آشکارا نشان‌ می‌دهد، در موضوعات‌ یاد شده‌، میان‌ مواضع‌ این‌ دو هشام‌ به‌ عنوان‌ نماینده دو طرز فکر، اختلاف‌ بارزی‌ وجود داشته‌ است‌.
مهم‌ترین‌ مسائل‌ مورد بحث‌ در محاضرات‌ درون‌ مذهبی‌ و بین‌المذاهبی‌ امامیه‌ در این‌ دوره‌، دو مسأله پرسابقه اختلاف‌ الحدیث‌ و اجتهاد الرأی‌ بوده‌ است‌. برای‌ ورود در سخن‌، باید به‌ اثری‌ تألیف‌ حمیری‌ با عنوان‌ کتاب‌ ما بین‌ هشام‌ بن‌ الحکم‌ و هشام‌ بن‌ سالم‌ و (قرائت‌ پیشنهادی‌: فی‌) القیاس‌ و الارواح‌ و الجنة و النار و الحدیثین‌ المختلفین‌ [۱۳۵] اشاره‌ کرد که‌ آشکارا نشان‌ می‌دهد، در موضوعات‌ یاد شده‌، میان‌ مواضع‌ این‌ دو هشام‌ به‌ عنوان‌ نماینده دو طرز فکر، اختلاف‌ بارزی‌ وجود داشته‌ است‌.
خط ۱۴۱: خط ۱۴۰:
از جمله‌ متون‌ کهن‌ امامی‌ که‌ باید در اینجا به‌ عنوان‌ تألیفی‌ مرتبط با اصول‌ فقه‌ و به‌ طور خاص‌ مباحث‌ الفاظ و دلیل‌ کتاب‌ از آن‌ یاد شود، متنی‌ مجهول‌ المؤلف‌ و بی‌عنوان‌ مشهور به‌ تفسیر نعمانی‌ است‌ که‌ زمان‌ تألیف‌ آن‌ نباید دیرتر از سده ۳ق‌ بوده‌ باشد. [۱۴۴] [۱۴۵] اگرچه‌ در بادی‌ نظر، این‌ متن‌ تألیفی‌ در علوم‌ قرآنی‌ به‌ شمار می‌آید و ارتباط آن‌ با مباحث‌ اصولی‌ غریب‌ می‌نماید، اما به‌ نگاهی‌ ژرف‌تر، بخشهایی‌ از آن‌، نمونه‌ای‌ بی‌نظیر از نوشته‌ای‌ کهن‌ و موشکافانه‌ در برخی‌ مباحث‌ ریز الفاظ و دلیل‌ کتاب‌ از علم‌ اصول‌ به‌ شیوه‌ای‌ گاه‌ سامان‌ یافته‌تر از الرساله شافعی‌ است‌. [۱۴۶]
از جمله‌ متون‌ کهن‌ امامی‌ که‌ باید در اینجا به‌ عنوان‌ تألیفی‌ مرتبط با اصول‌ فقه‌ و به‌ طور خاص‌ مباحث‌ الفاظ و دلیل‌ کتاب‌ از آن‌ یاد شود، متنی‌ مجهول‌ المؤلف‌ و بی‌عنوان‌ مشهور به‌ تفسیر نعمانی‌ است‌ که‌ زمان‌ تألیف‌ آن‌ نباید دیرتر از سده ۳ق‌ بوده‌ باشد. [۱۴۴] [۱۴۵] اگرچه‌ در بادی‌ نظر، این‌ متن‌ تألیفی‌ در علوم‌ قرآنی‌ به‌ شمار می‌آید و ارتباط آن‌ با مباحث‌ اصولی‌ غریب‌ می‌نماید، اما به‌ نگاهی‌ ژرف‌تر، بخشهایی‌ از آن‌، نمونه‌ای‌ بی‌نظیر از نوشته‌ای‌ کهن‌ و موشکافانه‌ در برخی‌ مباحث‌ ریز الفاظ و دلیل‌ کتاب‌ از علم‌ اصول‌ به‌ شیوه‌ای‌ گاه‌ سامان‌ یافته‌تر از الرساله شافعی‌ است‌. [۱۴۶]


اصول‌ متکلمان‌ در دهه‌های‌ گذار به‌ سده ۴ق‌
== اصول‌ متکلمان‌ در دهه‌های‌ گذار به‌ سده ۴ق‌==
 
در این‌ دهه‌ها اندیشه غالب‌ بر محافل‌ فقهی‌ امامیه‌، اندیشه اصحاب‌ حدیث‌ بود که‌ در تألیف‌ آثار فقهی‌ خود از متون‌ احادیث‌ بهره‌ می‌جستند و با گریز از برخوردهای‌ درایی‌ و نظری‌ در فقه‌، خود را نیازمند دانشی‌ به‌ نام‌ اصول‌ فقه‌ نمی‌دیدند. در این‌ دوره‌، مکتب‌ متکلمان‌ متقدم‌ امامیه‌، یعنی‌ پیروان‌ هشام‌ بن‌ حکم‌ روی‌ به‌ انقراض‌ نهاده‌ بود و منتسب‌ شدن‌ِ اندیشه‌های‌ خاص‌ِ معتزلیان‌ِ کناره‌ گرفته‌ - چون‌ ابن‌راوندی‌ - به‌ محافل‌ امامیه‌، هم‌ خویشان‌ و هم‌ بیگانگان‌ را آزرده‌ ساخته‌ بود. [۱۴۷]
در این‌ دهه‌ها اندیشه غالب‌ بر محافل‌ فقهی‌ امامیه‌، اندیشه اصحاب‌ حدیث‌ بود که‌ در تألیف‌ آثار فقهی‌ خود از متون‌ احادیث‌ بهره‌ می‌جستند و با گریز از برخوردهای‌ درایی‌ و نظری‌ در فقه‌، خود را نیازمند دانشی‌ به‌ نام‌ اصول‌ فقه‌ نمی‌دیدند. در این‌ دوره‌، مکتب‌ متکلمان‌ متقدم‌ امامیه‌، یعنی‌ پیروان‌ هشام‌ بن‌ حکم‌ روی‌ به‌ انقراض‌ نهاده‌ بود و منتسب‌ شدن‌ِ اندیشه‌های‌ خاص‌ِ معتزلیان‌ِ کناره‌ گرفته‌ - چون‌ ابن‌راوندی‌ - به‌ محافل‌ امامیه‌، هم‌ خویشان‌ و هم‌ بیگانگان‌ را آزرده‌ ساخته‌ بود. [۱۴۷]
در واقع‌ آغازگر حرکت‌ نوین‌ کلامی‌ در محافل‌ امامیه‌ در چنین‌ شرایطی‌، ابوسهل‌ نوبختی‌ (د ۳۱۱ق‌/ ۹۲۳م‌)، متکلم‌ نامدار امامی‌ بود که‌ توانست‌ یک‌ نظام‌ جامع‌ کلامی‌ با ویژگیهای‌ مذهب‌ امامی‌ را عرضه‌ کند که‌ بر پاسخگویی‌ به‌ حملات‌ متکلمان‌ِ مخالف‌ توانا باشد و کلام‌ امامی‌ را از نو رونق‌ بخشد. دستگاه‌ کلامیی‌ که‌ ابوسهل‌ ارائه‌ کرد، اگرچه‌ در زبان‌ گفتار در مقام‌ تعریف‌ مصطلحات‌ و شیوه استدلال‌، و نیز از حیث‌ پردازش‌ مباحث‌ و باب‌بندی‌ با کلام‌ آن‌ روز معتزله‌ سازگاری‌ بسیار داشت‌، اما از حیث‌ موضع‌گیریها، راه‌ دفاع‌ از مواضع‌ سنتی‌ امامیه‌ را در پیش‌ گرفته‌ بود. [۱۴۸][۱۴۹]با این‌ مقدمه‌ باید گفت‌ که‌ پرداختن‌ ابوسهل‌ به‌ مباحث‌ اصول‌ فقه‌ نیز در واقع‌ به‌ شیوه متکلمان‌ آن‌ روزگار، بخشی‌ از تحقیقات‌ کلامی‌ او بوده‌ است‌. این‌ برداشت‌ که‌ ابوسهل‌ در روش‌ اصولی‌ خود به‌ مکتب‌ ظاهری‌ گرایش‌ یافته‌ باشد بر پایه‌ای‌ استوار نیست‌.
در واقع‌ آغازگر حرکت‌ نوین‌ کلامی‌ در محافل‌ امامیه‌ در چنین‌ شرایطی‌، ابوسهل‌ نوبختی‌ (د ۳۱۱ق‌/ ۹۲۳م‌)، متکلم‌ نامدار امامی‌ بود که‌ توانست‌ یک‌ نظام‌ جامع‌ کلامی‌ با ویژگیهای‌ مذهب‌ امامی‌ را عرضه‌ کند که‌ بر پاسخگویی‌ به‌ حملات‌ متکلمان‌ِ مخالف‌ توانا باشد و کلام‌ امامی‌ را از نو رونق‌ بخشد. دستگاه‌ کلامیی‌ که‌ ابوسهل‌ ارائه‌ کرد، اگرچه‌ در زبان‌ گفتار در مقام‌ تعریف‌ مصطلحات‌ و شیوه استدلال‌، و نیز از حیث‌ پردازش‌ مباحث‌ و باب‌بندی‌ با کلام‌ آن‌ روز معتزله‌ سازگاری‌ بسیار داشت‌، اما از حیث‌ موضع‌گیریها، راه‌ دفاع‌ از مواضع‌ سنتی‌ امامیه‌ را در پیش‌ گرفته‌ بود. [۱۴۸][۱۴۹]با این‌ مقدمه‌ باید گفت‌ که‌ پرداختن‌ ابوسهل‌ به‌ مباحث‌ اصول‌ فقه‌ نیز در واقع‌ به‌ شیوه متکلمان‌ آن‌ روزگار، بخشی‌ از تحقیقات‌ کلامی‌ او بوده‌ است‌. این‌ برداشت‌ که‌ ابوسهل‌ در روش‌ اصولی‌ خود به‌ مکتب‌ ظاهری‌ گرایش‌ یافته‌ باشد بر پایه‌ای‌ استوار نیست‌.
خط ۱۵۰: خط ۱۴۸:
از میان‌ متکلمان‌ فقیه‌ در نیمه اول‌ سده ۴ق‌، آن‌کس‌ که‌ به‌ عنوان‌ شخصیتی‌ صاحب‌ مکتب‌ شهرت‌ یافته‌، و اثر مستقلی‌ از او در اصول‌ شناخته‌ نشده‌، ابن‌ابی‌عقیل‌ عمانی‌ است‌ که‌ بر پایه مطالعه آراء، شیوه فقهی‌ او را می‌توان‌ نزدیک‌ به‌ شیوه متکلمان‌ معتزلی‌ در «استخراج‌»، البته‌ با اساس‌ نهادن‌ تعالیم‌ ائمه اهل‌ بیت‌ (علیه‌السلام) دانست‌. مدرسی‌ طباطبایی‌ بر پایه نگرش‌ تحلیلی‌ بر آراء منقول‌ از ابن‌ ابی‌عقیل‌، روش‌ فقهی‌ او را استوار بر قواعد کلی‌ قرآنی‌ و احادیث‌ مشهور و مسلم‌ (مُجمع‌ٌ علیه‌) دانسته‌ است‌ که‌ با شیوه‌های‌ اصولی‌ شناخته‌ شده‌ از متکلمان‌ متقدم‌ سازگاری‌ دارد.
از میان‌ متکلمان‌ فقیه‌ در نیمه اول‌ سده ۴ق‌، آن‌کس‌ که‌ به‌ عنوان‌ شخصیتی‌ صاحب‌ مکتب‌ شهرت‌ یافته‌، و اثر مستقلی‌ از او در اصول‌ شناخته‌ نشده‌، ابن‌ابی‌عقیل‌ عمانی‌ است‌ که‌ بر پایه مطالعه آراء، شیوه فقهی‌ او را می‌توان‌ نزدیک‌ به‌ شیوه متکلمان‌ معتزلی‌ در «استخراج‌»، البته‌ با اساس‌ نهادن‌ تعالیم‌ ائمه اهل‌ بیت‌ (علیه‌السلام) دانست‌. مدرسی‌ طباطبایی‌ بر پایه نگرش‌ تحلیلی‌ بر آراء منقول‌ از ابن‌ ابی‌عقیل‌، روش‌ فقهی‌ او را استوار بر قواعد کلی‌ قرآنی‌ و احادیث‌ مشهور و مسلم‌ (مُجمع‌ٌ علیه‌) دانسته‌ است‌ که‌ با شیوه‌های‌ اصولی‌ شناخته‌ شده‌ از متکلمان‌ متقدم‌ سازگاری‌ دارد.


