جنبش اسلامی سودان: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' گرا ' به 'گرا ') |
جز (جایگزینی متن - ' گری ' به 'گری ') |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
1. بازگشت به اصول اولیه اسلام؛ | 1. بازگشت به اصول اولیه اسلام؛ | ||
<br> | <br> | ||
2. رفع ستم و | 2. رفع ستم و چپاولگری مصریان، اروپاییان و فرمانروایان محلی بر مردم سودان؛ | ||
<br> | <br> | ||
3. برقراری برابری و عدالت اجتماعی در جامعه؛ | 3. برقراری برابری و عدالت اجتماعی در جامعه؛ |
نسخهٔ ۱۴ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۳۵
در میان جنبشهای اسلامی سودان، «حزب امت»، «جبهه الاسلامی» و «اخوانالمسلمین» به عنوان احزاب عمده سیاسی ـ اسلامی سودان نقش اصلی را در بیداری امت اسلامی ایفا کردند. «علی عثمان محمد طه» یکی از رهبران برجسته جبهه اسلامی است که در طی سالیان گذشته تلاشهای زیادی را برای برقراری نظامی اسلامی در سودان انجام داد. وی از آغاز دهه هفتاد به مخالفت با رژیم حاکم بر سودان پرداخت و بیشترین تلاش را در ژوئن 1989، انجام داد. «گفته میشود که وی فرماندهی نیروهای مسلح طرفدار ژنرال «عمرالبشیر» را بر عهده داشته است. همچنین وی نقش مهمی در تحول رابطه میان جبهه اسلامی و نظام جدید سودان داشته و به عنوان مرد قدرتمند و با نفوذ در رهبری جبهه اسلامی مطرح است.»
جنبش اسلامی سودان
سودان، بزرگترین کشور افریقا و حتی جهان اسلام است که یک قسمت از آن در شمال شرق افریقا و قسمت زیادی از آن در صحرای مرکزی افریقا قرار دارد. این کشور به دلیل قرار گرفتن در کنار دریای سرخ و وجود رودخانه نیل در آن، از موقعیت تاریخی و راهبردی برخوردار است.
هشتاد درصد جمعیت 32 میلیون نفری سودان (در سال 1997) از نژاد «سامی» (عرب) و 20 درصد دیگر از نژادهای، «دینکا»، «نوبه»، «بجا» و «نوئر» هستند.
اسلام در قرن نهم هجری (پانزدهم میلادی)، با تصرف بخشهایی از خاک سودان به دست لشکریان اسلام، به این سرزمین راه پیدا کرد. هم اکنون 7/74 درصد ساکنان سودان مسلمان و بقیه مسیحی و بت پرست هستند.[۱]
جنبش مهدی سودانی
تاریخ جنبش مهدی سودانی به سالهای 1820 ـ 1824 برمیگردد که سودان مورد تجاوز نظامی مصریان قرار گرفت. هدف از حمله «محمدعلی پاشا» به سودان، این بود که بر منابع طبیعی و اقتصادی این کشور چیره شود. مصریان بعد از وارد شدن به سودان افزون بر در اختیار گرفتن ثروتهای ملی و وضع مالیاتهای سنگین بر مردم، بردهگیری و تجارت آن به اروپا را آغاز کردند. این وضعیت برای مردم سودان قابل تحمل نبود؛ از این رو اولین شورشهای مردمی بین سالهای 1823 ـ 1824 شروع شد؛ ولی به دلیل نبود همبستگی بین قبایل اطراف سودان، سرکوب گردید.
«خدیو مصر» و «محمدعلی پاشا»، از نظر اقتصادی، سیاسی و فرهنگی وابسته به غرب بودند و از خود هیچ ارادهای نداشتند. این امر باعث شد که اروپاییان به بهانه تجارت و... وارد سودان شوند و از طریق اهداف استعماری خود، به غارت و چپاول مردم این سرزمین بپردازند.
