مروان بن محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابو القاسم' به 'ابوالقاسم')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۱: خط ۳۱:
=معرفی اجمالی مروان بن محمد=
=معرفی اجمالی مروان بن محمد=


مروان بن محمد بن مروان بن حکم، آخرین فرد از خلفای [[بنی امیه]] بود. چون مربی او [[جعد بن درهم]] بود، او را مروان جعدی می گفتند <ref>ابن اثیر، عزالدین؛ الکامل، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371، ج 14، ص 55</ref> و چون در جنگ ها بسیار شجاع، جنگجو و شکیبا بود به او حمار می گفتند <ref>محمد بن علی بن طباطبا، تاریخ فخری، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360، ج 2، ص 184</ref> و به قولی برای آن که عرب هر صد سال را حمار می نامد و چون سلطنت بنی امیه نزدیک صد سال شد مروان را حمار لقب دادند. <ref>یعقوبى، ابن واضح؛ تاریخ یعقوبى، ترجمه محمد ابراهیم آیتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1371، چاپ ششم، ج 2، ص 286</ref>
مروان بن محمد بن مروان بن حکم، آخرین فرد از خلفای [[بنی امیه]] بود. چون مربی او [[جعد بن درهم]] بود، او را مروان جعدی می گفتند <ref>ابن اثیر، عزالدین؛ الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371، ج 14، ص 55</ref> و چون در جنگ ها بسیار شجاع، جنگجو و شکیبا بود به او حمار می گفتند <ref>محمد بن علی بن طباطبا، تاریخ فخری، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360، ج 2، ص 184</ref> و به قولی برای آن که عرب هر صد سال را حمار می نامد و چون سلطنت بنی امیه نزدیک صد سال شد مروان را حمار لقب دادند. <ref>یعقوبى، ابن واضح؛ تاریخ یعقوبى، ترجمه محمد ابراهیم آیتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1371، چاپ ششم، ج 2، ص 286</ref>


مروان بن محمد کنیه اش ابوعبدالملک و ابوعبدالله و مادرش کنیزی به نام زباده <ref>مسعودی، علی بن حسین؛ التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی و فرهنگی، 1365، چاپ دوم، ص 281</ref> بود. او مدت 5 سال و دو ماه خلافت کرد. <ref>مسعودی، علی بن حسین؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1374، چاپ پنجم، ج 2، ص 238</ref> در شهر حرّان با او بیعت کردند و همه مردم [[شام]] به جز عده ای از بنی امیه با او بیعت کردند. <ref>مسعودی، علی بن حسین؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1374، چاپ پنجم، ج 2،ص 236</ref>
مروان بن محمد کنیه اش ابوعبدالملک و ابوعبدالله و مادرش کنیزی به نام زباده <ref>مسعودی، علی بن حسین؛ التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی و فرهنگی، 1365، چاپ دوم، ص 281</ref> بود. او مدت 5 سال و دو ماه خلافت کرد. <ref>مسعودی، علی بن حسین؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1374، چاپ پنجم، ج 2، ص 238</ref> در شهر حرّان با او بیعت کردند و همه مردم [[شام]] به جز عده ای از بنی امیه با او بیعت کردند. <ref>مسعودی، علی بن حسین؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1374، چاپ پنجم، ج 2،ص 236</ref>


=چگونگی به خلافت رسیدن مروان بن محمد=
=چگونگی به خلافت رسیدن مروان بن محمد=


در دوران [[یزید بن ولید]] (یزید سوم) کار مروان بن محمد (که به دستور هشام بن عبدالملک) <ref>ابن اثیر، پیشین، ج 14، ص 77</ref> حاکم جزیره و آذربایجان و ارمنستان بود بالا گرفت. او که به خلافت چشم دوخته بود، خلافت ابراهیم بن ولید را به رسمیت نشناخت و او را خلع کرد. <ref>طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الطبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، 1375، چاپ پنجم، ج 10، ص 4438</ref>
در دوران [[یزید بن ولید]] (یزید سوم) کار مروان بن محمد (که به دستور هشام بن عبدالملک) <ref>ابن اثیر، پیشین، ج 14، ص 77</ref> حاکم جزیره و آذربایجان و ارمنستان بود بالا گرفت. او که به خلافت چشم دوخته بود، خلافت ابراهیم بن ولید را به رسمیت نشناخت و او را خلع کرد. <ref>طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الطبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، 1375، چاپ پنجم، ج 10، ص 4438</ref>