ابن‌جنید، مدافع‌ قیاس‌ در اصول‌ امامی‌
== ابن‌جنید، مدافع‌ قیاس‌ در اصول‌ امامی‌==
 
در نیمه دوم‌ سده ۴ق‌، در محافل‌ فقهی‌ امامیه‌، ابن‌جنید اسکافی‌ شخصیتی‌ استثنایی‌ است‌ که‌ با اتخاذ روشی‌ نزدیک‌ به‌ روشهای‌ اصحاب‌ رأی‌، نظام‌ فقهی‌ - اصولی‌ کاملاً متفاوتی‌ را عرضه‌ می‌کرد که‌ به‌ سختی‌ می‌توان‌ در جست‌وجو از پیشینه‌، آن‌ را با مکتبی‌ خاص‌ در میان‌ مکاتب‌ امامیه‌ پیوسته‌ دانست‌. ردیه‌ای‌ که‌ ابن‌جنید بر زجّاجی‌ نیشابوری‌ نوشته‌، و در آن‌ به‌ دفاع‌ از فضل‌ بن‌ شاذان‌ برخاسته‌ است‌ [۱۶۴] - اگرچه‌ در باره مندرجات‌ آن‌ آگاهی‌ کافی‌ در دست‌ نیست‌ - اجمالاً می‌تواند نشانگر این‌ نکته‌ باشد که‌ ابن‌جنید شخصاً مایل‌ بوده‌ است‌ تا اندیشه خود را در راستای‌ اندیشه فضل‌ و با قدری‌ تعمیم‌ در پیوند با مکتب‌ هشام‌ بن‌ حکم‌ رقم‌ زند.
در نیمه دوم‌ سده ۴ق‌، در محافل‌ فقهی‌ امامیه‌، ابن‌جنید اسکافی‌ شخصیتی‌ استثنایی‌ است‌ که‌ با اتخاذ روشی‌ نزدیک‌ به‌ روشهای‌ اصحاب‌ رأی‌، نظام‌ فقهی‌ - اصولی‌ کاملاً متفاوتی‌ را عرضه‌ می‌کرد که‌ به‌ سختی‌ می‌توان‌ در جست‌وجو از پیشینه‌، آن‌ را با مکتبی‌ خاص‌ در میان‌ مکاتب‌ امامیه‌ پیوسته‌ دانست‌. ردیه‌ای‌ که‌ ابن‌جنید بر زجّاجی‌ نیشابوری‌ نوشته‌، و در آن‌ به‌ دفاع‌ از فضل‌ بن‌ شاذان‌ برخاسته‌ است‌ [۱۶۴] - اگرچه‌ در باره مندرجات‌ آن‌ آگاهی‌ کافی‌ در دست‌ نیست‌ - اجمالاً می‌تواند نشانگر این‌ نکته‌ باشد که‌ ابن‌جنید شخصاً مایل‌ بوده‌ است‌ تا اندیشه خود را در راستای‌ اندیشه فضل‌ و با قدری‌ تعمیم‌ در پیوند با مکتب‌ هشام‌ بن‌ حکم‌ رقم‌ زند.
ابن‌جنید در روشهای‌ اصولی‌، برخلاف‌ روش‌ مشهور متکلمان‌ و اصحاب‌ حدیث‌ امامی‌ عصر خود، به‌ صراحت‌ حجیت‌ قیاس‌ و عمل‌ به‌ اجتهاد الرأی‌ را مطرح‌ می‌کرد و در این‌ باره‌ آثاری‌ نیز پرداخته‌ بود. [۱۶۵][۱۶۶] وی‌ این‌ روش‌ خود را در مذهب‌ امامی‌ بدعت‌ نمی‌شمرد و بر آن‌ بود که‌ مسأله قیاس‌ و رأی‌، در دوره‌ای‌ میان‌ روزگار ائمه‌ (علیه‌السلام) تا عصر او، در پس‌ پرده‌ای‌ از ابهام‌ و حتی‌ ستر عامدانه‌ دگرگون‌ جلوه‌گر شده‌ است‌. اگرچه‌ ابن‌جنید این‌ باور را در دو اثر اصولی‌ مطرح‌ ساخته‌ است‌ که‌ اکنون‌ در ردیف‌ آثار از دست‌رفته‌ جای‌ گرفته‌اند، اما عناوین‌ این‌ دو به‌صورت‌ کشف‌ التمویه‌ و الالباس‌ علی‌ اغمار الشیعة فی‌ امرالقیاس‌ و اظهار ماستره‌ اهل‌ العناد من‌الروایة عن‌ ائمة العترة فی‌ امر الاجتهاد [۱۶۷] هر یک‌ به‌ اندازه کتابی‌ در این‌ باره‌، مطلب‌ در بردارد.
ابن‌جنید در روشهای‌ اصولی‌، برخلاف‌ روش‌ مشهور متکلمان‌ و اصحاب‌ حدیث‌ امامی‌ عصر خود، به‌ صراحت‌ حجیت‌ قیاس‌ و عمل‌ به‌ اجتهاد الرأی‌ را مطرح‌ می‌کرد و در این‌ باره‌ آثاری‌ نیز پرداخته‌ بود. [۱۶۵][۱۶۶] وی‌ این‌ روش‌ خود را در مذهب‌ امامی‌ بدعت‌ نمی‌شمرد و بر آن‌ بود که‌ مسأله قیاس‌ و رأی‌، در دوره‌ای‌ میان‌ روزگار ائمه‌ (علیه‌السلام) تا عصر او، در پس‌ پرده‌ای‌ از ابهام‌ و حتی‌ ستر عامدانه‌ دگرگون‌ جلوه‌گر شده‌ است‌. اگرچه‌ ابن‌جنید این‌ باور را در دو اثر اصولی‌ مطرح‌ ساخته‌ است‌ که‌ اکنون‌ در ردیف‌ آثار از دست‌رفته‌ جای‌ گرفته‌اند، اما عناوین‌ این‌ دو به‌صورت‌ کشف‌ التمویه‌ و الالباس‌ علی‌ اغمار الشیعة فی‌ امرالقیاس‌ و اظهار ماستره‌ اهل‌ العناد من‌الروایة عن‌ ائمة العترة فی‌ امر الاجتهاد [۱۶۷] هر یک‌ به‌ اندازه کتابی‌ در این‌ باره‌، مطلب‌ در بردارد.
خط ۱۵۷: خط ۱۵۴:
گفتنی‌ است‌ که‌ تعالیم‌ ابن‌جنید به‌ رغم‌ بی‌ عنایتی‌ عراقیان‌ نسبت‌ به‌ آن‌، در خراسان‌ که‌ حوزه نفوذ تعالیم‌ فضل‌ بن‌ شاذان‌ بوده‌، دست‌ کم‌ در زمان‌ حیاتش‌ از پذیرش‌ ویژه‌ای‌ برخوردار بوده‌ است‌. [۱۷۰] از همفکران‌ شناخته‌ شده ابن‌جنید در عراق‌، البته‌ در دوره‌های‌ بعد، شریف‌ رضی‌ (د ۴۰۶ق‌/ ۱۰۱۵م‌) است‌ که‌ در آثار خود، اصول‌ فقه‌ را به‌ طور عام‌، و اجتهاد الرأی‌ و قیاس‌ را به‌ طور خاص‌ با سبکی‌ نزدیک‌ به‌ ابن‌جنید مطرح‌ نموده‌ است‌. [۱۷۱]
گفتنی‌ است‌ که‌ تعالیم‌ ابن‌جنید به‌ رغم‌ بی‌ عنایتی‌ عراقیان‌ نسبت‌ به‌ آن‌، در خراسان‌ که‌ حوزه نفوذ تعالیم‌ فضل‌ بن‌ شاذان‌ بوده‌، دست‌ کم‌ در زمان‌ حیاتش‌ از پذیرش‌ ویژه‌ای‌ برخوردار بوده‌ است‌. [۱۷۰] از همفکران‌ شناخته‌ شده ابن‌جنید در عراق‌، البته‌ در دوره‌های‌ بعد، شریف‌ رضی‌ (د ۴۰۶ق‌/ ۱۰۱۵م‌) است‌ که‌ در آثار خود، اصول‌ فقه‌ را به‌ طور عام‌، و اجتهاد الرأی‌ و قیاس‌ را به‌ طور خاص‌ با سبکی‌ نزدیک‌ به‌ ابن‌جنید مطرح‌ نموده‌ است‌. [۱۷۱]


آموزش‌ اصولی‌ در حلقه‌های‌ شیخ‌ مفید و سید مرتضی‌
== آموزش‌ اصولی‌ در حلقه‌های‌ شیخ‌ مفید و سید مرتضی‌==
 
