کاربر:Hoosinrasooli/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
خط ۱۵: خط ۱۵:
== تشکیلات خودگردان فلسطین ==
== تشکیلات خودگردان فلسطین ==


تشکیلات خودگردان فلسطین طبق توافق اسلو و توافق غزه- اریحا، در ۲۲ درصد از خاک فلسطین تأسیس شد تا نهادی موقت برای مدیریت امور خودگردانی فلسطینی‌ها در کرانه باختری و نوار غزه باشد. در این میان فلسطینی‌های داخل  اراضی اشغالی ۱۹۴۸، از این توافق مستثنی شدند، به این بهانه که آن‌ها یک موضوع داخلی «اسرائیل» هستند.
تشکیلات خودگردان فلسطین طبق توافق اسلو و توافق [[غزه]]- اریحا، در ۲۲ درصد از خاک فلسطین تأسیس شد تا نهادی موقت برای مدیریت امور خودگردانی فلسطینی‌ها در [[کرانه باختری]] و [[نوار غزه]] باشد. در این میان فلسطینی‌های داخل  اراضی اشغالی ۱۹۴۸، از این توافق مستثنی شدند، به این بهانه که آن‌ها یک موضوع داخلی [[رژیم صهیونیستی|اسرائیل]] هستند.


دو طرف در ادامه به توافق‌های تفصیلی دیگر که مکمل توافق اسلو بود، دست یافتند مانند توافق اقتصادی پاریس در جولای ۱۹۹۴ که روابط اقتصادی و مالی میان دو طرف را مشخص کرد. یا توافق مقدماتی قاهره برای انتقال اختیارات مدنی در کرانه باختری (در آگوست ۱۹۹۴) که ارکان انتقال قدرت مدنی را از طرف اسرائیلی به طرف فلسطینی ایجاد می‌کرد.  
دو طرف در ادامه به توافق‌های تفصیلی دیگر که مکمل توافق اسلو بود، دست یافتند مانند توافق اقتصادی [[پاریس]] در جولای ۱۹۹۴ که روابط اقتصادی و مالی میان دو طرف را مشخص کرد. یا توافق مقدماتی [[قاهره]] برای انتقال اختیارات مدنی در کرانه باختری (در آگوست ۱۹۹۴) که ارکان انتقال قدرت مدنی را از طرف اسرائیلی به طرف فلسطینی ایجاد می‌کرد.  
 
دو طرف، پس از آن در خصوص مراحل اجرای مرحله دوم «توافق اسلو» برای خروج ارتش رژیم صهیونیستی از شهرهای فلسطینی در کرانه باختری، آزادی اسرای فلسطینی از زندان‌های این رژیم و سازماندهی انتخابات قانون‌گذاری در اراضی فلسطینی وارد مذاکره شدند.  
بنا بر این گزارش، دو طرف، پس از آن در خصوص مراحل اجرای مرحله دوم «توافق اسلو» برای خروج ارتش رژیم صهیونیستی از شهرهای فلسطینی در کرانه باختری، آزادی اسرای فلسطینی از زندان‌های این رژیم و سازماندهی انتخابات قانون‌گذاری در اراضی فلسطینی وارد مذاکره شدند.  
ساحت کرانه باختری، با حفظ سلطه رژیم موقت بر مرزهای آن، امنیت خارج از آن، قدس، شهرک‌های [[صهیونیسم|صهیونیست]] و مسئولیت امنیت فراگیر اسرائیلی‌ها، به سه بخش تقسیم شد.
ساحت کرانه باختری، با حفظ سلطه رژیم موقت بر مرزهای آن، امنیت خارج از آن، قدس، شهرک‌های صهیونیست و مسئولیت امنیت فراگیر اسرائیلی‌ها، به سه بخش تقسیم شد.


== تقسیم بندی مناطق ==
== تقسیم بندی مناطق ==

نسخهٔ ‏۱۱ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۳۷

قرارداد اسلو

توافقنامه اسلو، یا توافق سازش معروف به اسلو، میان سازمان آزادی‌بخش فلسطین (ساف) و رژیم موقت صهیونیستی. سال ۱۹۹۳ میلادی، یاسر عرفات رئیس وقت سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) تحت نظارت بیل کلینتون رئیس جمهور آمریکا به امضای این توافق سازش با اسحاق رابین نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی تن داد.

این توافق سازش با ادعای حل منازعه فلسطین-اسرائیل، در یک چارچوب زمانی مشخص، و به رسمیت شناختن دوجانبه حق موجودیت و تشکیل کشور فلسطین در مرزهای ۱۹۶۷ امضا شد. متاسفانه رؤیای تشکیل کشور فلسطین محقق نشده و شهرک‌سازی و یهودی‌سازی قدس بیشتر شده است.

این توافق ثابت کرد، مذاکره با رژیم صهیونیستی، راهکار درستی نیست. این توافق در محوطه کاخ سفید به امضای عرفات و اسحاق رابین رسید، اما به دلیل آن‌که مذاکرات محرمانه این توافقنامه در اسلو پایتخت نروژ بین تیم ساف به ریاست احمد قریع و تیم رژیم صهیونیستی با نظارت شیمون پرز و رابین صورت گرفته بود، توافق‌نامه اسلو نامگذاری شد.

