اسلام و توسعه و نقش زن مسلمان (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۰: خط ۵۰:
اسلام در مورد توسعه، سفارش زيادي كرده و كرامت و ارجمندي انسان را بدان پيوند داده و كار و كوشش را عبادت و كارگر و زحمتكش را كه براي روزي خود كار  مي كند، برتر از عابد دانسته است، پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) بر دست كارگر زحمتكش بوسه زده  مي فرمايد: «به دنبال روزي حلال رفتن، بر هر زن و مرد مسلمان، واجب است.» <ref>"اسدالغايه"، جلد 2 – صفحه 269. و "بحارالانوار"، جلد 103 – صفحه 9.</ref>
اسلام در مورد توسعه، سفارش زيادي كرده و كرامت و ارجمندي انسان را بدان پيوند داده و كار و كوشش را عبادت و كارگر و زحمتكش را كه براي روزي خود كار  مي كند، برتر از عابد دانسته است، پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) بر دست كارگر زحمتكش بوسه زده  مي فرمايد: «به دنبال روزي حلال رفتن، بر هر زن و مرد مسلمان، واجب است.» <ref>"اسدالغايه"، جلد 2 – صفحه 269. و "بحارالانوار"، جلد 103 – صفحه 9.</ref>
اسلام عدم بهره برداري از برخي ثروتها و منابع طبيعي را نمي پذيرد و خداوند متعال مي گويد: «ما جعل الله من بحيرة ولا سائبة ولا وصيلة ولاحام ولكن الذين كفروا يفترون على الله الكذب واكثرهم لايعقلون» (سوره مائده – 103).
اسلام عدم بهره برداري از برخي ثروتها و منابع طبيعي را نمي پذيرد و خداوند متعال مي گويد: «ما جعل الله من بحيرة ولا سائبة ولا وصيلة ولاحام ولكن الذين كفروا يفترون على الله الكذب واكثرهم لايعقلون» (سوره مائده – 103).
خداوند در باره "بحيره" و "سائبه" و "وصيله" و "حامي"  حكمي نكرده است ولي كافران، بر خدا، دروغ مي بندند و بيشترينشان بي خردند.
خداوند در باره "بحيره" و "سائبه" و "وصيله" و "حامي"  حكمي نكرده است ولي كافران، بر خدا، دروغ مي بندند و بيشترينشان بي خردن


**توضیح بحیره:بحيره" شتري را گويند كه بچه پنجم خود را مي زاييد و اين پنجمين نر بود؛ به علامت، گوشش را مي شكافتند و آزادش مي كردند تا هر جاي كه خواهد برود و بچرخد. "سائبه" ماده شتري بود كه براي بازگشتن مسافر يا شفاي بيمار نذر مي كردند و چون نذر برآورده مي شد ماده شتر را آزاد مي كردند تا به هر جاي كه خواهد برود و بچرخد. "وصيله" نيز ماده شتري بود كه پس از زاييدن دو بچه ماده، گوشش را مي بريدند و آزادش مي كردند. "حامي" شتر نري بود كه چند بار از او براي آبستن كردن ماده شتران سود برده بودند و اين شتر را نيز از بار كشيدن و سواري دادن معاف مي كردند. (م) به نقل از قرآن مجيد با ترجمه دكتر عبدالمحمد آيتي.
* توضیح بحیره:
* بحيره" شتري را گويند كه بچه پنجم خود را مي زاييد و اين پنجمين نر بود؛ به علامت، گوشش را مي شكافتند و آزادش مي كردند تا هر جاي كه خواهد برود و بچرخد. "سائبه" ماده شتري بود كه براي بازگشتن مسافر يا شفاي بيمار نذر مي كردند و چون نذر برآورده مي شد ماده شتر را آزاد مي كردند تا به هر جاي كه خواهد برود و بچرخد. "وصيله" نيز ماده شتري بود كه پس از زاييدن دو بچه ماده، گوشش را مي بريدند و آزادش مي كردند. "حامي" شتر نري بود كه چند بار از او براي آبستن كردن ماده شتران سود برده بودند و اين شتر را نيز از بار كشيدن و سواري دادن معاف مي كردند. (م) به نقل از قرآن مجيد با ترجمه دكتر عبدالمحمد آيتي.


و نيز خداوند متعال مي فرمايد: " وهو الذي جعل لكم الارض ذلولا فامشوا في مناكبها وكلوا من رزقه واليه النشور". (سوره ملك – 15)
و نيز خداوند متعال مي فرمايد: " وهو الذي جعل لكم الارض ذلولا فامشوا في مناكبها وكلوا من رزقه واليه النشور". (سوره ملك – 15)
خط ۵۸: خط ۵۹:
اسلام، هزينه هاي توليدي را بر هزينه هاي مصرفي، ترجيح داده است؛ در اين مورد، احاديث و رواياتي وارد شده كه از فروش زمين و خانه و صرف پول آن در خريد كالاي مصرفي، نهي كرده اند. <ref>"وسايل الشيعه" جلد 12 – صفحه 44.</ref>
اسلام، هزينه هاي توليدي را بر هزينه هاي مصرفي، ترجيح داده است؛ در اين مورد، احاديث و رواياتي وارد شده كه از فروش زمين و خانه و صرف پول آن در خريد كالاي مصرفي، نهي كرده اند. <ref>"وسايل الشيعه" جلد 12 – صفحه 44.</ref>
===ابزارهای تشريعی===
===ابزارهای تشريعی===
كه ذيلا به برخي احكام تشريعي اسلام در اين مورد اشاره مي شود:
كه ذيلا به برخي احكام تشريعي اسلام در اين مورد اشاره مي شود:  
1- در صورتي كه زمين بدون استفاده بماند و آسيب ببيند، مصادره مي گردد.
 
2- ممانعت اسلام از "عدم بهره برداري بي دليل" از مراتع و انحصاري كردن آن (الحمي).
1- در صورتي كه زمين بدون استفاده بماند و آسيب ببيند، مصادره مي گردد.  
3- كساني كه كار احياي يك منبع طبيعي را آغاز مي كنند نبايد بهره برداري از آن را متوقف كنند و گرنه، حق بهره برداري آنها، باز ستانده مي شود.
 
4- به ولي امر (حاكم) اجازه داده نمي شود بيش از توان بهره برداري "منبع طبيعي" در تيول كسي قرار دهد. <ref>"تذكرة الفقهاء" جلد دوم – صفحه 404.</ref>  
2- ممانعت اسلام از "عدم بهره برداري بي دليل" از مراتع و انحصاري كردن آن (الحمي).  
5- كسب درآمد بدون زحمت و كار از جمله اجاره كردن [خانه، زمين و...] به مبلغي و اجاره داده همان (ملك) به مبلغي بيشتر، حرام شده است. <ref>"جواهرالكلام" جلد 27، صفحه 226.</ref>
 
6- بهره ربايي حرام گرديده و اين خود متضمن دو دستاورد براي توليد است:
3- كساني كه كار احياي يك منبع طبيعي را آغاز مي كنند نبايد بهره برداري از آن را متوقف كنند و گرنه، حق بهره برداري آنها، باز ستانده مي شود.  
دستاورد اول: پايان بخشيدن به رقابت تلخ ميان بخش بازرگاني و صنعت. زيرا رباخواران (سرمايه داران) معمولا مترصد نيازمندي سرمايه گذاران به پول براي بالا بردن نرخ بهره هستند و برعكس سرمايه گذاران نيز مترصد كاهش نرخ بهره براي تقاضاي سرمايه (پول) بيشتري از سرمايه داران هستند؛ ولي هنگامي كه ربا حذف شود سرمايه داران خود تبديل به سرمايه گذاران (در بخش صنعت) و مشاركت در سرمايه گذاري بر اساس سود حاصله، مي شوند.
 