دو دهه پایانی‌ سده ۴ق‌ را باید نقطه عطفی‌ در تاریخ‌ اصول‌ امامی‌ دانست‌؛ چه‌، با ظهور شیخ‌ مفید (د ۴۱۳ق‌/ ۱۰۲۲م‌) و پس‌ از او سید مرتضی‌ (د ۴۳۶ق‌/ ۱۰۴۴م‌)، دو فقیه‌ متکلم‌، جریانی‌ در عراق‌ برای‌ نظام‌ دادن‌ به‌ مبانی‌ فقه‌ امامیه‌ و تدوین‌ اصول‌ فقه‌ پدید آمد که‌ در پایه‌، ادامه مسیر پیشین‌ متکلمان‌ بود. با وجود تفاوتهایی‌ که‌ در جزئیات‌ میان‌ تعالیم‌ این‌ دو دیده‌ می‌شد، در کلیات‌ اندیشه اصولی‌ آنان‌ در یک‌ سو قرار داشت‌. روش‌ فقهی‌ مفید و سید مرتضی به‌ شیوه معمول‌ متکلمان‌، بر پایه نفی‌ حجیت‌ خبر واحد بنا شده‌ بود و به‌ اخبار آحاد تنها در صورتی‌ استناد می‌شد که‌ مضمون‌ آنها با قراینی‌ خارجی‌ تأیید گردد. [۱۷۲][۱۷۳]
دو دهه پایانی‌ سده ۴ق‌ را باید نقطه عطفی‌ در تاریخ‌ اصول‌ امامی‌ دانست‌؛ چه‌، با ظهور شیخ‌ مفید (د ۴۱۳ق‌/ ۱۰۲۲م‌) و پس‌ از او سید مرتضی‌ (د ۴۳۶ق‌/ ۱۰۴۴م‌)، دو فقیه‌ متکلم‌، جریانی‌ در عراق‌ برای‌ نظام‌ دادن‌ به‌ مبانی‌ فقه‌ امامیه‌ و تدوین‌ اصول‌ فقه‌ پدید آمد که‌ در پایه‌، ادامه مسیر پیشین‌ متکلمان‌ بود. با وجود تفاوتهایی‌ که‌ در جزئیات‌ میان‌ تعالیم‌ این‌ دو دیده‌ می‌شد، در کلیات‌ اندیشه اصولی‌ آنان‌ در یک‌ سو قرار داشت‌. روش‌ فقهی‌ مفید و سید مرتضی به‌ شیوه معمول‌ متکلمان‌، بر پایه نفی‌ حجیت‌ خبر واحد بنا شده‌ بود و به‌ اخبار آحاد تنها در صورتی‌ استناد می‌شد که‌ مضمون‌ آنها با قراینی‌ خارجی‌ تأیید گردد. [۱۷۲][۱۷۳]
شیخ‌ مفید در مقایسه‌ای‌ که‌ در اوائل‌ المقالات‌ خود مطرح‌ نموده‌ است‌، بر نفی‌ حجیت‌ خبر واحد به‌ عنوان‌ دیدگاه‌ مشترک‌ همفکران‌ خود و غالب‌ معتزله‌ تکیه‌ کرده‌، [۱۷۴] و در دیگر آثارش‌، به‌ عنوان‌ رهگشایی‌ در به‌کارگیری‌ اخبار، اخذ به‌ اخبار «مُجمع‌ٌ علیه‌» در میان‌ طایفه‌ را لازم‌ شمرده‌ است‌. [۱۷۵][۱۷۶] به‌سان‌ ابزاری‌ در رفع‌ خلا´ محسوس‌ از نفی‌ حجیت‌ اخبار آحاد، کاربرد «اجماع‌ طایفه امامیه‌» نیز به‌ عنوان‌ مستندی‌ مستقل‌، در اندک‌ بازمانده‌ها از فقه‌ استدلالی‌ شیخ‌ مفید دیده‌ می‌شود [۱۷۷][۱۷۸][۱۷۹] و در فقه‌ سید مرتضی‌ کاربرد آن‌ به‌ اوج‌ رسیده‌ است‌. سید مرتضی خود به‌ صراحت‌ بیان‌ کرده‌ که‌ از نظر او، استنباط بیش‌تر احکام‌ شرعی‌ بر پایه اجماع‌ طایفه ‌استوار است‌. [۱۸۰][۱۸۱] [۱۸۲]
شیخ‌ مفید در مقایسه‌ای‌ که‌ در اوائل‌ المقالات‌ خود مطرح‌ نموده‌ است‌، بر نفی‌ حجیت‌ خبر واحد به‌ عنوان‌ دیدگاه‌ مشترک‌ همفکران‌ خود و غالب‌ معتزله‌ تکیه‌ کرده‌، [۱۷۴] و در دیگر آثارش‌، به‌ عنوان‌ رهگشایی‌ در به‌کارگیری‌ اخبار، اخذ به‌ اخبار «مُجمع‌ٌ علیه‌» در میان‌ طایفه‌ را لازم‌ شمرده‌ است‌. [۱۷۵][۱۷۶] به‌سان‌ ابزاری‌ در رفع‌ خلا´ محسوس‌ از نفی‌ حجیت‌ اخبار آحاد، کاربرد «اجماع‌ طایفه امامیه‌» نیز به‌ عنوان‌ مستندی‌ مستقل‌، در اندک‌ بازمانده‌ها از فقه‌ استدلالی‌ شیخ‌ مفید دیده‌ می‌شود [۱۷۷][۱۷۸][۱۷۹] و در فقه‌ سید مرتضی‌ کاربرد آن‌ به‌ اوج‌ رسیده‌ است‌. سید مرتضی خود به‌ صراحت‌ بیان‌ کرده‌ که‌ از نظر او، استنباط بیش‌تر احکام‌ شرعی‌ بر پایه اجماع‌ طایفه ‌استوار است‌. [۱۸۰][۱۸۱] [۱۸۲]
خط ۱۶۴: خط ۱۶۰:
در بررسی‌ سرفصلها، جالب‌ توجه‌ است‌ که‌ در التذکرة شیخ‌ مفید، بحث‌ در چارچوبی‌ کاملاً متفاوت‌ با چارچوب‌ معمول‌ در کتب‌ اصولی‌، از جمله‌ الذریعه‌ شکل‌ گرفته‌، و «اصول‌ احکام‌ شرعی‌» سه‌ چیز شمرده‌ شده‌ است‌: نخست‌ کتاب‌ خدا، دیگر سنت‌ پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) و سپس‌ اقوال‌ ائمة طاهرین‌ (علیه‌السلام)، و در پی‌ آن‌، راههای‌ رسیدن‌ به‌ شناخت‌ِ (حکم‌) مشروع‌ از این‌ اصول‌ سه‌گانه‌، عقل‌، زبان‌ (لسان‌) و اخبار دانسته‌ شده‌ است‌. [۱۸۹]
در بررسی‌ سرفصلها، جالب‌ توجه‌ است‌ که‌ در التذکرة شیخ‌ مفید، بحث‌ در چارچوبی‌ کاملاً متفاوت‌ با چارچوب‌ معمول‌ در کتب‌ اصولی‌، از جمله‌ الذریعه‌ شکل‌ گرفته‌، و «اصول‌ احکام‌ شرعی‌» سه‌ چیز شمرده‌ شده‌ است‌: نخست‌ کتاب‌ خدا، دیگر سنت‌ پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) و سپس‌ اقوال‌ ائمة طاهرین‌ (علیه‌السلام)، و در پی‌ آن‌، راههای‌ رسیدن‌ به‌ شناخت‌ِ (حکم‌) مشروع‌ از این‌ اصول‌ سه‌گانه‌، عقل‌، زبان‌ (لسان‌) و اخبار دانسته‌ شده‌ است‌. [۱۸۹]


شیخ‌ طوسی‌ و پیروان‌ و نقادان‌ آراء وی
== شیخ‌ طوسی‌ و پیروان‌ و نقادان‌ آراء وی==
 
در اصول‌ فقه‌ شیخ‌ طوسی‌ (د ۴۶۰ق‌/ ۱۰۶۸م‌) که‌ آن‌ را می‌توان‌ پلی‌ میان‌ اصول‌ متکلمان‌ و باور اصحاب‌ حدیث‌ به‌ شمار آورد، در مورد حجیت‌ خبر واحد تحولی‌ اساسی‌ دیده‌ می‌شود. موضع‌گیری‌ شیخ‌ طوسی‌ در تأیید حجیت‌ خبر واحد بیش‌ از آنکه‌ تحولی‌ کاربردی‌ را در فقه‌ پدیدار سازد، همان‌گونه‌ که‌ او خود در کتاب‌ اصولیش‌ اشاره‌ کرده‌، تغییری‌ در نگرشهای‌ نظری‌، و به‌ تعبیری‌ واضح‌تر تجدید نظری‌ اصولی‌ است‌؛ چه‌، در واقع‌ بخش‌ وسیعی‌ از فقه‌ متکلمان‌ بغداد ، پیش‌تر بر پایه اخبار آحادی‌ نهاده‌ شده‌ بود که‌ ضعف‌ سندی‌ آنها، با اجماع‌ طایفه‌ بر خبر جبران‌ می‌شد و در عمل‌، شیخ‌ طوسی‌ نیز همان‌ اخبار را عمدتاً در مستندات‌ نقلی‌ فقه‌ خود نهاده‌ بود. به‌ بیان‌ شیخ‌ طوسی‌ در تشریح‌ مسأله‌، مخالفت‌ با حجیت‌ خبر واحد که‌ از فقیهان‌ امامی‌ شهرت‌ یافته‌، مخالفتی‌ نظری‌ با اخبار آحاد متداول‌ در محافل‌ اهل‌ سنت‌ بوده‌ است‌ و عملاً این‌ فقیهان‌ در عمل‌ به‌ اخبار متداول‌ و «معمول‌ٌ به‌» نزد اصحاب‌، تردیدی‌ به‌ خود راه‌ نداده‌اند. [۱۹۰]
در اصول‌ فقه‌ شیخ‌ طوسی‌ (د ۴۶۰ق‌/ ۱۰۶۸م‌) که‌ آن‌ را می‌توان‌ پلی‌ میان‌ اصول‌ متکلمان‌ و باور اصحاب‌ حدیث‌ به‌ شمار آورد، در مورد حجیت‌ خبر واحد تحولی‌ اساسی‌ دیده‌ می‌شود. موضع‌گیری‌ شیخ‌ طوسی‌ در تأیید حجیت‌ خبر واحد بیش‌ از آنکه‌ تحولی‌ کاربردی‌ را در فقه‌ پدیدار سازد، همان‌گونه‌ که‌ او خود در کتاب‌ اصولیش‌ اشاره‌ کرده‌، تغییری‌ در نگرشهای‌ نظری‌، و به‌ تعبیری‌ واضح‌تر تجدید نظری‌ اصولی‌ است‌؛ چه‌، در واقع‌ بخش‌ وسیعی‌ از فقه‌ متکلمان‌ بغداد ، پیش‌تر بر پایه اخبار آحادی‌ نهاده‌ شده‌ بود که‌ ضعف‌ سندی‌ آنها، با اجماع‌ طایفه‌ بر خبر جبران‌ می‌شد و در عمل‌، شیخ‌ طوسی‌ نیز همان‌ اخبار را عمدتاً در مستندات‌ نقلی‌ فقه‌ خود نهاده‌ بود. به‌ بیان‌ شیخ‌ طوسی‌ در تشریح‌ مسأله‌، مخالفت‌ با حجیت‌ خبر واحد که‌ از فقیهان‌ امامی‌ شهرت‌ یافته‌، مخالفتی‌ نظری‌ با اخبار آحاد متداول‌ در محافل‌ اهل‌ سنت‌ بوده‌ است‌ و عملاً این‌ فقیهان‌ در عمل‌ به‌ اخبار متداول‌ و «معمول‌ٌ به‌» نزد اصحاب‌، تردیدی‌ به‌ خود راه‌ نداده‌اند. [۱۹۰]
همچنین‌ از دریچه نگرش‌ نظری‌ و بدون‌ اعتنا به‌ ارزش‌ کاربردی‌، باید یادآور شد که‌ اجماع‌ طایفه‌ در نظریه اصولی‌ شیخ‌ طوسی‌، همچنان‌ از جایگاهی‌ پراهمیت‌ برخوردار بود، [۱۹۱][۱۹۲][۱۹۳] اگرچه‌ با عطف‌ نظر به‌ ژرفنا، انتظار می‌رفت‌ که‌ گسترش‌ دامنه عمل‌ به‌ اخبار، به‌ طور طبیعی‌ از منزلت‌ اجماع‌ در اصول‌ شیخ‌ طوسی‌ کاسته‌ باشد.
همچنین‌ از دریچه نگرش‌ نظری‌ و بدون‌ اعتنا به‌ ارزش‌ کاربردی‌، باید یادآور شد که‌ اجماع‌ طایفه‌ در نظریه اصولی‌ شیخ‌ طوسی‌، همچنان‌ از جایگاهی‌ پراهمیت‌ برخوردار بود، [۱۹۱][۱۹۲][۱۹۳] اگرچه‌ با عطف‌ نظر به‌ ژرفنا، انتظار می‌رفت‌ که‌ گسترش‌ دامنه عمل‌ به‌ اخبار، به‌ طور طبیعی‌ از منزلت‌ اجماع‌ در اصول‌ شیخ‌ طوسی‌ کاسته‌ باشد.
خط ۱۷۵: خط ۱۷۰:
تا آن‌جا که‌ دانسته‌ است‌، نخستین‌ منبع‌ امامی‌ که‌ از ادله اربعه‌ سخن‌ گفته‌، و عقل‌ را چهارمین‌ آنها شمرده‌، کتاب‌ فقهی‌ السرائر ابن‌ ادریس‌ حلی‌ (د ۵۹۸ق‌/ ۱۲۰۲م‌) است‌ که‌ مؤلف‌ در مقدمه آن‌ به‌ اجمال‌ چنین‌ آورده‌: تنها در صورت‌ فقدان‌ دلیلی‌ از کتاب‌، سنت‌ و اجماع‌ به‌ دلیل‌ عقل‌ تمسک‌ می‌گردد. [۲۰۴] اگر چه‌ ابن‌ ادریس‌ توضیحی‌ بر این‌ گفته خویش‌ نمی‌افزاید، ولی‌ با شناخت‌ موجود از شیوه فقهی‌ او و نیز با توجه‌ به‌ تمایزی‌ که‌ بین‌ ادله سه‌ گانه‌ و دلیل‌ عقل‌ از حیث‌ رتبه‌ در استناد قائل‌ شده‌ است‌، می‌توان‌ برداشت‌ کرد که‌ مقصود او از دلیل‌ عقل‌، چیزی‌ جز «اصول‌ عقلی‌» نبوده‌ است‌. این‌ برخورد ابن‌ ادریس‌ با برخورد غزالی‌ قابل‌ مقایسه‌ است‌ که‌ «دلیل‌ العقل‌» را چهارمین‌ از ادله فقه‌ شمرده‌، و در توضیح‌، آن‌ را به‌ اصل‌ برائت‌ باز گردانیده‌ است‌.
تا آن‌جا که‌ دانسته‌ است‌، نخستین‌ منبع‌ امامی‌ که‌ از ادله اربعه‌ سخن‌ گفته‌، و عقل‌ را چهارمین‌ آنها شمرده‌، کتاب‌ فقهی‌ السرائر ابن‌ ادریس‌ حلی‌ (د ۵۹۸ق‌/ ۱۲۰۲م‌) است‌ که‌ مؤلف‌ در مقدمه آن‌ به‌ اجمال‌ چنین‌ آورده‌: تنها در صورت‌ فقدان‌ دلیلی‌ از کتاب‌، سنت‌ و اجماع‌ به‌ دلیل‌ عقل‌ تمسک‌ می‌گردد. [۲۰۴] اگر چه‌ ابن‌ ادریس‌ توضیحی‌ بر این‌ گفته خویش‌ نمی‌افزاید، ولی‌ با شناخت‌ موجود از شیوه فقهی‌ او و نیز با توجه‌ به‌ تمایزی‌ که‌ بین‌ ادله سه‌ گانه‌ و دلیل‌ عقل‌ از حیث‌ رتبه‌ در استناد قائل‌ شده‌ است‌، می‌توان‌ برداشت‌ کرد که‌ مقصود او از دلیل‌ عقل‌، چیزی‌ جز «اصول‌ عقلی‌» نبوده‌ است‌. این‌ برخورد ابن‌ ادریس‌ با برخورد غزالی‌ قابل‌ مقایسه‌ است‌ که‌ «دلیل‌ العقل‌» را چهارمین‌ از ادله فقه‌ شمرده‌، و در توضیح‌، آن‌ را به‌ اصل‌ برائت‌ باز گردانیده‌ است‌.