بر این اساس، مردم سودان تا اواخر قرن نوزدهم از ناحیه استعمارگران انگلیسی، فرمانروایان و مأموران ترک مورد ظلم و ستمهای فراوان واقع شدند. فشارهای روزافزون آنها موجب شد که مردم سودان برای رهایی خود از چنگ مصریان و اروپاییان قیام کنند. به این ترتیب جنبش اصلاحی، استعمارستیز و سیاسی «مهدی سودانی» در سال 1881 شکل گرفت. رهبری این جنبش را «محمد احمد بن عبداللّه » بر عهده داشت، او که فرزند یک قایقرآن ساده و معمولی بود، بعد از تحصیلات مذهبی مدتی در خارطوم به مسلک درویشان درآمد و پیروانی را جلب کرد. بعد از آنکه سودان مورد تجاوز اروپاییان و ترکان مصری قرار گرفت، او پرچم مبارزه را برافراشت. اهدافی که «احمد بن عبداللّه » دنبال میکرد، عبارت بودند از:
1. بازگشت به اصول اولیه اسلام؛
2. رفع ستم و چپاولگری مصریان، اروپاییان و فرمانروایان محلی بر مردم سودان؛
3. برقراری برابری و عدالت اجتماعی در جامعه؛
4. تشکیل حکومت اسلامی بر مبنای قرآن و سنت؛
5. خاتمه دادن به نابسامانیهای داخلی و بیرون راندن اشغالگران از این کشور.
«محمد احمد»، معروف به «مهدی سودانی»، برای برآورده شدن این خواستهها، مردم را به قیام فرا خواند. از آنجایی که متجاوزان، پایگاه مردمی نداشتند و مردم نیز از آنها بیزار بودند، عده زیادی به جنبش پیوستند. در سالهای 1882 ـ 1883، جنبش، گسترش یافت و با حمله به «کردفان» نیروهای مصری و انگلیسی را تارومار کردند و مرکز آن، «العُبید» را تصرف نمودند. این پیروزی سبب شد که حملات جنبش در سراسر سودان گسترش پیدا کند و در سال 1884، مبارزان وارد خارطوم شدند و در ژانویه 1885 پایگاه نظامی انگلیسیها در خارطوم را تصرف و فرمانده آن «ژنرال گوردون» را به قتل رساندند.
«مهدی»، اولین دولت خود را بعد از تصرف خارطوم، در «ام درمان» و در سال 1885 تشکیل داد، ولی خود او در ژوئن همان سال درگذشت. بعد از «مهدی» رهبری جنبش به یار وفادارش «عبداللّه بن محمد» سپرده شد. در دوران حکومت عبداللّه که از سال 1885 تا 1898 ادامه داشت، جنبش با مشکلات داخلی و خارجی فراوان روبه رو گردید. در صفوف داخلی بین پیروان مهدی اختلافهای شدید بروز کرد و آنها برای به دست گرفتن قدرت، به جدال با یکدیگر پرداختند. اما در جبهه خارجی، جنبش از سوی انگلیسیها تحت فشار قرار داشت و این امر به همراه قحطی و گرسنگی حاکم بر سودان و اختلافهای داخلی جنبش، سبب شد که دولت «عبداللّه » در سال 1898 با حمله مشترک فرانسه و انگلیس سرنگون شود و بسیاری از رهبران جنبش «مهدی»، به دست نیروهای فاتح کشته و یا زندانی شوند.
متجاوزان استعمارگر، بعد از چیرگی بر سودان به کشمکش باهم پرداختند. سرانجام فرانسه پس از گرفتن امتیازاتی، سودان را به انگلیس سپرد. انگلیسیها در مدت تسلط بر سودان، تلاشهای زیادی انجام دادند تا جنبش «مهدی» را از این کشور ریشه کن نمایند، ولی در اجرای این سیاست خود، چندان موفق نبودند و جنبش «مهدی سودان» بین سالهای 1900 ـ 1927 شورشهایی را علیه آنها رهبری و هدایت کرد. انگلیس اگرچه این شورشها را با سنگ دلی تمام سرکوب و دعوت «مهدی» را ممنوع و خانواده اش را زندانی کرد، اما تفکر و اندیشه آزادی خواهی «مهدی» در قلبهای مردم سودان باقی ماند و سرانجام موجب قیام «محمد المهدی» در اوایل قرن بیستم گردید.