دستاورد دوم: سرمايه هاي آزاد شده ]از گردونه ربا[ بر خلاف زماني كه نظام بهرة ربايي حاكم باشد در پروژه هاي بزرگ و بلند مدت، به كار گرفته خواهد شد. زيرا صاحب سرمايه ترجيح مي دهد بجاي سرمايه گذاري و در واقع وام دهي بلندمدت، اموال خود را به ربا بگذارد و سود تضمين شده اي را براي خود تأمين كند. حال آنكه وام گيرندگان نيز ترجيح مي دهند پروژه هاي كوتاه مدتي را داشته باشند تا بتوانند هر چه زودتر، وام دريافتي خود ]و بهرة آن] را، بازپس دهند. از سوي ديگر آنها تنها به طرحهايي خواهند پرداخت كه  نسبت به سودآوري آن، مطمئن شده باشند و اين خود مانعي بر سر راه توسعه و باعث ايجاد بحرانها و عدم ثبات در زندگي اقتصادي است. حال آنكه به دنبال تبديل رباخوار به تاجر و سرمايه گذار او نفع خود را در اجراي طرحهاي اقتصادي مي بيند هر چند سود كمتري نصيبش سازد، همچنانكه به نفع خود مي بيند كه سودهاي بدست آمده را نيز در پروژه هاي تجاري به كار گيرد كه خود باعث رونق اقتصادي مي گردد.
4- به ولي امر (حاكم) اجازه داده نمي شود بيش از توان بهره برداري "منبع طبيعي" در تيول كسي قرار دهد. <ref>"تذكرة الفقهاء" جلد دوم – صفحه 404.</ref>
7- اسلام قمار و سحر و جادو را تحريم كرده است.
 
5- كسب درآمد بدون زحمت و كار از جمله اجاره كردن [خانه، زمين و...] به مبلغي و اجاره داده همان (ملك) به مبلغي بيشتر، حرام شده است. <ref>"جواهرالكلام" جلد 27، صفحه 226.</ref>  
 
6- بهره ربايي حرام گرديده و اين خود متضمن دو دستاورد براي توليد است:  
 
دستاورد اول: پايان بخشيدن به رقابت تلخ ميان بخش بازرگاني و صنعت. زيرا رباخواران (سرمايه داران) معمولا مترصد نيازمندي سرمايه گذاران به پول براي بالا بردن نرخ بهره هستند و برعكس سرمايه گذاران نيز مترصد كاهش نرخ بهره براي تقاضاي سرمايه (پول) بيشتري از سرمايه داران هستند؛ ولي هنگامي كه ربا حذف شود سرمايه داران خود تبديل به سرمايه گذاران (در بخش صنعت) و مشاركت در سرمايه گذاري بر اساس سود حاصله، مي شوند.  
 
دستاورد دوم: سرمايه هاي آزاد شده (از گردونه ربا) بر خلاف زماني كه نظام بهرة ربايي حاكم باشد در پروژه هاي بزرگ و بلند مدت، به كار گرفته خواهد شد. زيرا صاحب سرمايه ترجيح مي دهد بجاي سرمايه گذاري و در واقع وام دهي بلندمدت، اموال خود را به ربا بگذارد و سود تضمين شده اي را براي خود تأمين كند. حال آنكه وام گيرندگان نيز ترجيح مي دهند پروژه هاي كوتاه مدتي را داشته باشند تا بتوانند هر چه زودتر، وام دريافتي خود (و بهرة آن) را، بازپس دهند.
 
از سوي ديگر آنها تنها به طرحهايي خواهند پرداخت كه  نسبت به سودآوري آن، مطمئن شده باشند و اين خود مانعي بر سر راه توسعه و باعث ايجاد بحرانها و عدم ثبات در زندگي اقتصادي است. حال آنكه به دنبال تبديل رباخوار به تاجر و سرمايه گذار او نفع خود را در اجراي طرحهاي اقتصادي مي بيند هر چند سود كمتري نصيبش سازد، همچنانكه به نفع خود مي بيند كه سودهاي بدست آمده را نيز در پروژه هاي تجاري به كار گيرد كه خود باعث رونق اقتصادي مي گردد.  
7- اسلام قمار و سحر و جادو را تحريم كرده است.  
 
