اشاعره: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
اشاعره صفات خدا را زاید بر ذات می دانند. این مکتب در اعتقاد به قضا و قدر سخت معتقدند و اراده الهی را در همه امور از جمله افعال انسان جاری می کنند و می گویند که انسان کاسب افعال خویش است نه خالق اشاعره به حسن و قبح عقلی اعتقادی ندارند بلکه آن را شرعی می دانند یعنی این که حسن و قبح هر فعلی تابع تشخیص شرع است و هیچ فعلی ذاتا حسن یا قبیح نیست مگر که شرع تشخیص دهد. در اعتقاد اشاعره مطابق با مفاد آیات خداوند در قیامت با چشم دیده می شود و کلام خدا قدیم است و صفات خبری خداوند وقتی قبول است که بدون تشبیه به خدا به مخلوق و بدون تعیین کیبف باشد. | اشاعره صفات خدا را زاید بر ذات می دانند. این مکتب در اعتقاد به قضا و قدر سخت معتقدند و اراده الهی را در همه امور از جمله افعال انسان جاری می کنند و می گویند که انسان کاسب افعال خویش است نه خالق اشاعره به حسن و قبح عقلی اعتقادی ندارند بلکه آن را شرعی می دانند یعنی این که حسن و قبح هر فعلی تابع تشخیص شرع است و هیچ فعلی ذاتا حسن یا قبیح نیست مگر که شرع تشخیص دهد. در اعتقاد اشاعره مطابق با مفاد آیات خداوند در قیامت با چشم دیده می شود و کلام خدا قدیم است و صفات خبری خداوند وقتی قبول است که بدون تشبیه به خدا به مخلوق و بدون تعیین کیبف باشد. | ||
==اشاره به برخی از عقاید اشاعره== | |||
1- پرهیز از تشبیه وتجسیم : در بحث صفات خبری که مسألهای مهم در عقائد است، شیخ اشعری، هم گروهی را که مایلند به ظواهر قرآن وسنت عمل کنند، در نظر میگیرد تا خدشهای به ظاهر آیات و روایات وارد نشود وهم روش اهل تنزیه را لحاظ کرده که معتقدند خدا از هرگونه تشبیه و تجسیم وآثار مادی منزه است، لذا این نظریه را مطرح کرده که «خداوند صفات خبری را به همان معانی لغوی آنها داراست ولی کیفیت ندارد.<ref>الابانه عن اصول الدیانه، ص21</ref> | |||
وبدین ترتیب خواسته است خود را جزء مثبتین صفات خدا و با قید «بلاکیفیه» خواسته جزء منزهین باشد. وبرای این مطلب به کلماتی از گذشتگان استدلال کردهاند. وعلمای اشاعره بعد از ابوالحسن اشعری نیز برخی همین روش را پیمودهاند. ولی برخی قائل به تأویل شدهاند.<ref>غایه المرام فی علم الکلام (آمدی)، ص127-129</ref>وبرخی مثل فخر رازی قائل به لزوم تأویل یا تفویض شدهاند.<ref>الاربعین فی اصول الدین(رازی)، ج1 ص163</ref> | |||
این مبانی باعث شده که اشاعره در مباحث توحیدی، اینها را در نظر بگیرند وبرطبق این منهج مشی نمایند وهرجا که ادلهی نقلی برخلاف اینها باشد آن را توجیه میکنند. | |||
2- جواز رؤیت خدا: یکی دیگر از عقائد اشاعره در مسأله توحید، جواز رؤیت خدا است. شیخ اشعری اگرچه بعد از 40 سال شاگردی در مکتب اعتزال، برای اصلاح عقائد اهل حدیث از اعتزال رو بر گرداند ولی مسأله رؤیت در آن زمان چنان جا افتاده بود که منکر این مطلب خارج از اسلام شناخته میشد، لذا با اینکه اشعری تمام صفات مشعر جسمانیت را نفی کرده است و جهت ومکان را از حقتعالی نفی میکند ولی با این حال معتقد است خدا قابل دیدن است ودر قیامت با چشم دیده میشود.<ref>الابانه عن اصول الدیانه، ص35</ref> | |||
