امامیه و حجیت سنت اهل‌بیت (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - 'می شود' به 'می‌شود')
جز (جایگزینی متن - ' :' به ':')
خط ۶: خط ۶:




ایه اول : ایه  تطهیر : احزاب ایه 33
ایه اول: ایه  تطهیر: احزاب ایه 33


انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس  اهل البیت و یطهرکم تطهیرا -  
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس  اهل البیت و یطهرکم تطهیرا -  
خط ۱۴: خط ۱۴:
تقریب استدلال به ایه تطهیر بر عصمت -وحجیت سنت- اهل بیت ع <ref>لازم به ذکر است در این مرحله از بحث اشکالات و پاسخ ها از کتاب ارزشمند الاصول العامه للفقه المقارن – با تغییرات مختصر-نقل شده است .</ref>   
تقریب استدلال به ایه تطهیر بر عصمت -وحجیت سنت- اهل بیت ع <ref>لازم به ذکر است در این مرحله از بحث اشکالات و پاسخ ها از کتاب ارزشمند الاصول العامه للفقه المقارن – با تغییرات مختصر-نقل شده است .</ref>   


مولف ارزشمند کتاب الاصول العامه للفقه المقارن  دراین رابطه می‌نویسد :
مولف ارزشمند کتاب الاصول العامه للفقه المقارن  دراین رابطه می‌نویسد:


در ایه شریفه اراده الهی بر عصمت اهل بیت تعلق گرفته و از انجا که اراده الهی علت تامه همه مخلوقات است و بین اراده الهی و مرادش  تخلف نیست از اینرو عصمت اهل بیت امری حتمی وصدور گناه از انان محال می‌باشد. <ref>الاصول العامه للفقه المقارن ص 149   
در ایه شریفه اراده الهی بر عصمت اهل بیت تعلق گرفته و از انجا که اراده الهی علت تامه همه مخلوقات است و بین اراده الهی و مرادش  تخلف نیست از اینرو عصمت اهل بیت امری حتمی وصدور گناه از انان محال می‌باشد. <ref>الاصول العامه للفقه المقارن ص 149   
</ref>
</ref>
   
   
ایشان در ادامه  برخی از شبهاتی را که در استدلال  به ایه شریفه بر عصمت اهل بیت ع بیان شده را مطرح و بدانها پاسخ عالمانه داده است :  
ایشان در ادامه  برخی از شبهاتی را که در استدلال  به ایه شریفه بر عصمت اهل بیت ع بیان شده را مطرح و بدانها پاسخ عالمانه داده است:  




شبهه اول : مراد از اراده در ایه شریفه اراده تکوینی نیست چون اراده تکوینی به افعال و امور واقعی خارجی تعلق می گیرد بنابراین مراد از اراده درایه شریفه اراده تشریعی خواهد بود که متعلقش احکام اعتباری شرعی است و این هم اختصاص به اهل بیت نداشته بلکه عمومی است چون اراده تشریعی الهی بر همه بندگان تعلق گرفته است که نسبت به احکام الهی ملتزم باشند . بدیهی است چنین اراده ای قابل تخلف می‌باشد . <ref>الاصول العامه للفقه المقارن ص 149</ref>   
شبهه اول : مراد از اراده در ایه شریفه اراده تکوینی نیست چون اراده تکوینی به افعال و امور واقعی خارجی تعلق می گیرد بنابراین مراد از اراده درایه شریفه اراده تشریعی خواهد بود که متعلقش احکام اعتباری شرعی است و این هم اختصاص به اهل بیت نداشته بلکه عمومی است چون اراده تشریعی الهی بر همه بندگان تعلق گرفته است که نسبت به احکام الهی ملتزم باشند . بدیهی است چنین اراده ای قابل تخلف می‌باشد . <ref>الاصول العامه للفقه المقارن ص 149</ref>   




پاسخ :  
پاسخ:  
مولف کتاب الاصول العامه در پاسخ این شبهه می فرماید :  از کلمه حصر انما به اهل بیت ع  در ایه شریفه استفاده می‌شود که  اراده  بکار رفته در ایه شریفه اراده تکوینی است .ایشان موید نکته مذکور را اهتمام پیامبر ص در تطبیق ایه بر اهل بیت می داند  .: <ref>المصدر ص 150 -149</ref>   
مولف کتاب الاصول العامه در پاسخ این شبهه می فرماید:  از کلمه حصر انما به اهل بیت ع  در ایه شریفه استفاده می‌شود که  اراده  بکار رفته در ایه شریفه اراده تکوینی است .ایشان موید نکته مذکور را اهتمام پیامبر ص در تطبیق ایه بر اهل بیت می داند  .: <ref>المصدر ص 150 -149</ref>   


    
    
شبهه دوم :  مراد از اراده در ایه شریفه اراده تشریعی است  چون اراده تکوی<ref>نی  مستلزم نفی اختیار از اهل بیت و لزوم جبر در افعال انها خواهد بود <nowiki><ref>المصدر ص 150-152</nowiki></ref>  
شبهه دوم:  مراد از اراده در ایه شریفه اراده تشریعی است  چون اراده تکوی<ref>نی  مستلزم نفی اختیار از اهل بیت و لزوم جبر در افعال انها خواهد بود <nowiki><ref>المصدر ص 150-152</nowiki></ref>  




پاسخ :  
پاسخ:  


مولف ارشمند  الاصول العامه در مقام  پاسخ به شبهه دوم  اظهار می دارند که اراده تکوینی بکار رفته در ایه شریفه بر اساس قاعده  مستفاد از معارف قرآن و اهل بیت : لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین ، مستلزم  هیچ محذور عقلی و کلامی نخواهد بود :  
مولف ارشمند  الاصول العامه در مقام  پاسخ به شبهه دوم  اظهار می دارند که اراده تکوینی بکار رفته در ایه شریفه بر اساس قاعده  مستفاد از معارف قرآن و اهل بیت: لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین ، مستلزم  هیچ محذور عقلی و کلامی نخواهد بود :  




خط ۴۲: خط ۴۲:




ایشان در ادامه می‌نویسد :  
ایشان در ادامه می‌نویسد:  


وبناء على هذه النظریة یکون مفاد الآیة ان الله عز وجل لما علم أن إرادتهم تجری دائما على وفق ما شرعه لهم من أحکام ، بحکم ما زودوا به من إمکانات ذاتیة ، ومواهب مکتسبة نتیجة تربیتهم على وفق مبادئ الاسلام تربیة حولتهم فی سلوکهم إلى اسلام متجسد ، ثم بحکم ما کانت لدیهم من القدرات على أعمال ارادتهم وفق أحکامه التی استوعبوها علما وخبرة ، فقد صح له الاخبار عن ذاته المقدسة بأنه لا یرید لهم بإرادته التکوینیة إلا إذهاب الرجس عنهم ، لأنه لا یفیض الوجود إلا على هذا النوع من أفعالهم ما داموا هم لا یریدون لأنفسهم إلا إذهاب الرجس والتطهیر عنهم .
وبناء على هذه النظریة یکون مفاد الآیة ان الله عز وجل لما علم أن إرادتهم تجری دائما على وفق ما شرعه لهم من أحکام ، بحکم ما زودوا به من إمکانات ذاتیة ، ومواهب مکتسبة نتیجة تربیتهم على وفق مبادئ الاسلام تربیة حولتهم فی سلوکهم إلى اسلام متجسد ، ثم بحکم ما کانت لدیهم من القدرات على أعمال ارادتهم وفق أحکامه التی استوعبوها علما وخبرة ، فقد صح له الاخبار عن ذاته المقدسة بأنه لا یرید لهم بإرادته التکوینیة إلا إذهاب الرجس عنهم ، لأنه لا یفیض الوجود إلا على هذا النوع من أفعالهم ما داموا هم لا یریدون لأنفسهم إلا إذهاب الرجس والتطهیر عنهم .




ایشان  بر پایه پاسخ مذکور فلسفه اصطفاء و گزینش رسولان الهی را نیز  اینچنین بیان می‌کند :  
ایشان  بر پایه پاسخ مذکور فلسفه اصطفاء و گزینش رسولان الهی را نیز  اینچنین بیان می‌کند:  
وبهذا یتضح معنى الاصطفاء والاختیار من قبله لبعض عبیده فی أن یحملوا ثقل النهوض برسالته المقدسة کما هو الشأن فی الأنبیاء وأوصیائهم علیهم السلام .
وبهذا یتضح معنى الاصطفاء والاختیار من قبله لبعض عبیده فی أن یحملوا ثقل النهوض برسالته المقدسة کما هو الشأن فی الأنبیاء وأوصیائهم علیهم السلام .
ایشان علاوه بر پاسخ های حلی مذکور،پاسخ تقضی نیز  به شبهه مذکور داده و اظهار می‌دارد که عصمت انبیاء الهی که مورد اتفاق فریقین است جز بر مبنای ذکر شده –امر بین الامرین -  قابل توجیه نیست :  
ایشان علاوه بر پاسخ های حلی مذکور،پاسخ تقضی نیز  به شبهه مذکور داده و اظهار می‌دارد که عصمت انبیاء الهی که مورد اتفاق فریقین است جز بر مبنای ذکر شده –امر بین الامرین -  قابل توجیه نیست:  




خط ۵۵: خط ۵۵:




شبهه سوم : مراد از اهل بیت درایه بدلیل وحدت سیاق  زنان پیامبر ص هستند :  
شبهه سوم: مراد از اهل بیت درایه بدلیل وحدت سیاق  زنان پیامبر ص هستند:  




علامه سید محمد تقی حکیم  نخست درتبیین شبهه سوم می‌نویسد :  
علامه سید محمد تقی حکیم  نخست درتبیین شبهه سوم می‌نویسد:  




وشبهة ثالثة ، أثاروها حول المراد من أهل البیت ، فالذی علیه عکرمة ومقاتل - وهما من أقدم من تبنى ابعادها عن أهل البیت فی عرف الشیعة - نزولها فی نساء النبی ( صلى الله علیه وآله ) خاصة . وکان من مظاهر إصرار عکرمة وتبینه لهذا الرأی : انه کان ینادی به فی السوق ، وکان یقول : ( من شاء باهلته انها نزلت فی أزواج النبی ( صلى الله علیه وآله )  
وشبهة ثالثة ، أثاروها حول المراد من أهل البیت ، فالذی علیه عکرمة ومقاتل - وهما من أقدم من تبنى ابعادها عن أهل البیت فی عرف الشیعة - نزولها فی نساء النبی ( صلى الله علیه وآله ) خاصة . وکان من مظاهر إصرار عکرمة وتبینه لهذا الرأی: انه کان ینادی به فی السوق ، وکان یقول: ( من شاء باهلته انها نزلت فی أزواج النبی ( صلى الله علیه وآله )  




پاسخ :  
پاسخ:  


استاد محمد تقی حکیم در ابتدای پاسخ از شبهه ، به نکته ظریفی اشاره کرده و می فرماید : از سخن عکرمه –  مبنی بر امادگی او جهت مباهله در اینکه مراد از اهل بیت درایه زنان پیامبر هستند – بدست می‌آید که درعصر عکرمه و مقاتل – که رایش  همانند عکرمه بود -  برداشت عرف جامعه اسلامی از اهل بیت درایه تطهیر خلاف رای عکرمه و مقاتل بوده است :  
استاد محمد تقی حکیم در ابتدای پاسخ از شبهه ، به نکته ظریفی اشاره کرده و می فرماید: از سخن عکرمه –  مبنی بر امادگی او جهت مباهله در اینکه مراد از اهل بیت درایه زنان پیامبر هستند – بدست می‌آید که درعصر عکرمه و مقاتل – که رایش  همانند عکرمه بود -  برداشت عرف جامعه اسلامی از اهل بیت درایه تطهیر خلاف رای عکرمه و مقاتل بوده است:  




خط ۷۲: خط ۷۲:




ایشان در تبیین اشکال سوم  به گفتار عکرمه و امثال او در وحدت سیاق در ایه- که مراد از اهل بیت ازواج النبی می‌باشد -  اشاره کرده  و می فرماید :  
ایشان در تبیین اشکال سوم  به گفتار عکرمه و امثال او در وحدت سیاق در ایه- که مراد از اهل بیت ازواج النبی می‌باشد -  اشاره کرده  و می فرماید :  




خط ۷۸: خط ۷۸:




ایشان  در  تحلیلی عمیق  ضمن  بیان عواملی که سبب اتخاذ چنین موضعی از عکرمه و تبلیغ ان در سطح جامعه  گردید  می فرماید :  
ایشان  در  تحلیلی عمیق  ضمن  بیان عواملی که سبب اتخاذ چنین موضعی از عکرمه و تبلیغ ان در سطح جامعه  گردید  می فرماید:  




خط ۸۴: خط ۸۴:




ایشان معتقد است مواضع خصمانه عکرمه با اما م علی و همراهی او با خوارج  علت اصلی گرایش عکرمه بدین نظریه – اختصاص اهل بیت در ایه تطهیر به نساء النبی – بود :  
ایشان معتقد است مواضع خصمانه عکرمه با اما م علی و همراهی او با خوارج  علت اصلی گرایش عکرمه بدین نظریه – اختصاص اهل بیت در ایه تطهیر به نساء النبی – بود :  




فلو التزم بنزول الآیة فی أهل البیت بما فیهم علی ، لکان علیه القول بعصمته ولأهار على نفسه أسس عقیدته التی سوغت لهم الخروج علیه ومقاتلته ، وبررت لهم – أعنی الخوارج - قتله .   
فلو التزم بنزول الآیة فی أهل البیت بما فیهم علی ، لکان علیه القول بعصمته ولأهار على نفسه أسس عقیدته التی سوغت لهم الخروج علیه ومقاتلته ، وبررت لهم – أعنی الخوارج - قتله .   