8- اسلام از طريق وضع عوارض مشخصي، مانع از انباشت پول شده است. كساني كه پول، طلا يا نقره – كه در آن زمان دولت اسلامي بر اساس آن فعاليت اقتصادي مي كرد – انباشت مي كنند بايد هر ساله مالياتي (زكات) به ميزان 5/2% از اموال خود به بيت المال واريز كنند و اين كار آنقدر تكرار مي شود كه تنها مبلغ بيست دينار (طلا) باقي بماند و بدين ترتيب تمامي اموال به سمت فعاليت هاي اقتصادي سوق داده مي شوند؛ اسلام با اين كار (يعني با تحريم اندوختن ثروت) موفق به حل مشكل برخاسته از كاهش جريان پول در نظام سرمايه داري گرديد.
8- اسلام از طريق وضع عوارض مشخصي، مانع از انباشت پول شده است. كساني كه پول، طلا يا نقره – كه در آن زمان دولت اسلامي بر اساس آن فعاليت اقتصادي مي كرد – انباشت مي كنند بايد هر ساله مالياتي (زكات) به ميزان 5/2% از اموال خود به بيت المال واريز كنند و اين كار آنقدر تكرار مي شود كه تنها مبلغ بيست دينار (طلا) باقي بماند و بدين ترتيب تمامي اموال به سمت فعاليت هاي اقتصادي سوق داده مي شوند؛ اسلام با اين كار (يعني با تحريم اندوختن ثروت) موفق به حل مشكل برخاسته از كاهش جريان پول در نظام سرمايه داري گرديد.
در توضيح مطلب بايد گفت: پول يا نقدينگي، ابزاري براي داد و ستد و "جريان" است و در پي مشكلات ناشي از معادلات پاياپاي يعني مبادله مستقيم كالاها و توليدات، مطرح گرديد. در معاملات پاياپاي، كسي پشم مي داد و گندم مي گرفت. اين روند مشكلاتي داشت از جمله اينكه كالاي مورد درخواستِ يكي بايد نزد كسي باشد كه متقاضي كالاي اوست. ديگر مشكل تفاوت قيمت دو كالاي مورد معامله و نيز مسئله ارزيابي اين اشياء يا كالاها است. براي برطرف ساختن اين مشكلات پول و "نقد" به عنوان مقياس و معياري براي     ارزش گذاري و ابزار داد و ستد، مطرح گرديد ولي بعدها، اين ابزار از هدف اصلي خود خارج شد و براي اندوختن، به كار گرفته شد. با وجود پول، عمل تعويض گندم با پشم، تبديل به دو عمل مبادله اي گرديد و اين فرصت را براي صاحب پشم پديد آورد كه خريد گندم را به تاخير اندازد و پول دريافتي را اندوخته كند. سرمايه داري نيز با مطرح كردن سود (يا بهره)، اندوختن پول را تشويق كرد و در نتيجه تعادل تقاضا و عرضة كلي كالاي توليدي و مصرفي، بر هم خورد حال آنكه در معاملات پاياپاي (كالا به كالا)، اين تعادل وجود داشت و توليد كننده تنها زماني توليد مي كرد كه نياز به مصرف يا تبديل آن با كالاي مصرفي ديگري داشت. ولي در دورة پول، توليد كننده براي فروش و اندوختن پول آن، توليد مي كند و در نتيجه عرضه اي ايجاد مي شود كه تقاضايي همراه ندارد كه - همچنانكه گفته شد ـ باعث اختلال در تعادل عرضه و تقاضا مي شود. و اين اختلال نيز متناسب با افزايش ميل به اندوختن پول، بيشتر مي گردد و بخشي از ثروت، راكد مي ماند.
در توضيح مطلب بايد گفت: پول يا نقدينگي، ابزاري براي داد و ستد و "جريان" است و در پي مشكلات ناشي از معادلات پاياپاي يعني مبادله مستقيم كالاها و توليدات، مطرح گرديد. در معاملات پاياپاي، كسي پشم مي داد و گندم مي گرفت. اين روند مشكلاتي داشت از جمله اينكه كالاي مورد درخواستِ يكي بايد نزد كسي باشد كه متقاضي كالاي اوست. ديگر مشكل تفاوت قيمت دو كالاي مورد معامله و نيز مسئله ارزيابي اين اشياء يا كالاها است.
براي برطرف ساختن اين مشكلات پول و "نقد" به عنوان مقياس و معياري براي ارزش گذاري و ابزار داد و ستد، مطرح گرديد ولي بعدها، اين ابزار از هدف اصلي خود خارج شد و براي اندوختن، به كار گرفته شد. با وجود پول، عمل تعويض گندم با پشم، تبديل به دو عمل مبادله اي گرديد و اين فرصت را براي صاحب پشم پديد آورد كه خريد گندم را به تاخير اندازد و پول دريافتي را اندوخته كند. سرمايه داري نيز با مطرح كردن سود (يا بهره)، اندوختن پول را تشويق كرد و در نتيجه تعادل تقاضا و عرضة كلي كالاي توليدي و مصرفي، بر هم خورد حال آنكه در معاملات پاياپاي (كالا به كالا)، اين تعادل وجود داشت و توليد كننده تنها زماني توليد مي كرد كه نياز به مصرف يا تبديل آن با كالاي مصرفي ديگري داشت. ولي در دورة پول، توليد كننده براي فروش و اندوختن پول آن، توليد مي كند و در نتيجه عرضه اي ايجاد مي شود كه تقاضايي همراه ندارد كه - همچنانكه گفته شد ـ باعث اختلال در تعادل عرضه و تقاضا مي شود. و اين اختلال نيز متناسب با افزايش ميل به اندوختن پول، بيشتر مي گردد و بخشي از ثروت، راكد مي ماند.  
سرمايه داري با اين پيش فرض كه فروشنده كالا گرايش يا رغبتي به خود پول ندارد بلكه در پي فروش كالاي خود براي دستيابي به (خريد) كالايي است كه نيازش را بر آورده سازد - كه در اين صورت عرضه و تقاضا، متعادل مي گردد – وارد فعاليت هاي اقتصادي شد. او با چنين پيش فرضي غافل از چنين رابطه اي ميان مشكلات و انباشت پول بود. ولي پيش فرض مزبور مربوط به دوره پاياپاي (و نه دوران حضور پول) است، از اينجاست كه تفاوت اسلام و سرمايه داري روشن مي گردد.
سرمايه داري با اين پيش فرض كه فروشنده كالا گرايش يا رغبتي به خود پول ندارد بلكه در پي فروش كالاي خود براي دستيابي به (خريد) كالايي است كه نيازش را بر آورده سازد - كه در اين صورت عرضه و تقاضا، متعادل مي گردد – وارد فعاليت هاي اقتصادي شد. او با چنين پيش فرضي غافل از چنين رابطه اي ميان مشكلات و انباشت پول بود. ولي پيش فرض مزبور مربوط به دوره پاياپاي (و نه دوران حضور پول) است، از اينجاست كه تفاوت اسلام و سرمايه داري روشن مي گردد.
اسلام با در نظر گرفتن ماليات بر انباشت پول با اين انباشت، مبارزه مي كند ولي سرمايه داري با در نظر گرفتن بهره، آن را تشويق هم مي كند، اسلام ضمن چيرگي بر مهمترين مشكل مطرح شده، مي داند كه جامعة اسلامي براي توسعة توليد، نيازمند انباشت پول است و با گردآوري سرمايه هاي بزرگ افراد – همچون جوامع سرمايه داري – طرح هاي بزرگ اقتصادي تاسيس و راه اندازي مي شود علاوه بر آن جامعة اسلامي مي تواند از عرصه هاي مالكيت هاي عمومي و مالكيت هاي دولتي نيز بهره برداري نمايد.
اسلام با در نظر گرفتن ماليات بر انباشت پول با اين انباشت، مبارزه مي كند ولي سرمايه داري با در نظر گرفتن بهره، آن را تشويق هم مي كند، اسلام ضمن چيرگي بر مهمترين مشكل مطرح شده، مي داند كه جامعة اسلامي براي توسعة توليد، نيازمند انباشت پول است و با گردآوري سرمايه هاي بزرگ افراد – همچون جوامع سرمايه داري – طرح هاي بزرگ اقتصادي تاسيس و راه اندازي مي شود علاوه بر آن جامعة اسلامي مي تواند از عرصه هاي مالكيت هاي عمومي و مالكيت هاي دولتي نيز بهره برداري نمايد.  
9- اعمال لغو و لهو و بيهوده را به دليل ضربه زدن به شخصيت جدي انسانها و كاهلي در كار، تحريم مي كند.
 
9- اعمال لغو و لهو و بيهوده را به دليل ضربه زدن به شخصيت جدي انسانها و كاهلي در كار، تحريم مي كند.  
 
10- در ممانعت از انباشت ثروت مي كوشد:
10- در ممانعت از انباشت ثروت مي كوشد:
«كي لا يكون دولة بين الاغنياء منكم» (سوره الحشر -7)
«كي لا يكون دولة بين الاغنياء منكم» (سوره الحشر -7)
تا (سرمايه) ميان توانگرانتان دست به دست نشود.
تا (سرمايه) ميان توانگرانتان دست به دست نشود.
اين منع نيز هر چند مستقيما در پيوند با توزيع [ثروت] است، ارتباط غير مستقيم نيز با توليد دارد زيرا وقتي ثروت در دست برخي انباشته شود، فقر و تنگدستي عموميت مي يابد و تودة مردم از مصرف نيازهاي خود باز مي مانند و در نتيجه توليدات روي هم تلنبار مي شوند و ]بازار[ دچار ركود مي گردد و توليد كاهش مي يابد.
اين منع نيز هر چند مستقيما در پيوند با توزيع [ثروت] است، ارتباط غير مستقيم نيز با توليد دارد زيرا وقتي ثروت در دست برخي انباشته شود، فقر و تنگدستي عموميت مي يابد و تودة مردم از مصرف نيازهاي خود باز مي مانند و در نتيجه توليدات روي هم تلنبار مي شوند و ]بازار[ دچار ركود مي گردد و توليد كاهش مي يابد.  
11- كاستن از بازي هاي تجاري <ref>"وسايل الشيعه"، جلد 12، صفحه 327.</ref>
 
12- اعطاي مالكيت اموال افراد پس از فوتشان به نزديكان آنها، كه در واقع جنبه مثبت ارث و احكام مربوط به آن است و انگيزه اي براي تشويق انسان به كار و تلاش و حتي عاملي اساسي در فعاليت افراد در اواخر عمر بشمار مي رود.
11- كاستن از بازي هاي تجاري <ref>"وسايل الشيعه"، جلد 12، صفحه 327.</ref>  
13- اسلام، تامين اجتماعي را مقرر نموده است؛ موضوعي كه به انسان انگيزه و احساس رواني مثبتي در ورود به عرصه هاي مختلف توليد و خلاقيت مي بخشد كه در غير اين صورت رغبتي به بسياري فعاليت ها نشان نمي دهد.
 
14- اسلام تأمين اقتصادي در مورد افراد تواناي كار را حرام ساخته و آنان را از تكدي گري نيز منع كرده است. <ref>"الوسائل" جلد 6 صفحه 159.</ref>
12- اعطاي مالكيت اموال افراد پس از فوتشان به نزديكان آنها، كه در واقع جنبه مثبت ارث و احكام مربوط به آن است و انگيزه اي براي تشويق انسان به كار و تلاش و حتي عاملي اساسي در فعاليت افراد در اواخر عمر بشمار مي رود.  
15- اسراف و تبذير را حرام دانسته و اين خود مصرف را كنترل و اموال را به سمت توليد، سوق مي دهد.
 
16- آموزش تمامي فنون و صنايع مورد نياز زندگي را براي مسلمانان واجب كفايي دانسته است.
13- اسلام، تامين اجتماعي را مقرر نموده است؛ موضوعي كه به انسان انگيزه و احساس رواني مثبتي در ورود به عرصه هاي مختلف توليد و خلاقيت مي بخشد كه در غير اين صورت رغبتي به بسياري فعاليت ها نشان نمي دهد.  
17- و از آن مهمتر، تحصيل خبرگي و تخصص هر چه بيشتر در مسايل مختلف را بر مسلمانان واجب گردانده است. "واعدوا لهم ما استطعتم من قوة" كه خود حكمي كلي شامل تمامي آن چيزهايي است كه امت را قادر به رهبري جهان مي سازد.
 
