جنگ: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۹: خط ۹۹:
'''ج ـ جنگ روانى'''<ref>جنگ روانى (Psychological Warfare) با اصطلاحاتى چون جنگ اذهان، تبلیغات، جهت دهى سیاسى، تهاجم غیر مستقیم و جنگ سیاسى مترادف است.</ref>:
'''ج ـ جنگ روانى'''<ref>جنگ روانى (Psychological Warfare) با اصطلاحاتى چون جنگ اذهان، تبلیغات، جهت دهى سیاسى، تهاجم غیر مستقیم و جنگ سیاسى مترادف است.</ref>:


سابقه کاربرد عملى جنگ روانى بسیار طولانى است؛ ولى به طور مشخص، چینی‌ها<ref>شستشوى مغزى توسط چینیها ابداع شد. </ref> و سپس [[مسلمانان]] اولین کسانى بودند که از جنگ روانى استفاده کردند<ref> خداوند در بخشى از آیه 12 سوره انفال با بیان «من ترس در دل کافران مى‏افکنم»، مجوز استفاده از جنگ روانى را داده است و [[پیامبر(ص)]] بارها از آن استفاده کرده است، مانند آتش افروختن در بلندی‌هاى مکه، هنگام فتح آن که به منظور ایجاد ترس در دل [[کافران]] انجام شد.</ref>. بعدها در قرن بیستم و به خصوص در [[جنگ جهانى اول]] و به میزان بیشترى در جنگ جهانى دوم و در دوران [[جنگ سرد]]، از آن استفاده گردید. از ابداع واژه جنگ روانى زمان کمى میگذرد، زیرا در سال 1282ش. (1902 م) جان فُولِر انگلیسى، اولین کسى بود که اصطلاح جنگ روانى را به کار برد. 22 سال بعد، دولت انگلیس اصطلاح «[[جنگ سیاسى]]» را به جاى آن، مورد استفاده قرار داد و سرانجام در سال 1319ش. (1940 م) با انتشار مقاله «جنگ روانى و چگونگى به راه اندازى آن» واژه جنگ روانى وارد فرهنگ نظامى آمریکا و سپس جهان گردید<ref>ویلیام داقرتى، جنگ روانى، ترجمه حسین حسینى، دانشگاه امام حسین علیه‏السلام ، تهران، 1372، ص 41.</ref>.
سابقه کاربرد عملى جنگ روانى بسیار طولانى است؛ ولى به طور مشخص، چینی‌ها<ref>شستشوى مغزى توسط چینیها ابداع شد. </ref> و سپس [[مسلمانان]] اولین کسانى بودند که از جنگ روانى استفاده کردند<ref> خداوند در بخشى از آیه 12 سوره انفال با بیان «من ترس در دل کافران میافکنم»، مجوز استفاده از جنگ روانى را داده است و [[پیامبر(ص)]] بارها از آن استفاده کرده است، مانند آتش افروختن در بلندی‌هاى مکه، هنگام فتح آن که به منظور ایجاد ترس در دل [[کافران]] انجام شد.</ref>. بعدها در قرن بیستم و به خصوص در [[جنگ جهانى اول]] و به میزان بیشترى در جنگ جهانى دوم و در دوران [[جنگ سرد]]، از آن استفاده گردید. از ابداع واژه جنگ روانى زمان کمى میگذرد، زیرا در سال 1282ش. (1902 م) جان فُولِر انگلیسى، اولین کسى بود که اصطلاح جنگ روانى را به کار برد. 22 سال بعد، دولت انگلیس اصطلاح «[[جنگ سیاسى]]» را به جاى آن، مورد استفاده قرار داد و سرانجام در سال 1319ش. (1940 م) با انتشار مقاله «جنگ روانى و چگونگى به راه اندازى آن» واژه جنگ روانى وارد فرهنگ نظامى آمریکا و سپس جهان گردید<ref>ویلیام داقرتى، جنگ روانى، ترجمه حسین حسینى، دانشگاه امام حسین علیه‏السلام ، تهران، 1372، ص 41.</ref>.