ایشان اظهار علاقه ظاهری عکرمه به ابن عباس و  استناد روایت  خویش  - در اینکه مراد از اهل البیت در ایه نسا ء النبی می‌باشد -  به ابن عباس  را نوعی فریبکاری جهت تثبیت رای خویش دانسته و می فرماید :  
ایشان اظهار علاقه ظاهری عکرمه به ابن عباس و  استناد روایت  خویش  - در اینکه مراد از اهل البیت در ایه نسا ء النبی می‌باشد -  به ابن عباس  را نوعی فریبکاری جهت تثبیت رای خویش دانسته و می فرماید:  




خط ۹۵: خط ۹۵:
    
    
      
      
فعن ابن المسیب أنه قال لمولى له اسمه برد : لا تکذب علی کما کذب عکرمة على ابن عباس ، وعن ابن عمر أنه قال ذلک أیضا لمولاه نافع  وقد حاول علی بن عبدالله بن عباس صده وردعه عن ذلک ، ومن وسائله التی اتخذها معه أنه کان یوثقه على الکنیف لیرتدع عن الکذب على أبیه ، یقول عبدالله بن أبی الحرث :                     
فعن ابن المسیب أنه قال لمولى له اسمه برد: لا تکذب علی کما کذب عکرمة على ابن عباس ، وعن ابن عمر أنه قال ذلک أیضا لمولاه نافع  وقد حاول علی بن عبدالله بن عباس صده وردعه عن ذلک ، ومن وسائله التی اتخذها معه أنه کان یوثقه على الکنیف لیرتدع عن الکذب على أبیه ، یقول عبدالله بن أبی الحرث:                     


( دخلت على ابن عبدالله بن عباس وعکرمة موثق على باب کنیف ، فقلت : أتفعلون هذا بمولاکم ؟ فقال : ان هذا یکذب على أبی ،
( دخلت على ابن عبدالله بن عباس وعکرمة موثق على باب کنیف ، فقلت: أتفعلون هذا بمولاکم ؟ فقال: ان هذا یکذب على أبی ،
انگاه  در تبیین بیشتر کینه عکرمه نسبت به امام علی و همه مسلمانان بجز خوارج  می فرماید :             
انگاه  در تبیین بیشتر کینه عکرمه نسبت به امام علی و همه مسلمانان بجز خوارج  می فرماید:             


وحقده فیما یبدو لم یختص بأهل البیت وانما تجاوزهم إلى جمیع المسلمین عدا الخوارج ، فعن خالد بن عمران قال :         
وحقده فیما یبدو لم یختص بأهل البیت وانما تجاوزهم إلى جمیع المسلمین عدا الخوارج ، فعن خالد بن عمران قال:         


( کنا فی المغرب وعندنا عکرمة فی وقت الموسم ، فقال : وددت أن بیدی حربة فأعترض بها من شهد الموسم یمینا وشمالا ، وعن یعقوب الحضرمی عن جده ، قال : وقف عکرمة على باب المسجد فقال : ما فیه إلا کافر  <ref>المصدرالسابق152- 154</ref>   
( کنا فی المغرب وعندنا عکرمة فی وقت الموسم ، فقال: وددت أن بیدی حربة فأعترض بها من شهد الموسم یمینا وشمالا ، وعن یعقوب الحضرمی عن جده ، قال: وقف عکرمة على باب المسجد فقال: ما فیه إلا کافر  <ref>المصدرالسابق152- 154</ref>   




مولف ارجمند کتاب الاصول العامه در ادامه این بحث توضیحی نیز درزمینه مقاتل که همانند عکرمه از مخالفین اهل بیت  بوده و رائی همانند عکرمه  نسبت به موضوع مورد بحث داشت  می فرماید :   
مولف ارجمند کتاب الاصول العامه در ادامه این بحث توضیحی نیز درزمینه مقاتل که همانند عکرمه از مخالفین اهل بیت  بوده و رائی همانند عکرمه  نسبت به موضوع مورد بحث داشت  می فرماید:   


وأما مقاتل فحسابه من حیث العداء لأمیر المؤمنین حساب عکرمة ، ونسبة الکذب إلیه لا تقل عن نسبتها إلى زمیله عکرمة ، حتى عده النسائی فی جملة الکذابین المعروفین بوضع الحدیث.   
وأما مقاتل فحسابه من حیث العداء لأمیر المؤمنین حساب عکرمة ، ونسبة الکذب إلیه لا تقل عن نسبتها إلى زمیله عکرمة ، حتى عده النسائی فی جملة الکذابین المعروفین بوضع الحدیث.   


وقال الجوزجانی ، کما فی ترجمة مقاتل من میزان الذهبی : کان مقاتل کذابا جسورا  وکان یقول لابی جعفر المنصور : أنظر ما تحب أن أحدثه فیک حتى أحدثه ، وقال للمهدی : إن شئت وضعت لک أحادیث فی العباس ، قال : لا حاجة لی فیها ،<ref>المصدرالسابق152- 154</ref>   
وقال الجوزجانی ، کما فی ترجمة مقاتل من میزان الذهبی: کان مقاتل کذابا جسورا  وکان یقول لابی جعفر المنصور: أنظر ما تحب أن أحدثه فیک حتى أحدثه ، وقال للمهدی: إن شئت وضعت لک أحادیث فی العباس ، قال: لا حاجة لی فیها ،<ref>المصدرالسابق152- 154</ref>   


    
    
ایشان در مقام نتیجه گیری از مباحثی که در نقد و بررسی شبهه سوم مطرح گردید می فرماید :     
ایشان در مقام نتیجه گیری از مباحثی که در نقد و بررسی شبهه سوم مطرح گردید می فرماید:     


وإذا کان کل من مقاتل وعکرمة بهذا المستوى لدى أرباب الجرح والتعدیل ، فأمر روایتهما ورأیهما لا یحتاج إلى إطالة حدیث وبخاصة فی مثل هذه المسألة التی تمس مواقع العقیدة أو العاطفة من نفسیهما .- انتهی - <ref>المصدرالسابق152</ref>-  
وإذا کان کل من مقاتل وعکرمة بهذا المستوى لدى أرباب الجرح والتعدیل ، فأمر روایتهما ورأیهما لا یحتاج إلى إطالة حدیث وبخاصة فی مثل هذه المسألة التی تمس مواقع العقیدة أو العاطفة من نفسیهما .- انتهی - <ref>المصدرالسابق152</ref>-  
خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:
بنابراین  شبهه سوم نیز با پاسخهای عالمانه علامه محمد تقی حکیم در کتاب ارزشمندش – الاصول العامه للفقه المقارن– منتفی گردید .  
بنابراین  شبهه سوم نیز با پاسخهای عالمانه علامه محمد تقی حکیم در کتاب ارزشمندش – الاصول العامه للفقه المقارن– منتفی گردید .  


===سئوال  مهم  و اساسی : اهل بیت  در ایه چه کسانی هستند ؟===
===سئوال  مهم  و اساسی : اهل بیت  در ایه چه کسانی هستند ؟===
   
   
بعد از انکه عصمت  اهل بیت ع از طریق ایه تطهیر به اثبات رسید سئوال اساسی این است که مصادیق اهل بیت در ایه  چه کسانی هستند ؟  
بعد از انکه عصمت  اهل بیت ع از طریق ایه تطهیر به اثبات رسید سئوال اساسی این است که مصادیق اهل بیت در ایه  چه کسانی هستند ؟  


   
   
مفسرین  امامیه  مدعی هستند که  مراد از اهل بیت در ایه مذکور ، خمسه طیبه و ائمه دیگر شیعه هستند . مولف ارجمند کتاب الاصول العامه با ذکر قرائن  داخلی و خارجی ادعای مذکور را  اثبات  و ادعای اینکه مراد از ان زنان پیامبر ص هستند را نفی می‌کند  در این مرحله از بحث گفتار ایشان را در جهت اثبات ادعای مذکور بیان می کنیم :  
مفسرین  امامیه  مدعی هستند که  مراد از اهل بیت در ایه مذکور ، خمسه طیبه و ائمه دیگر شیعه هستند . مولف ارجمند کتاب الاصول العامه با ذکر قرائن  داخلی و خارجی ادعای مذکور را  اثبات  و ادعای اینکه مراد از ان زنان پیامبر ص هستند را نفی می‌کند  در این مرحله از بحث گفتار ایشان را در جهت اثبات ادعای مذکور بیان می کنیم:  




ایشان در ابتدا با ذکر قرائن  و ادله روشن  بیان می‌کنند که واژه اهل  درزبان عرب بر همسران  - زوجات - جز بگونه مجاز اطلاق نمی‌گردد :     
ایشان در ابتدا با ذکر قرائن  و ادله روشن  بیان می‌کنند که واژه اهل  درزبان عرب بر همسران  - زوجات - جز بگونه مجاز اطلاق نمی‌گردد:     


والذی لاحظته من قسم من الروایات : أن لفظة الأهل لم تکن تطلق فی ألسنة العرب على الأزواج إلا بضرب من التجوز ، ففی صحیح مسلم : ان زید بن أرقم سئل عن المراد بأهل البیت هل هم النساء ؟
والذی لاحظته من قسم من الروایات: أن لفظة الأهل لم تکن تطلق فی ألسنة العرب على الأزواج إلا بضرب من التجوز ، ففی صحیح مسلم: ان زید بن أرقم سئل عن المراد بأهل البیت هل هم النساء ؟
قال : لا وأیم الله ، ان المرأة تکون مع الرجل العصر من الدهر ، ثم یطلقها ، فترجع إلى أبیها وقومها  
قال: لا وأیم الله ، ان المرأة تکون مع الرجل العصر من الدهر ، ثم یطلقها ، فترجع إلى أبیها وقومها  




وفی روایة أم سلمة ، قالت : نزلت هذه الآیة فی بیتی : إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ، وفی البیت سبعة :
وفی روایة أم سلمة ، قالت: نزلت هذه الآیة فی بیتی : إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ، وفی البیت سبعة:
جبریل ومیکائیل وعلی وفاطمة والحسن والحسین ( رضی الله عنهم ) ، وانا على باب البیت ، قلت : ألست من أهل البیت ؟ قال : إنک إلى خیر إنک من أزواج النبی ( صلى الله علیه وآله ) فدفعها عن صدق هذا العنوان علیها ، وإثبات الزوجیة لها ، یدل على أن مفهوم الأهل لا یشمل الزوجة ،   
جبریل ومیکائیل وعلی وفاطمة والحسن والحسین ( رضی الله عنهم ) ، وانا على باب البیت ، قلت: ألست من أهل البیت ؟ قال: إنک إلى خیر إنک من أزواج النبی ( صلى الله علیه وآله ) فدفعها عن صدق هذا العنوان علیها ، وإثبات الزوجیة لها ، یدل على أن مفهوم الأهل لا یشمل الزوجة ،   
    
    
کما أن تعلیل زید بن أرقم یدل على المفروغیة عن ذلک ولا یبعد دعوى التبادر من کلمة أهل خصوص من کانت له بالشخص وشائج قربى ثابتة غیر قابلة للزوال ، والزوجة وان کانت قریبة من الزوج إلا أن وشائجها القربیة قابلة للزوال بالطلاق وشبهه ، کما ذکر زید . – انتهی <ref>المصدرالسابق ص 154-155</ref>  
کما أن تعلیل زید بن أرقم یدل على المفروغیة عن ذلک ولا یبعد دعوى التبادر من کلمة أهل خصوص من کانت له بالشخص وشائج قربى ثابتة غیر قابلة للزوال ، والزوجة وان کانت قریبة من الزوج إلا أن وشائجها القربیة قابلة للزوال بالطلاق وشبهه ، کما ذکر زید . – انتهی <ref>المصدرالسابق ص 154-155</ref>  
    
    
مضافا به اینکه هیچکس از زنان پیامبر ص مدعی این نبوده است که مصداق اهل بیت پیامبر ص در ایه تطهیر  می‌باشد :
مضافا به اینکه هیچکس از زنان پیامبر ص مدعی این نبوده است که مصداق اهل بیت پیامبر ص در ایه تطهیر  می‌باشد:
    
    
    
    
ومع الغض عن هذه الناحیة ، فدعوى نزولها فی نساء النبی شرف لم تدعه لنفسها واحدة من النساء ، بل صرحت غیر واحدة منهن بنزولها فی النبی ( صلى الله علیه وآله ) وعلی وفاطمة والحسن والحسین  
ومع الغض عن هذه الناحیة ، فدعوى نزولها فی نساء النبی شرف لم تدعه لنفسها واحدة من النساء ، بل صرحت غیر واحدة منهن بنزولها فی النبی ( صلى الله علیه وآله ) وعلی وفاطمة والحسن والحسین  
انگاه به روایاتی در این باب استشهاد می‌کنند :  .     
انگاه به روایاتی در این باب استشهاد می‌کنند:  .     


