زید بن علی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
|- | |- | ||
|نام پدر | |نام پدر | ||
|[[امام سجاد ( | |[[امام سجاد(علیه السلام)]] | ||
|- | |- | ||
|نام مادر | |نام مادر | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''زید بن علی بن الحسین( | '''زید بن علی بن الحسین(علیه السلام)''' فرزند [[امام سجاد(علیه السلام)]] از شخصیتهای ممتاز [[شیعه]] و [[جهان اسلام]] است. | ||
زید بن علی بن الحسین( | زید بن علی بن الحسین(علیه السلام) را به سبب انس زیادش با [[قرآن]] به <big>حلیف القرآن</big> (همپیمان با قرآن) لقب دادهاند. | ||
زید در سال 120، 121 و یا 122 هجری علیه خلیفه اموی [[هشام بن عبدالملک]] قیام کرد؛ گروهی با او [[بیعت]] کردند و در جنگی که در شهر [[کوفه]] میان او و لشگریان [[خلیفه]] درگرفت به [[شهادت]] رسید. | زید در سال 120، 121 و یا 122 هجری علیه خلیفه اموی [[هشام بن عبدالملک]] قیام کرد؛ گروهی با او [[بیعت]] کردند و در جنگی که در شهر [[کوفه]] میان او و لشگریان [[خلیفه]] درگرفت به [[شهادت]] رسید. | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
[[ابنادریس]] چنین نقل میکند: | [[ابنادریس]] چنین نقل میکند: | ||
بعضی از اصحاب ما نقل کردهاند که گفت: [[امام سجاد|علی بن الحسین ( | بعضی از اصحاب ما نقل کردهاند که گفت: [[امام سجاد|علی بن الحسین (علیه السلام)]] و سیره و روش ایشان این بود که هرگاه نماز صبح میخواند، دیگر هیچ سخن نمیگفت تا آفتاب طلوع کند. پس روزی خدمتش آمده او را به ولادت زید بشارت دادند. امام رو به یاران خویش کرده فرمود: به نظر شما نام این فرزند را چه بگذارم؟ هر یک از یاران نامی را پیشنهاد کردند. امام به غلام خود فرمود: ای غلام! کتاب خدا را برایم بیاور. وقتی [[قرآن]] را آوردند، آن را در دامان خویش گذارده باز کرد. پس اولین آیهای که در نظرش افتاد این آیه بود: (وَفَضَّلَ اللهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا). <ref>سوره نساء، آیه ٩۵</ref> سپس قرآن را بست و بار دیگر آن را باز کرد که این آیه آمد: (إِنَّ اَللّٰهَ اِشْتَریٰ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوٰالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ اَلْجَنَّةَ یُقٰاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی اَلتَّوْرٰاةِ وَ اَلْإِنْجِیلِ وَ اَلْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفیٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اَللّٰهِ فَاسْتَبْشِرُوا). <ref>سوره توبه، آیه ١١١</ref> اینجا بود که امام دومرتبه فرمود: به خدا سوگند که این نوزاد همان زید است. <ref> ابن ادریس، مستطرفات السرائر، ص ۶٣٨</ref> | ||
== ویژگیهای زید بن علی == | == ویژگیهای زید بن علی == | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
عرض کردم ای فرزند رسول خدا! بدان که پدرت ادعای امامت کرده و در راه خدا [[جهاد]] کرده؛ در حالی که از [[رسول خدا]] (احادیثی) درباره مدعی [[دروغ]] به امامت آمده است. | عرض کردم ای فرزند رسول خدا! بدان که پدرت ادعای امامت کرده و در راه خدا [[جهاد]] کرده؛ در حالی که از [[رسول خدا]] (احادیثی) درباره مدعی [[دروغ]] به امامت آمده است. | ||
یحیی گفت: آرام باش ای بنده خدا؛ پدرم بسیار عاقلتر از آن بود که چیزی را که حقی در آن نداشت، ادعا کند؛ بلکه میگفت: من شما را به [[الرضا من آلمحمد]] دعوت میکنم و مقصودش عمویم [[امام جعفر صادق ( | یحیی گفت: آرام باش ای بنده خدا؛ پدرم بسیار عاقلتر از آن بود که چیزی را که حقی در آن نداشت، ادعا کند؛ بلکه میگفت: من شما را به [[الرضا من آلمحمد]] دعوت میکنم و مقصودش عمویم [[امام جعفر صادق (علیه السلام)]] بود که امروز او صاحب و ولی امر است. سپس گفت: آری پدرم داناترین بنیهاشم بود. <ref>بحارالأنوار، ج۴۶، ص١٩٩</ref> | ||
=== پدرم یکی از عابدان بود === | === پدرم یکی از عابدان بود === | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