تحول‌ اصولی‌ در مکتب‌ حله‌
== تحول‌ اصولی‌ در مکتب‌ حله‌==
 
محقق‌ حلی‌ (د ۶۷۶ق‌/ ۱۲۷۷م‌) را باید آغازگر حرکتی‌ تحول‌زا در محافل‌ امامی‌ حله‌ دانست‌ که‌ علامه حلی‌ (د ۷۲۶ق‌/ ۱۳۲۶م‌) آن‌ را به‌ اوج‌ رسانیده‌ است‌. آموزشهای‌ عالمان‌ حله‌ در سده ۷ق‌، اگرچه‌ تعلیمات‌ متکلمان‌ بغداد و شیخ‌ طوسی‌ را پشتوانه خود داشت‌، اما در عمل‌ تحولی‌ بنیادین‌ در نظریه‌های‌ اصولی‌ و هم‌ در روشهای‌ کاربردی‌ فقهی‌ به‌ وجود آورد. حلیان‌ آن‌ اندازه‌ از روزگار متقدمان‌ بغدادی‌ به‌ دور بودند که‌ تعبیرات‌ آنان‌ در باره «اجماع‌» و «عمل‌ِ» اصحاب‌ (طائفه‌) - چه‌ اجماع‌ بر حکمی‌ و چه‌ عمل‌ بر مضمون‌ خبری‌ - برای‌ آنان‌ نامفهوم‌ و دست‌نایافتنی‌ می‌نمود. آنان‌ از درک‌ مستقیمی‌ که‌ شیخ‌ طوسی‌ از روشهای‌ غیررسمی‌ امامیه‌ به‌ روزگار خود داشته‌، و می‌توانسته‌ است‌ با پایه‌ نهادن‌ این‌ درک‌ خود، به‌ راحتی‌ نزاع‌ با متکلمان‌ در باب‌ اخبار آحاد را تنها نزاعی‌ نظری‌ و غیر کاربردی‌ بداند، بهره‌ای‌ نداشته‌اند و اصول‌ شیخ‌ طوسی‌ پس‌ از دو سده‌ رقابت‌ با اصول‌ متکلمان‌، بدون‌ غلبه‌ای‌ قطعی‌، به‌ طبع‌ نیازهای‌ آنان‌ را برطرف‌ نمی‌کرده‌ است‌.
محقق‌ حلی‌ (د ۶۷۶ق‌/ ۱۲۷۷م‌) را باید آغازگر حرکتی‌ تحول‌زا در محافل‌ امامی‌ حله‌ دانست‌ که‌ علامه حلی‌ (د ۷۲۶ق‌/ ۱۳۲۶م‌) آن‌ را به‌ اوج‌ رسانیده‌ است‌. آموزشهای‌ عالمان‌ حله‌ در سده ۷ق‌، اگرچه‌ تعلیمات‌ متکلمان‌ بغداد و شیخ‌ طوسی‌ را پشتوانه خود داشت‌، اما در عمل‌ تحولی‌ بنیادین‌ در نظریه‌های‌ اصولی‌ و هم‌ در روشهای‌ کاربردی‌ فقهی‌ به‌ وجود آورد. حلیان‌ آن‌ اندازه‌ از روزگار متقدمان‌ بغدادی‌ به‌ دور بودند که‌ تعبیرات‌ آنان‌ در باره «اجماع‌» و «عمل‌ِ» اصحاب‌ (طائفه‌) - چه‌ اجماع‌ بر حکمی‌ و چه‌ عمل‌ بر مضمون‌ خبری‌ - برای‌ آنان‌ نامفهوم‌ و دست‌نایافتنی‌ می‌نمود. آنان‌ از درک‌ مستقیمی‌ که‌ شیخ‌ طوسی‌ از روشهای‌ غیررسمی‌ امامیه‌ به‌ روزگار خود داشته‌، و می‌توانسته‌ است‌ با پایه‌ نهادن‌ این‌ درک‌ خود، به‌ راحتی‌ نزاع‌ با متکلمان‌ در باب‌ اخبار آحاد را تنها نزاعی‌ نظری‌ و غیر کاربردی‌ بداند، بهره‌ای‌ نداشته‌اند و اصول‌ شیخ‌ طوسی‌ پس‌ از دو سده‌ رقابت‌ با اصول‌ متکلمان‌، بدون‌ غلبه‌ای‌ قطعی‌، به‌ طبع‌ نیازهای‌ آنان‌ را برطرف‌ نمی‌کرده‌ است‌.
محققان‌ حله‌ که‌ در پی‌ گوش‌ سپردن‌ به‌ گفتار نقادان‌ شیخ‌، گامی‌ در جهت‌ پی‌ریزی‌ اصولی‌ متحول‌ برمی‌داشتند، در نهایت‌ راه‌ را در آن‌ دیدند که‌ اصول‌ فقه‌ خود را با بهره‌گیری‌ از تحقیقات‌ غزالی‌ و دیگر اصولیان‌ اهل‌ سنت‌ چون‌ ابن‌حاجب‌، [۲۰۵] با بافتی‌ دیگرگون‌ و در عین‌ حال‌، با حفظ مواضع‌ اصیل‌ و سنتی‌ِ مکتب‌ امامیه‌ پایه‌ ریزند. عنصر «اجماع‌ طایفه‌» که‌ در فقه‌ پیشین‌ بغدادی‌ - چه‌ نزد متکلمان‌ و چه‌ نزد شیخ‌ طوسی‌ - به‌ عنوان‌ دلیلی‌ مستقل‌ و هم‌ جبران‌ کننده ضعف‌ سندی‌ اخبار آحاد، به‌ کار گرفته‌ می‌شد و با گسستگی‌ تاریخی‌، برای‌ حلیان‌ قابل‌ درک‌ و به‌ طبع‌ قابل‌ تکیه‌ نبود، به‌ شدت‌ تضعیف‌ گردید و بر اندک‌ بودن‌ کارآیی‌ آن‌ تأکید شد. [۲۰۶]
محققان‌ حله‌ که‌ در پی‌ گوش‌ سپردن‌ به‌ گفتار نقادان‌ شیخ‌، گامی‌ در جهت‌ پی‌ریزی‌ اصولی‌ متحول‌ برمی‌داشتند، در نهایت‌ راه‌ را در آن‌ دیدند که‌ اصول‌ فقه‌ خود را با بهره‌گیری‌ از تحقیقات‌ غزالی‌ و دیگر اصولیان‌ اهل‌ سنت‌ چون‌ ابن‌حاجب‌، [۲۰۵] با بافتی‌ دیگرگون‌ و در عین‌ حال‌، با حفظ مواضع‌ اصیل‌ و سنتی‌ِ مکتب‌ امامیه‌ پایه‌ ریزند. عنصر «اجماع‌ طایفه‌» که‌ در فقه‌ پیشین‌ بغدادی‌ - چه‌ نزد متکلمان‌ و چه‌ نزد شیخ‌ طوسی‌ - به‌ عنوان‌ دلیلی‌ مستقل‌ و هم‌ جبران‌ کننده ضعف‌ سندی‌ اخبار آحاد، به‌ کار گرفته‌ می‌شد و با گسستگی‌ تاریخی‌، برای‌ حلیان‌ قابل‌ درک‌ و به‌ طبع‌ قابل‌ تکیه‌ نبود، به‌ شدت‌ تضعیف‌ گردید و بر اندک‌ بودن‌ کارآیی‌ آن‌ تأکید شد. [۲۰۶]
خط ۱۸۵: خط ۱۷۹:
در ادامه حرکت‌ محدود اصول‌نویسی‌، باید افزود که‌ کوشش‌ سید بدرالدین‌ کرکی‌ (د ۹۳۳ق‌/ ۱۵۲۷م‌) در تألیف‌ اثر اصولیش‌ العمدةالجلیه‌، به‌ گواهی‌ شاگردش‌ شهید ثانی‌ ناتمام‌ ماند [۲۲۰] اما نقطه عطفی‌ در اصول‌نویسی‌ این‌ دوره‌، معالم‌ الاصول‌ نوشته شیخ‌ حسن‌ پسر شهید ثانی‌ بود که‌ تا هم‌ امروز در حوزه‌های‌ علمی‌ شیعه‌ به‌ عنوان‌ متن‌ درسی‌ تداول‌ دارد و ویژگی‌ آن‌، بحثهای‌ تحلیلی‌ و در عین‌ حال‌ منقح‌، و اظهار نظرهای‌ شخصی‌ مؤلف‌ است‌ که‌ گاه‌ به‌ نقد نظریه‌های‌ اصولی‌ حلیان‌ می‌پردازد.
در ادامه حرکت‌ محدود اصول‌نویسی‌، باید افزود که‌ کوشش‌ سید بدرالدین‌ کرکی‌ (د ۹۳۳ق‌/ ۱۵۲۷م‌) در تألیف‌ اثر اصولیش‌ العمدةالجلیه‌، به‌ گواهی‌ شاگردش‌ شهید ثانی‌ ناتمام‌ ماند [۲۲۰] اما نقطه عطفی‌ در اصول‌نویسی‌ این‌ دوره‌، معالم‌ الاصول‌ نوشته شیخ‌ حسن‌ پسر شهید ثانی‌ بود که‌ تا هم‌ امروز در حوزه‌های‌ علمی‌ شیعه‌ به‌ عنوان‌ متن‌ درسی‌ تداول‌ دارد و ویژگی‌ آن‌، بحثهای‌ تحلیلی‌ و در عین‌ حال‌ منقح‌، و اظهار نظرهای‌ شخصی‌ مؤلف‌ است‌ که‌ گاه‌ به‌ نقد نظریه‌های‌ اصولی‌ حلیان‌ می‌پردازد.


