اهل کتاب: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:


در بسیاری از باب‌های [[فقه]] اسلامی مانند [[طهارت]]، [[نماز]]، [[جهاد]]، [[ازدواج]] و [[صید]] و [[ذباحه]]، از زوایای مختلف درباره احکام اهل کتاب بحث شده است.اهل کتاب از سوی حاکم اسلامی بین پذیرش [[اسلام]] و التزام به شرایط ذمّه، آزاد گذاشته می‌شوند و در صورت عدم پذیرش این دو امر، جهاد با آنان واجب است.
در بسیاری از باب‌های [[فقه]] اسلامی مانند [[طهارت]]، [[نماز]]، [[جهاد]]، [[ازدواج]] و [[صید]] و [[ذباحه]]، از زوایای مختلف درباره احکام اهل کتاب بحث شده است.اهل کتاب از سوی حاکم اسلامی بین پذیرش [[اسلام]] و التزام به شرایط ذمّه، آزاد گذاشته می‌شوند و در صورت عدم پذیرش این دو امر، جهاد با آنان واجب است.


=اهل کتاب در لغت=
=اهل کتاب در لغت=
اهل به معناى سزاوار و شايسته، خاندان، خانواده، اُنس، اختصاص و تعلق داشتن به چيزى است.<ref>بصائر ذوى التمييز، ج‌2، ص‌83‌ـ‌85‌؛ التحقيق، ج‌1، ص‌169، «اهل».</ref> از اين‌ رو با اضافه شدن به كتاب معناى «وابستگان به كتاب» مى‌دهد. چون مقصود از كتاب در اینجا كتاب آسمانى است، «اهل كتاب» به معناى صاحبان كتاب آسمانى و پيروان اديان الهى است. البته اين تعبير در [[قرآن]] و فرهنگ اسلامى براى [[مسلمانان]] بكار نمى‌رود. گزينش اين اصطلاح كه گويا نخستين بار در قرآن آمده،<ref> دايرة‌المعارف تشيع، ج‌2، ص‌616‌.</ref> بدين جهت است كه وجود كتاب هاى آسمانى وجه مشترك همه اديان‌الهى است و راه را براى مدعيان اديان بر ساخته مى‌بندد.
اهل به معناى سزاوار و شایسته، خاندان، خانواده، اُنس، اختصاص و تعلق داشتن به چیزى است.<ref>بصائر ذوى التمييز، ج‌2، ص‌83‌ـ‌85‌؛ التحقيق، ج‌1، ص‌169، «اهل».</ref> از این‌ رو با اضافه شدن به كتاب معناى «وابستگان به كتاب» مى‌دهد. چون مقصود از كتاب در اینجا كتاب آسمانى است، «اهل كتاب» به معناى صاحبان كتاب آسمانى و پیروان ادیان الهى است. البته این تعبیر در [[قرآن]] و فرهنگ اسلامى براى [[مسلمانان]] بكار نمى‌رود. گزینش این اصطلاح كه گویا نخستین بار در قرآن آمده،<ref> دايرة‌المعارف تشيع، ج‌2، ص‌616‌.</ref> بدین جهت است كه وجود كتاب هاى آسمانى وجه مشترك همه ادیان‌الهى است و راه را براى مدعیان ادیان بر ساخته مى‌بندد.


=اهل کتاب در اصطلاح=
=اهل کتاب در اصطلاح=
اصطلاح اهل كتاب 31‌ بار در 31 آيه از 9‌ سوره [[قرآن]] و بيش از همه در سوره آل‌ عمران (12‌ بار) بكار رفته است. این موارد عبارتند از: (سوره بقره/2، 105، 109؛ سوره آل‌ عمران/3، 64 ـ 65‌، 69 ـ 72، 75، 98 ـ 99، 110، 113، 119؛ سوره نساء/4، 123، 153، 159، 171؛ سوره مائده/5‌، 15، 19، 59‌، 65‌، 68‌، 77؛ سوره عنكبوت/29، 46؛ سوره احزاب/33، 26؛ سوره حديد/57‌، 29؛ سوره حشر/59‌، 2، 11؛ سوره بينة /98، 1، 6)
اصطلاح اهل كتاب 31‌ بار در 31 آیه از 9‌ سوره [[قرآن]] و بیش از همه در سوره آل‌ عمران (12‌ بار) بكار رفته است. این موارد عبارتند از: (سوره بقره/2، 105، 109؛ سوره آل‌ عمران/3، 64 ـ 65‌، 69 ـ 72، 75، 98 ـ 99، 110، 113، 119؛ سوره نساء/4، 123، 153، 159، 171؛ سوره مائده/5‌، 15، 19، 59‌، 65‌، 68‌، 77؛ سوره عنكبوت/29، 46؛ سوره احزاب/33، 26؛ سوره حدید/57‌، 29؛ سوره حشر/59‌، 2، 11؛ سوره بینة /98، 1، 6)


قرآن كريم از اهل كتاب با تعبيرهاى ديگرى نظير: «الَّذينَ اوتواالكِتبَ»<ref>سوره بقره/2، 101، 144 ـ 145؛ سوره آل‌ عمران/3،19</ref>، «اَلَّذينَ ءاتَينهُمُ الكِتب»<ref>سوره بقره/2،121، 146</ref>، «الَّذينَ اُوتوا نَصيبـًا مِنَ الكِتب»<ref>سوره نساء/4،51</ref> نيز ياد كرده و با اختصاص بخش قابل توجهى از آيات و خطاب هاى خود، صف آنان را از صف بت‌پرستان جدا ساخته است.<ref>سوره حج/22،17؛ سوره مائده/5‌،69‌؛ سوره بقره/2،62</ref> در آيات مربوط به اهل كتاب، روى سخن با يهود و نصارا و گاه يكى از آن دو است. در برخى آيات بر اثر انكار رسالت پيامبر گرامى اسلام يا نفوذ شرك در عقايد اهل‌كتاب به آنان «كافر» نيز گفته شده است.<ref>سوره بقره/2، 105؛ سوره بينة/ 98، 1</ref>
قرآن كریم از اهل كتاب با تعبیرهاى دیگرى نظیر: «الَّذینَ اوتواالكِتبَ»<ref>سوره بقره/2، 101، 144 ـ 145؛ سوره آل‌ عمران/3،19</ref>، «اَلَّذینَ ءاتَینهُمُ الكِتب»<ref>سوره بقره/2،121، 146</ref>، «الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الكِتب»<ref>سوره نساء/4،51</ref> نیز یاد كرده و با اختصاص بخش قابل توجهى از آیات و خطاب هاى خود، صف آنان را از صف بت‌پرستان جدا ساخته است.<ref>سوره حج/22،17؛ سوره مائده/5‌،69‌؛ سوره بقره/2،62</ref> در آیات مربوط به اهل كتاب، روى سخن با یهود و نصارا و گاه یكى از آن دو است. در برخى آیات بر اثر انكار رسالت پیامبر گرامى اسلام یا نفوذ شرك در عقاید اهل‌كتاب به آنان «كافر» نیز گفته شده است.<ref>سوره بقره/2، 105؛ سوره بينة/ 98، 1</ref>


كاربرد اصطلاح اهل كتاب در برابر «اُمّى»ها و دعوت هر دو گروه به توحيد، نشان مى‌دهد كه ساكنان شبه جزيره عرب در آستانه بعثت پيامبر اسلام به اين دو گروه عمده تقسيم مى‌شده‌اند: «...وقُل لِلَّذينَ اوتواالكِتبَ والاُمِّيِّينَ ءَاَسلَمتُم فَاِن اَسلَموا فَقَدِ اهتَدَوا واِن تَوَلَّوا فَاِنَّما عَلَيكَ البَلغُ...».<ref>سوره آل‌ عمران/3،20</ref> اقليت پراكنده اهل كتاب كه يهوديان و مسيحيان بوده‌اند، با برخوردارى از كتاب آسمانى، تعاليم دينى مكتوب و نيز عالمانى آشنا به خواندن و نوشتن از برترى فرهنگى نسبت به «امى»ها برخوردار بوده‌اند. امّيها كه دين رايج آنان بت‌پرستى بوده است فاقد كتاب دينى و ادبيات نوشتارى در حوزه دينى و اغلب ناآشنا به خواندن و نوشتن بوده، برترى فرهنگى اهل كتاب را پذيرفته بودند. مراجعه آنان به اهل كتاب درباره صحت و سقم ادعاى پيامبر اسلام مؤيد اين معناست.
كاربرد اصطلاح اهل كتاب در برابر «اُمّى»ها و دعوت هر دو گروه به توحید، نشان مى‌دهد كه ساكنان شبه جزیره عرب در آستانه بعثت پیامبر اسلام به این دو گروه عمده تقسیم مى‌شده‌اند: «...وقُل لِلَّذینَ اوتواالكِتبَ والاُمِّیِّینَ ءَاَسلَمتُم فَاِن اَسلَموا فَقَدِ اهتَدَوا واِن تَوَلَّوا فَاِنَّما عَلَیكَ البَلغُ...».<ref>سوره آل‌ عمران/3،20</ref> اقلیت پراكنده اهل كتاب كه یهودیان و مسیحیان بوده‌اند، با برخوردارى از كتاب آسمانى، تعالیم دینى مكتوب و نیز عالمانى آشنا به خواندن و نوشتن از برترى فرهنگى نسبت به «امى»ها برخوردار بوده‌اند. امّیها كه دین رایج آنان بت‌پرستى بوده است فاقد كتاب دینى و ادبیات نوشتارى در حوزه دینى و اغلب ناآشنا به خواندن و نوشتن بوده، برترى فرهنگى اهل كتاب را پذیرفته بودند. مراجعه آنان به اهل كتاب درباره صحت و سقم ادعاى پیامبر اسلام مؤید این معناست.


=مصاديق اهل كتاب=
=مصادیق اهل كتاب=
بررسى آيات مربوط و شأن نزول آنها نشان مى‌دهد كه يهود و نصارا، مصداق روشن اهل كتاب از منظر قرآن‌اند و تورات و انجيل كتاب آسمانى آنان است. قرآن با استناد به نزول تورات و انجيل در زمان بعد از حضرت ابراهيم عليه السلام، احتجاج اهل كتاب بر سر يهودى يا نصرانى بودن آن حضرت را نابخردانه خوانده و نفى مى‌كند: «ياَهلَ الكِتـبِ لِمَ تُحاجّونَ فى اِبرهيمَ وما اُنزِلَتِ التَّورةُ والاِنجيلُ اِلاّ مِن بَعدِهِ اَفَلا تَعقِلون».<ref>سوره آل عمران/3،65</ref> نفى ارزش و بى‌پايه و اساس خواندن دين و آيين اهل كتاب بدون اعتقاد و عمل به تورات و انجيل نيز به روشنى نشان مى‌دهد كه مصداق مورد اشاره آن، پيروان اين دو كتاب‌اند: «قُل ياَهلَ الكِتبِ لَستُم عَلى شَىء حَتّى‌ تُقيموا التَّورةَ والاِنجيلَ و ما اُنزِلَ اِلَيكُم مِن رَبِّكُم...».<ref>سوره مائده/5‌،68</ref>
بررسى آیات مربوط و شأن نزول آنها نشان مى‌دهد كه یهود و نصارا، مصداق روشن اهل كتاب از منظر قرآن‌اند و تورات و انجیل كتاب آسمانى آنان است. قرآن با استناد به نزول تورات و انجیل در زمان بعد از حضرت ابراهیم علیه السلام، احتجاج اهل كتاب بر سر یهودى یا نصرانى بودن آن حضرت را نابخردانه خوانده و نفى مى‌كند: «یاَهلَ الكِتـبِ لِمَ تُحاجّونَ فى اِبرهیمَ وما اُنزِلَتِ التَّورةُ والاِنجیلُ اِلاّ مِن بَعدِهِ اَفَلا تَعقِلون».<ref>سوره آل عمران/3،65</ref> نفى ارزش و بى‌پایه و اساس خواندن دین و آیین اهل كتاب بدون اعتقاد و عمل به تورات و انجیل نیز به روشنى نشان مى‌دهد كه مصداق مورد اشاره آن، پیروان این دو كتاب‌اند: «قُل یاَهلَ الكِتبِ لَستُم عَلى شَىء حَتّى‌ تُقیموا التَّورةَ والاِنجیلَ و ما اُنزِلَ اِلَیكُم مِن رَبِّكُم...».<ref>سوره مائده/5‌،68</ref>


اگر اهل كتاب، مصداق ديگرى داشت بايد از كتاب آسمانى سومى نيز در كنار تورات و انجيل ياد مى‌شد. مورد خطاب بودن يهود و نصارا يا يكى از آن دو در همه كاربردهاى اهل كتاب نيز مدعاى ياد شده را تأييد مى‌كند.<ref>براى نمونه: سوره نساء/4،153، 171؛ سوره مائده/5‌، 65 ـ 66‌؛ سوره حشر/59‌،11</ref>؛ اما اهل كتاب بودن صابئيان و مجوسيان هيچ مستند قرآنى ندارد و فقط ياد كرد آنان در كنار يهود و نصاراست كه چنين پندارى را پديد آورده است: «اِنَّ الَّذينَ ءامَنوا والَّذينَ هادوا والصّبِينَ والنَّصرى والمَجوسَ والَّذينَ اَشرَكوا اِنَّ اللّهَ يَفصِلُ بَينَهُم يَومَ القِيمَةِ...».<ref>سوره حج/22،17</ref>
اگر اهل كتاب، مصداق دیگرى داشت باید از كتاب آسمانى سومى نیز در كنار تورات و انجیل یاد مى‌شد. مورد خطاب بودن یهود و نصارا یا یكى از آن دو در همه كاربردهاى اهل كتاب نیز مدعاى یاد شده را تأیید مى‌كند.<ref>براى نمونه: سوره نساء/4،153، 171؛ سوره مائده/5‌، 65 ـ 66‌؛ سوره حشر/59‌،11</ref>؛ اما اهل كتاب بودن صابئیان و مجوسیان هیچ مستند قرآنى ندارد و فقط یاد كرد آنان در كنار یهود و نصاراست كه چنین پندارى را پدید آورده است: «اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا والَّذینَ هادوا والصّبِینَ والنَّصرى والمَجوسَ والَّذینَ اَشرَكوا اِنَّ اللّهَ یَفصِلُ بَینَهُم یَومَ القِیمَةِ...».<ref>سوره حج/22،17</ref>


=برخورد اهل كتاب با اسلام و مسلمانان=
=برخورد اهل كتاب با اسلام و مسلمانان=
در عصر نزول قرآن اهل كتاب در مناطقى از شبه جزيره عرب از جمله در شهر يثرب زندگى مى‌كردند. آنان ضمن مباهات به داشتن كتاب آسمانى و پيروى از پيامبران بزرگى چون حضرت موسى و حضرت عيسى عليهماالسلام خود را برتر از اعراب بت‌پرست، مشرك و فاقد كتاب آسمانى مى‌دانستند، بر همين اساس رعايت نكردن امانت درباره اموال آنان و تصرف در آن را جايز شمرده، آن را به حكم خداوند نسبت مى‌دادند: «و مِن اَهلِ الكِتبِ... و مِنهُم مَن اِن تَأمَنهُ بِدينار لايُؤَدِّهِ اِلَيكَ اِلاّ مادُمتَ عَلَيهِ‌ قائِمـًا‌ ذلِكَ بِاَنَّهُم قالوا لَيسَ عَلَينا فى الاُمِّيِّينَ سَبيلٌ...»<ref>تفسير قمى، ج‌1، ص‌106؛ التبيان، ج‌2، ص‌505‌؛ مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌36.</ref>. <ref>سوره آل‌ عمران/3،75</ref>.
در عصر نزول قرآن اهل كتاب در مناطقى از شبه جزیره عرب از جمله در شهر یثرب زندگى مى‌كردند. آنان ضمن مباهات به داشتن كتاب آسمانى و پیروى از پیامبران بزرگى چون حضرت موسى و حضرت عیسى علیهماالسلام خود را برتر از اعراب بت‌پرست، مشرك و فاقد كتاب آسمانى مى‌دانستند، بر همین اساس رعایت نكردن امانت درباره اموال آنان و تصرف در آن را جایز شمرده، آن را به حكم خداوند نسبت مى‌دادند: «و مِن اَهلِ الكِتبِ... و مِنهُم مَن اِن تَأمَنهُ بِدینار لایُؤَدِّهِ اِلَیكَ اِلاّ مادُمتَ عَلَیهِ‌ قائِمـًا‌ ذلِكَ بِاَنَّهُم قالوا لَیسَ عَلَینا فى الاُمِّیِّینَ سَبیلٌ...»<ref>تفسير قمى، ج‌1، ص‌106؛ التبيان، ج‌2، ص‌505‌؛ مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌36.</ref>. <ref>سوره آل‌ عمران/3،75</ref>.


آنان گرچه دچار اختلاف شده (سوره آل عمران/3،19)، گاه دست به تحريف كتاب آسمانى خود مى‌زدند (سوره بقره/2،79)، با اين حال همه با توجه به بشارت هاى ظهور و نيز اوصافى كه از پيامبر آخرالزمان در كتاب هاى خود ديده بودند او را بسان فرزندان خود مى‌شناختند (سوره بقره/2،146) و آمدن چنين پيامبرى را انتظار كشيده، آمدن او را به ديگران بشارت مى‌دادند با اين گمان كه از ميان آنان برانگيخته خواهد شد؛ اما چون پيامبر موعود از ميان اعراب (امى) ظهور كرد، تنها از اين‌رو كه از ميان آنها برگزيده نشده، نه تنها رسالت او را انكار كردند (سوره بقره/2،89 ـ 90) بلكه دست به تحريف زدند و همه نشانه‌ها و بشارت هاى او را در كتاب هاى آسمانى خود تغيير دادند. (سوره مائده/5‌،13)<ref>مجمع البيان، ج‌3، ص‌267؛ تفسير قرطبى، ج‌6 ص‌77؛ تفسير جلالين، ص‌138.</ref>
آنان گرچه دچار اختلاف شده (سوره آل عمران/3،19)، گاه دست به تحریف كتاب آسمانى خود مى‌زدند (سوره بقره/2،79)، با این حال همه با توجه به بشارت هاى ظهور و نیز اوصافى كه از پیامبر آخرالزمان در كتاب هاى خود دیده بودند او را بسان فرزندان خود مى‌شناختند (سوره بقره/2،146) و آمدن چنین پیامبرى را انتظار كشیده، آمدن او را به دیگران بشارت مى‌دادند با این گمان كه از میان آنان برانگیخته خواهد شد؛ اما چون پیامبر موعود از میان اعراب (امى) ظهور كرد، تنها از این‌رو كه از میان آنها برگزیده نشده، نه تنها رسالت او را انكار كردند (سوره بقره/2،89 ـ 90) بلكه دست به تحریف زدند و همه نشانه‌ها و بشارت هاى او را در كتاب هاى آسمانى خود تغییر دادند. (سوره مائده/5‌،13)<ref>مجمع البيان، ج‌3، ص‌267؛ تفسير قرطبى، ج‌6 ص‌77؛ تفسير جلالين، ص‌138.</ref>


دسته‌اى از آنان (يهود) چنان به دشمنى خود ادامه دادند كه به سرسخت‌ترين دشمنان پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان تبديل شدند. (سوره مائده/5‌،82) آنان (يهوديان مدينه) براى نابودى اسلام توطئه‌ها چيدند و با منافقان و مشركان همداستان شده (سوره آل عمران/3،111؛ سوره مائده/5‌،41)، سرانجام به جنگ تمام عيار با مسلمانان برخاستند كه به شكست و كوچاندن آنان از مدينه انجاميد.<ref>تفسير قمى، ج‌1، ص‌196‌ـ‌197؛ التبيان، ج‌3، ص‌523‌؛ مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌299، 301.</ref> (سوره حشر/59‌،2)
دسته‌اى از آنان (یهود) چنان به دشمنى خود ادامه دادند كه به سرسخت‌ترین دشمنان پیامبر صلى الله علیه و آله و مسلمانان تبدیل شدند. (سوره مائده/5‌،82) آنان (یهودیان مدینه) براى نابودى اسلام توطئه‌ها چیدند و با منافقان و مشركان همداستان شده (سوره آل عمران/3،111؛ سوره مائده/5‌،41)، سرانجام به جنگ تمام عیار با مسلمانان برخاستند كه به شكست و كوچاندن آنان از مدینه انجامید.<ref>تفسير قمى، ج‌1، ص‌196‌ـ‌197؛ التبيان، ج‌3، ص‌523‌؛ مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌299، 301.</ref> (سوره حشر/59‌،2)


=اهداف اهل كتاب در برخورد با اسلام=
=اهداف اهل كتاب در برخورد با اسلام=


1- دفاع از حقانيت آيين خود و منسوخ نشدن آن
1- دفاع از حقانیت آیین خود و منسوخ نشدن آن


2- نابودى اسلام از رهگذر تشكيك در عقايد مسلمانان و ايجاد تفرقه در ميان آنان و برانگيختن دشمنان اسلام بر ضد مسلمانان.
2- نابودى اسلام از رهگذر تشكیك در عقاید مسلمانان و ایجاد تفرقه در میان آنان و برانگیختن دشمنان اسلام بر ضد مسلمانان.