=== نماز و مناجات با خدا === | === نماز و مناجات با خدا === | ||
پیش از این گفتیم که زید بن علی جامع علم و اخلاق و فضیلت و جهاد بود. او همانند پدرش [[امام سجاد|امام زینالعابدین( | پیش از این گفتیم که زید بن علی جامع علم و اخلاق و فضیلت و جهاد بود. او همانند پدرش [[امام سجاد|امام زینالعابدین(علیه السلام)]] هنگام [[مناجات]] با خدا، غرق مناجات میشد. محمد بن خالد این حالت عرفانی را در راه [[مکه]] و مدینه از او دیده است و برای [[سعید بن جبیر]] نقل کرده است که گفت: به محمد بن خالد عرض کردم که زید را در قلب مردم [[عراق]] چگونه یافتی؟ گفت: من از مردم عراق برای تو سخن نمیگویم؛ بلکه با تو از مردی به نام نازلی که در مدینه بود، سخن میگویم. نازلی گوید: در سفری با زید بن علی به مکه همراه او بودم. او را دیدم که نخست [[نماز]] واجب را میخواند و سپس بین نماز تا نماز دیگر پیوسته نماز میخواند. همچنین تمام شب را نماز میخواند و بسیار تسبیح میگفت و این آیه را مرتب بر زبان جاری میساخت: (وَجَاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِکَ مَا کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ). <ref>سوره ق، آیه ١٩</ref> پس شبی برای ما نماز خواند و پیوسته همین آیه را تا نیمهشب تکرار کرد. | ||
وقتی که از خواب بیدار شدم، دیدم هنوز دستهای خود را به سوی آسمان بلند کرده میگوید: الهی! عذاب دنیا آسانتر از عذاب آخرت است. سپس نالهای زد. از جای برخاسته، عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! این ناله و گریه که از تو در این شب دیدم، هرگز ندیده بودم. فرمود: وای بر تو ای نازلی! امشب در [[سجده]] در خواب میدیدم گروهی از مردم که بر تنشان لباسهایی بود که تاکنون هیچ چشمی آن را ندیده است. آنها آمدند تا دور مرا گرفتند و من در حال سجده بودم. پس بزرگ آنها که دیگران از او فرمانبری میکردند گفت: آیا این همان است؟ گفتند: آری. او گفت بشارتت باد ای زید که تو در راه خدا کشته خواهی شد و به دار آویخته و سوزانده خواهی شد. و از آنپس هیچگاه آتش به سوی تو نخواهد آمد. ای نازلی! من از خواب بیدار شدم در حالی که به خدا به شدت وحشتزده بودم. ای نازلی! دوست دارم که به آتش سوزانده میشدم و بار دیگر به آتش سوزانده میشدم، ولی خداوند امر این امت را اصلاح فرماید. <ref>تفسیر فرات کوفی، ص١۶۶</ref> | وقتی که از خواب بیدار شدم، دیدم هنوز دستهای خود را به سوی آسمان بلند کرده میگوید: الهی! عذاب دنیا آسانتر از عذاب آخرت است. سپس نالهای زد. از جای برخاسته، عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! این ناله و گریه که از تو در این شب دیدم، هرگز ندیده بودم. فرمود: وای بر تو ای نازلی! امشب در [[سجده]] در خواب میدیدم گروهی از مردم که بر تنشان لباسهایی بود که تاکنون هیچ چشمی آن را ندیده است. آنها آمدند تا دور مرا گرفتند و من در حال سجده بودم. پس بزرگ آنها که دیگران از او فرمانبری میکردند گفت: آیا این همان است؟ گفتند: آری. او گفت بشارتت باد ای زید که تو در راه خدا کشته خواهی شد و به دار آویخته و سوزانده خواهی شد. و از آنپس هیچگاه آتش به سوی تو نخواهد آمد. ای نازلی! من از خواب بیدار شدم در حالی که به خدا به شدت وحشتزده بودم. ای نازلی! دوست دارم که به آتش سوزانده میشدم و بار دیگر به آتش سوزانده میشدم، ولی خداوند امر این امت را اصلاح فرماید. <ref>تفسیر فرات کوفی، ص١۶۶</ref> |
نسخهٔ ۱۱ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۱۸
نام | زید بن علی |
---|---|
کنیه | ابوالحسین |
القاب | زید شهید • حلیف القرآن • زید الازیاد |
زادروز | ۷۵ یا ۷۸ یا ۸۰ هجری |
نام پدر | امام سجاد(علیه السلام) |
نام مادر | جیدا |
زادگاه | مدینه |
درگذشت | ۱۲۲هجری |
محل دفن | عراق • کوفه |
زید بن علی بن الحسین(علیه السلام) فرزند امام سجاد(علیه السلام) از شخصیتهای ممتاز شیعه و جهان اسلام است. زید بن علی بن الحسین(علیه السلام) را به سبب انس زیادش با قرآن به حلیف القرآن (همپیمان با قرآن) لقب دادهاند.