وبرای این مطلب ادلهای از آیات قرآن و روایات میآورد. تابعان اشعری نیز با اینکه از بزرگان علوم معقول بودند ولی به تبعیت از او به این وادی رفته و قائل به جواز رؤیت خدا شدهاند. مثلا فخر رازی در تفسیر آیه «وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» که رؤیت را نفی میکند، سعی دارد آن را توجیه کند و جواز رؤیت را اثبات کند.<ref>مفاتیح الغیب، ج1 ص520</ref> | |||
وغزالی با اینکه در تنزیه خدای متعال بیش از دیگران کوشش کرده است ولی نتوانسته از مسأله رؤیت عبور کند، وجواز آن را اثبات میکند.<ref>قواعد العقائد، ص169</ref>و باقلانی به دلیل وجود خدا، رؤیت او را جائز میداند.<ref>تمهید الاوائل وتلخیص الدلائل، ص301</ref> | |||
3- نظریه خلق اعمال و کسب،: اهل حدیث و اشاعره معتقدند خدا آفریننده همه کارهای بندگان است وهر کار خیر و شری که از بندگان سر بزند خلق خدا واین نظریه را برای حفظ «توحید در خالقیت» بیان کردهاند ولی این اعتقاد پیآمدی به نام «جبر» دارد که هیچ عاقلی نمیتواند به آن ملتزم شود واینکه چطور افعال مخلوق خدا هستند و بندگان مسئول پاداش و کیفر آن میباشند. ، و شیخ اشعری متوجه این مطلب بوده و برای فرار از جبر«نظریه کسب» را مطرح کرد، به این معنا که خدا خالق افعال ماست وبندگان خدا کاسب آن هستند، و پاداش وکیفر زائیده «کاسب» بودن انسان است.<ref>اللمع ، ص74</ref> ولی این نظریه چنان مبهم است که شارحان آن، از جمله باقلانی <ref>تمهيد الأوائل في تلخيص الدلائل، ص323- 342</ref> وغزالی <ref>قواعد العقائد، ص197-200</ref> ودیگر علمای اشاعره، هرکدام تفسیری را ازآن ارائه کردهاند. | |||
4- نظر اشاعره در مورد قرآن: در مورد قرآن دو مطلب مهم در بین متکلمین مطرح بود ، یکی اینکه کلام خدا صفت ذاتی است یا فعلی؟ ودیگر اینکه، کلام خدا از جمله قران قدیم است یا حادث؟ | |||
معتزله صفت «تکلم» را ذاتی ندانسته و کلام خدا را حادث میدانستند. در مقابل، حنابله «تکلم» را صفت ذات دانسته ومعتقد شدند خدا مانند بشر با صوت و حروف سخن می گوید و صفت«تکلم» مانند صفات علم و قدرت قدیم است. وقرآن هم که کلام خداست قدیم است. مکتب اشاعره که برای تعدیل نظریه اهل حدیث قیام کرده بود؛ لذا شعارحنابله که ذاتی بودن و قدیم بودن کلام خدا بود، حفظ کرد ولی مفهوم آن را تغییر داد و گفت: «کلام خدا قدیم است ولی کلام او مانند کلام بشر مرکب از حروف و اصوات نیست، بلکه او دارای کلام نفسی است که قائم به ذات اوست، وکلام لفظی طریقی به کلام نفسی است. وحقیقت کلام همان کلام نفسی است واطلاق کلام بر جملهها نوعی مجاز گویی است.<ref>نهایة الاقدام فیعلم الکلام ، ص111</ref> وعلمای دیگر اشاعره نیز همین روش را در مورد قرآن پیمودهاند و کلام اشعری را با عبارات مختلف توضیح دادهاند. | |||
==زمان شکل گیری مکتب اشاعره== | ==زمان شکل گیری مکتب اشاعره== | ||
خط ۳۸: | خط ۴۹: | ||
پس از شیخ ابو الحسن اشعری می توان از افرادی چون ابو بکر باقلانی، ابو اسحاق اسفرایینی، عبد الملک جوینی، ابو حامد غزالی، فخر الدین رازی، میر سید شریف جرجانی، سعد الدین تفتازانی، عضد الدین ایجی و در قرن های متاخر افرادی چون شعرانی، بیاضی، زرقانی و محمد عبده؛ نام برد. | پس از شیخ ابو الحسن اشعری می توان از افرادی چون ابو بکر باقلانی، ابو اسحاق اسفرایینی، عبد الملک جوینی، ابو حامد غزالی، فخر الدین رازی، میر سید شریف جرجانی، سعد الدین تفتازانی، عضد الدین ایجی و در قرن های متاخر افرادی چون شعرانی، بیاضی، زرقانی و محمد عبده؛ نام برد. | ||
