عبدالعزیز رنتیسی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۹: خط ۲۹:
|}
|}
</div>
</div>
'''عبدالعزیز علی عبدالحافظ الرنتیسی''' است، متولد 23 اکتبر 1947 در روستای یبنا در شرق یافا و در نزدیکی عسقلان در 23 اکتبر 1947. کمتر از یک سال بعد [[صهیونیست|صهیونیست‌ها]] گروه‌ها خانواده او را به [[نوار غزه]] اخراج کردند و در اردوگاه [[خان یونس]] مستقر شدند.  برای پناهندگان و او در آن زمان شش ماهه بود. الرنتیسی بین 9 برادر و دو خواهر بزرگ شد. در سن شش سالگی به عضویت مدرسه وابسته به آژانس امداد و کار سازمان ملل متحد برای آوارگان فلسطینی او نیز در این سن برای کمک به خانواده پرجمعیت خود که شرایط سختی را پشت سر می‌گذاشتند مجبور به کار شد و تحصیلات متوسطه خود را در سال 1965 به پایان رساند.
'''عبدالعزیز علی عبدالحافظ الرنتیسی''' است، متولد 23 اکتبر 1947 در روستای یبنا در شرق یافا و در نزدیکی عسقلان در 23 اکتبر 1947. کمتر از یک سال بعد [[صهیونیست|صهیونیست‌ها]] گروه‌ها خانواده او را به [[نوار غزه]] اخراج کردند و در اردوگاه [[خان یونس]] مستقر شدند.  برای پناهندگان و او در آن زمان شش ماهه بود. الرنتیسی بین 9 برادر و دو خواهر بزرگ شد. در سن شش سالگی به عضویت مدرسه وابسته به آژانس امداد و کار سازمان ملل متحد برای آوارگان فلسطینی او نیز در این سن برای کمک به خانواده پرجمعیت خود که شرایط سختی را پشت سر می‌گذاشتند مجبور به کار شد و تحصیلات متوسطه خود را در سال 1965 به پایان رساند.<br>


رنتیسی دوران کودکی خود را به یاد می‌آورد و می‌گوید:
= زندگی‌نامه به نقل از خودش =
ایشان خاطرات دوران کودکی خود را اینگونه تعریف می‌کند:


پدرم در حالی که من در پایان دوره راهنمایی بودم فوت کرد، بنابراین برادر بزرگترم مجبور شد برای کار به [[عربستان سعودی]] سفر کند.
پدرم در حالی که من در پایان دوره راهنمایی بودم فوت کرد، بنابراین برادر بزرگترم مجبور شد برای کار به [[عربستان سعودی]] سفر کند.


و می افزاید:
و می‌افزاید:«در آن زمان خودم را برای ورود به دبیرستان آماده می‌کردم، بنابراین از راش‌ها کفش خریدم و وقتی برادرم می‌خواست به مسافرت برود، پابرهنه بود، مادرم به من گفت: کفش‌هایت را به برادرت بده، من هم آنها را دادم. به او، و من پابرهنه به خانه آمدم... در مورد زندگی من در دبیرستان، نه، من به یاد دارم که چگونه خودم را مدیریت کردم."
 
«در آن زمان خودم را برای ورود به دبیرستان آماده می‌کردم، بنابراین از راش‌ها کفش خریدم و وقتی برادرم می‌خواست به مسافرت برود، پابرهنه بود، مادرم به من گفت: کفش‌هایت را به برادرت بده، من هم آنها را دادم. به او، و من پابرهنه به خانه آمدم... در مورد زندگی من در دبیرستان، نه، من به یاد دارم که چگونه خودم را مدیریت کردم."


او یک بار از روستای خود (یبنا) دیدن کرد و خانواده ای از یهودیان را در خانه ای که در آن به دنیا آمده بود یافت. آژانس یهودیان به روستای او آمدند و صاحب خانه و زمین او شدند و مرد جوان تلخی و دلشکستگی نوشید و آنها را ذخیره کرد. در روح سرکش خود، تا پس از مدتی در یک حرکت آگاهانه سازمان یافته ظاهر شود که به رسالت و کارکرد خود در این زندگی پی می برد.
او یک بار از روستای خود (یبنا) دیدن کرد و خانواده ای از یهودیان را در خانه ای که در آن به دنیا آمده بود یافت. آژانس یهودیان به روستای او آمدند و صاحب خانه و زمین او شدند و مرد جوان تلخی و دلشکستگی نوشید و آنها را ذخیره کرد. در روح سرکش خود، تا پس از مدتی در یک حرکت آگاهانه سازمان یافته ظاهر شود که به رسالت و کارکرد خود در این زندگی پی می برد.


به اون پسر بیاموز
ایشان یکی از دانشجویان ممتاز بود که وی را واجد شرایط دریافت بورسیه تحصیلی در مصر با هزینه آژانس امداد و کار [[سازمان ملل متحد]] (UNRWA) کرد و در آنجا به مدت 9 سال در مصر در رشته اطفال تحصیل کرد و از دانشکده فارغ‌التحصیل شد. دکترای پزشکی در دانشگاه اسکندریه در سال 1972، که بعداً مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته اطفال گرفت و سپس در سال 1976 به عنوان پزشک مقیم در بیمارستان ناصر (مرکز اصلی پزشکی در خان یونس) مشغول به کار شد. دکتر الرنتیسی چندین سمت را در عمومی به عهده گرفت. کار، از جمله: عضویت در یک نهاد اداری در جامعه اسلامی، جامعه پزشکی عرب در [[نوار غزه]] و هلال احمر [[فلسطین]]، و کار در دانشگاه اسلامی غزه از زمان افتتاح آن در سال 1978، یک مدرس دروس علوم، ژنتیک را تدریس کرد. و انگل شناسی
ایشان یکی از دانشجویان ممتاز بود که وی را واجد شرایط دریافت بورسیه تحصیلی در مصر با هزینه آژانس امداد و کار [[سازمان ملل متحد]] (UNRWA) کرد و در آنجا به مدت 9 سال در مصر در رشته اطفال تحصیل کرد و از دانشکده فارغ‌التحصیل شد. دکترای پزشکی در دانشگاه اسکندریه در سال 1972، که بعداً مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته اطفال گرفت و سپس در سال 1976 به عنوان پزشک مقیم در بیمارستان ناصر (مرکز اصلی پزشکی در خان یونس) مشغول به کار شد. دکتر الرنتیسی چندین سمت را در عمومی به عهده گرفت. کار، از جمله: عضویت در یک نهاد اداری در جامعه اسلامی، جامعه پزشکی عرب در [[نوار غزه]] و هلال احمر [[فلسطین]]، و کار در دانشگاه اسلامی غزه از زمان افتتاح آن در سال 1978، یک مدرس دروس علوم، ژنتیک را تدریس کرد. و انگل شناسی
=همکاری با اخوان المسلمین=
=همکاری با اخوان المسلمین=