۸۷٬۵۶۷
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می آید' به 'میآید') |
جز (جایگزینی متن - 'می دادند' به 'میدادند') |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
[[افغانستان]]، سرزمینی کوهستانی است که رشته کوه های عظیم و صعب العبور هندوکش، در مرکز این کشور قرار دارد. افغانستان به علت واقع شدن در منطقه حساس [[آسیای مرکزی]]، از موقعیتی مهم و راهبردی برخوردار است؛ زیرا این کشور از یک سو به شبه قاره [[هند]] و از سوی دیگر به آسیای مرکزی و [[چین]] و از سمت دیگر به آسیای غربی متصل است.<ref>[http://pajuhesh.irc.ir/ برگرفته شده از مقاله / کتاب / رسانه و جنبشهای اسلامی معاصر]</ref> | [[افغانستان]]، سرزمینی کوهستانی است که رشته کوه های عظیم و صعب العبور هندوکش، در مرکز این کشور قرار دارد. افغانستان به علت واقع شدن در منطقه حساس [[آسیای مرکزی]]، از موقعیتی مهم و راهبردی برخوردار است؛ زیرا این کشور از یک سو به شبه قاره [[هند]] و از سوی دیگر به آسیای مرکزی و [[چین]] و از سمت دیگر به آسیای غربی متصل است.<ref>[http://pajuhesh.irc.ir/ برگرفته شده از مقاله / کتاب / رسانه و جنبشهای اسلامی معاصر]</ref> | ||
<br> | <br> | ||
افغانستان به خاطر واقع شدن در مرکز آسیا، نه تنها گذرگاه و محل تلاقی و برخورد اقوام و فرهنگ های گوناگون در طول تاریخ بوده است، بلکه پیش از آنکه دریاها به راه های عمده بین المللی و تجاری تبدیل شوند، [[جاده ابریشم]] که غرب را به شرق پیوند می داد، از دشت های شمالی، جنوبی و گذرگاه های کوهستانی این سرزمین می گذشت. کاروان های بازرگانی که از جاده ابریشم عبور میکردند، معمولاً در [[بلخ]] چند روزی توقف مینمودند و از آن جا کالاهایی را که از چین آورده بودند از راه [[هندوکش]] به هندوستان و یا از غرب به بغداد انتقال | افغانستان به خاطر واقع شدن در مرکز آسیا، نه تنها گذرگاه و محل تلاقی و برخورد اقوام و فرهنگ های گوناگون در طول تاریخ بوده است، بلکه پیش از آنکه دریاها به راه های عمده بین المللی و تجاری تبدیل شوند، [[جاده ابریشم]] که غرب را به شرق پیوند می داد، از دشت های شمالی، جنوبی و گذرگاه های کوهستانی این سرزمین می گذشت. کاروان های بازرگانی که از جاده ابریشم عبور میکردند، معمولاً در [[بلخ]] چند روزی توقف مینمودند و از آن جا کالاهایی را که از چین آورده بودند از راه [[هندوکش]] به هندوستان و یا از غرب به بغداد انتقال میدادند. این موقعیت تاریخی در دوران کهن، افغانستان را به مرکز تمدن های اقوام و ادیان مختلف تبدیل کرده بود. متأسفانه آثار باستانی این کشور در اثر تهاجمات مداوم خارجیان به این سرزمین، جنگ های ویرانگر و قتل و غارت شهرهای افغانستان، به کلی از بین رفته است. | ||
<br> | <br> | ||
[[اسلام]] در سال 18 یا 22 هجری، بعد از فتح [[هرات]] به دست سردار لشکر اسلام، «[[اخنف بن قیس تمیمی]]» وارد افغانستان شد و به سرعت در سراسر این کشور گسترش یافت. قبل از ورود اسلام به این سرزمین، دین [[بودایی]] در آنجا رواج داشت. از اوایل قرن اول هجری به این سو، دین بودایی کم کم از بین رفت و [[اسلام]] جای گزین آن شد. | [[اسلام]] در سال 18 یا 22 هجری، بعد از فتح [[هرات]] به دست سردار لشکر اسلام، «[[اخنف بن قیس تمیمی]]» وارد افغانستان شد و به سرعت در سراسر این کشور گسترش یافت. قبل از ورود اسلام به این سرزمین، دین [[بودایی]] در آنجا رواج داشت. از اوایل قرن اول هجری به این سو، دین بودایی کم کم از بین رفت و [[اسلام]] جای گزین آن شد. | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
1. نهضت و گروه های اسلام گرایی اهل سنت: هسته اولیه گروه های سنی را «نهضت جوانان مسلمان» تشکیل میدهد که در سال 1348 در دانشگاه کابل پایه گذاری شد و هدف از آن انجام اصلاحات در جامعه افغانستان بود. این نهضت از همان ابتدا دارای دو گرایش سنتی و اصلاح طلبی بود. گروه های سنت گرا مثل؛ اتحاد سیاف، حزب اسلامی یونس خالصی، محاذ ملی و... بیشتر متأثر از جنبش های اسلامی شبه قاره هند (شاه ولی اللّه ) و جنبش وهابیت بودند. اما گروه های اصلاح طلب تحت تأثیر افکار تجددخواهی و اصلاح طلبی جهان عرب و به ویژه جنبش اخوان المسلمین مصر قرار داشتند. اصلاح طلبان که در ابتدا به عنوان «جنبش جوانان