«محمد المهدی»، اولین عالم دینی است که نهضت استعمارستیز خود را با پیروی از جنبش «مهدی سودانی» آغاز نمود. پس از او پسرش «عبدالرحمن المهدی» در سال 1944 «حزب امت» را پایه گذاری کرد. این حزب در به دست آوردن استقلال سودان در سال 1956، سهم مهمی بر عهده داشت. حزب امت بعد از اعلام استقلال نیز در دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی سودان ایفای نقش نمود. بعد از درگذشت «عبدالرحمن المهدی» در سال 1959، رهبری سیاسی حزب امت را فرزند بزرگ او «صادق المهدی» به عهده گرفت و رهبری مذهبی آن «گروه انصار» را فرزند دومش «هادی المهدی» عهده دار شد. حزب امت با حکومت «جعفر نمیری» که در سال 1969 با راهاندازی کودتای نظامی، قدرت را در این کشور به دست گرفت به مخالفت پرداخت؛ زیرا «نمیری» در ابتدا ناصرسیم و طرفدار نظام سوسیالیستی بود و بعدها به یک مهره امریکا در سودان تبدیل شد. «نمیری» برای رضایت اربابان خود، با اسلامگرایان به شدت برخورد کرد و «صادق المهدی» را به عنوان رهبر سیاسی مهدیون به زندان افکند و در مارس 1985 دویست نفر اسلامگرا را بازداشت کرد.
ا
ین اقدامات «نمیری» باعث خشم مردم شد و تظاهرات عظیم مردمی در سودان به راه افتاد. در اثر این اعتراضها حکومت «نمیری» سرنگون و «سوار الذهب» در 4 آوریل 1985 به قدرت رسید.
در انتخابات 1986 حزب امت و دموکراتیک موفق شدند یک دولت ائتلافی را با نخستوزیری «صادق المهدی» به وجود بیاورند. دولت ائتلافی «صادق المهدی» در ژوئن 1989 در یک اقدام نظامی، توسط ژنرال «عمر حسین البشیر» که یک اسلامگرا و عضو جنبش اخوانالمسلمین در سودان بود، سرنگون شد. او پس از گرفتن قدرت با برچیدن احزاب سیاسی، اولین دولت اسلامگرای سنی را تشکیل داد و خواستار اجرای دقیق شریعت اسلام در این کشور شد.
ویژگیها و مواضع فکری و سیاسی
ریشههای جنبش «مهدی سودانی» از نظر فکری به شیوههای تصوف، با گرایشهای اصلاحی در جامعه و خطوط فکری «سید جمال الدین» برمیگردد و همچنین از جنبش سنوسیه در لیبی متأثر بود. دکتر «سید احمد موثقی» دراینباره مینویسد: «او با توجه به پیوند و ارتباطش با المهدی، جانشین محمد بن علی سنوسی، به احتمال قوی از جنبش اصلاحی و ضد استعماری سنوسی نیز الهام گرفته بود. به علاوه محمد احمد و تعدادی از اصحاب و پیروانش، مستقیم یا غیرمستقیم و از طریق مصر تحت تأثیر مکتب و نهضت سید جمال الدین قرار گرفته بودند؛ به حدی که میرزا لطف اللّه ، مؤلف شرح حال و آثار سید، مینویسد که مهدی سودانی در مصر به مدت چهار سال در خدمت سید مشغول تحصیل بوده است.»
پس آنچه درباره جنبش «مهدی سودانی» میتوان گفت این است که این جنبش از نظر فکری تحت تأثیر افکار «سید جمال الدین» و جنبش وهابیت و سنوسیه شکل گرفت؛ با وجود این، تفاوتهای زیادی با آنها داشت، نه مثل وهابیون به قشری گرایی رو آورد و نه خود را به یک جنبش سیاسی محدود کرد؛ بلکه جنبش مهدی سعی نمود که افزون بر انجام اصلاحات فکری و دینی، به اصلاحات اجتماعی و سیاسی نیز توجه ویژه داشته باشد. «هرایر دکمجیان» دراینباره مینویسد: «جنبش مهدویه تفاوتهای مهمی با وهابیت و سنوسیه داشت. در حالی که پیکارجویی این جنبش نظیر تعصب وهابی بود، اما یک جنبش معتقد به ظهور منجی (مهدی) محسوب میشد که در آن قدرت مذهبی، سیاسی و نظامی در اختیار یک فرد، یعنی محمد بن عبداللّه که خود را بر طبق معیار مهدویت سنی «مهدی موعود» میخواند، قرار داشت. مهدی سودانی به عنوان یک جنگجوی زاهد، نیروهای مصری تحت رهبری ژنرال گوردون انگلیسی را شکست داد و با تأسیس حکومت اسلامی آرزوی فتح قلمرو عثمانی را در سر میپروراند.»
