انجیل: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'قران' به 'قرآن')
خط ۴: خط ۴:
</ref> این کلمه نیز مرکّب از دو واژه انگلوساکسون «God» و «Spell» و در مجموع، به معنای «کلام الهی»،<ref>Ibid, V. 6, P. 333.</ref> یا «املای [[خداوند]]»<ref>محمّدرضا زیبایی‌نژاد، مسیحیت‌شناسی مقایسه‌ای، تهران، سروش، 1382، ص 139.</ref> یا «خبر خوش»<ref>The Catholic Encyclopedia, charles G. Herrermann (ed), New York, The Encyclopedia press, Inc, 1913, 16 Volumes. V. 6, P. 656.</ref> است. این واژه خود برگردانِ واژه یونانی «Evangelion» (اوانگلیون) است که در لاتین، «Evangelium» (اوانجلیوم) تلفظ می‌شود. واژه اخیر به زبان‌های فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی و دیگر زبان‌های جدید راه یافته است.<ref>Ibid; Britanica, 2002, Deluxe Edition CD-Rom. V. 5, P. 379.</ref> با توجه به اینکه متون نخستین [[مسیحی]] به زبان یونانی بوده، باید گفت: واژه «انجیل» نیز در نهایت از واژه یونانی «اوانگلیون» گرفته شده؛ اما راه‌یابی مستقیم یا با واسطه آن به [[زبان عربی]] مورد اختلاف است.
</ref> این کلمه نیز مرکّب از دو واژه انگلوساکسون «God» و «Spell» و در مجموع، به معنای «کلام الهی»،<ref>Ibid, V. 6, P. 333.</ref> یا «املای [[خداوند]]»<ref>محمّدرضا زیبایی‌نژاد، مسیحیت‌شناسی مقایسه‌ای، تهران، سروش، 1382، ص 139.</ref> یا «خبر خوش»<ref>The Catholic Encyclopedia, charles G. Herrermann (ed), New York, The Encyclopedia press, Inc, 1913, 16 Volumes. V. 6, P. 656.</ref> است. این واژه خود برگردانِ واژه یونانی «Evangelion» (اوانگلیون) است که در لاتین، «Evangelium» (اوانجلیوم) تلفظ می‌شود. واژه اخیر به زبان‌های فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی و دیگر زبان‌های جدید راه یافته است.<ref>Ibid; Britanica, 2002, Deluxe Edition CD-Rom. V. 5, P. 379.</ref> با توجه به اینکه متون نخستین [[مسیحی]] به زبان یونانی بوده، باید گفت: واژه «انجیل» نیز در نهایت از واژه یونانی «اوانگلیون» گرفته شده؛ اما راه‌یابی مستقیم یا با واسطه آن به [[زبان عربی]] مورد اختلاف است.


نولدکه (Noldke) بر وام‌گیری از طریق گویش حَبَشی آن، یعنی «Wangel» استدلال می‌کند<ref>Encyclopedia Of Islam, prepared by a Number of Leading orientalists, Leiden, 1986, 10 Volumes. V. 3, P. 1205.</ref> و گروهی نیز احتمال داده‌اند که به طور مستقیم، از یونانی یا یکی از زبان‌های [[سریانی]]، [[عبری]] یا سبایی به عربی راه یافته باشد.<ref>آرتور جعفری، واژه‌های دخیل در قرآن، ترجمه فریدون بدره‌ای، توس، 1372، ص 131 ـ 132.</ref> در این میان، برخی [[مفسّران]] [[مسلمان]] در تلاش برای عربی نشان دادن واژه یاد شده، آن را بر وزن افعیل، از ریشه «ن ج ل» دانسته و معانی متفاوتی برایش گفته‌اند.<ref> محمّدبن حسن طوسی، التبیان، به کوشش احمد حبیب عاملی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 3، ص 542 / فضل‌بن حسن طبرسی، مجمع‌البیان، بیروت، دارالمعرفه، افست؛ تهران، ناصر خسرو، 1406، ج 2، ص 6 / محمّدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، چ‌پنجم، بیروت، دارالکتب‌العلمیه،1417، ج 4، ص 6.