مکاتب کلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:
به طور کلی همه فرق عمده معتزله در برخی از اصول با یکدیگر متفق و مشترک اند. ابوالحسن اشعری، در مقالات الإسلامیین اصول معتزله را ذکر کرده است.
به طور کلی همه فرق عمده معتزله در برخی از اصول با یکدیگر متفق و مشترک اند. ابوالحسن اشعری، در مقالات الإسلامیین اصول معتزله را ذکر کرده است.


1. اعتقاد به توحید و این که خداوند به هیچ یک از صفات آفریدگان، که نشانه حدوث است، متصف نیست.
1. اعتقاد به توحید و این که [[خداوند]] به هیچ یک از صفات آفریدگان، که نشانه حدوث است، متصف نیست.


2. خداوند قابل روءیت نیست، چشم ها او را نبینند و بصیرت ها او را درنیابند.
2. خداوند قابل روءیت نیست، چشم ها او را نبینند و بصیرت ها او را درنیابند.
خط ۲۰: خط ۲۰:
5. خداوند هرگز کفر و گناه و افعال دیگر را نیافریده است.
5. خداوند هرگز کفر و گناه و افعال دیگر را نیافریده است.


6. اعتقاد به اینکه مرتکب گناه کبیره نه موءمن است و نه فاسق (منزلة بین المنزلتین).
6. اعتقاد به اینکه مرتکب گناه کبیره نه موءمن است و نه [[فاسق]] (منزلة بین المنزلتین).


7. اعتقاد به وجوب امر به معروف و نهی از منکر.
7. اعتقاد به وجوب امر به معروف و نهی از منکر.
خط ۲۷: خط ۲۷:


==جایگاه عقل نزد معتزله==
==جایگاه عقل نزد معتزله==
باید توجه داشت که معتزله به اصالت عقل، اعتقاد کاملی داشتند. اینان عقل گرایانی بودند که می خواست، هر آنچه را که از طریق وحی رسیده است به محک عقل خویش بسنجند و در این مقصود راه افراط و زیاده روی در پیش گرفتند تا جایی که اگر چیزی را در قرآن و حدیث نمی توانستند با عقل خود تطبیق کنند آن را انکار می کردند. این ظاهربینی و زیاده روی در مشی استدلالی سبب عکس العمل شدیدی در عالم اسلام گردید وابوالحسن اشعری که خود عمری در اعتزال گذرانده بود، بر علیه معتزله شورید و عقاید آنها را مخالف دین دانست و پیروان زیادی پیدا کرد.
باید توجه داشت که معتزله به اصالت [[عقل]]، اعتقاد کاملی داشتند. اینان عقل گرایانی بودند که می خواست، هر آنچه را که از طریق وحی رسیده است به محک عقل خویش بسنجند و در این مقصود راه افراط و زیاده روی در پیش گرفتند تا جایی که اگر چیزی را در قرآن و حدیث نمی توانستند با عقل خود تطبیق کنند آن را انکار می کردند. این ظاهربینی و زیاده روی در مشی استدلالی سبب عکس العمل شدیدی در عالم اسلام گردید وابوالحسن اشعری که خود عمری در اعتزال گذرانده بود، بر علیه معتزله شورید و عقاید آنها را مخالف دین دانست و پیروان زیادی پیدا کرد.


گروهی از معتزله در اواخر قرن سوم هجری و اوائل قرن چهارم تبدیل به یک جامعه نخبه روشنفکر شده بودند که مردم به آنها با سوء ظن و تردید می نگریستند. چرا که در آثار و افکارشان، دوری از قرآن و حدیث و تقرب به مفاهیم نظری و کاملاً ذهنی فلسفه هند و یونان مشهود و محسوس بود. آنان، با بینشی روشنفکرانه و ذهنی گرایانه، از واقعیت های جامعه غافل شده و در عوالم خاصی سیر می کردند. تداوم این شرایط، سقوط و اضمحلال محتوم معتزله را به دنبال داشت.
گروهی از معتزله در اواخر قرن سوم هجری و اوائل قرن چهارم تبدیل به یک جامعه نخبه روشنفکر شده بودند که مردم به آنها با سوء ظن و تردید می نگریستند. چرا که در آثار و افکارشان، دوری از قرآن و حدیث و تقرب به مفاهیم نظری و کاملاً ذهنی [[فلسفه]] [[هند]] و [[یونان]] مشهود و محسوس بود. آنان، با بینشی روشنفکرانه و ذهنی گرایانه، از واقعیت های جامعه غافل شده و در عوالم خاصی سیر می کردند. تداوم این شرایط، سقوط و اضمحلال محتوم معتزله را به دنبال داشت.


=اشاعره=
=اشاعره=