به طور کلی، خطوط فکری و اندیشههای سیاسی جنبش «مهدی سودانی» را که در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن نوزدهم در صحنه سیاسی و فکری سودان ظاهر شد، چنین میتوان خلاصه کرد:
1 ـ «مهدی سودانی» مشکلات جوامع اسلامی را در نابودی فکری و فساد اخلاقی و نبود برابری و عدالت اجتماعی میدانست؛ به همین دلیل میخواست با آگاه کردن مردم و نشر فرامین اسلامی در سراسر جهان اسلام، بر این مشکلات پیروز شود.
2 ـ او استعمارگران اروپایی و ترکان مصری را عامل بدبختی مردم و ستمگریها در سودان میدانست؛ از این رو، خواهان قیام عمومی علیه آنان شد.
3 ـ «مهدی» با امپراتوری عثمانی رابطه دوستانه داشت، ولی مستقل از آن عمل میکرد و حتی از علمایی که از دانشگاه الازهر به سودان آمده بودند و به سود دولت مصر تبلیغ میکردند، بیزار بود.
4 ـ از دیگر مواضع فکری «مهدی» این بود که دعوت خود را تنها برای سودان نمیدانست بلکه در نظر داشت که تمام جهان را از زیر سلطه استعمارگران، آزاد کند. با این هدف، برای بسیاری از سران کشورهای اسلامی نامه نوشت و آنان را به سوی خود فرا خواند تا او را در مبارزه با کافران یاری نمایند.
5 ـ او خود را مهدی موعود میدانست و باور داشت که هر کس او را به عنوان مهدی قبول نداشته باشد، کافر است.
مورخان سودانی درباره این طرز فکر «محمد احمد» مینویسند: «او مدعی مقامی یگانه برای خود بود که در سه عنوان همراه با نامش انعکاس داشت: امام، جانشین رسول خدا و مهدی موعود. در مقام امام، وی ادعای پیشوایی جامعه مسلمانان راستین را داشت؛ همانند جانشین رسول خدا با اصلاح جامعهای که حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم مؤسس آن بود، در نظر داشت وظیفه پیامبر را تکرار کند؛ و همچون مهدی موعود، وی شخصی وابسته به رستاخیز بود که ظهورش خبر از پایان زمان میداد.»
نقد و ارزیابی
جنبش «مهدی سودانی» در مبارزه مردم مسلمان سودان با ترکان مصری و استعمارگران انگلیسی نقش بزرگی بر عهده داشت و در راه کسب آزادی و استقلال این کشور افتخارات فراموش نشدنی از خود بر جای گذاشت. گذشته از این، نقش مهدیون در تشکیل هستههای اولیه بنیادگرایی اسلامی در سالهای 1946 ـ 1952 که با نام «اخوانالمسلمین» فعالیت خود را آغاز کرد، بر هیچ کسی پوشیده نیست.
با وجود حضور فعال مهدیون در زمینههای مختلف سیاسی و فرهنگی، جنبش از هم پاشیده و نتوانست به عنوان یک جنبش پیشگام، ماهیت خود را حفظ کند. علل این ناکامی را میتوان در اشتباهات سیاسی و فکری رهبران جنبش جست وجو کرد.
1 ـ جنبش مهدی به دلیل پیروی از آموزههای صوفیانه و سنتی، نتوانست از نظر فکری و روحی، پیروانش را تغذیه نماید.
2 ـ اعتقاد «مهدی سودانی» و طرفدارانش به این که او «مهدی موعود» است، یک باور انحرافی بود و به همین دلیل مورد استقبال بسیاری از مردم سودان واقع نشد.
3 ـ بعد از مرگ «مهدی» جنبش دچار تفرقه شد و اختلاف پیروانش بر سر به دست آوردن قدرت بالا گرفت و به درگیریهای داخلی منجر گردید.
4 ـ در حکومت «عبداللّه » اشتباهات زیادی دامن گیر جنبش شد و تمام آنچه که «مهدی» برای از بین بردن آن مبارزه کرد، مانند امتیازهای قومی، قبیله ای، طبقاتی و اعمال زور و ستم، در حکومت «عبداللّه » بازگشت و مردم سودان فشارهای زیادی را از این بابت متحمل شدند.