</ref> این نظر مقبول واژه‌نگاران عربی نیفتاده است.<ref>سید محمّدمرتضی حسینی زبیدی حنفی، تاج العروس، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، 1414، ج 8، ص 128 / ابن منظور، لسان‌العرب، به کوشش علی شیری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408، ج 14، ص 58 / حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات‌القران الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1374، ج 12، ص 39، «نجل».</ref>آن‌ها بر دخیل بودن و وام‌گیری آن از زبان [[عبری]]، یونانی یا [[سُریانی]] تأکید می‌ورزند.<ref>ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث والاثر، به کوشش محمود محمّد طناحی و طاهر احمد زاوی، قم، اسماعیلیان، 1367، ج 5، ص 23 / فخرالدین طریحی، مجمع‌البحرین، به کوشش محمود عادل و احمد حسینی، چ دوم، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، 1408، ج 4، ص 274 / ابن منظور، پیشین، ج 4، ص 58.</ref>اغلب [[مفسّران]] [[مسلمان]] نیز «انجیل» را از واژگان دخیل دانسته<ref>محمّدبن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، چ چهارم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1413، ج 7، ص 171 / محمّد رشیدرضا، تفسیر المنار، چ چهارم، قاهره، دارالمنار، 1373، ج 3، ص 158 / سید محمود آلوسی، روح‌المعانی فی تفسیر القرآن‌العظیم، به کوشش محمّدحسین عرب، بیروت، دارالفکر، 1417، ج 3، ص 124.</ref> و کسانی همچون [[زمخشری]] و [[بیضاوی]]، عربی خواندن آن را به دیده تحقیر نگریسته‌اند.<ref>محمودبن عمر زمخشری، الکشّاف، چ دوم، قم، بلاغت، 1415، ج 1، ص 335 / ناصرالدین عبداللّه‌بن عمر بیضاوی، تفسیر بیضاوی، بیروت، مؤسسة¶الاعلمی للمطبوعات، 1410، ج 1، ص 237 / محمّدبن محمّدرضا قمی مشهدی، کنزالدقائق و بحرالغرائب، به کوشش حسین درگاهی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1411، ص 237.</ref>
نولدکه (Noldke) بر وام‌گیری از طریق گویش حَبَشی آن، یعنی «Wangel» استدلال می‌کند<ref>Encyclopedia Of Islam, prepared by a Number of Leading orientalists, Leiden, 1986, 10 Volumes. V. 3, P. 1205.</ref> و گروهی نیز احتمال داده‌اند که به طور مستقیم، از یونانی یا یکی از زبان‌های [[سریانی]]، [[عبری]] یا سبایی به عربی راه یافته باشد.<ref>آرتور جعفری، واژه‌های دخیل در قرآن، ترجمه فریدون بدره‌ای، توس، 1372، ص 131 ـ 132.</ref> در این میان، برخی [[مفسّران]] [[مسلمان]] در تلاش برای عربی نشان دادن واژه یاد شده، آن را بر وزن افعیل، از ریشه «ن ج ل» دانسته و معانی متفاوتی برایش گفته‌اند.<ref> محمّدبن حسن طوسی، التبیان، به کوشش احمد حبیب عاملی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 3، ص 542 / فضل‌بن حسن طبرسی، مجمع‌البیان، بیروت، دارالمعرفه، افست؛ تهران، ناصر خسرو، 1406، ج 2، ص 6 / محمّدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، چ‌پنجم، بیروت، دارالکتب‌العلمیه،1417، ج 4، ص 6.</ref> این نظر مقبول واژه‌نگاران عربی نیفتاده است.