18- به دولت امكان راهبري و اشراف بر تمامي بخش هاي توليد را بخشيده است؛ دولت مي تواند با امكانات و مالكيت هاي خود، الگويي براي عرصه هاي ديگر [اقتصاد] ارائه دهد. <ref>همان منبع، جلد 6، صفحه 37.</ref>  
14- اسلام تأمين اقتصادي در مورد افراد تواناي كار را حرام ساخته و آنان را از تكدي گري نيز منع كرده است. <ref>"الوسائل" جلد 6 صفحه 159.</ref>  
19- اسلام به دولت قدرت و امكان گردآوري شمار بزرگي از نيروي كار انساني مازاد بر نياز بخش خصوصي را بخشيده و امكان شركت همه نيروها در حركت توليد را فراهم آورده است.  
 
15- اسراف و تبذير را حرام دانسته و اين خود مصرف را كنترل و اموال را به سمت توليد، سوق مي دهد.  
 
16- آموزش تمامي فنون و صنايع مورد نياز زندگي را براي مسلمانان واجب كفايي دانسته است.  
 
17- و از آن مهمتر، تحصيل خبرگي و تخصص هر چه بيشتر در مسايل مختلف را بر مسلمانان واجب گردانده است. "واعدوا لهم ما استطعتم من قوة" كه خود حكمي كلي شامل تمامي آن چيزهايي است كه امت را قادر به رهبري جهان مي سازد.  
 
18- به دولت امكان راهبري و اشراف بر تمامي بخش هاي توليد را بخشيده است؛ دولت مي تواند با امكانات و مالكيت هاي خود، الگويي براي عرصه هاي ديگر [اقتصاد] ارائه دهد. <ref>همان منبع، جلد 6، صفحه 37.</ref>
 
19- اسلام به دولت قدرت و امكان گردآوري شمار بزرگي از نيروي كار انساني مازاد بر نياز بخش خصوصي را بخشيده و امكان شركت همه نيروها در حركت توليد را فراهم آورده است.
 
20- و سرانجام اينكه ]از نظر اسلام[ دولت حق دارد بر توليد نظارت داشته و به منظور پيشگيري از هرج و مرج در اين عرصه، برنامه ريزي متمركز آن را در اختيار داشته باشد.  
20- و سرانجام اينكه ]از نظر اسلام[ دولت حق دارد بر توليد نظارت داشته و به منظور پيشگيري از هرج و مرج در اين عرصه، برنامه ريزي متمركز آن را در اختيار داشته باشد.  
==سياستهای توسعه ای==
==سياستهای توسعه ای==
خط ۹۱: خط ۱۱۹:
==اهداف توسعه==
==اهداف توسعه==
مكتب هاي اقتصادي جهاني، در اصل لزوم توسعه اتفاق نظر دارند ولي در جزئيات اين توسعه و هدفهاي آن، دچار اختلاف ديدگاه و نظرند. لذا پيش از هر چيز، بايد مفاهيم و برداشت مكتب [اقتصادي] اسلام از توسعه را، مشخص سازيم تا تفاوتها را درك كنيم. همچنانكه مكتب توسعه اي اسلام را نيز نبايد از چارچوب كلي و تمدني آن، جدا سازيم.
مكتب هاي اقتصادي جهاني، در اصل لزوم توسعه اتفاق نظر دارند ولي در جزئيات اين توسعه و هدفهاي آن، دچار اختلاف ديدگاه و نظرند. لذا پيش از هر چيز، بايد مفاهيم و برداشت مكتب [اقتصادي] اسلام از توسعه را، مشخص سازيم تا تفاوتها را درك كنيم. همچنانكه مكتب توسعه اي اسلام را نيز نبايد از چارچوب كلي و تمدني آن، جدا سازيم.
به عنوان مثال، مي بينيم سرمايه داري به لحاظ تاريخي، نماي مكتبيِ تمدن نوين مادي را تشكيل مي دهد و ثروت را به عنوان هدف در نظر مي گيرد زيرا ماده همه چيز آن است و "توسعه" صرف نظر از نحوة توزيع و سهم افراد از رفاه، بايد تحقق يابد بر همين اساس است كه سرمايه داري به عنوان مثال بهره گيري از ابزارها و ماشين آلات جديد را به هر قيمتي تشويق مي كند حتي اگر به بهاي بيكاري هزاران كارگر باشد.


به همين ترتيب مي بينيم كه مشكل اقتصادي در ديدگاه ماركسيسم، هم منحصر به "پائين بودن توليد و عدم سخاوتمندي طبيعت" است و اين مسئله نيز جز با رشد توليد، درمان پذير نيست.
 
به عنوان مثال، مي بينيم سرمايه داري به لحاظ تاريخي، نماي مكتبيِ تمدن نوين مادي را تشكيل مي دهد و ثروت را به عنوان هدف در نظر مي گيرد زيرا ماده همه چيز آن است و "توسعه" صرف نظر از نحوة توزيع و سهم افراد از رفاه، بايد تحقق يابد بر همين اساس است كه سرمايه داري به عنوان مثال بهره گيري از ابزارها و ماشين آلات جديد را به هر قيمتي تشويق مي كند حتي اگر به بهاي بيكاري هزاران كارگر باشد. به همين ترتيب مي بينيم كه مشكل اقتصادي در ديدگاه ماركسيسم، هم منحصر به "پائين بودن توليد و عدم سخاوتمندي طبيعت" است و اين مسئله نيز جز با رشد توليد، درمان پذير نيست.
==مواضع اسلام==
==مواضع اسلام==
موضع اسلام با توجه به موارد زير، روشن مي گردد:
موضع اسلام با توجه به موارد زير، روشن مي گردد:
===تلقي و برداشت اسلام از ثروت===
===تلقي و برداشت اسلام از ثروت===
===در اين خصوص ما با دو دسته متون اسلامي، روبرو هستيم يكي، آنهايي كه ثروت را مورد ستايش قرار مي دهند از جمله اين سخن پيامبر (ص) كه فرمود: "بهترين ياور در تقواي الهي، ثروتمندي است."  و ديگري احاديث و رواياتي كه دنيا را نكوهش مي كنند و به زهد و پارسايي فرا مي خوانند، از جمله اين كلام مولاي متقيان (ع) كه فرموده: "برترين صفتي كه به دين ياري مي رساند زهد در دنياست." ===
===در اين خصوص ما با دو دسته متون اسلامي، روبرو هستيم يكي، آنهايي كه ثروت را مورد ستايش قرار مي دهند از جمله اين سخن پيامبر (ص) كه فرمود: "بهترين ياور در تقواي الهي، ثروتمندي است."  و ديگري احاديث و رواياتي كه دنيا را نكوهش مي كنند و به زهد و پارسايي فرا مي خوانند، از جمله اين كلام مولاي متقيان (ع) كه فرموده: "برترين صفتي كه به دين ياري مي رساند زهد در دنياست."===
ولي از تركيب اين دو، نتيجه مي گيريم كه اسلام، ثروت را هدف مهمي تلقي مي كند كه البته تنها  وسيله اي براي تحقق نقش خلافت انسان در روي زمين و اعتلاي اوست. در عين حال رشد و افزايش ثروت تنها براي خود ثروت را رد مي كند؛ اسلام مي خواهد فرد مسلمان ثروت خود را افزايش دهد به گونه اي كه او مالك ثروت و نه ثروت مالك او باشد.
ولي از تركيب اين دو، نتيجه مي گيريم كه اسلام، ثروت را هدف مهمي تلقي مي كند كه البته تنها  وسيله اي براي تحقق نقش خلافت انسان در روي زمين و اعتلاي اوست. در عين حال رشد و افزايش ثروت تنها براي خود ثروت را رد مي كند؛ اسلام مي خواهد فرد مسلمان ثروت خود را افزايش دهد به گونه اي كه او مالك ثروت و نه ثروت مالك او باشد.
===پيوند دادن رشد توليد با توزيع:===
===پيوند دادن رشد توليد با توزيع:===
خط ۱۰۹: خط ۱۳۷:
ماركسيسم بر وجود چنين رابطه اي، انگشت مي گذارد و بر آن ست كه شيوة توليد، شكل خاصي از توزيع را به دنبال دارد و چنانچه وسايل توليد پيشرفت كنند با شكل توزيع قبلي در تناقض قرار مي گيرند و آن را متناسب با خود، تغيير مي دهند، به نظر ماركسيسم اين پيوند يا تبعيت، قانوني طبيعي و ثابت است؛ كافي است انسان توليد كند، نوع توليد خود، نحوة توزيع آن را در پي خواهد آورد. ولي اسلام، چنين پيوندي را به رسميت نمي شناسد و رابطة توليد و توزيع را بر پاية توزيعي مي داند كه مكتب ]اقتصادي[ اسلام بدان مي پردازد و طي آن توليد، در چارچوب توزيع و به سود آن، شكل مي گيرد. اين ايده، مبتني بر نكاتي از اين قرار است:
ماركسيسم بر وجود چنين رابطه اي، انگشت مي گذارد و بر آن ست كه شيوة توليد، شكل خاصي از توزيع را به دنبال دارد و چنانچه وسايل توليد پيشرفت كنند با شكل توزيع قبلي در تناقض قرار مي گيرند و آن را متناسب با خود، تغيير مي دهند، به نظر ماركسيسم اين پيوند يا تبعيت، قانوني طبيعي و ثابت است؛ كافي است انسان توليد كند، نوع توليد خود، نحوة توزيع آن را در پي خواهد آورد. ولي اسلام، چنين پيوندي را به رسميت نمي شناسد و رابطة توليد و توزيع را بر پاية توزيعي مي داند كه مكتب ]اقتصادي[ اسلام بدان مي پردازد و طي آن توليد، در چارچوب توزيع و به سود آن، شكل مي گيرد. اين ايده، مبتني بر نكاتي از اين قرار است:
يكم: اينكه قوانين توزيعي اسلام براي هر زمان و مكاني، مناسب است.
يكم: اينكه قوانين توزيعي اسلام براي هر زمان و مكاني، مناسب است.
دوم: عمليات توليدي كه افراد انجام مي دهند، خود مرحله اي از تحقق همان قوانين توزيعي است. به عنوان مثال احياي زمين، منجر به تحقق قوانين توزيع  مي شود. ولي ممكن است براي تعادل كلي ]طبيعت يا جامعه[، خطرناك باشد. در گذشته هر كس  مي توانست تنها مساحت محدودي از زمين را احيا كند ولي همين فرد اكنون و به يمن وسايل پيشرفته و ابزارهاي نوين، مي تواند مساحتهاي بزرگي از زمين  را زير كشت آورد در اينجاست كه عملي ساختن اين توانايي بايد، كنترل شده باشد. رابطة (مكتب اقتصادي) وهدايت اقتصاد از همين نكته سرچشمه مي گيرد و در قدرت "ولي امر" در دخالت براي ممانعت از اعمال ناعادلانه قوانين توزيعي مزبور، مطرح مي شود.  
دوم: عمليات توليدي كه افراد انجام مي دهند، خود مرحله اي از تحقق همان قوانين توزيعي است. به عنوان مثال احياي زمين، منجر به تحقق قوانين توزيع  مي شود. ولي ممكن است براي تعادل كلي (طبيعت يا جامعه)، خطرناك باشد.  
 