ویلیام داقرتى نویسنده آمریکایى مقاله «جنگ روانى»، تعریفى را که در مطبوعات علمى و عمومى از جنگ روانى آمده است به این صورت ذکر میکند:
ویلیام داقرتى نویسنده آمریکایى مقاله «جنگ روانى»، تعریفى را که در مطبوعات علمى و عمومى از جنگ روانى آمده است به این صورت ذکر میکند:
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:


شایعه به معناى انتقال اخبار غیر موثق است که در جاهایى که وسائل اطلاع رسانى کم بوده یا مسؤولین اجرایى اطلاعات کافى در اختیار مردم نگذارند، گسترش مییابد. کسانى که شایعه را گسترش میدهند، هدفهایى چون، سلب اعتماد طرف مقابل، بیرون ریختن ناراحتیهاى درونى و نظایر آن را دنبال میکنند. در هر صورت، نتیجه نهایى «شایع پراکنى» کاهش روحیه مردم و سربازان<ref>رابرت ناپ، شایعه، ترجمه حسین حسینى، دانشگاه امام حسین علیه‏السلام ، تهران، 1372، ص36.</ref>، بى اعتمادى و ایجاد تفرقه است. البته جنگ روانى کاربردهاى دوسویه دارد: یعنى هم به نفع دشمن و هم علیه آن قابل استفاده است؛ ولى هر کشورى که از ابزارهاى تبلیغى فراوانترى برخوردار باشد، مؤفقیت آن نیز در جنگ روانى علیه دشمن بیشتر خواهد بود.  
شایعه به معناى انتقال اخبار غیر موثق است که در جاهایى که وسائل اطلاع رسانى کم بوده یا مسؤولین اجرایى اطلاعات کافى در اختیار مردم نگذارند، گسترش مییابد. کسانى که شایعه را گسترش میدهند، هدفهایى چون، سلب اعتماد طرف مقابل، بیرون ریختن ناراحتیهاى درونى و نظایر آن را دنبال میکنند. در هر صورت، نتیجه نهایى «شایع پراکنى» کاهش روحیه مردم و سربازان<ref>رابرت ناپ، شایعه، ترجمه حسین حسینى، دانشگاه امام حسین علیه‏السلام ، تهران، 1372، ص36.</ref>، بى اعتمادى و ایجاد تفرقه است. البته جنگ روانى کاربردهاى دوسویه دارد: یعنى هم به نفع دشمن و هم علیه آن قابل استفاده است؛ ولى هر کشورى که از ابزارهاى تبلیغى فراوانترى برخوردار باشد، مؤفقیت آن نیز در جنگ روانى علیه دشمن بیشتر خواهد بود.  
'''د)جنگ شیمیایى و میکروبى''':
کاربرد عوامل شیمیایى همانند عوامل روانى، سابقه‌‏اى طولانى دارد. اوّلین عوامل شیمیایى که انسان در جنگ به کار برد، نفت و قیر بود. به مرور زمان، مواد شیمیایى دیگرى چون کُلر، گاز خردل، فسژن، گاز اشک آور و مانند آن، بر آنها افزوده شد. از این مواد به صورت گسترده و وسیع، در جنگ جهانى اول استفاده گردید. در جنگ جهانى دوم نیز، به علت ترس طرفهاى درگیر از حمله شیمیایى طرف مقابل، از آن استفاده نشد؛ اما بعد از آن در بسیار از جنگهاى منطقه‌‏اى و محلى (مانند جنگ ویتنام) مورد بهره بردارى قرار گرفت<ref>حسین علائى، جنگ شیمیایى تهدید فزاینده، دفتر مطالعات سیاسى و بین المللى، تهران، 1370، ص10.</ref>. از مواد شیمیایى براى کشتن، صدمه زدن و ناتوان کردن انسان و حیوان و حتى به منظور از بین بردن گیاهان و عدم بارورى خاکِ دشمن استفاده میشود. این مواد که به صورت جامد، مایع و گاز به کار میروند، از طریق پوست، دستگاه گوارشى و تنفسى سلامت موجودات زنده را به خطر می‌اندازند<ref> على نورى، جنگ شیمیایى و پیشگیرى و درمان آسیبهاى ناشى از آن، جهان دانش، تهران، 1363، ص14.</ref>.