مروان در راس نیروهایش از حران به [[دمشق]] حمله کرد و هنگام حمله بر قنسرین و حمص استیلا یافت و با سپاه خلیفه در محلی - میان [[بلبعک]] و دمشق- درگیر شدند و بر آن ها چیره شد. ابراهیم هنگامی که نتیجه جنگ را دریافت، از دمشق فرار کرد. مروان در سال 127 پیروزمندانه وارد دمشق شد و مردم با او برای خلافت بیعت کردند. <ref>یعقوبی، ابن واضح؛ تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، بی تا، ج 2، ص 337</ref>
مروان در راس نیروهایش از حران به [[دمشق]] حمله کرد و هنگام حمله بر قنسرین و حمص استیلا یافت و با سپاه خلیفه در محلی - میان [[بلبعک]] و دمشق- درگیر شدند و بر آن ها چیره شد. ابراهیم هنگامی که نتیجه جنگ را دریافت، از دمشق فرار کرد. مروان در سال 127 پیروزمندانه وارد دمشق شد و مردم با او برای خلافت بیعت کردند. <ref>یعقوبی، ابن واضح؛ تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، بی تا، ج 2، ص 337</ref>
خط ۴۴: خط ۴۴:


حکومت اموی در دوران مروان محمد پایان یافت. در حالی که او در حکمرانی از عمل و نظری درست برخوردار بود و عامل سقوط نبود. زیرا عوامل ضعف و زوال حکومت اموی از زمان‌های بسیار دور فراهم شده بود و او فقط توانست با رخ دادهای بسیاری که بر ضد او بود، دست و پنجه نرم کند و این سقوط را چند سال به تاخیر بیندازد.
حکومت اموی در دوران مروان محمد پایان یافت. در حالی که او در حکمرانی از عمل و نظری درست برخوردار بود و عامل سقوط نبود. زیرا عوامل ضعف و زوال حکومت اموی از زمان‌های بسیار دور فراهم شده بود و او فقط توانست با رخ دادهای بسیاری که بر ضد او بود، دست و پنجه نرم کند و این سقوط را چند سال به تاخیر بیندازد.
از عواملی که فضا را برای قیام بر حکومت مروان دوم آماده کرد، انتقال پایتخت از دمشق به حران بود. چون مروان در حران و در زیر سیطره قیسی‌ها پرورش یافته بود. این مسئله به دور شدن یمنی‌ها از او و پیوستن‌شان به دعوت عباسیان منجر شد. <ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۳۴۵، ترجمه ابو القاسم پاینده</ref>
از عواملی که فضا را برای قیام بر حکومت مروان دوم آماده کرد، انتقال پایتخت از دمشق به حران بود. چون مروان در حران و در زیر سیطره قیسی‌ها پرورش یافته بود. این مسئله به دور شدن یمنی‌ها از او و پیوستن‌شان به دعوت عباسیان منجر شد. <ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۳۴۵، ترجمه ابوالقاسم پاینده</ref>


و از عوامل دیگر منازعات قبایلی و درگیری‌های داخلی میان خاندان اموی برای رسیدن به قدرت بود. از جمله شورش‌هایی که مروان دوم با آن‌ها روبه روبه بود:
و از عوامل دیگر منازعات قبایلی و درگیری‌های داخلی میان خاندان اموی برای رسیدن به قدرت بود. از جمله شورش‌هایی که مروان دوم با آن‌ها روبه روبه بود:
خط ۵۴: خط ۵۴:
==شورش مردم غوطه==
==شورش مردم غوطه==