مفاد این توافق‌نامه

  1. به رسمیت شناختن متقابل: سازمان آزادیبخش فلسطین اعلام کرد حق موجودیت رژیم صهیونیستی را به رسمیت می شناسد، رژیم موقت نیز این سازمان را به عنوان نماینده قانونی مردم فلسطین به رسمیت شناخت. (گروههای فلسطینی این شناسایی را قبول ندارند).
  2. ایجاد خودگردانی در فلسطین: بر سر ایجاد یک حکومت خودگردان فلسطینی در کرانه باختری و نوار غزه طی یک دوره انتقالی حداکثر پنج ساله، توافق شد.
  3. اجرای تدریجی: توافق شد که توافقات بتدریج اجرا شود، به این ترتیب که مرحله نخست با خروج رژیم اشغالگر اسرائیل از شهرهای جنین و اریحا آغاز شود.
  4. مذاکرات درباره مسائل نهایی: توافق شد که مذاکرات بین دو طرف در مورد مسائل نهایی مانند بیت المقدس، آوارگان فلسطینی، مرزها و شهرک‌ها در سال سوم مرحله انتقالی آغاز شود که هیچ یک انجام نشد و تل‌آویو قدس را پایتخت خود می‌داند و هرگز حاضر نیست آوارگان به فلسطین برگردند.

تشکیلات خودگردان فلسطین

تشکیلات خودگردان فلسطین طبق توافق اسلو و توافق غزه- اریحا، در ۲۲ درصد از خاک فلسطین تأسیس شد تا نهادی موقت برای مدیریت امور خودگردانی فلسطینی‌ها در کرانه باختری و نوار غزه باشد. در این میان فلسطینی‌های داخل اراضی اشغالی ۱۹۴۸، از این توافق مستثنی شدند، به این بهانه که آن‌ها یک موضوع داخلی اسرائیل هستند.

دو طرف در ادامه به توافق‌های تفصیلی دیگر که مکمل توافق اسلو بود، دست یافتند مانند توافق اقتصادی پاریس در جولای ۱۹۹۴ که روابط اقتصادی و مالی میان دو طرف را مشخص کرد. یا توافق مقدماتی قاهره برای انتقال اختیارات مدنی در کرانه باختری (در آگوست ۱۹۹۴) که ارکان انتقال قدرت مدنی را از طرف اسرائیلی به طرف فلسطینی ایجاد می‌کرد. دو طرف، پس از آن در خصوص مراحل اجرای مرحله دوم «توافق اسلو» برای خروج ارتش رژیم صهیونیستی از شهرهای فلسطینی در کرانه باختری، آزادی اسرای فلسطینی از زندان‌های این رژیم و سازماندهی انتخابات قانون‌گذاری در اراضی فلسطینی وارد مذاکره شدند. ساحت کرانه باختری، با حفظ سلطه رژیم موقت بر مرزهای آن، امنیت خارج از آن، قدس، شهرک‌های صهیونیست و مسئولیت امنیت فراگیر اسرائیلی‌ها، به سه بخش تقسیم شد.

تقسیم بندی مناطق

منطقه A (الف) : از نظر امنیتی و اداری کاملا تحت کنترل تشکیلات خودگردان فلسطین و مساحت آن، ۱۸ درصد کرانه باختری را شامل می‌شود.

منطقه B (ب): از نظر اداری تحت نظارت تشکیلات خودگردان فلسطین و از نظر امنیتی تحت اداره رژیم صهیونیستی است و مساحت آن، ۲۱ درصد کرانه باختری را شامل می‌شود.

منطقه C (ج): از نظر امنیتی و اداری، کاملا تحت کنترل رژیم صهیونیستی و ۶۱ درصد مساحت کرانه باختری را تشکیل می‌دهد.


به گزارش فارس، کرانه باختری ۵۶۵۵ کیلومتر مربع مساحت دارد که ۲۱ درصد مساحت تاریخی کل فلسطین است و مساحت منطقه موسوم به «ج یا C» برابر با ۳۴۵۰ کیلومتر مربع است و اکنون تحت کنترل رژیم صهیونیستی قرار دارد و شهرک‌سازی رژیم صهیونیستی در منطقه ج متمرکز است. [شهرکسازی‌هایی که حتی متحدان غربی تل‌آویو به آن اعتراض میکنند در این بخش ادامه یافته است].

کابینه کنونی رژیم صهیونیستی به نخست‌وزیر نتانیاهو نیز در ادامه اقدامات غیرقانونی برای الحاق مناطقی از کرانه باختری به اراضی اشغالی، به دنبال تصرف کامل منطقه موسوم به منطقه ج در کرانه باختری و الحاق آن به اراضی اشغالی خود است. منطقه‌ای که نظامیان صهیونیست به صورت مستمر و دوره‌ای به بهانه ساخت‌وساز بدون مجوز، در حال تخریب منازل فلسطینی‌ها هستند و این امر مقدمه الحاق این اراضی به فلسطین اشغالی است و ساخت‌وساز غیرقانونی برای شهرک‌نشینان است.

«بزالل اسموتریچ» وزیر دارایی این کابینه که اختیارات شهرک‌سازی در وزارت جنگ این رژیم را برعهده دارد، به صورت مستمر در حال پیگیری این موضوع است.

پس از توافق اسلو

از لحاظ تاریخی صهیونیست‌ها به هیچ توافقی که امضا کردند، نه از نظر سیاسی و نه اقتصادی و میدانی پایبند نماند‌ند. توافق اسلو نیز از این قاعده مستثنی نبود.

کشور فلسطین که سازمان آزادیبخش فلسطین آرزو داشت، توافق اسلو مقدمه تشکیل آن، باشد، ایجاد نشد و مساحتهایی که پس از توافق تحت کنترل خودگردان بود، طی کمتر از هشت سال پس از امضای توافق اسلود، بار دیگر به اشغال صهیونیست‌ها درآمد. امری که سرآغاز انتفاضه الاقصی در ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۰ بود زیرا روند موسوم به صلح در فلسطین، به بن‌بست رسید.

