سعد لاشين: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
<div class="references" style="margin: 0px 0px 10px 0px; max-height: 300px; overflow: auto; padding: 3px; font-size:95%; background: #FFA500; line-height:1.4em; padding-bottom: 7px;"><noinclude>
[[پرونده:Ambox clock.svg|60px|بندانگشتی|راست]]
<br>
'''''نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است. '''''<br>
'''یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید. '''
<br>
''آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ''{{#time:H:i، j F Y|{{REVISIONTIMESTAMP}}}}؛


<noinclude>
<noinclude>
خط ۳۳: خط ۲۵:
==همکاری با اخوان==
==همکاری با اخوان==
ایشان در سال 1945 م، از طریق نامه‌ای که از طریق یکی از دوستانش به دستش رسید، با [[اخوان‌المسلمین]] آشنا شد و در آن نامه، سخنانی از [[اخوان المسلمین|اخوان]]، جهاد با نفس، فداکاری و دیگر مبانی عالی [[اسلامی]] بود. وی از پیوستن به اخوان چنین می‌گوید:
ایشان در سال 1945 م، از طریق نامه‌ای که از طریق یکی از دوستانش به دستش رسید، با [[اخوان‌المسلمین]] آشنا شد و در آن نامه، سخنانی از [[اخوان المسلمین|اخوان]]، جهاد با نفس، فداکاری و دیگر مبانی عالی [[اسلامی]] بود. وی از پیوستن به اخوان چنین می‌گوید:
 
من [[اخوان المسلمین|اخوان]] را بطور خاص در سال 1945 میلادی می‌شناختم و یک سال قبل در حضور دولت [[وفد]] به شغلی در وزارت کشاورزی منصوب شده بودم که بعداً تصمیم به انحلال آن صادر شد و با وجود آن، وزارت کشاورزی دولت جدید تصمیمی برای انتقال همۀ کسانی که در دوران حکومت [[وفد]] به مشاغل دولتی مشغول بودند را به [[مصر]] علیا گرفته شد، البته من نیز در میان آنها بودم که به استان [[سوهاج]] منتقل شدم. تعداد همکاران و دوستانی که با من منتقل شدند زیاد بود و ما از نظر سنی نزدیک به هم بودیم. از این رو ما با هم در هر جایی قدم می‌زدیم و با هم به کافه و انجمن جوانان مسلمان می‌رفتیم تا نامه‌ای از یکی از دوستان به دستم که دعوت به [[اخوان المسلمین|اخوان]] بود که بالاخره به آنجا رفتیم. و درآنجا از ما به خوبی پذیرایی کردند و پس از آن و در سپتامبر 1946 م، به فرمانداری شارکیه نقل مکان کردم و من از فعالیت اخوان در آنجا بسیار بهره بردم. من همچنین در سال 1945 م، پس از پایان یک مهمانی اخوان در شهر سوهاج با امام [[حسن البناء]] ملاقات کردم، که منجر به فعالیت و همکاری با جنبش اخوان شد.<br>
من [[اخوان المسلمین|اخوان]] را بطور خاص در سال 1945 میلادی می‌شناختم و یک سال قبل در حضور دولت [[وفد]] به شغلی در وزارت کشاورزی منصوب شده بودم که بعداً تصمیم به انحلال آن صادر شد و با وجود آن، وزارت کشاورزی دولت جدید تصمیمی برای انتقال همۀ کسانی که در دوران حکومت [[وفد]] به مشاغل دولتی مشغول بودند را به [[مصر]] علیا گرفته شد، البته من نیز در میان آنها بودم که به استان [[سوهاج]] منتقل شدم.
 
تعداد همکاران و دوستانی که با من منتقل شدند زیاد بود و ما از نظر سنی نزدیک به هم بودیم. از این رو ما با هم در هر جایی قدم می‌زدیم و با هم به کافه و انجمن جوانان مسلمان می‌رفتیم تا نامه‌ای از یکی از دوستان به دستم که دعوت به [[اخوان المسلمین|اخوان]] بود که بالاخره به آنجا رفتیم. و درآنجا از ما به خوبی پذیرایی کردند و پس از آن و در سپتامبر 1946 م، به فرمانداری شارکیه نقل مکان کردم و من از فعالیت اخوان در آنجا بسیار بهره بردم. من همچنین در سال 1945 م، پس از پایان یک مهمانی اخوان در شهر سوهاج با امام [[حسن البناء]] ملاقات کردم، که منجر به فعالیت و همکاری با جنبش اخوان شد.<br>


==عضو رژیم خاص==
==عضو رژیم خاص==
ایشان یکی از اعضای رژیم خاص بود که در سرزمین [[مصر]] سرباز می‌فرستاد تا بعداً در حمل پرچم [[جهاد]] علیه [[یهودیان]] و اشغالگران شرکت کند، اما با کسانی که رفتند به [[فلسطین]] نرفت و همۀ سربازان رژیم خاص صلاحیت جهاد را داشتند، ایشان در این باره می‌گوید:
ایشان یکی از اعضای رژیم خاص بود که در سرزمین [[مصر]] سرباز می‌فرستاد تا بعداً در حمل پرچم [[جهاد]] علیه [[یهودیان]] و اشغالگران شرکت کند، اما با کسانی که رفتند به [[فلسطین]] نرفت و همۀ سربازان رژیم خاص صلاحیت جهاد را داشتند.<br>
من یکی از اعضای نظام خاص بودم که در سرزمین [[مصر]] سرباز می‌آوردم تا بعداً در حمل پرچم [[جهاد]] علیه [[یهودیان]] و اشغالگران شرکت کنند و این نظام دقیق بود و بر کار همه حکومت می‌کرد. افراد و هیچ کدام به تنهایی نمی‌توانستند در هیچ امری اقدام کنند و به فضل الهی ما باید برای دعوت او سرباز شویم، اما متأسفانه نتوانستم با کسانی که از اخوان و همه رفتند به فلسطین بروم. سربازان رژیم خاص صلاحیت نبرد را داشتند، اما خوش شانس آنها کسی بود که توانست به میدان نبرد برود، اما کسانی که نمی روند تلاش بسیار سختی انجام می دهند، حتی آرزو می کنند که ای کاش می رفتند. با اجدادشان از این تلاش سخت استراحت کنند و به یاد دارم که تعداد زیادی از برادران به آنجا رفتند و مسابقات بزرگی را به ثمر رساندند و ما با برخی از آنها مانند برادرمان عبدالرحمن البنا خاطرات فوق العاده ای داریم.
   
   
==دستگیری==
==دستگیری==