=روش های مخالفت اهل کتاب با اسلام=
=روش های مخالفت اهل کتاب با اسلام=


==انكار رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله==
==انكار رسالت پیامبر صلى الله علیه و آله==
اهل كتاب بر اساس نام و خصوصيات ذكر شده در تورات و انجيل پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را همانند فرزندان خود دقيق و روشن مى‌شناختند: «اَلَّذينَ ءاتَينهُمُ الكِتبَ يَعرِفونَهُ كَما يَعرِفونَ اَبناءَهُم» (سوره بقره/2،146؛ سوره انعام/6‌،20)<ref>جامع‌البيان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌217‌ـ‌218؛ التبيان، ج‌2، ص‌21؛ مجمع‌البيان، ج‌1، ص‌423.</ref>؛ اما هنگامى كه آن حضرت برانگيخته شد، گروهى از آنان او را انكار كرده به‌ رغم آگاهى از حقانيت اسلام و قرآن، آموزه‌هاى آن را ناديده گرفته، تجاهل كردند: «...نَبَذَ فَريقٌ مِنَ الَّذينَ اوتواالكِتبَ كِتبَ اللّهِ وراءَ ظُهورِهِم كَاَنَّهُم لايَعلَمون». (سوره بقره/2،101)
اهل كتاب بر اساس نام و خصوصیات ذكر شده در تورات و انجیل پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله را همانند فرزندان خود دقیق و روشن مى‌شناختند: «اَلَّذینَ ءاتَینهُمُ الكِتبَ یَعرِفونَهُ كَما یَعرِفونَ اَبناءَهُم» (سوره بقره/2،146؛ سوره انعام/6‌،20)<ref>جامع‌البيان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌217‌ـ‌218؛ التبيان، ج‌2، ص‌21؛ مجمع‌البيان، ج‌1، ص‌423.</ref>؛ اما هنگامى كه آن حضرت برانگیخته شد، گروهى از آنان او را انكار كرده به‌ رغم آگاهى از حقانیت اسلام و قرآن، آموزه‌هاى آن را نادیده گرفته، تجاهل كردند: «...نَبَذَ فَریقٌ مِنَ الَّذینَ اوتواالكِتبَ كِتبَ اللّهِ وراءَ ظُهورِهِم كَاَنَّهُم لایَعلَمون». (سوره بقره/2،101)


==لجاجت در درخواست هاى باطل==
==لجاجت در درخواست هاى باطل==
اسلام با اهل كتاب از در مدارا وارد شد؛ اما آنان به اين مدارا و مسالمت تن درنداده با لجاجت نه تنها به پيامبر ايمان نياوردند، بلكه بر پيروى آن حضرت و مسلمانان از آيين آنان اصرار داشتند.(سوره بقره/2،120) گروهى (يهود)<ref>جامع‌البيان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌10؛ التبيان، ج‌3، ص‌376؛ مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌205.</ref> از پيامبر، فرود آوردن كتابى مستقل را به صورت معجزه از آسمان درخواست مى‌كردند: «يَسـَلُكَ اَهلُ الكِتبِ اَن تُنَزِّلَ عَلَيهِم كِتبـًا‌ مِنَ‌ السَّماءِ‌ فَقَد سَاَلوا موسى اَكبَرَ مِن ذلِكَ...». (سوره نساء/4،153)
اسلام با اهل كتاب از در مدارا وارد شد؛ اما آنان به این مدارا و مسالمت تن درنداده با لجاجت نه تنها به پیامبر ایمان نیاوردند، بلكه بر پیروى آن حضرت و مسلمانان از آیین آنان اصرار داشتند.(سوره بقره/2،120) گروهى (یهود)<ref>جامع‌البيان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌10؛ التبيان، ج‌3، ص‌376؛ مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌205.</ref> از پیامبر، فرود آوردن كتابى مستقل را به صورت معجزه از آسمان درخواست مى‌كردند: «یَسـَلُكَ اَهلُ الكِتبِ اَن تُنَزِّلَ عَلَیهِم كِتبـًا‌ مِنَ‌ السَّماءِ‌ فَقَد سَاَلوا موسى اَكبَرَ مِن ذلِكَ...». (سوره نساء/4،153)


لجاجت معاندانشان -<ref>مجمع البيان، ج‌1، ص‌422.</ref> بر كفرورزى چنان بود كه به تصريح قرآن اگر هر آيه و معجزه الهى برايشان آورده مى‌شد تن به ايمان نمى‌دادند: «ولـَئِن اَتَيتَ الَّذينَ اوتواالكِتبَ بِكُلِّ ءايَة ما تَبِعوا قِبلَتَكَ». (سوره بقره/2،145)
لجاجت معاندانشان -<ref>مجمع البيان، ج‌1، ص‌422.</ref> بر كفرورزى چنان بود كه به تصریح قرآن اگر هر آیه و معجزه الهى برایشان آورده مى‌شد تن به ایمان نمى‌دادند: «ولـَئِن اَتَیتَ الَّذینَ اوتواالكِتبَ بِكُلِّ ءایَة ما تَبِعوا قِبلَتَكَ». (سوره بقره/2،145)


==كتمان حق==
==كتمان حق==
كافران اهل كتاب در گفتگو يا مناظره با مسلمانان و به رغم آگاهى و اذعان به حقانيت امورى چون بعثت پيامبر اسلام و تغيير قبله<ref>جامع البيان، مج‌2، ج‌2، ص‌37؛ التبيان، ج‌2، ص‌21؛ فقه‌القرآن، ج‌1، ص‌93.</ref> آن را پنهان مى‌ساختند: «و اِنَّ فَريقـًا مِنهُم لَيَكتُمونَ الحَقَّ وهُم يَعلَمون». (سوره بقره/2،146)
كافران اهل كتاب در گفتگو یا مناظره با مسلمانان و به رغم آگاهى و اذعان به حقانیت امورى چون بعثت پیامبر اسلام و تغییر قبله<ref>جامع البيان، مج‌2، ج‌2، ص‌37؛ التبيان، ج‌2، ص‌21؛ فقه‌القرآن، ج‌1، ص‌93.</ref> آن را پنهان مى‌ساختند: «و اِنَّ فَریقـًا مِنهُم لَیَكتُمونَ الحَقَّ وهُم یَعلَمون». (سوره بقره/2،146)


==تلاش براى منحرف ساختن مسلمانان==
==تلاش براى منحرف ساختن مسلمانان==
گروهى از اهل كتاب چنان در آتش حسادت هدايت يابى مسلمانان و نعمت هاى خداداد آنان مى‌سوختند كه از هيچ كوششى براى تضعيف عقيده و ايمان آنان و بازگشت از اسلام فروگذار نمى‌كردند: «ودَّت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الكِتبِ لَويُضِلّونَكُم» (سوره آل‌ عمران/3،69)، از اين‌ رو خداوند مؤمنان را از پيروى آنها برحذر داشته تا مبادا آنان را از اسلام جدا ساخته، به كفر بازگردانند: «اِن تُطيعوا فَريقـًا مِنَ الَّذينَ اوتُواالكِتبَ يَرُدّوكُم بَعدَ ايمنِكُم كفِرين».<ref>التبيان، ج‌2، ص‌541‌؛ مجمع البيان، ج‌2، ص‌353.</ref>(سوره آل عمران/3،100)
گروهى از اهل كتاب چنان در آتش حسادت هدایت یابى مسلمانان و نعمت هاى خداداد آنان مى‌سوختند كه از هیچ كوششى براى تضعیف عقیده و ایمان آنان و بازگشت از اسلام فروگذار نمى‌كردند: «ودَّت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الكِتبِ لَویُضِلّونَكُم» (سوره آل‌ عمران/3،69)، از این‌ رو خداوند مؤمنان را از پیروى آنها برحذر داشته تا مبادا آنان را از اسلام جدا ساخته، به كفر بازگردانند: «اِن تُطیعوا فَریقـًا مِنَ الَّذینَ اوتُواالكِتبَ یَرُدّوكُم بَعدَ ایمنِكُم كفِرین».<ref>التبيان، ج‌2، ص‌541‌؛ مجمع البيان، ج‌2، ص‌353.</ref>(سوره آل عمران/3،100)


تلاش آنان براى گمراه كردن مسلمانان به درجه‌اى رسيد كه در توطئه‌اى خطرناك تصميم گرفتند صبحگاهان با اظهار اسلام به صف مسلمانان بپيوندند؛ اما شبانگاهان ارتداد خود را اعلام كنند<ref>التبيان، ج‌2، ص‌499؛ جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182.</ref> تا مسلمانان بپندارند كه آنان با اسلام مخالفتى ندارند؛ اما چون پس از تحقيق، بطلان آن را فهميدند از آن دست كشيده‌اند.
تلاش آنان براى گمراه كردن مسلمانان به درجه‌اى رسید كه در توطئه‌اى خطرناك تصمیم گرفتند صبحگاهان با اظهار اسلام به صف مسلمانان بپیوندند؛ اما شبانگاهان ارتداد خود را اعلام كنند<ref>التبيان، ج‌2، ص‌499؛ جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182.</ref> تا مسلمانان بپندارند كه آنان با اسلام مخالفتى ندارند؛ اما چون پس از تحقیق، بطلان آن را فهمیدند از آن دست كشیده‌اند.


اين توطئه چنان خطرناك بود كه مى‌توانست تهديدى جدى براى نو مسلمانان سست ايمان باشد؛ اما قرآن خطر آن را به پيامبر صلى الله عليه و آله گوشزد كرد و مانع اين توطئه شد: «و قالَت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الكِتبِ ءامِنوا بِالَّذى اُنزِلَ عَلَى الَّذينَ ءامَنوا وَجهَ النَّهارِ واكفُرُوا ءاخِرَهُ لَعَلَّهُم يَرجِعون».<ref>جامع البيان، مج‌3، ج‌3، ص‌422‌ـ‌425؛ جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌1، ص‌381.</ref> (سوره آل‌ عمران/3،72)
این توطئه چنان خطرناك بود كه مى‌توانست تهدیدى جدى براى نو مسلمانان سست ایمان باشد؛ اما قرآن خطر آن را به پیامبر صلى الله علیه و آله گوشزد كرد و مانع این توطئه شد: «و قالَت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الكِتبِ ءامِنوا بِالَّذى اُنزِلَ عَلَى الَّذینَ ءامَنوا وَجهَ النَّهارِ واكفُرُوا ءاخِرَهُ لَعَلَّهُم یَرجِعون».<ref>جامع البيان، مج‌3، ج‌3، ص‌422‌ـ‌425؛ جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌1، ص‌381.</ref> (سوره آل‌ عمران/3،72)


برخى آيه را در شأن 12 نفر از احبار يهود خيبر نازل دانسته‌اند. آنان با يكديگر قرار گذاشتند پس از اجراى تصميم ياد شده، بگويند كه ما پس از بررسى تورات و مشورت با‌عالمان خويش دريافتيم كه محمد صلى الله عليه و آله ويژگي هاى پيامبر موعود را ندارد و ادعاى باطلى مى‌كند.<ref>جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182.</ref>
برخى آیه را در شأن 12 نفر از احبار یهود خیبر نازل دانسته‌اند. آنان با یكدیگر قرار گذاشتند پس از اجراى تصمیم یاد شده، بگویند كه ما پس از بررسى تورات و مشورت با‌عالمان خویش دریافتیم كه محمد صلى الله علیه و آله ویژگی هاى پیامبر موعود را ندارد و ادعاى باطلى مى‌كند.<ref>جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182.</ref>


==ايجاد تفرقه ميان مسلمانان==
==ایجاد تفرقه میان مسلمانان==
اهل كتاب به‌ ويژه يهود همواره در پى انتقام از مسلمانان بودند و يكى از راههاى انتقام ايجاد تفرقه ميان آنان بوده است و چون اهل كتاب از ديرباز در مدينه و پيرامون آن سكونت داشتند و از اختلافات ديرينه ميان اوس و خزرج و ريشه اين منازعات باخبر بودند با استفاده از هر فرصت مناسبى اين منازعات را به ياد آنان انداخته، آتش فتنه را شعله ور مى‌ساختند. شمارى از مفسران،<ref>جامع‌البيان، مج‌3، ج‌4، ص‌32‌ـ‌33؛ تفسير قرطبى، ج‌4، ص‌100؛ لباب النقول، ص‌65‌.</ref> آيات 99 ـ 100 سوره آل‌ عمران/3، را اشاره به اين تفرقه‌افكنى از سوى يهود دانسته‌اند: «قُل ياَهلَ الكِتبِ لِمَ تَصُدّونَ عَن سَبيلِ اللّهِ مَن ءامَنَ تَبغونَها عِوَجـًا...».
اهل كتاب به‌ ویژه یهود همواره در پى انتقام از مسلمانان بودند و یكى از راههاى انتقام ایجاد تفرقه میان آنان بوده است و چون اهل كتاب از دیرباز در مدینه و پیرامون آن سكونت داشتند و از اختلافات دیرینه میان اوس و خزرج و ریشه این منازعات باخبر بودند با استفاده از هر فرصت مناسبى این منازعات را به یاد آنان انداخته، آتش فتنه را شعله ور مى‌ساختند. شمارى از مفسران،<ref>جامع‌البيان، مج‌3، ج‌4، ص‌32‌ـ‌33؛ تفسير قرطبى، ج‌4، ص‌100؛ لباب النقول، ص‌65‌.</ref> آیات 99 ـ 100 سوره آل‌ عمران/3، را اشاره به این تفرقه‌افكنى از سوى یهود دانسته‌اند: «قُل یاَهلَ الكِتبِ لِمَ تَصُدّونَ عَن سَبیلِ اللّهِ مَن ءامَنَ تَبغونَها عِوَجـًا...».


گاهى نيز كار اختلاف برانگيزى چنان مؤثر مى‌افتاد كه دو طرف دست به سلاح مى‌بردند. در اين‌ گونه موارد آتش فتنه با تماس هاى مكرر پيامبر صلى الله عليه و آله با اوس و خزرج و پند و نصيحت آنها خاموش مى‌شد.<ref>جامع‌البيان، مج‌3، ج‌4، ص‌32‌ـ‌33؛ تفسير قرطبى، ج‌4، ص‌100؛ لباب النقول، ص‌65‌.</ref>
گاهى نیز كار اختلاف برانگیزى چنان مؤثر مى‌افتاد كه دو طرف دست به سلاح مى‌بردند. در این‌ گونه موارد آتش فتنه با تماس هاى مكرر پیامبر صلى الله علیه و آله با اوس و خزرج و پند و نصیحت آنها خاموش مى‌شد.<ref>جامع‌البيان، مج‌3، ج‌4، ص‌32‌ـ‌33؛ تفسير قرطبى، ج‌4، ص‌100؛ لباب النقول، ص‌65‌.</ref>


==فشار اقتصادى==
==فشار اقتصادى==
يهود با عدم پرداخت ديون خود به مسلمانان درصدد فشار اقتصادى به آنان برآمدند. اين اقدام زمانى صورت گرفت كه وضعيت مالى مسلمانان در مدينه بسيار دشوار بود و آنان از پرداخت پول مسلمانان در ازاى خريد كالا به اين دليل كه اين معامله در دوران جاهليت و پيش از اسلام انجام گرفته، سرباز زدند.
یهود با عدم پرداخت دیون خود به مسلمانان درصدد فشار اقتصادى به آنان برآمدند. این اقدام زمانى صورت گرفت كه وضعیت مالى مسلمانان در مدینه بسیار دشوار بود و آنان از پرداخت پول مسلمانان در ازاى خرید كالا به این دلیل كه این معامله در دوران جاهلیت و پیش از اسلام انجام گرفته، سرباز زدند.


به گفته برخى مفسران آيه 75 سوره آل‌ عمران/ 3 به اين نكته اشاره دارد<ref>
به گفته برخى مفسران آیه 75 سوره آل‌ عمران/ 3 به این نكته اشاره دارد<ref>
  التبيان، ج‌2، ص‌504‌؛ الصحيح من السيره، ج‌6‌، ص‌32.</ref>؛ همچنين هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله ابوبكر را براى دريافت كمك مالى نزد رهبر قبيله بنى‌قينقاع فرستاد، آنان به طعنه گفتند كه خداى شما دست نياز به سوى ما گشوده و او تهيدست و ما توانگريم. (سوره آل‌ عمران/3،181) -<ref>جامع البيان، مج‌3، ج‌4، ص‌258‌ـ‌261؛ اسباب النزول، ص‌88‌.</ref>
  التبيان، ج‌2، ص‌504‌؛ الصحيح من السيره، ج‌6‌، ص‌32.</ref>؛ همچنین هنگامى كه پیامبر صلى الله علیه و آله ابوبكر را براى دریافت كمك مالى نزد رهبر قبیله بنى‌قینقاع فرستاد، آنان به طعنه گفتند كه خداى شما دست نیاز به سوى ما گشوده و او تهیدست و ما توانگریم. (سوره آل‌ عمران/3،181) -<ref>جامع البيان، مج‌3، ج‌4، ص‌258‌ـ‌261؛ اسباب النزول، ص‌88‌.</ref>


==آزار پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان==
==آزار پیامبر صلى الله علیه و آله و مسلمانان==
برخى آيات نشان مى‌دهد كه افرادى از اهل كتاب همانند مشركان با شيوه‌هاى گوناگون، از جمله با سخنان خود، مسلمانان را اذيت مى‌كردند: «ولَتَسمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ اُوتواالكِتبَ مِن قَبلِكُم ومِنَ الَّذينَ اَشرَكوا اَذىً كَثيرًا...». (سوره آل عمران/3،186) برخى آيه را در شأن كعب‌ بن اشرفِ شاعر از يهوديان مدينه نازل دانسته‌اند كه در اشعار خويش به تحريك مشركان و هجو پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان پرداخته و نام و زيبايي هاى زنان مسلمان را موضوع غزلهاى عاشقانه خود قرار مى‌داد.<ref>مجمع‌البيان، ج2، ص903؛ زادالمسير، ج1، ص520.</ref>
برخى آیات نشان مى‌دهد كه افرادى از اهل كتاب همانند مشركان با شیوه‌هاى گوناگون، از جمله با سخنان خود، مسلمانان را اذیت مى‌كردند: «ولَتَسمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ اُوتواالكِتبَ مِن قَبلِكُم ومِنَ الَّذینَ اَشرَكوا اَذىً كَثیرًا...». (سوره آل عمران/3،186) برخى آیه را در شأن كعب‌ بن اشرفِ شاعر از یهودیان مدینه نازل دانسته‌اند كه در اشعار خویش به تحریك مشركان و هجو پیامبر صلى الله علیه و آله و مسلمانان پرداخته و نام و زیبایی هاى زنان مسلمان را موضوع غزلهاى عاشقانه خود قرار مى‌داد.<ref>مجمع‌البيان، ج2، ص903؛ زادالمسير، ج1، ص520.</ref>


برخى نيز آن را اشاره به سخن يكى از يهوديان دانسته‌اند كه با شنيدن آيه «مَن ذَاالَّذى يُقرِضُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا‌...». (سوره بقره/2،245) در تمسخر آن، خدا را تهيدست و خود را توانگر خوانده بود.<ref>تفسير قرطبى، ج‌4، ص‌193.</ref>
برخى نیز آن را اشاره به سخن یكى از یهودیان دانسته‌اند كه با شنیدن آیه «مَن ذَاالَّذى یُقرِضُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا‌...». (سوره بقره/2،245) در تمسخر آن، خدا را تهیدست و خود را توانگر خوانده بود.<ref>تفسير قرطبى، ج‌4، ص‌193.</ref>


==مسخره كردن اسلام==
==مسخره كردن اسلام==
گروهى از اهل كتاب، دين و آيات الهى را به بازى و تمسخر مى‌گرفتند، براى همين خداوند مسلمانان را از دوستى با آنان برحذر مى‌داشت: «...لاتَتَّخِذوا الَّذينَ اتَّخَذوا دينَكُم هُزُوًا ولَعِبـًا مِنَ الَّذينَ اوتواالكِتبَ مِن قَبلِكُم والكُفّارَ‌ اَولِياءَ...».(سوره مائده/5‌،57) مفسران آيه را اشاره به برخورد افرادى از اهل كتاب دانسته‌اند كه نزد مسلمانان اظهار اسلام كرده ولى در واقع بر كفر خود مانده بودند. آنان با اين كار اسلام را بازيچه خود قرار مى‌دادند.<ref>جامع‌البيان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌391؛ مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌328؛ الميزان، ج‌6‌، ص‌27.</ref>
گروهى از اهل كتاب، دین و آیات الهى را به بازى و تمسخر مى‌گرفتند، براى همین خداوند مسلمانان را از دوستى با آنان برحذر مى‌داشت: «...لاتَتَّخِذوا الَّذینَ اتَّخَذوا دینَكُم هُزُوًا ولَعِبـًا مِنَ الَّذینَ اوتواالكِتبَ مِن قَبلِكُم والكُفّارَ‌ اَولِیاءَ...».(سوره مائده/5‌،57) مفسران آیه را اشاره به برخورد افرادى از اهل كتاب دانسته‌اند كه نزد مسلمانان اظهار اسلام كرده ولى در واقع بر كفر خود مانده بودند. آنان با این كار اسلام را بازیچه خود قرار مى‌دادند.<ref>جامع‌البيان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌391؛ مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌328؛ الميزان، ج‌6‌، ص‌27.</ref>


آنان همچنين با شنيدن صداى اذان و دعوت مردم به سوى نماز، آن را به مسخره گرفته، مى‌خنديدند -<ref>مجمع البيان، ج‌3، ص‌329؛ الميزان، ج‌6‌، ص‌28.</ref> «و اِذا نادَيتُم اِلَى الصَّلوةِ اتَّخَذوها هُزُوًا ولَعِبـًا ذلِكَ بِاَنَّهُم قَومٌ‌ لايَعقِلون». (سوره مائده/5‌،58) قرآن ريشه چنين برخوردى را نابخردى و فقدان فهم درست معارف و معانى نهفته در اين اعمال عبادى مى‌خواند -<ref>جامع البيان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌393؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌2، ص‌75؛ الميزان، ج‌6‌، ص‌28.</ref> كه دليل ديگرى جز ايمان مسلمانان به خداوند، قرآن، كتب آسمانى پيشين و فاسق بودن اغلب اهل كتاب نداشت: «قُل‌ ياَهلَ الكِتبِ هَل تَنقِمونَ مِنّا اِلاّ اَن ءامَنّا بِاللّهِ وما اُنزِلَ اِلَينا وما اُنزِلَ مِن قَبلُ واَنَّ اَكثَرَكُم فسِقون». (سوره مائده/5‌،59)
آنان همچنین با شنیدن صداى اذان و دعوت مردم به سوى نماز، آن را به مسخره گرفته، مى‌خندیدند -<ref>مجمع البيان، ج‌3، ص‌329؛ الميزان، ج‌6‌، ص‌28.</ref> «و اِذا نادَیتُم اِلَى الصَّلوةِ اتَّخَذوها هُزُوًا ولَعِبـًا ذلِكَ بِاَنَّهُم قَومٌ‌ لایَعقِلون». (سوره مائده/5‌،58) قرآن ریشه چنین برخوردى را نابخردى و فقدان فهم درست معارف و معانى نهفته در این اعمال عبادى مى‌خواند -<ref>جامع البيان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌393؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌2، ص‌75؛ الميزان، ج‌6‌، ص‌28.</ref> كه دلیل دیگرى جز ایمان مسلمانان به خداوند، قرآن، كتب آسمانى پیشین و فاسق بودن اغلب اهل كتاب نداشت: «قُل‌ یاَهلَ الكِتبِ هَل تَنقِمونَ مِنّا اِلاّ اَن ءامَنّا بِاللّهِ وما اُنزِلَ اِلَینا وما اُنزِلَ مِن قَبلُ واَنَّ اَكثَرَكُم فسِقون». (سوره مائده/5‌،59)


==تحريف و كتمان بشارت بعثت پيامبر اسلام==
==تحریف و كتمان بشارت بعثت پیامبر اسلام==
بر اساس برخى آيات، اهل كتاب بر پايه بشارت هاى آمده در تورات و انجيل، خيلى دقيق و روشن، پيامبر اسلام را مى‌شناخته‌اند (سوره بقره/2، 146؛ سوره آل‌ عمران/3، 20)؛ اما به رغم اين بشارت ها، دست به تحريف و كتمان آنها زده، از تصديق حقانيت قرآن و پيامبر اسلام خوددارى مى‌كردند.
بر اساس برخى آیات، اهل كتاب بر پایه بشارت هاى آمده در تورات و انجیل، خیلى دقیق و روشن، پیامبر اسلام را مى‌شناخته‌اند (سوره بقره/2، 146؛ سوره آل‌ عمران/3، 20)؛ اما به رغم این بشارت ها، دست به تحریف و كتمان آنها زده، از تصدیق حقانیت قرآن و پیامبر اسلام خوددارى مى‌كردند.