تشدید شهرک‌سازی

در مرحله پس از توافق اسلو، شهرک‌سازی و شمار شهرک‌نشینان دچار جهش شد و فلسطینیها شاهد ساخت جاده‌های کنارگذر بیشتر و ایجاد مناطق صنعتی برای شهرک‌های صهیونیست‌نشین در اراضی فلسطینی بودند.

شمار شهرک‌نشینان از ۹۰ هزار نفر در سال ۱۹۸۹ به ۱۰۰ هزار نفر در سال ۱۹۹۱ و ۱۵۴ هزار نفر در سال ۱۹۹۶، پیش از انتخاب «بنیامین نتانیاهو» به عنوان نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی رسید. سپس این تعداد در سال ۲۰۰۰ به ۲۰۵ هزار نفر و در سال ۲۰۱۰ به ۳۲۷ هزار نفر رسید. تا این‌که شمار شهرک‌نشینان در کرانه باختری در سال ۲۰۲۲ به حدود ۴۷۰ هزار نفر رسید، بدون شهرک‌نشینان حاضر در محله‌های قدس شرقی.

در کنا این شهرک‌سازی‌ها، یهودی‌سازی قدس و مسجدالاقصی هر روز روند رو به رشدی دارد و روند سازش، مذاکرات تشکیلات خودگردان با صهیونیست‌ها و هماهنگی‌های امنیتی میان دو طرف همچنان ادامه دارد.

از همان آغاز امضای توافق اسلو تا به امروز، میان گروه‌های فلسطینی شکاف ایجاد شد که تا به امروز ادامه دارد و این امر یکی از اهداف پنهان صهیونیست‌ها از امضای این توافق بود و به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، اسلو دامی بود که با هدف، پایان دادن به مقاومت مسلحانه فلسطین پهن شد.