أخرج الترمذی ، وصححه ، وابن جریر وابن المنذر والحاکم ، وصححه وابن مردویه والبیهقی فی سننه من طرق عن أم سلمة ( رضی الله عنها  قالت : فی بیتی نزلت : ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ) ، وفی البیت فاطمة وعلی والحسن والحسین ، فجللهم رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) بکساء کان علیه ، ثم قال : هؤلاء أهل بیتی ، فاذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا     
أخرج الترمذی ، وصححه ، وابن جریر وابن المنذر والحاکم ، وصححه وابن مردویه والبیهقی فی سننه من طرق عن أم سلمة ( رضی الله عنها  قالت: فی بیتی نزلت: ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ) ، وفی البیت فاطمة وعلی والحسن والحسین ، فجللهم رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) بکساء کان علیه ، ثم قال: هؤلاء أهل بیتی ، فاذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا     
      
      


وفی روایة أم سلمة الأخرى ، وهی صحیحة على شرط البخاری  فی بیتی نزلت : إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ) ، فأرسل رسول الله إلى علی وفاطمة والحسن والحسین ، فقال : هؤلاء أهل بیتی  
وفی روایة أم سلمة الأخرى ، وهی صحیحة على شرط البخاری  فی بیتی نزلت: إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ) ، فأرسل رسول الله إلى علی وفاطمة والحسن والحسین ، فقال: هؤلاء أهل بیتی  


   
   
ایشان درادامه  به حدیث معروف به حدیث کساء اینچنین استشهاد می‌کند :       
ایشان درادامه  به حدیث معروف به حدیث کساء اینچنین استشهاد می‌کند:       


وحدیث الکساء ، الذی کاد أن یتواتر مضمونه لتعدد رواته لدى الشیعة والسنة فی جمیع الطبقات ، حافل بتطبیقها علیهم بالخصوص ، تقول عائشة : ( خرج النبی صلى الله علیه وسلم غداة وعلیه مرط مرحل من شعر أسود ، فجاء الحسن بن علی ، فأدخله ، ثم جاء الحسین فدخل معه ، ثم جاءت فاطمة فأدخلها ، ثم جاء علی فأدخله ،       
وحدیث الکساء ، الذی کاد أن یتواتر مضمونه لتعدد رواته لدى الشیعة والسنة فی جمیع الطبقات ، حافل بتطبیقها علیهم بالخصوص ، تقول عائشة: ( خرج النبی صلى الله علیه وسلم غداة وعلیه مرط مرحل من شعر أسود ، فجاء الحسن بن علی ، فأدخله ، ثم جاء الحسین فدخل معه ، ثم جاءت فاطمة فأدخلها ، ثم جاء علی فأدخله ،       


ثم قال : ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا  
ثم قال: ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا  
ایشان در تبیین بیشتر حدیث کساء و تطببق ان بر خمسه طیبه می فرماید :       
ایشان در تبیین بیشتر حدیث کساء و تطببق ان بر خمسه طیبه می فرماید:       


والذی یبدو ان الغرض من حصرهم تحت الکساء ، وتطبیق الآیة علیهم ، ومنع حتى أم سلمة من الدخول معهم ، کما ورد فی روایات کثیرة ، هو التأکید على اختصاصهم بالآیة ، وقطع الطریق على کل ادعاء بشمولها لغیرهم .- انتهی -     
والذی یبدو ان الغرض من حصرهم تحت الکساء ، وتطبیق الآیة علیهم ، ومنع حتى أم سلمة من الدخول معهم ، کما ورد فی روایات کثیرة ، هو التأکید على اختصاصهم بالآیة ، وقطع الطریق على کل ادعاء بشمولها لغیرهم .- انتهی -     


مولف ارجمند  کتاب الاصول العامه در ادامه به سیره مستمره حضرت  رسول  اکرم  ص در معرفی بیشتر اهل بیت خویش و نیز جهت رفع هر نوع ابهامی در این زمینه می فرماید :  
مولف ارجمند  کتاب الاصول العامه در ادامه به سیره مستمره حضرت  رسول  اکرم  ص در معرفی بیشتر اهل بیت خویش و نیز جهت رفع هر نوع ابهامی در این زمینه می فرماید:  
وکأن النبی ( صلى الله علیه وآله ) وقد خشی ان یستغل بعضهم قربه منه فیزعم شمول الآیة له ، فحاول قطع السبیل علیهم بالتأکید على تطبیقها على هؤلاء بالخصوص ،       
وکأن النبی ( صلى الله علیه وآله ) وقد خشی ان یستغل بعضهم قربه منه فیزعم شمول الآیة له ، فحاول قطع السبیل علیهم بالتأکید على تطبیقها على هؤلاء بالخصوص ،       


وتکرار هذا التطبیق حتى تألفه الاسماع ، وتطمئن إلیه
وتکرار هذا التطبیق حتى تألفه الاسماع ، وتطمئن إلیه
القلوب ، یقول أبوالحمراء : ( حفظت من رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) ثمانیة أشهر بالمدینة لیس من مرة یخرج إلى صلاة الغداة إلا أتى إلى باب علی فوضع یده على جنبتی الباب ،   
القلوب ، یقول أبوالحمراء: ( حفظت من رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) ثمانیة أشهر بالمدینة لیس من مرة یخرج إلى صلاة الغداة إلا أتى إلى باب علی فوضع یده على جنبتی الباب ،   
      
      


ثم قال : الصلاة الصلاة ، إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس ویطهرکم تطهیرا. وفی روایة ابن عباس ، قال : شهدنا رسول الله تسعة أشهر یأتی کل یوم باب علی بن أبی‌طالب ( رضی الله عنه ) عند وقت کل صلاة ، فیقول : السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته أهل البیت ، ( انمایرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا  
ثم قال: الصلاة الصلاة ، إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس ویطهرکم تطهیرا. وفی روایة ابن عباس ، قال: شهدنا رسول الله تسعة أشهر یأتی کل یوم باب علی بن أبی‌طالب ( رضی الله عنه ) عند وقت کل صلاة ، فیقول: السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته أهل البیت ، ( انمایرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا  


ومع ذلک کله ، فهل تبقى لدعوى عکرمة وروایته مجال لمعارضة هذه الصحاح وعشرات من أمثالها حفلت بها کتب الحدیث والکثیر من صحاحها ؟- انتهی –<ref>المصدرص 156-157</ref>       
ومع ذلک کله ، فهل تبقى لدعوى عکرمة وروایته مجال لمعارضة هذه الصحاح وعشرات من أمثالها حفلت بها کتب الحدیث والکثیر من صحاحها ؟- انتهی –<ref>المصدرص 156-157</ref>       
خط ۱۷۳: خط ۱۷۳:
      
      


مولف کتاب مذکور در رد شبهه برخی از اهل سنت - که مدعی هستند :  وحدت سیاق درایه تطهیر دلالت می‌کند که مراد از اهل البیت در ایه،  زنان پیامبر ص هستند - می فرماید :     
مولف کتاب مذکور در رد شبهه برخی از اهل سنت - که مدعی هستند:  وحدت سیاق درایه تطهیر دلالت می‌کند که مراد از اهل البیت در ایه،  زنان پیامبر ص هستند - می فرماید :     


أما ما یتصل بدعوى وحدة السیاق ، فهی لو تمت لما کانت أکثر من کونها اجتهادا فی مقابلة النص ، والنصوص السابقة کافیة لرفع الید عن کل اجتهاد جاء على خلافها ، على أنها فی نفسها غیر تامة ، لان من شرائط التمسک بوحدة السیاق ان یعلم وحدة الکلام لیکون بعضه قرینة على المراد من البعض الآخر ، ومع احتمال التعدد فی الکلام لا مجال للتمسک بها بحال .     
أما ما یتصل بدعوى وحدة السیاق ، فهی لو تمت لما کانت أکثر من کونها اجتهادا فی مقابلة النص ، والنصوص السابقة کافیة لرفع الید عن کل اجتهاد جاء على خلافها ، على أنها فی نفسها غیر تامة ، لان من شرائط التمسک بوحدة السیاق ان یعلم وحدة الکلام لیکون بعضه قرینة على المراد من البعض الآخر ، ومع احتمال التعدد فی الکلام لا مجال للتمسک بها بحال .     


ایشان در تبیین  اینکه وحدت سیاق  ، مبتنی بر وحدت کلام  بوده و در ایات قرآن  خاصه در ایه مذکور احراز وحدت کلام  دشواراست  می فرماید :       
ایشان در تبیین  اینکه وحدت سیاق  ، مبتنی بر وحدت کلام  بوده و در ایات قرآن  خاصه در ایه مذکور احراز وحدت کلام  دشواراست  می فرماید:       


ووقوع هذه الآیة أو هذا القسم منها ضمن ما نزل فی زوجات النبی ، لا یدل على وحدة الکلام لما نعرف من أن نظم القرآن لم یجر على أساس  من التسلسل ألزمنی ، فرب آیة مکیة وضعت بین آیات مدنیة وبالعکس فضلا عن اثبات ان الآیات المتسلسلة کان نزولها دفعة واحدة .
ووقوع هذه الآیة أو هذا القسم منها ضمن ما نزل فی زوجات النبی ، لا یدل على وحدة الکلام لما نعرف من أن نظم القرآن لم یجر على أساس  من التسلسل ألزمنی ، فرب آیة مکیة وضعت بین آیات مدنیة وبالعکس فضلا عن اثبات ان الآیات المتسلسلة کان نزولها دفعة واحدة .
خط ۱۸۶: خط ۱۸۶:
      
      


انگاه در اثبات اینکه فقره انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس با صدر و ذیلش تفاوت داشته و بصورت منفرد و جدا نازل شده است می فرماید :       
انگاه در اثبات اینکه فقره انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس با صدر و ذیلش تفاوت داشته و بصورت منفرد و جدا نازل شده است می فرماید:       


والظاهر من روایات أم سلمة ، وهی التی نزلت فی بیتها هذه الآیة أنها نزلت منفردة کما توحی به مختلف الأجواء التی رسمتها روایاتها لما أحاط بها من جمع أهل البیت وادخالهم فی الکساء ومنعها من مشارکتهم فی الدخول إلى ما هنالک .<ref>المصدرالسابق  ص 158-159</ref>
والظاهر من روایات أم سلمة ، وهی التی نزلت فی بیتها هذه الآیة أنها نزلت منفردة کما توحی به مختلف الأجواء التی رسمتها روایاتها لما أحاط بها من جمع أهل البیت وادخالهم فی الکساء ومنعها من مشارکتهم فی الدخول إلى ما هنالک .<ref>المصدرالسابق  ص 158-159</ref>
خط ۱۹۳: خط ۱۹۳:
    