==نظریه کسب از منظر اشاعره== | |||
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ ۲۱ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۰۱
اشاعره نامی آشنا برای یک مکتب کلامی اهل سنت است. پایه گذار این مکتب ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری(۲۶۰-۳۲۴ه.ق) می باشد. اشعری در ابتدا شاگر مکتب معتزلیان بود و در ادامه با جدا شدن از آن مکتب به مکتب اهل حدیث پیوست با این هدف که میان عقل گرایی افراطی اهل اعتزال و عقل گریزی افراطی اهل حدیث، راه معتدلی را بنیان کند.وی در تفسیر آرای اهل حدیث فهم عقلی را دخالت داد.از جمله معضلاتی که اشاعره به آن پی بردند مسئله جبرگرایی بود به همین دلیل بنیان گذار این مکتب با ارایه نظریه کسب توانست راه نجاتی از مخمصه جبر بیابد.اگر چه ابو الحسن اشعری به نازل ترین مرتبه اختیار در افعال اختیاری عباد بسنده کرد اما متکلمان پیرو او با تفاسیری که ارایه کردند توانستند به طور آشکار از جبر فاصله بگیرند.در عصر کنونی می توان گفت که بیشتر اهل سنت در مشی کلامی خود تابع مکتب اشعری هستند. در مکتب اشعری بزرگانی پروش یافتند که به عنوان نمونه نام برخی از افراد شاخص چون قاضی ابو بکر باقلانی عبد القاهر بغدادی امام الحرمین جوینی ابو حامد غزالی فخر الدین رازی سعد الدین تفتازانی و در عصر های متاخر افرادی چون شعرانی، زرقانی، محمد عبده و شیخ شلتوت نام برد. مهم ترین آثار مکتب اشعری کتاب های الشامل فی اصو الدین جوینی شرح مواقف میر سید شریف جرجانی شرح مقاصد و شرح عقاید النسفیه تفتازانی و تفسیر کبیر فخر رازی می باشد.
جایگاه مذاهب در میان اهل سنت و جماعت
اهل سنت در اصول کلامی به مذاهب معتزله، اشاعره، ماتریدیه و اهل حدیث تقسیم می شوند . معتزلیان پیرو واصل بن عطا( متوفای 131 قمری) هستند اصول اعتقادی شان بر محور عدل الهی بنیان شده است در این نوع تفکر، انسان به طور کامل مسئول افعال خویش محسوب می شود زیرا اختیار ایجاد فعل از سوی خدا به او تفویض شده است. اشاعره و ماتریدیه بر مبنای توحید در خالقیت یا توحید افعالی تفکر اعتقادی خود را بنیان کرده اند اشاعره پیرو تفکر ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری و ماتریدیه پیرو تفکر ابو منصور ماتریدی (متوفای 333 قمری) هستند . انسان در حوزه اعتقادی این دو مذهب شبیه به هم، در قالب فاعل کاسب شناخته می شود نه فاعل خالق و خلق منحصر به خدای متعال است و افعالش بر مبنای کسب که نظریه مشهور آنان است، محاسبه می شود. و اما محور تفکر اهل حدیث اعتماد به ظواهر نصوص و متون قرآن و روایات پیامبر صلوات الله علیه است که البته اهل حدیث در این حوزه انسان را فاعل واقعی افعال خویش به حساب می آورند و او را مسئول آن چه انجام می دهد می دانند. اینان با ارایه نظریه خلق افعال عباد ثابت کردند که از تفکر جبر گرایانه گریزان هستند. بنا بر این می شود گفت تمام اهل سنت و جماعت به تفکری که به طور کامل جبر گرا است و افرادی چون جهم بن صفوان آن را بنا نهادند اما بقیه مذاهب،( به جز معتزله که به طور کامل مفوضه هستند) با ارایه نظریاتی که نام آن ها برده شد در ظاهر متهم به جبر گرایی هستند اما در واقع و بر اساس مستنداتی که در منابع ایشان است، این یک اتهام بی اساس است.