تغيير كلماتى همچون «فارقليطا» كه معادل كلمه «احمد» صلى الله عليه و آله است به «پاركلى طوس» نمونه‌اى از اين تحريف ها است،<ref>كنزالدقائق، ج2، ص468؛ صيانة القرآن من التحريف، ص‌121‌ـ‌148؛ نورالبراهين، ج2، ص457‌ـ‌458؛ كشف‌الغطاء، ج2، ص388‌ـ‌389.</ref> از اين‌ رو، قرآن اهل‌ كتاب را بدان جهت كه در كتاب هاى آسمانى دست برده و آن‌ را به صورت ناقص ارائه داده‌اند سرزنش‌ مى‌كند: «تَجعَلونَهُ قَراطيسَ تُبدونَها و‌ تُخفونَ كَثيرًا» (سوره انعام/6‌،91) و چون تحريف و تصرف آنها در كتاب خدا، موجب شد بخش هاى فراوانى از كتاب الهى از بين برود آنان را از كسانى مى‌شمارد كه تنها از بخشى از كتاب آسمانى بهره‌برده‌اند: «الَّذينَ اُوتوا نَصيبـًا مِنَ الكِتبِ».<ref> الميزان، ج‌3، ص‌124، 308، 330.</ref> (سوره نساء/4، 51)
تغییر كلماتى همچون «فارقلیطا» كه معادل كلمه «احمد» صلى الله علیه و آله است به «پاركلى طوس» نمونه‌اى از این تحریف ها است،<ref>كنزالدقائق، ج2، ص468؛ صيانة القرآن من التحريف، ص‌121‌ـ‌148؛ نورالبراهين، ج2، ص457‌ـ‌458؛ كشف‌الغطاء، ج2، ص388‌ـ‌389.</ref> از این‌ رو، قرآن اهل‌ كتاب را بدان جهت كه در كتاب هاى آسمانى دست برده و آن‌ را به صورت ناقص ارائه داده‌اند سرزنش‌ مى‌كند: «تَجعَلونَهُ قَراطیسَ تُبدونَها و‌ تُخفونَ كَثیرًا» (سوره انعام/6‌،91) و چون تحریف و تصرف آنها در كتاب خدا، موجب شد بخش هاى فراوانى از كتاب الهى از بین برود آنان را از كسانى مى‌شمارد كه تنها از بخشى از كتاب آسمانى بهره‌برده‌اند: «الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الكِتبِ».<ref> الميزان، ج‌3، ص‌124، 308، 330.</ref> (سوره نساء/4، 51)


=برخورد قرآن با اهل كتاب=
=برخورد قرآن با اهل كتاب=
قرآن به رغم همه دشمني هاى اهل كتاب با اسلام و مسلمانان ضمن رعايت احترام و جداكردن صف آنان از بت‌پرستان، اصل دين و كتاب آسمانى آنان را تأييد (سوره آل عمران/3، 3، 65) و با جداكردن صف حقجويان از گمراهان اهل كتاب، ايمان و صفات نيك دسته‌اى را مى‌ستايد و كفر و عناد و صفات زشت گروهى ديگر را نكوهش مى‌كند: «مِنهُمُ المُؤمِنونَ و اَكثَرُهُمُ الفسِقون... و باءو بِغَضَب مِنَ اللّهِ و ضُرِبَت عَلَيهِمُ المَسكَنَةُ ذلِكَ بِاَنَّهُم كانوا يَكفُرونَ بِايتِ اللّه... × لَيسوا سَواءً مِن اَهلِ الكِتبِ اُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتلونَ ءايتِ اللّهِ ءاناءَ الَّيلِ و‌هُم‌ يَسجُدون × يُؤمِنونَ بِاللّهِ واليَومِ الأخِرِ و يَأمُرونَ بِالمَعروفِ و يَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ و يُسرِعونَ فِى الخَيرتِ و اُولئِكَ مِنَ الصّلِحين». (سوره آل‌ عمران/3،110 ـ 114)
قرآن به رغم همه دشمنی هاى اهل كتاب با اسلام و مسلمانان ضمن رعایت احترام و جداكردن صف آنان از بت‌پرستان، اصل دین و كتاب آسمانى آنان را تأیید (سوره آل عمران/3، 3، 65) و با جداكردن صف حقجویان از گمراهان اهل كتاب، ایمان و صفات نیك دسته‌اى را مى‌ستاید و كفر و عناد و صفات زشت گروهى دیگر را نكوهش مى‌كند: «مِنهُمُ المُؤمِنونَ و اَكثَرُهُمُ الفسِقون... و باءو بِغَضَب مِنَ اللّهِ و ضُرِبَت عَلَیهِمُ المَسكَنَةُ ذلِكَ بِاَنَّهُم كانوا یَكفُرونَ بِایتِ اللّه... × لَیسوا سَواءً مِن اَهلِ الكِتبِ اُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتلونَ ءایتِ اللّهِ ءاناءَ الَّیلِ و‌هُم‌ یَسجُدون × یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ و یَأمُرونَ بِالمَعروفِ و یَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ و یُسرِعونَ فِى الخَیرتِ و اُولئِكَ مِنَ الصّلِحین». (سوره آل‌ عمران/3،110 ـ 114)


از آيات قرآن و نيز سيره رسول اكرم صلى الله عليه و آله برمى‌آيد كه نخستين گام در برخورد با اهل كتاب دعوت آنان به پذيرش اسلام است: «ياَيُّهَا الَّذينَ اُوتواالكِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَكُم» (سوره نساء/4، 47)، بدين ترتيب قرآن در نخستين مرحله دين آنان را منسوخ و پايان يافته اعلام و براى دعوت آنان به پذيرش اسلام از شيوه استدلال و برهان استفاده و اعلام كرد: در صورتى كه اين راه مجابشان نسازد تا سر حد مباهله و ملاعنه نيز پيش مى‌رود، (سوره آل‌ عمران/ 3، 61) تا جايى كه خداوند به آنان هشدار مى‌دهد كه اگر به قرآن و اسلام ايمان نياورند آنان را مسخ يا لعن خواهد كرد: «ياَيُّهَا الَّذينَ اُوتواالكِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَكُم مِن قَبلِ اَن‌ نَطمِسَ وُجوهـًا فَنَرُدَّها عَلى اَدبارِها اَو‌نَلعَنَهُم‌...». (سوره نساء/4، 47)
از آیات قرآن و نیز سیره رسول اكرم صلى الله علیه و آله برمى‌آید كه نخستین گام در برخورد با اهل كتاب دعوت آنان به پذیرش اسلام است: «یاَیُّهَا الَّذینَ اُوتواالكِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَكُم» (سوره نساء/4، 47)، بدین ترتیب قرآن در نخستین مرحله دین آنان را منسوخ و پایان یافته اعلام و براى دعوت آنان به پذیرش اسلام از شیوه استدلال و برهان استفاده و اعلام كرد: در صورتى كه این راه مجابشان نسازد تا سر حد مباهله و ملاعنه نیز پیش مى‌رود، (سوره آل‌ عمران/ 3، 61) تا جایى كه خداوند به آنان هشدار مى‌دهد كه اگر به قرآن و اسلام ایمان نیاورند آنان را مسخ یا لعن خواهد كرد: «یاَیُّهَا الَّذینَ اُوتواالكِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَكُم مِن قَبلِ اَن‌ نَطمِسَ وُجوهـًا فَنَرُدَّها عَلى اَدبارِها اَو‌نَلعَنَهُم‌...». (سوره نساء/4، 47)


از اين‌ رو رسول‌ اكرم صلى الله عليه و آله به محض ورود به مدينه اهل كتاب را به اسلام فراخواند و چون سرباز زدند با آنان پيمانى را كه مشتمل بر اصول همزيستى مسالمت‌آميز بود، امضا كرد<ref>البداية والنهايه، ج‌3، ص‌165، 176‌ـ‌177؛ سيرة‌النبى صلى الله عليه وآله، ص‌273.</ref>؛ اما هرگز آنان را به‌ پذيرش اسلام وادار‌ نساخت.
از این‌ رو رسول‌ اكرم صلى الله علیه و آله به محض ورود به مدینه اهل كتاب را به اسلام فراخواند و چون سرباز زدند با آنان پیمانى را كه مشتمل بر اصول همزیستى مسالمت‌آمیز بود، امضا كرد<ref>البداية والنهايه، ج‌3، ص‌165، 176‌ـ‌177؛ سيرة‌النبى صلى الله عليه وآله، ص‌273.</ref>؛ اما هرگز آنان را به‌ پذیرش اسلام وادار‌ نساخت.


همچنين اسلام با پيش‌بينى جزيه، جان، مال، عرض و مراكز دينى آنان را در پناه حكومت اسلامى محفوظ و محترم دانست و مسلمانان به رغم جواز ارتباط و اختلاط با اهل كتاب از دوست گرفتن آنان و اعتماد به آنها برحذر شدند: «لا‌تَتَّخِذوا اليَهودَ والنَّصرَى اَولِياءَ». (سوره مائده/5‌،51)
همچنین اسلام با پیش‌بینى جزیه، جان، مال، عرض و مراكز دینى آنان را در پناه حكومت اسلامى محفوظ و محترم دانست و مسلمانان به رغم جواز ارتباط و اختلاط با اهل كتاب از دوست گرفتن آنان و اعتماد به آنها برحذر شدند: «لا‌تَتَّخِذوا الیَهودَ والنَّصرَى اَولِیاءَ». (سوره مائده/5‌،51)


قرآن همچنين اهل كتاب را مخاطب ساخته و كوشيده است بخشى از عقايد باطل و غلوآميز آنان در حوزه فرهنگ دينى را اصلاح كند. نفى الوهيت مسيح و مريم عليهماالسلام و بنده خدا خواندن آنان، نفى پسر خدا بودن عُزَير و عيسى و اعتقاد به تثليث (سوره نساء/4،171؛ سوره مائده/5‌، 72 ـ 73، 75، 77، 116 ـ 117؛ سوره توبه/9، 30 ـ 31) همچنين تكذيب قتل و مصلوب شدن مسيح (سوره نساء/4،157) بدين منظور انجام گرفته است.
قرآن همچنین اهل كتاب را مخاطب ساخته و كوشیده است بخشى از عقاید باطل و غلوآمیز آنان در حوزه فرهنگ دینى را اصلاح كند. نفى الوهیت مسیح و مریم علیهماالسلام و بنده خدا خواندن آنان، نفى پسر خدا بودن عُزَیر و عیسى و اعتقاد به تثلیث (سوره نساء/4،171؛ سوره مائده/5‌، 72 ـ 73، 75، 77، 116 ـ 117؛ سوره توبه/9، 30 ـ 31) همچنین تكذیب قتل و مصلوب شدن مسیح (سوره نساء/4،157) بدین منظور انجام گرفته است.


قرآن در فراخوانى از اهل كتاب و با تأكيد بر مشتركات فرهنگ دينى، از آنان مى‌خواهد با رها ساختن برخى از عقايد باطل همچون شرك و دوگانه پرستى بر محور عقايد مشترك با مسلمانان گرد آيند: «قُل ياَهلَ الكِتبِ تَعالَوا اِلى كَلِمَة سَواء بَينَنا وبَينَكُم اَلاَّ نَعبُدَ اِلاَّ اللّهَ ولا نُشرِكَ بِهِ شيــًا ولا يَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضـًا اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ...» (سوره آل‌ عمران/3،64) و پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان سفارش شدند تا هنگام دعوت اهل كتاب غير معاند به اسلام از روش نيكو در بحث و استدلال بهره گرفته، بر عقايد مشترك تأكيد كنند: «ولا‌تُجدِلوا اَهلَ الكِتبِ اِلاّ بِالَّتى هِىَ اَحسَنُ اِلاَّ الَّذينَ ظَلَموا مِنهُم وقولوا ءامَنّا بِالَّذى اُنزِلَ اِلَينا واُنزِلَ اِلَيكُم واِلهُنا واِلهُكُم واحِدٌ ونَحنُ لَهُ مُسلِمون» (سوره عنكبوت/ 29، 46) و در اين راه هرگز با آنان از در ستيز و جدال وارد نشوند: «و قُل لِلَّذينَ اوتوا الكِتبَ والاُمِّيِّينَ ءَاَسلَمتُم فَاِن اَسلَموا فَقَدِ اهتَدَوا واِن تَوَلَّوا فَاِنَّما عَلَيكَ البَلغُ». (سوره آل عمران/ 3، 20)
قرآن در فراخوانى از اهل كتاب و با تأكید بر مشتركات فرهنگ دینى، از آنان مى‌خواهد با رها ساختن برخى از عقاید باطل همچون شرك و دوگانه پرستى بر محور عقاید مشترك با مسلمانان گرد آیند: «قُل یاَهلَ الكِتبِ تَعالَوا اِلى كَلِمَة سَواء بَینَنا وبَینَكُم اَلاَّ نَعبُدَ اِلاَّ اللّهَ ولا نُشرِكَ بِهِ شیــًا ولا یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضـًا اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ...» (سوره آل‌ عمران/3،64) و پیامبر صلى الله علیه و آله و مسلمانان سفارش شدند تا هنگام دعوت اهل كتاب غیر معاند به اسلام از روش نیكو در بحث و استدلال بهره گرفته، بر عقاید مشترك تأكید كنند: «ولا‌تُجدِلوا اَهلَ الكِتبِ اِلاّ بِالَّتى هِىَ اَحسَنُ اِلاَّ الَّذینَ ظَلَموا مِنهُم وقولوا ءامَنّا بِالَّذى اُنزِلَ اِلَینا واُنزِلَ اِلَیكُم واِلهُنا واِلهُكُم واحِدٌ ونَحنُ لَهُ مُسلِمون» (سوره عنكبوت/ 29، 46) و در این راه هرگز با آنان از در ستیز و جدال وارد نشوند: «و قُل لِلَّذینَ اوتوا الكِتبَ والاُمِّیِّینَ ءَاَسلَمتُم فَاِن اَسلَموا فَقَدِ اهتَدَوا واِن تَوَلَّوا فَاِنَّما عَلَیكَ البَلغُ». (سوره آل عمران/ 3، 20)


قرآن با وعده پاك شدن گناهان پيشين و ورود به بهشت، اهل كتاب را به پذيرش اسلام ترغيب مى‌كرد: «ولَو اَنَّ اَهلَ الكِتبِ ءامَنوا واتَّقَوا لَكَفَّرنا عَنهُم سَيِّاتِهِم ولاََدخَلنهُم جَنّتِ النَّعيم» (سوره مائده/5‌،65) و در ادامه و براى ترغيب بيشتر، پايبندى به تورات و انجيل را زمينه ساز برخوردارى از بركات آسمان و زمين مى‌خواند: «وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَيهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم». (سوره مائده/5‌،66)
قرآن با وعده پاك شدن گناهان پیشین و ورود به بهشت، اهل كتاب را به پذیرش اسلام ترغیب مى‌كرد: «ولَو اَنَّ اَهلَ الكِتبِ ءامَنوا واتَّقَوا لَكَفَّرنا عَنهُم سَیِّاتِهِم ولاََدخَلنهُم جَنّتِ النَّعیم» (سوره مائده/5‌،65) و در ادامه و براى ترغیب بیشتر، پایبندى به تورات و انجیل را زمینه ساز برخوردارى از بركات آسمان و زمین مى‌خواند: «وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَیهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم». (سوره مائده/5‌،66)


با توجه به اين كه عمل واقعى به اين دو كتاب آسمانى و همه آموزه‌هاى آن مستلزم پذيرش اسلام است، مقصود قرآن آن است كه عمل به اين دو كتاب به پذيرش اسلام انجاميده، چنين بركاتى را براى آنان به همراه خواهد داشت، از اين‌رو در كنار عمل به تورات و انجيل از عمل به آنچه براى ايشان فرو فرستاده شده (قرآن) ياد كرده است.<ref> الميزان، ج‌6‌، ص‌38.</ref> قرآن، مسلمان شدن اهل كتاب را به خير و صلاح خود آنان مى‌خواند: «...ولَو ءامَنَ اَهلُ الكِتبِ لَكانَ خَيرًا‌لَهُم...». (سوره آل عمران/3،110)
با توجه به این كه عمل واقعى به این دو كتاب آسمانى و همه آموزه‌هاى آن مستلزم پذیرش اسلام است، مقصود قرآن آن است كه عمل به این دو كتاب به پذیرش اسلام انجامیده، چنین بركاتى را براى آنان به همراه خواهد داشت، از این‌رو در كنار عمل به تورات و انجیل از عمل به آنچه براى ایشان فرو فرستاده شده (قرآن) یاد كرده است.<ref> الميزان، ج‌6‌، ص‌38.</ref> قرآن، مسلمان شدن اهل كتاب را به خیر و صلاح خود آنان مى‌خواند: «...ولَو ءامَنَ اَهلُ الكِتبِ لَكانَ خَیرًا‌لَهُم...». (سوره آل عمران/3،110)


=ستايش و نكوهش اهل كتاب در قرآن=
=ستایش و نكوهش اهل كتاب در قرآن=
از ويژگي هاى قرآن مراعات انصاف در توصيف ها و دسته‌بندي هاست. به رغم آن كه اهل كتاب بر اثر لجاجت، رخدادهايى تلخ از خود در تاريخ اسلام به يادگار گذاشتند قرآن همه آنان را يكسان و همسان نمى‌شمارد: «لَيسوا سَواءً» (سوره آل عمران/3،113) بلكه دسته‌اى از ايشان را مؤمن خوانده، مى‌ستايد و بيشتر آنان را فاسق دانسته، نكوهش مى‌كند: «قُل‌ ياَهلَ الكِتبِ... و اَنَّ اَكثَرَكُم فسِقون». (سوره مائده/5‌،59 و نيز سوره آل‌ عمران/3،110) صالحان اهل كتاب به سبب برخوردارى از پاره‌اى صفات نيك مورد ستايش قرار گرفته‌اند؛ از جمله:
از ویژگی هاى قرآن مراعات انصاف در توصیف ها و دسته‌بندی هاست. به رغم آن كه اهل كتاب بر اثر لجاجت، رخدادهایى تلخ از خود در تاریخ اسلام به یادگار گذاشتند قرآن همه آنان را یكسان و همسان نمى‌شمارد: «لَیسوا سَواءً» (سوره آل عمران/3،113) بلكه دسته‌اى از ایشان را مؤمن خوانده، مى‌ستاید و بیشتر آنان را فاسق دانسته، نكوهش مى‌كند: «قُل‌ یاَهلَ الكِتبِ... و اَنَّ اَكثَرَكُم فسِقون». (سوره مائده/5‌،59 و نیز سوره آل‌ عمران/3،110) صالحان اهل كتاب به سبب برخوردارى از پاره‌اى صفات نیك مورد ستایش قرار گرفته‌اند؛ از جمله:


==رسوخ در علم==
==رسوخ در علم==
برخى از اهل كتاب، راسخ در علم و مؤمن خوانده شده‌اند كه با پرهيز از كژانديشى و كژروى افزون بر كتب آسمانى پيشين، به قرآن نيز ايمان داشتند؛ همچنين به روز قيامت اعتقاد داشته، به اقامه نماز و دادن زكات مى‌پرداختند: «لكِنِ الرّ‌سِخونَ فِى العِلمِ مِنهُم والمُؤمِنونَ يُؤمِنونَ بِما اُنزِلَ اِلَيكَ وما اُنزِلَ مِن قَبلِكَ...». (سوره نساء/4،162)
برخى از اهل كتاب، راسخ در علم و مؤمن خوانده شده‌اند كه با پرهیز از كژاندیشى و كژروى افزون بر كتب آسمانى پیشین، به قرآن نیز ایمان داشتند؛ همچنین به روز قیامت اعتقاد داشته، به اقامه نماز و دادن زكات مى‌پرداختند: «لكِنِ الرّ‌سِخونَ فِى العِلمِ مِنهُم والمُؤمِنونَ یُؤمِنونَ بِما اُنزِلَ اِلَیكَ وما اُنزِلَ مِن قَبلِكَ...». (سوره نساء/4،162)


==وجود دين باوران حقيقى در ميان آنان==
==وجود دین باوران حقیقى در میان آنان==
قرآن از مؤمنان حقيقى در ميان اهل كتاب خبر داده است (سوره نساء/ 4، 162؛ سوره قصص/ 28، 52 ـ 53)؛ ايمانى كه آنان را به تلاوت آيات الهى، عبادت شبانه، امر به معروف و نهى از منكر و شتاب در كارهاى خير وامى‌دارد: «يَتلونَ ءايتِ اللّهِ ءاناءَ الَّيلِ وهُم يَسجُدون × يُؤمِنونَ بِاللّهِ واليَومِ الأخِرِ و يَأمُرونَ بِالمَعروفِ و يَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ و يُسرِعونَ فِى الخَيرتِ واُولئِكَ مِنَ الصّلِحين» (سوره آل عمران/3،113 ـ 114) و هنگامى كه آيات الهى بر آنان خوانده مى‌شود از ديدگانشان اشك مى‌بارد: «و اِذَا سَمِعوا ما اُنزِلَ اِلَى الرَّسولِ تَرَى اَعيُنَهُم تَفيضُ مِنَ‌الدَّمع». (سوره مائده/5‌،83) برخى از مفسران مصداق اين آيه و دو آيه پس از آن را نجاشى و اطرافيان او دانسته‌اند كه با تلاوت آيات قرآن از سوى جعفر‌ بن ابى‌طالب و تمجيد از عيسى و مريم عليهماالسلام به حقانيت اين آيات پى برده، ايمان آوردند.<ref>جامع البيان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌4‌ـ‌5‌.</ref>
قرآن از مؤمنان حقیقى در میان اهل كتاب خبر داده است (سوره نساء/ 4، 162؛ سوره قصص/ 28، 52 ـ 53)؛ ایمانى كه آنان را به تلاوت آیات الهى، عبادت شبانه، امر به معروف و نهى از منكر و شتاب در كارهاى خیر وامى‌دارد: «یَتلونَ ءایتِ اللّهِ ءاناءَ الَّیلِ وهُم یَسجُدون × یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ و یَأمُرونَ بِالمَعروفِ و یَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ و یُسرِعونَ فِى الخَیرتِ واُولئِكَ مِنَ الصّلِحین» (سوره آل عمران/3،113 ـ 114) و هنگامى كه آیات الهى بر آنان خوانده مى‌شود از دیدگانشان اشك مى‌بارد: «و اِذَا سَمِعوا ما اُنزِلَ اِلَى الرَّسولِ تَرَى اَعیُنَهُم تَفیضُ مِنَ‌الدَّمع». (سوره مائده/5‌،83) برخى از مفسران مصداق این آیه و دو آیه پس از آن را نجاشى و اطرافیان او دانسته‌اند كه با تلاوت آیات قرآن از سوى جعفر‌ بن ابى‌طالب و تمجید از عیسى و مریم علیهماالسلام به حقانیت این آیات پى برده، ایمان آوردند.<ref>جامع البيان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌4‌ـ‌5‌.</ref>