دلایل ننگین بودن اسلو

  1. ماهیت موقتی بودن این پیمان. این قرارداد به نحوی تنظیم شده بود که به طور تدریجی، شرایط را تغییر دهد. پایه‌ گذاران این توافق نامه، آن را به گونه‌ای تنظیم کردند که رهبران هر دو طرف، زمان کافی را برای اعتماد سازی و متقاعد کردن مردم خود داشته باشند. پیش بینی می‌شد که این توافقنامه بیش از 5 سال دوام نیاورد. اکنون 20 سال گذشته و کابوس فلسطینیان در مورد اینکه این توافقنامه موقتی، به توافقنامه‌ای دائم تبدیل نشود، به حقیقت پیوسته است. هیچ ماده‌ای در این قرارداد، برای مقابله با این مسئله وجود ندارد.
  2. فقدان چارچوب. این قرارداد موقتی نه تنها تبدیل به قراردادی دائمی شد، بلکه ماهیت موقتی بودن این توافقنامه، این امکان را به تنظیم کنندگان آن داده بود که از برخی از مسائل اساسی که باید برای آنها محدودیت اعمال می‌شد، خودداری کنند. مسائلی چون مرزها، شهرک‌ها، پناهندگان، امنیت و بیت المقدس، در عرض این دوره 5 ساله، بدون وجود مرجع مشخصی که مذاکره کنندگان آتی به آن ملزم باشند، قابل حل نبودند؛ به علاوه، فقدان چارچوب در این قرارداد، وضعیت مناطق اشغالی در سال 1967 را نیزمشخص نکرد.
  3. نبود محدودیت در شهرک سازی. درحالیکه گفته می‌شود مذاکره کنندگان فلسطینی در طول این دوره موقت 5 ساله، سعی داشتند که ساخت تمام شهرک ‌های رژیم صهیونیستی را به تعلیق درآورند، اما در انجام این تعهد شکست خوردند و اکنون با گذشت 2 دهه از امضای این پیمان، اسرائیلی‌ها در غیاب یک چارچوب مناسب، آزادانه و در هرکجا و هرزمانی که اراده کنند، بدون هیچ گونه محدودیت قانونی، به ساخت و ساز خود ادامه می‌دهند. در حال حاضر، شهرک‌های یهودی نشین در مناطق اشغالی، نسبت به سال 1993، دوبرابر شده است.
  4. بیت المقدس (اورشلیم). به خاطر وجود اختلافات عمده بر سر بیت المقدس، طرفین این قرارداد، توافق کردند که بحث‌های مربوط به این شهر مقدس و جمعیت آن را تا زمان برگزاری مذاکرات، جهت روشن شدن وضعیت دائمی، که باید در عرض 5 سال در مورد آن به نتیجه می‌رسیدند، به تعویق بیاندازند. اما در نبود چارچوب و عدم توافق بر سر این مسئله در مذاکرات، رژیم صهیونیستی که در شرق اورشلیم [بیت المقدس] قوانین خود را پیاده می‌کند، خواسته‌های خود را در عمل به اجرا درآورده و از آن زمان تاکنون، با کشیدن دیواری 10 متری و ایجاد ده‌ها ایست بازرسی، موفق به جداسازی این شهر شده است. هیچ کنترلی بر سیاست‌های اجرایی که منجر به از دست دادن اقامت هزاران فلسطینی ساکن در بیت المقدس شد، وجود ندارد و سیاست رژیم صهیونیستی در خصوص مکان‌های مقدس، به ویژه مسجدالاقصی، همچنان ادامه دارد.
  5. مناطق A, B , C. تقسیم و جداسازی نواحی اشغالی فلسطین به مناطق مختلف نیز، مسئله‌ای موقتی در نظر گرفته شده بود. از آنجایی که بیش از 60 درصد این مناطق، به عنوان منطقه C در نظر گرفته شده، و اسرائیل روی آن کنترل امنیتی و اجرایی دارد، از رشد و توسعه مناطق فلسطینی در این ناحیه کاملا جلوگیری شده است. به علاوه، اسرائیلی‌ها به تعهدات خود در خصوص منطقه A که در آن به فلسطینی‌ها حقوق انحصاری امنیتی و اجرایی اعطا شده بود، پایبند نماندند.
  6. ساز و کارهای اجرایی. یکی از بزرگترین شکاف‌های پیمان اسلو این است که در صورتیکه هر یک از طرفین، در انجام تعهدات خود کوتاهی کند، هیچ راه حلی برای این مسئله در نظر گرفته نشده است. با آنکه این تفاهم نامه در واشنگتن به امضا رسیده است، اما هیچ طرف سومی، کارایی و اجرای درست و کامل این قرارداد را تضمین نکرده است. درصورتیکه یکی از طرفین این موافقتنامه، تعهدات خود را زیر پا گذارد، هیچ مجازاتی شامل حال آن نخواهد شد و این موضوع، به اشغالگران اجازه داده تا تمام جنبه‌های زندگی فلسطینیان را کنترل کرده و بدون آنکه بهایی بپردازند، هر یک از اصول این توافقنامه را که لازم بدانند، زیر پا گذارند.
  7. پناهندگان. پناهندگان فلسطینی بیش از هر کس دیگری از پیمان اسلو ضربه خورده‌اند. در حالیکه سازمان آزادیبخش فلسطین، خود را عمدتا جنبشی می‌نامید که از میان پناهندگان برخاسته و در جهت منافع آنها ایجاد شده است، این توافقنامه به مسئله پناهندگان، تنها به عنوان یکی از مسائل دائمی اشاره می‌کند که مانند قطعنامه 194 سازمان ملل، هیچ چارچوب یا مرجع اصلی ندارد.
  8. روابط اقتصادی. «پروتکل پاریس» که از پیمان اسلو سرچشمه گرفته، تا حد بسیار زیادی به سود اقتصاد اسرائیل و کسب و کار این رژیم بوده است. اسرائیل همچنان ورود کالاها به مناطق فلسطینی را کنترل کرده و از کالاهایی که برای ارسال به فلسطین در نظر گرفته شده‌اند، عوارض گمرکی دریافت می‌کند. تولیدکنندگان اسرائیلی نیز در بازار گرفتار فلسطین، همچنان از انحصار تقریبی بهره‌مند هستند.
  9. محدودیت‌های جابه جایی. باوجودی که پیمان اسلو شامل مقرراتی برای حضور دائمی پلیس فلسطین در تمامی گذرگاه‌های مرزی است، اما رژیم صهیونیستی پس از انتفاضه دوم در اکتبر 2000، این مقررات را زیر پا گذاشت و صدها نقطه بازرسی را ایجاد کرد که تا به امروز پابرجا هستند و با وجود تعهد رژیم صهیونیستی مبنی بر بازگشت به وضعیت پیش از سال 2000، این رژیم تاکنون به تعهدات خود عمل نکرده‌ است.
  10. آب. کمبود آب و امتناع اسرائیل در اجازه دادن به فلسطینی‌ها برای حفر چاه در منطقه C که از لحاظ داشتن آب‌های زیرزمینی بسیار غنی است، به کمبود شدید آب منجر شده است؛ این در حالیست که رژیم صهیونیستی، مقادیر فراوانی از آب یارانه‌ای را در اختیار شهرک نشینان خود قرار می‌دهد.
  11. مجوز عبور غزه-کرانه باختری. جابه جایی مردم وکالاهای مورد نیاز آنها، جزوی از پیمان اسلو به شمار می‌رفت که تنها چند روز اجرا شد. آخرین تلاش صورت گرفته توسط «کاندولیزا رایس»، وزیر سابق امور خارجه آمریکا برای احیای این توافقنامه، از سوی رژیم صهیونیستی ناکام ماند.
  12. دیوار. از آنجایی که در پیمان اسلو، هیچ اشاره‌ای به دیوار امنیتی اسرائیل نشده است، اسرائیل در غیاب یک توافقنامه در خصوص مرزها، توانسته است که به طورغیرقانونی دیواری در پشت مناطق فلسطینی احداث کند. این مانع، بر مبنای منافع اسرائیل و در جهت حفاظت از شهرک‌های یهودی نشین و تقویت مرزهای وسیع اورشلیم [بیت المقدس]، ایجاد شده است. با اینکه فلسطینی‌ها این موضوع را به دادگاه لاهه کشاندند، اما اسرائیل زیر بار رای این دادگاه مبنی بر غیرقانونی بودن این دیوار نرفت و حاضر به جابه جایی آن نشد.
  13. دولت مدنی. در حالیکه پیمان اسلو در مورد لزوم انحلال دولت به اصطلاح مدنی اسرائیل که علاوه بر مسائل دیگر، مجوز ساخت و ساز در ناحیه C را کنترل می‌کند، صحبت می‌کند، این مسئله هرگز اتفاق نیفتاده است.
  14. انزوای غزه. طبق پیمان اسلو، غزه و کرانه غربی دارای یک موجودیت واحد هستند. مقامات بین المللی بارها اعلام کرده‌اند که از دولت مستقل فلسطین حمایت می‌کنند. عقب نشینی یکجانبه اسرائیل از غزه، موجب جداسازی و انزوای نوار غزه شده است. اسرائیل در پیمان اسلو هیچ تضمینی در خصوص تداوم این کار ارائه نداده است و در حقیقت، فرودگاه و بندر غزه را نیز تخریب کرده است. به علاوه، عدم اجرای توافقنامه‌های مرزی و تعهدات مربوط به مجوز عبور غزه-کرانه باختری، بیش از پیش بر انزوای غزه افزوده است.
  15. ارتباطات. یکی از شروط مندرج در پیمان اسلو، ایجاد یک کمیته فنی مشترک برای حل و فصل مسائل مربوط به ارتباطات است. این کمیته مشترک، به ندرت تشکیل شده و در صورت تشکیل، توافق چندانی در مورد این مسائل صورت نگرفته است. اسرائیلی‌ها عملا قدرت وتوی خود را در مورد تمام توسعه‌های ارتباطی و مخابراتی حفظ کرده‌اند. برای مثال، اسرائیل از توسعه سیستم‌های ارتباطاتی سلولی 3G ، جلوگیری می‌کند.