5 ـ بسیاری از دیدگاههای جنبش مهدویت با اسلام سنتی و کلاسیک در تضاد بود و به این دلیل دعوت او واکنشهایی را در جهان اهل سنت در پی داشت. «سلطان عبدالحمید عثمانی» اعلامیهای پرشمار بر ضد او منتشر کرد و علمای دانشگاه الازهر نیز فتوایی در همان زمینه صادر و منتشر کردند. بعضی از علمای سودان نیز رسالههایی در ردّ ادعاهای «مهدی» نوشتند. «شیخ احمد الازهری بن اسماعیل»، مفتی غرب سودان در سال 1882 رسالهای در رد ادعای مهدویت منتشر کرد.»
بازتاب اسلامگرایی در سودان
سودان در دهه 1970، با وجود فشارهای «جعفر نمیری»، شاهد خیزش گروههای سیاسی و رشد چشم گیر بنیادگرایی اسلامی بود. احزابی که در این دهه در صحنه سیاسی این کشور نمایان شدند، دارای گرایشهای متفاوت سوسیالیستی، ناسیونالیستی، اسلامی و قومی و قبیلهای بودند. با این همه گروههای اسلامی تمام جناحهای دیگر را تحت الشعاع خود قرار داده و حرف اول را در عرصه سیاست و اجتماع میزدند.
از میان جریانهای اسلامگرایی این کشور نیز، «حزب امت»، «جبهه الاسلامی» و «اخوانالمسلمین» به عنوان احزاب عمده سیاسی ـ اسلامی سودان نقش اصلی را در بیداری امت اسلامی ایفا کردند. «علی عثمان محمد طه» یکی از رهبران برجسته جبهه اسلامی است که در طی سالیان گذشته تلاشهای زیادی را برای برقراری نظامی اسلامی در سودان انجام داد. وی از آغاز دهه هفتاد به مخالفت با رژیم حاکم بر سودان پرداخت و بیشترین تلاش را در ژوئن 1989، انجام داد. «گفته میشود که وی فرماندهی نیروهای مسلح طرفدار ژنرال «عمرالبشیر» را بر عهده داشته است. همچنین وی نقش مهمی در تحول رابطه میان جبهه اسلامی و نظام جدید سودان داشته و به عنوان مرد قدرتمند و با نفوذ در رهبری جبهه اسلامی مطرح است.»
جنبش اخوانالمسلمین، به عنوان یک جنبش مدرن شهری از دهه 70 به این سو در جامعه سودان، طرفداران زیادی را از میان تحصیلکردگان، دانشجویان و روشن فکران به سوی خود جلب کرد و این در حالی بود که جنبش موعودگرایان (حزب امت) توانایی پاسخگویی به مسایل روز و پر کردن خلأ ایدئولوژی ناشی از سرنگونی ناصریسم و سوسیالیسم را نداشت. به خاطر همین ایدئولوژی برتر اخوانالمسلمین بود که «نمیری» در سپتامبر 1983 مجبور شد تا در سودان، جمهوری اسلامی اعلام کند. این اقدام او که بیشتر برای مشروعیت بخشیدن به رژیم حاکم صورت گرفت، نتوانست خواستههای اخوانیها و اسلامگرایان را برآورده کند.
کودتای نظامی ژنرال «عمر حسن البشیر» در ژوئن 1989، زمینه را برای ایجاد یک نظام اسلامی و مبتنی بر اندیشههای اخوانالمسلمین، در سودان هموار کرد و به این ترتیب «دکتر حسن الترابی» به عنوان نظریه پرداز ارشد و حاکم غیررسمی سودان درآمد و بازسازی شئونات جامعه را بر اساس شریعت اسلامی آغاز کرد.