    


مولف ارزشمند کتاب الاصول العامه در بخش پایانی بحث - در ایه تطهیر-  دلالت ایه مذکور را تام دانسته و همه شبهات پیرامون انرا قابل دفع می دانند :           
مولف ارزشمند کتاب الاصول العامه در بخش پایانی بحث - در ایه تطهیر-  دلالت ایه مذکور را تام دانسته و همه شبهات پیرامون انرا قابل دفع می دانند:           


والحق الذی یتراءى لنا من مجموع ما رویناه من نزول الآیة وحرص النبی ( صلى الله علیه وآله ) على عدم مشارکة الغیر لهم فیها واتخاذه الاحتیاطات بادخالهم تحت الکساء ، لیقطع بها الطریق على کل مدع ومتقول ، ثم تأکیده هذا المعنى خلال تسعة أشهر فی کل یوم خمس مرات یقف فیها على باب علی وفاطمة ، کل ذلک مما یوجب القطع بأن للآیة شأنا یتجاوز المناحی العاطفیة ، وهو مما یتنزه عنه مقام النبوة لامر یتصل بصمیم التشریع من اثبات العصمة لهم ، وما یلازم ذلک من لزوم الرجوع إلیهم والتأثر والتأسی بهم فی أخذ الاحکام ، على أن الآیة لا یتضح لها معنى غیر ذلک کما أوضحناه فی بدایة الحدیث .انتهی –  <ref>المصدرالسابق ص 158-159</ref>   
والحق الذی یتراءى لنا من مجموع ما رویناه من نزول الآیة وحرص النبی ( صلى الله علیه وآله ) على عدم مشارکة الغیر لهم فیها واتخاذه الاحتیاطات بادخالهم تحت الکساء ، لیقطع بها الطریق على کل مدع ومتقول ، ثم تأکیده هذا المعنى خلال تسعة أشهر فی کل یوم خمس مرات یقف فیها على باب علی وفاطمة ، کل ذلک مما یوجب القطع بأن للآیة شأنا یتجاوز المناحی العاطفیة ، وهو مما یتنزه عنه مقام النبوة لامر یتصل بصمیم التشریع من اثبات العصمة لهم ، وما یلازم ذلک من لزوم الرجوع إلیهم والتأثر والتأسی بهم فی أخذ الاحکام ، على أن الآیة لا یتضح لها معنى غیر ذلک کما أوضحناه فی بدایة الحدیث .انتهی –  <ref>المصدرالسابق ص 158-159</ref>   
خط ۲۰۱: خط ۲۰۱:
          
          


==ایه دوم : ایه اطاعت==  
==ایه دوم : ایه اطاعت==  
    
    


خط ۲۰۸: خط ۲۰۸:
تقریب استدلال  
تقریب استدلال  


مولف ارجمند کتا ب الاصول العامه للفقه المقارن در ابتدا  دیدگاه فخر رازی را در اثبات عصمت اولی الامر  نقل کرده و در ادامه به نقد گفتار ایشان در تطبیق اولی الامر معصوم  بر اهل حل و عقد یا اجماع مسلمین  - غیر ائمه معصومین - می پردازد :  -:   
مولف ارجمند کتا ب الاصول العامه للفقه المقارن در ابتدا  دیدگاه فخر رازی را در اثبات عصمت اولی الامر  نقل کرده و در ادامه به نقد گفتار ایشان در تطبیق اولی الامر معصوم  بر اهل حل و عقد یا اجماع مسلمین  - غیر ائمه معصومین - می پردازد:  -:   
   
   


وقد قرب الفخرالرازی دلالتها على عصمة أولی الامر فی تفسیره لهذه الآیة بقوله : ( ان الله تعالى أمر بطاعة أولی الامر على سبیل الجزم فی هذه الآیة ، ومن أمر الله بطاعته على سبیل الجزم والقطع لا بد وأن یکون معصوما عن الخطأ إذ لو لم یکن معصوما عن الخطأ کان بتقدیر اقدامه على الخطأ ، یکون قد أمر الله بمتابعته ، فیکون ذلک أمرا بفعل ذلک الخطأ ، والخطأ لکونه خطأ منهی عنه ،  
وقد قرب الفخرالرازی دلالتها على عصمة أولی الامر فی تفسیره لهذه الآیة بقوله: ( ان الله تعالى أمر بطاعة أولی الامر على سبیل الجزم فی هذه الآیة ، ومن أمر الله بطاعته على سبیل الجزم والقطع لا بد وأن یکون معصوما عن الخطأ إذ لو لم یکن معصوما عن الخطأ کان بتقدیر اقدامه على الخطأ ، یکون قد أمر الله بمتابعته ، فیکون ذلک أمرا بفعل ذلک الخطأ ، والخطأ لکونه خطأ منهی عنه ،  
      
      


فهذا یفضی إلى اجتماع الأمر والنهی فی الفعل الواحد بالاعتبار الواحد ، وانه محال ، فثبت ان الله تعالى أمر بطاعة أولی الامر على سبیل الجزم ، وثبت ان کل من أمر الله بطاعته على سبیل الجزم وجب أن یکون معصوما عن الخطأ ، فثبت قطعا أن أولی الامر المذکور فی هذه الآیة لا بد وأن یکون معصوما- انتهی -  <ref>المصدرالسابق ص 159-160  و رک به : تفسیر الرازی ج 10ص 144</ref>       
فهذا یفضی إلى اجتماع الأمر والنهی فی الفعل الواحد بالاعتبار الواحد ، وانه محال ، فثبت ان الله تعالى أمر بطاعة أولی الامر على سبیل الجزم ، وثبت ان کل من أمر الله بطاعته على سبیل الجزم وجب أن یکون معصوما عن الخطأ ، فثبت قطعا أن أولی الامر المذکور فی هذه الآیة لا بد وأن یکون معصوما- انتهی -  <ref>المصدرالسابق ص 159-160  و رک به: تفسیر الرازی ج 10ص 144</ref>       




ایشان در ادامه به بیان  گفتار فخر رازی  نسبت به مصادیق اولی الامر  می فرماید :       
ایشان در ادامه به بیان  گفتار فخر رازی  نسبت به مصادیق اولی الامر  می فرماید:       


ولکن الفخرالرازی خالف الشیعة فی دعواهم فی إرادة خصوص أئمتهم من هذه الآیة وقرب أن یکون المراد منها أهل الاجماع بالخصوص ، واستدل على ذلک بقوله :     
ولکن الفخرالرازی خالف الشیعة فی دعواهم فی إرادة خصوص أئمتهم من هذه الآیة وقرب أن یکون المراد منها أهل الاجماع بالخصوص ، واستدل على ذلک بقوله:     


ثم نقول : ذلک المعصوم أما مجموع الأمة أو بعض الأمة لا جائز أن یکون بعض الأمة لأنا بینا ان الله تعالى أوجب طاعة أولی الامر فی هذه الآیة قطعا ، وایجاب طاعتهم قطعا مشروط بکوننا عارفین بهم ، قادرین على الوصول إلیهم والاستفادة منهم ، ونحن نعلم بالضرورة أنا فی زماننا عاجزون عن معرفة الإمام المعصوم ، عاجزون عن الوصول إلیهم ، عاجزون عن استفادة الدین والعلم منهم ،  
ثم نقول: ذلک المعصوم أما مجموع الأمة أو بعض الأمة لا جائز أن یکون بعض الأمة لأنا بینا ان الله تعالى أوجب طاعة أولی الامر فی هذه الآیة قطعا ، وایجاب طاعتهم قطعا مشروط بکوننا عارفین بهم ، قادرین على الوصول إلیهم والاستفادة منهم ، ونحن نعلم بالضرورة أنا فی زماننا عاجزون عن معرفة الإمام المعصوم ، عاجزون عن الوصول إلیهم ، عاجزون عن استفادة الدین والعلم منهم ،  
              
              


وإذا کان الامر کذلک ، علمنا أن المعصوم الذی أمر الله المؤمنین بطاعته لیس بعضا من أبعاض الأمة ولا طائفة من طوائفهم ، ولما بطل هذا ، وجب أن یکون ذلک المعصوم الذی هو المراد بقوله : وأولی الامر أهل الحل والعقد من الأمة ، وذلک یوجب القطع بأن إجماع الأمة حجة <ref>المصدرالسابق ص 159-160  و رک به : تفسیر الرازی ج 10ص 144</ref>     
وإذا کان الامر کذلک ، علمنا أن المعصوم الذی أمر الله المؤمنین بطاعته لیس بعضا من أبعاض الأمة ولا طائفة من طوائفهم ، ولما بطل هذا ، وجب أن یکون ذلک المعصوم الذی هو المراد بقوله: وأولی الامر أهل الحل والعقد من الأمة ، وذلک یوجب القطع بأن إجماع الأمة حجة <ref>المصدرالسابق ص 159-160  و رک به: تفسیر الرازی ج 10ص 144</ref>     
              
              


خط ۲۳۰: خط ۲۳۰:
      
      
   
   
انگاه مناقشات  فخررازی را نسبت به  دیدگاه شیعه  در زمینه مرا د از اولی الامر ومصادیق ان  اینچنین بیان می‌کند :
انگاه مناقشات  فخررازی را نسبت به  دیدگاه شیعه  در زمینه مرا د از اولی الامر ومصادیق ان  اینچنین بیان می‌کند:




وأما حمل الآیة على الأئمة المعصومین على ما تقوله الروافض ففی غایة البعد لوجوه :
وأما حمل الآیة على الأئمة المعصومین على ما تقوله الروافض ففی غایة البعد لوجوه:




خط ۲۳۹: خط ۲۳۹:




وظاهر قوله : أطیعوا الله وأطیعوا الرسول وأولی الامر منکم یقتضی الاطلاق ، وأیضا ففی الآیة ما یدفع هذا الاحتمال وذلک لأنه تعالى أمر بطاعة الله وطاعة الرسول ، وطاعة أولی الامر فی لفظة واحدة وهو قوله : وأطیعوا الرسول وأولی الامر منکم ، واللفظة الواحدة لا یجوز ان تکون مطلقة ومشروطة معا ، فلما کانت هذه اللفظة مطلقة فی حق الرسول وجب ان تکون مطلقة فی حق أولی الامر   
وظاهر قوله: أطیعوا الله وأطیعوا الرسول وأولی الامر منکم یقتضی الاطلاق ، وأیضا ففی الآیة ما یدفع هذا الاحتمال وذلک لأنه تعالى أمر بطاعة الله وطاعة الرسول ، وطاعة أولی الامر فی لفظة واحدة وهو قوله: وأطیعوا الرسول وأولی الامر منکم ، واللفظة الواحدة لا یجوز ان تکون مطلقة ومشروطة معا ، فلما کانت هذه اللفظة مطلقة فی حق الرسول وجب ان تکون مطلقة فی حق أولی الامر   




خط ۲۴۵: خط ۲۴۵:




وثالثها أنه قال : ( فإن تنازعتم فی شئ فردوه إلى الله والرسول ، ولو کان المراد بأولی الامر الإمام المعصوم لوجب ان یقال : فإن تنازعتم فی شئ فردوه إلى الامام ، فثبت ان الحق تفسیر الآیة بما ذکرناه – انتهی – <ref>المصدرالسابق ص 159-160  و رک به : تفسیر الرازی ج 10ص 146
وثالثها أنه قال: ( فإن تنازعتم فی شئ فردوه إلى الله والرسول ، ولو کان المراد بأولی الامر الإمام المعصوم لوجب ان یقال: فإن تنازعتم فی شئ فردوه إلى الامام ، فثبت ان الحق تفسیر الآیة بما ذکرناه – انتهی – <ref>المصدرالسابق ص 159-160  و رک به: تفسیر الرازی ج 10ص 146
</ref>
</ref>


خط ۲۵۸: خط ۲۵۸:




ثالثا اگر مراد از اولی الامر امام  معصوم بود لازم بود در ذیل ایه به هنگام منازعه امر به رجوع  بدو می شد و ایه بدین صورت نازل می شد :  فإن تنازعتم فی شئ فردوه إلى الامام   
ثالثا اگر مراد از اولی الامر امام  معصوم بود لازم بود در ذیل ایه به هنگام منازعه امر به رجوع  بدو می شد و ایه بدین صورت نازل می شد:  فإن تنازعتم فی شئ فردوه إلى الامام   