زید در سال 120، 121 و یا 122 هجری علیه خلیفه اموی هشام بن عبدالملک قیام کرد؛ گروهی با او بیعت کردند و در جنگی که در شهر کوفه میان او و لشگریان خلیفه درگرفت به شهادت رسید.
قیام زید از بزرگترین قیامهایی است که علیه نظام جائر اموی صورت گرفته است. این قیام که در سال صد و بیست و یک هجری و به منظور امر به معروف و نهی از منکر و نیز انتقام از قاتلین شهدای کربلا در کوفه به وقوع پیوست، توانست ضربه ای مهلک بر مبانی مشروعیت خلفای اموی وارد آورد.
ولادت زید شهید
اگرچه تاریخ دقیق ولادت زید مشخص نیست اما از تاریخ شهادت و سن او در هنگام شهادت میتوان حدس زد که زید در چه سالی متولد شده است. چون زید در سال ١٢٠ یا ١٢١ به شهادت رسیده و از سوی دیگر شیخ مفید[۱] سن او را در هنگام شهادت چهلودو سال میداند، پس روشن میشود که وی در حدود سال 78 هجری پا به عرصه وجود نهاده است.
ابنادریس چنین نقل میکند:
بعضی از اصحاب ما نقل کردهاند که گفت: علی بن الحسین (علیه السلام) و سیره و روش ایشان این بود که هرگاه نماز صبح میخواند، دیگر هیچ سخن نمیگفت تا آفتاب طلوع کند. پس روزی خدمتش آمده او را به ولادت زید بشارت دادند. امام رو به یاران خویش کرده فرمود: به نظر شما نام این فرزند را چه بگذارم؟ هر یک از یاران نامی را پیشنهاد کردند. امام به غلام خود فرمود: ای غلام! کتاب خدا را برایم بیاور. وقتی قرآن را آوردند، آن را در دامان خویش گذارده باز کرد. پس اولین آیهای که در نظرش افتاد این آیه بود: (وَفَضَّلَ اللهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا). [۲] سپس قرآن را بست و بار دیگر آن را باز کرد که این آیه آمد: (إِنَّ اَللّٰهَ اِشْتَریٰ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوٰالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ اَلْجَنَّةَ یُقٰاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی اَلتَّوْرٰاةِ وَ اَلْإِنْجِیلِ وَ اَلْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفیٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اَللّٰهِ فَاسْتَبْشِرُوا). [۳] اینجا بود که امام دومرتبه فرمود: به خدا سوگند که این نوزاد همان زید است. [۴]
ویژگیهای زید بن علی
در تاریخ اسلام سخن درباره این چهره برجسته و مقدس فراوان است و زهد و عبادت و خداترسی از اوصاف و ویژگیهای ایشان شمرده شده است. برخی دیگر از اوصافی که زبانزد عام و خاص و دوست و دشمن بود به قرار ذیل است:
مونس و همپیمان با قرآن
مرحوم شیخ مفید رحمه الله از زیاد بن منذر نقل میکند: به مدینه منوره وارد شدم و از هر کس که درباره زید بن علی پرسیدم به من گفت: ذاک حلیف القرآن؛ او همعهد با قرآن کریم است. [۵]
گریه از ترس خدا
در ارشاد مفید آمده است که هشیم روایت کرده که گفت: از خالد بن صفوان از زید بن علی پرسیدم و او ما را چنین حدیث کرد. پس از او پرسیدم که او را در کجا ملاقات کردی؟ گفت: در رصافه. [۶] گفتم: او را چگونه یافتی؟ گفت: تا جایی که میدانم ترس از خدا به حدی در او اثر گذاشته بود که اشکش جاری است! [۷]
داناترین بنیهاشم پس از امام =
امّا یحیی بن زید که خود از شخصیتهای بزرگ و از شهدای راه اسلام به شمار میرود درباره پدرش فرموده است که وی هرگز امام نبوده؛ بلکه از زاهدان عصر خویش و از مجاهدان راه خدا و از فقهیان بنیهاشم بوده است.