در گذشته هر كس  مي توانست تنها مساحت محدودي از زمين را احيا كند ولي همين فرد اكنون و به يمن وسايل پيشرفته و ابزارهاي نوين، مي تواند مساحتهاي بزرگي از زمين  را زير كشت آورد در اينجاست كه عملي ساختن اين توانايي بايد، كنترل شده باشد. رابطة (مكتب اقتصادي) وهدايت اقتصاد از همين نكته سرچشمه مي گيرد و در قدرت "ولي امر" در دخالت براي ممانعت از اعمال ناعادلانه قوانين توزيعي مزبور، مطرح مي شود.  


رشد توليد نيز چه بسا مستلزم دخالت در توليد و هدايت قوانين آن - البته بدون آسيب رساندن به اصل آن - باشد. بنابر اين، اصل "دخالت دولت" اصلي است كه به قوانين توزيعي چنان انعطافي مي بخشد  كه با همة شرايط و احوال، هماهنگي پيدا  مي كند.  
رشد توليد نيز چه بسا مستلزم دخالت در توليد و هدايت قوانين آن - البته بدون آسيب رساندن به اصل آن - باشد. بنابر اين، اصل "دخالت دولت" اصلي است كه به قوانين توزيعي چنان انعطافي مي بخشد  كه با همة شرايط و احوال، هماهنگي پيدا  مي كند.  
خط ۱۱۷: خط ۱۴۷:
====تعريف اسلام از جابجايی كالاها====
====تعريف اسلام از جابجايی كالاها====
به نظر مي رسد اسلام، جابجايي را بخشي از توليد مي شناسد. اين برداشت، با جريان تاريخي جابجايي كالاها نيز همخواني دارد. زيرا قويا بر اين گمانيم كه در گذشته افراد به توليدات خود بسنده مي كردند و دليلي براي دستيابي به توليد ديگران نداشتند. جابجايي كالاها به دنبال تقسيم كار مطرح شد؛ در اين روند، فرد از يك كالا، بيش از نياز خود توليد مي كرد، ديگري نيز چنين بود و در اينجا بود كه "مبادله" مطرح مي شد؛ توليد كنندة گندم، گندم خود را نزد توليد كننده پشم مي برد تا همانجا مستقيما به مبادلة كالاهاي خود بپردازند؛ پس از آن، اين جابجايي، تكامل پيدا كرد و نيازمند واسطه اي ميان توليد كننده و مصرف كننده گرديد و تجارت شكل گرفت.
به نظر مي رسد اسلام، جابجايي را بخشي از توليد مي شناسد. اين برداشت، با جريان تاريخي جابجايي كالاها نيز همخواني دارد. زيرا قويا بر اين گمانيم كه در گذشته افراد به توليدات خود بسنده مي كردند و دليلي براي دستيابي به توليد ديگران نداشتند. جابجايي كالاها به دنبال تقسيم كار مطرح شد؛ در اين روند، فرد از يك كالا، بيش از نياز خود توليد مي كرد، ديگري نيز چنين بود و در اينجا بود كه "مبادله" مطرح مي شد؛ توليد كنندة گندم، گندم خود را نزد توليد كننده پشم مي برد تا همانجا مستقيما به مبادلة كالاهاي خود بپردازند؛ پس از آن، اين جابجايي، تكامل پيدا كرد و نيازمند واسطه اي ميان توليد كننده و مصرف كننده گرديد و تجارت شكل گرفت.
بنابر اين در هر دوره، پيش از جابجايي كالا، توليدي وجود داشت. در دورة نخست، توليد كنندة پشم، آن را توليد مي كرد و سپس مي فروخت ولي در دوره دوم، ]يعني به دنبال مطرح شدن نقش واسطه و در واقع تحقق تجارت [واسطه كالاي توليدي را به بازار مي برد و از آن محافظت مي كرد تا به فروش رساند. سودهاي حاصله، بر اثر كار توليدي و نه انتقال مالكيت، بود ولي انگيزه هاي فردي و خودخواهانه، اين روند را تحت تاثير قرار داد بطوري كه جابجايي كالا، خود –  بدون اينكه توليدي پيش از آن صورت گرفته باشد – هدف گرديد و در نتيجه قراردادها و مالكيت ها در خصوص يك كالا، تنها براي اينكه شمار بيشتري از سرمايه داران [واسطه ها] به سود دست يابند، متعدد گرديد. طبيعي است كه اسلام اين انحراف را نپذيرد و جابجايي كالاها را در پرتو ديدگاههاي ويژة خود سامان بخشد؛ براي اين كار نيز ميان توليد و جابجايي، رابطه اي شرعي در نظر  مي گيرد. و اين چيزي است كه در متون اسلامي از جمله در فرمان حضرت علي (عليه السلام) به مالك اشتر، مي بينيم.
بنابر اين در هر دوره، پيش از جابجايي كالا، توليدي وجود داشت. در دورة نخست، توليد كنندة پشم، آن را توليد مي كرد و سپس مي فروخت ولي در دوره دوم، (يعني به دنبال مطرح شدن نقش واسطه و در واقع تحقق تجارت) واسطه كالاي توليدي را به بازار مي برد و از آن محافظت مي كرد تا به فروش رساند. سودهاي حاصله، بر اثر كار توليدي و نه انتقال مالكيت، بود ولي انگيزه هاي فردي و خودخواهانه، اين روند را تحت تاثير قرار داد بطوري كه جابجايي كالا، خود –  بدون اينكه توليدي پيش از آن صورت گرفته باشد – هدف گرديد و در نتيجه قراردادها و مالكيت ها در خصوص يك كالا، تنها براي اينكه شمار بيشتري از سرمايه داران [واسطه ها] به سود دست يابند، متعدد گرديد.  
 