مبانی اعتقادی اشاعره
مکتب اشعری به اصول اعتقادی بر محور برخی از اصول می چرخد.عناوین مهم ترین اصول اعتقادی اشاعره. اشاعره صفات خدا را زاید بر ذات می دانند. این مکتب در اعتقاد به قضا و قدر سخت معتقدند و اراده الهی را در همه امور از جمله افعال انسان جاری می کنند و می گویند که انسان کاسب افعال خویش است نه خالق اشاعره به حسن و قبح عقلی اعتقادی ندارند بلکه آن را شرعی می دانند یعنی این که حسن و قبح هر فعلی تابع تشخیص شرع است و هیچ فعلی ذاتا حسن یا قبیح نیست مگر که شرع تشخیص دهد. در اعتقاد اشاعره مطابق با مفاد آیات خداوند در قیامت با چشم دیده می شود و کلام خدا قدیم است و صفات خبری خداوند وقتی قبول است که بدون تشبیه به خدا به مخلوق و بدون تعیین کیبف باشد.
اشاره به برخی از عقاید اشاعره
1- پرهیز از تشبیه وتجسیم : در بحث صفات خبری که مسألهای مهم در عقائد است، شیخ اشعری، هم گروهی را که مایلند به ظواهر قرآن وسنت عمل کنند، در نظر میگیرد تا خدشهای به ظاهر آیات و روایات وارد نشود وهم روش اهل تنزیه را لحاظ کرده که معتقدند خدا از هرگونه تشبیه و تجسیم وآثار مادی منزه است، لذا این نظریه را مطرح کرده که «خداوند صفات خبری را به همان معانی لغوی آنها داراست ولی کیفیت ندارد.[۱]
وبدین ترتیب خواسته است خود را جزء مثبتین صفات خدا و با قید «بلاکیفیه» خواسته جزء منزهین باشد. وبرای این مطلب به کلماتی از گذشتگان استدلال کردهاند. وعلمای اشاعره بعد از ابوالحسن اشعری نیز برخی همین روش را پیمودهاند. ولی برخی قائل به تأویل شدهاند.[۲]وبرخی مثل فخر رازی قائل به لزوم تأویل یا تفویض شدهاند.[۳]
این مبانی باعث شده که اشاعره در مباحث توحیدی، اینها را در نظر بگیرند وبرطبق این منهج مشی نمایند وهرجا که ادلهی نقلی برخلاف اینها باشد آن را توجیه میکنند. 2- جواز رؤیت خدا: یکی دیگر از عقائد اشاعره در مسأله توحید، جواز رؤیت خدا است. شیخ اشعری اگرچه بعد از 40 سال شاگردی در مکتب اعتزال، برای اصلاح عقائد اهل حدیث از اعتزال رو بر گرداند ولی مسأله رؤیت در آن زمان چنان جا افتاده بود که منکر این مطلب خارج از اسلام شناخته میشد، لذا با اینکه اشعری تمام صفات مشعر جسمانیت را نفی کرده است و جهت ومکان را از حقتعالی نفی میکند ولی با این حال معتقد است خدا قابل دیدن است ودر قیامت با چشم دیده میشود.[۴]