===پاسخ های مولف کتاب الاصول العامه به اشکالات سه گانه  فخر رازی در زمینه ایه اطاعت :===
===پاسخ های مولف کتاب الاصول العامه به اشکالات سه گانه  فخر رازی در زمینه ایه اطاعت:===




خط ۲۶۶: خط ۲۶۶:




پاسخ علامه محمد تقی حکیم به اشکال اول فخر رازی در ایه اطاعت :  
پاسخ علامه محمد تقی حکیم به اشکال اول فخر رازی در ایه اطاعت:  
لازمه گفتار شما- مبنی بر اینکه اطاعت اولی الامر بمعنای خاص مشروط به شناختن انان ودر  دسترس بودنشان می‌باشد در حالی که ایه از اینجهت مطلق است- این است که همه قضایای مطلقه مبدل به قضایای مشروطه شود و این امری خلاف قاعده در قضایای مطلقه  است  
لازمه گفتار شما- مبنی بر اینکه اطاعت اولی الامر بمعنای خاص مشروط به شناختن انان ودر  دسترس بودنشان می‌باشد در حالی که ایه از اینجهت مطلق است- این است که همه قضایای مطلقه مبدل به قضایای مشروطه شود و این امری خلاف قاعده در قضایای مطلقه  است  


:وهذا النوع من الاستفادة غریب فی بابه ، إذ لازمه ان تتحول جمیع القضایا المطلقة إلى قضایا  مشروطة لأنه ما من قضیة الا ویتوقف امتثالها على معرفة متعلقها ، فلو اعتبرت معرفة المتعلق شرطا فیها لزمت ان تکون مشروطة
:وهذا النوع من الاستفادة غریب فی بابه ، إذ لازمه ان تتحول جمیع القضایا المطلقة إلى قضایا  مشروطة لأنه ما من قضیة الا ویتوقف امتثالها على معرفة متعلقها ، فلو اعتبرت معرفة المتعلق شرطا فیها لزمت ان تکون مشروطة


سپس ایشان منشا اشتباه فخر رازی را دراین زمینه ، خلط بین  مقدمه واجب و مقدمه وجوب دانسته و معتقد است که معرفت به اولی الامر شرط  مقدمه واجب  است که به مقام امتثال مربوط است نه مقدمه وجوب که به اصل تکلیف ارتباط دارد ؛ بعلاوه انکه اخذ شرطی که متاخر از اصل تکلیف است در تکلیف ، اخذ شرط متاخر در متقدم است که امری محال است :   
سپس ایشان منشا اشتباه فخر رازی را دراین زمینه ، خلط بین  مقدمه واجب و مقدمه وجوب دانسته و معتقد است که معرفت به اولی الامر شرط  مقدمه واجب  است که به مقام امتثال مربوط است نه مقدمه وجوب که به اصل تکلیف ارتباط دارد ؛ بعلاوه انکه اخذ شرطی که متاخر از اصل تکلیف است در تکلیف ، اخذ شرط متاخر در متقدم است که امری محال است:   




خط ۲۸۱: خط ۲۸۱:
وعلى هذا فوجوب معرفة المتعلق للتکالیف ، لا یمکن أخذه شرطا فیها بما هو متعلق لها لتأخره رتبة عنها ، ویستحیل أخذ المتأخر فی المتقدم للزوم الخلف أو الدور .
وعلى هذا فوجوب معرفة المتعلق للتکالیف ، لا یمکن أخذه شرطا فیها بما هو متعلق لها لتأخره رتبة عنها ، ویستحیل أخذ المتأخر فی المتقدم للزوم الخلف أو الدور .


انگاه  علامه محمد تقی حکیم – بعد از اشکال حلی - ایراد نقضی  را به فخر رازی مطرح نموده و می فرماید : بر اساس گفتار شما اطاعت از اجماع اهل حل و عقد نیز  متوقف بر معرفت انان است که این بمراتب امرش سخت تر از معرفت اولی الامر است :
انگاه  علامه محمد تقی حکیم – بعد از اشکال حلی - ایراد نقضی  را به فخر رازی مطرح نموده و می فرماید: بر اساس گفتار شما اطاعت از اجماع اهل حل و عقد نیز  متوقف بر معرفت انان است که این بمراتب امرش سخت تر از معرفت اولی الامر است:




خط ۲۹۳: خط ۲۹۳:




ایشان در جواب اشکال دوم فخر رازی - مبنی بر اینکه  مراد از اولی الامر اجماع اهل حل و عقد است – اظهار می‌دارد  که ادعای مذکور مبتنی بر ان است که از کلمه اولی الامر  در ایه شریفه عام مجموعی اراده گردد نه عام استغراقی درحالی که ظاهر این نوع عمومات استغراقی است نه مجموعی :
ایشان در جواب اشکال دوم فخر رازی - مبنی بر اینکه  مراد از اولی الامر اجماع اهل حل و عقد است – اظهار می‌دارد  که ادعای مذکور مبتنی بر ان است که از کلمه اولی الامر  در ایه شریفه عام مجموعی اراده گردد نه عام استغراقی درحالی که ظاهر این نوع عمومات استغراقی است نه مجموعی :




ثم إن استفادة الاجماع من کلمة ( أولی الامر ) مبنیة على إرادة العموم المجموعی منها وحملها على ذلک خلاف الظاهر ، لان الظاهر من هذا النوع من العمومات هو العموم الاستغراقی المنحل فی واقعه إلى أحکام متعددة بتعدد أفراده ،
ثم إن استفادة الاجماع من کلمة ( أولی الامر ) مبنیة على إرادة العموم المجموعی منها وحملها على ذلک خلاف الظاهر ، لان الظاهر من هذا النوع من العمومات هو العموم الاستغراقی المنحل فی واقعه إلى أحکام متعددة بتعدد أفراده ،


ومن استعرض أحکام الشارع التی استعمل فیها العمومات الاستغراقیة ، یجدها مستوعبة لأکثر أحکامه وما کان منها من قبیل العموم المجموعی نادر نسبیا ، فلو قال الشارع :
ومن استعرض أحکام الشارع التی استعمل فیها العمومات الاستغراقیة ، یجدها مستوعبة لأکثر أحکامه وما کان منها من قبیل العموم المجموعی نادر نسبیا ، فلو قال الشارع:


أعطوا زکواتکم لأولی الفقر والمسکنة - مثلا - فهل معنى ذلک لزوم اعطائها لهم مجتمعین واعطاء الزکوات مجتمعة أم ماذا ؟
أعطوا زکواتکم لأولی الفقر والمسکنة - مثلا - فهل معنى ذلک لزوم اعطائها لهم مجتمعین واعطاء الزکوات مجتمعة أم ماذا ؟
خط ۳۰۹: خط ۳۰۹:




مفاد گفتارایشان در پاسخ اشکال سوم فخر رازی - مبنی بر اینکه اگر مراد از اولی الامر ائمه خاصی بودند لازم بود درمقام  تنازع امر به مراجعه به انها هم می شد ،-  این است که به سبب وجود قرینه در صدر ایه رجوع به ائمه د ر مقام تنازع حذف گردیده است :  
مفاد گفتارایشان در پاسخ اشکال سوم فخر رازی - مبنی بر اینکه اگر مراد از اولی الامر ائمه خاصی بودند لازم بود درمقام  تنازع امر به مراجعه به انها هم می شد ،-  این است که به سبب وجود قرینه در صدر ایه رجوع به ائمه د ر مقام تنازع حذف گردیده است:  




یبقى الاشکال الثالث وهو عدم ذکره لأولی الامر فی وجوب الرد إلیهم عند التنازع بل اقتصر فی الذکر على خصوص الله والرسول ، وهذا الاشکال أمره سهل لجواز الحذف اعتمادا على قرینة ذکره سابقا ، وقد سبق فی صدرالآیة ان ساوى بینهم وبین الله والرسول فی لزوم الطاعة ، ویؤید هذا المعنى ما ورد فی الآیة الثانیة ( ولو ردوه إلى الرسول والى أولی الامر منهم لعلمه الذین یستبطونه منهم – انتهی –<ref>المصدرالسابق ص 161-164</ref>
یبقى الاشکال الثالث وهو عدم ذکره لأولی الامر فی وجوب الرد إلیهم عند التنازع بل اقتصر فی الذکر على خصوص الله والرسول ، وهذا الاشکال أمره سهل لجواز الحذف اعتمادا على قرینة ذکره سابقا ، وقد سبق فی صدرالآیة ان ساوى بینهم وبین الله والرسول فی لزوم الطاعة ، ویؤید هذا المعنى ما ورد فی الآیة الثانیة ( ولو ردوه إلى الرسول والى أولی الامر منهم لعلمه الذین یستبطونه منهم – انتهی –<ref>المصدرالسابق ص 161-164</ref>


===سئوال : اهل بیت – در ایه تطهیر - چه کسانی هستند ؟===  
===سئوال: اهل بیت – در ایه تطهیر - چه کسانی هستند ؟===  




مهمترین  مساله بعد از اثبات عصمت اهل بیت ع از طریق ایات ذکر شده ان است که بدانیم  اهل بیت چه کسانی هستند ؟ چون شکی نیست که ایات تطهیر و اطاعت نسبت به این موضوع ساکت بوده و از طرفی حکم نیز مبین موضوع خودش نیست بنابر این لازم است مراد از اهل بیت روشن گردد . این موضوع درادامه این مباحث بصورت تفصیلی  مطرح می‌گردد .
مهمترین  مساله بعد از اثبات عصمت اهل بیت ع از طریق ایات ذکر شده ان است که بدانیم  اهل بیت چه کسانی هستند ؟ چون شکی نیست که ایات تطهیر و اطاعت نسبت به این موضوع ساکت بوده و از طرفی حکم نیز مبین موضوع خودش نیست بنابر این لازم است مراد از اهل بیت روشن گردد . این موضوع درادامه این مباحث بصورت تفصیلی  مطرح می‌گردد .


==دلیل دوم : روایات – حدیث ثقلین -==
==دلیل دوم: روایات – حدیث ثقلین -==




بعد از اثبات عصمت اهل بیت ع بوسیله ایات تطهیر و اطاعت اینک به ذکر روایاتی می پردازیم که بیانگر عصمت اهل بیت ع است :
بعد از اثبات عصمت اهل بیت ع بوسیله ایات تطهیر و اطاعت اینک به ذکر روایاتی می پردازیم که بیانگر عصمت اهل بیت ع است:




خط ۳۲۸: خط ۳۲۸:




علامه سید محمد تقی حکیم  در زمینه متواتر بودن این حدیث بین الفریقین می فرماید :
علامه سید محمد تقی حکیم  در زمینه متواتر بودن این حدیث بین الفریقین می فرماید:




خط ۳۳۴: خط ۳۳۴:




انگاه به ذکر نکاتی که از این حدیث  استفاده می‌شود پرداخته  و نسبت به  دلالت این حدیث بر عصمت اهل بیت ع  می فرماید :  
انگاه به ذکر نکاتی که از این حدیث  استفاده می‌شود پرداخته  و نسبت به  دلالت این حدیث بر عصمت اهل بیت ع  می فرماید:  


از انجا که در این حدیث نوعی ملازمه و عدم افتراق بین قرآن و عترت بیان گردیده است  بنابر این همانطور که قرآن کریم واجد عصمت  از هر نوع خطا بوده عترت نیز که عدل او قرار گرفته است معصوم از هر نوع خطا خواهد بود بعلاوه انکه فرض خطا و عدم عصمت نسبت به اهل بیت هر چند غیر عمدی سبب افتراق بین قرآن و عترت خواهد بود .  –<ref>المصدرالسابق ص 166-167</ref>
از انجا که در این حدیث نوعی ملازمه و عدم افتراق بین قرآن و عترت بیان گردیده است  بنابر این همانطور که قرآن کریم واجد عصمت  از هر نوع خطا بوده عترت نیز که عدل او قرار گرفته است معصوم از هر نوع خطا خواهد بود بعلاوه انکه فرض خطا و عدم عصمت نسبت به اهل بیت هر چند غیر عمدی سبب افتراق بین قرآن و عترت خواهد بود .  –<ref>المصدرالسابق ص 166-167</ref>
خط ۳۴۱: خط ۳۴۱:




ایشان درادامه نسبت به دلالت حدیث بر لزوم تمسک به مجموع  قرآن و عترت می فرماید : تمسک به قرآن  و عترت بمعنای اخذ تعالیم  و تبعیت از اندو می‌باشد بعلاوه انکه تمسک  به قرآن و عترت  - جمعا نه منفردا -  سبب نجات انسان از ضلالت خواهد بود . <ref>المصدر ص 166-167</ref>
ایشان درادامه نسبت به دلالت حدیث بر لزوم تمسک به مجموع  قرآن و عترت می فرماید: تمسک به قرآن  و عترت بمعنای اخذ تعالیم  و تبعیت از اندو می‌باشد بعلاوه انکه تمسک  به قرآن و عترت  - جمعا نه منفردا -  سبب نجات انسان از ضلالت خواهد بود . <ref>المصدر ص 166-167</ref>


===دلالت حدیث ثقلین بر بقاء و استمرار عترت بهمراه قرآن تا قیامت===  
===دلالت حدیث ثقلین بر بقاء و استمرار عترت بهمراه قرآن تا قیامت===  




علامه محمد تقی حکیم در دلالت حدیث ثقلین بر استمرار موجودیت قرآن و عترت تا قیامت  می فرماید :  
علامه محمد تقی حکیم در دلالت حدیث ثقلین بر استمرار موجودیت قرآن و عترت تا قیامت  می فرماید:  




3- بقاء العترة إلى جنب الکتاب إلى یوم القیمة أی لا یخلو منهما زمان من الأزمنة ما داما لن یفترقا حتى یردا علیه الحوض ، وهی کنایة عن بقائهما إلى یوم القیمة . یقول ابن حجر :  
3- بقاء العترة إلى جنب الکتاب إلى یوم القیمة أی لا یخلو منهما زمان من الأزمنة ما داما لن یفترقا حتى یردا علیه الحوض ، وهی کنایة عن بقائهما إلى یوم القیمة . یقول ابن حجر:  




( وفی أحادیث الحث على التمسک بأهل البیت إشارة على عدم انقطاع متأهل منهم للتمسک به إلى یوم القیمة ، کما أن الکتاب العزیز کذلک ، ولهذا کانوا أمانا لأهل الأرض کما یأتی ، ویشهد لذلک الخبر السابق : فی کل خلف من أمتی عدول من أهل بیتی  - انتهی -  
( وفی أحادیث الحث على التمسک بأهل البیت إشارة على عدم انقطاع متأهل منهم للتمسک به إلى یوم القیمة ، کما أن الکتاب العزیز کذلک ، ولهذا کانوا أمانا لأهل الأرض کما یأتی ، ویشهد لذلک الخبر السابق: فی کل خلف من أمتی عدول من أهل بیتی  - انتهی -  
دلالت حدیث بر علم اهل بیت ع به همه علوم - علوم شرعی و غیر ان - :
دلالت حدیث بر علم اهل بیت ع به همه علوم - علوم شرعی و غیر ان -:


علامه حکیم نسبت به نکته چهارمی که از حدیث ثقلین برداشت می‌شود  می فرماید :  
علامه حکیم نسبت به نکته چهارمی که از حدیث ثقلین برداشت می‌شود  می فرماید:  


4 - دلالته على تمیزهم بالعلم بکل ما یتصل بالشریعة وغیره ، کما یدل على ذلک اقترانهم بالکتاب الذی لا یغادر صغیرة ولا کبیرة ، ولقوله ( صلى الله علیه وآله ) : ولا تعلموهم فإنهم أعلم منکم .
4 - دلالته على تمیزهم بالعلم بکل ما یتصل بالشریعة وغیره ، کما یدل على ذلک اقترانهم بالکتاب الذی لا یغادر صغیرة ولا کبیرة ، ولقوله ( صلى الله علیه وآله ): ولا تعلموهم فإنهم أعلم منکم .




خط ۳۶۳: خط ۳۶۳:




ایشان در تبیین  اعلمیت اهل بیت ع می فرماید :  
ایشان در تبیین  اعلمیت اهل بیت ع می فرماید:  
ثم إن الذین وقع الحث علیهم منهم إنما هم العارفون بکتاب الله وسنة رسوله ، إذ هم الذین لا یفارقون الکتاب إلى الحوض ، ویؤیده الخبر السابق : ولا تعلموهم فإنهم أعلم منکم ، وتمیزوا بذلک عن بقیة العلماء لان الله أذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا ، وشرفهم بالکرامات الباهرة ، والمزایا المتکاثرة – انتهی – <ref>المصدر ص 168-169 .</ref>
ثم إن الذین وقع الحث علیهم منهم إنما هم العارفون بکتاب الله وسنة رسوله ، إذ هم الذین لا یفارقون الکتاب إلى الحوض ، ویؤیده الخبر السابق: ولا تعلموهم فإنهم أعلم منکم ، وتمیزوا بذلک عن بقیة العلماء لان الله أذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا ، وشرفهم بالکرامات الباهرة ، والمزایا المتکاثرة – انتهی – <ref>المصدر ص 168-169 .</ref>


===گفتار ابن زهره در نفی دلالت حدیث ثقلین بر عصمت ائمه ع و پاسخ علامه محمد تقی حکیم به ان===  
===گفتار ابن زهره در نفی دلالت حدیث ثقلین بر عصمت ائمه ع و پاسخ علامه محمد تقی حکیم به ان===  




متن گفتار ابن زهره در نفی دلالت حدیث ثقلین بر عصمت اهل البیت ع :  
متن گفتار ابن زهره در نفی دلالت حدیث ثقلین بر عصمت اهل البیت ع:  
   
   


ایشان در کتاب الامام الصادق ع اظهار می‌دارد : اولا در نسخه هائی که از اعتبار بیشتری برخوردار هستند ، در روایت ثقلین بدل "عترتی" کلمه "سنتی" ذکر شده است.  
ایشان در کتاب الامام الصادق ع اظهار می‌دارد: اولا در نسخه هائی که از اعتبار بیشتری برخوردار هستند ، در روایت ثقلین بدل "عترتی" کلمه "سنتی" ذکر شده است.  




خط ۳۸۱: خط ۳۸۱:




بخشی از گفتار محمد ابوزهره در زمینه حدیث ثقلین به شرح ذیل می‌باشد :
بخشی از گفتار محمد ابوزهره در زمینه حدیث ثقلین به شرح ذیل می‌باشد :




".... ان کتب السنة التی ذکرته بلفظ سنتی أوثق من الکتب التی روته بلفظ عترتی ، وبعد التسلیم بصحة اللفظ نقول : بأنه لا یقطع بل لا یعین من ذکروهم من الأئمة الستة المتفق علیهم عند الإمامیة الفاطمیین وهو لا یعین أولاد الحسین دون أولاد الحسن ، کما لا یعین واحدا من هؤلاء بهذا الترتیب ، وکما لا یدل على أن الإمامة تکون بالتوارث ، بل لا یدل على إمامة السیاسة ، وإنه أدل على إمامة الفقه والعلم ." <ref>الامام الصادق ص 199</ref>   
".... ان کتب السنة التی ذکرته بلفظ سنتی أوثق من الکتب التی روته بلفظ عترتی ، وبعد التسلیم بصحة اللفظ نقول: بأنه لا یقطع بل لا یعین من ذکروهم من الأئمة الستة المتفق علیهم عند الإمامیة الفاطمیین وهو لا یعین أولاد الحسین دون أولاد الحسن ، کما لا یعین واحدا من هؤلاء بهذا الترتیب ، وکما لا یدل على أن الإمامة تکون بالتوارث ، بل لا یدل على إمامة السیاسة ، وإنه أدل على إمامة الفقه والعلم ." <ref>الامام الصادق ص 199</ref>   




ایشان  در یک  جمعبندی از گفتار ابوزهره اشکالات او  را نسبت  به استدلال امامیه به حدیث ثقلین  در سه امر خلاصه می‌کند :  
ایشان  در یک  جمعبندی از گفتار ابوزهره اشکالات او  را نسبت  به استدلال امامیه به حدیث ثقلین  در سه امر خلاصه می‌کند:  




خط ۳۹۳: خط ۳۹۳:




2 - کونه لا یعین المراد من الأهل ، کما لا یعین الأئمة المتفق علیهم لدى الشیعة أو غیرهم ، وکأنه یرید أن یقول : إن القضیة لا تثبت موضوعها ، فکیف جاز الاستدلال به على إمامة خصوص الأئمة ؟ !
2 - کونه لا یعین المراد من الأهل ، کما لا یعین الأئمة المتفق علیهم لدى الشیعة أو غیرهم ، وکأنه یرید أن یقول: إن القضیة لا تثبت موضوعها ، فکیف جاز الاستدلال به على إمامة خصوص الأئمة ؟ !




خط ۳۹۹: خط ۳۹۹:




انگاه در مقام پاسخ از اشکال نخست ابوزهره – بعد از اثبات صحت و قوت  نسخه ای از حدیث ثقلین که مشتمل بر: کتاب الله وعترتی  است و بیان انکه در مهمترین کتب معتبر اهل سنت حدیث ثقلین بدین گونه ذکر شده و اثبات ضعف نسخه های دیگر  – به بررسی محتوائی روایت پرداخته ومی فرماید :  
انگاه در مقام پاسخ از اشکال نخست ابوزهره – بعد از اثبات صحت و قوت  نسخه ای از حدیث ثقلین که مشتمل بر: کتاب الله وعترتی  است و بیان انکه در مهمترین کتب معتبر اهل سنت حدیث ثقلین بدین گونه ذکر شده و اثبات ضعف نسخه های دیگر  – به بررسی محتوائی روایت پرداخته ومی فرماید:  




أما من حیث المضمون ، فأنا - شخصیا - لا أکاد أفهم کیف یمکن أن تکون السنة مرجعا یطلب إلى المسلمین فی جمیع عصورهم أن یتمسکوا بها إلى جنب الکتاب ، وهی غیر مجموعة على عهده ( صلى الله علیه وآله ) وفیها الناسخ والمنسوخ ، والعام والخاص ، والمطلق والمقید . ولقد کان رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) بالمدینة وأصحابه
أما من حیث المضمون ، فأنا - شخصیا - لا أکاد أفهم کیف یمکن أن تکون السنة مرجعا یطلب إلى المسلمین فی جمیع عصورهم أن یتمسکوا بها إلى جنب الکتاب ، وهی غیر مجموعة على عهده ( صلى الله علیه وآله ) وفیها الناسخ والمنسوخ ، والعام والخاص ، والمطلق والمقید . ولقد کان رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) بالمدینة وأصحابه


ایشان  در تبیین  عدم تدوین سنت در عهد پیامبر ص  به سخنان  ابن حزم اشاره کرده و می فرماید :
ایشان  در تبیین  عدم تدوین سنت در عهد پیامبر ص  به سخنان  ابن حزم اشاره کرده و می فرماید:




کما یقول ابن حزم :  مشاغیل فی المعاش ، وتعذر القوت علیهم لجهد العیش بالحجاز ، وانه کان یفتی بالفتیا ویحکم بالحکم بحضرة من حضره من أصحابه فقط ، وأنه إنما قامت الحجة على سائر من لم یحضره ( صلى الله علیه وآله ) بنقل من حضره ، وهم واحد أو اثنان وإذا صح هذا وهو صحیح جدا لان التاریخ لم یحدثنا عنه ( صلى الله علیه وآله ) أنه کان یجمع الصحابة جمیعا ، ویبلغهم بکل ما یجد من أحکام ، ولو تصورناه فی أقواله فلا نتصوره فی أفعاله وتقریراته وهما من السنة ، فماذا یصنع من یرید التمسک بسنته من بعده ولنفترضه من غیر الصحابة ؟
کما یقول ابن حزم:  مشاغیل فی المعاش ، وتعذر القوت علیهم لجهد العیش بالحجاز ، وانه کان یفتی بالفتیا ویحکم بالحکم بحضرة من حضره من أصحابه فقط ، وأنه إنما قامت الحجة على سائر من لم یحضره ( صلى الله علیه وآله ) بنقل من حضره ، وهم واحد أو اثنان وإذا صح هذا وهو صحیح جدا لان التاریخ لم یحدثنا عنه ( صلى الله علیه وآله ) أنه کان یجمع الصحابة جمیعا ، ویبلغهم بکل ما یجد من أحکام ، ولو تصورناه فی أقواله فلا نتصوره فی أفعاله وتقریراته وهما من السنة ، فماذا یصنع من یرید التمسک بسنته من بعده ولنفترضه من غیر الصحابة ؟




ایشان در رد سخن  ابوزهره  و نیز عوارض  عدم  تدوین سنت در عهد پامبر ص  می فرماید :  
ایشان در رد سخن  ابوزهره  و نیز عوارض  عدم  تدوین سنت در عهد پامبر ص  می فرماید:  


أیظل یبحث عن جمیع الصحابة وفیهم الولاة والحکام ، وفیهم القواد والجنود فی الثغور لیسألهم عن طبیعة ما یرید التعرف علیه من أحکام ، أم یکتفی بالرجوع إلى الموجودین وهو لا یجزیه لاحتمال صدور الناسخ أو المقید أو المخصص أمام واحد أو اثنین ممن لم یکونوا بالمدینة ؟ والحجیة - کما یقول ابن حزم - : لا تتقوم إلا بهم  والعمل بالعام أو المطلق لا یجوز قبل الفحص عن مخصصه أو مقیده ما دمنا نعلم أن من طریقة النبی فی التبلیغ هو الاعتماد على القرائن المنفصلة ، فالارجاع إلى شئ مشتت وغیر مدون تعجیز للأمة وتضییع للکثیر من أحکامها الواقعیة .
أیظل یبحث عن جمیع الصحابة وفیهم الولاة والحکام ، وفیهم القواد والجنود فی الثغور لیسألهم عن طبیعة ما یرید التعرف علیه من أحکام ، أم یکتفی بالرجوع إلى الموجودین وهو لا یجزیه لاحتمال صدور الناسخ أو المقید أو المخصص أمام واحد أو اثنین ممن لم یکونوا بالمدینة ؟ والحجیة - کما یقول ابن حزم -: لا تتقوم إلا بهم  والعمل بالعام أو المطلق لا یجوز قبل الفحص عن مخصصه أو مقیده ما دمنا نعلم أن من طریقة النبی فی التبلیغ هو الاعتماد على القرائن المنفصلة ، فالارجاع إلى شئ مشتت وغیر مدون تعجیز للأمة وتضییع للکثیر من أحکامها الواقعیة .




