مخمسه (پیروان ابوالخطاب): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ']] ↵<references />' به ']]') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''مخمّسه''' پیروان «ابوالخطاب» بودند. | '''مخمّسه''' پیروان «ابوالخطاب» بودند. | ||
==وجه تسمیه== | == وجه تسمیه == | ||
به این فرقه از آن جهت «مخمّسه» میگفتند که گمان میکردند خدای عز و جل همان [[محمد (ص)|محمد]] است که در پنج صورت: محمد، [[على (ع)|علی]]، [[حسن (ع)|حسن]]، [[حسين (ع)|حسین]] و [[فاطمه (س)|فاطمه]] ظاهر میشود و به این افراد پنج تن میگویند. | به این فرقه از آن جهت «مخمّسه» میگفتند که گمان میکردند خدای عز و جل همان [[محمد (ص)|محمد]] است که در پنج صورت: محمد، [[على (ع)|علی]]، [[حسن (ع)|حسن]]، [[حسين (ع)|حسین]] و [[فاطمه (س)|فاطمه]] ظاهر میشود و به این افراد پنج تن میگویند. | ||
==حقیقت وجودی حضرت محمد== | == حقیقت وجودی حضرت محمد == | ||
مخمسه معتقدند که حضرت محمد حقیقت وجودی بقیه پنج تن است، زیرا او نخستین کسی بود که خداوند در جسمش او ظاهر شد. او ناطق است و به هر صورتی که بخواهد در میآید. همچنین میگفتند که محمد همان [[آدم]]، [[نوح]]، [[ابراهیم]]، [[موسى|موسی]] و [[عیسی|عیسی]] بود که پیوسته در عرب و حتی در شمایل پادشاهان ایران نیز ظاهر میشد و در هر دور و کوری به صورتی در میآمد. | مخمسه معتقدند که حضرت محمد حقیقت وجودی بقیه پنج تن است، زیرا او نخستین کسی بود که خداوند در جسمش او ظاهر شد. او ناطق است و به هر صورتی که بخواهد در میآید. همچنین میگفتند که محمد همان [[آدم]]، [[نوح]]، [[ابراهیم]]، [[موسى|موسی]] و [[عیسی|عیسی]] بود که پیوسته در عرب و حتی در شمایل پادشاهان ایران نیز ظاهر میشد و در هر دور و کوری به صورتی در میآمد. | ||
==مقام امامان پس از پیامبر== | == مقام امامان پس از پیامبر == | ||
امامان پس از محمد همان مقام محمد را دارند و حضرت فاطمه همان محمد است و معنای باب در [[قرآن]]، [[سلمان]] میباشد و معنای یتیم، [[مقداد]] و یتیم دیگر [[ابوذر]] است. | امامان پس از محمد همان مقام محمد را دارند و حضرت فاطمه همان محمد است و معنای باب در [[قرآن]]، [[سلمان]] میباشد و معنای یتیم، [[مقداد]] و یتیم دیگر [[ابوذر]] است. | ||
==عقاید== | == عقاید == | ||
مخمسه معتقد بودند که [[نماز]]، [[روزه]]، [[حج]] و دیگر عبادات بندهایی بیش نیستند و معنای [[زنا]]، [[خمر]]، [[ربا]]، سرقت و همه کبائر که حرام شدهاند مردان و زنانی هستند که خداوند آنان را از دوستی با ایشان منع کرده است. | مخمسه معتقد بودند که [[نماز]]، [[روزه]]، [[حج]] و دیگر عبادات بندهایی بیش نیستند و معنای [[زنا]]، [[خمر]]، [[ربا]]، سرقت و همه کبائر که حرام شدهاند مردان و زنانی هستند که خداوند آنان را از دوستی با ایشان منع کرده است. | ||
این طایفه همچنین به [[تناسخ]] اعتقاد داشتند و از [[غلاة (فرقه)|غلاة]] به شمار میرفتند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 400 با ویرایش و اصلاح جملات</ref><ref>اشعری قمی سعدبن عبدالله، المقالات و الفرق، تحقيق | این طایفه همچنین به [[تناسخ]] اعتقاد داشتند و از [[غلاة (فرقه)|غلاة]] به شمار میرفتند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 400 با ویرایش و اصلاح جملات</ref><ref>اشعری قمی سعدبن عبدالله، المقالات و الفرق، تحقيق محمد جواد مشكور، تهران، سال 1963 میلادی، صفحات، 56، 59، 60، 63، 192. | ||
</ref> | </ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: فرق و مذاهب]] | [[رده:فرق و مذاهب]] |
نسخهٔ ۵ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۴:۰۸
مخمّسه پیروان «ابوالخطاب» بودند.
وجه تسمیه
به این فرقه از آن جهت «مخمّسه» میگفتند که گمان میکردند خدای عز و جل همان محمد است که در پنج صورت: محمد، علی، حسن، حسین و فاطمه ظاهر میشود و به این افراد پنج تن میگویند.
حقیقت وجودی حضرت محمد
مخمسه معتقدند که حضرت محمد حقیقت وجودی بقیه پنج تن است، زیرا او نخستین کسی بود که خداوند در جسمش او ظاهر شد. او ناطق است و به هر صورتی که بخواهد در میآید. همچنین میگفتند که محمد همان آدم، نوح، ابراهیم، موسی و عیسی بود که پیوسته در عرب و حتی در شمایل پادشاهان ایران نیز ظاهر میشد و در هر دور و کوری به صورتی در میآمد.
مقام امامان پس از پیامبر
امامان پس از محمد همان مقام محمد را دارند و حضرت فاطمه همان محمد است و معنای باب در قرآن، سلمان میباشد و معنای یتیم، مقداد و یتیم دیگر ابوذر است.
عقاید
مخمسه معتقد بودند که نماز، روزه، حج و دیگر عبادات بندهایی بیش نیستند و معنای زنا، خمر، ربا، سرقت و همه کبائر که حرام شدهاند مردان و زنانی هستند که خداوند آنان را از دوستی با ایشان منع کرده است. این طایفه همچنین به تناسخ اعتقاد داشتند و از غلاة به شمار میرفتند. [۱][۲]