وقتی مروان دوم مشغول متوقف کردن حرکت حمصی‌ها بود، شورش دیگری در برابر حکومت او در غوطه ایجاد شد. ساکنان آن یزید بن خالد قسری یمنی را استاندار غوطه کرده و شهر دمشق را محاصره نمودند. مروان دوم با شکستن محاصره به تعقیب شورشیان پرداخت و مره و روستاهای یمنی‌ها را آتش زده و یزید بن خالد را کشت. <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۱۰، ص۴۴۵۶، ترجمه ابو القاسم پاینده</ref>
وقتی مروان دوم مشغول متوقف کردن حرکت حمصی‌ها بود، شورش دیگری در برابر حکومت او در غوطه ایجاد شد. ساکنان آن یزید بن خالد قسری یمنی را استاندار غوطه کرده و شهر دمشق را محاصره نمودند. مروان دوم با شکستن محاصره به تعقیب شورشیان پرداخت و مره و روستاهای یمنی‌ها را آتش زده و یزید بن خالد را کشت. <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۱۰، ص۴۴۵۶، ترجمه ابوالقاسم پاینده</ref>


==شورش فلسطینی‌ها==
==شورش فلسطینی‌ها==
خط ۷۵: خط ۷۵:


هنگامی‌که جنگ در گرفت، شیعیان او را وا گذاشتند و از جنگ فرار کردند. جز قبیله ربیعه و زیدیه کسی او را یاری نداد. او ناچار شد به کوفه باز گردد. اموی‌ها او را تعقیب کردند و در خیابان‌های شهر مبارزات سختی میان دو طرف در گرفت و سپاه اموی توانست براوضاع مسلط شود. استاندار اموی به عبدالله بن معاویه امان و اجازه عقب‌نشینی داد، وی به فارس کوچ کرد تا در آن‌جا صفوف نیروهایش را از نو سازمان دهی کند.
هنگامی‌که جنگ در گرفت، شیعیان او را وا گذاشتند و از جنگ فرار کردند. جز قبیله ربیعه و زیدیه کسی او را یاری نداد. او ناچار شد به کوفه باز گردد. اموی‌ها او را تعقیب کردند و در خیابان‌های شهر مبارزات سختی میان دو طرف در گرفت و سپاه اموی توانست براوضاع مسلط شود. استاندار اموی به عبدالله بن معاویه امان و اجازه عقب‌نشینی داد، وی به فارس کوچ کرد تا در آن‌جا صفوف نیروهایش را از نو سازمان دهی کند.
بعد از پیوستن موالی، بردگان، عباسیان که بر حکومت اموی شورش کرده بودند و امویان مخالف مروان دوم به وی و هر کسی که به بخشش یا شغلی چشم داشت و بقایای خوارج که به دست مروان دوم از موصل رانده شدند، کار او بالا گرفت. <ref> ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۰۷-۳۰۶، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی.</ref>
بعد از پیوستن موالی، بردگان، عباسیان که بر حکومت اموی شورش کرده بودند و امویان مخالف مروان دوم به وی و هر کسی که به بخشش یا شغلی چشم داشت و بقایای خوارج که به دست مروان دوم از موصل رانده شدند، کار او بالا گرفت. <ref> ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۰۷-۳۰۶، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی.</ref>


چون افرادی که به او پیوسته بودند، کاملا نامتجانس بودند و هدفی که آن‌ها را دور او جمع کرده بود، دشمنی با مروان دوم بود. از این رو مدت طولانی دوام نیاورد و به سرعت بر اثر شکستی سهمگین در برابر نیروهای مروان دوم در سال ۱۲۹ (ه. ق)، در (مروالشاذان) خوردند، از هم پاشیدند. <ref> طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۷۴-۳۷۱. </ref>
چون افرادی که به او پیوسته بودند، کاملا نامتجانس بودند و هدفی که آن‌ها را دور او جمع کرده بود، دشمنی با مروان دوم بود. از این رو مدت طولانی دوام نیاورد و به سرعت بر اثر شکستی سهمگین در برابر نیروهای مروان دوم در سال ۱۲۹ (ه. ق)، در (مروالشاذان) خوردند، از هم پاشیدند. <ref> طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۷۴-۳۷۱. </ref>
خط ۸۷: خط ۸۷:


عبدالله بن عمر بن عبدالعزیز استاندار عراق و مرکز آن بود. بعد از چیرگی او بر عبدالله بن معاویه، نیرو و قدرت یافت و برایش آشکار شد که می‌تواند در برابر حکومت مروان قیام کند. و در نتیجه بیعتش را با مروان شکست. او در حرکتش به قبایل یمنی از اهالی شام – که در کوفه و حیره مقیم بودند و اطاعت از شامی‌ها را از قیسی‌ها خوش نداشتند - تکیه داشت. <ref>طقوش، محمد سهیل، دولت امویان، ص۱۸۵، ترجمه حجت الله جودکی</ref>
عبدالله بن عمر بن عبدالعزیز استاندار عراق و مرکز آن بود. بعد از چیرگی او بر عبدالله بن معاویه، نیرو و قدرت یافت و برایش آشکار شد که می‌تواند در برابر حکومت مروان قیام کند. و در نتیجه بیعتش را با مروان شکست. او در حرکتش به قبایل یمنی از اهالی شام – که در کوفه و حیره مقیم بودند و اطاعت از شامی‌ها را از قیسی‌ها خوش نداشتند - تکیه داشت. <ref>طقوش، محمد سهیل، دولت امویان، ص۱۸۵، ترجمه حجت الله جودکی</ref>
مروان دوم به مقابله با او برخاست، و سپاهی را متشکل از اهالی شام به فرماندهی نصر بن سعید حرشی – یکی از مردان مشهور قیسی- به سوی او اعزام کرد. وی با او درگیر شد. بین دو سپاه برخوردهای خفیف صورت گرفت و به هیچ نتیجه سرنوشت سازی نینجامید. دو گروه به همین شکل بودند تا این‌که مشکل بسیار خطرناک‌تری پدیدار شد. خوارج از نو در صحنه رخدادهای عراق ظهور کردند و مروان دوم به مقابله با ایشان مشغول شد و مساله عبدالله بن عمر را رها کرد. <ref> ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۸۸، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی</ref>
مروان دوم به مقابله با او برخاست، و سپاهی را متشکل از اهالی شام به فرماندهی نصر بن سعید حرشی – یکی از مردان مشهور قیسی- به سوی او اعزام کرد. وی با او درگیر شد. بین دو سپاه برخوردهای خفیف صورت گرفت و به هیچ نتیجه سرنوشت سازی نینجامید. دو گروه به همین شکل بودند تا این‌که مشکل بسیار خطرناک‌تری پدیدار شد. خوارج از نو در صحنه رخدادهای عراق ظهور کردند و مروان دوم به مقابله با ایشان مشغول شد و مساله عبدالله بن عمر را رها کرد. <ref> ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۸۸، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی</ref>