==امانتدارى==
==امانتدارى==
برخى از اهل كتاب چنان امانتدار توصيف شده‌اند كه اگر دينارهاى فراوانى‌ به امانت به آنان داده شود به صاحبانش بازمى‌گردانند: «و مِن اَهلِ الكِتبِ مَن اِن تَأمَنهُ بِقِنطار يُؤَدِّهِ اِلَيكَ». (سوره آل عمران/3،75) قنطار را به معناى مالى فراوان و نامشخص، پوست گاو پر از طلا، 4000 دينار و... دانسته‌اند.<ref> النهايه، ج4، ص113؛ لسان‌العرب، ج11، ص‌320، «قنطر»؛ مجمع‌البحرين، ج‌3، ص‌522‌ـ‌523‌، «قطر».</ref>
برخى از اهل كتاب چنان امانتدار توصیف شده‌اند كه اگر دینارهاى فراوانى‌ به امانت به آنان داده شود به صاحبانش بازمى‌گردانند: «و مِن اَهلِ الكِتبِ مَن اِن تَأمَنهُ بِقِنطار یُؤَدِّهِ اِلَیكَ». (سوره آل عمران/3،75) قنطار را به معناى مالى فراوان و نامشخص، پوست گاو پر از طلا، 4000 دینار و... دانسته‌اند.<ref> النهايه، ج4، ص113؛ لسان‌العرب، ج11، ص‌320، «قنطر»؛ مجمع‌البحرين، ج‌3، ص‌522‌ـ‌523‌، «قطر».</ref>


==برخوردارى از مكارم اخلاقى==
==برخوردارى از مكارم اخلاقى==
پاسخ بدى را به خوبى دادن از رهنمودهاى مؤكد قرآن و تنها از عهده كسانى ساخته است كه از صفات انسانى و ايمانى بهره وافر داشته و جزو صابران باشند. گروهى از اهل‌ كتاب به سبب برخوردارى از همين صفت پسنديده ستايش شده‌اند: «اَلَّذينَ ءاتَينهُمُ الكِتبَ... × و‌يَدرَءونَ بِالحَسَنَةِ السَّيِّئَة». (سوره قصص/28،52‌، 54)
پاسخ بدى را به خوبى دادن از رهنمودهاى مؤكد قرآن و تنها از عهده كسانى ساخته است كه از صفات انسانى و ایمانى بهره وافر داشته و جزو صابران باشند. گروهى از اهل‌ كتاب به سبب برخوردارى از همین صفت پسندیده ستایش شده‌اند: «اَلَّذینَ ءاتَینهُمُ الكِتبَ... × و‌یَدرَءونَ بِالحَسَنَةِ السَّیِّئَة». (سوره قصص/28،52‌، 54)


==انفاق==
==انفاق==
رسيدگى به مستمندان از جمله صفات اخلاقى است كه برخى از اهل كتاب به سبب آن ستايش شده‌اند: «و مِمّا رَزَقنهُم يُنفِقون». (سوره قصص/28،54) از مجموع آياتى كه برخى از اهل كتاب را ستايش كرده برمى‌آيد كه مقصود از اين گروه كسانى از اهل كتاب‌اند كه از عناد و استكبار به دور بوده و پس از شناخت حقانيت اسلام، به آن ايمان آورده‌اند.
رسیدگى به مستمندان از جمله صفات اخلاقى است كه برخى از اهل كتاب به سبب آن ستایش شده‌اند: «و مِمّا رَزَقنهُم یُنفِقون». (سوره قصص/28،54) از مجموع آیاتى كه برخى از اهل كتاب را ستایش كرده برمى‌آید كه مقصود از این گروه كسانى از اهل كتاب‌اند كه از عناد و استكبار به دور بوده و پس از شناخت حقانیت اسلام، به آن ایمان آورده‌اند.


قرآن كريم در برابر ستايش اقليت، اكثريت اهل كتاب را نكوهيده است. برخى از نكوهش هاى قرآن عام بوده، برخى ديگر ويژه يهود است. سبب نكوهش قرآن، وجود پاره‌اى از صفات زشت و نكوهيده در آنان است؛ از جمله:
قرآن كریم در برابر ستایش اقلیت، اكثریت اهل كتاب را نكوهیده است. برخى از نكوهش هاى قرآن عام بوده، برخى دیگر ویژه یهود است. سبب نكوهش قرآن، وجود پاره‌اى از صفات زشت و نكوهیده در آنان است؛ از جمله:


==خود برتربينى==
==خود برتربینى==
اهل كتاب به سبب داشتن كتاب آسمانى و در برابر مشركان بت‌پرست خود را برگزيده و دوستان خدا مى‌دانستند. (سوره مائده/5‌،18) آنان بر اساس همين باور، بر اين پندار باطل بودند كه كسى جز آنان وارد بهشت نخواهد شد: «و قالوا لَن يَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن كانَ هودًا اَو نَصرى تِلكَ‌ اَمانِيُّهُم‌ قُل هاتوا بُرهنَكُم اِن كُنتُم صدِقين». (سوره بقره/2،111)
اهل كتاب به سبب داشتن كتاب آسمانى و در برابر مشركان بت‌پرست خود را برگزیده و دوستان خدا مى‌دانستند. (سوره مائده/5‌،18) آنان بر اساس همین باور، بر این پندار باطل بودند كه كسى جز آنان وارد بهشت نخواهد شد: «و قالوا لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن كانَ هودًا اَو نَصرى تِلكَ‌ اَمانِیُّهُم‌ قُل هاتوا بُرهنَكُم اِن كُنتُم صدِقین». (سوره بقره/2،111)


==حسادت==
==حسادت==
حسادت اهل كتاب به ويژه يهود نسبت به مسلمانان بر اثر برگزيده شدن پيامبر آخرالزمان صلى الله عليه و آله از ميان غير آنان، سبب مخالفت شديد آنها شده است. آنان چنان به نعمت هايى كه به مسلمانان مى‌رسيد حسادت مىورزيدند كه در آتش خشم خود مى‌سوختند:<ref>جامع‌البيان، مج‌1، ج‌1، ص‌585‌؛ التبيان، ج‌1، ص‌349؛ مجمع البيان، ج‌1، ص‌314.</ref> «بَغيـًا اَن يُنَزِّلَ اللّهُ مِن فَضلِهِ عَلى مَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ فَباء و بِغَضَب عَلى‌ غَضَب». (سوره بقره/2،90) آنان همچنين به سبب حسادت، مشركان بت‌پرست را هدايت يافته‌تر از پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان مى‌خواندند. قرآن با توجه به اين نكته كه خداوند بر اساس مصالح و حكمت ها نعمت هايش را به برخى از بندگان داده و از برخى ديگر دريغ مى‌كند، آنها را به سبب چنين رشكى سخت نكوهش كرده است: «اَلَم تَرَ اِلَى الَّذينَ اُوتوا نَصيبـًا مِنَ الكِتبِ يُؤمِنونَ بِالجِبتِ والطّغوتِ و يَقولونَ لِلَّذينَ كَفَروا هؤُلاءِ اَهدى مِنَ الَّذينَ ءامَنوا سَبيلا × اَم يَحسُدونَ النّاسَ عَلى ما ءاتهُمُ اللّهُ مِن فَضلِه». (سوره نساء/4،51‌، 54 و نيز ر.ك: سوره بقره/2، 109)
حسادت اهل كتاب به ویژه یهود نسبت به مسلمانان بر اثر برگزیده شدن پیامبر آخرالزمان صلى الله علیه و آله از میان غیر آنان، سبب مخالفت شدید آنها شده است. آنان چنان به نعمت هایى كه به مسلمانان مى‌رسید حسادت مىورزیدند كه در آتش خشم خود مى‌سوختند:<ref>جامع‌البيان، مج‌1، ج‌1، ص‌585‌؛ التبيان، ج‌1، ص‌349؛ مجمع البيان، ج‌1، ص‌314.</ref> «بَغیـًا اَن یُنَزِّلَ اللّهُ مِن فَضلِهِ عَلى مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ فَباء و بِغَضَب عَلى‌ غَضَب». (سوره بقره/2،90) آنان همچنین به سبب حسادت، مشركان بت‌پرست را هدایت یافته‌تر از پیامبر صلى الله علیه و آله و مسلمانان مى‌خواندند. قرآن با توجه به این نكته كه خداوند بر اساس مصالح و حكمت ها نعمت هایش را به برخى از بندگان داده و از برخى دیگر دریغ مى‌كند، آنها را به سبب چنین رشكى سخت نكوهش كرده است: «اَلَم تَرَ اِلَى الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الكِتبِ یُؤمِنونَ بِالجِبتِ والطّغوتِ و یَقولونَ لِلَّذینَ كَفَروا هؤُلاءِ اَهدى مِنَ الَّذینَ ءامَنوا سَبیلا × اَم یَحسُدونَ النّاسَ عَلى ما ءاتهُمُ اللّهُ مِن فَضلِه». (سوره نساء/4،51‌، 54 و نیز ر.ك: سوره بقره/2، 109)


اين آيات در شأن شمارى از عالمان يهود نازل شده كه هنگام پرسش مشركان از آنها درباره مقايسه اسلام و آيين بت‌پرستى، مشركان را هدايت يافته‌تر مى‌خواندند.<ref>جامع‌البيان، مج‌4، ج‌5‌، ص‌187‌ـ‌188؛ التبيان، ج‌3، ص‌223؛ الميزان، ج‌4، ص‌375.</ref>
این آیات در شأن شمارى از عالمان یهود نازل شده كه هنگام پرسش مشركان از آنها درباره مقایسه اسلام و آیین بت‌پرستى، مشركان را هدایت یافته‌تر مى‌خواندند.<ref>جامع‌البيان، مج‌4، ج‌5‌، ص‌187‌ـ‌188؛ التبيان، ج‌3، ص‌223؛ الميزان، ج‌4، ص‌375.</ref>


==بدخواهى==
==بدخواهى==
اهل كتاب هماره به جاى خيرخواهى، بدخواه مسلمانان بودند به گونه‌اى كه اگر مسلمانان به موفقيتى چون همبستگى، پيروزى در جنگ، گسترش اسلام و... مى‌رسيدند ناراحت و اگر شرّى به آنان مى‌رسيد خوشحال مى‌شدند: «اِن تَمسَسكُم حَسَنَةٌ تَسُؤهُم واِن تُصِبكُم سَيِّئَةٌ يَفرَحوا بِها». (سوره آل عمران/3،120)<ref>جامع البيان، مج‌3، ج‌4، ص‌90؛ مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌376؛ الميزان، ج‌3، ص‌383.</ref>
اهل كتاب هماره به جاى خیرخواهى، بدخواه مسلمانان بودند به گونه‌اى كه اگر مسلمانان به موفقیتى چون همبستگى، پیروزى در جنگ، گسترش اسلام و... مى‌رسیدند ناراحت و اگر شرّى به آنان مى‌رسید خوشحال مى‌شدند: «اِن تَمسَسكُم حَسَنَةٌ تَسُؤهُم واِن تُصِبكُم سَیِّئَةٌ یَفرَحوا بِها». (سوره آل عمران/3،120)<ref>جامع البيان، مج‌3، ج‌4، ص‌90؛ مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌376؛ الميزان، ج‌3، ص‌383.</ref>


آنان هماره در دلشان طالب آن بودند كه مسلمانان با ترك اسلام اين نعمت را از كف داده، گمراه شوند: «ودَّت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الكِتبِ لَو يُضِلّونَكُم» (سوره آل‌ عمران/3،69) و اين مخالفت و برخورد به آنجا رسيد كه با پيامبر از در جنگ وارد شدند و با پيروزى مسلمانان دسته‌اى از آنان كشته و دسته‌اى اسير و دسته‌اى از ديارشان اخراج شدند. (سوره احزاب/33، 26؛ سوره حشر/ 59‌،2)
آنان هماره در دلشان طالب آن بودند كه مسلمانان با ترك اسلام این نعمت را از كف داده، گمراه شوند: «ودَّت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الكِتبِ لَو یُضِلّونَكُم» (سوره آل‌ عمران/3،69) و این مخالفت و برخورد به آنجا رسید كه با پیامبر از در جنگ وارد شدند و با پیروزى مسلمانان دسته‌اى از آنان كشته و دسته‌اى اسیر و دسته‌اى از دیارشان اخراج شدند. (سوره احزاب/33، 26؛ سوره حشر/ 59‌،2)


==خيانت در امانت و پيمان شكنى==
==خیانت در امانت و پیمان شكنى==
گروهى از اهل كتاب چنان در امانت خيانتكارند كه اگر دينارى به امانت به آنان سپرده شود به آن خيانت كرده، حاضر به بازگرداندن آن به صاحبش نيستند، مگر آن كه در برابر آنان اقامه دعوا شود: «...و مِنهُم مَن اِن تَأمَنهُ بِدينار لايُؤَدِّهِ اِلَيكَ اِلاّ مادُمتَ عَلَيهِ قائِمـًا». (سوره آل‌ عمران/3،75)
گروهى از اهل كتاب چنان در امانت خیانتكارند كه اگر دینارى به امانت به آنان سپرده شود به آن خیانت كرده، حاضر به بازگرداندن آن به صاحبش نیستند، مگر آن كه در برابر آنان اقامه دعوا شود: «...و مِنهُم مَن اِن تَأمَنهُ بِدینار لایُؤَدِّهِ اِلَیكَ اِلاّ مادُمتَ عَلَیهِ قائِمـًا». (سوره آل‌ عمران/3،75)


گروهى از آنان (يهود) به شكستن پيمان معروف بودند؛ از جمله به عهدهايى كه با مسلمانان مى‌بستند نيز وفادار نبودند: «اَو كُلَّما عهَدوا عَهدًا نَبَذَهُ فَريقٌ مِنهُم» (سوره بقره/2، 100)؛ مانند‌ پيمان ترك تخاصم با مسلمانان كه با يارى مشركان از سوى يهود بنى قريظه و بنى نضير در جنگ خندق شكسته شد.<ref> التبيان، ج1، ص‌367؛ مجمع‌البيان، ج‌1، ص‌328.</ref>
گروهى از آنان (یهود) به شكستن پیمان معروف بودند؛ از جمله به عهدهایى كه با مسلمانان مى‌بستند نیز وفادار نبودند: «اَو كُلَّما عهَدوا عَهدًا نَبَذَهُ فَریقٌ مِنهُم» (سوره بقره/2، 100)؛ مانند‌ پیمان ترك تخاصم با مسلمانان كه با یارى مشركان از سوى یهود بنى قریظه و بنى نضیر در جنگ خندق شكسته شد.<ref> التبيان، ج1، ص‌367؛ مجمع‌البيان، ج‌1، ص‌328.</ref>


==فسق==
==فسق==
قرآن اكثر اهل‌ كتاب را به سبب ايمان نياوردن به پيامبر اسلام و اقرار نكردن به وجود بشارتِ آمدن وى در كتاب هايشان، فاسق دانسته است:<ref> التبيان، ج2، ص558‌؛ مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌811‌؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌1، ص‌405.</ref> «...مِنهُمُ المُؤمِنونَ واَكثَرُهُمُ الفسِقون». (سوره آل‌ عمران/3،110 و نيز ر.ك: سوره مائده/5‌، 59)
قرآن اكثر اهل‌ كتاب را به سبب ایمان نیاوردن به پیامبر اسلام و اقرار نكردن به وجود بشارتِ آمدن وى در كتاب هایشان، فاسق دانسته است:<ref> التبيان، ج2، ص558‌؛ مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌811‌؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌1، ص‌405.</ref> «...مِنهُمُ المُؤمِنونَ واَكثَرُهُمُ الفسِقون». (سوره آل‌ عمران/3،110 و نیز ر.ك: سوره مائده/5‌، 59)


قرآن همچنين از ارتكاب گناه همانند تمسخر آيات خدا زير پا گذاشتن حدود الهى، حرامخوارى از جمله رشوه و رباگرفتن به وسيله اكثر يهود از اهل كتاب خبر مى‌دهد:<ref>مجمع البيان، ج‌3، ص‌335؛ الميزان، ج‌6‌، ص‌31.</ref> «و تَرى كَثيرًا مِنهُم يُسرِعونَ فِى الاِثمِ والعُدونِ واَكلِهِمُ السُّحتَ لَبِئسَ ما كانوا يَعمَلون». (سوره مائده/5‌،62)
قرآن همچنین از ارتكاب گناه همانند تمسخر آیات خدا زیر پا گذاشتن حدود الهى، حرامخوارى از جمله رشوه و رباگرفتن به وسیله اكثر یهود از اهل كتاب خبر مى‌دهد:<ref>مجمع البيان، ج‌3، ص‌335؛ الميزان، ج‌6‌، ص‌31.</ref> «و تَرى كَثیرًا مِنهُم یُسرِعونَ فِى الاِثمِ والعُدونِ واَكلِهِمُ السُّحتَ لَبِئسَ ما كانوا یَعمَلون». (سوره مائده/5‌،62)


==پيروى بى‌چون و چرا از راهبان و احبار==
==پیروى بى‌چون و چرا از راهبان و احبار==
پيروى اهل كتاب از راهبان و احبارشان به حدى رسيد كه در مسائل دينى همانند خداوند از آنان فرمانبردار بودند: «اِتَّخَذوا اَحبارَهُم ورُهبنَهُم اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ». (سوره توبه/9،31)
پیروى اهل كتاب از راهبان و احبارشان به حدى رسید كه در مسائل دینى همانند خداوند از آنان فرمانبردار بودند: «اِتَّخَذوا اَحبارَهُم ورُهبنَهُم اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ». (سوره توبه/9،31)


در روايتى از امام صادق عليه السلام اين آيه به اطاعت بى‌قيد و شرط اهل‌كتاب از احبار و رهبان تفسير شده است. آنان هرچه را حلال و حرام مى‌كردند، از سوى عامه مردم پذيرفته مى‌شد،<ref>تفسير عياشى، ج‌2، ص‌86‌ـ‌87‌؛ التبيان، ج‌2، ص‌488؛ مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌767.</ref> از اين‌رو قرآن از اهل كتاب مى‌خواهد كه جز خداوند ربوبيت تشريعى هيچ‌ كسى را نپذيرند: «ولا‌يَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضـًا اَربابـًا مِن دونِ اللّه». (سوره آل عمران/3،64) آنان با آن كه مى‌ديدند دانشمندانشان با جعل و تحريف از مردم رشوه مى‌گيرند از آنان فاصله نگرفتند.
در روایتى از امام صادق علیه السلام این آیه به اطاعت بى‌قید و شرط اهل‌كتاب از احبار و رهبان تفسیر شده است. آنان هرچه را حلال و حرام مى‌كردند، از سوى عامه مردم پذیرفته مى‌شد،<ref>تفسير عياشى، ج‌2، ص‌86‌ـ‌87‌؛ التبيان، ج‌2، ص‌488؛ مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌767.</ref> از این‌رو قرآن از اهل كتاب مى‌خواهد كه جز خداوند ربوبیت تشریعى هیچ‌ كسى را نپذیرند: «ولا‌یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضـًا اَربابـًا مِن دونِ اللّه». (سوره آل عمران/3،64) آنان با آن كه مى‌دیدند دانشمندانشان با جعل و تحریف از مردم رشوه مى‌گیرند از آنان فاصله نگرفتند.