تقابل‌ اندیشه اخباری‌ و اصولی‌
== تقابل‌ اندیشه اخباری‌ و اصولی‌==
 
همزمان‌ با شکل‌ گرفتن‌ مکتب‌ اصولی‌ حله‌، نفی‌ شیوه‌های‌ اصولی‌ و منحصر دانستن‌ مأخذ احکام‌ در نصوص‌ ائمه‌ (علیه‌السلام)، در کنار نفی‌ تقلید به‌ عنوان‌ دو رکن‌ اصلی‌ تفکر «اخباری‌» در همان‌ محیط حله‌، در حال‌ شکل‌ گرفتن‌ بود و جلوه‌ای‌ از آن‌ در آثار رضی‌الدین‌ ابن‌ طاووس‌ (د ۶۶۴ق‌/ ۱۲۶۶م‌) دیده‌ می‌شد، [۲۲۱][۲۲۲] اما این‌ طرز فکر، تا چندین‌ سده‌ صورت‌ مکتبی‌ متشکل‌ به‌ خود نگرفت‌.
همزمان‌ با شکل‌ گرفتن‌ مکتب‌ اصولی‌ حله‌، نفی‌ شیوه‌های‌ اصولی‌ و منحصر دانستن‌ مأخذ احکام‌ در نصوص‌ ائمه‌ (علیه‌السلام)، در کنار نفی‌ تقلید به‌ عنوان‌ دو رکن‌ اصلی‌ تفکر «اخباری‌» در همان‌ محیط حله‌، در حال‌ شکل‌ گرفتن‌ بود و جلوه‌ای‌ از آن‌ در آثار رضی‌الدین‌ ابن‌ طاووس‌ (د ۶۶۴ق‌/ ۱۲۶۶م‌) دیده‌ می‌شد، [۲۲۱][۲۲۲] اما این‌ طرز فکر، تا چندین‌ سده‌ صورت‌ مکتبی‌ متشکل‌ به‌ خود نگرفت‌.
امین‌ استرابادی‌ (د ۱۰۳۳ق‌/ ۱۶۲۴م‌)، به‌ عنوان‌ نخستین‌ کسی‌ که‌ اندیشه‌های‌ اخباری‌ را تدوین‌ کرده‌، و آن‌ را در قالب‌ نظریه‌ای‌ ضد اصولی‌ مطرح‌ ساخته‌است‌، در تاریخ‌ فقه‌ شناخته‌ می‌شود، هر چند که‌ او نظریه خود را نه‌ اندیشه‌ای‌ نو، بلکه‌ دنباله حرکت‌ اصحاب‌ حدیث‌ امامی‌ می‌شمرده‌ است‌. [۲۲۳] وی‌ در آثار خود، به‌ ویژه‌ الفوائد المدنیه‌ ، شیوه‌های‌ اصولی‌ حلیان‌ را به‌ نقد گرفته‌، آنها را اقتباسی‌ از اصول‌ اهل‌ سنت‌ و ناسازگار با ساختار اصلی‌ فقه‌ امامی‌ دانسته‌ است‌. او در ستیز با منابع‌ ظنی‌، حتی‌ ظواهر کتاب الله‌ را از حجیت‌ به‌ دور دانسته‌، و با طرح‌ این‌ نظریه‌ که‌ تنها راه‌ دستیابی‌ بر مضامین‌ کتاب‌ و سنت‌ نبوی‌، اخبار ائمه‌ (علیه‌السلام) است‌، عملاً اخبار را دلیل‌ منحصر شمرده‌ است‌. [۲۲۴] دلیل‌ اجماع‌، در این‌ میان‌ وضع‌ خاصی‌ داشت‌ و از سوی‌ هر دو مکتب‌ تضعیف‌ می‌شد؛ چه‌ در اندیشه اخباریان‌ اساساً اجماع‌ را اعتباری‌ نبود [۲۲۵] و در جانب‌ اصولیان‌، به‌ رغم‌ برخی‌ تلاشها در دفاعی‌ از اعتبار آن‌، [۲۲۶] انتقاداتی‌ سخت‌ بر آن‌ وارد گشته‌ بود.
امین‌ استرابادی‌ (د ۱۰۳۳ق‌/ ۱۶۲۴م‌)، به‌ عنوان‌ نخستین‌ کسی‌ که‌ اندیشه‌های‌ اخباری‌ را تدوین‌ کرده‌، و آن‌ را در قالب‌ نظریه‌ای‌ ضد اصولی‌ مطرح‌ ساخته‌است‌، در تاریخ‌ فقه‌ شناخته‌ می‌شود، هر چند که‌ او نظریه خود را نه‌ اندیشه‌ای‌ نو، بلکه‌ دنباله حرکت‌ اصحاب‌ حدیث‌ امامی‌ می‌شمرده‌ است‌. [۲۲۳] وی‌ در آثار خود، به‌ ویژه‌ الفوائد المدنیه‌ ، شیوه‌های‌ اصولی‌ حلیان‌ را به‌ نقد گرفته‌، آنها را اقتباسی‌ از اصول‌ اهل‌ سنت‌ و ناسازگار با ساختار اصلی‌ فقه‌ امامی‌ دانسته‌ است‌. او در ستیز با منابع‌ ظنی‌، حتی‌ ظواهر کتاب الله‌ را از حجیت‌ به‌ دور دانسته‌، و با طرح‌ این‌ نظریه‌ که‌ تنها راه‌ دستیابی‌ بر مضامین‌ کتاب‌ و سنت‌ نبوی‌، اخبار ائمه‌ (علیه‌السلام) است‌، عملاً اخبار را دلیل‌ منحصر شمرده‌ است‌. [۲۲۴] دلیل‌ اجماع‌، در این‌ میان‌ وضع‌ خاصی‌ داشت‌ و از سوی‌ هر دو مکتب‌ تضعیف‌ می‌شد؛ چه‌ در اندیشه اخباریان‌ اساساً اجماع‌ را اعتباری‌ نبود [۲۲۵] و در جانب‌ اصولیان‌، به‌ رغم‌ برخی‌ تلاشها در دفاعی‌ از اعتبار آن‌، [۲۲۶] انتقاداتی‌ سخت‌ بر آن‌ وارد گشته‌ بود.
خط ۱۹۲: خط ۱۸۵:
از اهم‌ تألیفات‌ در اصول‌ فقه‌، در دوره پیش‌ از وحید، باید حاشیه معالم‌ از سلطان‌ العلمای‌ مازندرانی‌ (د ۱۰۶۴ق‌/ ۱۶۵۴م‌) و الوافیه‌ از فاضل‌ تونی‌ (د ۱۰۷۱ق‌/ ۱۶۶۱م‌)، و در دوره پس‌ از او، القوانین‌ المحکمه‌ از میرزای‌ قمی‌ (د ۱۲۳۱ق‌/ ۱۸۱۶م‌) و الفصول‌ از محمد حسین‌ اصفهانی‌ (د ۱۲۵۴ق‌/ ۱۸۳۸م‌) را برشمرد که‌ به‌ویژه‌ این‌ دواثر، تا سده اخیر از کتب‌ پر رواج‌ در حوزه‌های‌ علمی‌ بوده‌اند. [۲۲۸]
از اهم‌ تألیفات‌ در اصول‌ فقه‌، در دوره پیش‌ از وحید، باید حاشیه معالم‌ از سلطان‌ العلمای‌ مازندرانی‌ (د ۱۰۶۴ق‌/ ۱۶۵۴م‌) و الوافیه‌ از فاضل‌ تونی‌ (د ۱۰۷۱ق‌/ ۱۶۶۱م‌)، و در دوره پس‌ از او، القوانین‌ المحکمه‌ از میرزای‌ قمی‌ (د ۱۲۳۱ق‌/ ۱۸۱۶م‌) و الفصول‌ از محمد حسین‌ اصفهانی‌ (د ۱۲۵۴ق‌/ ۱۸۳۸م‌) را برشمرد که‌ به‌ویژه‌ این‌ دواثر، تا سده اخیر از کتب‌ پر رواج‌ در حوزه‌های‌ علمی‌ بوده‌اند. [۲۲۸]