نخستین دستاورد برقراری نظام اسلامی در سودان پس از شکست ایدئولوژی غربی و ناسیونالیسم و سوسیالیسم تشکیل دولت اسلامی بر اساس اندیشههای سیاسی جنبش اخوانالمسلمین و «حسن الترابی» در سودان بود. «ترابی» که پس از پیروزی در سودان، خواهان اسلامیکردن سایر دولتهای عربی و همبستگی آنها شد، همواره تهدیدی جدی برای کشورهای عربی به شمار آمده است. به طوری که همسایگان عرب سودان مانند مصر، لیبی، الجزایر و تونس، دعوت ترابی را برای اسلامیکردن کشورهای عربی و وحدت مسلمانان، تهدید مستقیم برای ثبات داخلی خود میدانند. تقویت روابط جمهوری اسلامی ایران و سودان که متکی بر کمکهای اقتصادی، فرهنگی و... ایران به سودان میباشد، این تهدید را بسیار جدی و بزرگتر جلوه داده است.
در پی اتهام پنج نفر سودانی به عملیات تروریستی در «نیویورک» در سال 1993، امریکا دولت «عمرالبشیر» را مورد انتقاد شدید قرار داد و متهم کرد که سودان را به پایگاه تربیت اسلامگرایان و جنگجویان عرب افغانی تبدیل کرده است که هدفشان سرنگونی حکومتهای عربی وابسته به غرب است که عملکردشان با اسلام تعارض دارد.
در پی حملات 11 سپتامبر 2001 به نیویورک و واشنگتن بسیاری از کشورها و از جمله سودان به عنوان پشتیبان اصلی تروریستها مورد تهدید امریکا قرار گرفتند و سردمداران امریکا خواستار پایان دادن به پشتیبانی دولت سودان از اسلامگرایان شدند. دولت سودان تا کنون در برابر این زورگوییهای دولتمردان امریکایی تسلیم نشده و اسلامگرایان همچنان در این کشور بر سر قدرت هستند.
جنبش سودان و انقلاب اسلامی
جمهوری اسلامی ایران همواره با سودان رابطه خوبی داشته و سطح این روابط پس از سال 1989 که اسلامگرایان قدرت را در اختیار گرفتند، تا حد قابل توجهی افزایش پیدا کرده است. روابط ایران و سودان اگرچه در ابتدای روی کار آمدن «ژنرال عمر حسن احمد البشیر»، به علت عدم شناخت دقیق انقلابیون از جمهوری اسلامی و تبلیغات سوء که علیه آن میشد چندان گسترده نبود، ولی به تدریج با روشن شدن مواضع سیاسی ایران روابط دو کشور اسلامی گسترش پیدا کرد؛ به طوری که بسیاری از کشورهای عربی از روابط دوستانه ایران و سودان اظهار نارضایتی کرده و کمکهای اقتصادی و نظامی شان را به سودان قطع کردند. با همه این فشارها، روابط دو کشور روز به روز مستحکم تر میشود. آنچه که بیش از همه در روابط دوستانه دو کشور تأثیر داشته، چند مورد است:
1 ـ پای بندی بر شریعت اسلامی: سودان، تنها کشور افریقایی است که اسلامگرایان در آن قدرت دارند و قوانین آن بر پایه شریعت اسلامی است. اصرار دولتمردان سودان بر اجرای شریعت اسلامی، یک نقطه مشترک مهم بین جمهوری اسلامی ایران و سودان به شمار میآید. اعلام وفاداری دولت سودان به قوانین و شریعت اسلامی هر چند این کشور را به جمهوری اسلامی ایران نزدیک کرده است، امّا بین سودان و کشورهای عربی و غربی فاصله ایجاد نموده است.
2 ـ ابراز علاقه به انقلاب اسلامی: مردم سودان نسبت به انقلاب اسلامی ایران علاقه خاصی دارند و این علاقه را در سفر حضرت «آیت اللّههاشمی رفسنجانی» (رییس جمهور وقت ایران) به سودان در سال 1370 به خوبی به جهانیان نشان دادند. در این سفر استقبال مردم سودان از رییس جمهور و هیئت ایرانی به اندازهای بود که برخی آن را به لحظه ورود «جمال عبدالناصر» به سودان در زمان حکومت «جعفر نمیری»2 تشبیه نمودند.
