تقریب مذاهب با عبور از مرزهای مذهب (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۲: خط ۳۲:
«فراموش نکنیم که خداوند متعال نیز تفرق و شیعه شیعه‌ شدن و عدم اتحاد را از انواع عذاب شمرده و فرموده که پیامبر اکرم هیچ نسبتی با چنین کسانی ندارد.  
«فراموش نکنیم که خداوند متعال نیز تفرق و شیعه شیعه‌ شدن و عدم اتحاد را از انواع عذاب شمرده و فرموده که پیامبر اکرم هیچ نسبتی با چنین کسانی ندارد.  
اما امامت و فقاهت ائمه در بیان احکام و معارف دین است که باید عموم مسلمین به احادیث واقعی آنان که قطعاً موافق با قرآن است، رجوع کرده و از این ذخائر گرانبها بهره گیرند.»<ref>قلمداران،شاهراه اتحاد،ص342</ref>
اما امامت و فقاهت ائمه در بیان احکام و معارف دین است که باید عموم مسلمین به احادیث واقعی آنان که قطعاً موافق با قرآن است، رجوع کرده و از این ذخائر گرانبها بهره گیرند.»<ref>قلمداران،شاهراه اتحاد،ص342</ref>
==مبانی رویکرد==
لــزوم «نصّ و نصـب » الهی و نبـوی برای امـام، از ضروریات اعتقادی مذهب شــیعه است. نصب و نصّ برای جانشینان پیامبر و پیشـوایان اسلام، فصل تمایز مذهب اهل بیـت«علیهم السلام» از دیگر مذاهب اسلامی نیـز شمرده می شـود.
تفاوت دیدگاه اهل سنّت با شیعه امامیه در نخستین منزل و مقدم بر هر مؤلفه، درموضوع نصب الهی و نصّ نبوی است و در مراحل متأخر، نوبت به شرایطی چون عصمت و علم غیب امامان اهل بیت«علیهم السلام» می رسد.
مبانی روی کرد بازخوانی مذهب، عمدتاً به بازخوانی و تشکیک در آموزه های اصلی مذهب شیعه اثنی عشریه یعنی مسأله امامت منصوص و منصوب از طرف خداوند بازمی گردد که در واقع چهار عنصر نصّ بر امامت امامان شیعه، نصب امامان از ناحیه پیامبراکرم «صلی اللّه علیه وآله و سلم»، عصمت و علم غیب امامان شیعه«علیهم السلام» را مورد مناقشه قرار می دهد و با تفسیری دیگر از این چهار عنصر، امامت امامان شیعه را در حدّ افضلیت آنان از سایر مردم در فهم احکام دین و تقوا تنزّل می دهد.
گروهی از صاحبان عقیده بازخوانی مذهب، صرفاً با تشکیک وتأویل در نصوص صادرشده امامت از جانب نبی اکرم «صلی اللّه علیه وآله و سلم »معتقدند که نصّی از جانب پیامبراسلام «صلی اللّه علیه وآله و سلم» برای امامت امامان شیعه صادر نشده و نصوص ادّعایی نیز امامت به معنای مصطلح نزد شیعه امامیه را نمی توانند ثابت کنند.
این گروه برای اثبات این مدّعا حتّی به دلیل عقل نیز تمسّک کرده و امامت منصوص را مخالف با حکم عقل نیزدانسته اند!<ref>قلمداران، شاهراه اتحاد، ص136-104</ref>  گروهی دیگر از آنان اعتقاد به عصمت و علم غیب امامان شیعه را ناشی از تفکّر غالیان و تندروهای شیعه دانسته اند تا جایی که ادّعا کرده اند حتی امامان اهل بیت «علیهم السلام» نیز برای خویش چنین منزلتی را قائل نبوده اند!<ref>ر.ک: پوروحید، مکتب در فرآیند نواندیشی،ص 17-16و 117</ref>
== نقد و بررسی==
روشن است که این قرائت از مذهب با قرائت رسمی و مشهوری که از سوی عالمان بزرگ مذهب شیعه امامیه در طول قرون متمادی گذشته و حال ارائه شده مغایرت دارد. از سوی دیگر بررسی آموزه های اصیل امامان شیعه و تبیین آن بزرگواران از اصل امامت که در میراث حدیثی شیعه به یادگار مانده نیز مؤید همین قرائت مشهور علمای مذهب خصوصاً آنانی که نزدیک به عصر ائمه «علیهم السلام» بوده اند می باشد.
هرچند پاسخ به شبهات پیرامون نصوص امامت و عصمت ائمه اطهار«علیهم السلام» مجال دیگری می طلبد و در نقد این  نگاه که داعیه بازنگری در نصوص امامت و آموزه های رسمی شیعه را دارد، کتابها و مقالات متعدّدی نگاشته شده است<ref>به عنوان نمونه ر.ک: قربانی و خسروپناه، نشریه اندیشه نوین دینی، شماره 32 و سبحانی،محمد تقی، کتاب ماه دین، شماره 142 و پوروحید، مکتب در فرآیند نواندیشی و موحّدی، توسل (نقد اندیشه سلفی گری ایرانی) و قدردان قراملکی، پاسخ به شبهات کلامی امامت</ref>  اما به صورت اجمال به پاسخ برخی از شبهاتی که از سوی صاحبان این طرز تفکر ارائه شده است اشاره می شود.