مکتب‌ اصولی‌ شیخ‌ انصاری‌
== مکتب‌ اصولی‌ شیخ‌ انصاری‌==
 
شیخ‌ مرتضی‌ انصاری‌ (د ۱۲۸۱ق‌/ ۱۸۶۴م‌)، فقیه‌ توانایی‌ که‌ تعالیم‌ اصولی‌ او در یک‌ و نیم‌ سده اخیر بر آموزشهای‌ محافل‌ امامیه‌ سایه‌ افکنده‌ است‌، در پرداخت‌ نظریه خود، بدون‌ درگیر شدن‌ در مباحث‌ گسترده معمول‌ در آثار اصولی‌ تا آن‌ زمان‌، با شیوه‌ای‌ بدیع‌ در مقدمه‌سازی‌، بحث‌ خود را به‌ دامنه‌ای‌ ویژه‌ از مباحث‌ اصولی‌، یعنی‌ اصول‌ عملیه‌ محدود ساخته‌ است‌. اگرچه‌ کلیات‌ مبحث‌ اصول‌ عملیه‌، در اصول‌ فقه‌ پیش‌ از شیخ‌ نیز دیده‌ می‌شود، اما آنچه‌ به‌ نظریه شیخ‌ چهره‌ای‌ متمایز می‌بخشد، زاویه نگرش‌ او در طرح‌ بحث‌ است‌ که‌ با شیوه‌ای‌ موجز و منطقی‌ در مقدمه کتاب‌ فرائد بازنموده‌ شده‌ است‌. شیخ‌ انصاری‌ در این‌ کتاب‌ که‌ منبع‌ اصلی‌ برای‌ مطالعه مبانی‌ و اندیشه‌های‌ او در اصول‌ فقه‌ است‌، با نگرشی‌ فلسفی‌، وضع‌ مکلف‌ متحیر را نسبت‌ به‌ مجموعه پیچیده فقه‌ به‌ تصویر کشیده‌، وقوف‌ او بر تکلیف‌ شرعی‌ را به‌ حصر عقلی‌، بر سه‌ مرتبه قطع‌، ظن‌ یا شک‌ دانسته‌ است‌. شیخ‌ بحث‌ از قطع‌ و ظن‌ را به‌ حد حاجت‌ محدود کرده‌، و بخش‌ اصلی‌ کتاب‌ خود را به‌ بررسی‌ حالات‌ شک‌ اختصاص‌ داده‌ که‌ جولانگاه‌ او در نظریه‌پردازی‌ اصولی‌ است‌. او در برخورد با موارد شک‌، دیگر بار با پایه‌ نهادن‌ حصر عقلی‌، دستگاهی‌ مبتنی‌ بر اصول‌ عملیه چهارگانه استصحاب‌، تخییر، برائت‌ و اشتغال‌ (یا احتیاط) را مطرح‌ کرده‌ که‌ نحوه کنار هم‌ نهادن‌ آنها و طرح‌ریزی‌ دستگاهی‌ جامع‌ و مانع‌ برای‌ رفع‌ شکوک‌ بر پایه این‌ چهار اصل‌، از ویژگیهای‌ اندیشه اصولی‌ اوست‌.
شیخ‌ مرتضی‌ انصاری‌ (د ۱۲۸۱ق‌/ ۱۸۶۴م‌)، فقیه‌ توانایی‌ که‌ تعالیم‌ اصولی‌ او در یک‌ و نیم‌ سده اخیر بر آموزشهای‌ محافل‌ امامیه‌ سایه‌ افکنده‌ است‌، در پرداخت‌ نظریه خود، بدون‌ درگیر شدن‌ در مباحث‌ گسترده معمول‌ در آثار اصولی‌ تا آن‌ زمان‌، با شیوه‌ای‌ بدیع‌ در مقدمه‌سازی‌، بحث‌ خود را به‌ دامنه‌ای‌ ویژه‌ از مباحث‌ اصولی‌، یعنی‌ اصول‌ عملیه‌ محدود ساخته‌ است‌. اگرچه‌ کلیات‌ مبحث‌ اصول‌ عملیه‌، در اصول‌ فقه‌ پیش‌ از شیخ‌ نیز دیده‌ می‌شود، اما آنچه‌ به‌ نظریه شیخ‌ چهره‌ای‌ متمایز می‌بخشد، زاویه نگرش‌ او در طرح‌ بحث‌ است‌ که‌ با شیوه‌ای‌ موجز و منطقی‌ در مقدمه کتاب‌ فرائد بازنموده‌ شده‌ است‌. شیخ‌ انصاری‌ در این‌ کتاب‌ که‌ منبع‌ اصلی‌ برای‌ مطالعه مبانی‌ و اندیشه‌های‌ او در اصول‌ فقه‌ است‌، با نگرشی‌ فلسفی‌، وضع‌ مکلف‌ متحیر را نسبت‌ به‌ مجموعه پیچیده فقه‌ به‌ تصویر کشیده‌، وقوف‌ او بر تکلیف‌ شرعی‌ را به‌ حصر عقلی‌، بر سه‌ مرتبه قطع‌، ظن‌ یا شک‌ دانسته‌ است‌. شیخ‌ بحث‌ از قطع‌ و ظن‌ را به‌ حد حاجت‌ محدود کرده‌، و بخش‌ اصلی‌ کتاب‌ خود را به‌ بررسی‌ حالات‌ شک‌ اختصاص‌ داده‌ که‌ جولانگاه‌ او در نظریه‌پردازی‌ اصولی‌ است‌. او در برخورد با موارد شک‌، دیگر بار با پایه‌ نهادن‌ حصر عقلی‌، دستگاهی‌ مبتنی‌ بر اصول‌ عملیه چهارگانه استصحاب‌، تخییر، برائت‌ و اشتغال‌ (یا احتیاط) را مطرح‌ کرده‌ که‌ نحوه کنار هم‌ نهادن‌ آنها و طرح‌ریزی‌ دستگاهی‌ جامع‌ و مانع‌ برای‌ رفع‌ شکوک‌ بر پایه این‌ چهار اصل‌، از ویژگیهای‌ اندیشه اصولی‌ اوست‌.
در برشماری‌ِ مهم‌ترین‌ نوشته‌ها در اصول‌ فقه‌ متأخر امامیه‌، پس‌ از کتاب‌ فرائد یا رسائل‌ شیخ‌ انصاری‌، باید به‌ کتاب‌ الکفایه‌ از آخوند خراسانی‌ (د ۱۳۲۹ق‌/ ۱۹۱۱م‌) اشاره‌ کرد که‌ تألیف‌ آن‌، گامی‌ در راستای‌ مکتب‌ شیخ‌ و در جهت‌ توسعه اصول‌ وی‌ بوده‌ است‌. شایسته یادآوری‌ است‌ که‌ ترتیب‌ متداول‌ متون‌ درسی‌ اصول‌ فقه‌ در حوزه‌های‌ کنونی‌ امامیه‌، با ترتیب‌ تاریخی‌ تألیف‌ این‌ متون‌ هماهنگی‌ دارد و این‌ هماهنگ‌ بودن‌ جایگاه‌ متون‌ درسی‌ با تحولات‌ تاریخی‌ علم‌ اصول‌، جوینده‌ را در درک‌ عمیق‌تر آموزشهای‌ اصولی‌ یاری‌ می‌کند. در روند معمول‌ آموزش‌، نخست‌ آثار اقدم‌ چون‌ معالم‌ شیخ‌ حسن‌ و قوانین‌ میرزای‌ قمی‌ تدریس‌ می‌شود و در مرحله‌ای‌ پیشرفته‌، فرائد و کفایه‌ مورد مطالعه‌ قرار می‌گیرد.
در برشماری‌ِ مهم‌ترین‌ نوشته‌ها در اصول‌ فقه‌ متأخر امامیه‌، پس‌ از کتاب‌ فرائد یا رسائل‌ شیخ‌ انصاری‌، باید به‌ کتاب‌ الکفایه‌ از آخوند خراسانی‌ (د ۱۳۲۹ق‌/ ۱۹۱۱م‌) اشاره‌ کرد که‌ تألیف‌ آن‌، گامی‌ در راستای‌ مکتب‌ شیخ‌ و در جهت‌ توسعه اصول‌ وی‌ بوده‌ است‌. شایسته یادآوری‌ است‌ که‌ ترتیب‌ متداول‌ متون‌ درسی‌ اصول‌ فقه‌ در حوزه‌های‌ کنونی‌ امامیه‌، با ترتیب‌ تاریخی‌ تألیف‌ این‌ متون‌ هماهنگی‌ دارد و این‌ هماهنگ‌ بودن‌ جایگاه‌ متون‌ درسی‌ با تحولات‌ تاریخی‌ علم‌ اصول‌، جوینده‌ را در درک‌ عمیق‌تر آموزشهای‌ اصولی‌ یاری‌ می‌کند. در روند معمول‌ آموزش‌، نخست‌ آثار اقدم‌ چون‌ معالم‌ شیخ‌ حسن‌ و قوانین‌ میرزای‌ قمی‌ تدریس‌ می‌شود و در مرحله‌ای‌ پیشرفته‌، فرائد و کفایه‌ مورد مطالعه‌ قرار می‌گیرد.


اصول‌ فقه‌ در محافل‌ زیدیه‌
== اصول‌ فقه‌ در محافل‌ زیدیه‌==
 
در باره فقه‌ کهن‌ زیدیه‌ و روشهای‌ اصولی‌ آن‌، نخست‌ باید سخن‌ از زید بن‌ علی‌ (مق ۱۲۲ق‌/ ۷۳۹م‌) از عالمان‌ اهل‌ بیت‌ (علیه‌السلام) آغاز کرد که‌ وی‌ بر پایه روایتی‌ مندرج‌ در مسند زید - که‌ ابوخالد واسطی‌ در سند روایت‌ آن‌ جای‌ دارد [۲۲۹] - پس‌ از کتاب‌ و سنت‌، «اجماع‌ صالحان‌»، و در صورت‌ یافت‌ نشدن‌ حکم‌، اجتهاد و قیاس‌ از سوی‌ «امام‌» و «قاضی‌ مسلمین‌» را جزو ادله فقه‌ دانسته‌ است‌. این‌ روایت‌ با روایات‌ مشابه‌ رایج‌ در کوفه‌ از تابعانی‌ چون‌ عماره بن‌ عمیر و عامر شعبی‌ بسیار نزدیک‌، و مضمون‌ آن‌، دستور عمل‌ فقیهان‌ کوفه‌ در عصر زید بوده‌ است‌.
در باره فقه‌ کهن‌ زیدیه‌ و روشهای‌ اصولی‌ آن‌، نخست‌ باید سخن‌ از زید بن‌ علی‌ (مق ۱۲۲ق‌/ ۷۳۹م‌) از عالمان‌ اهل‌ بیت‌ (علیه‌السلام) آغاز کرد که‌ وی‌ بر پایه روایتی‌ مندرج‌ در مسند زید - که‌ ابوخالد واسطی‌ در سند روایت‌ آن‌ جای‌ دارد [۲۲۹] - پس‌ از کتاب‌ و سنت‌، «اجماع‌ صالحان‌»، و در صورت‌ یافت‌ نشدن‌ حکم‌، اجتهاد و قیاس‌ از سوی‌ «امام‌» و «قاضی‌ مسلمین‌» را جزو ادله فقه‌ دانسته‌ است‌. این‌ روایت‌ با روایات‌ مشابه‌ رایج‌ در کوفه‌ از تابعانی‌ چون‌ عماره بن‌ عمیر و عامر شعبی‌ بسیار نزدیک‌، و مضمون‌ آن‌، دستور عمل‌ فقیهان‌ کوفه‌ در عصر زید بوده‌ است‌.
در نیمه نخست‌ سده ۳ق‌/ ۹م‌، قاسم‌ بن‌ ابراهیم‌ رسی‌ (د ۲۴۶ق‌/ ۸۶۰م‌) از ائمه زیدی‌ حجاز، شخصیتی‌ برجسته‌ در تاریخ‌ کلام‌ و فقه‌ زیدیه‌ است‌؛ وی‌ که‌ در عقاید به‌ اندیشه‌های‌ معتزله‌ گرایش‌ داشت‌، در فقه‌ و اصول‌ نیز ظاهراً شیوه‌هایی‌ نزدیک‌ به‌ متقدمان‌ معتزله‌، چون‌ جعفر بن‌ مبشر را دنبال‌ می‌کرد و مذهب‌ قاسمیه‌ منتسب‌ بدو بود. اگرچه‌ در موازات‌ نشر مذهب‌ قاسم‌، احساس‌ خویشی‌ِ زیدیان‌ نسبت‌ به‌ ابوحنیفه‌، آنان‌ را به‌ ویژه‌ در محیط عراق‌ به‌ سوی‌ نزدیک‌ شدن‌ به‌ شیوه‌های‌ فقهی‌ حنفی‌ سوق‌ می‌داد، اما در باره تأثیر این‌ گرایش‌ در حجاز در نیمه نخست‌ سده ۳ق‌ نباید دچار اغراق‌ شد و به‌ ویژه‌ در سخن‌ از شخص‌ قاسم‌، نباید او را از گرایندگان‌ به‌ روشهای‌ حنفی‌ تلقی‌ کرد که‌ نقطه مقابل‌ روش‌ متکلمان‌ متقدم‌ بوده‌ است.
در نیمه نخست‌ سده ۳ق‌/ ۹م‌، قاسم‌ بن‌ ابراهیم‌ رسی‌ (د ۲۴۶ق‌/ ۸۶۰م‌) از ائمه زیدی‌ حجاز، شخصیتی‌ برجسته‌ در تاریخ‌ کلام‌ و فقه‌ زیدیه‌ است‌؛ وی‌ که‌ در عقاید به‌ اندیشه‌های‌ معتزله‌ گرایش‌ داشت‌، در فقه‌ و اصول‌ نیز ظاهراً شیوه‌هایی‌ نزدیک‌ به‌ متقدمان‌ معتزله‌، چون‌ جعفر بن‌ مبشر را دنبال‌ می‌کرد و مذهب‌ قاسمیه‌ منتسب‌ بدو بود. اگرچه‌ در موازات‌ نشر مذهب‌ قاسم‌، احساس‌ خویشی‌ِ زیدیان‌ نسبت‌ به‌ ابوحنیفه‌، آنان‌ را به‌ ویژه‌ در محیط عراق‌ به‌ سوی‌ نزدیک‌ شدن‌ به‌ شیوه‌های‌ فقهی‌ حنفی‌ سوق‌ می‌داد، اما در باره تأثیر این‌ گرایش‌ در حجاز در نیمه نخست‌ سده ۳ق‌ نباید دچار اغراق‌ شد و به‌ ویژه‌ در سخن‌ از شخص‌ قاسم‌، نباید او را از گرایندگان‌ به‌ روشهای‌ حنفی‌ تلقی‌ کرد که‌ نقطه مقابل‌ روش‌ متکلمان‌ متقدم‌ بوده‌ است.
خط ۲۰۷: خط ۱۹۸:


محکمه‌ و اصول‌ فقه‌
محکمه‌ و اصول‌ فقه‌
[ویرایش]




← نظریه‌های‌ آغازین‌ اصولی‌ در سده نخست‌ هجری‌


== نظریه‌های‌ آغازین‌ اصولی‌ در سده نخست‌ هجری‌==
با وجود اختلافی‌ گسترده‌ میان‌ گروههای‌ مختلف‌ محکمه‌ در دیدگاههای‌ دینی‌، از جمله‌ در اصول‌ و روشهای‌ فقهی‌، باید گفت‌ که‌ تا سال‌ ۶۴ق‌/ ۶۸۴م‌ مرز دقیقی‌ میان‌ این‌ گرایشها نمی‌توان‌ ترسیم‌ کرد. درباره تعالیم‌ فقهی‌ - اصولی‌ِ محکمان‌ نخسیتن‌، گفتنی‌ است‌ که‌ در میان‌ آنان‌ نه‌ تنها فقیهانی‌ وجود داشته‌اند، بلکه‌ محکمه‌ از همان‌ زمان‌ به‌ ارائه برخی‌ نظریه‌های‌ عمومی‌ در فقه‌ دست‌ یازیدند که‌ از سویی‌ سهم‌ آنان‌ را در نخستین‌ مراحل‌ شکل‌گیری‌ نظریه‌های‌ اصولی‌ نشان‌ می‌دهد و از دیگر سو، تشخص‌ مکتب‌ محکمه‌ به‌ عنوان‌ یک‌ مکتب‌ مستقل‌ در آن‌ دوره‌ را باز می‌نماید. به‌ عنوان‌ نمونه‌، از پاره‌ای‌ روایات‌ مشهور برمی‌آید که‌ محکمه نخستین‌ در پی‌ بدبینی‌ شدید نسبت‌ به‌ احادیث‌ رایج‌ در عصر متأخران‌ صحابه‌، و با تکیه‌ بر ظواهر و عمومات‌ قرآنی‌، احکامی‌ را صادر کرده‌اند که‌ با نقد برخی‌ صحابه‌ مواجه‌ شده‌ است‌. [۲۴۳][۲۴۴] در واقع‌ گفتار شیخ‌ مفید در الجمل‌ [۲۴۵] در باره گریز «خوارج‌» از آثار و اخبار، تکیه آنان‌ بر ظاهر قرآن‌ و انکار «ما خرج‌ عنه‌ القرآن‌» ناظر به‌ همین‌ گرایشهای‌ افراطی‌ میان‌ محکمه‌ بوده‌ است‌. [۲۴۶]
با وجود اختلافی‌ گسترده‌ میان‌ گروههای‌ مختلف‌ محکمه‌ در دیدگاههای‌ دینی‌، از جمله‌ در اصول‌ و روشهای‌ فقهی‌، باید گفت‌ که‌ تا سال‌ ۶۴ق‌/ ۶۸۴م‌ مرز دقیقی‌ میان‌ این‌ گرایشها نمی‌توان‌ ترسیم‌ کرد. درباره تعالیم‌ فقهی‌ - اصولی‌ِ محکمان‌ نخسیتن‌، گفتنی‌ است‌ که‌ در میان‌ آنان‌ نه‌ تنها فقیهانی‌ وجود داشته‌اند، بلکه‌ محکمه‌ از همان‌ زمان‌ به‌ ارائه برخی‌ نظریه‌های‌ عمومی‌ در فقه‌ دست‌ یازیدند که‌ از سویی‌ سهم‌ آنان‌ را در نخستین‌ مراحل‌ شکل‌گیری‌ نظریه‌های‌ اصولی‌ نشان‌ می‌دهد و از دیگر سو، تشخص‌ مکتب‌ محکمه‌ به‌ عنوان‌ یک‌ مکتب‌ مستقل‌ در آن‌ دوره‌ را باز می‌نماید. به‌ عنوان‌ نمونه‌، از پاره‌ای‌ روایات‌ مشهور برمی‌آید که‌ محکمه نخستین‌ در پی‌ بدبینی‌ شدید نسبت‌ به‌ احادیث‌ رایج‌ در عصر متأخران‌ صحابه‌، و با تکیه‌ بر ظواهر و عمومات‌ قرآنی‌، احکامی‌ را صادر کرده‌اند که‌ با نقد برخی‌ صحابه‌ مواجه‌ شده‌ است‌. [۲۴۳][۲۴۴] در واقع‌ گفتار شیخ‌ مفید در الجمل‌ [۲۴۵] در باره گریز «خوارج‌» از آثار و اخبار، تکیه آنان‌ بر ظاهر قرآن‌ و انکار «ما خرج‌ عنه‌ القرآن‌» ناظر به‌ همین‌ گرایشهای‌ افراطی‌ میان‌ محکمه‌ بوده‌ است‌. [۲۴۶]
با افتراق‌ محکمه‌ در دهه ۸ سده نخست‌ هجری‌ و پیدایی‌ فرقه‌هایی‌ با طیفهای‌ متفاوت‌، ازارقه‌ در نگرشهای‌ فقهی‌ - اصولی‌، نماینده تندروترین‌ جناح‌ محکمه‌ بوده‌اند و در نقلیات‌ پراکنده‌ از آنان‌ در منابع‌ فرقه‌شناختی‌، سعی‌ در آشکار ساختن‌ آراء افراطی‌ آنان‌ دیده‌ می‌شود، هرچند لوینشتاین‌ در مطالعه خویش‌، به‌ احتمالی‌، ظاهرگرایی‌ و سنت‌گریزی‌ منتسب‌ به‌ محکمه‌ و به‌ ویژه‌ ازارقه‌ را نمایشی‌ اغراق‌آمیز از سوی‌مخالفان‌ برای‌ بی‌اعتبار ساختن‌آنان‌ دانسته‌ است‌. [۲۴۷] بر اساس‌ نقل‌ اشعری‌، ازارقه‌ جواز اجتهاد الرأی‌ در فقه‌ را انکار کرده‌اند، در حالی‌ که‌ گروه‌ مقابل‌ ایشان‌، نجدات‌، همچون‌ اعتدالشان‌ در دیگر زمینه‌ها، در اصول‌ فقهی‌ خود مشروعیت‌ کاربرد رأی‌ را پذیرا بوده‌اند. [۲۴۸][۲۴۹]
با افتراق‌ محکمه‌ در دهه ۸ سده نخست‌ هجری‌ و پیدایی‌ فرقه‌هایی‌ با طیفهای‌ متفاوت‌، ازارقه‌ در نگرشهای‌ فقهی‌ - اصولی‌، نماینده تندروترین‌ جناح‌ محکمه‌ بوده‌اند و در نقلیات‌ پراکنده‌ از آنان‌ در منابع‌ فرقه‌شناختی‌، سعی‌ در آشکار ساختن‌ آراء افراطی‌ آنان‌ دیده‌ می‌شود، هرچند لوینشتاین‌ در مطالعه خویش‌، به‌ احتمالی‌، ظاهرگرایی‌ و سنت‌گریزی‌ منتسب‌ به‌ محکمه‌ و به‌ ویژه‌ ازارقه‌ را نمایشی‌ اغراق‌آمیز از سوی‌مخالفان‌ برای‌ بی‌اعتبار ساختن‌آنان‌ دانسته‌ است‌. [۲۴۷] بر اساس‌ نقل‌ اشعری‌، ازارقه‌ جواز اجتهاد الرأی‌ در فقه‌ را انکار کرده‌اند، در حالی‌ که‌ گروه‌ مقابل‌ ایشان‌، نجدات‌، همچون‌ اعتدالشان‌ در دیگر زمینه‌ها، در اصول‌ فقهی‌ خود مشروعیت‌ کاربرد رأی‌ را پذیرا بوده‌اند. [۲۴۸][۲۴۹]