3 ـ مواضع مشترک بینالمللی و منطقه ای: جمهوری اسلامی ایران و سودان از زمان روی کار آمدن «عمرالبشیر»، نسبت به بسیاری از مسایل بینالمللی و منطقهای موضع یکسان اتخاذ کردهاند. مقامات سودان، همواره بر موضع ایران درباره قضیه فلسطین مبنی بر خروج صهیونیستها از سرزمینهای تحت اشغال و تعیین سرنوشت مردم فلسطین به دست خود آنها و همچنین تأمین امنیت حوزه خلیج فارس به دست خود کشورهای منطقه تأکید کردهاند. «ژنرال عمرالبشیر» در این ارتباط میگوید: «ما معتقدیم و تأکید داریم که مسئولیت تأمین امنیت منطقه با کشورهای منطقه است و نباید از این حق خود چشم پوشی کنند، ما موضع جمهوری اسلامی ایران را در این مورد کاملاً تأیید میکنیم.»
این امور به همراه مسایل دیگر؛ از یک سو باعث پیوند نزدیک انقلاب اسلامی ایران و سودان گردید و از سوی دیگر موجبات نگرانی دولتهای امریکا، اسراییل و انگلیس را نیز فراهم آورده است به گونهای که سودان را به پشتیبانی از تروریسم متهم میکنند. روزنامه «واشنگتن پست» دراینباره مینویسد: «به دنبال کمک ایران برای تبدیل سودان به پایگاه تروریستها در قلب افریقا، رییس جمهوری امریکا طی یک نامه رسمی به «عمرالبشیر» رهبر نظامی سودان هشدار داد که نام کشورش در لیست سیا قرار خواهد گرفت.»
رهبران سودان و از جمله «ژنرال عمرالبشیر» ضمن رد ادعاهای امریکا و هم پیمانان آن؛ علّت تبلیغات مغرضانه آنها را پای بندی سودان به پیاده کردن شریعت اسلام، الگوپذیری از انقلاب اسلامی ایران و تقویت جریان اسلام خواهی دانسته و میگوید:
«بدیهی است که پیاده شدن احکام اسلام در ایران همیشه انگیزه و عامل محرکی برای ما بوده و هست. اما شما تبلیغات شوم و سیاهی بر ضد برنامههای اجرای احکام اسلامی در سودان مشاهده میکنید. تا آنجا که مسلمانان عادی را نیز قانع کردهاند که اسلام و قوانین آن صلاحیت مطرح شدن در سطح حکومت را ندارند و هنوز زمان برای اجرای احکام اسلامی آماده و مهیا نیست و باید پس از حل مشکلات اقتصادی، چون فقر و گرسنگی به فکر پیاده کردن اسلام بود؛ در حالی که اسلام آماده است تا این مشکلات را از سر راه بردارد. اسلام، مکتب جدیدی آورده است تا اوضاع و شرایط را دگرگون ساخته و در مسیر صحیح و عادلانهای قرار دهد. پس چرا نتواند کشور را از فقر و گرسنگی نجات بخشد؟»
«پایداری ایران در برابر مشکلات و کارشکنیها مشوق ما برای پیاده کردن شریعت و اجرای نظام اقتصادی اسلام و... بوده است.»
بنابراین دولت سودان از زمان به قدرت رسیدن جبهه اسلامی در 30 ژوئن 1989، تحت رهبری سیاسی «عمرالبشیر» و رهبری مذهبی «دکتر حسن الترابی»، با الگو قرار دادن جمهوری اسلامی ایران، مبنای حرکت خود را بر اجرای شریعت اسلامی در این کشور و رویارویی با سیاستهای تجاوزکارانه استکبار جهانی به رهبری امریکا قرار داد. اصرار دولتمردان سودان بر اسلامیکردن و اعمال قوانین اسلامی در این کشور، خشم امریکا و غربیان را برانگیخت و به این دلیل سودان افزون بر تحریم اقتصادی، بارها از سوی مقامات امریکا و برخی از کشورهای غربی به همکاری با تروریستها متهم شده است.
اما آنچه که در شرایط کنونی برای سودان خطر اصلی به شمار میآید و هویت اسلامی این کشور را تهدید میکند، مشکلات داخلی و بروز اختلاف بین رییس جمهوری «عمرالبشیر» و «دکتر حسن الترابی» است.