=عاقبت مروان بن محمد=
=عاقبت مروان بن محمد=
خط ۹۳: خط ۹۳:
مشغول شدن مروان دوم به سرکوب شورش و آشوب ها، او را از آن چه در شرق به ویژه در [[خراسان]] مرکز دعوت عباسیان می گذشت باز داشت. این دعوت در آن منطقه گسترش یافت و کار بنی عباس بالا گرفت و به قانع شدن داعیان عباسی، مبنی بر فرا رسیدن وقت دعوت علنی منجر شد. این داعیان موافقت ابراهیم کسی که در آن نزدیکی به انتظار دعوت علنی شورش بر [[امویان]] می زیست را به دست آوردند. [[ابومسلم خراسانی]] که رئیس دعوت در خراسان بود با شعار <big>الرضا من آل محمد</big> بیعت با شخصیت پسندیده از خاندان [[محمد (ص)]]، از مردم بیعت می گرفت. <ref>طقوش، محمد سهیل؛ پیشین،ج 7، ص 353</ref>
مشغول شدن مروان دوم به سرکوب شورش و آشوب ها، او را از آن چه در شرق به ویژه در [[خراسان]] مرکز دعوت عباسیان می گذشت باز داشت. این دعوت در آن منطقه گسترش یافت و کار بنی عباس بالا گرفت و به قانع شدن داعیان عباسی، مبنی بر فرا رسیدن وقت دعوت علنی منجر شد. این داعیان موافقت ابراهیم کسی که در آن نزدیکی به انتظار دعوت علنی شورش بر [[امویان]] می زیست را به دست آوردند. [[ابومسلم خراسانی]] که رئیس دعوت در خراسان بود با شعار <big>الرضا من آل محمد</big> بیعت با شخصیت پسندیده از خاندان [[محمد (ص)]]، از مردم بیعت می گرفت. <ref>طقوش، محمد سهیل؛ پیشین،ج 7، ص 353</ref>


نصر بن سیار، کارگزار مروان دوم در خراسان، خطر [[ابومسلم]] را برای حکومت اموی دریافت. نامه ای فوری به دمشق فرستاد و از مروان کمک خواست. <ref>مسعودی، مروج الذهب، ج 3، ص 240-239</ref> به نظر می رسد که مروان در آن هنگام از پاسخ به درخواست این استاندار عاجز بود و جز وعده دادن و نصیحت کردن نتوانست کاری انجام دهد و این باعث شده ابومسلم بر همه خراسان چیره شود و نصر نتوانست در برابر او پایداری نماید و همراه یارانش از خراسان به [[نیشابور]] رفت. <ref>ابن اثیر، پیشین، ج 4، ص 311-عزالدین؛ الکامل، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371310</ref> نصر بن سیار زمستان سال 131(ه. ق)، در فضای تیره شکست، در [[ری]] درگذشت. <ref>ابن اثیر،-عزالدین؛ الکامل، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، ج 4، ص 320-321 </ref>
نصر بن سیار، کارگزار مروان دوم در خراسان، خطر [[ابومسلم]] را برای حکومت اموی دریافت. نامه ای فوری به دمشق فرستاد و از مروان کمک خواست. <ref>مسعودی، مروج الذهب، ج 3، ص 240-239</ref> به نظر می رسد که مروان در آن هنگام از پاسخ به درخواست این استاندار عاجز بود و جز وعده دادن و نصیحت کردن نتوانست کاری انجام دهد و این باعث شده ابومسلم بر همه خراسان چیره شود و نصر نتوانست در برابر او پایداری نماید و همراه یارانش از خراسان به [[نیشابور]] رفت. <ref>ابن اثیر، پیشین، ج 4، ص 311-عزالدین؛ الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371310</ref> نصر بن سیار زمستان سال 131(ه. ق)، در فضای تیره شکست، در [[ری]] درگذشت. <ref>ابن اثیر،-عزالدین؛ الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، ج 4، ص 320-321 </ref>


قحطبه بن شبیب فرماندهی عالی سپاه عباسیان در [[عراق]] بر ابن هبیره پیروز شد و تصمیم گرفت به [[کوفه]] برود؛ ولی به هنگام عبور از [[فرات]] غرق شد. نیروهای عباسی به فرماندهی حمید بن قحطبه در سال 132 وارد شهر شدند و کار را به ابی سلمه خلال سپردند. <ref>یعقوبی، پیشین، ج 2، ص 277</ref>
قحطبه بن شبیب فرماندهی عالی سپاه عباسیان در [[عراق]] بر ابن هبیره پیروز شد و تصمیم گرفت به [[کوفه]] برود؛ ولی به هنگام عبور از [[فرات]] غرق شد. نیروهای عباسی به فرماندهی حمید بن قحطبه در سال 132 وارد شهر شدند و کار را به ابی سلمه خلال سپردند. <ref>یعقوبی، پیشین، ج 2، ص 277</ref>