و به متوکل عباسی گفت: ای عبدالله! بدان که پدرم امام نبوده؛ بلکه از سادات کریم و از زاهدانشان بوده است. پدرم از مجاهدان راه خدا بود.
عرض کردم ای فرزند رسول خدا! بدان که پدرت ادعای امامت کرده و در راه خدا جهاد کرده؛ در حالی که از رسول خدا (احادیثی) درباره مدعی دروغ به امامت آمده است.
یحیی گفت: آرام باش ای بنده خدا؛ پدرم بسیار عاقلتر از آن بود که چیزی را که حقی در آن نداشت، ادعا کند؛ بلکه میگفت: من شما را به الرضا من آلمحمد دعوت میکنم و مقصودش عمویم امام جعفر صادق (علیه السلام) بود که امروز او صاحب و ولی امر است. سپس گفت: آری پدرم داناترین بنیهاشم بود. [۸]
پدرم یکی از عابدان بود
یحیی بن زید بن علی نیز درباره پدرش گفت: خدای رحمت کند پدرم زید را؛ به خدا سوگند که او یکی از عابدانی بود که شبها روی پای خود ایستاده نماز میخواند و روزها روزهدار بود و در راه خدا نهایت تلاش و جهاد خود را داشت.
نماز و مناجات با خدا
پیش از این گفتیم که زید بن علی جامع علم و اخلاق و فضیلت و جهاد بود. او همانند پدرش امام زینالعابدین(علیه السلام) هنگام مناجات با خدا، غرق مناجات میشد. محمد بن خالد این حالت عرفانی را در راه مکه و مدینه از او دیده است و برای سعید بن جبیر نقل کرده است که گفت: به محمد بن خالد عرض کردم که زید را در قلب مردم عراق چگونه یافتی؟ گفت: من از مردم عراق برای تو سخن نمیگویم؛ بلکه با تو از مردی به نام نازلی که در مدینه بود، سخن میگویم. نازلی گوید: در سفری با زید بن علی به مکه همراه او بودم. او را دیدم که نخست نماز واجب را میخواند و سپس بین نماز تا نماز دیگر پیوسته نماز میخواند. همچنین تمام شب را نماز میخواند و بسیار تسبیح میگفت و این آیه را مرتب بر زبان جاری میساخت: (وَجَاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِکَ مَا کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ). [۹] پس شبی برای ما نماز خواند و پیوسته همین آیه را تا نیمهشب تکرار کرد.
وقتی که از خواب بیدار شدم، دیدم هنوز دستهای خود را به سوی آسمان بلند کرده میگوید: الهی! عذاب دنیا آسانتر از عذاب آخرت است. سپس نالهای زد. از جای برخاسته، عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! این ناله و گریه که از تو در این شب دیدم، هرگز ندیده بودم. فرمود: وای بر تو ای نازلی! امشب در سجده در خواب میدیدم گروهی از مردم که بر تنشان لباسهایی بود که تاکنون هیچ چشمی آن را ندیده است. آنها آمدند تا دور مرا گرفتند و من در حال سجده بودم. پس بزرگ آنها که دیگران از او فرمانبری میکردند گفت: آیا این همان است؟ گفتند: آری. او گفت بشارتت باد ای زید که تو در راه خدا کشته خواهی شد و به دار آویخته و سوزانده خواهی شد. و از آنپس هیچگاه آتش به سوی تو نخواهد آمد. ای نازلی! من از خواب بیدار شدم در حالی که به خدا به شدت وحشتزده بودم. ای نازلی! دوست دارم که به آتش سوزانده میشدم و بار دیگر به آتش سوزانده میشدم، ولی خداوند امر این امت را اصلاح فرماید. [۱۰]
شهادت زید
پس از مجروحیت یاران زید او را به منزل یکی از اصحابش به نام حران بن ابی کریمه برده، [۱۱] برای معالجه اش طبیب آوردند؛ اما متأسفانه تلاش طبیب برای مداوای زید ثمری نداشت و او پس از بیرون کشیده شدن تیر از پیشانیاش [۱۲] در روز جمعه سوم صفر سال صد و بیست و یک هجری[۱۳] در سن چهل و دو [۱۴] یا چهل و شش سالگی به شهادت رسید. [۱۵]