انگاه در مقام نتیجه گیری از نقد بر سخنان نخست ابوزهره  در اوثق بودن نسخه  کتاب الله و سنتی می فرماید :
انگاه در مقام نتیجه گیری از نقد بر سخنان نخست ابوزهره  در اوثق بودن نسخه  کتاب الله و سنتی می فرماید :




خط ۴۲۳: خط ۴۲۳:




ایشان صحت ادعای  عدم تدوین سنت در زمان پیامبرص را امر قطعی دانسته و در نتیجه  نسخه روائی"  کتاب الله و عترتی" را  به  نسخه " کتاب الله وسنتی" درحدیث ثقلین اینچنین ترجیح می‌دهد :  
ایشان صحت ادعای  عدم تدوین سنت در زمان پیامبرص را امر قطعی دانسته و در نتیجه  نسخه روائی"  کتاب الله و عترتی" را  به  نسخه " کتاب الله وسنتی" درحدیث ثقلین اینچنین ترجیح می‌دهد:  




خط ۴۲۹: خط ۴۲۹:




انگاه علت تاکید پیامر ص را نسبت به اهمیت اهلبیت و جایگاهشان  اینچنین مطرح  می‌کند   :
انگاه علت تاکید پیامر ص را نسبت به اهمیت اهلبیت و جایگاهشان  اینچنین مطرح  می‌کند :




خط ۴۳۶: خط ۴۳۶:




پاسخ  علامه حکیم به اشکال دوم  محمد ابوزهره : عدم معرفی  اهل البیت ع در حدیث ثقلین   
پاسخ  علامه حکیم به اشکال دوم  محمد ابوزهره: عدم معرفی  اهل البیت ع در حدیث ثقلین   




علامه محمد تقی حکیم  در تبیین اشکال دوم ابوزهره – عدم تعیین ائمه بعد از پیامبر ص و عدم استیضاح  مردم در این مساله از ان حضرت -  می فرماید :
علامه محمد تقی حکیم  در تبیین اشکال دوم ابوزهره – عدم تعیین ائمه بعد از پیامبر ص و عدم استیضاح  مردم در این مساله از ان حضرت -  می فرماید:




وأول ما یلفت النظر سکوت الأمة عن استیضاح أمرهم من النبی  صلى الله علیه وآله  وبخاصة وقد سمعوه منه فی نوب متفرقة وأماکن مختلفة ، أما کان فیهم من یقول له : إنک عصمتنا من الضلالة بالرجوع إلى اهل بیتک ، وجعلتهم قرناء القرآن ، فمن هم اهل هذا البیت لنعتصم بهم ؟  
وأول ما یلفت النظر سکوت الأمة عن استیضاح أمرهم من النبی  صلى الله علیه وآله  وبخاصة وقد سمعوه منه فی نوب متفرقة وأماکن مختلفة ، أما کان فیهم من یقول له: إنک عصمتنا من الضلالة بالرجوع إلى اهل بیتک ، وجعلتهم قرناء القرآن ، فمن هم اهل هذا البیت لنعتصم بهم ؟  


أترى ان عصمتهم من الضلالة من الأمور العادیة التی لا تهم معرفتها والاستفسار عنها ، أم ترى أنهم کانوا معروفین لدیهم فما احتاجوا إلى استفسار وحدیث ؟
أترى ان عصمتهم من الضلالة من الأمور العادیة التی لا تهم معرفتها والاستفسار عنها ، أم ترى أنهم کانوا معروفین لدیهم فما احتاجوا إلى استفسار وحدیث ؟




ایشان در پاسخ  اشکال  مذکور،  معرفی مستمر و عملی اهل بیت ع توسط پیامبر به جامعه اسلامی جهت  زدودن هر نوع غبار و ابهام در اذهان را دلیل سکوت و عدم سئوال مردم  از ان حضرت  نسبت به معرفی تفصیلی  اهل  بیت می داند :
ایشان در پاسخ  اشکال  مذکور،  معرفی مستمر و عملی اهل بیت ع توسط پیامبر به جامعه اسلامی جهت  زدودن هر نوع غبار و ابهام در اذهان را دلیل سکوت و عدم سئوال مردم  از ان حضرت  نسبت به معرفی تفصیلی  اهل  بیت می داند:




والذی یبدو ان الصحابة ما کانوا فی حاجة إلى استفسار وهم یشاهدون نبیهم ( صلى الله علیه وآله ) فی کل یوم یقف على باب علی وفاطمة ، وهو یقرأ :   
والذی یبدو ان الصحابة ما کانوا فی حاجة إلى استفسار وهم یشاهدون نبیهم ( صلى الله علیه وآله ) فی کل یوم یقف على باب علی وفاطمة ، وهو یقرأ:   


إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ، وتسعة أشهر وهی المدة التی حدث عنها ابن عباس ، کافیة لئن تعرف الأمة من هم أهل البیت ، ثم یشاهدونه وقد خرج إلى المباهلة ولیس معه غیر علی وفاطمة وحسن وحسین ، وهو یقول : ( اللهم هؤلاء أهلی ، وهم من أعرف الناس بخصائص هذا الکلام ، وأکثرهم إدراکا لما ینطوی علیه من قصر واختصاص  
إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ، وتسعة أشهر وهی المدة التی حدث عنها ابن عباس ، کافیة لئن تعرف الأمة من هم أهل البیت ، ثم یشاهدونه وقد خرج إلى المباهلة ولیس معه غیر علی وفاطمة وحسن وحسین ، وهو یقول: ( اللهم هؤلاء أهلی ، وهم من أعرف الناس بخصائص هذا الکلام ، وأکثرهم إدراکا لما ینطوی علیه من قصر واختصاص  




ایشان در ادامه با وجود حدیث کساء اطاله بحث در بیان مراد از اهل بیت در ایه را امری غیر ضروری می داند :  
ایشان در ادامه با وجود حدیث کساء اطاله بحث در بیان مراد از اهل بیت در ایه را امری غیر ضروری می داند:  




وأحادیث الکساء التی سبقت الإشارة إلیها فیما سبق ، بما فی بعضها من إقصاء حتى لزوجته أم سلمة ، ما یغنی عن إطالة الحدیث معه فی التعرف على المراد من أهل البیت على عهده ، وأحادیثه على اختلافها یفسر بعضها بعضا ، ویعین بعضها المراد من البعض
وأحادیث الکساء التی سبقت الإشارة إلیها فیما سبق ، بما فی بعضها من إقصاء حتى لزوجته أم سلمة ، ما یغنی عن إطالة الحدیث معه فی التعرف على المراد من أهل البیت على عهده ، وأحادیثه على اختلافها یفسر بعضها بعضا ، ویعین بعضها المراد من البعض


ایشان در ادامه  نسبت به عدم  لزوم معرفی  تفصیلی ائمه بعد از معرفی نفرات نخست انها  می فرماید   :
ایشان در ادامه  نسبت به عدم  لزوم معرفی  تفصیلی ائمه بعد از معرفی نفرات نخست انها  می فرماید :




خط ۴۶۶: خط ۴۶۶:




ایشان نسبت به  لزوم  معرفی  اهل بیت  بعنوان امامان معصوم  برای امت می فرماید :
ایشان نسبت به  لزوم  معرفی  اهل بیت  بعنوان امامان معصوم  برای امت می فرماید:




خط ۴۷۲: خط ۴۷۲:




ومما جاء فی خطابه التاریخی فی یوم غدیر خم ، وهو ینعى نفسه لعشرات الألوف من المسلمین الذین کانوا معه : ( کأنی قد دعیت فأجبت ، انی قد ترکت فیکم الثقلین ، أحدهما أکبر من الآخر : کتاب الله وعترتی ، فانظروا کیف تخلفوننی فیهما ، فإنهما لن یفترقا حتى یردا علی الحوض ، ثم قال : ( إن الله عز وجل مولای ، وأنا مولى کل مؤمن ، ثم أخذ بید علی ، فقال : من کنت مولاه فهذا ولیه ، اللهم وال من والاه ، وعاد من عاداه  . ثم قال فی مرض موته بعد ذلک مؤکدا :
ومما جاء فی خطابه التاریخی فی یوم غدیر خم ، وهو ینعى نفسه لعشرات الألوف من المسلمین الذین کانوا معه: ( کأنی قد دعیت فأجبت ، انی قد ترکت فیکم الثقلین ، أحدهما أکبر من الآخر: کتاب الله وعترتی ، فانظروا کیف تخلفوننی فیهما ، فإنهما لن یفترقا حتى یردا علی الحوض ، ثم قال: ( إن الله عز وجل مولای ، وأنا مولى کل مؤمن ، ثم أخذ بید علی ، فقال: من کنت مولاه فهذا ولیه ، اللهم وال من والاه ، وعاد من عاداه  . ثم قال فی مرض موته بعد ذلک مؤکدا:




( أیها الناس یوشک ان أقبض قبضا سریعا فینطلق بی ، وقد قدمت إلیکم القول معذرة إلیکم ، الا انی مخلف فیکم کتاب ربی عز وجل ، وعترتی أهل بیتی ، ثم أخذ بید علی فرفعها ، فقال : هذا علی مع القرآن والقرآن مع علی ، لا یفترقان حتى یردا علی الحوض فأسألهما ما خلفت فیهما  
( أیها الناس یوشک ان أقبض قبضا سریعا فینطلق بی ، وقد قدمت إلیکم القول معذرة إلیکم ، الا انی مخلف فیکم کتاب ربی عز وجل ، وعترتی أهل بیتی ، ثم أخذ بید علی فرفعها ، فقال: هذا علی مع القرآن والقرآن مع علی ، لا یفترقان حتى یردا علی الحوض فأسألهما ما خلفت فیهما  


   
   
ایشان در اثبات معرفی تفصیلی اهل بیت  توسط پیامبر ص  و اینکه  امامان  بعد از ان حضرت  دوازده نفر می‌باشند  به روایاتی از مهمترین منابع اهل سنت  استشهاد می‌کند که محتوایشان تنها  فقط با مبنای مذهب امامیه منطبق می‌گردد :   
ایشان در اثبات معرفی تفصیلی اهل بیت  توسط پیامبر ص  و اینکه  امامان  بعد از ان حضرت  دوازده نفر می‌باشند  به روایاتی از مهمترین منابع اهل سنت  استشهاد می‌کند که محتوایشان تنها  فقط با مبنای مذهب امامیه منطبق می‌گردد:   


   
   