منابع

استان سیستان و بلوچستان

استان سیستان و بلوچستان در شرق جنوب شرقی ایران واقع است. این استان با حدود ۱۸۰٬۷۲۶ کیلومتر مربع وسعت، بیش از ۱۱ درصد وسعت این کشور را دربرمی‌گیرد. سیستان شامل زابل و شهرهای اطرافش است و بلوچستان دربرگیرنده بقیه شهرها از زاهدان تا چابهار می‌باشد.

سیستان و بلوچستان ۱۱۰۰ کیلومتر مرز با کشورهای پاکستان و افغانستان و ۳۰۰ کیلومتر مرز آبی با دریای عمان دارد و به دلیل قرار گرفتن در موقعیت راهبردی و ترانزیتی از اهمیت فراوانی برخوردار است به ویژه بندر چابهار که تنها بندر اقیانوسی ایران و آسانترین و بهترین راه دسترسی کشورهای آسیای میانه به آبهای آزاد است.

مردم استان سیستان و بلوچستان از قومیتهای بلوچ و سیستانی می‌باشد که بلوچ ها به زبان بلوچی با لهجه های متفاوت و اغلب با مذهب تسنن و سیستانی ها به گویش پارسی سیستانی صحبت می کنند و عموماً پیرو مذهب تشیع اند. این استان بیشتر آب و هوای گرم و خشک دارد اما در عین حال از تنوع آب و هوایی و اقلیمی ویژه‌ای برخوردار است و مناطق کوهستانی، جنگلی و باتلاقی نیز در این استان پهناور به چشم می‌خورد.

زاهدان مرکز این استان است که از طریق راه‌آهن با میرجاوه پاکستان ارتباط دارد و از سوی کرمان هم به راه‌آهن سراسری ایران متصل است. به زودی قرار است خط راه‌آهنی از سوی چابهار به مشهد و از آنجا به کشورهای آسیای میانه کشیده شود که این خط آهن نقش مهمی را در توسعهٔ این استان و خاور ایران ایفا خواهد کرد.

استان سیستان و بلوچستان با داشتن موقعیت راهبردی بازرگانی و ترانزیتی و دارا بودن کشاورزی و باغبانی (به ویژه میوه‌های استوایی و گرمسیری) و همچنین جاذبه‌های فراوان تاریخی و طبیعی و نیز صنعت در حال رشد از توانایی و ظرفیت فوق‌العاده‌ای برای توسعه و آبادانی برخوردار است

دلیل نامگذاری

سیستان که صورت تغییر یافته سجستان یا سکستان است به معنای سرزمین قوم سکا است و بلوچستان نیز محل سکونت قوم بلوچ است.

پیش از اسلام

سرزمین اساطیری سیستان و بلوچستان از دو ناحیه شمال و جنوب تشکیل شده‌است. سیستان امروزی که قسمت شمالی استان را در برمی گیرد، در کتاب اوستا، یازدهمین سرزمینی است که «اهورامزدا» آفریده. همچنین زادگاه رستم دستان قهرمان حماسی شاهنامه فردوسی می‌باشد. تاریخ نگاران سیستان را به گرشاسب، یکی از نوادگان کیومرث نسبت داده‌اند. نام سیستان از نام اقوام آریایی «سکا» اخذ شده‌است. «سکاها» در حدود سال ۱۲۸ قبل از میلاد، سیستان را به تصرف خود در آورده و در پهنه آن استقرار یافته‌اند.

«نیمروز» نام دیگر سیستان است. همچنین بنای بیشتر شهرهای سیستان را به پهلوانان اسطوره‌ای ایران چون زال، سام و رستم نسبت داده‌اند. زمانی سیستان جزو متعلقات دولت ساسانی به شمار می‌آمد که به دست اردشیر بابکان فتح شد و در سال ۲۳ هجری قمری، مسلمانان عرب این سرزمین را فتح کردند.

اولین فرمانروای معروف ایرانی این سرزمین بعد از اسلام، «یعقوب لیث» صفاری بود. همچنین یعقوب لیث صفاری پس از شکست اعراب زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی کشور اعلام کرد بعد از صفاریان، سامانیان، غزنویان و سلجوقیان نیز هر یک، مدتی در این سرزمین فرمان رانده‌اند.