<ref>سید محمّدمرتضی حسینی زبیدی حنفی، تاج العروس، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، 1414، ج 8، ص 128 / ابن منظور، لسان‌العرب، به کوشش علی شیری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408، ج 14، ص 58 / حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات‌القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1374، ج 12، ص 39، «نجل».</ref>آن‌ها بر دخیل بودن و وام‌گیری آن از زبان [[عبری]]، یونانی یا [[سُریانی]] تأکید می‌ورزند.<ref>ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث والاثر، به کوشش محمود محمّد طناحی و طاهر احمد زاوی، قم، اسماعیلیان، 1367، ج 5، ص 23 / فخرالدین طریحی، مجمع‌البحرین، به کوشش محمود عادل و احمد حسینی، چ دوم، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، 1408، ج 4، ص 274 / ابن منظور، پیشین، ج 4، ص 58.</ref>اغلب [[مفسّران]] [[مسلمان]] نیز «انجیل» را از واژگان دخیل دانسته<ref>محمّدبن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، چ چهارم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1413، ج 7، ص 171 / محمّد رشیدرضا، تفسیر المنار، چ چهارم، قاهره، دارالمنار، 1373، ج 3، ص 158 / سید محمود آلوسی، روح‌المعانی فی تفسیر القرآن‌العظیم، به کوشش محمّدحسین عرب، بیروت، دارالفکر، 1417، ج 3، ص 124.</ref> و کسانی همچون [[زمخشری]] و [[بیضاوی]]، عربی خواندن آن را به دیده تحقیر نگریسته‌اند.<ref>محمودبن عمر زمخشری، الکشّاف، چ دوم، قم، بلاغت، 1415، ج 1، ص 335 / ناصرالدین عبداللّه‌بن عمر بیضاوی، تفسیر بیضاوی، بیروت، مؤسسة¶الاعلمی للمطبوعات، 1410، ج 1، ص 237 / محمّدبن محمّدرضا قمی مشهدی، کنزالدقائق و بحرالغرائب، به کوشش حسین درگاهی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1411، ص 237.</ref>


=انجیل در ادبیات دینی مسیحیان=
=انجیل در ادبیات دینی مسیحیان=
خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:
به نظر می‌رسد دقت در [[آیات]] مربوط و تفاوت تعابیر، می‌تواند چالش یاد شده را برچیده، زمینه وحدت نظر را فراهم آورد؛ با این توضیح که [[آیات]] تصدیق‌کننده را می‌توان از یک نظر، به دو دسته تقسیم کرد: دسته نخست آیاتی که در آنها تعابیری همچون «الَّذی بَینَ یَدَیه» و «ما بَینَ یَدَیه» آمده است، به صراحت به تصدیق کتاب‌های پیش از [[قرآن]] اشاره دارد و نمی‌تواند جز به معنای تأیید کتبی همچون [[تورات]] و انجیل نازل شده باشد: «وَ مَا کَانَ هَـذَا الْقُرْآنُ أَن یُفْتَرَی مِن دُونِ اللّهِ وَلَکِن تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ الْکِتَابِ...» <ref>یونس: 37 و نیز یوسف: 111؛ بقره: 97؛ آل‌عمران: 3؛ مائده: 48؛ فاطر: 31؛ احقاف: 30</ref> «تصدیق» در این [[آیات]]، یقیناً می‌تواند به معنای گواهی دادن [[قرآن]] بر نزول الهی [[تورات]] و انجیل واقعی و تأیید همه آموزه‌های آن دو باشد.<ref> محمّدبن حسن طوسی، پیشین، ج 3، ص 542 / فضل‌بن حسن طبرسی، پیشین، ج 3، ص 313 / سید محمّدحسین طباطبائی، پیشین، ج 5، ص 349.</ref> پر واضح است که «تصدیق» به این معنا، بشارت‌های [[تورات]] و انجیل درباره [[بعثت]] [[پیامبر اکرم]] صلی‌الله‌علیه‌وآله و نزول [[قرآن]] را نیز دربر می‌گیرد.