مسلمان» فعالیت میکردند، در سال 1354 بر سر روش برخورد با حکومت «داوود» دچار اختلاف شدند. «گلبدین حکمت یار» که خط مشی تندروانه داشت، حزب اسلامی را تشکیل داد. این حزب که در بین پشتوها نفوذ فراوان دارد، از همان ابتدا مورد استقبال گروه های مذهبی پاکستان واقع شد و جماعت اسلامی پاکستان به رهبری «ابوالاعلی مودودی» و جامعه روحانیت به رهبری «مولانا مفتی محمود»، از آن پشتیبانی کردند. | 1. نهضت و گروه های اسلام گرایی اهل سنت: هسته اولیه گروه های سنی را «نهضت جوانان مسلمان» تشکیل میدهد که در سال 1348 در دانشگاه کابل پایه گذاری شد و هدف از آن انجام اصلاحات در جامعه افغانستان بود. این نهضت از همان ابتدا دارای دو گرایش سنتی و اصلاح طلبی بود. گروه های سنت گرا مثل؛ اتحاد سیاف، حزب اسلامی یونس خالصی، محاذ ملی و... بیشتر متأثر از جنبش های اسلامی شبه قاره هند (شاه ولی اللّه ) و جنبش وهابیت بودند. اما گروه های اصلاح طلب تحت تأثیر افکار تجددخواهی و اصلاح طلبی جهان عرب و به ویژه جنبش اخوان المسلمین مصر قرار داشتند. اصلاح طلبان که در ابتدا به عنوان «جنبش جوانان مسلمان» فعالیت میکردند، در سال 1354 بر سر روش برخورد با حکومت «داوود» دچار اختلاف شدند. «گلبدین حکمت یار» که خط مشی تندروانه داشت، حزب اسلامی را تشکیل داد. این حزب که در بین پشتوها نفوذ فراوان دارد، از همان ابتدا مورد استقبال گروه های مذهبی پاکستان واقع شد و جماعت اسلامی پاکستان به رهبری «ابوالاعلی مودودی» و جامعه روحانیت به رهبری «مولانا مفتی محمود»، از آن پشتیبانی کردند. | ||
<br> | <br> | ||
در زمان تجاوز شوروی به افغانستان نیز بیشترین کمک های خارجی را از پاکستان دریافت میکرد. اما شاخه دیگر جنبش جوانان که محافظه کار بودند، به رهبری «برهان الدین ربانی» جمعیت اسلامی را تشکیل دادند که طرفداران آن بیشتر تاجیک ها هستند. غیر از این دو حزب، گروه های دیگری نیز در جامعه اهل سنت ظهور کردند و تمام آنها بعد از تجاوز شوروی به افغانستان، به پاکستان پناه بردند. با وجودی که بسیاری از این احزاب از آغاز پیدایش، خواهان حکومت اسلامی بودند، ولی در عمل اختیاری از خود نداشتند و سیاست مداران پاکستانی بودند که به آنها خط | در زمان تجاوز شوروی به افغانستان نیز بیشترین کمک های خارجی را از پاکستان دریافت میکرد. اما شاخه دیگر جنبش جوانان که محافظه کار بودند، به رهبری «برهان الدین ربانی» جمعیت اسلامی را تشکیل دادند که طرفداران آن بیشتر تاجیک ها هستند. غیر از این دو حزب، گروه های دیگری نیز در جامعه اهل سنت ظهور کردند و تمام آنها بعد از تجاوز شوروی به افغانستان، به پاکستان پناه بردند. با وجودی که بسیاری از این احزاب از آغاز پیدایش، خواهان حکومت اسلامی بودند، ولی در عمل اختیاری از خود نداشتند و سیاست مداران پاکستانی بودند که به آنها خط میدادند. | ||
<br> | <br> | ||
«آنتونی هی من» با اشاره به این مطلب در زمینه پشتیبانی دولت پاکستان از جریان بنیادگرایی اسلامی در افغانستان مینویسد: «اگرچه بنیادگرایان افغان به خودی خود اهمیتی نداشتند، اما مورد استقبال هم فکران مسلمان پاکستانی و حتی خود دولت «بوتو» ذوالفقار علی بوتو قرار گرفتند، زیرا «بوتو» حس کرد که از این راه خواهد توانست بهره برداری سیاسی نماید. مدت ها دولت کابل ناراضیان پاکستان را کمک کرده بود... «بوتو» می کوشید که مخالفین بلوچ را خرد کند و مبارزه او با آنها از سال 1973 تا 1977، ادامه داشت. بنابراین، از فرصت به دست آمده راضی بود تا بتواند مداخله افغانستان در امور داخلی پاکستان را تلافی کند». | «آنتونی هی من» با اشاره به این مطلب در زمینه پشتیبانی دولت پاکستان از جریان بنیادگرایی اسلامی در افغانستان مینویسد: «اگرچه بنیادگرایان افغان به خودی خود اهمیتی نداشتند، اما مورد استقبال هم فکران مسلمان پاکستانی و حتی خود دولت «بوتو» ذوالفقار علی بوتو قرار گرفتند، زیرا «بوتو» حس کرد که از این راه خواهد توانست بهره برداری سیاسی نماید. مدت ها دولت کابل ناراضیان پاکستان را کمک کرده بود... «بوتو» می کوشید که مخالفین بلوچ را خرد کند و مبارزه او با آنها از سال 1973 تا 1977، ادامه داشت. بنابراین، از فرصت به دست آمده راضی بود تا بتواند مداخله افغانستان در امور داخلی پاکستان را تلافی کند». |