وبرای این مطلب ادلهای از آیات قرآن و روایات میآورد. تابعان اشعری نیز با اینکه از بزرگان علوم معقول بودند ولی به تبعیت از او به این وادی رفته و قائل به جواز رؤیت خدا شدهاند. مثلا فخر رازی در تفسیر آیه «وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» که رؤیت را نفی میکند، سعی دارد آن را توجیه کند و جواز رؤیت را اثبات کند.[۵]
وغزالی با اینکه در تنزیه خدای متعال بیش از دیگران کوشش کرده است ولی نتوانسته از مسأله رؤیت عبور کند، وجواز آن را اثبات میکند.[۶]و باقلانی به دلیل وجود خدا، رؤیت او را جائز میداند.[۷] 3- نظریه خلق اعمال و کسب،: اهل حدیث و اشاعره معتقدند خدا آفریننده همه کارهای بندگان است وهر کار خیر و شری که از بندگان سر بزند خلق خدا واین نظریه را برای حفظ «توحید در خالقیت» بیان کردهاند ولی این اعتقاد پیآمدی به نام «جبر» دارد که هیچ عاقلی نمیتواند به آن ملتزم شود واینکه چطور افعال مخلوق خدا هستند و بندگان مسئول پاداش و کیفر آن میباشند. ، و شیخ اشعری متوجه این مطلب بوده و برای فرار از جبر«نظریه کسب» را مطرح کرد، به این معنا که خدا خالق افعال ماست وبندگان خدا کاسب آن هستند، و پاداش وکیفر زائیده «کاسب» بودن انسان است.[۸] ولی این نظریه چنان مبهم است که شارحان آن، از جمله باقلانی [۹] وغزالی [۱۰] ودیگر علمای اشاعره، هرکدام تفسیری را ازآن ارائه کردهاند. 4- نظر اشاعره در مورد قرآن: در مورد قرآن دو مطلب مهم در بین متکلمین مطرح بود ، یکی اینکه کلام خدا صفت ذاتی است یا فعلی؟ ودیگر اینکه، کلام خدا از جمله قران قدیم است یا حادث؟ معتزله صفت «تکلم» را ذاتی ندانسته و کلام خدا را حادث میدانستند. در مقابل، حنابله «تکلم» را صفت ذات دانسته ومعتقد شدند خدا مانند بشر با صوت و حروف سخن می گوید و صفت«تکلم» مانند صفات علم و قدرت قدیم است. وقرآن هم که کلام خداست قدیم است. مکتب اشاعره که برای تعدیل نظریه اهل حدیث قیام کرده بود؛ لذا شعارحنابله که ذاتی بودن و قدیم بودن کلام خدا بود، حفظ کرد ولی مفهوم آن را تغییر داد و گفت: «کلام خدا قدیم است ولی کلام او مانند کلام بشر مرکب از حروف و اصوات نیست، بلکه او دارای کلام نفسی است که قائم به ذات اوست، وکلام لفظی طریقی به کلام نفسی است. وحقیقت کلام همان کلام نفسی است واطلاق کلام بر جملهها نوعی مجاز گویی است.[۱۱] وعلمای دیگر اشاعره نیز همین روش را در مورد قرآن پیمودهاند و کلام اشعری را با عبارات مختلف توضیح دادهاند.