 
طبيعي است كه اسلام اين انحراف را نپذيرد و جابجايي كالاها را در پرتو ديدگاههاي ويژة خود سامان بخشد؛ براي اين كار نيز ميان توليد و جابجايي، رابطه اي شرعي در نظر  مي گيرد. و اين چيزي است كه در متون اسلامي از جمله در فرمان حضرت علي (عليه السلام) به مالك اشتر، مي بينيم.
حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد:
حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد:
"ديگر آنكه سوداگران و پيشه وران، ستونهاي اقتصاد به شمار مي آيند. هميشه درخواستهايشان را بپذير و به متصدي امر سفارش كن كه از هر گونه كمكي به آنان دريغ  نورزد و از رفتار و كردارشان خرده نگيرد.... همة آنان مايه سود و اساس رونق زندگي هستند و نيازمندي هاي مردم را از شهرهاي دور و نزديك فراهم  مي كنند..."  
"ديگر آنكه سوداگران و پيشه وران، ستونهاي اقتصاد به شمار مي آيند. هميشه درخواستهايشان را بپذير و به متصدي امر سفارش كن كه از هر گونه كمكي به آنان دريغ  نورزد و از رفتار و كردارشان خرده نگيرد.... همة آنان مايه سود و اساس رونق زندگي هستند و نيازمندي هاي مردم را از شهرهاي دور و نزديك فراهم  مي كنند..."  
بنابر اين تجارت و سوداگري نوعي توليد است، اين برداشت نيز خود بيانگر سمت گيري عملي [اقتصادي] براي فعاليتهاي دولت است. سمت گيري شرعي و قانوني ديگري نيز وجود دارد كه منعكس كننده  اين مفهوم است و در احكامي چون موارد زير، جلوه گر شده است:
بنابر اين تجارت و سوداگري نوعي توليد است، اين برداشت نيز خود بيانگر سمت گيري عملي [اقتصادي] براي فعاليتهاي دولت است. سمت گيري شرعي و قانوني ديگري نيز وجود دارد كه منعكس كننده  اين مفهوم است و در احكامي چون موارد زير، جلوه گر شده است:
1- برخي فقها بر آنند: كسي كه گندم خريد اري كرده ولي آن را، تحويل نگرفته حق ندارد [آن را بفروشد و] سودي از آن به دست آورد. با اينكه قانونا انتقال موضوع خريد و فروش از طريق قرارداد، انجام شده فرض مي شود ولي تا هنگامي كه تحويل صورت نگرفته باشد اجازة سود بردن داده نمي شود تا درآمدهاي تجاري حتما در پيوند با انجام كاري باشد.  
1- برخي فقها بر آنند: كسي كه گندم خريد اري كرده ولي آن را، تحويل نگرفته حق ندارد [آن را بفروشد و] سودي از آن به دست آورد. با اينكه قانونا انتقال موضوع خريد و فروش از طريق قرارداد، انجام شده فرض مي شود ولي تا هنگامي كه تحويل صورت نگرفته باشد اجازة سود بردن داده نمي شود تا درآمدهاي تجاري حتما در پيوند با انجام كاري باشد.  
2- در نظر بسياري از فقها چنانچه تاجري، كالايي را به بهايي كه في المجلس پرداخت مي كند، پيش خريد كند تا زمان تحويل كالا، حق ندارد كالاي خريداري  شده را به بهاي بالاتري، به فروش رساند؛ در اين مورد احاديثي نيز مورد استفاده قرار گرفته است.  
2- در نظر بسياري از فقها چنانچه تاجري، كالايي را به بهايي كه في المجلس پرداخت مي كند، پيش خريد كند تا زمان تحويل كالا، حق ندارد كالاي خريداري  شده را به بهاي بالاتري، به فروش رساند؛ در اين مورد احاديثي نيز مورد استفاده قرار گرفته است.  
3- نهي از تلقي ركبان (به استقبال بازرگانان به خارج از شهر رفتن و جنس آنها را با هدف كسب سود بيشتر ارزان خريدن)  زيرا بي نيازي از واسطه را تداعي مي كند.
3- نهي از تلقي ركبان (به استقبال بازرگانان به خارج از شهر رفتن و جنس آنها را با هدف كسب سود بيشتر ارزان خريدن)  زيرا بي نيازي از واسطه را تداعي مي كند.
خط ۱۲۸: خط ۱۶۵:


====نقد نظريه سرمايه داری====
====نقد نظريه سرمايه داری====
اين تصوير هر چند تا حدي درست است اما در دل خود تناقضي ميان توليد و تقاضا در نظام سرمايه داري نهفته دارد زيرا در اين نظام، "تقاضا" بيشتر بيانگر جنبه هاي نظري (احتياج) است تا جنبه هاي انساني و واقعي آن. زيرا بيشتر ويژة تقاضايي است كه به دليل در برداشتن پشتوانة نقدينگي، بهاي كالا را بالا مي برد حال آنكه تقاضايي كه از پشتوانه نقدينگي برخوردار نيست، ناديده انگاشته مي شود وقيمت ها را نيز بالا نمي برد، گرچه خيلي هم جدي باشد و بنابر اين قدرت خريد در سرمايه داري، بيشتر در طبقات مرفه فراهم است و همانها هستند كه قيمت ها را كنترل مي كنند و كارگاههاي توليدي نيز براي آنان فعاليت مي كنند. و از آنجا كه اين قشر، توان جذب همة كالاهاي ضروري و تجملاتي و وسايل سرگرمي و تفريحي را دارند و طبقات نيازمند فاقد چنين تواني هستند، همة پروژه هاي ]توليدي[ سرمايه داري در جهت برآوردن خواستهاي مرفهان، سوق داده مي شوند و تقاضاهاي ديگران با بي توجهي روبرو مي شود مگر در آن حدي كه براي شركتهاي بزرگ نيروي كار فراهم آورد. نتيجه آنكه بازار پر از كالاهاي تجملاتي و تهي از كالاهاي ضروري مي گردد.
اين تصوير هر چند تا حدي درست است اما در دل خود تناقضي ميان توليد و تقاضا در نظام سرمايه داري نهفته دارد زيرا در اين نظام، "تقاضا" بيشتر بيانگر جنبه هاي نظري (احتياج) است تا جنبه هاي انساني و واقعي آن. زيرا بيشتر ويژة تقاضايي است كه به دليل در برداشتن پشتوانة نقدينگي، بهاي كالا را بالا مي برد حال آنكه تقاضايي كه از پشتوانه نقدينگي برخوردار نيست، ناديده انگاشته مي شود وقيمت ها را نيز بالا نمي برد، گرچه خيلي هم جدي باشد و بنابر اين قدرت خريد در سرمايه داري، بيشتر در طبقات مرفه فراهم است و همانها هستند كه قيمت ها را كنترل مي كنند و كارگاههاي توليدي نيز براي آنان فعاليت مي كنند. و از آنجا كه اين قشر، توان جذب همة كالاهاي ضروري و تجملاتي و وسايل سرگرمي و تفريحي را دارند و طبقات نيازمند فاقد چنين تواني هستند، همة پروژه هاي (توليدي) سرمايه داري در جهت برآوردن خواستهاي مرفهان، سوق داده مي شوند و تقاضاهاي ديگران با بي توجهي روبرو مي شود مگر در آن حدي كه براي شركتهاي بزرگ نيروي كار فراهم آورد. نتيجه آنكه بازار پر از كالاهاي تجملاتي و تهي از كالاهاي ضروري مي گردد.