==ناهمدل بودن==
==ناهمدل بودن==
اهل كتاب به ويژه يهوديان بيشتر از در مكر و نيرنگ با مسلمانان درمى‌آمدند و از روبرو شدن با آنان در صفوف كارزار اجتناب كرده، اگر هم تن به جنگ مى‌دادند از درون قلعه‌ها و بالاى برج و باروهاى مستحكم با پرتاب سنگ و تيراندازى به نبرد مى‌پرداختند. آنان برخلاف ظاهر كه متحد و يكپارچه به نظر مى‌آمدند به سبب اختلاف در انگيزه و هدف، با يكديگر همدل و همراه نبودند: «لايُقتِلونَكُم جَميعـًا اِلاّ فى قُرًى مُحَصَّنَة اَو مِن وراءِ جُدُر بَأسُهُم بَينَهُم شَديدٌ تَحسَبُهُم جَميعـًا و قُلوبُهُم شَتّى...». (سوره حشر/59‌،14)
اهل كتاب به ویژه یهودیان بیشتر از در مكر و نیرنگ با مسلمانان درمى‌آمدند و از روبرو شدن با آنان در صفوف كارزار اجتناب كرده، اگر هم تن به جنگ مى‌دادند از درون قلعه‌ها و بالاى برج و باروهاى مستحكم با پرتاب سنگ و تیراندازى به نبرد مى‌پرداختند. آنان برخلاف ظاهر كه متحد و یكپارچه به نظر مى‌آمدند به سبب اختلاف در انگیزه و هدف، با یكدیگر همدل و همراه نبودند: «لایُقتِلونَكُم جَمیعـًا اِلاّ فى قُرًى مُحَصَّنَة اَو مِن وراءِ جُدُر بَأسُهُم بَینَهُم شَدیدٌ تَحسَبُهُم جَمیعـًا و قُلوبُهُم شَتّى...». (سوره حشر/59‌،14)


=ادعاهاى اهل كتاب=
=ادعاهاى اهل كتاب=
اهل كتاب براى خود، مدعى فضايل و درجاتى بودند كه ريشه در برترى‌جويى آنان داشت. قرآن چنين ادعاهايى را صرفاً آرزوهايى بى‌پايه و اساس دانسته است: «...تِلكَ اَمانِيُّهُم». (سوره بقره/ 2، 111) برخى از آن ادعاها عبارت است از:
اهل كتاب براى خود، مدعى فضایل و درجاتى بودند كه ریشه در برترى‌جویى آنان داشت. قرآن چنین ادعاهایى را صرفاً آرزوهایى بى‌پایه و اساس دانسته است: «...تِلكَ اَمانِیُّهُم». (سوره بقره/ 2، 111) برخى از آن ادعاها عبارت است از:


==انحصارطلبى در هدايت يابى==
==انحصارطلبى در هدایت یابى==
آنان همه را گمراه و هدايت را تنها در گرو آيين خود مى‌دانستند: «وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ تَهْتَدُوا». (سوره بقره/2،135) البته حقانيت يكديگر را نيز قبول نداشته، هر يك آيين ديگرى را بى‌پايه و اساس و فقط آيين خود را بر حق مى‌خواند:<ref>مجمع البيان، ج‌1، ص‌402‌ـ‌403؛ املاء ما من به الرحمن، ج‌1، ص‌21؛ الميزان، ج‌1، ص‌309.</ref> «و قالَتِ النَّصرى لَيسَتِ اليَهودُ عَلى شَىء...». (سوره بقره/2،113)
آنان همه را گمراه و هدایت را تنها در گرو آیین خود مى‌دانستند: «وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ تَهْتَدُوا». (سوره بقره/2،135) البته حقانیت یكدیگر را نیز قبول نداشته، هر یك آیین دیگرى را بى‌پایه و اساس و فقط آیین خود را بر حق مى‌خواند:<ref>مجمع البيان، ج‌1، ص‌402‌ـ‌403؛ املاء ما من به الرحمن، ج‌1، ص‌21؛ الميزان، ج‌1، ص‌309.</ref> «و قالَتِ النَّصرى لَیسَتِ الیَهودُ عَلى شَىء...». (سوره بقره/2،113)


==پيروى ابراهيم عليه السلام از آيين آنها==
==پیروى ابراهیم علیه السلام از آیین آنها==
با توجه به جايگاه بلند حضرت ابراهيم عليه السلام به عنوان پدر اديان توحيدى و آن كه خاستگاه اصلى دو دين يهود و نصارا از طريق موسى و پيامبران الهى بوده است، هر يك از دو گروه اهل كتاب مى‌كوشيدند آن حضرت و نيز ديگر پيامبران برخاسته از نسل او را پيرو آيين خود معرفى كنند: «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ كَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَ» (سوره بقره/2،140) و براى اثبات ادعاى خود به محاجه با يكديگر مى‌پرداختند. (سوره آل‌ عمران/3،65)
با توجه به جایگاه بلند حضرت ابراهیم علیه السلام به عنوان پدر ادیان توحیدى و آن كه خاستگاه اصلى دو دین یهود و نصارا از طریق موسى و پیامبران الهى بوده است، هر یك از دو گروه اهل كتاب مى‌كوشیدند آن حضرت و نیز دیگر پیامبران برخاسته از نسل او را پیرو آیین خود معرفى كنند: «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ كَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَ» (سوره بقره/2،140) و براى اثبات ادعاى خود به محاجه با یكدیگر مى‌پرداختند. (سوره آل‌ عمران/3،65)


قرآن با توجه به اين كه دين يهود و نصارا پس از ابراهيم عليه السلام پيدا شده، ضمن عتاب آنان به سبب چنين ادعا و ستيزى، اعلام كرد كه ابراهيم عليه السلام بر دين يهود يا نصارا نبوده بلكه تابع دين حنيف بوده است: «ما‌كانَ اِبرهيمُ يَهودِيـًّا و‌لا‌نَصرانِيـًّا ولكِن كانَ حَنِيفـًا‌ مُسلِمـًا». (سوره آل‌ عمران/3،67)
قرآن با توجه به این كه دین یهود و نصارا پس از ابراهیم علیه السلام پیدا شده، ضمن عتاب آنان به سبب چنین ادعا و ستیزى، اعلام كرد كه ابراهیم علیه السلام بر دین یهود یا نصارا نبوده بلكه تابع دین حنیف بوده است: «ما‌كانَ اِبرهیمُ یَهودِیـًّا و‌لا‌نَصرانِیـًّا ولكِن كانَ حَنِیفـًا‌ مُسلِمـًا». (سوره آل‌ عمران/3،67)


==برگزيده خدا بودن==
==برگزیده خدا بودن==
اهل كتاب خود را نسبت به ديگر ساكنان شبه جزيره عرب كه اغلب بت‌پرست و فاقد آيين و كتاب آسمانى بودند، به‌ ويژه مشركان مكه برتر مى‌دانستند (سوره بقره/2،135) و بدين جهت خود را در برابر آنان مسئول نيز نمى‌دانستند: «قالوا لَيسَ عَلَينا فى الاُمِّيِّينَ سَبيل». (سوره آل‌ عمران/3،75)
اهل كتاب خود را نسبت به دیگر ساكنان شبه جزیره عرب كه اغلب بت‌پرست و فاقد آیین و كتاب آسمانى بودند، به‌ ویژه مشركان مكه برتر مى‌دانستند (سوره بقره/2،135) و بدین جهت خود را در برابر آنان مسئول نیز نمى‌دانستند: «قالوا لَیسَ عَلَینا فى الاُمِّیِّینَ سَبیل». (سوره آل‌ عمران/3،75)


آنان پا را فراتر گذاشته، مدعى بودند كه فرزندان و دوستان خدايند. گرچه ادعاى برگزيدگى بيشتر در ميان يهود رواج داشت؛ اما نصارا نيز به تدريج اين ادعا را مطرح كردند: «و‌قالَتِ اليَهودُ والنَّصرى نَحنُ اَبنؤُا اللّهِ واَحِبّؤُهُ». (سوره مائده/5‌،18)
آنان پا را فراتر گذاشته، مدعى بودند كه فرزندان و دوستان خدایند. گرچه ادعاى برگزیدگى بیشتر در میان یهود رواج داشت؛ اما نصارا نیز به تدریج این ادعا را مطرح كردند: «و‌قالَتِ الیَهودُ والنَّصرى نَحنُ اَبنؤُا اللّهِ واَحِبّؤُهُ». (سوره مائده/5‌،18)


قرآن در پاسخ آنان آمرزش گناه را تابع اراده حكيمانه خداوند و نه در گرو يهودى يا نصرانى بودن خوانده و مجازات شدن آنها به سبب گناهانشان را دليل بطلان ادعاى آنان مى‌آورد: اگر راست مى‌گوييد چرا خداوند شما را به سبب گناهانتان كيفر مى‌كند: «قل فلم يعذّبكم بذنوبكم بَل اَنتُم بَشَرٌ مِمَّن خَلَقَ يَغفِرُ لِمَن يَشاءُ و يُعَذِّبُ مَن يَشاءُ»؛ (سوره مائده/5‌،18) همچنين مى‌گويد: اگر به راستى اولياى خدا هستيد چرا مشتاق مرگ و ديدار خداوند نيستيد؛ (سوره جمعه/62‌،6) گويا اهل كتاب بر اثر برخى جرم ها و گناهانى كه به ارتكاب آنها اذعان داشتند، خود را مستحق كيفر دوزخ مى‌دانستند؛ اما چون خود را دوست و برگزيده خداوند مى‌شمردند، معتقد بودند تنها چند روزى محدود در آتش دوزخ خواهند ماند.<ref>تفسير بيضاوى، ج‌1، ص‌246.</ref>
قرآن در پاسخ آنان آمرزش گناه را تابع اراده حكیمانه خداوند و نه در گرو یهودى یا نصرانى بودن خوانده و مجازات شدن آنها به سبب گناهانشان را دلیل بطلان ادعاى آنان مى‌آورد: اگر راست مى‌گویید چرا خداوند شما را به سبب گناهانتان كیفر مى‌كند: «قل فلم یعذّبكم بذنوبكم بَل اَنتُم بَشَرٌ مِمَّن خَلَقَ یَغفِرُ لِمَن یَشاءُ و یُعَذِّبُ مَن یَشاءُ»؛ (سوره مائده/5‌،18) همچنین مى‌گوید: اگر به راستى اولیاى خدا هستید چرا مشتاق مرگ و دیدار خداوند نیستید؛ (سوره جمعه/62‌،6) گویا اهل كتاب بر اثر برخى جرم ها و گناهانى كه به ارتكاب آنها اذعان داشتند، خود را مستحق كیفر دوزخ مى‌دانستند؛ اما چون خود را دوست و برگزیده خداوند مى‌شمردند، معتقد بودند تنها چند روزى محدود در آتش دوزخ خواهند ماند.<ref>تفسير بيضاوى، ج‌1، ص‌246.</ref>


«قالوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ اِلاّ اَيّامـًا‌ مَعدودت». (سوره آل عمران/3،24) اين ادعا از سوى يهود مطرح مى‌شد و آنان مدعى بودند كه فقط به مدت 40 روز كه بنى‌اسرائيل در غياب حضرت موسى عليه السلام به گوساله‌پرستى پرداختند، عذاب خواهند شد؛<ref>جامع‌البيان، مج‌3، ج‌3، ص‌297‌ـ‌298؛ تفسير ابى السعود، ج‌1، ص‌344.</ref> اما قرآن ادعاى آنان را مردود دانسته، ضمن بيان‌ اين نكته كه مورد لعن خداوند هستند (سوره مائده/5‌،60) از جاودانه بودن آنان در آتش دوزخ خبر داده است: «اِنَّ الَّذينَ كَفَروا مِن اَهلِ الكِتبِ والمُشرِكينَ فى نارِ جَهَنَّمَ خلِدينَ فيها».(سوره بينة/98،6)
«قالوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ اِلاّ اَیّامـًا‌ مَعدودت». (سوره آل عمران/3،24) این ادعا از سوى یهود مطرح مى‌شد و آنان مدعى بودند كه فقط به مدت 40 روز كه بنى‌اسرائیل در غیاب حضرت موسى علیه السلام به گوساله‌پرستى پرداختند، عذاب خواهند شد؛<ref>جامع‌البيان، مج‌3، ج‌3، ص‌297‌ـ‌298؛ تفسير ابى السعود، ج‌1، ص‌344.</ref> اما قرآن ادعاى آنان را مردود دانسته، ضمن بیان‌ این نكته كه مورد لعن خداوند هستند (سوره مائده/5‌،60) از جاودانه بودن آنان در آتش دوزخ خبر داده است: «اِنَّ الَّذینَ كَفَروا مِن اَهلِ الكِتبِ والمُشرِكینَ فى نارِ جَهَنَّمَ خلِدینَ فیها».(سوره بینة/98،6)


==انحصارى دانستن بهشت براى خود==
==انحصارى دانستن بهشت براى خود==
اهل كتاب بر اساس امتيازات و فضايل پندارى، تنها خود را شايسته ورود به بهشت و پيروان ساير اديان آسمانى را از آن محروم مى‌دانستند: «و قالوا لَن يَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن كانَ هودًا اَو نَصرى تِلكَ اَمانِيُّهُم‌ قُل هاتوا بُرهنَكُم اِن كُنتُم صدِقين». (سوره بقره/2،111) «لن» به انحصار ابدى بهشت براى آنان اشاره دارد و حرف «أو» بيانگر اين است كه يهود و نصارا هر دو اين ادعا را داشتند.<ref> التبيان، ج‌1، ص‌409‌ـ‌410؛ مجمع البيان، ج‌1، ص‌350؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌1، ص‌159‌ـ‌160.</ref>
اهل كتاب بر اساس امتیازات و فضایل پندارى، تنها خود را شایسته ورود به بهشت و پیروان سایر ادیان آسمانى را از آن محروم مى‌دانستند: «و قالوا لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن كانَ هودًا اَو نَصرى تِلكَ اَمانِیُّهُم‌ قُل هاتوا بُرهنَكُم اِن كُنتُم صدِقین». (سوره بقره/2،111) «لن» به انحصار ابدى بهشت براى آنان اشاره دارد و حرف «أو» بیانگر این است كه یهود و نصارا هر دو این ادعا را داشتند.<ref> التبيان، ج‌1، ص‌409‌ـ‌410؛ مجمع البيان، ج‌1، ص‌350؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌1، ص‌159‌ـ‌160.</ref>


قرآن از يك سو چنين ادعايى را صرفاً آمال و آرزوى آنان و بى‌دليل مى‌خواند و از سوى ديگر ورود به بهشت را فقط بر اساس ايمان و عمل صالح امكان‌پذير مى‌شمارد و اين كه به دلخواه اهل كتاب و حتى مسلمانان نيز نيست: «والَّذينَ ءامَنوا و عَمِلواالصّلِحتِ سَنُدخِلُهُم جَنّت تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ... × لَيسَ بِاَمانِيِّكُم ولا اَمانِىِّ اَهلِ الكِتبِ مَن يَعمَل سوءًا يُجزَ بِهِ...». (سوره نساء/4،122 ـ 123)
قرآن از یك سو چنین ادعایى را صرفاً آمال و آرزوى آنان و بى‌دلیل مى‌خواند و از سوى دیگر ورود به بهشت را فقط بر اساس ایمان و عمل صالح امكان‌پذیر مى‌شمارد و این كه به دلخواه اهل كتاب و حتى مسلمانان نیز نیست: «والَّذینَ ءامَنوا و عَمِلواالصّلِحتِ سَنُدخِلُهُم جَنّت تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ... × لَیسَ بِاَمانِیِّكُم ولا اَمانِىِّ اَهلِ الكِتبِ مَن یَعمَل سوءًا یُجزَ بِهِ...». (سوره نساء/4،122 ـ 123)


=احكام فقهى و حقوقى اهل كتاب=
=احكام فقهى و حقوقى اهل كتاب=


==وجوب پذيرش اسلام==
==وجوب پذیرش اسلام==
چون اسلام آخرين شريعت الهى است خداوند متعالى در آيات فراوانى همه انسانها و پيروان شرايع آسمانى را به پذيرش آن و ترك عقايد و احكام شرك‌آلود و منسوخ خود فراخوانده است: «قُل ياَيُّهَا النّاسُ اِنّى رَسولُ اللّهِ اِلَيكُم جَميعـًا... فَامِنُوا بِاللّهِ ورَسُولِهِ النَّبىِّ‌ الاُمّىِّ». (سوره اعراف/7،158؛ سوره فرقان/25،1 و...)
چون اسلام آخرین شریعت الهى است خداوند متعالى در آیات فراوانى همه انسانها و پیروان شرایع آسمانى را به پذیرش آن و ترك عقاید و احكام شرك‌آلود و منسوخ خود فراخوانده است: «قُل یاَیُّهَا النّاسُ اِنّى رَسولُ اللّهِ اِلَیكُم جَمیعـًا... فَامِنُوا بِاللّهِ ورَسُولِهِ النَّبىِّ‌ الاُمّىِّ». (سوره اعراف/7،158؛ سوره فرقان/25،1 و...)


در برخى آيات، اهل كتاب به طور خاص مخاطب قرار گرفته و به پذيرش اسلام فرمان داده شده‌اند: «ياَيُّهَا الَّذينَ اُوتواالكِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما‌ مَعَكُم». (سوره نساء/4،47 و نيز سوره بقره/2،41؛ سوره نساء/4، 170 ـ 171) از اين آيات برمى‌آيد كه پذيرش اسلام از سوى اهل كتاب نه فقط فرمان قرآن بلكه فرمان كتب آسمانىِ اهل كتاب نيز بوده است، از اين‌ رو قرآن در آياتى ديگر آن دسته از اهل كتاب را كه از پذيرش اسلام سر‌باز زده‌اند، به عذاب دردناك تهديد كرده است: «اِنَّ الَّذينَ كَفَروا مِن اَهلِ الكِتـبِ... فى نارِ جَهَنَّمَ خلِدينَ فيها». (سوره بينة/98،6)
در برخى آیات، اهل كتاب به طور خاص مخاطب قرار گرفته و به پذیرش اسلام فرمان داده شده‌اند: «یاَیُّهَا الَّذینَ اُوتواالكِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما‌ مَعَكُم». (سوره نساء/4،47 و نیز سوره بقره/2،41؛ سوره نساء/4، 170 ـ 171) از این آیات برمى‌آید كه پذیرش اسلام از سوى اهل كتاب نه فقط فرمان قرآن بلكه فرمان كتب آسمانىِ اهل كتاب نیز بوده است، از این‌ رو قرآن در آیاتى دیگر آن دسته از اهل كتاب را كه از پذیرش اسلام سر‌باز زده‌اند، به عذاب دردناك تهدید كرده است: «اِنَّ الَّذینَ كَفَروا مِن اَهلِ الكِتـبِ... فى نارِ جَهَنَّمَ خلِدینَ فیها». (سوره بینة/98،6)


اما در اين كه اهل كتاب و ديگر كافران همان‌گونه كه به پذيرش اسلام و اصول آن موظف‌اند، در صورت نپذيرفتن اسلام آيا موظف به عمل به فروعات اسلام هستند يا نه ميان فقيهان دو ديدگاه است: برخى با استناد به آياتى (سوره بقره/2، 21؛ سوره آل‌ عمران/3،97) كه در آن همه انسان ها مخاطب برخى تكاليف‌اند معتقدند كه كافران همانند اصول، به فروع نيز مكلف‌اند؛<ref>المبسوط، ج1، ص265؛ كشف‌اللثام، ج5‌، ص130؛ موسوعة الفقهيه، ج‌3، ص‌269.</ref> اما برخى برآن‌اند كه كافران تنها در صورت پذيرش اصول، مكلف به فروع احكام اسلام‌اند.<ref>الحدائق، ج‌3، ص‌39 - 41؛ مستندالعروه، «زكاة»، ج‌1، ص‌124.</ref>
اما در این كه اهل كتاب و دیگر كافران همان‌گونه كه به پذیرش اسلام و اصول آن موظف‌اند، در صورت نپذیرفتن اسلام آیا موظف به عمل به فروعات اسلام هستند یا نه میان فقیهان دو دیدگاه است: برخى با استناد به آیاتى (سوره بقره/2، 21؛ سوره آل‌ عمران/3،97) كه در آن همه انسان ها مخاطب برخى تكالیف‌اند معتقدند كه كافران همانند اصول، به فروع نیز مكلف‌اند؛<ref>المبسوط، ج1، ص265؛ كشف‌اللثام، ج5‌، ص130؛ موسوعة الفقهيه، ج‌3، ص‌269.</ref> اما برخى برآن‌اند كه كافران تنها در صورت پذیرش اصول، مكلف به فروع احكام اسلام‌اند.<ref>الحدائق، ج‌3، ص‌39 - 41؛ مستندالعروه، «زكاة»، ج‌1، ص‌124.</ref>


==نجاست يا طهارت اهل كتاب==
==نجاست یا طهارت اهل كتاب==
قرآن در آياتى گروهى از اهل كتاب را (يهود بنى قريظه و...) كه به تكذيب پيامبر اسلام و نبرد با وى پرداختند كافر مى‌خواند: (سوره حشر/59‌،2)؛ همچنين در آياتى ديگر از عقايد شرك‌آميز آنان سخن به ميان آورده است. (سوره نساء/4،171؛ سوره مائده/5‌،17، 72 ـ 73، 75، 77، 116 ـ 117؛ سوره توبه/9، 30 ـ 31) از سوى ديگر قرآن، مشركان را نجس شمرده و از مسلمانان خواسته است تا از ورود آنان به مسجدالحرام جلوگيرى كنند.
قرآن در آیاتى گروهى از اهل كتاب را (یهود بنى قریظه و...) كه به تكذیب پیامبر اسلام و نبرد با وى پرداختند كافر مى‌خواند: (سوره حشر/59‌،2)؛ همچنین در آیاتى دیگر از عقاید شرك‌آمیز آنان سخن به میان آورده است. (سوره نساء/4،171؛ سوره مائده/5‌،17، 72 ـ 73، 75، 77، 116 ـ 117؛ سوره توبه/9، 30 ـ 31) از سوى دیگر قرآن، مشركان را نجس شمرده و از مسلمانان خواسته است تا از ورود آنان به مسجدالحرام جلوگیرى كنند.


«ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا اِنَّمَا المُشرِكونَ نَجَسٌ فَلا يَقرَبُوا المَسجدَالحَرامَ بَعدَ عامِهِم هذا». (سوره توبه/9،28) برخى فقيهان اماميه با استناد به اين آيه و برخى روايات، همه اهل كتاب<ref> الحدائق، ج‌5‌، ص‌16.</ref> يا گروهى از آنان را كه عقايد شرك‌آميز دارند<ref>مجمع الفائده، ج‌1، ص‌320.</ref> نجس و آن را ديدگاه مشهور اماميه دانسته‌اند؛<ref>جواهر الكلام، ج‌6‌، ص‌41‌ـ‌44.</ref> اما دسته‌اى با اين استدلال كه واژه شرك در قرآن بيشتر به بت‌پرستان انصراف دارد و نيز تفكيك مشركان از اهل كتاب در آيات متعدد ديگر (سوره بقره/2،105؛ سوره آل‌ عمران/3،186؛ سوره مائده/5‌،82‌؛ سوره حج/22،17)، «المُشرِكوُن» در آيه فوق را به بت‌پرستان منحصر دانسته‌اند.
«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِنَّمَا المُشرِكونَ نَجَسٌ فَلا یَقرَبُوا المَسجدَالحَرامَ بَعدَ عامِهِم هذا». (سوره توبه/9،28) برخى فقیهان امامیه با استناد به این آیه و برخى روایات، همه اهل كتاب<ref> الحدائق، ج‌5‌، ص‌16.</ref> یا گروهى از آنان را كه عقاید شرك‌آمیز دارند<ref>مجمع الفائده، ج‌1، ص‌320.</ref> نجس و آن را دیدگاه مشهور امامیه دانسته‌اند؛<ref>جواهر الكلام، ج‌6‌، ص‌41‌ـ‌44.</ref> اما دسته‌اى با این استدلال كه واژه شرك در قرآن بیشتر به بت‌پرستان انصراف دارد و نیز تفكیك مشركان از اهل كتاب در آیات متعدد دیگر (سوره بقره/2،105؛ سوره آل‌ عمران/3،186؛ سوره مائده/5‌،82‌؛ سوره حج/22،17)، «المُشرِكوُن» در آیه فوق را به بت‌پرستان منحصر دانسته‌اند.