نوع دیگرى از جنگ که در بخش جنگ شیمیایى مورد بحث قرار میگیرد، جنگ میکروبى است. در این جنگ، موجودات زنده میکروسکوپى مانند ویروسها، باکتریها، قارچها، انگلها و مانند آن، با همان کاربردهاى مواد شیمیایى براى مقاصد نظامى و غیر نظامى به کار میروند. این جنگ نیز قدمت زیادى دارد؛ زیرا [[تاتارها]]، در سال 726ش. (1347 م) براى اولین بار از میکروب طاعون و وبا، علیه دشمنان خود استفاده
کردند<ref>حسین علائى، پیشین، ص 85.</ref>. به نظر میرسد، با توجه به اثرات وحشتناک به کارگیرى عوامل شیمیایى و میکروبى، تولید و به کارگیرى آنها کاهش یافته باشد؛ امّا به دو دلیل توجه به سلاحهاى شیمیایى و میکروبى در حال افزایش است.
اوّل این که، هزینه ساخت و انبارسازى آن در مقایسه با سایر سلاحهاى جنگى بسیار کمتر است. همچنین به راحتى و بدون ابزارهاى پیچیده میتوان آن را مورد استفاده قرار داد. به همین علت [[عراق]] در طول جنگ با ایران، مقادیر زیادى از سلاحهاى میکروبى و شیمیایى را تولید و ذخیره کرد و بخشى از آن را در جنگ به کارگرفت.
دوم آن که، بشر قادر نیست به علت قدرت تخریبى بسیار زیاد سلاحهاى اتمى از آن بهره گیرد<ref>مجله اطلاعات سیاسى اقتصادى، شماره 10، 1376، ص 8.</ref>. بنابراین، سلاحهاى شیمیایى و میکروبى پاسخگوى نیازهاى جنگى او خواهد بود.
[[جنگ تحمیلى]] در دیدگاه ما، یک جنگ غیرهسته‏‌اى است، به همین دلیل، در هیچ‏یک از انواع و طبقه ‏بندى جنگ‏هاى هسته‌‏اى قرار نمیگیرد. این جنگ از یک نظر، یک نبرد جغرافیایى به شمار می‌آید که در بخش خاصى از زمین: یعنى اغلب در سرزمین ایران و عراق جریان داشته است؛ ولى یک تفاوت عمده با جنگ محدود جغرافیایى دارد و آن این که آثار [[دفاع مقدس]] در یک منطقه جغرافیایى محدود، باقى نماند، بلکه آثار منطقه‌‏اى و جهانى وسیعى را به دنبال آورد. از دیدگاه ایرانیان، دفاع مقدس، یک جنگ با هدف محدود نبود، زیرا انگیزه ایران به خلاف عراق، تنها حفظ تمامیت ارضى نبود، بلکه هدف جنگ‏جویان ایرانى و رهبرى [[انقلاب اسلامى]]، دفاع از کیان اسلام بوده است. البته باید قبول کرد، جنگى که بر ما تحمیل شد، از لحاظ ابزار جنگى و به دلیل کاربرد سلاح‌هاى غیرهسته‏‌اى، محدود تلقى میشود. در این جنگ، حتى عملیات پارتیزانى و چریکى هم به چشم میخورد که گروه [[شهید چمران]] مصداق بارز آن بود. همچنین، عملیات روانى وسیعى در جنگ تحمیلى، هم از ناحیه ایران و هم از ناحیه عراق در جریان بود. همین‏طور بارها عراقی‌ها از مواد شیمیایى و میکروبى علیه رزمندگان و مردم بی‌دفاع ایران استفاده کرده‏اند. بنابراین، جنگ تحمیلى در هیچ یک از طبقه ‏بندی هاى جنگهاى غیرهسته‌‏اى هم قرار نمیگیرد و باید براى آن تعریف منحصر به فردى ارائه کرد و آن را در طبقه بندى جدید با ویژگی‌هاى جدید قرار داد. همان‏گونه که انگیزه‏هاى این جنگ از نگاه ما، با دیگر جنگهاى بشرى قرن بیستم متفاوت است.