====موضع اسلام====
====موضع اسلام====
موضع اسلام نسبت به توليد، در موارد زير خلاصه مي شود:
موضع اسلام نسبت به توليد، در موارد زير خلاصه مي شود:  
1- توليد ]اقتصادي[ جامعه بايد فراهم آورنده نيازهاي ضروري باشد و تا نيازهاي ضروري توليد نشده باشد امكانات توليدي نبايد به عرصة ديگري منتقل شود.  
 
2- همچنانكه در توليد نيز نبايد اسراف شود و از نياز جامعه فراتر رود.  
1- توليد ]اقتصادي[ جامعه بايد فراهم آورنده نيازهاي ضروري باشد و تا نيازهاي ضروري توليد نشده باشد امكانات توليدي نبايد به عرصة ديگري منتقل شود.
3- بنا به دلايل زير دولت حق دخالت در توليد را دارد:  
 
الف – به منظور تحقق دو مورد قبلي.
2- همچنانكه در توليد نيز نبايد اسراف شود و از نياز جامعه فراتر رود.
 
3- بنا به دلايل زير دولت حق دخالت در توليد را دارد:
 
الف – به منظور تحقق دو مورد قبلي.  
 
ب – براي پر كردن قلمرو اختيارات قانوني حكومت (يعني عرصة مباحات). دولت مي تواند در كم و كيف فعاليت ها دخالت داشته باشد.
ب – براي پر كردن قلمرو اختيارات قانوني حكومت (يعني عرصة مباحات). دولت مي تواند در كم و كيف فعاليت ها دخالت داشته باشد.
ج – همچنان كه ـ طبق نظري – كار مستقيم فرد در تملك ثروتهاي خام طبيعي، شرط شده است. بنا بر اين يك فرد به تنهايي قادر به انجام طرحهاي بزرگ [بهره برداري از ثروتهاي طبيعي] نيست و دخالت و سازماندهي دولتي براي توليد ثروتهاي خام طبيعي، لازم مي آيد؛ وقتي دولت بر صنايع استخراجي كنترل داشت در واقع بر رشته هاي مختلف توليدي كنترل دارد اين اصل (هر چند غير مستقيم) زمينه ساز دخالت ولي امر در امر توليد است زيرا معمولا توليد در همة رشته ها، منوط به مواد اوليه است.  
ج – همچنان كه ـ طبق نظري – كار مستقيم فرد در تملك ثروتهاي خام طبيعي، شرط شده است. بنا بر اين يك فرد به تنهايي قادر به انجام طرحهاي بزرگ [بهره برداري از ثروتهاي طبيعي] نيست و دخالت و سازماندهي دولتي براي توليد ثروتهاي خام طبيعي، لازم مي آيد؛ وقتي دولت بر صنايع استخراجي كنترل داشت در واقع بر رشته هاي مختلف توليدي كنترل دارد اين اصل (هر چند غير مستقيم) زمينه ساز دخالت ولي امر در امر توليد است زيرا معمولا توليد در همة رشته ها، منوط به مواد اوليه است.  
خط ۱۴۳: خط ۱۸۵:
گاه به زن به عنوان انساني فعال در عرصه توسعه و گاه نيز به او به عنوان مادر، دختر،  خواهر و همسر و در واقع موجودي با خصوصيات ويژه اي مي نگريم كه او را در داشتن نيروهاي عاطفي و توان وجودي موثر و در نتيجه وظايف اجتماعي منحصر به فرد، از مرد متمايز مي سازد.
گاه به زن به عنوان انساني فعال در عرصه توسعه و گاه نيز به او به عنوان مادر، دختر،  خواهر و همسر و در واقع موجودي با خصوصيات ويژه اي مي نگريم كه او را در داشتن نيروهاي عاطفي و توان وجودي موثر و در نتيجه وظايف اجتماعي منحصر به فرد، از مرد متمايز مي سازد.
وقتي او را به عنوان انساني فعال در عرصة توسعه بنگريم و به اين حقيقت اذعان كنيم كه:
وقتي او را به عنوان انساني فعال در عرصة توسعه بنگريم و به اين حقيقت اذعان كنيم كه:
1- "انسان محور هر گونه توسعه است".
1- "انسان محور هر گونه توسعه است".
2- "توسعه مستمر، توسعه اي است كه هماهنگي متعادلي ميان مجموعة عناصر توسعه و ساختارهاي فرهنگ معنوي فراهم آورندة اسباب آن ايجاد كند".
2- "توسعه مستمر، توسعه اي است كه هماهنگي متعادلي ميان مجموعة عناصر توسعه و ساختارهاي فرهنگ معنوي فراهم آورندة اسباب آن ايجاد كند".
3- "فطرت انساني مهمترين و عميق ترين ساختار در وجود انسان است و بدون آن، انسان هويت خود را از دست مي دهد و تبديل به سيستمي مي شود كه نمي توان از حقوق، رشد اجتماعي، حركت عادلانه، اخلاقيات و حتي حضور تمدني او سخن به ميان آورد.
3- "فطرت انساني مهمترين و عميق ترين ساختار در وجود انسان است و بدون آن، انسان هويت خود را از دست مي دهد و تبديل به سيستمي مي شود كه نمي توان از حقوق، رشد اجتماعي، حركت عادلانه، اخلاقيات و حتي حضور تمدني او سخن به ميان آورد.
4- "دين با ريشه داشتن در سرچشمه ي فطرت، كاملترين دستوري است كه آفريدگار انسان براي تحقق تكامل هماهنگ و متناسب مادي و معنوي وي در نظر گرفته و اين تنها دين است كه مي تواند اين روند ثبات هويتي و شخصيتي و نيز آرامش و اطمينان قلبي و اميد سرشار به آينده را به او ببخشد و دشواري ها و تضادهاي بزرگ اجتماعي از جمله تضاد دائمي ميان (خودخواهي و خودپرستي) و (كار مفيد براي جامعه و فراموش نمودن خويشتن در اين راه) و نيز تناقض موجود ميان گرايشهاي الحادي و گرايش هاي مؤمنانة مفرط به امور نسبي و آنچه كه شرك ناميده مي شود را حل كند.
4- "دين با ريشه داشتن در سرچشمه ي فطرت، كاملترين دستوري است كه آفريدگار انسان براي تحقق تكامل هماهنگ و متناسب مادي و معنوي وي در نظر گرفته و اين تنها دين است كه مي تواند اين روند ثبات هويتي و شخصيتي و نيز آرامش و اطمينان قلبي و اميد سرشار به آينده را به او ببخشد و دشواري ها و تضادهاي بزرگ اجتماعي از جمله تضاد دائمي ميان (خودخواهي و خودپرستي) و (كار مفيد براي جامعه و فراموش نمودن خويشتن در اين راه) و نيز تناقض موجود ميان گرايشهاي الحادي و گرايش هاي مؤمنانة مفرط به امور نسبي و آنچه كه شرك ناميده مي شود را حل كند.
وقتي به همة اين داده ها – و حقايق بزرگ توجه كنيم، درك خواهيم كرد كه زن به مثابة انسان، محور توسعه و از اركان اساسي آن است و هر روند توسعه اي تنها هنگامي مي تواند با خود و ادعاي خود صادق باشد كه حس انساني و فطري در وجود زن را تكامل بخشد و موقعيت انساني و طبيعي او را به وي عطا كند و هر گونه عنصر ايجاد كنندة تبعيض انساني ميان زن و مرد را بر طرف سازد و در اين عرصه نقش انساني برابري به وي عطا كند و از اين نيروي سازندة انساني به بهترين روش به سود كل جامعه بهره برداري نمايد.
وقتي به همة اين داده ها – و حقايق بزرگ توجه كنيم، درك خواهيم كرد كه زن به مثابة انسان، محور توسعه و از اركان اساسي آن است و هر روند توسعه اي تنها هنگامي مي تواند با خود و ادعاي خود صادق باشد كه حس انساني و فطري در وجود زن را تكامل بخشد و موقعيت انساني و طبيعي او را به وي عطا كند و هر گونه عنصر ايجاد كنندة تبعيض انساني ميان زن و مرد را بر طرف سازد و در اين عرصه نقش انساني برابري به وي عطا كند و از اين نيروي سازندة انساني به بهترين روش به سود كل جامعه بهره برداري نمايد.
اين نيز ناگفته نماند كه وقتي ثبات شخصيتي زن و اطمينان قلبي او و اميد به آينده اش در وجود وي ريشه دار شود، انرژي و توان بزرگي به كل حركت اجتماعي مي بخشد و عناصر تشكيل دهندة روند تكاملي آن را، فراهم مي آورد.
اين نيز ناگفته نماند كه وقتي ثبات شخصيتي زن و اطمينان قلبي او و اميد به آينده اش در وجود وي ريشه دار شود، انرژي و توان بزرگي به كل حركت اجتماعي مي بخشد و عناصر تشكيل دهندة روند تكاملي آن را، فراهم مي آورد.
خط ۱۵۵: خط ۲۰۲:
اينك مي توان نتيجه گرفت كه زن به اين اعتبار، داراي تاثير فراواني بر روند توسعه نيز هست و به رغم تعدد علل و عوامل توسعه (علل فاعلي، علل غايي، علل صوري و علل مادي)، بيشترين تاثير را در اين ميان بر جاي خواهد گذارد. زيرا زن مي تواند در عرصه هاي مختلف به خوبي ايفاي وظيفه نمايد. به عنوان مثال به موارد زير اشاره مي كنيم:
اينك مي توان نتيجه گرفت كه زن به اين اعتبار، داراي تاثير فراواني بر روند توسعه نيز هست و به رغم تعدد علل و عوامل توسعه (علل فاعلي، علل غايي، علل صوري و علل مادي)، بيشترين تاثير را در اين ميان بر جاي خواهد گذارد. زيرا زن مي تواند در عرصه هاي مختلف به خوبي ايفاي وظيفه نمايد. به عنوان مثال به موارد زير اشاره مي كنيم:
===فراهم آوردن محيط سالم خانوادگی===
===فراهم آوردن محيط سالم خانوادگی===
اگر زن در اين امر موفق باشد مي تواند شالودة جامعة انساني سالم، داراي اعتماد به نفس، اميدوار به آينده و مصمم را بنا نهد. در غير اين صورت، جامعه به لحاظ عاطفي ناپايدار و به لحاظ معنوي متزلزل خواهد بود و زمينة گسترش تبهكاري و رخوت و كاهلي در آن فراهم مي شود و به تدريج ويژگي هاي خلاق خود را از كف مي نهد. يك همسر خوب و يك مادر خوب، قوام زندگي خانوادگي خوب را تشكيل مي دهد و اين به نوبة خود قوام و دوام جامعه خوب را (آنچنان كه متون اسلامي نيز بر آن تاكيد دارند) تضمين مي كند.
===اگر زن در اين امر موفق باشد مي تواند شالودة جامعة انساني سالم، داراي اعتماد به نفس، اميدوار به آينده و مصمم را بنا نهد. در غير اين صورت، جامعه به لحاظ عاطفي ناپايدار و به لحاظ معنوي متزلزل خواهد بود و زمينة گسترش تبهكاري و رخوت و كاهلي در آن فراهم مي شود و به تدريج ويژگي هاي خلاق خود را از كف مي نهد. يك همسر خوب و يك مادر خوب، قوام زندگي خانوادگي خوب را تشكيل مي دهد و اين به نوبة خود قوام و دوام جامعه خوب را (آنچنان كه متون اسلامي نيز بر آن تاكيد دارند) تضمين مي كند.===
 
