فلسفه و تصوف: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''فلسفه و تصوف''' ارتباط ناگستنی باهم دارند ولی در طول تاریخ به خاطر سوءتفاهمها و سوءبرداشتهای دو گروه از همدیگر مخالفتهایی بین آنها بوده است. | '''فلسفه و تصوف''' ارتباط ناگستنی باهم دارند ولی در طول تاریخ به خاطر سوءتفاهمها و سوءبرداشتهای دو گروه از همدیگر مخالفتهایی بین آنها بوده است. | ||
در عالم [[اسلام]] دو مشرب عرفانی و فلسفی به یکدیگر نزدیکتر شدند و بالأخره در حکمت متعالیۀ [[صدرالمتألهین شیرازی]] (د ۱۰۵۰ق/۱۶۴۰م) وحدت یافتند. | در عالم [[اسلام]] دو مشرب عرفانی و فلسفی به یکدیگر نزدیکتر شدند و بالأخره در حکمت متعالیۀ [[ملاصدرا|صدرالمتألهین شیرازی]] (د ۱۰۵۰ق/۱۶۴۰م) وحدت یافتند. | ||
=تعریف فلسفه و تصوف= | =تعریف فلسفه و تصوف= | ||
در بحث از ارتباط میان تصوف و فلسفۀ | در بحث از ارتباط میان تصوف و فلسفۀ اسلامی نخست لازم است که تعریفی از این دو واژه به دست دهیم. | ||
تصوف که همان عرفان اسلامی است، به معنای رسم سیر و سلوک و وصول به حق، و معرفت به او بر اثر اتّباع رسول و بر طبق طریق و سنت فقر محمدی است و مراد از فلسفه نه فقط فلسفۀ استدلالی مشّائی، بلکه همۀ مشارب عقلی است که در درون فرهنگ اسلامی کوشیدهاند تا با استفاده از نیروی عقل به حقیقت اشیاء، و بالأخره به علم مبدأ دست یابند. | تصوف که همان عرفان اسلامی است، به معنای رسم سیر و سلوک و وصول به حق، و معرفت به او بر اثر اتّباع رسول و بر طبق طریق و سنت فقر محمدی است و مراد از فلسفه نه فقط فلسفۀ استدلالی مشّائی، بلکه همۀ مشارب عقلی است که در درون فرهنگ اسلامی کوشیدهاند تا با استفاده از نیروی عقل به حقیقت اشیاء، و بالأخره به علم مبدأ دست یابند. | ||
بنابراین، فلسفه در اینجا مترادف با حکمت به کار میرود که شامل دو نوع حکمت بحثی و ذوقی است. <ref>نصر، سیدحسین، ج۱، ص۴۶، رابطۀ بین تصوف و فلسفه در فرهنگ ایران، ایراننامه، تهران، ۱۳۶۱ش.</ref> | بنابراین، فلسفه در اینجا مترادف با حکمت به کار میرود که شامل دو نوع حکمت بحثی و ذوقی است. <ref>نصر، سیدحسین، ج۱، ص۴۶، رابطۀ بین تصوف و فلسفه در فرهنگ ایران، ایراننامه، تهران، ۱۳۶۱ش.</ref> | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
از یکسو قرآن انسان را به اندیشه، نظر، تعقل و تدبر در حقیقتِ خود و عالم ترغیب میکند و گاهی برای اثبات مقصد، حجت و برهان میآورد، و از سوی دیگر، هم انسان را به حصول معرفت یقینی از علم الیقین، عین الیقین، و حق الیقین ترغیب میکند و هم او را به وصول به حقایق و شهودِ آنها از طریق طی اطوار ولایت راه مینماید. | از یکسو قرآن انسان را به اندیشه، نظر، تعقل و تدبر در حقیقتِ خود و عالم ترغیب میکند و گاهی برای اثبات مقصد، حجت و برهان میآورد، و از سوی دیگر، هم انسان را به حصول معرفت یقینی از علم الیقین، عین الیقین، و حق الیقین ترغیب میکند و هم او را به وصول به حقایق و شهودِ آنها از طریق طی اطوار ولایت راه مینماید. | ||
با توجه به اینکه این دو مشرب در ذاتِ خود تعارض و تناقضی ندارند، این امر موجب شده است که در طول تاریخ اندیشۀ اسلامی، حقایق عرفانی هرچه بیشتر با حکمت اسلامی پیوند یابد. | با توجه به اینکه این دو مشرب در ذاتِ خود تعارض و تناقضی ندارند، این امر موجب شده است که در طول تاریخ اندیشۀ اسلامی، حقایق عرفانی هرچه بیشتر با حکمت اسلامی پیوند یابد. | ||
=عقلستیزی= | =عقلستیزی= | ||
خط ۶۵: | خط ۶۴: | ||
شاید بهتر آن باشد که به جای «بحث و استدلال» از «جدل» استفاده شود. دیگر اینکه تعریف حکمت اشراق، چنانکه خواهیم دید، اندکی با تعریف سهروردی تفاوت دارد. | شاید بهتر آن باشد که به جای «بحث و استدلال» از «جدل» استفاده شود. دیگر اینکه تعریف حکمت اشراق، چنانکه خواهیم دید، اندکی با تعریف سهروردی تفاوت دارد. | ||
پس از تمهید این مقدمات، به بحث دربارۀ ارتباط میان فلسفه و تصوف در حوزههای مختلف تفکر اسلامی با رعایت تقدم و تأخر تاریخی آنها میپردازیم. | پس از تمهید این مقدمات، به بحث دربارۀ ارتباط میان فلسفه و تصوف در حوزههای مختلف تفکر اسلامی با رعایت تقدم و تأخر تاریخی آنها میپردازیم. | ||
=عارفان نخستین= | =عارفان نخستین= | ||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۳: | ||
مقدر چنین بود که مغرب زمین وارث ابن رشد، و مشرق زمین ــ بهویژه ایران اسلامی ــ وارث ابن عربی گردد. | مقدر چنین بود که مغرب زمین وارث ابن رشد، و مشرق زمین ــ بهویژه ایران اسلامی ــ وارث ابن عربی گردد. | ||
<br /> | |||
=نزدیک کنندگان فلسفه و عرفان= | =نزدیک کنندگان فلسفه و عرفان= | ||
در اینجا میتوان به برخی دیگر از فیلسوفان مسلمان که کوششی برای آشتی بخشیدن میان فلسفه و عرفان به معنای خاص، یا فلسفه و تعالیم باطنی به معنای عام، صورت دادهاند، اشاره کرد. | در اینجا میتوان به برخی دیگر از فیلسوفان مسلمان که کوششی برای آشتی بخشیدن میان فلسفه و عرفان به معنای خاص، یا فلسفه و تعالیم باطنی به معنای عام، صورت دادهاند، اشاره کرد. | ||
خط ۳۶۶: | خط ۳۶۴: | ||
=پانویس= | =پانویس= | ||
<references /> | <references /> | ||
[[رده: فلسفه]] | [[رده: فلسفه]] | ||
[[رده: تصوف]] | [[رده: تصوف]] |