.ففی روایة البخاری عن ( جابر بن سمرة ، قال : سمعت النبی صلى الله علیه وسلم ، یقول : یکون اثنا عشر أمیرا ، فقال کلمة لم أسمعها ، فقال أبی : إنه قال : کلهم من قریش ، وفی صحیح مسلم بسنده عن النبی ( صلى الله علیه وآله ) :       
.ففی روایة البخاری عن ( جابر بن سمرة ، قال: سمعت النبی صلى الله علیه وسلم ، یقول: یکون اثنا عشر أمیرا ، فقال کلمة لم أسمعها ، فقال أبی: إنه قال: کلهم من قریش ، وفی صحیح مسلم بسنده عن النبی ( صلى الله علیه وآله ):       
   
   
( لا یزال الدین قائما حتى تقوم الساعة أو یکون علیکم اثنا عشر خلیفة کلهم من قریش وفی روایة احمد عن مسروق ، قال : ( کنا جلوسا عند عبدالله بن مسعود وهو یقرئنا القرآن ، فقال له رجل : یا أبا عبدالرحمن هل سألتم رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) کم یملک هذه الأمة من خلیفة ؟ فقال عبدالله : ما سألنی عنها أحد منذ قدمت العراق قبلک ،   
( لا یزال الدین قائما حتى تقوم الساعة أو یکون علیکم اثنا عشر خلیفة کلهم من قریش وفی روایة احمد عن مسروق ، قال: ( کنا جلوسا عند عبدالله بن مسعود وهو یقرئنا القرآن ، فقال له رجل: یا أبا عبدالرحمن هل سألتم رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) کم یملک هذه الأمة من خلیفة ؟ فقال عبدالله: ما سألنی عنها أحد منذ قدمت العراق قبلک ،   
      
      
   
   
ثم قال : نعم ، ولقد سألنا رسول الله ، اثنی عشر کعدة نقباء بنی إسرائیل .وفی نظیر هذه الأحادیث مع اختلاف فی بعض المضامین ، حدث کل من أبی داود ، والبزار والطبرانی ، وغیرهم ، وطرقها فی هذه الکتب کثیرة وبخاصة فی صحیح مسلم ومسند أحمد .- انتهی  <ref>المصدر175-177</ref>  
ثم قال: نعم ، ولقد سألنا رسول الله ، اثنی عشر کعدة نقباء بنی إسرائیل .وفی نظیر هذه الأحادیث مع اختلاف فی بعض المضامین ، حدث کل من أبی داود ، والبزار والطبرانی ، وغیرهم ، وطرقها فی هذه الکتب کثیرة وبخاصة فی صحیح مسلم ومسند أحمد .- انتهی  <ref>المصدر175-177</ref>  
    
    
   
   
ایشان در پایان این بخش – پاسخ  به اشکال دوم  ابوزهره - نکاتی را که از روایات فوق استفاده می‌گردد را اینچنین  بیان می‌کند :   
ایشان در پایان این بخش – پاسخ  به اشکال دوم  ابوزهره - نکاتی را که از روایات فوق استفاده می‌گردد را اینچنین  بیان می‌کند:   


   
   
1 - ان عدد الأمراء أو الخلفاء لا یتجاوز الاثنی عشر ، وکلهم من قریش .   
1 - ان عدد الأمراء أو الخلفاء لا یتجاوز الاثنی عشر ، وکلهم من قریش .   
   
   
2 - وان هؤلاء الأمراء معینون بالنص ، کما هو مقتضى تشبیههم بنقباء بنی إسرائیل لقوله تعالى : ( ولقد أخذنا میثاق بنی إسرائیل وبعثنا منهم اثنی عشر نقیبا   
2 - وان هؤلاء الأمراء معینون بالنص ، کما هو مقتضى تشبیههم بنقباء بنی إسرائیل لقوله تعالى: ( ولقد أخذنا میثاق بنی إسرائیل وبعثنا منهم اثنی عشر نقیبا   
   
   
   
   
3 - ان هذه الروایات افترضت لهم البقاء ما بقی الدین الاسلامی ، أو حتى تقوم الساعة ، کما هو مقتضى روایة مسلم السابقة ، وأصرح من ذلک روایته الأخرى فی نفس الباب : ( لا یزال هذا الامر فی قریش ما بقی من الناس اثنان  .   
3 - ان هذه الروایات افترضت لهم البقاء ما بقی الدین الاسلامی ، أو حتى تقوم الساعة ، کما هو مقتضى روایة مسلم السابقة ، وأصرح من ذلک روایته الأخرى فی نفس الباب: ( لا یزال هذا الامر فی قریش ما بقی من الناس اثنان  .   
   
   
و نتیجه می گیرد که   :     
و نتیجه می گیرد که   :     
   
   
وإذا صحت هذه الاستفادة فهی لا تلتئم إلا مع مبنى الامامیة فی عدد الأئمة وبقائهم وکونهم من المنصوص علیهم من قبله ( صلى الله علیه وآله ) ، وهی منسجمة جدا مع حدیث الثقلین وبقائهما حتى یردا علیه الحوض .       
وإذا صحت هذه الاستفادة فهی لا تلتئم إلا مع مبنى الامامیة فی عدد الأئمة وبقائهم وکونهم من المنصوص علیهم من قبله ( صلى الله علیه وآله ) ، وهی منسجمة جدا مع حدیث الثقلین وبقائهما حتى یردا علیه الحوض .       
خط ۵۱۵: خط ۵۱۵:
    
    
   
   
پاسخی  رساتر -  به مناقشه دوم ابوزهره-  توسط علامه محمد تقی حکیم – نسبت به جوابهایی که تا کنون  داده شده است :   
پاسخی  رساتر -  به مناقشه دوم ابوزهره-  توسط علامه محمد تقی حکیم – نسبت به جوابهایی که تا کنون  داده شده است:   


   
   
علامه حکیم بعد از مباحثی که در نقد ایراد دوم ابوزهره مطرح کرده است می فرماید :   
علامه حکیم بعد از مباحثی که در نقد ایراد دوم ابوزهره مطرح کرده است می فرماید:   
   
   
   
   
اساسا نیازی به روایات ذکر شده در اثبات ائمه اثنی عشر علیهم السلام و عصمت انان نیست بلکه نفس حدیث ثقلین معیار عصمت را – که عدم افتراق بین قرآن و عترت در حدیث مذکورمی‌باشد- مشخص نموده است به کمک این  معیار بخوبی می توان امامان معصوم را از غیر انان تشخیص داد بدین معنا ذکر شده در حدیث ثقلین تنها با امامان اثنی عشر ع  سازگاری داشته  و با غیر انان منطبق نمی‌باشد :  
اساسا نیازی به روایات ذکر شده در اثبات ائمه اثنی عشر علیهم السلام و عصمت انان نیست بلکه نفس حدیث ثقلین معیار عصمت را – که عدم افتراق بین قرآن و عترت در حدیث مذکورمی‌باشد- مشخص نموده است به کمک این  معیار بخوبی می توان امامان معصوم را از غیر انان تشخیص داد بدین معنا ذکر شده در حدیث ثقلین تنها با امامان اثنی عشر ع  سازگاری داشته  و با غیر انان منطبق نمی‌باشد :  
        
        
   
   
خط ۵۳۰: خط ۵۳۰:




انگاه به تبیین  شخصیت  اهل بیت پرداخته و در اثبات افضلیت انان نسبت به دیگران می فرماید :  
انگاه به تبیین  شخصیت  اهل بیت پرداخته و در اثبات افضلیت انان نسبت به دیگران می فرماید:  




خط ۵۳۶: خط ۵۳۶:




ایشان در ادامه می‌نویسد :  
ایشان در ادامه می‌نویسد:  




خط ۵۴۵: خط ۵۴۵:
    
    


وقوله علیه السلام : ( أین الذین زعموا أنهم الراسخون فی العلم دوننا کذبا وبغیا علینا ، ان رفعنا الله ووضعهم ، وأعطانا وحرمهم ، وأدخلنا وأخرجهم ، بنا یستعطى الهدى ویستجلى العمى ، ان الأئمة من قریش غرسوا فی هذا البطن من هاشم ، لا تصلح على سواهم ولا تصلح الولاة من غیرهم   
وقوله علیه السلام: ( أین الذین زعموا أنهم الراسخون فی العلم دوننا کذبا وبغیا علینا ، ان رفعنا الله ووضعهم ، وأعطانا وحرمهم ، وأدخلنا وأخرجهم ، بنا یستعطى الهدى ویستجلى العمى ، ان الأئمة من قریش غرسوا فی هذا البطن من هاشم ، لا تصلح على سواهم ولا تصلح الولاة من غیرهم   




وقول علی بن الحسین السجاد : ( وذهب آخرون إلى التقصیر فی أمرنا واحتجوا بمتشابه القرآن فتأولوا بآرائهم واتهموا مأثور الخبر فینا ، إلى أن یقول : ( فإلى من یفزع خلف هذه الأمة ، وقد درست أعلام هذه الأمة ، ودانت الأمة بالفرقة والاختلاف یکفر بعضهم بعضا ، والله تعالى یقول : ( ولا تکونوا کالذین تفرقوا واختلفوا من بعد ما جاءهم البینات ،  
وقول علی بن الحسین السجاد: ( وذهب آخرون إلى التقصیر فی أمرنا واحتجوا بمتشابه القرآن فتأولوا بآرائهم واتهموا مأثور الخبر فینا ، إلى أن یقول: ( فإلى من یفزع خلف هذه الأمة ، وقد درست أعلام هذه الأمة ، ودانت الأمة بالفرقة والاختلاف یکفر بعضهم بعضا ، والله تعالى یقول: ( ولا تکونوا کالذین تفرقوا واختلفوا من بعد ما جاءهم البینات ،  




خط ۵۵۴: خط ۵۵۴:




ایشان درتبیین  ممتاز بودن  ائمه اثنی عشر نسبت به دیگران  می فرماید :  
ایشان درتبیین  ممتاز بودن  ائمه اثنی عشر نسبت به دیگران  می فرماید:  




خط ۵۷۴: خط ۵۷۴:




ایشان در پاسخ اشکال سوم  ابوزهره مبنی بر امامت فقهی و علمی اهل بیت منهای مرجعیت سیاسی انها می فرماید :
ایشان در پاسخ اشکال سوم  ابوزهره مبنی بر امامت فقهی و علمی اهل بیت منهای مرجعیت سیاسی انها می فرماید:




نمی توان بین ایندو تفکیک نمود چون این امر برخلاف اموزه های دینی است چون امامت امتداد و استمرار حرکت انبیاء – بجز  اخذ وحی الهی – است  و انبیاء  مکلف به امامت دینی و سیاسی جامعه بودند :
نمی توان بین ایندو تفکیک نمود چون این امر برخلاف اموزه های دینی است چون امامت امتداد و استمرار حرکت انبیاء – بجز  اخذ وحی الهی – است  و انبیاء  مکلف به امامت دینی و سیاسی جامعه بودند:




خط ۵۹۲: خط ۵۹۲:




انگاه به سخن  زیبای  خلیل بن احمد الفراهیدی استشهاد می‌کند که :
انگاه به سخن  زیبای  خلیل بن احمد الفراهیدی استشهاد می‌کند که:




وما أروع ما نسب إلى الخلیل بن أحمد الفراهیدی من الاستدلال على إمامة الإمام علی بقوله :  
وما أروع ما نسب إلى الخلیل بن أحمد الفراهیدی من الاستدلال على إمامة الإمام علی بقوله:  


( استغناؤه عن الکل واحتیاج الکل إلیه دلیل إمامته ، وهو دلیل یصلح للاستدلال به على إمامة جمیع الأئمة إذ لم یحدث التأریخ فی روایة صحیحة عن احتیاج أحد منهم إلى الاستفسارعن أی مسألة أو أخذها أو دراستها من الغیر مهما کان شأنه عدا المعصوم الذی سبقه ، ولو وجد لحفلت بذکره أحادیث المؤرخین کما هو الشأن فی نظائره من الأهمیة ، وبخاصة وان الشیعة یفترضون لهم ذلک -<ref>المصدرص 189</ref>
( استغناؤه عن الکل واحتیاج الکل إلیه دلیل إمامته ، وهو دلیل یصلح للاستدلال به على إمامة جمیع الأئمة إذ لم یحدث التأریخ فی روایة صحیحة عن احتیاج أحد منهم إلى الاستفسارعن أی مسألة أو أخذها أو دراستها من الغیر مهما کان شأنه عدا المعصوم الذی سبقه ، ولو وجد لحفلت بذکره أحادیث المؤرخین کما هو الشأن فی نظائره من الأهمیة ، وبخاصة وان الشیعة یفترضون لهم ذلک -<ref>المصدرص 189</ref>