اين گروه، رواياتى را كه بر نجاست اهل‌ كتاب دلالت دارد، بر نجاست عرضى آنان حمل كرده‌اند؛ نه نجاست ذاتى.<ref>الكاشف، ج4، ص28؛ جامع‌المدارك، ج1، ص201؛ مستمسك‌العروه، ج‌2، ص‌369.</ref> برخى از فقيهان نيز با استناد به آيه 125 سوره انعام/6 كه غير مؤمنان را پليد (رجس) شمرده، به نجاست اهل كتاب حكم كرده‌اند.<ref>حقوق اقليت ها، ص‌245؛ طهارت و نجاست اهل كتاب، ص‌205.</ref>
این گروه، روایاتى را كه بر نجاست اهل‌ كتاب دلالت دارد، بر نجاست عرضى آنان حمل كرده‌اند؛ نه نجاست ذاتى.<ref>الكاشف، ج4، ص28؛ جامع‌المدارك، ج1، ص201؛ مستمسك‌العروه، ج‌2، ص‌369.</ref> برخى از فقیهان نیز با استناد به آیه 125 سوره انعام/6 كه غیر مؤمنان را پلید (رجس) شمرده، به نجاست اهل كتاب حكم كرده‌اند.<ref>حقوق اقليت ها، ص‌245؛ طهارت و نجاست اهل كتاب، ص‌205.</ref>


اما عده‌اى ديگر با رد آن گفته‌اند: «رجس» در لغت و آيات به معناى امر مكروه، ناپسند، زشت، گناه، كفر و پليدى آمده است، از اين‌رو نجاست فقهى مراد نيست.<ref> حقوق اقليت ها، ص‌245؛ طهارت و نجاست اهل كتاب، ص‌205.</ref> دسته‌اى نيز با اصل پذيرش نجاست اهل كتاب برآن‌اند كه اين حكم سياسى است؛ نه فقهى و حكمت آن اين است كه مسلمانان با اهل‌كتاب معاشرت نداشته باشند و از آنان اثر نپذيرند.<ref>حقوق اقليت ها، ص‌247‌ـ‌248.</ref> اهل سنت نيز جز افرادى اندك به طهارت ذاتى اهل كتاب فتوا داده‌اند.<ref>طهارت و نجاست اهل كتاب، ص‌210‌ـ‌211.</ref>
اما عده‌اى دیگر با رد آن گفته‌اند: «رجس» در لغت و آیات به معناى امر مكروه، ناپسند، زشت، گناه، كفر و پلیدى آمده است، از این‌رو نجاست فقهى مراد نیست.<ref> حقوق اقليت ها، ص‌245؛ طهارت و نجاست اهل كتاب، ص‌205.</ref> دسته‌اى نیز با اصل پذیرش نجاست اهل كتاب برآن‌اند كه این حكم سیاسى است؛ نه فقهى و حكمت آن این است كه مسلمانان با اهل‌كتاب معاشرت نداشته باشند و از آنان اثر نپذیرند.<ref>حقوق اقليت ها، ص‌247‌ـ‌248.</ref> اهل سنت نیز جز افرادى اندك به طهارت ذاتى اهل كتاب فتوا داده‌اند.<ref>طهارت و نجاست اهل كتاب، ص‌210‌ـ‌211.</ref>


==حليت طعام اهل كتاب و مسلمانان بر يكديگر==
==حلیت طعام اهل كتاب و مسلمانان بر یكدیگر==
در آيه 5 سوره مائده/5 طعام اهل كتاب و مسلمانان براى يكديگر حلال شمرده شده است: «و طَعامُ الَّذينَ اوتواالكِتبَ حِلٌّ لَكُم وطَعامُكُم حِلٌّ لَهُم». در اين كه مقصود از طعام اهل كتاب چيست آراى گوناگونى بين مفسران و فقيهان اسلامى مطرح است؛ بيشتر مفسران و فقهاى اهل سنت<ref> جامع البيان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌138؛ الفقه الاسلامى، ج‌4، ص‌2760.</ref> و برخى اماميه<ref>مجمع البيان، ج‌3، ص‌251.</ref> مقصود از آن را ذبيحه اهل كتاب و برخى مراد از آن را مطلق طعام اهل كتاب، اعم از ذبيحه يا غيرذبيحه دانسته‌اند<ref>مجمع البيان، ج‌3، ص‌251.</ref> ولى عده‌اى برآن‌اند كه مقصود از آن حبوبات همچون گندم، برنج، عدس و غذاهايى است كه احتياج به تزكيه ندارد.<ref> همان؛ الميزان، ج‌5‌، ص‌204.</ref> در بيشتر روايات اهل‌بيت عليهم السلام نيز كه در اين‌باره نقل شده طعام همين گونه تفسير شده‌است.<ref>نورالثقلين، ج1، ص593‌؛ الميزان، ج‌5‌، ص‌204.</ref>
در آیه 5 سوره مائده/5 طعام اهل كتاب و مسلمانان براى یكدیگر حلال شمرده شده است: «و طَعامُ الَّذینَ اوتواالكِتبَ حِلٌّ لَكُم وطَعامُكُم حِلٌّ لَهُم». در این كه مقصود از طعام اهل كتاب چیست آراى گوناگونى بین مفسران و فقیهان اسلامى مطرح است؛ بیشتر مفسران و فقهاى اهل سنت<ref> جامع البيان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌138؛ الفقه الاسلامى، ج‌4، ص‌2760.</ref> و برخى امامیه<ref>مجمع البيان، ج‌3، ص‌251.</ref> مقصود از آن را ذبیحه اهل كتاب و برخى مراد از آن را مطلق طعام اهل كتاب، اعم از ذبیحه یا غیرذبیحه دانسته‌اند<ref>مجمع البيان، ج‌3، ص‌251.</ref> ولى عده‌اى برآن‌اند كه مقصود از آن حبوبات همچون گندم، برنج، عدس و غذاهایى است كه احتیاج به تزكیه ندارد.<ref> همان؛ الميزان، ج‌5‌، ص‌204.</ref> در بیشتر روایات اهل‌بیت علیهم السلام نیز كه در این‌باره نقل شده طعام همین گونه تفسیر شده‌است.<ref>نورالثقلين، ج1، ص593‌؛ الميزان، ج‌5‌، ص‌204.</ref>


==ازدواج با اهل كتاب==
==ازدواج با اهل كتاب==
در آياتى، ازدواج مسلمان با زنان و مردان كافر و مشرك به طور مطلق حرام دانسته شده: «وَلاَ تَنكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلاَ تُنكِحُواْ الْمُشِرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ...» (سوره بقره/2،221 و نيز ممتحنه /60‌،10)؛ اما در آيه 5 سوره مائده/ 5 ازدواج مردان مسلمان با زنان عفيف اهل‌ كتاب جايز شمرده شده است: «اليَومَ اُحِلَّ لَكُمُ... والمُحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ والمُحصَنتُ مِنَ الَّذينَ اوتواالكِتبَ مِن قَبلِكُم اِذا ءاتَيتُموهُنَّ اُجورَهُنَّ».
در آیاتى، ازدواج مسلمان با زنان و مردان كافر و مشرك به طور مطلق حرام دانسته شده: «وَلاَ تَنكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلاَ تُنكِحُواْ الْمُشِرِكِینَ حَتَّى یُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ...» (سوره بقره/2،221 و نیز ممتحنه /60‌،10)؛ اما در آیه 5 سوره مائده/ 5 ازدواج مردان مسلمان با زنان عفیف اهل‌ كتاب جایز شمرده شده است: «الیَومَ اُحِلَّ لَكُمُ... والمُحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ والمُحصَنتُ مِنَ الَّذینَ اوتواالكِتبَ مِن قَبلِكُم اِذا ءاتَیتُموهُنَّ اُجورَهُنَّ».


برخى از مفسران با توجه به عموم نهى از ازدواج با كافران در آيات قبل، برآن‌اند كه مقصود از زنان اهل كتاب در اين آيه كسانى‌اند كه پس از كفر به اسلام گرويده‌اند و علت بيان اين حكم از سوى خداوند اين بود كه برخى از مسلمانان از ازدواج با چنين زنانى به جهت كفر پيشين اكراه داشتند؛ اما آيه فوق ازدواج با چنين زنانى را مباح شمرد.<ref>مجمع البيان، ج‌3، ص‌251.</ref>
برخى از مفسران با توجه به عموم نهى از ازدواج با كافران در آیات قبل، برآن‌اند كه مقصود از زنان اهل كتاب در این آیه كسانى‌اند كه پس از كفر به اسلام گرویده‌اند و علت بیان این حكم از سوى خداوند این بود كه برخى از مسلمانان از ازدواج با چنین زنانى به جهت كفر پیشین اكراه داشتند؛ اما آیه فوق ازدواج با چنین زنانى را مباح شمرد.<ref>مجمع البيان، ج‌3، ص‌251.</ref>


برخى نيز گفته‌اند: مقصود ازدواج موقت با زنان اهل‌كتاب است<ref>همان؛ نمونه، ج‌4، ص‌282.</ref> و اين را رأى مشهور فقيهان اماميه دانسته‌اند<ref>جواهرالكلام، ج‌30، ص‌28، 155‌ـ‌156.</ref>؛ اما برخى قائل به نسخ آيه فوق به وسيله آيات 221 سوره بقره/ 2 و 10 سوره ممتحنه/60 شده و ازدواج با اهل كتاب را به هر شكلى ممنوع مى‌دانند<ref>مجمع البيان، ج‌3، ص‌251.</ref>؛ ولى به نظر بيشتر علماى اهل سنت<ref>الفقه الاسلامى، ج‌9، ص‌6653‌ـ‌6657‌.</ref> و برخى مفسران و فقيهان اماميه<ref> جواهرالكلام، ج30، ص31؛ الميزان، ج5، ص208.</ref> ازدواج دائم با زنان اهل كتاب جايز است.
برخى نیز گفته‌اند: مقصود ازدواج موقت با زنان اهل‌كتاب است<ref>همان؛ نمونه، ج‌4، ص‌282.</ref> و این را رأى مشهور فقیهان امامیه دانسته‌اند<ref>جواهرالكلام، ج‌30، ص‌28، 155‌ـ‌156.</ref>؛ اما برخى قائل به نسخ آیه فوق به وسیله آیات 221 سوره بقره/ 2 و 10 سوره ممتحنه/60 شده و ازدواج با اهل كتاب را به هر شكلى ممنوع مى‌دانند<ref>مجمع البيان، ج‌3، ص‌251.</ref>؛ ولى به نظر بیشتر علماى اهل سنت<ref>الفقه الاسلامى، ج‌9، ص‌6653‌ـ‌6657‌.</ref> و برخى مفسران و فقیهان امامیه<ref> جواهرالكلام، ج30، ص31؛ الميزان، ج5، ص208.</ref> ازدواج دائم با زنان اهل كتاب جایز است.


==داورى ميان اهل كتاب==
==داورى میان اهل كتاب==
در صورتى كه اهل‌كتاب در اختلافات خود به حاكم اسلامى مراجعه كنند حاكم اسلامى مى‌تواند ميان آنان داورى كرده، يا آن را نپذيرد:<ref>زبدة البيان، ص‌859‌؛ فقه القرآن، ج‌2، ص‌15.</ref> «فَاِن جاءوكَ فَاحكُم بَينَهُم اَو اَعرِض عَنهُم». (سوره مائده/5‌،42) اين تخيير در صورتى است كه اهل كتاب اهل ذمه نباشند؛ اما در صورتى كه از اهل ذمه باشند داورى ميان آنان بر حاكم اسلامى واجب است<ref> زبدة البيان، ص‌860‌.</ref>، در هر حال در صورت قضاوت بايد بر اساس قوانين اسلام و قرآن در ميان آنان حكم شود؛ نه بر اساس خواسته‌هاى باطل اهل كتاب:<ref>مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌313؛ فقه القرآن، ج‌1، ص‌417.</ref> «و اَنزَلنا اِلَيكَ الكِتبَ بِالحَقِّ مُصَدِّقـًا لِما بَينَ يَدَيهِ مِنَ الكِتبِ و مُهَيمِنـًا عَلَيهِ فاحكُم بَينَهُم بِما اَنزَلَ اللّهُ و لاتَتَّبِع اَهواءَهُم عَمّا جاءَكَ مِنَ الحَقِّ». (سوره مائده/5‌،48 و نيز‌49)
در صورتى كه اهل‌كتاب در اختلافات خود به حاكم اسلامى مراجعه كنند حاكم اسلامى مى‌تواند میان آنان داورى كرده، یا آن را نپذیرد:<ref>زبدة البيان، ص‌859‌؛ فقه القرآن، ج‌2، ص‌15.</ref> «فَاِن جاءوكَ فَاحكُم بَینَهُم اَو اَعرِض عَنهُم». (سوره مائده/5‌،42) این تخییر در صورتى است كه اهل كتاب اهل ذمه نباشند؛ اما در صورتى كه از اهل ذمه باشند داورى میان آنان بر حاكم اسلامى واجب است<ref> زبدة البيان، ص‌860‌.</ref>، در هر حال در صورت قضاوت باید بر اساس قوانین اسلام و قرآن در میان آنان حكم شود؛ نه بر اساس خواسته‌هاى باطل اهل كتاب:<ref>مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌313؛ فقه القرآن، ج‌1، ص‌417.</ref> «و اَنزَلنا اِلَیكَ الكِتبَ بِالحَقِّ مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ الكِتبِ و مُهَیمِنـًا عَلَیهِ فاحكُم بَینَهُم بِما اَنزَلَ اللّهُ و لاتَتَّبِع اَهواءَهُم عَمّا جاءَكَ مِنَ الحَقِّ». (سوره مائده/5‌،48 و نیز‌49)


==گواهى اهل كتاب==
==گواهى اهل كتاب==
در صورت امكان و دسترسى به مسلمان، پذيرش شهادت غيرمسلمان جايز نيست<ref> فقه‌القرآن، ج‌1، ص‌417.</ref>، بر همين اساس قرآن، ابتدا شهادت دو نفر عادل مسلمان را در وصيت توصيه كرده است: «ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا شَهدَةُ بَينِكُم اِذا حَضَرَ اَحَدَكُمُ المَوتُ حينَ الوَصِيَّةِ اثنانِ ذَوا عَدل مِنكُم». (سوره مائده/5‌،106) مخاطب «مِنكُم» در آيه مذكور مسلمانان هستند؛<ref>همان؛ مجمع البيان، ج‌3، ص‌396.</ref> اما اگر ضرورت اقتضا كند و فرد مسلمانى براى گواه شدن نباشد شهادت غيرمسلمان نيز پذيرفته است: «اَو ءاخَرانِ مِن غَيرِكُم اِن اَنتُم ضَرَبتُم فِى الاَرضِ فَاَصبَتكُم مُصيبَةُ المَوت». (سوره مائده/5‌،106) به نظر برخى مقصود از «ءاخَرانِ مِن غَيرِكُم» شاهدان از غير اهل و عشيره هستند و برخى مراد از آن را اهل ذمه دانسته‌اند؛ ليكن به نظر بيشتر مفسران مقصود مطلق اهل كتاب‌اند كه در صورت نبود شاهد مسلمان، شهادت آنان پذيرفته است.<ref>مجمع البيان، ج‌3، ص‌396‌ـ‌397؛ الميزان، ج‌6‌، ص‌196.</ref>
در صورت امكان و دسترسى به مسلمان، پذیرش شهادت غیرمسلمان جایز نیست<ref> فقه‌القرآن، ج‌1، ص‌417.</ref>، بر همین اساس قرآن، ابتدا شهادت دو نفر عادل مسلمان را در وصیت توصیه كرده است: «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا شَهدَةُ بَینِكُم اِذا حَضَرَ اَحَدَكُمُ المَوتُ حینَ الوَصِیَّةِ اثنانِ ذَوا عَدل مِنكُم». (سوره مائده/5‌،106) مخاطب «مِنكُم» در آیه مذكور مسلمانان هستند؛<ref>همان؛ مجمع البيان، ج‌3، ص‌396.</ref> اما اگر ضرورت اقتضا كند و فرد مسلمانى براى گواه شدن نباشد شهادت غیرمسلمان نیز پذیرفته است: «اَو ءاخَرانِ مِن غَیرِكُم اِن اَنتُم ضَرَبتُم فِى الاَرضِ فَاَصبَتكُم مُصیبَةُ المَوت». (سوره مائده/5‌،106) به نظر برخى مقصود از «ءاخَرانِ مِن غَیرِكُم» شاهدان از غیر اهل و عشیره هستند و برخى مراد از آن را اهل ذمه دانسته‌اند؛ لیكن به نظر بیشتر مفسران مقصود مطلق اهل كتاب‌اند كه در صورت نبود شاهد مسلمان، شهادت آنان پذیرفته است.<ref>مجمع البيان، ج‌3، ص‌396‌ـ‌397؛ الميزان، ج‌6‌، ص‌196.</ref>


در روايتى از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام اين معنا تأييد شده است.<ref>الصافى، ج‌2، ص‌96؛ نورالثقلين، ج‌1، ص‌686‌.</ref> شأن نزول آيه فوق كه در مورد وصيت يكى از مسلمانان قبل از وفات و سپردن وصيت و اموال خود بدست دو نفر از اهل كتاب است نيز اين معنا را تأييد مى‌كند.<ref> التبيان، ج‌4، ص‌42؛ مجمع البيان، ج‌3، ص‌395؛ زادالمسير، ج‌2، ص‌445.</ref>
در روایتى از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام این معنا تأیید شده است.<ref>الصافى، ج‌2، ص‌96؛ نورالثقلين، ج‌1، ص‌686‌.</ref> شأن نزول آیه فوق كه در مورد وصیت یكى از مسلمانان قبل از وفات و سپردن وصیت و اموال خود بدست دو نفر از اهل كتاب است نیز این معنا را تأیید مى‌كند.<ref> التبيان، ج‌4، ص‌42؛ مجمع البيان، ج‌3، ص‌395؛ زادالمسير، ج‌2، ص‌445.</ref>


==دريافت جزيه==
==دریافت جزیه==
در دوران اقتدار حكومت اسلامى چنانچه اهل كتاب از پذيرش اسلام خوددارى كنند حاكم اسلامى آنان را ميان جنگ، كوچيدن از سرزمين اسلامى يا پرداخت جزيه به عنوان مالياتى ويژه در ازاى مصونيت جان و مال آنان در سايه حكومت اسلامى مخير مى‌سازد.<ref>فقه الصادق عليه السلام، ج‌13، ص‌53‌ـ‌54‌؛ الجزية و احكامها، ص52‌ـ‌94.</ref> (سوره توبه/ 9، 29)
در دوران اقتدار حكومت اسلامى چنانچه اهل كتاب از پذیرش اسلام خوددارى كنند حاكم اسلامى آنان را میان جنگ، كوچیدن از سرزمین اسلامى یا پرداخت جزیه به عنوان مالیاتى ویژه در ازاى مصونیت جان و مال آنان در سایه حكومت اسلامى مخیر مى‌سازد.<ref>فقه الصادق عليه السلام، ج‌13، ص‌53‌ـ‌54‌؛ الجزية و احكامها، ص52‌ـ‌94.</ref> (سوره توبه/ 9، 29)


==جنگ با اهل كتاب==
==جنگ با اهل كتاب==
در مواردى كه قدرت از آنِ مسلمانان و حكومت در دست پيامبر يا امام‌ معصوم باشد و اهل كتاب از كوچيدن از سرزمين اسلامى يا پرداخت جزيه امتناع كنند و نيز در مواردى كه پيمانشان با مسلمانان را بشكنند، جنگيدن به عنوان آخرين گام برخورد با آنان پيش‌بينى شده است: «قتِلُوا الَّذينَ لايُؤمِنونَ بِاللّهِ ولابِاليَومِ الأخِرِ ولايُحَرِّمونَ ما حَرَّمَ اللّهُ و رَسولُهُ و‌لايَدينونَ دينَ الحَقِّ مِنَ الَّذينَ اوتواالكِتبَ». (سوره توبه/9، 29)
در مواردى كه قدرت از آنِ مسلمانان و حكومت در دست پیامبر یا امام‌ معصوم باشد و اهل كتاب از كوچیدن از سرزمین اسلامى یا پرداخت جزیه امتناع كنند و نیز در مواردى كه پیمانشان با مسلمانان را بشكنند، جنگیدن به عنوان آخرین گام برخورد با آنان پیش‌بینى شده است: «قتِلُوا الَّذینَ لایُؤمِنونَ بِاللّهِ ولابِالیَومِ الأخِرِ ولایُحَرِّمونَ ما حَرَّمَ اللّهُ و رَسولُهُ و‌لایَدینونَ دینَ الحَقِّ مِنَ الَّذینَ اوتواالكِتبَ». (سوره توبه/9، 29)


==فرجام اهل‌ كتاب==
==فرجام اهل‌ كتاب==
از ظاهر برخى آيات (سوره بقره/2،62‌؛ سوره مائده/5‌،69) برمى‌آيد كه صالحان اهل كتاب سرانجام اهل نجات بوده، به عذاب الهى گرفتار نخواهند شد؛ اما از صريح آياتى ديگر كيفر اخروى كفرپيشگان آنان بدست مى‌آيد: «اِنَّ الَّذينَ كَفَروا مِن اَهلِ الكِتبِ والمُشرِكينَ فى نارِ‌جَهَنَّمَ خلِدينَ فيها». (سوره بينة/ 98، 6)
از ظاهر برخى آیات (سوره بقره/2،62‌؛ سوره مائده/5‌،69) برمى‌آید كه صالحان اهل كتاب سرانجام اهل نجات بوده، به عذاب الهى گرفتار نخواهند شد؛ اما از صریح آیاتى دیگر كیفر اخروى كفرپیشگان آنان بدست مى‌آید: «اِنَّ الَّذینَ كَفَروا مِن اَهلِ الكِتبِ والمُشرِكینَ فى نارِ‌جَهَنَّمَ خلِدینَ فیها». (سوره بینة/ 98، 6)


برخى آيات از ايجاد دشمنى و كينه ميان نصارا تا روز قيامت خبر داده است: «فَاَغرَينا بَينَهُمُ العَداوةَ والبَغضاءَ اِلى يَومِ القِيمَةِ». (سوره مائده/5‌، 14)
برخى آیات از ایجاد دشمنى و كینه میان نصارا تا روز قیامت خبر داده است: «فَاَغرَینا بَینَهُمُ العَداوةَ والبَغضاءَ اِلى یَومِ القِیمَةِ». (سوره مائده/5‌، 14)


و از پاره‌اى ديگر بدست مى‌آيد كه همه اهل كتاب پيش از مرگ عيسى عليه السلام به او ايمان مى‌آورند: «و‌اِن مِن اَهلِ الكِتبِ اِلاّ لَيُؤمِنَنَّ بِهِ قَبلَ‌ مَوتِهِ‌...» (سوره نساء/ 4، 159)؛ يعنى يهوديان نبوت او را مى‌پذيرند و مسيحيان از اعتقاد به الوهيت او دست مى‌كشند و اين بر اساس روايات اسلامى، در زمانى است كه مسيح عليه السلام با ظهور مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف از آسمان فرود مى‌آيد<ref> نمونه، ج‌4، ص‌204.</ref> و بساط همه اديان با جهانى شدن اسلام برچيده مى‌شود. (سوره توبه/9، 33) از مفهوم اين گونه آيات مى‌توان نتيجه گرفت كه اهل كتاب تا دوران آخرالزمان و ظهور مهدى آل‌محمد عليه السلام همچنان حيات دينى خواهند داشت.
و از پاره‌اى دیگر بدست مى‌آید كه همه اهل كتاب پیش از مرگ عیسى علیه السلام به او ایمان مى‌آورند: «و‌اِن مِن اَهلِ الكِتبِ اِلاّ لَیُؤمِنَنَّ بِهِ قَبلَ‌ مَوتِهِ‌...» (سوره نساء/ 4، 159)؛ یعنى یهودیان نبوت او را مى‌پذیرند و مسیحیان از اعتقاد به الوهیت او دست مى‌كشند و این بر اساس روایات اسلامى، در زمانى است كه مسیح علیه السلام با ظهور مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف از آسمان فرود مى‌آید<ref> نمونه، ج‌4، ص‌204.</ref> و بساط همه ادیان با جهانى شدن اسلام برچیده مى‌شود. (سوره توبه/9، 33) از مفهوم این گونه آیات مى‌توان نتیجه گرفت كه اهل كتاب تا دوران آخرالزمان و ظهور مهدى آل‌محمد علیه السلام همچنان حیات دینى خواهند داشت.




=منابع=
=منابع=
مقاله اهل کتاب، على نصيرى و بخش اديان دائرة المعارف قرآن کريم
مقاله اهل کتاب، على نصیرى و بخش ادیان دائرة المعارف قرآن کریم


دائرة المعارف قرآن کريم، ج5، ص142-160.
دائرة المعارف قرآن کریم، ج5، ص142-160.


