پیشنویس:رنسانس: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «'''رنسانس''' (Renaissance) واژهای فرانسوی و به معنای نوزایی یا تولد دوباره است که اشاره به سالهای پس از قرون وسطی دارد. آغاز این جنبش را از سال ۱۴۵۳ میلادی همزمان با فتح قسطنطنیه و یا کشف قاره آمریکا توسط اروپاییها در سال ۱۴۹۲ میلادی میدانند که...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
در این دوران دو مولفه بین مردم بسیار دیده میشد: اول نفع شخصی است به این معنا که انسان رنسانس هیچ چیز جز نفع شخصی برایش مهم نیست و پول ملاک ارزش گذاری بر پدیده هاست اگر چیزی برای کسی منفعت داشت خوب و در غیر اینصورت بد است و ملاک تعیین آن منفعت نیز خود شخص است. دوم چیزی که در این دوران بسیار دیده میشد تنوع طلبی در همه امور زندگی اعم از خانه، شغل، روابط جنسی، غذا و ... | در این دوران دو مولفه بین مردم بسیار دیده میشد: اول نفع شخصی است به این معنا که انسان رنسانس هیچ چیز جز نفع شخصی برایش مهم نیست و پول ملاک ارزش گذاری بر پدیده هاست اگر چیزی برای کسی منفعت داشت خوب و در غیر اینصورت بد است و ملاک تعیین آن منفعت نیز خود شخص است. دوم چیزی که در این دوران بسیار دیده میشد تنوع طلبی در همه امور زندگی اعم از خانه، شغل، روابط جنسی، غذا و ... | ||
یکی دیگر از آثار فرهنگی دوران رنسان این بود که در این دوران برای اولین بار شعار آزادی زنان و تساوی حقوق زن و مرد شنیده شد. <ref>همان ص 21</ref> | یکی دیگر از آثار فرهنگی دوران رنسان این بود که در این دوران برای اولین بار شعار آزادی زنان و تساوی حقوق زن و مرد شنیده شد. <ref>همان ص 21</ref> | ||
=== سیاست === | |||
شاخص افکار سیاسی حاکم بر رنسانس را در اندیشههای نیکولو ماکیاولی باید پیدا کرد. لب اندیشه وی این بود که برای یک حکومت موفق و کارآمد هیچ ارزش و اخلاقیاتی اصیل نیست و از هر چیزی می توان برای تقویت بنیان حکومت استفاده ابزاری کرد. <ref>همان ص 50</ref> | |||
== پانویس == | == پانویس == |
نسخهٔ ۱ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۳۳
رنسانس (Renaissance) واژهای فرانسوی و به معنای نوزایی یا تولد دوباره است که اشاره به سالهای پس از قرون وسطی دارد. آغاز این جنبش را از سال ۱۴۵۳ میلادی همزمان با فتح قسطنطنیه و یا کشف قاره آمریکا توسط اروپاییها در سال ۱۴۹۲ میلادی میدانند که تا ۱۷۰۰-۱۶۵۰ به طول انجامیده است. علت اینکه این دوران به رنسانس یا تولد دوباره معروف است بازگشت دوباره اروپاییها به سمت ارزشهای رومی و یونانی بعد از هزار سال است. [۱]
ویژگیها
رنسانس دوران بازگشت به یونان باستان بود که در آن اروپاییها با الگو قراردادن روم در اقتصاد، فرهنگ، علم، سیاست، اخلاق، هنر و ... سعی کردند دوباره جامعهای شبیه روم باستان بسازند. [۲] در واقع در اروپای دوران رنسانس تغییراتی در زمینههای ذکر شده ایجاد شد که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد.
اقتصاد
تسلط اقتصاد بورژوازی بر اروپا و نیز گسترش روزافزون طبقه بورژوا در این دوران که به توسعه شهرها نیز منجر میشد. [۳] از جمله نمودهای این نوع اقتصاد، بوجود آمدن 200 نوع پول فلزی، گسترش صرافیها و ایجاد حوالههای کاغذی بین صرافیهای شهرهای مختلف. شروع به کارکردن شرکتهای سهامی اتحادیههای تجاری در این دوران همانند اتحادیه تجاری هانسایی در شمال اروپا، رشد اقتصاد و تجارت به رشد صنعت نیز کمک کرد تا کارگاهها و کارخانههای زیادی در سراسر اروپا تأسیس شوند. [۴] رشد اقتصادی و رونق تجارت تا بدانجا پیش رفت که کلیسا نیز در این عرصه ورود پر قدرتی داشت و از مال اندوزی و حتی بهرههای ربوی چشمپوشی میکرد سکوت کلیسا در برابر رونق اقتصادی بهگونهای بود که کلیسا در برابر اسیر شدن بردگان آفریقایی بهعنوان نیروی کار مجانی برای رشد صنعت و رفاه اروپا اقدامی انجام نمیداد و این سکوت به جایی رسید که تجار برای رفع اختلافات دادگاههایی را ایجاد کردند که بر اساس قوانین عرفی اداره میشد و برای اداره آنها دیگر نیازی به قوانین کلیسا نبود و این اقدامی بود که بعد از هزارسال اتفاق میافتاد.[۵]
فرهنگ و اندیشه
مهمترین اتفاق فرهنگی دوران رنسانس تفکر انسانگرایی یا اومانیسم است. انسانگرایی به این معنا که انسان دوباره متولد شده در عصر رنسانس خود ملاک درستی و غلطی و حلال و حرام بود. در واقع این انسان است که خود سعادت را برای خویش تعریف میکند. این گرایش در نقاشی، شعر، زمان و بعدها در آثار فلسفی خود را نشان داد. [۶] نتیجهٔ این نوع انبساط اختیار به انسان دادن این شد که میهمانیها با حضور رقاصهها و موسیقیهای تند و مشروبات الکلی برگزار میشد. لباس زنان و مردان بسیار مجلل شد و ساختمانها نیز از همان زیبایی بهره میبردند. اعتقاد به روابط جنسی آزاد از جمله ویژگیهای فرهنگی این دوران بود. [۷] در این دوران دو مولفه بین مردم بسیار دیده میشد: اول نفع شخصی است به این معنا که انسان رنسانس هیچ چیز جز نفع شخصی برایش مهم نیست و پول ملاک ارزش گذاری بر پدیده هاست اگر چیزی برای کسی منفعت داشت خوب و در غیر اینصورت بد است و ملاک تعیین آن منفعت نیز خود شخص است. دوم چیزی که در این دوران بسیار دیده میشد تنوع طلبی در همه امور زندگی اعم از خانه، شغل، روابط جنسی، غذا و ... یکی دیگر از آثار فرهنگی دوران رنسان این بود که در این دوران برای اولین بار شعار آزادی زنان و تساوی حقوق زن و مرد شنیده شد. [۸]
سیاست
شاخص افکار سیاسی حاکم بر رنسانس را در اندیشههای نیکولو ماکیاولی باید پیدا کرد. لب اندیشه وی این بود که برای یک حکومت موفق و کارآمد هیچ ارزش و اخلاقیاتی اصیل نیست و از هر چیزی می توان برای تقویت بنیان حکومت استفاده ابزاری کرد. [۹]
پانویس
منابع
- روایت تفکر، فرهنگ و تمدن از آغاز تا کنون، جلد سوم.
[[رده:]] [[رده:]]