سر زمین سیستان دارای مکان‌های باستانی ودیدنی فراوانیست مانند کوه خواجه که نام دیگر آن به زبان پهلوی (اوشیدا) است و به معنای کوه ابدی است. این کوه تنها بلندی دشت سیستان است و مورد تقدس زرتشتیان هم قرار دارد زیرا آنان بر این باورند که پیامبر دین زرتشت از آنجا ظهور می‌کند. کوه خواجه از سه سلسله زمانی در خود آثاری بجا دارد از سه سلسله اشکانیان ساسانیان و حکومت‌های اسلامی بعد از آن.

سرزمینی که اکنون بلوچستان نام دارد، به اسم مکا «مکه» مشهور بوده که یونانی‌ها آن را «گدروزیا» نامیده اند. در زمان قدیم در سرزمین بلوچستان باتلاق بسیار وجود داشت و «اراینا» یا «ایرینا» در زبان سانسکریت به معنی باتلاق است و برخی معتقدند از ترکیب این کلمه با کلمه «مکا» کلمه‌ای پدید آمد که به مرور زمان به مکران تبدیل شد. کلمه بلوچستان نیز از زمانی به این سرزمین اطلاق شد که بلوچ‌ها در آن سکونت کردند.

در فرهنگ معین درباره قوم بلوچ آمده است:«قومی ایرانی، صحرانشین و دلیر ساکن بلوچستان، طوایف خارجی کمتر در آن ناحیه نفوذ کرده و ایشان در برابر بیگانگان مقاومت نموده‌اند. آنان لهجه خاصی دارند که به بلوچی معروف است در تپه‌های بلوچستان آثاری به دست آمده است که تاریخ این سرزمین را به سه هزار سال پیش از میلاد می‌رساند.

آنچه مسلم است، کورش هنگام لشکرکشی به هند، مکران را نیز تصرف کرد. فردوسی در شاهنامه، ازگردان بلوچ سخن گفته است یکی از وقایع مهم بلوچستان، عبور اسکندر مقدونی از این سرزمین در هنگام بازگشت از هندوستان است که در جریان آن در اثر وجود ریگ‌های روان، بیابان‌های خشک و بی‌‌آب و سرسختی مردمان این سرزمین‌، اکثر قوای خویش را از دست داد .

در زمان خلافت خلیفه دوم، این سرزمین به وسیله عرب‌ها فتح و یکی از سرداران عرب به عنوان حاکم آن منصوب شد، ولی در اثر مخالفت‌ها و جنگ‌های مردم بلوچستان با وی، سرانجام این سرزمین را ترک کرد در سال سی‌صد و چهار هجری قمری، سرزمین بلوچستان به وسیله دیلمیان فتح گردید.

در زمان حکومت سلجوقیان در کرمان، منطقه بلوچستان نیز توسط آنها اشغال و تابع کرمان شد بعد از حکومت نادر، بلوچستان اسماً جزو ایران بود، اما حکومت مرکزی تسلط کاملی بر آن نداشت.

پس از اسلام

از زمان ساسانیان به بعد این سرزمین همواره جزیی از ایران محسوب می‌شد تا اینکه با دخالت بریتانیا در قرن نوزدهم میلادی عملاً به دو بخش غربی و شرقی تقسیم شد. از این به بعد بلوچستان مانند سایر ایالت‌ها و ولایت‌های کشور حکومت خانی داشت تا در سال ۱۳۰۷ ه. ش. پس از شکست دوست‌محمدخان بارکزایی قدرت حکومت مرکزی در این بخش کشور تثبیت شد.

جغرافیای استان

استان سیستان و بلوچستان با وسعتی حدود ۱۸۷٬۵۰۲ کیلومتر مربع، پهناورترین استان ایران می‌باشد،که با قرار گرفتن در بین ۲۵ درجه و ۳ دقیقه تا ۳۱ درجه و ۲۷ دقیقه عرض شمالی از خطاستوا و ۵۸ درجه و ۵۰ دقیقه تا ۶۳ درجه و ۲۱ دقیقه طول شرقی از نصف‌النهار گرینویچ، از نظر جمعیتی از کم تراکم‌ترین استان‌های کشور است.

استان سیستان و بلوچستان از دو منطقه سیستان و بلوچستان تشکیل می‌شود و از شمال به استان خراسان جنوبی و کشور افغانستان، از شرق به کشورهای پاکستان و افغانستان، از جنوب بهدریای عمان و از مغرب به استان‌های کرمان و هرمزگان محدود می‌شود.

شمال استان، برآمده از آبرفتهای رودخانه هیرمند، که بزرگ‌ترین دریاچه آب شیرین جهان را در خویش جای داده‌است. کوه خواجه تنها پشتهٔ بلندی می‌باشد که در منطقه مسطح سیستان خود نمایی نموده و نزد اهالی از قداستی خاص برخوردار است. دشت سیستان که در گروه اقلیم بیابانی میانه قرار دارد، بارشی کمتر از ۶۵ میلی متر را در سال دریافت می‌کند و میزان تبخیر در آن به بیش از ۵۰۰۰ میلی متر می‌رسد. این شرایط در مجموع باعث خشکی فیزیکی شدید محیط بوده و در سالهایی که میزان ورودی آب رودخانه هیرمند کاهش می‌یابد، خشکسالی‌های مخرب توسعه پیدا می‌کند. شریان حیاتی منطقه یعنی هیرمند نوسانات سالیانه قابل ملاحظه‌ای را نشان می‌دهد. وزش بادهای ۱۲۰ روزه که از اواخر بهار تا پایان تابستان می‌وزد در تشدید نیاز و خشکی محیط موثر است.