به نظر می‌رسد دقت در [[آیات]] مربوط و تفاوت تعابیر، می‌تواند چالش یاد شده را برچیده، زمینه وحدت نظر را فراهم آورد؛ با این توضیح که [[آیات]] تصدیق‌کننده را می‌توان از یک نظر، به دو دسته تقسیم کرد: دسته نخست آیاتی که در آنها تعابیری همچون «الَّذی بَینَ یَدَیه» و «ما بَینَ یَدَیه» آمده است، به صراحت به تصدیق کتاب‌های پیش از [[قرآن]] اشاره دارد و نمی‌تواند جز به معنای تأیید کتبی همچون [[تورات]] و انجیل نازل شده باشد: «وَ مَا کَانَ هَـذَا الْقُرْآنُ أَن یُفْتَرَی مِن دُونِ اللّهِ وَلَکِن تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ الْکِتَابِ...» <ref>یونس: 37 و نیز یوسف: 111؛ بقره: 97؛ آل‌عمران: 3؛ مائده: 48؛ فاطر: 31؛ احقاف: 30</ref> «تصدیق» در این [[آیات]]، یقیناً می‌تواند به معنای گواهی دادن [[قرآن]] بر نزول الهی [[تورات]] و انجیل واقعی و تأیید همه آموزه‌های آن دو باشد.<ref> محمّدبن حسن طوسی، پیشین، ج 3، ص 542 / فضل‌بن حسن طبرسی، پیشین، ج 3، ص 313 / سید محمّدحسین طباطبائی، پیشین، ج 5، ص 349.</ref> پر واضح است که «تصدیق» به این معنا، بشارت‌های [[تورات]] و انجیل درباره [[بعثت]] [[پیامبر اکرم]] صلی‌الله‌علیه‌وآله و نزول [[قرآن]] را نیز دربر می‌گیرد.


نکته شایان توجه آنکه [[قرآن]] به عنوان یک توضیح تکمیلی درباره تصدیق کتاب‌های آسمانی گذشته، بر «مُهَیْمِن» بودن خود نسبت به آنها تصریح می‌کند تا از پیدایش توهّم تصدیق بی‌هیچ دخل و تصرفی، پیش‌گیری کند. «مهیمن» بودن [[قرآن]] را هرچند متفاوت، ولی نزدیک به هم معنا کرده‌اند.<ref>محمّدبن جریر طبری، پیشین، مج 4، ج 6، ص 360 ـ 363 / فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 3، ص 313 / اسماعیل‌بن کثیر دمشقی، تفسیرالقران العظیم، به کوشش یوسف مرعشی، چ سوم، بیروت، دارالمعرفه، 1409، ج 2، ص 68.</ref> برآیند این معانی آن است که [[قرآن]] نسبت به کتب گذشته مسلّط، فرادست و فراگیر است و بر اساس آن، می‌تواند انواع دخل و تصرف‌ها را در آنها انجام دهد. بر همین اساس، آموزه‌های اصلی آنها را حفظ و امضا، موارد حذف و تحریف شده را یادآوری و اصلاح، و تعالیم تابع شرایط خاص زمان، مکان و مخاطبان را نسخ کرده است.<ref>محمّد رشیدرضا، پیشین، ج 6، ص 410 ـ 411 / سید محمّدحسین طباطبائی، پیشین، ج 5، ص 349.</ref>
نکته شایان توجه آنکه [[قرآن]] به عنوان یک توضیح تکمیلی درباره تصدیق کتاب‌های آسمانی گذشته، بر «مُهَیْمِن» بودن خود نسبت به آنها تصریح می‌کند تا از پیدایش توهّم تصدیق بی‌هیچ دخل و تصرفی، پیش‌گیری کند. «مهیمن» بودن [[قرآن]] را هرچند متفاوت، ولی نزدیک به هم معنا کرده‌اند.<ref>محمّدبن جریر طبری، پیشین، مج 4، ج 6، ص 360 ـ 363 / فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 3، ص 313 / اسماعیل‌بن کثیر دمشقی، تفسیرالقرآن العظیم، به کوشش یوسف مرعشی، چ سوم، بیروت، دارالمعرفه، 1409، ج 2، ص 68.</ref> برآیند این معانی آن است که [[قرآن]] نسبت به کتب گذشته مسلّط، فرادست و فراگیر است و بر اساس آن، می‌تواند انواع دخل و تصرف‌ها را در آنها انجام دهد. بر همین اساس، آموزه‌های اصلی آنها را حفظ و امضا، موارد حذف و تحریف شده را یادآوری و اصلاح، و تعالیم تابع شرایط خاص زمان، مکان و مخاطبان را نسخ کرده است.<ref>محمّد رشیدرضا، پیشین، ج 6، ص 410 ـ 411 / سید محمّدحسین طباطبائی، پیشین، ج 5، ص 349.</ref>