زمان شکل گیری مکتب اشاعره
این مکتب در زمانی بنیان شد که معتزلیان از طرف برخی از خلفای وقت عباسی طرد شده و همچنین پایگاه های خود را نزد مردم از دست داده بودند و این بیشتر به جهت تبلیغ وسیعی علیه مکتب معتزله بود که این مکتب به دلیل افراط در عقل گرایی برخاسته از فلسفه یونانی، از متون قرآن و روایات غافل شده بودند و همین موجب شد که مردم به این مکتب و پیروانش بد گمان شوند.[۱۲]
ابو الحسن اشعری
این شخصیت از نسل ابو موسی اشعری است که از صحابه پیامبر صلوات الله علیه بود.[۱۳] و در سال 260 قمری در بصره به دنیا آمد و در سال 324 قمری در بغداد از دنیا رفت.[۱۴] اشعری تا چهل سالگی پیرو مکتب معتزله بود اما در سال 320 قمری با برائت از اندیشه های اعتزالی، خود مکتب جدیدش را بنیان نهاد. [۱۵]
هدف اشعری از ایجاد مکتب
هدف اصلی ابو الحسن اشعری مبارزه با دو جریان تندرو عقل گرایی معتزله و نص گرایی اهل حدیث بود تا بتواند با تعدیل این دو روی کرد افراطی مکتب میانه روی اشعری را پایه گذاری کند. معتزلیان بر مبانی عقلی به عنوان تنها ابزار شناخت تاکید می کردند و با نفی هر آنچه در نظر آنان با فهم عقلی ناسازگار بود و نیز با استناد به آیات نفی کننده تشبیه، تجسیم و رؤیت خدا منکر صفات زاید بر ذات شدند و از خلق کلام خدا سخن گفتند.و اما در برابر معتزلیان اهل حدیث صف بسته بودند پیروان این مکتب با تکیه بر نصوص و متون و نقلیات، روش عقل ستیزانه در پیش گرفتند و به تفسیر ظاهری آیات می پرداختند، و از تأویل عقلانی قرآن سخت پرهیز می کردند.در این میان اشعری و پیروانش با تلاش در برابر این افراط و تفریط ها راه میانه ای را انتخاب و مکتب اشعری را بنا نهادند. برای اطلاع از تفصیل این مطلب به گزارش ابن خلدون مراجعه شود.[۱۶]
آثار کلامی ابو الحسن اشعری
نام برخی از مهم ترین آثار کلامی موسس مکتب اشعری بدین قرار است. مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، الابانه عن اصول الدیانه، استحسان الخوض فی علم الکلام، اللمع.
متکلمان شاخص اشعری
همان طور که سایر مکاتب کلامی اهل سنت و جماعت از متکلمان شاخصی بر خوردار است مکتب اشعری نیز از این امر مستثنی نیست. پس از شیخ ابو الحسن اشعری می توان از افرادی چون ابو بکر باقلانی، ابو اسحاق اسفرایینی، عبد الملک جوینی، ابو حامد غزالی، فخر الدین رازی، میر سید شریف جرجانی، سعد الدین تفتازانی، عضد الدین ایجی و در قرن های متاخر افرادی چون شعرانی، بیاضی، زرقانی و محمد عبده؛ نام برد.
نظریه کسب از منظر اشاعره
پانویس
- ↑ الابانه عن اصول الدیانه، ص21
- ↑ غایه المرام فی علم الکلام (آمدی)، ص127-129
- ↑ الاربعین فی اصول الدین(رازی)، ج1 ص163
- ↑ الابانه عن اصول الدیانه، ص35
- ↑ مفاتیح الغیب، ج1 ص520
- ↑ قواعد العقائد، ص169
- ↑ تمهید الاوائل وتلخیص الدلائل، ص301
- ↑ اللمع ، ص74
- ↑ تمهيد الأوائل في تلخيص الدلائل، ص323- 342
- ↑ قواعد العقائد، ص197-200
- ↑ نهایة الاقدام فیعلم الکلام ، ص111
- ↑ با استفاده از ولوی، علی محمد؛ پيشين، ص450.
- ↑ ولوی، علیمحمد؛ تاریخ علم کلام و مذاهب اسلامی، موسسه انتشارات بعثت، تهران، 1367، ج2، ص454.
- ↑ با استفاده از کتاب تاریخ فرق اسلامی نوشته حسین صابری، انتشارات سمت، تهران، 1383، ج1، ص229.
- ↑ همان ص 231 با اقتباس
- ↑ ابن خلدون، مقدمه، ج۲، ص۹۴۲-۹۴۷، ترجمه محمدپروین گنابادی، تهران، ۱۳۵۳ش.