صفریه‌ و اصول‌ فقه‌
== صفریه‌ و اصول‌ فقه‌==
 
سخن‌ گفتن‌ در باره گرایشهای‌ اصولی‌ صفریه‌ در سده ۲ق‌/ ۸م‌، با توجه‌ به‌ کاستی‌ منابع‌، هنوز دشوار می‌نماید، [۲۵۰] اما در باره اندیشه اصولی‌ پیروان‌ این‌ مذهب‌ در سده‌های‌ ۳ و ۴ق‌، به‌ ویژه‌ در مشرق‌ اسلامی‌، آسان‌تر می‌توان‌ گفت‌وگو کرد. پیش‌ از آغاز این‌ گفتار، لازم‌ است‌ یادآوری‌ شود که‌ صفریه‌، در شمار گروههایی‌ از محکمه‌اند که‌ به‌ رغم‌ اهمیت‌ تاریخی‌، حیات‌ فرهنگی‌ آنان‌ کمتر مورد توجه‌ قرار گرفته‌، و در گزارشهای‌ برجای‌ مانده‌ در این‌ باره‌، ابهاماتی‌ وجود دارد که‌ تنها بر پایه دستگاهی‌ تحلیلی‌ می‌توان‌ از آن‌ها استفاده‌ کرد. مبنای‌ بحث‌ در این‌ گفتار، بر پایه دستگاهی‌ نهاده‌ شده‌ است‌ که‌ مؤلف‌ این‌ مقاله‌ بر پایه تحلیل‌ داده‌های‌ آثار شیخ‌ مفید و مقایسه آن‌ با منابع‌ دیگر پیشنهاد کرده‌، و خوارج‌ اعتزال‌گرای‌ مورد نظر شیخ‌ مفید و مؤلفان‌ عراقی‌ هم‌عصر او را صفریان‌ بلاد جزیره‌ و غرب‌ دریای‌ خزر، و نمایندگان‌ آنان‌ در عراق‌ دانسته‌ است‌. [۲۵۱]
سخن‌ گفتن‌ در باره گرایشهای‌ اصولی‌ صفریه‌ در سده ۲ق‌/ ۸م‌، با توجه‌ به‌ کاستی‌ منابع‌، هنوز دشوار می‌نماید، [۲۵۰] اما در باره اندیشه اصولی‌ پیروان‌ این‌ مذهب‌ در سده‌های‌ ۳ و ۴ق‌، به‌ ویژه‌ در مشرق‌ اسلامی‌، آسان‌تر می‌توان‌ گفت‌وگو کرد. پیش‌ از آغاز این‌ گفتار، لازم‌ است‌ یادآوری‌ شود که‌ صفریه‌، در شمار گروههایی‌ از محکمه‌اند که‌ به‌ رغم‌ اهمیت‌ تاریخی‌، حیات‌ فرهنگی‌ آنان‌ کمتر مورد توجه‌ قرار گرفته‌، و در گزارشهای‌ برجای‌ مانده‌ در این‌ باره‌، ابهاماتی‌ وجود دارد که‌ تنها بر پایه دستگاهی‌ تحلیلی‌ می‌توان‌ از آن‌ها استفاده‌ کرد. مبنای‌ بحث‌ در این‌ گفتار، بر پایه دستگاهی‌ نهاده‌ شده‌ است‌ که‌ مؤلف‌ این‌ مقاله‌ بر پایه تحلیل‌ داده‌های‌ آثار شیخ‌ مفید و مقایسه آن‌ با منابع‌ دیگر پیشنهاد کرده‌، و خوارج‌ اعتزال‌گرای‌ مورد نظر شیخ‌ مفید و مؤلفان‌ عراقی‌ هم‌عصر او را صفریان‌ بلاد جزیره‌ و غرب‌ دریای‌ خزر، و نمایندگان‌ آنان‌ در عراق‌ دانسته‌ است‌. [۲۵۱]
از مجموع‌ یادداشتهای‌ شیخ‌ مفید در باره صفریان‌ اعتزال‌گرا، چنین‌ برمی‌آید که‌ اینان‌ در نفی‌ حجیت‌ خبر واحد در کنار متقدمان‌ معتزله‌ قرار داشتند و اقبالی‌ به‌ روایت‌ اخبار نشان‌ نمی‌دادند. [۲۵۲][۲۵۳][۲۵۴] مضمون‌ گفتار در باب‌ اجتهاد و قیاس‌ در «زیادات‌ اوائل‌ المقالات‌»، [۲۵۵] که‌ در آن‌ از مخالفت‌ صفریه‌ با کاربرد این‌ روشها یادی‌ نیامده‌، به‌ همان‌ اندازه‌ در باره معتزله‌ نیز غیر دقیق‌ است‌.
از مجموع‌ یادداشتهای‌ شیخ‌ مفید در باره صفریان‌ اعتزال‌گرا، چنین‌ برمی‌آید که‌ اینان‌ در نفی‌ حجیت‌ خبر واحد در کنار متقدمان‌ معتزله‌ قرار داشتند و اقبالی‌ به‌ روایت‌ اخبار نشان‌ نمی‌دادند. [۲۵۲][۲۵۳][۲۵۴] مضمون‌ گفتار در باب‌ اجتهاد و قیاس‌ در «زیادات‌ اوائل‌ المقالات‌»، [۲۵۵] که‌ در آن‌ از مخالفت‌ صفریه‌ با کاربرد این‌ روشها یادی‌ نیامده‌، به‌ همان‌ اندازه‌ در باره معتزله‌ نیز غیر دقیق‌ است‌.
خط ۲۲۲: خط ۲۱۱:
از اصول‌نویسان‌ شناخته‌ شده صفری‌ (بنا به‌ تحلیل‌) در نیمه نخست‌ سده ۴ق‌/ ۱۰م‌ نیز باید از ابوبکر بردعی‌، عالم‌ برخاسته‌ از اران‌ و ساکن‌ بغداد یاد کرد که‌ مواضعی‌ نزدیک‌ به‌ معتزله‌ داشته‌، و دیدگاههای‌ اصولی‌ مذهب‌ خود را در اثری‌ با عنوان‌ الجامع‌ فی‌ اصول‌ الفقه‌، [۲۵۷] تدوین‌ کرده‌ بوده‌ است‌.
از اصول‌نویسان‌ شناخته‌ شده صفری‌ (بنا به‌ تحلیل‌) در نیمه نخست‌ سده ۴ق‌/ ۱۰م‌ نیز باید از ابوبکر بردعی‌، عالم‌ برخاسته‌ از اران‌ و ساکن‌ بغداد یاد کرد که‌ مواضعی‌ نزدیک‌ به‌ معتزله‌ داشته‌، و دیدگاههای‌ اصولی‌ مذهب‌ خود را در اثری‌ با عنوان‌ الجامع‌ فی‌ اصول‌ الفقه‌، [۲۵۷] تدوین‌ کرده‌ بوده‌ است‌.


اصول‌ فقه‌ نزد اباضیه‌
== اصول‌ فقه‌ نزد اباضیه‌==
 
نقطه آغاز مذهب‌ فقهی‌ اباضی‌ را باید تعالیم‌ جابر بن‌ زید (د ۱۰۳ق‌/ ۷۲۱م‌) تلقی‌ کرد که‌ از تابعان‌ بصره‌ و از شاگردان‌ ابن‌عباس‌ به‌ شمار می‌آید و به‌ سبب‌ نقش‌ تعیین‌ کننده‌اش‌ در شکل‌گیری‌ فقه‌ اباضیه‌، «اصل‌ المذهب‌» نام‌ گرفته‌ است‌. [۲۵۸] جابر آنگونه‌ که‌ در منابع‌ رجالی‌ از او یاد شده‌، فقیهی‌ با گرایش‌ درایی‌ است‌ که‌ از افتا گریزی‌ ندارد و از جهات‌ گوناگون‌ در کنار صاحب‌ رأیی‌ چون‌ حسن‌ بصری‌ قرار می‌گیرد [۲۵۹] و با وجود نقلی‌ از او از زبان‌ ابن‌عمر که‌ در فتوا نباید از قرآن‌ و سنت‌ تجاوز کرد، [۲۶۰] در نگرش‌ اصولی‌ خود، با فقدان‌ کتاب‌ و سنت‌، به‌ سبک‌ مکیان‌ و شاگردان‌ حلقه ابن‌عباس‌، از رأی‌ و قیاس‌ پرهیز نداشته‌ است‌. [۲۶۱]
نقطه آغاز مذهب‌ فقهی‌ اباضی‌ را باید تعالیم‌ جابر بن‌ زید (د ۱۰۳ق‌/ ۷۲۱م‌) تلقی‌ کرد که‌ از تابعان‌ بصره‌ و از شاگردان‌ ابن‌عباس‌ به‌ شمار می‌آید و به‌ سبب‌ نقش‌ تعیین‌ کننده‌اش‌ در شکل‌گیری‌ فقه‌ اباضیه‌، «اصل‌ المذهب‌» نام‌ گرفته‌ است‌. [۲۵۸] جابر آنگونه‌ که‌ در منابع‌ رجالی‌ از او یاد شده‌، فقیهی‌ با گرایش‌ درایی‌ است‌ که‌ از افتا گریزی‌ ندارد و از جهات‌ گوناگون‌ در کنار صاحب‌ رأیی‌ چون‌ حسن‌ بصری‌ قرار می‌گیرد [۲۵۹] و با وجود نقلی‌ از او از زبان‌ ابن‌عمر که‌ در فتوا نباید از قرآن‌ و سنت‌ تجاوز کرد، [۲۶۰] در نگرش‌ اصولی‌ خود، با فقدان‌ کتاب‌ و سنت‌، به‌ سبک‌ مکیان‌ و شاگردان‌ حلقه ابن‌عباس‌، از رأی‌ و قیاس‌ پرهیز نداشته‌ است‌. [۲۶۱]
در نیمه اخیر سده ۲ق‌/ ۸م‌ به‌ گاهی‌ که‌ مباحث‌ اصولی‌ در محافل‌ دینی‌ درگرفته‌ بود، ربیع‌ بن‌ حبیب‌، به‌ عنوان‌ امام‌ وقت‌ اباضیان‌ و شخصیتی‌ مؤثر در شکل‌گیری‌ چارچوب‌ اصلی‌ فقه‌ اباضی‌، بیشتر به‌ گردآوری‌ آثار توجه‌ داشت‌ و گویا به‌ بحثهای‌ اصولی‌ تمایلی‌ نشان‌ نمی‌داد. در مقابل‌ روش‌ ربیع‌، در همان‌ عصر صاحب‌نظرانی‌ مخالف‌ با موضع‌گیریهای‌ او نیز وجود داشتند که‌ در تاریخ‌ اباضیه‌ به‌ عنوان‌ جناحهایی‌ منحرف‌ شناخته‌ شده‌اند و مکتب‌ آنان‌ دیر زمانی‌ نپاییده‌ است‌.
در نیمه اخیر سده ۲ق‌/ ۸م‌ به‌ گاهی‌ که‌ مباحث‌ اصولی‌ در محافل‌ دینی‌ درگرفته‌ بود، ربیع‌ بن‌ حبیب‌، به‌ عنوان‌ امام‌ وقت‌ اباضیان‌ و شخصیتی‌ مؤثر در شکل‌گیری‌ چارچوب‌ اصلی‌ فقه‌ اباضی‌، بیشتر به‌ گردآوری‌ آثار توجه‌ داشت‌ و گویا به‌ بحثهای‌ اصولی‌ تمایلی‌ نشان‌ نمی‌داد. در مقابل‌ روش‌ ربیع‌، در همان‌ عصر صاحب‌نظرانی‌ مخالف‌ با موضع‌گیریهای‌ او نیز وجود داشتند که‌ در تاریخ‌ اباضیه‌ به‌ عنوان‌ جناحهایی‌ منحرف‌ شناخته‌ شده‌اند و مکتب‌ آنان‌ دیر زمانی‌ نپاییده‌ است‌.
خط ۲۳۳: خط ۲۲۱:


فهرست منابع
فهرست منابع
[ویرایش]
 


(۱) محمدکاظم ‌آخوند خراسانی‌، کفایة الاصول‌، قم‌، ۱۴۰۹ق‌.
(۱) محمدکاظم ‌آخوند خراسانی‌، کفایة الاصول‌، قم‌، ۱۴۰۹ق‌.