این وضعیت از ابتدای به قدرت رسیدن جبهه اسلامی در سال 1989 پیش بینی میشد و از همان آغاز یک نوع دوگانگی در نظام سیاسی نوین سودان به چشم میخورد. این دوگانگی سبب شده بود که دولت این کشور، در واقع از سال 1989 تا سال 2000 یک دولت ائتلافی و مرکب از نظامیان و غیر نظامیان باشد و تنش بین دو جناح (طرفداران «عمرالبشیر» و «حسن ترابی») اگر چه چندان محسوس نبود، ولی در عمل رقابت و تعارضات شدیدی بین دو جناح در صحنههای سیاسی و اجتماعی وجود داشت.
نظامیان به رهبری «عمرالبشیر» بعد از به دست گرفتن قدرت، در اولین اقدام، تمام احزاب سیاسی و از جمله «جبهه اسلامی» را منحل اعلام کردند و به این ترتیب قدرت را در انحصار خود درآوردند.
این اقدام «عمرالبشیر» برای اعضای جبهه اسلامی، ضربه سختی بود. اما «حسن ترابی»، رهبر این جبهه با خونسردی از یک سو تن به انحلال جبهه داد و از سوی دیگر فعالیتهای سیاسی و اجتماعی اش را با نامهای «کنگره اسلامی و عربی»، «سازمان جهانی زنان مسلمان»، «مجلس دوستی ملل جهان» و «سازمان دانشجویان ملی گرایان مسلمان» ادامه داد.
فعالیتهای گسترده و چشم گیر «حسن ترابی» در صحنههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جامعه سودان و به ویژه در «کنگره ملی» این کشور موجب شد که وی افزون بر محبوبیت مردمی، اکثریت کنگره ملی را نیز به دست آورد و در سال 1998 از سوی اعضای کنگره به عنوان رییس هیئت رهبری و دبیر کنگره برگزیده شود. با انتخاب «ترابی» به عنوان دبیر کنگره و رییس هیئت رهبری آن، مقام «عمرالبشیر» به عنوان رییس کنگره، به یک مقام تشریفاتی مبدل شد و این وضعیت برای نظامیان، قابل تحمل نبود. بروز این گونه تنشها و تداوم آن سرانجام بر فضای سیاسی سودان سایه افکند. «عمرالبشیر» تحت تأثیر این اختلافات و فشارهای برخی عناصر غربگرا در ماه مه 2000 کنگره ملی این کشور را منحل و «حسن ترابی» را از دبیر کلی آن برکنار کرد.
این تصمیم «عمرالبشیر» واکنش شدید «حسن ترابی» و طرفداران او را در پی داشت. «یاسین عمر»، دبیر کنگره ملی در ایالت خارطوم، «البشیر» را به انجام یک کودتای نظامی علیه حزب حاکم «کنگره ملی» متهم کرد و گفت: «قطعنامههای بشیر برای تعلیق فعالیتهای حزب، به منزله یک کودتای نظامی و یک اقدام مسلحانه است.»
«دکتر حسن ترابی» نیز در یک واکنش شدید به «البشیر» هشدار داد و با احتمال دانستن رویارویی مسلحانه با رییس جمهور گفت: «تمامی احتمالات از جمله ریختن مردم به خیابانها وجود دارد، اما تلاش ما این است که نشان دهیم این اقدامات مردم برای رسیدن به هدفی صورت نمیگیرد.»
اختلافات به وجود آمده بین «عمرالبشیر» و «حسن ترابی»، برای برخی از کشورهای اسلامی و از جمله جمهوری اسلامی ایران، مایه نگرانی بود؛ به همین دلیل جمهوری اسلامی تلاشهایی را برای حل درگیریها، میان «عمرالبشیر» و «حسن ترابی» انجام داد. این تلاشها اگرچه با موفقیت صد در صد همراه نبود، ولی از بروز یک جنگ داخلی دیگر در سودان جلوگیری کرد.
«عمرالبشیر»، رییس جمهور سودان از هنگام انحلال کنگره ملی و برکناری «حسن ترابی»، تلاشهای وسیعی را در صحنههای بینالمللی آغاز کرده و میخواهد از این راه روابط کشورش با غرب را بهبود بخشد. وی امیدوار است که این تلاشها به لغو تحریمهای امریکا علیه سودان منجر شود.
سیاستهای جدید دولت سودان در داخل، اگرچه نارضایتی مردم این کشور را در پی داشته است؛ اما مهمترین برگ برنده «البشیر»، حمایت ارتش و کشورهای منطقهای و فرامنطقهای از اقدامات وی میباشد.»