مسأله امامت منصوص اهل بیت «علیهم السلام» از مسائلی است که علاوه بر وجود روایات فراوان و متعددی که درباره آن در کتب روایی و همچنین کتب مفصّلی که عالمان شیعی و اصحاب ائمه اطهار«علیهم السلام» در این باره نگاشته اند موجود است  ، توسط امامان معصوم شیعه بارها مورد تذکر و احتجاج قرار گرفته است.
بر خلاف نظر کسانی که مدعی اند اگر امامت حضرت علی بن ابی طالب «علیه السلام» به نصب الهی بود، ایشان می بایست در مقام احتجاج به این نکته اشاره می کردند و خود را منصوب از طرف خداوند معرفی می کردند باید گفت که از قضا بارها احتجاج به نصب الهی  در بیانات حضرت علی «علیه السلام»  تحت عناوین مختلفی در تاریخ نقل شده است که به برخی از آنان اشاره می شود.
1. حضرت با اشاره به آیه شریفه «انّ اللّه یحبّ الّذین یقاتلون فی سبیله» خود را صراط و سبیل الهی  و منصوب از طرف خداوند معرفی کرده و می فرمایند:
«انا صراط اللّه الّذی من لم یسلکه بطاعة اللّه فیه هوی به الی النّار و أنا سبیله الّذی نصبنی للاتّباع بعد نبیّه» من صراط خدا هستم که اگر کسی با اطاعت خدا بر آن سلوک نکند به آتش سقوط می کند و من آن راه خدا هستم که خداوند مرا برای اطاعت مردم بعد ازپیامبرش به این مقام نصب فرموده است.
2. در شورای شش نفره تعیین خلیفه، بعد از مرگ خلیفه دوم حضرت علی «علیه السلام» در ضمن بیانات مفصّل و ذکر ادله خویش به وجود اصل نصب توسط نبی اکرم«صلی اللّه علیه وآله و سلم»استناد می کند:
«نشدتکم باللّه هل فیکم احد نصبه رسول اللّه یوم غدیر خمّ بأمر اللّه فقال: من کنت مولاه فعلی مولاه... غیری؟ قالوا لا.» شما را به خدا قسم می دهم آیا در بین شما احدی غیر از من است که رسول خدا او را در روز غدیر خم به امر الهی نصب کرده باشد و بگوید: هرکس من مولایش هستم پس علی نیز مولای اوست؟ همگی گفتند: نه!
از روایات نبوی نصب مورد استناد امام علی «علیه السلام»  این نکته به دست می آید که آن حضرت، مؤلفه اساسی امامت را نصب الهی و وحیانی تلقّی می کرد و معتقد بود که این اصل و افتخار فقط شامل حال وی و نه خلفای دیگر شده است.
بنابراین ادّعای این که امام علی «علیه السلام»  خود، معتقد به نصب الهی نبوده اند ادعایی بی اساس است و اگر کسی حداقل صدق و عدالت حضرت علی «علیه السلام»  را به عنوان یک صحابه برتر قبول داشته باشد باید پاسخگوی وجدانی و منطقی احتجاجات آن حضرت در دنیا و آخرت باشد.
صرف نظر از اشکالات متعددی که به نگاه بازخوانی مذهب با گذار از مرزهای مذهب وارد شده است، باید گفت این نگاه نمی تواند مشکل تقریب بین مذاهب اسلامی را حل نماید زیرا  مقصود داعیان تقریب مذاهب، تقریب بین پیروان مذاهب اسلامی با حفظ اصول و آموزه های مذهب خویش است بنابراین کوتاه آمدن از اصول مذهب، به نفع مذهب دیگر نه تنها مقصود نظر مدعیان تقریب بین مذاهب نیست بلکه اصولاً چنین کاری در سطح عمومی عملاً امکان پذیر نخواهد بود زیرا طبیعی است که حساسیّت بسیاری از طرفداران مذهب را برمی انگیزاند و آنان هیچ گاه راضی نمی¬شوند که به نام تقریب، دست از اصول و خطوط قرمز مذهب خود بردارند.
نکته دیگر اینکه این نوع بازنگری در بسیاری از موارد با نقدهای جدّی صاحبان همان مذهب روبروست و حتّی در بسیاری موارد بدون پشتوانه علمی است و کسانی که به این گونه بازنگری ها دست می زنند در موارد زیادی نمی توانند در مقابل میراث سنّتی مذهب از این قرائت جدید خویش دفاع علمی مقبولی داشته باشند.
بنابراین حتّی اگر با نگاه نقد درون مذهبی هم به این پدیده نگاه نکنیم و به عنوان یک ناظر بیرونی نظاره گر این قرائت جدید از مذهب باشیم، قرائتی که در بین اندیشمندان و عالمان بزرگ مذهب و پیروان آن ها مقبولیت نداشته باشد چگونه می تواند در سطح عمومی تقریب ساز باشد؟
۱۸۷

ویرایش