جنوب استان که وسعت متنوع اش را با دریای عمان گره زده‌است. این وادی دارای طبیعتی کوهستانی می‌باشد. مناطق جنوبی استان با توجه به مجاورت با دریای عمان و بهره‌گیری از بادهای موسمی اقلیم متفاوتی دارند. بالا بودن میانگین دما و پایین بودن نوسانات آن از مشخصه‌های اساسی اقلیم منطقه‌است. با توجه به پایین بودن بارش و عدم وجود منابع برفی کوهستانی اکثر جریانات رودخانه‌ای، موقتی و فصلی بوده و در بخش وسیعی از استان منابع محدود آب‌های زیر زمینی تنها امکانات تأمین آب بشمار می‌آیند. وجود مخروط آتشفشانی تفتان با ۳۹۴۱ متر ارتفاع در شمال بلوچستان مرکزی، شرایط اقلیمی متنوع و جالبی را فراهم آورده‌است. با توجه به دوره آماری ۱۳۷۵- ۱۳۵۹ میانگین بارش سالیانه استان ۸/۱۳۹ میلی متر و میانگین دمای سالیانه ۶/۲۲ درجه سانتی گراد، می‌باشد.

شهرهای استان

آثار باستانی معروف

اقوام در سیستان و بلوچستان

لباس محلی

لباس محلی در بلوچستان بر می‌گردد به اقلیم و آب و هوای بلوچستان که حالت گرم و خشک دارد لباسشان هم را از قدیم‌الایام بیشتر برهمین اساس انتخاب کرده‌اند. پوشاک و لباس بلوچی نیز می‌تواند برای بررسی قدمت تاریخی این قوم و مطالعات فرهنگی و تبار شناسی مورد توجه قرار گیرد. لباس بلوچی، لباسی است که در یک منطقه بزرگ جغرافیایی از قدیم مورد استفاده مردم بوده است. مناطقی چون ناحیه سیستان و بلوچستان ایران، بخش‌هایی از خراسان (به خصوص جنوب آن)، بخش‌هایی از استان کرمان و هرمزگان، کشورهایی چون پاکستان، هندوستان، افغانستان و... از جمله نواحی هستند که مردمان ملبس به این لباس را در آن‌ها مشاهده می‌کنیم. شباهت لباس برخی دیگر از اقوام ایرانی با لباس بلوچ به دلیل ریشه‌های مشترک مردمی، قومی، تبارشناسی، فرهنگی و تاریخی مردم ایران است.

گویش سیستانی

گویش سیستانی یکی از گویش های مهم زبان فارسی است که مردم سیستان بدان تکلم می کنند. این گویش هم اکنون به صورت عمده در منطقه سیستان ایران، نیمروز و فراه افغانستان، سرخس ایران، ترکمنستان و دشت گرگان جاری می باشد.

این گویش از یک سو بیشترین خویشاوندی واژگانی و دستوری را با گویش موجود و گذشته خراسانی و فراتر از آن با لهجه های مرده ماوراءالنهری وتاجیکی کنونی دارد و از سوی دیگر واژه های مشترک بسیار با بلوچی دارد که با توجه به پیوندهای تاریخی و پیوستگی های جغرافیایی و مهاجرتهای قومی و خویشاوندی طایفه ای، امری طبیعی می باشد.

سابقه تاریخی

فرهنگ نویسان، سیستانی را یکی از چهار زبان متروک پارسی یاد کرده‌اند. ابوریحان بیرونی در الصیدنه، چند لغت از زبان قدیم سیستانی آورده است. بسیاری از واژگان سیستانی از هزار سال پیش تاکنون تفاوت چندانی نکرده است. اگرچه اصل زبان که احیاناً همان سکزی است، پیش از این منقرض شده و تنها گویش آن باقی‌مانده است.

یک سرود دینی به گویش سیستانی باقی‌مانده است که به اواخر دوره ساسانی نسبت داده می شود. سرود آتشکده کرکویه یکی از زیباترین سرودهای مذهبی زرتشتیان سیستان بوده است که به هنگام روشن کردن آتشگاه ها، به آواز بلند خوانده می شده است.

خاستگاه

گویش سیستانی از گویشهای وابسته به زبان‌های ایرانی غربی و از شاخه جنوبی آن است که به گروه زبانهای هندوایرانی تعلق دارند.

دکتر محمد معین در مقدمه کتاب برهان قاطع، گویش های سگزی و زاولی را زیرمجموعه زبانهای ایرانی قید کرده است.

نوشتار

گویش سیستانی هیچگاه یک زبان نوشتاری نبوده است، پس اثر مکتوبی که مستقلاً متعلق به گویش سیستانی باشد نیز وجود ندارد. در میان کتب ادبی به نوشتار سیستانی در صده اخیر نیز ناهماهنگی های بارزی در رسم الخط سیستانی به چشم می خورد. تلاش های اخیری که برای یکپارچه سازی رسم الخط سیستانی انجام شده است تاکنون با بی اقبالی مواجه شده است.

گونه های زبانی

چهار گونه فرعی می توان برای گویش سیستانی متصور شد که شامل گونه های زرگری، ادبی (ملّایی)، سیّدی و عربی می شود.

زرگری

در گونه زرگری، ساخت هجایی یک اصل زیربنایی بوده و گویش به هجاهای سازنده تقسیم می شود و پس از هر هجای اصلی، یک هجای تبعی با ساخت «ز+مصوت» ظاهر می شود. به عنوان مثال واژه پو (به معنی پا) به صورت پوزو تلفظ می شود.