در دسته دوم [[آیات]]، تعابیری همچون «لِما مَعَکُم» و «لِما مَعَهُم» به کار رفته و اشاره به اهل کتاب ([[یهود]] و [[نصارا]]) است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ آمِنُواْ بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقا لِمَا مَعَکُم مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوها...» <ref>نساء: 47 و نیز بقره: 41،91</ref> هرچند می‌توان ظاهر این تعابیر را اشاره به [[تورات]] و اناجیل موجود در عصر نزول دانست که در دست [[اهل کتاب]] بود؛ اما قطعاً نه به معنای تصدیق همه محتوا، بلکه ـ چنان‌که برخی از [[آیات]] نیز اشعار دارند ـ<ref>«و من الذین قالوا انّا نصاری اخذنا میثاقهم فنسوا حظّا ممّا ذکروا فاغرینا بینهم العداوة والبغضاء الی یوم القیامة.» مائده: 14</ref> تأیید بخشی از آموزه‌های [[تحریف]] ناشده آن‌هاست و این بدان سبب است که اناجیل یاد شده دارای آموزه‌های ضد و نقیض و شرک‌آمیز هستند و سخنان، رفتارها و حوادثی را به [[حضرت عیسی]] علیه‌السلام نسبت می‌دهند که با [[عقل]] و تعالیم توحیدی سازگار نیست. مصلوب و کشته شدن [[حضرت مسیح]] علیه‌السلام، اعتقاد به خداوندی و پسر خدا بودن آن حضرت و عقیده «تثلیث» از این قبیل است. <ref>نساء: 157، 171؛ مائده: 17، 72 ـ 73، 116 ـ 117؛ توبه: 30</ref>
در دسته دوم [[آیات]]، تعابیری همچون «لِما مَعَکُم» و «لِما مَعَهُم» به کار رفته و اشاره به اهل کتاب ([[یهود]] و [[نصارا]]) است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ آمِنُواْ بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقا لِمَا مَعَکُم مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوها...» <ref>نساء: 47 و نیز بقره: 41،91</ref> هرچند می‌توان ظاهر این تعابیر را اشاره به [[تورات]] و اناجیل موجود در عصر نزول دانست که در دست [[اهل کتاب]] بود؛ اما قطعاً نه به معنای تصدیق همه محتوا، بلکه ـ چنان‌که برخی از [[آیات]] نیز اشعار دارند ـ<ref>«و من الذین قالوا انّا نصاری اخذنا میثاقهم فنسوا حظّا ممّا ذکروا فاغرینا بینهم العداوة والبغضاء الی یوم القیامة.» مائده: 14</ref> تأیید بخشی از آموزه‌های [[تحریف]] ناشده آن‌هاست و این بدان سبب است که اناجیل یاد شده دارای آموزه‌های ضد و نقیض و شرک‌آمیز هستند و سخنان، رفتارها و حوادثی را به [[حضرت عیسی]] علیه‌السلام نسبت می‌دهند که با [[عقل]] و تعالیم توحیدی سازگار نیست. مصلوب و کشته شدن [[حضرت مسیح]] علیه‌السلام، اعتقاد به خداوندی و پسر خدا بودن آن حضرت و عقیده «تثلیث» از این قبیل است. <ref>نساء: 157، 171؛ مائده: 17، 72 ـ 73، 116 ـ 117؛ توبه: 30</ref>