=پانویس=
=پانویس=


[[رده: واژگان قرآنی]]
[[رده: واژگان قرآنی]]
<references />

نسخهٔ ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۴:۵۰

اهل کتاب به پیروان ادیانی گفته می‌شود که پیامبر آنان دارای کتابی الهی برای هدایت انسان‌ها بوده است. یهودیان و مسیحیان از مصادیق مسلم این اصطلاح در فرهنگ اسلامی بوده‌اند. پیروان دین زرتشت و صابئین نیز نزد گروهی از عالمان اسلامی، از اهل کتاب دانسته شده‌اند.

در بسیاری از باب‌های فقه اسلامی مانند طهارت، نماز، جهاد، ازدواج و صید و ذباحه، از زوایای مختلف درباره احکام اهل کتاب بحث شده است.اهل کتاب از سوی حاکم اسلامی بین پذیرش اسلام و التزام به شرایط ذمّه، آزاد گذاشته می‌شوند و در صورت عدم پذیرش این دو امر، جهاد با آنان واجب است.

اهل کتاب در لغت

اهل به معناى سزاوار و شایسته، خاندان، خانواده، اُنس، اختصاص و تعلق داشتن به چیزى است.[۱] از این‌ رو با اضافه شدن به كتاب معناى «وابستگان به كتاب» مى‌دهد. چون مقصود از كتاب در اینجا كتاب آسمانى است، «اهل كتاب» به معناى صاحبان كتاب آسمانى و پیروان ادیان الهى است. البته این تعبیر در قرآن و فرهنگ اسلامى براى مسلمانان بكار نمى‌رود. گزینش این اصطلاح كه گویا نخستین بار در قرآن آمده،[۲] بدین جهت است كه وجود كتاب هاى آسمانى وجه مشترك همه ادیان‌الهى است و راه را براى مدعیان ادیان بر ساخته مى‌بندد.

اهل کتاب در اصطلاح

اصطلاح اهل كتاب 31‌ بار در 31 آیه از 9‌ سوره قرآن و بیش از همه در سوره آل‌ عمران (12‌ بار) بكار رفته است. این موارد عبارتند از: (سوره بقره/2، 105، 109؛ سوره آل‌ عمران/3، 64 ـ 65‌، 69 ـ 72، 75، 98 ـ 99، 110، 113، 119؛ سوره نساء/4، 123، 153، 159، 171؛ سوره مائده/5‌، 15، 19، 59‌، 65‌، 68‌، 77؛ سوره عنكبوت/29، 46؛ سوره احزاب/33، 26؛ سوره حدید/57‌، 29؛ سوره حشر/59‌، 2، 11؛ سوره بینة /98، 1، 6)

قرآن كریم از اهل كتاب با تعبیرهاى دیگرى نظیر: «الَّذینَ اوتواالكِتبَ»[۳]، «اَلَّذینَ ءاتَینهُمُ الكِتب»[۴]، «الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الكِتب»[۵] نیز یاد كرده و با اختصاص بخش قابل توجهى از آیات و خطاب هاى خود، صف آنان را از صف بت‌پرستان جدا ساخته است.[۶] در آیات مربوط به اهل كتاب، روى سخن با یهود و نصارا و گاه یكى از آن دو است. در برخى آیات بر اثر انكار رسالت پیامبر گرامى اسلام یا نفوذ شرك در عقاید اهل‌كتاب به آنان «كافر» نیز گفته شده است.[۷]

كاربرد اصطلاح اهل كتاب در برابر «اُمّى»ها و دعوت هر دو گروه به توحید، نشان مى‌دهد كه ساكنان شبه جزیره عرب در آستانه بعثت پیامبر اسلام به این دو گروه عمده تقسیم مى‌شده‌اند: «...وقُل لِلَّذینَ اوتواالكِتبَ والاُمِّیِّینَ ءَاَسلَمتُم فَاِن اَسلَموا فَقَدِ اهتَدَوا واِن تَوَلَّوا فَاِنَّما عَلَیكَ البَلغُ...».[۸] اقلیت پراكنده اهل كتاب كه یهودیان و مسیحیان بوده‌اند، با برخوردارى از كتاب آسمانى، تعالیم دینى مكتوب و نیز عالمانى آشنا به خواندن و نوشتن از برترى فرهنگى نسبت به «امى»ها برخوردار بوده‌اند. امّیها كه دین رایج آنان بت‌پرستى بوده است فاقد كتاب دینى و ادبیات نوشتارى در حوزه دینى و اغلب ناآشنا به خواندن و نوشتن بوده، برترى فرهنگى اهل كتاب را پذیرفته بودند. مراجعه آنان به اهل كتاب درباره صحت و سقم ادعاى پیامبر اسلام مؤید این معناست.

مصادیق اهل كتاب

بررسى آیات مربوط و شأن نزول آنها نشان مى‌دهد كه یهود و نصارا، مصداق روشن اهل كتاب از منظر قرآن‌اند و تورات و انجیل كتاب آسمانى آنان است. قرآن با استناد به نزول تورات و انجیل در زمان بعد از حضرت ابراهیم علیه السلام، احتجاج اهل كتاب بر سر یهودى یا نصرانى بودن آن حضرت را نابخردانه خوانده و نفى مى‌كند: «یاَهلَ الكِتـبِ لِمَ تُحاجّونَ فى اِبرهیمَ وما اُنزِلَتِ التَّورةُ والاِنجیلُ اِلاّ مِن بَعدِهِ اَفَلا تَعقِلون».[۹] نفى ارزش و بى‌پایه و اساس خواندن دین و آیین اهل كتاب بدون اعتقاد و عمل به تورات و انجیل نیز به روشنى نشان مى‌دهد كه مصداق مورد اشاره آن، پیروان این دو كتاب‌اند: «قُل یاَهلَ الكِتبِ لَستُم عَلى شَىء حَتّى‌ تُقیموا التَّورةَ والاِنجیلَ و ما اُنزِلَ اِلَیكُم مِن رَبِّكُم...».[۱۰]

اگر اهل كتاب، مصداق دیگرى داشت باید از كتاب آسمانى سومى نیز در كنار تورات و انجیل یاد مى‌شد. مورد خطاب بودن یهود و نصارا یا یكى از آن دو در همه كاربردهاى اهل كتاب نیز مدعاى یاد شده را تأیید مى‌كند.[۱۱]؛ اما اهل كتاب بودن صابئیان و مجوسیان هیچ مستند قرآنى ندارد و فقط یاد كرد آنان در كنار یهود و نصاراست كه چنین پندارى را پدید آورده است: «اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا والَّذینَ هادوا والصّبِینَ والنَّصرى والمَجوسَ والَّذینَ اَشرَكوا اِنَّ اللّهَ یَفصِلُ بَینَهُم یَومَ القِیمَةِ...».[۱۲]

برخورد اهل كتاب با اسلام و مسلمانان

در عصر نزول قرآن اهل كتاب در مناطقى از شبه جزیره عرب از جمله در شهر یثرب زندگى مى‌كردند. آنان ضمن مباهات به داشتن كتاب آسمانى و پیروى از پیامبران بزرگى چون حضرت موسى و حضرت عیسى علیهماالسلام خود را برتر از اعراب بت‌پرست، مشرك و فاقد كتاب آسمانى مى‌دانستند، بر همین اساس رعایت نكردن امانت درباره اموال آنان و تصرف در آن را جایز شمرده، آن را به حكم خداوند نسبت مى‌دادند: «و مِن اَهلِ الكِتبِ... و مِنهُم مَن اِن تَأمَنهُ بِدینار لایُؤَدِّهِ اِلَیكَ اِلاّ مادُمتَ عَلَیهِ‌ قائِمـًا‌ ذلِكَ بِاَنَّهُم قالوا لَیسَ عَلَینا فى الاُمِّیِّینَ سَبیلٌ...»[۱۳]. [۱۴].

آنان گرچه دچار اختلاف شده (سوره آل عمران/3،19)، گاه دست به تحریف كتاب آسمانى خود مى‌زدند (سوره بقره/2،79)، با این حال همه با توجه به بشارت هاى ظهور و نیز اوصافى كه از پیامبر آخرالزمان در كتاب هاى خود دیده بودند او را بسان فرزندان خود مى‌شناختند (سوره بقره/2،146) و آمدن چنین پیامبرى را انتظار كشیده، آمدن او را به دیگران بشارت مى‌دادند با این گمان كه از میان آنان برانگیخته خواهد شد؛ اما چون پیامبر موعود از میان اعراب (امى) ظهور كرد، تنها از این‌رو كه از میان آنها برگزیده نشده، نه تنها رسالت او را انكار كردند (سوره بقره/2،89 ـ 90) بلكه دست به تحریف زدند و همه نشانه‌ها و بشارت هاى او را در كتاب هاى آسمانى خود تغییر دادند. (سوره مائده/5‌،13)[۱۵]

دسته‌اى از آنان (یهود) چنان به دشمنى خود ادامه دادند كه به سرسخت‌ترین دشمنان پیامبر صلى الله علیه و آله و مسلمانان تبدیل شدند. (سوره مائده/5‌،82) آنان (یهودیان مدینه) براى نابودى اسلام توطئه‌ها چیدند و با منافقان و مشركان همداستان شده (سوره آل عمران/3،111؛ سوره مائده/5‌،41)، سرانجام به جنگ تمام عیار با مسلمانان برخاستند كه به شكست و كوچاندن آنان از مدینه انجامید.[۱۶] (سوره حشر/59‌،2)

اهداف اهل كتاب در برخورد با اسلام

1- دفاع از حقانیت آیین خود و منسوخ نشدن آن

2- نابودى اسلام از رهگذر تشكیك در عقاید مسلمانان و ایجاد تفرقه در میان آنان و برانگیختن دشمنان اسلام بر ضد مسلمانان.

روش های مخالفت اهل کتاب با اسلام

انكار رسالت پیامبر صلى الله علیه و آله

اهل كتاب بر اساس نام و خصوصیات ذكر شده در تورات و انجیل پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله را همانند فرزندان خود دقیق و روشن مى‌شناختند: «اَلَّذینَ ءاتَینهُمُ الكِتبَ یَعرِفونَهُ كَما یَعرِفونَ اَبناءَهُم» (سوره بقره/2،146؛ سوره انعام/6‌،20)[۱۷]؛ اما هنگامى كه آن حضرت برانگیخته شد، گروهى از آنان او را انكار كرده به‌ رغم آگاهى از حقانیت اسلام و قرآن، آموزه‌هاى آن را نادیده گرفته، تجاهل كردند: «...نَبَذَ فَریقٌ مِنَ الَّذینَ اوتواالكِتبَ كِتبَ اللّهِ وراءَ ظُهورِهِم كَاَنَّهُم لایَعلَمون». (سوره بقره/2،101)

لجاجت در درخواست هاى باطل

اسلام با اهل كتاب از در مدارا وارد شد؛ اما آنان به این مدارا و مسالمت تن درنداده با لجاجت نه تنها به پیامبر ایمان نیاوردند، بلكه بر پیروى آن حضرت و مسلمانان از آیین آنان اصرار داشتند.(سوره بقره/2،120) گروهى (یهود)[۱۸] از پیامبر، فرود آوردن كتابى مستقل را به صورت معجزه از آسمان درخواست مى‌كردند: «یَسـَلُكَ اَهلُ الكِتبِ اَن تُنَزِّلَ عَلَیهِم كِتبـًا‌ مِنَ‌ السَّماءِ‌ فَقَد سَاَلوا موسى اَكبَرَ مِن ذلِكَ...». (سوره نساء/4،153)

لجاجت معاندانشان -[۱۹] بر كفرورزى چنان بود كه به تصریح قرآن اگر هر آیه و معجزه الهى برایشان آورده مى‌شد تن به ایمان نمى‌دادند: «ولـَئِن اَتَیتَ الَّذینَ اوتواالكِتبَ بِكُلِّ ءایَة ما تَبِعوا قِبلَتَكَ». (سوره بقره/2،145)

كتمان حق

كافران اهل كتاب در گفتگو یا مناظره با مسلمانان و به رغم آگاهى و اذعان به حقانیت امورى چون بعثت پیامبر اسلام و تغییر قبله[۲۰] آن را پنهان مى‌ساختند: «و اِنَّ فَریقـًا مِنهُم لَیَكتُمونَ الحَقَّ وهُم یَعلَمون». (سوره بقره/2،146)

تلاش براى منحرف ساختن مسلمانان

گروهى از اهل كتاب چنان در آتش حسادت هدایت یابى مسلمانان و نعمت هاى خداداد آنان مى‌سوختند كه از هیچ كوششى براى تضعیف عقیده و ایمان آنان و بازگشت از اسلام فروگذار نمى‌كردند: «ودَّت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الكِتبِ لَویُضِلّونَكُم» (سوره آل‌ عمران/3،69)، از این‌ رو خداوند مؤمنان را از پیروى آنها برحذر داشته تا مبادا آنان را از اسلام جدا ساخته، به كفر بازگردانند: «اِن تُطیعوا فَریقـًا مِنَ الَّذینَ اوتُواالكِتبَ یَرُدّوكُم بَعدَ ایمنِكُم كفِرین».[۲۱](سوره آل عمران/3،100)

تلاش آنان براى گمراه كردن مسلمانان به درجه‌اى رسید كه در توطئه‌اى خطرناك تصمیم گرفتند صبحگاهان با اظهار اسلام به صف مسلمانان بپیوندند؛ اما شبانگاهان ارتداد خود را اعلام كنند[۲۲] تا مسلمانان بپندارند كه آنان با اسلام مخالفتى ندارند؛ اما چون پس از تحقیق، بطلان آن را فهمیدند از آن دست كشیده‌اند.

این توطئه چنان خطرناك بود كه مى‌توانست تهدیدى جدى براى نو مسلمانان سست ایمان باشد؛ اما قرآن خطر آن را به پیامبر صلى الله علیه و آله گوشزد كرد و مانع این توطئه شد: «و قالَت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الكِتبِ ءامِنوا بِالَّذى اُنزِلَ عَلَى الَّذینَ ءامَنوا وَجهَ النَّهارِ واكفُرُوا ءاخِرَهُ لَعَلَّهُم یَرجِعون».[۲۳] (سوره آل‌ عمران/3،72)

برخى آیه را در شأن 12 نفر از احبار یهود خیبر نازل دانسته‌اند. آنان با یكدیگر قرار گذاشتند پس از اجراى تصمیم یاد شده، بگویند كه ما پس از بررسى تورات و مشورت با‌عالمان خویش دریافتیم كه محمد صلى الله علیه و آله ویژگی هاى پیامبر موعود را ندارد و ادعاى باطلى مى‌كند.[۲۴]

ایجاد تفرقه میان مسلمانان

اهل كتاب به‌ ویژه یهود همواره در پى انتقام از مسلمانان بودند و یكى از راههاى انتقام ایجاد تفرقه میان آنان بوده است و چون اهل كتاب از دیرباز در مدینه و پیرامون آن سكونت داشتند و از اختلافات دیرینه میان اوس و خزرج و ریشه این منازعات باخبر بودند با استفاده از هر فرصت مناسبى این منازعات را به یاد آنان انداخته، آتش فتنه را شعله ور مى‌ساختند. شمارى از مفسران،[۲۵] آیات 99 ـ 100 سوره آل‌ عمران/3، را اشاره به این تفرقه‌افكنى از سوى یهود دانسته‌اند: «قُل یاَهلَ الكِتبِ لِمَ تَصُدّونَ عَن سَبیلِ اللّهِ مَن ءامَنَ تَبغونَها عِوَجـًا...».

گاهى نیز كار اختلاف برانگیزى چنان مؤثر مى‌افتاد كه دو طرف دست به سلاح مى‌بردند. در این‌ گونه موارد آتش فتنه با تماس هاى مكرر پیامبر صلى الله علیه و آله با اوس و خزرج و پند و نصیحت آنها خاموش مى‌شد.[۲۶]

فشار اقتصادى

یهود با عدم پرداخت دیون خود به مسلمانان درصدد فشار اقتصادى به آنان برآمدند. این اقدام زمانى صورت گرفت كه وضعیت مالى مسلمانان در مدینه بسیار دشوار بود و آنان از پرداخت پول مسلمانان در ازاى خرید كالا به این دلیل كه این معامله در دوران جاهلیت و پیش از اسلام انجام گرفته، سرباز زدند.

به گفته برخى مفسران آیه 75 سوره آل‌ عمران/ 3 به این نكته اشاره دارد[۲۷]؛ همچنین هنگامى كه پیامبر صلى الله علیه و آله ابوبكر را براى دریافت كمك مالى نزد رهبر قبیله بنى‌قینقاع فرستاد، آنان به طعنه گفتند كه خداى شما دست نیاز به سوى ما گشوده و او تهیدست و ما توانگریم. (سوره آل‌ عمران/3،181) -[۲۸]

آزار پیامبر صلى الله علیه و آله و مسلمانان

برخى آیات نشان مى‌دهد كه افرادى از اهل كتاب همانند مشركان با شیوه‌هاى گوناگون، از جمله با سخنان خود، مسلمانان را اذیت مى‌كردند: «ولَتَسمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ اُوتواالكِتبَ مِن قَبلِكُم ومِنَ الَّذینَ اَشرَكوا اَذىً كَثیرًا...». (سوره آل عمران/3،186) برخى آیه را در شأن كعب‌ بن اشرفِ شاعر از یهودیان مدینه نازل دانسته‌اند كه در اشعار خویش به تحریك مشركان و هجو پیامبر صلى الله علیه و آله و مسلمانان پرداخته و نام و زیبایی هاى زنان مسلمان را موضوع غزلهاى عاشقانه خود قرار مى‌داد.[۲۹]

برخى نیز آن را اشاره به سخن یكى از یهودیان دانسته‌اند كه با شنیدن آیه «مَن ذَاالَّذى یُقرِضُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا‌...». (سوره بقره/2،245) در تمسخر آن، خدا را تهیدست و خود را توانگر خوانده بود.[۳۰]

مسخره كردن اسلام

گروهى از اهل كتاب، دین و آیات الهى را به بازى و تمسخر مى‌گرفتند، براى همین خداوند مسلمانان را از دوستى با آنان برحذر مى‌داشت: «...لاتَتَّخِذوا الَّذینَ اتَّخَذوا دینَكُم هُزُوًا ولَعِبـًا مِنَ الَّذینَ اوتواالكِتبَ مِن قَبلِكُم والكُفّارَ‌ اَولِیاءَ...».(سوره مائده/5‌،57) مفسران آیه را اشاره به برخورد افرادى از اهل كتاب دانسته‌اند كه نزد مسلمانان اظهار اسلام كرده ولى در واقع بر كفر خود مانده بودند. آنان با این كار اسلام را بازیچه خود قرار مى‌دادند.[۳۱]

آنان همچنین با شنیدن صداى اذان و دعوت مردم به سوى نماز، آن را به مسخره گرفته، مى‌خندیدند -[۳۲] «و اِذا نادَیتُم اِلَى الصَّلوةِ اتَّخَذوها هُزُوًا ولَعِبـًا ذلِكَ بِاَنَّهُم قَومٌ‌ لایَعقِلون». (سوره مائده/5‌،58) قرآن ریشه چنین برخوردى را نابخردى و فقدان فهم درست معارف و معانى نهفته در این اعمال عبادى مى‌خواند -[۳۳] كه دلیل دیگرى جز ایمان مسلمانان به خداوند، قرآن، كتب آسمانى پیشین و فاسق بودن اغلب اهل كتاب نداشت: «قُل‌ یاَهلَ الكِتبِ هَل تَنقِمونَ مِنّا اِلاّ اَن ءامَنّا بِاللّهِ وما اُنزِلَ اِلَینا وما اُنزِلَ مِن قَبلُ واَنَّ اَكثَرَكُم فسِقون». (سوره مائده/5‌،59)

تحریف و كتمان بشارت بعثت پیامبر اسلام

بر اساس برخى آیات، اهل كتاب بر پایه بشارت هاى آمده در تورات و انجیل، خیلى دقیق و روشن، پیامبر اسلام را مى‌شناخته‌اند (سوره بقره/2، 146؛ سوره آل‌ عمران/3، 20)؛ اما به رغم این بشارت ها، دست به تحریف و كتمان آنها زده، از تصدیق حقانیت قرآن و پیامبر اسلام خوددارى مى‌كردند.

تغییر كلماتى همچون «فارقلیطا» كه معادل كلمه «احمد» صلى الله علیه و آله است به «پاركلى طوس» نمونه‌اى از این تحریف ها است،[۳۴] از این‌ رو، قرآن اهل‌ كتاب را بدان جهت كه در كتاب هاى آسمانى دست برده و آن‌ را به صورت ناقص ارائه داده‌اند سرزنش‌ مى‌كند: «تَجعَلونَهُ قَراطیسَ تُبدونَها و‌ تُخفونَ كَثیرًا» (سوره انعام/6‌،91) و چون تحریف و تصرف آنها در كتاب خدا، موجب شد بخش هاى فراوانى از كتاب الهى از بین برود آنان را از كسانى مى‌شمارد كه تنها از بخشى از كتاب آسمانى بهره‌برده‌اند: «الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الكِتبِ».[۳۵] (سوره نساء/4، 51)

برخورد قرآن با اهل كتاب

قرآن به رغم همه دشمنی هاى اهل كتاب با اسلام و مسلمانان ضمن رعایت احترام و جداكردن صف آنان از بت‌پرستان، اصل دین و كتاب آسمانى آنان را تأیید (سوره آل عمران/3، 3، 65) و با جداكردن صف حقجویان از گمراهان اهل كتاب، ایمان و صفات نیك دسته‌اى را مى‌ستاید و كفر و عناد و صفات زشت گروهى دیگر را نكوهش مى‌كند: «مِنهُمُ المُؤمِنونَ و اَكثَرُهُمُ الفسِقون... و باءو بِغَضَب مِنَ اللّهِ و ضُرِبَت عَلَیهِمُ المَسكَنَةُ ذلِكَ بِاَنَّهُم كانوا یَكفُرونَ بِایتِ اللّه... × لَیسوا سَواءً مِن اَهلِ الكِتبِ اُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتلونَ ءایتِ اللّهِ ءاناءَ الَّیلِ و‌هُم‌ یَسجُدون × یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ و یَأمُرونَ بِالمَعروفِ و یَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ و یُسرِعونَ فِى الخَیرتِ و اُولئِكَ مِنَ الصّلِحین». (سوره آل‌ عمران/3،110 ـ 114)

از آیات قرآن و نیز سیره رسول اكرم صلى الله علیه و آله برمى‌آید كه نخستین گام در برخورد با اهل كتاب دعوت آنان به پذیرش اسلام است: «یاَیُّهَا الَّذینَ اُوتواالكِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَكُم» (سوره نساء/4، 47)، بدین ترتیب قرآن در نخستین مرحله دین آنان را منسوخ و پایان یافته اعلام و براى دعوت آنان به پذیرش اسلام از شیوه استدلال و برهان استفاده و اعلام كرد: در صورتى كه این راه مجابشان نسازد تا سر حد مباهله و ملاعنه نیز پیش مى‌رود، (سوره آل‌ عمران/ 3، 61) تا جایى كه خداوند به آنان هشدار مى‌دهد كه اگر به قرآن و اسلام ایمان نیاورند آنان را مسخ یا لعن خواهد كرد: «یاَیُّهَا الَّذینَ اُوتواالكِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَكُم مِن قَبلِ اَن‌ نَطمِسَ وُجوهـًا فَنَرُدَّها عَلى اَدبارِها اَو‌نَلعَنَهُم‌...». (سوره نساء/4، 47)

از این‌ رو رسول‌ اكرم صلى الله علیه و آله به محض ورود به مدینه اهل كتاب را به اسلام فراخواند و چون سرباز زدند با آنان پیمانى را كه مشتمل بر اصول همزیستى مسالمت‌آمیز بود، امضا كرد[۳۶]؛ اما هرگز آنان را به‌ پذیرش اسلام وادار‌ نساخت.