ادبی

گونه ادبی سیستانی مورد کاربرد در مواردی از قبیل تقلید ادا، مداحی، متن خوانی، شبیه خوانی (تعزیه)، زبان ملایی و سخن گفتن از سر تأمل می باشد. این گونه از چند زاویه با گونه معیار گویش سیستانی در تفاوت می باشد، شامل: ساختمان تک واژ وجهی «می»، ساختمان تک واژ وجهی «ب»، جزء پیشین، ساختمان تک واژ نفی و نهی و تکیه فعل هایی که تک واژ «می» دارند.

سیدی

در گونه سیدی، واج «س» به جای واج نخست قرار گرفته و در پایان عبارت «واج نخست حذف شده + اِدی» افزوده می شود. مثلاً کتاب به ستابکدی تبدیل می شود.

عربی

گونه عربی تنها در میان طایفه شیخ (از طوایف سیستانی) دیده می شود و غالباً برای ایجاد ارتباط میان اعضای خانواده در حضور مهمان بیگانه به کار برده می شود و حالت خصوصی دارد. این گونه از لغات عربی بیشتری بهره می جوید.

زبان بلوچی

اولین محققی که لهجه‌های بلوچی را بیشتر بطور سیستماتیک مورد مطالعه قرارداد ویلهلم گیگر Wilhelm Geiger بود. او بلوچی را به دو لهجه اصلی تقسیم کرده و بلوچی شمالی (سرحدی) و بلوچی جنوبی (مکرانی) نامید. وی همچنین بلوچی جنوبی را به گروههای شرقی و غربی و بلوچی شمالی را به گروههای شمالی و جنوبی که بترتیب توسط طوایف لغاری Leghلri و مری Mari نمایندگی می‌شدند تقسیم کرد. گیگر برای نشان دادن تفاوت لغوی لهجه‌ها به این واقعیت اشاره می‌کند که بلوچی جنوبی به میزان بالایی از زبانهای هندی همسایه لغت اقتباس می‌کند در حالیکه بلوچی شمالی بیشتر دارای لغات اقتباس شده با ریشه فارسی می‌باشد.(ترجمه و نقل از جهانی (۸۹)) یکی دیگر از محققین لهجه‌های بلوچی “سر جرج گریرسون” Sir George Grierson می‌باشد. او لهجه‌های بلوچی را به شرقی و غربی تقسیم کرد. وی معتقد بود که بلوچی غربی در محدوده حکومتی بریتانیا دارای سه لهجه می‌باشد و آنهارا بر اساس منطقه عمده‌ای که در آن صحبت می‌شوند، لهجه کراچی karلči، کیچی kیči و پنجگوری panjguri نامید.

محقق برجسته دیگری که بصورت سیستماتیک لهجه‌های بلوچی را مطالعه کرده است پروفسور جوزف الفنبین Josef Elfenbein می‌باشد، او در کتاب “زبان بلوچی، لهجه شناسی بامتن” برای نشان دادن تفاوت بین لهجه‌های مختلف، لیستی شامل آواشناسی، دستور (صرف و نحو) و لغت تهیه کرده و آنرا بعنوان معیار مقایسه شباهت‌ها و تمایز لهجه‌ها بکار برده است.

مدارس دینی

این استان، یکی از استان‌هایی است که بیشترین مدارس علوم دینی اهل‌سنت را در خود جای داده است استان سیستان و بلوچستان است. در دوران پیش از انقلاب تعداد مدارس علمیه در استان سیستان و بلوچستان محدود بوده و حداکثر از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نمی‌کرد و علاقمندان به تحصیل علوم دینی برای فراگیری این علوم اغلب به کشورهای هندوستان و پاکستان مهاجرت می‌کردند. کیفیت مدارس دینی نیز به دلیل محدودیت‌های مختلف و کمبود علمای برجسته در حد پایینی بود. پیش از انقلاب اسلامی در استان سیستان و بلوچستان 3 مدرسه دینی وجود داشت و اکنون 130 مدرسه دینی مخصوص برادران و 450 مدرسه دینی خواهران در استان در حال فعالیت هستند. با پیروزی انقلاب اسلامی و رشد روزافزون مدارس دینی در استان باعث شد طالبان علوم دینی از مهاجرت به کشورهای خارجی برای فراگیری علوم دینی بی‌نیاز گشته و مدارس متعددی در شهرهای مختلف استان راه‌اندازی گردید. هم اکنون تعداد مدارس دینی (مکاتب) و حوزه‌های علمیه در استان به بیش از 100واحد می‌رسد. رشد کیفی حوزه‌های علمیه باعث شده بسیاری از هموطنان اهل‌سنت از نقاط مختلف کشور و حتی کشور افغانستان و ایالت بلوچستان پاکستان برای تحصیل علوم دینی به مراکزدینی بلوچستان مراجعه کنند. تعداد محصلین علوم دینی در این استان 7000 نفر تخمین زده می‌شود، این در حالی است که رقم محصلین علوم دینی قبل از انقلاب در این استان از 300 نفر تجاوز نمی‌کرده است. هم اکنون عالی‌ترین سطوح دینی در حوزه‌های علمیه اهل‌سنت سیستان و بلوچستان تدریس می‌شود. در کنار مدارس علوم دینی اهل‌سنت در استان سیستان و بلوچستان موسسات و کانون‌های فرهنگی نیز فعال هستند. کتاب‌خانه‌های مجهز سالن‌های مطالعه خذمات بی‌نظیری را به اهل‌سنت ارائه می‌دهد.

منابع