انگیزه‏هاى مادى و معنوى در جنگ و جنگ تحمیلى مواردى چون عشق به قدرت، سودجویى، قدرت‏طلبى، خودنمایى و نظایر آن، از جمله علل جنگ معرفى شده‌‏اند؛ در حالى که این موارد، معلول علت دیگرى هستند. در حقیقت، علل اصلى جنگ به ابعاد مادى و روانى انسان برمى گردد. به بیان دیگر، جنگ از درون انسان سرچشمه میگیرد، به گونه‏‌اى که هرگاه یکى از دو بُعد انسان، بر بُعد دیگر وى غلبه پیدا کند، آن بُعد غالب، علتِ واقعى جنگ را می‌سازد<ref>تاکنون هیچ گونه تبیین کلى از علل جنگ ارائه نشده است. تقسیم فوق قراردارى است. علت چنین تقسیمى آن است که عللى چون سیاست، اقتصاد، تکنولوژى و ایدئولوژى را مى‏توان در چارچوب دو بعد مادى و معنوى قرار داد. به بیان دیگر، جنگ از خشونت برمى خیزد و خشونت یک پدیده روانى است. </ref>. با وجود این که علت اصلى جنگ را یکى از دو بُعد مادى و روانى انسان تشکیل میدهد؛ ولى به وسیله ابزارها و اهدافى چون سیاست، اقتصاد، تکنولوژى، ایدئولوژى و مانند آن خود را نشان میدهد. این بدان مفهوم نیست که یک جنگ، داراى یک هدف و ابزار است، بلکه ممکن است مجموعه‌‏اى از ابزارها و اهداف در آن به کار گرفته شود؛ امّا یکى از آنها ظهور و بروز بیشترى داشته باشد.
قبل از ورود به بحث اصلى لازم است به سئوال زیر پاسخ داده شود و آن این که آیا انگیزه جنگ در ذات انسان وجود دارد؟ عده‌‏اى<ref>مانند افلاطون، ارسطو، فروید و توماس هابز (هابس).</ref> معتقدند جنگ در ذات انسان قرار دارد، زیرا در نهاد انسان همواره یک عنصر حیوانى غالب وجود دارد. بنابراین، جنگ ـ نه صلح ـ حالت واقعى انسان را تشکیل میدهد. مطابق این نظریه، جنگ ناشى از طبیعت انسان است و جنبه وراثتى دارد و نمیتوان آن را تغییر داد. نظریه فوق به چند صورت دیگر نیز مطرح شده است که هر یک نشان میدهند در انسان صفاتى به صورت ذاتى وجود دارد که آن صفات ذاتى منشأ جنگ به شمار میروند. به عنوان مثال، بعضى عقیده دارند در هر انسانى تمایل به برتری جویى و سلطه‏ طلبى وجود دارد که ناخودآگاه وى را به سوى جنگ می‌کشاند. همچنین عده‏‌اى معتقدند همه انسانها خواهان کسب سود و افتخار بیشترند و براى دستیابى به آن چاره‏اى جز جنگ ندارند. این عده عقیده دارند خشم و غضبى که در هر انسانى یافت میشود، اگر به حد افراط برسد، جنگ حتمى است و نیز چون هیچ انسانى به انسان دیگر اعتماد ندارد، همواره از جنگ براى دفاع از خود استفاده میکند<ref>بازشناسى جنبه‏هاى تجاوز و دفاع، ستاد تبلیغات جنگ شوراى عالى دفاع، تهران، 1368، ج 1، ص198.</ref>.
دلایل متعددى براى رد نظریه فوق ارائه شده است که با رعایت اختصار به چند نمونه آن اشاره میشود:
# اگر جنگ جزء ذات انسان است، در آن صورت باید سراسر تاریخ بشر پر از جنگ باشد، در حالى که چنین نیست.
#
# اگر ما جنگ را جزء ذات انسان به شمار آوریم، باید انسانهایى را که براى برقرارى صلح تلاش کرده یا میکنند را فاقد طبیعت کامل بدانیم. در صورتى که لازمه تلاش براى استقرار صلح، بهره‌‏مندى از قواى روانى کامل است.
#
# اگر گفته شود جنگ جزء ذات انسان است، پس باید جلاّدان و جانیان تاریخ مانند [[چنگیز]]، [[هیتلر]] و مانند آن را، کسانى دانست که به مقتضاى طبیعت خود عمل کرده‏اند، بنابراین آنان را نباید سرزنش کرد. در حالى که هر عاقلى آنان را سرزنش کرده و میکند<ref> همان.</ref>. در واقع، ریشه مادى یا روانى بودن جنگ به درون انسان برمیگردد نه اینکه انسان به صورت فطرى و ذاتى جنگ طلب باشد؛ بلکه انسان موجود مختارى است که میتواند از وقوع جنگ جلوگیرى نماید.


=پانویس=
=پانویس=