یاران زید پس از مشورت با یکدیگر تصمیم گرفتند برای اینکه جسدش بدست مأموران اموی نیفتند او را تا عباسیه ببرند و در آنجا دفن کنند. آنها کنار جوی آبی فرود آمدند و پس از انحراف آب نهر از مسیرش جسد زید را در بستر نهر دفن کردند سپس آب را در مسیر خود جاری ساختند تا دشمن متوجه بدن نگردد؛ [۱۶] اما غلامی سندی که همراه آنان بود حکم بن صلت را از موضوع باخبر کرده آنان را به محل قبر راهنمایی کرد. [۱۷]
امویان جسد را بیرون کشیده سرش را بریدند و نزد یوسف بن عمر فرستادند سپس به دستور یوسف بن عمر بدن زید و تنی چند از یارانش را در محله کناسه به دار زدند.[۱۸] سر زید را هم برای هشام فرستادند، آن سر بر دروازه شام آویخته و بعد از آن به مدینه فرستاده شد[۱۹] و یک شبانه روز سر زید را نزدیک قبر مقدس پیامبر (ص) نصب کردند. [۲۰] بر اثر اعتراض مردم والی مدینه سر را به مصر فرستاد تا در مسجد جامع مصر نصب شود؛ اما مردم مصر آن سر را شبانه دزدیدند و با احترام دفن کردند.[۲۱]
بدن زید چهار سال بر سر دار ماند[۲۲] تا اینکه هشام درگذشت و ولید بن عبدالملک به حکومت رسید. به دستور او بدن مطهر زید را پایین کشیده آتش زدند و خاکسترش را در فرات ریختند. [۲۳]
پانویس
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ص٣٨۶
- ↑ سوره نساء، آیه ٩۵
- ↑ سوره توبه، آیه ١١١
- ↑ ابن ادریس، مستطرفات السرائر، ص ۶٣٨
- ↑ الارشاد، ص ٢٨۶
- ↑ منطقهای است در شهر بغداد
- ↑ الارشاد، ص ٢٨۶
- ↑ بحارالأنوار، ج۴۶، ص١٩٩
- ↑ سوره ق، آیه ١٩
- ↑ تفسیر فرات کوفی، ص١۶۶
- ↑ مقاتل الطالبیین، پیشین، ص137 و تاریخ الطبری، پیشین، ص186
- ↑ انساب والاشراف، پیشین، ص251 و مقاتل الطالبیین، پیشین، ص137 و تاریخ الطبری، پیشین، ص186
- ↑ مقاتل الطالبیین، پیشین، ص139
- ↑ ابن سعد؛ الطبقات الکبری، تحقیق محمد بن صامل السلمی، طائف، مکتبة الصدیق، چاپ اول، 1993، ج5، ص251 و شیخ مفید؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، 1413، ج2، ص174 و مقاتل الطالبیین، پیشین، ص127
- ↑ محلی، حمید بن احمد؛ الحدائق الوردیة فی مناقب الأئمة الزیدیه، مکتبة بدر، صنعاء، چاپ اول، 1423 و زید بن علی؛ مسند امام زید علیهالسلام، بیروت، دارمکتبة الحیاة، ص10
- ↑ تاریخ الطبری، پیشین، ص186 و تجارب الامم، پیشین، ص147 و مقاتل الطالبیین، پیشین، ص137
- ↑ انساب الاشراف، پیشین، ص250 و تاریخ الطبری، پیشین، ص187
- ↑ تجارب الامم، پیشین، ص147 و الکامل فی التاریخ، پیشین، ص246 و مقاتل الطالبیین، پیشین، ص138
- ↑ تجارب الامم، پیشین، ص147 و الکامل فی التاریخ
- ↑ ابنعنبه؛ عمدة الطالب، تحقیق و تصحیح محمدحسن آل الطالقانی، چاپ دوم، 1961، نجف، منشورات حیدریه، ص258
- ↑ زرکلی، خیرالدین؛ الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم، 1986، ج3، ص59
- ↑ ابن عساکر؛ تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، 1415، ج19، ص479 والبدایه والنهایه، پیشین، ص331 و ذهبی، شمس الدین محمد؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، 1993، ج8، ص106
- ↑ تاریخ الطبری، پیشین، ص189 والکامل فی التاریخ، پیشین، ص246 و مقاتل الطالبیین، پیشین، ص139