===فراهم آوردن فضای مناسب برای تربيت نسل فعال و كارآمد===
===فراهم آوردن فضای مناسب برای تربيت نسل فعال و كارآمد===
پيش از اين گفتيم كه انسان خوب، محور توسعه است چنين انساني نيازمند روند تربيتي – پرورشي مداومي است كه نيروهاي سازنده او را به منصة ظهور برساند و توان دروني اش را عيان كند، اين مهم نيز خود بخود صورت نمي گيرد بلكه نيازمند روند تربيتي و فضاي پرورشي مناسبي است.
پيش از اين گفتيم كه انسان خوب، محور توسعه است چنين انساني نيازمند روند تربيتي – پرورشي مداومي است كه نيروهاي سازنده او را به منصة ظهور برساند و توان دروني اش را عيان كند، اين مهم نيز خود بخود صورت نمي گيرد بلكه نيازمند روند تربيتي و فضاي پرورشي مناسبي است.
خط ۱۶۴: خط ۲۱۰:
جامعه اي كه فاقد چنين محيط يا فضاي عاطفي و گرم باشد، جامعة خاموش و محيط مرده اي است كه به رغم پيشرفت احتمالي در برخي عرصه هاي مادي، فاقد جلاي انساني مطلوب و در نتيجه ناتوان از ايجاد توسعة متعادل خواهد بود.
جامعه اي كه فاقد چنين محيط يا فضاي عاطفي و گرم باشد، جامعة خاموش و محيط مرده اي است كه به رغم پيشرفت احتمالي در برخي عرصه هاي مادي، فاقد جلاي انساني مطلوب و در نتيجه ناتوان از ايجاد توسعة متعادل خواهد بود.
به همين دليل، آشكارا روشن مي شود كه زن در فراهم آوردن محيط پاك خانوادگي، نقش به سزايي دارد و خانواده و سازمان آن به همان مفهوم سنتي كه نزد همة جوامع و اديان، شناخته شده است، سنگ بناي روند توسعه  به شمار مي رود.
به همين دليل، آشكارا روشن مي شود كه زن در فراهم آوردن محيط پاك خانوادگي، نقش به سزايي دارد و خانواده و سازمان آن به همان مفهوم سنتي كه نزد همة جوامع و اديان، شناخته شده است، سنگ بناي روند توسعه  به شمار مي رود.
همچنين روشن مي گردد كه هر ضربه اي به نقش زن در ساختار خانوادگي پيش گفته و هر گونه كم توجهي و كاستن از اهميت حلقة مقدس خانوادگي يا كوشش در جهت طرح مفاهيم جديد و ادعاي مصداقهاي به اصطلاح امروزي براي آن و تضعيف پيوندهاي خانوادگي يا ايجاد جايگزين هاي ا دعايي  و ... همه و همه اين تلاش ها و كوشش ها پيامدهاي منفي فاجعه آميزي بر آيندة تمامي بشريت بر جاي مي گذارد و پويايي توسعه آميز و مطلوب را از آن سلب مي كند و حتي مي توان گفت توطئه ا ي آشكار عليه تمامي بشريت – هر چند با پوشش خدمت بين المللي به توسعه - به شمار مي رود.
همچنين روشن مي گردد كه هر ضربه اي به نقش زن در ساختار خانوادگي پيش گفته و هر گونه كم توجهي و كاستن از اهميت حلقة مقدس خانوادگي يا كوشش در جهت طرح مفاهيم جديد و ادعاي مصداقهاي به اصطلاح امروزي براي آن و تضعيف پيوندهاي خانوادگي يا ايجاد جايگزين هاي ا دعايي  و ... همه و همه اين تلاش ها و كوشش ها پيامدهاي منفي فاجعه آميزي بر آيندة تمامي بشريت بر جاي مي گذارد و پويايي توسعه آميز و مطلوب را از آن سلب مي كند و حتي مي توان گفت توطئه ا ي آشكار عليه تمامي بشريت – هر چند با پوشش خدمت بين المللي به توسعه - به شمار مي رود.
در اينجا بايد توجه كنيم كه اسلام، به ميزان بسيار بالايي زن را در روند توسعه مشاركت داده است.
در اينجا بايد توجه كنيم كه اسلام، به ميزان بسيار بالايي زن را در روند توسعه مشاركت داده است.
۸٬۱۲۶

ویرایش