همچنین اسلام با پیش‌بینى جزیه، جان، مال، عرض و مراكز دینى آنان را در پناه حكومت اسلامى محفوظ و محترم دانست و مسلمانان به رغم جواز ارتباط و اختلاط با اهل كتاب از دوست گرفتن آنان و اعتماد به آنها برحذر شدند: «لا‌تَتَّخِذوا الیَهودَ والنَّصرَى اَولِیاءَ». (سوره مائده/5‌،51)

قرآن همچنین اهل كتاب را مخاطب ساخته و كوشیده است بخشى از عقاید باطل و غلوآمیز آنان در حوزه فرهنگ دینى را اصلاح كند. نفى الوهیت مسیح و مریم علیهماالسلام و بنده خدا خواندن آنان، نفى پسر خدا بودن عُزَیر و عیسى و اعتقاد به تثلیث (سوره نساء/4،171؛ سوره مائده/5‌، 72 ـ 73، 75، 77، 116 ـ 117؛ سوره توبه/9، 30 ـ 31) همچنین تكذیب قتل و مصلوب شدن مسیح (سوره نساء/4،157) بدین منظور انجام گرفته است.

قرآن در فراخوانى از اهل كتاب و با تأكید بر مشتركات فرهنگ دینى، از آنان مى‌خواهد با رها ساختن برخى از عقاید باطل همچون شرك و دوگانه پرستى بر محور عقاید مشترك با مسلمانان گرد آیند: «قُل یاَهلَ الكِتبِ تَعالَوا اِلى كَلِمَة سَواء بَینَنا وبَینَكُم اَلاَّ نَعبُدَ اِلاَّ اللّهَ ولا نُشرِكَ بِهِ شیــًا ولا یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضـًا اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ...» (سوره آل‌ عمران/3،64) و پیامبر صلى الله علیه و آله و مسلمانان سفارش شدند تا هنگام دعوت اهل كتاب غیر معاند به اسلام از روش نیكو در بحث و استدلال بهره گرفته، بر عقاید مشترك تأكید كنند: «ولا‌تُجدِلوا اَهلَ الكِتبِ اِلاّ بِالَّتى هِىَ اَحسَنُ اِلاَّ الَّذینَ ظَلَموا مِنهُم وقولوا ءامَنّا بِالَّذى اُنزِلَ اِلَینا واُنزِلَ اِلَیكُم واِلهُنا واِلهُكُم واحِدٌ ونَحنُ لَهُ مُسلِمون» (سوره عنكبوت/ 29، 46) و در این راه هرگز با آنان از در ستیز و جدال وارد نشوند: «و قُل لِلَّذینَ اوتوا الكِتبَ والاُمِّیِّینَ ءَاَسلَمتُم فَاِن اَسلَموا فَقَدِ اهتَدَوا واِن تَوَلَّوا فَاِنَّما عَلَیكَ البَلغُ». (سوره آل عمران/ 3، 20)

قرآن با وعده پاك شدن گناهان پیشین و ورود به بهشت، اهل كتاب را به پذیرش اسلام ترغیب مى‌كرد: «ولَو اَنَّ اَهلَ الكِتبِ ءامَنوا واتَّقَوا لَكَفَّرنا عَنهُم سَیِّاتِهِم ولاََدخَلنهُم جَنّتِ النَّعیم» (سوره مائده/5‌،65) و در ادامه و براى ترغیب بیشتر، پایبندى به تورات و انجیل را زمینه ساز برخوردارى از بركات آسمان و زمین مى‌خواند: «وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَیهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم». (سوره مائده/5‌،66)

با توجه به این كه عمل واقعى به این دو كتاب آسمانى و همه آموزه‌هاى آن مستلزم پذیرش اسلام است، مقصود قرآن آن است كه عمل به این دو كتاب به پذیرش اسلام انجامیده، چنین بركاتى را براى آنان به همراه خواهد داشت، از این‌رو در كنار عمل به تورات و انجیل از عمل به آنچه براى ایشان فرو فرستاده شده (قرآن) یاد كرده است.[۳۷] قرآن، مسلمان شدن اهل كتاب را به خیر و صلاح خود آنان مى‌خواند: «...ولَو ءامَنَ اَهلُ الكِتبِ لَكانَ خَیرًا‌لَهُم...». (سوره آل عمران/3،110)

ستایش و نكوهش اهل كتاب در قرآن

از ویژگی هاى قرآن مراعات انصاف در توصیف ها و دسته‌بندی هاست. به رغم آن كه اهل كتاب بر اثر لجاجت، رخدادهایى تلخ از خود در تاریخ اسلام به یادگار گذاشتند قرآن همه آنان را یكسان و همسان نمى‌شمارد: «لَیسوا سَواءً» (سوره آل عمران/3،113) بلكه دسته‌اى از ایشان را مؤمن خوانده، مى‌ستاید و بیشتر آنان را فاسق دانسته، نكوهش مى‌كند: «قُل‌ یاَهلَ الكِتبِ... و اَنَّ اَكثَرَكُم فسِقون». (سوره مائده/5‌،59 و نیز سوره آل‌ عمران/3،110) صالحان اهل كتاب به سبب برخوردارى از پاره‌اى صفات نیك مورد ستایش قرار گرفته‌اند؛ از جمله:

رسوخ در علم

برخى از اهل كتاب، راسخ در علم و مؤمن خوانده شده‌اند كه با پرهیز از كژاندیشى و كژروى افزون بر كتب آسمانى پیشین، به قرآن نیز ایمان داشتند؛ همچنین به روز قیامت اعتقاد داشته، به اقامه نماز و دادن زكات مى‌پرداختند: «لكِنِ الرّ‌سِخونَ فِى العِلمِ مِنهُم والمُؤمِنونَ یُؤمِنونَ بِما اُنزِلَ اِلَیكَ وما اُنزِلَ مِن قَبلِكَ...». (سوره نساء/4،162)

وجود دین باوران حقیقى در میان آنان

قرآن از مؤمنان حقیقى در میان اهل كتاب خبر داده است (سوره نساء/ 4، 162؛ سوره قصص/ 28، 52 ـ 53)؛ ایمانى كه آنان را به تلاوت آیات الهى، عبادت شبانه، امر به معروف و نهى از منكر و شتاب در كارهاى خیر وامى‌دارد: «یَتلونَ ءایتِ اللّهِ ءاناءَ الَّیلِ وهُم یَسجُدون × یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ و یَأمُرونَ بِالمَعروفِ و یَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ و یُسرِعونَ فِى الخَیرتِ واُولئِكَ مِنَ الصّلِحین» (سوره آل عمران/3،113 ـ 114) و هنگامى كه آیات الهى بر آنان خوانده مى‌شود از دیدگانشان اشك مى‌بارد: «و اِذَا سَمِعوا ما اُنزِلَ اِلَى الرَّسولِ تَرَى اَعیُنَهُم تَفیضُ مِنَ‌الدَّمع». (سوره مائده/5‌،83) برخى از مفسران مصداق این آیه و دو آیه پس از آن را نجاشى و اطرافیان او دانسته‌اند كه با تلاوت آیات قرآن از سوى جعفر‌ بن ابى‌طالب و تمجید از عیسى و مریم علیهماالسلام به حقانیت این آیات پى برده، ایمان آوردند.[۳۸]

امانتدارى

برخى از اهل كتاب چنان امانتدار توصیف شده‌اند كه اگر دینارهاى فراوانى‌ به امانت به آنان داده شود به صاحبانش بازمى‌گردانند: «و مِن اَهلِ الكِتبِ مَن اِن تَأمَنهُ بِقِنطار یُؤَدِّهِ اِلَیكَ». (سوره آل عمران/3،75) قنطار را به معناى مالى فراوان و نامشخص، پوست گاو پر از طلا، 4000 دینار و... دانسته‌اند.[۳۹]

برخوردارى از مكارم اخلاقى

پاسخ بدى را به خوبى دادن از رهنمودهاى مؤكد قرآن و تنها از عهده كسانى ساخته است كه از صفات انسانى و ایمانى بهره وافر داشته و جزو صابران باشند. گروهى از اهل‌ كتاب به سبب برخوردارى از همین صفت پسندیده ستایش شده‌اند: «اَلَّذینَ ءاتَینهُمُ الكِتبَ... × و‌یَدرَءونَ بِالحَسَنَةِ السَّیِّئَة». (سوره قصص/28،52‌، 54)

انفاق

رسیدگى به مستمندان از جمله صفات اخلاقى است كه برخى از اهل كتاب به سبب آن ستایش شده‌اند: «و مِمّا رَزَقنهُم یُنفِقون». (سوره قصص/28،54) از مجموع آیاتى كه برخى از اهل كتاب را ستایش كرده برمى‌آید كه مقصود از این گروه كسانى از اهل كتاب‌اند كه از عناد و استكبار به دور بوده و پس از شناخت حقانیت اسلام، به آن ایمان آورده‌اند.

قرآن كریم در برابر ستایش اقلیت، اكثریت اهل كتاب را نكوهیده است. برخى از نكوهش هاى قرآن عام بوده، برخى دیگر ویژه یهود است. سبب نكوهش قرآن، وجود پاره‌اى از صفات زشت و نكوهیده در آنان است؛ از جمله:

خود برتربینى

اهل كتاب به سبب داشتن كتاب آسمانى و در برابر مشركان بت‌پرست خود را برگزیده و دوستان خدا مى‌دانستند. (سوره مائده/5‌،18) آنان بر اساس همین باور، بر این پندار باطل بودند كه كسى جز آنان وارد بهشت نخواهد شد: «و قالوا لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن كانَ هودًا اَو نَصرى تِلكَ‌ اَمانِیُّهُم‌ قُل هاتوا بُرهنَكُم اِن كُنتُم صدِقین». (سوره بقره/2،111)

حسادت

حسادت اهل كتاب به ویژه یهود نسبت به مسلمانان بر اثر برگزیده شدن پیامبر آخرالزمان صلى الله علیه و آله از میان غیر آنان، سبب مخالفت شدید آنها شده است. آنان چنان به نعمت هایى كه به مسلمانان مى‌رسید حسادت مىورزیدند كه در آتش خشم خود مى‌سوختند:[۴۰] «بَغیـًا اَن یُنَزِّلَ اللّهُ مِن فَضلِهِ عَلى مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ فَباء و بِغَضَب عَلى‌ غَضَب». (سوره بقره/2،90) آنان همچنین به سبب حسادت، مشركان بت‌پرست را هدایت یافته‌تر از پیامبر صلى الله علیه و آله و مسلمانان مى‌خواندند. قرآن با توجه به این نكته كه خداوند بر اساس مصالح و حكمت ها نعمت هایش را به برخى از بندگان داده و از برخى دیگر دریغ مى‌كند، آنها را به سبب چنین رشكى سخت نكوهش كرده است: «اَلَم تَرَ اِلَى الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الكِتبِ یُؤمِنونَ بِالجِبتِ والطّغوتِ و یَقولونَ لِلَّذینَ كَفَروا هؤُلاءِ اَهدى مِنَ الَّذینَ ءامَنوا سَبیلا × اَم یَحسُدونَ النّاسَ عَلى ما ءاتهُمُ اللّهُ مِن فَضلِه». (سوره نساء/4،51‌، 54 و نیز ر.ك: سوره بقره/2، 109)

این آیات در شأن شمارى از عالمان یهود نازل شده كه هنگام پرسش مشركان از آنها درباره مقایسه اسلام و آیین بت‌پرستى، مشركان را هدایت یافته‌تر مى‌خواندند.[۴۱]

بدخواهى

اهل كتاب هماره به جاى خیرخواهى، بدخواه مسلمانان بودند به گونه‌اى كه اگر مسلمانان به موفقیتى چون همبستگى، پیروزى در جنگ، گسترش اسلام و... مى‌رسیدند ناراحت و اگر شرّى به آنان مى‌رسید خوشحال مى‌شدند: «اِن تَمسَسكُم حَسَنَةٌ تَسُؤهُم واِن تُصِبكُم سَیِّئَةٌ یَفرَحوا بِها». (سوره آل عمران/3،120)[۴۲]

آنان هماره در دلشان طالب آن بودند كه مسلمانان با ترك اسلام این نعمت را از كف داده، گمراه شوند: «ودَّت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الكِتبِ لَو یُضِلّونَكُم» (سوره آل‌ عمران/3،69) و این مخالفت و برخورد به آنجا رسید كه با پیامبر از در جنگ وارد شدند و با پیروزى مسلمانان دسته‌اى از آنان كشته و دسته‌اى اسیر و دسته‌اى از دیارشان اخراج شدند. (سوره احزاب/33، 26؛ سوره حشر/ 59‌،2)

خیانت در امانت و پیمان شكنى

گروهى از اهل كتاب چنان در امانت خیانتكارند كه اگر دینارى به امانت به آنان سپرده شود به آن خیانت كرده، حاضر به بازگرداندن آن به صاحبش نیستند، مگر آن كه در برابر آنان اقامه دعوا شود: «...و مِنهُم مَن اِن تَأمَنهُ بِدینار لایُؤَدِّهِ اِلَیكَ اِلاّ مادُمتَ عَلَیهِ قائِمـًا». (سوره آل‌ عمران/3،75)

گروهى از آنان (یهود) به شكستن پیمان معروف بودند؛ از جمله به عهدهایى كه با مسلمانان مى‌بستند نیز وفادار نبودند: «اَو كُلَّما عهَدوا عَهدًا نَبَذَهُ فَریقٌ مِنهُم» (سوره بقره/2، 100)؛ مانند‌ پیمان ترك تخاصم با مسلمانان كه با یارى مشركان از سوى یهود بنى قریظه و بنى نضیر در جنگ خندق شكسته شد.[۴۳]

فسق

قرآن اكثر اهل‌ كتاب را به سبب ایمان نیاوردن به پیامبر اسلام و اقرار نكردن به وجود بشارتِ آمدن وى در كتاب هایشان، فاسق دانسته است:[۴۴] «...مِنهُمُ المُؤمِنونَ واَكثَرُهُمُ الفسِقون». (سوره آل‌ عمران/3،110 و نیز ر.ك: سوره مائده/5‌، 59)

قرآن همچنین از ارتكاب گناه همانند تمسخر آیات خدا زیر پا گذاشتن حدود الهى، حرامخوارى از جمله رشوه و رباگرفتن به وسیله اكثر یهود از اهل كتاب خبر مى‌دهد:[۴۵] «و تَرى كَثیرًا مِنهُم یُسرِعونَ فِى الاِثمِ والعُدونِ واَكلِهِمُ السُّحتَ لَبِئسَ ما كانوا یَعمَلون». (سوره مائده/5‌،62)

پیروى بى‌چون و چرا از راهبان و احبار

پیروى اهل كتاب از راهبان و احبارشان به حدى رسید كه در مسائل دینى همانند خداوند از آنان فرمانبردار بودند: «اِتَّخَذوا اَحبارَهُم ورُهبنَهُم اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ». (سوره توبه/9،31)

در روایتى از امام صادق علیه السلام این آیه به اطاعت بى‌قید و شرط اهل‌كتاب از احبار و رهبان تفسیر شده است. آنان هرچه را حلال و حرام مى‌كردند، از سوى عامه مردم پذیرفته مى‌شد،[۴۶] از این‌رو قرآن از اهل كتاب مى‌خواهد كه جز خداوند ربوبیت تشریعى هیچ‌ كسى را نپذیرند: «ولا‌یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضـًا اَربابـًا مِن دونِ اللّه». (سوره آل عمران/3،64) آنان با آن كه مى‌دیدند دانشمندانشان با جعل و تحریف از مردم رشوه مى‌گیرند از آنان فاصله نگرفتند.

ناهمدل بودن

اهل كتاب به ویژه یهودیان بیشتر از در مكر و نیرنگ با مسلمانان درمى‌آمدند و از روبرو شدن با آنان در صفوف كارزار اجتناب كرده، اگر هم تن به جنگ مى‌دادند از درون قلعه‌ها و بالاى برج و باروهاى مستحكم با پرتاب سنگ و تیراندازى به نبرد مى‌پرداختند. آنان برخلاف ظاهر كه متحد و یكپارچه به نظر مى‌آمدند به سبب اختلاف در انگیزه و هدف، با یكدیگر همدل و همراه نبودند: «لایُقتِلونَكُم جَمیعـًا اِلاّ فى قُرًى مُحَصَّنَة اَو مِن وراءِ جُدُر بَأسُهُم بَینَهُم شَدیدٌ تَحسَبُهُم جَمیعـًا و قُلوبُهُم شَتّى...». (سوره حشر/59‌،14)

ادعاهاى اهل كتاب

اهل كتاب براى خود، مدعى فضایل و درجاتى بودند كه ریشه در برترى‌جویى آنان داشت. قرآن چنین ادعاهایى را صرفاً آرزوهایى بى‌پایه و اساس دانسته است: «...تِلكَ اَمانِیُّهُم». (سوره بقره/ 2، 111) برخى از آن ادعاها عبارت است از:

انحصارطلبى در هدایت یابى

آنان همه را گمراه و هدایت را تنها در گرو آیین خود مى‌دانستند: «وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ تَهْتَدُوا». (سوره بقره/2،135) البته حقانیت یكدیگر را نیز قبول نداشته، هر یك آیین دیگرى را بى‌پایه و اساس و فقط آیین خود را بر حق مى‌خواند:[۴۷] «و قالَتِ النَّصرى لَیسَتِ الیَهودُ عَلى شَىء...». (سوره بقره/2،113)

پیروى ابراهیم علیه السلام از آیین آنها

با توجه به جایگاه بلند حضرت ابراهیم علیه السلام به عنوان پدر ادیان توحیدى و آن كه خاستگاه اصلى دو دین یهود و نصارا از طریق موسى و پیامبران الهى بوده است، هر یك از دو گروه اهل كتاب مى‌كوشیدند آن حضرت و نیز دیگر پیامبران برخاسته از نسل او را پیرو آیین خود معرفى كنند: «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ كَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَ» (سوره بقره/2،140) و براى اثبات ادعاى خود به محاجه با یكدیگر مى‌پرداختند. (سوره آل‌ عمران/3،65)

قرآن با توجه به این كه دین یهود و نصارا پس از ابراهیم علیه السلام پیدا شده، ضمن عتاب آنان به سبب چنین ادعا و ستیزى، اعلام كرد كه ابراهیم علیه السلام بر دین یهود یا نصارا نبوده بلكه تابع دین حنیف بوده است: «ما‌كانَ اِبرهیمُ یَهودِیـًّا و‌لا‌نَصرانِیـًّا ولكِن كانَ حَنِیفـًا‌ مُسلِمـًا». (سوره آل‌ عمران/3،67)

برگزیده خدا بودن

اهل كتاب خود را نسبت به دیگر ساكنان شبه جزیره عرب كه اغلب بت‌پرست و فاقد آیین و كتاب آسمانى بودند، به‌ ویژه مشركان مكه برتر مى‌دانستند (سوره بقره/2،135) و بدین جهت خود را در برابر آنان مسئول نیز نمى‌دانستند: «قالوا لَیسَ عَلَینا فى الاُمِّیِّینَ سَبیل». (سوره آل‌ عمران/3،75)

آنان پا را فراتر گذاشته، مدعى بودند كه فرزندان و دوستان خدایند. گرچه ادعاى برگزیدگى بیشتر در میان یهود رواج داشت؛ اما نصارا نیز به تدریج این ادعا را مطرح كردند: «و‌قالَتِ الیَهودُ والنَّصرى نَحنُ اَبنؤُا اللّهِ واَحِبّؤُهُ». (سوره مائده/5‌،18)

قرآن در پاسخ آنان آمرزش گناه را تابع اراده حكیمانه خداوند و نه در گرو یهودى یا نصرانى بودن خوانده و مجازات شدن آنها به سبب گناهانشان را دلیل بطلان ادعاى آنان مى‌آورد: اگر راست مى‌گویید چرا خداوند شما را به سبب گناهانتان كیفر مى‌كند: «قل فلم یعذّبكم بذنوبكم بَل اَنتُم بَشَرٌ مِمَّن خَلَقَ یَغفِرُ لِمَن یَشاءُ و یُعَذِّبُ مَن یَشاءُ»؛ (سوره مائده/5‌،18) همچنین مى‌گوید: اگر به راستى اولیاى خدا هستید چرا مشتاق مرگ و دیدار خداوند نیستید؛ (سوره جمعه/62‌،6) گویا اهل كتاب بر اثر برخى جرم ها و گناهانى كه به ارتكاب آنها اذعان داشتند، خود را مستحق كیفر دوزخ مى‌دانستند؛ اما چون خود را دوست و برگزیده خداوند مى‌شمردند، معتقد بودند تنها چند روزى محدود در آتش دوزخ خواهند ماند.[۴۸]

«قالوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ اِلاّ اَیّامـًا‌ مَعدودت». (سوره آل عمران/3،24) این ادعا از سوى یهود مطرح مى‌شد و آنان مدعى بودند كه فقط به مدت 40 روز كه بنى‌اسرائیل در غیاب حضرت موسى علیه السلام به گوساله‌پرستى پرداختند، عذاب خواهند شد؛[۴۹] اما قرآن ادعاى آنان را مردود دانسته، ضمن بیان‌ این نكته كه مورد لعن خداوند هستند (سوره مائده/5‌،60) از جاودانه بودن آنان در آتش دوزخ خبر داده است: «اِنَّ الَّذینَ كَفَروا مِن اَهلِ الكِتبِ والمُشرِكینَ فى نارِ جَهَنَّمَ خلِدینَ فیها».(سوره بینة/98،6)

انحصارى دانستن بهشت براى خود

اهل كتاب بر اساس امتیازات و فضایل پندارى، تنها خود را شایسته ورود به بهشت و پیروان سایر ادیان آسمانى را از آن محروم مى‌دانستند: «و قالوا لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن كانَ هودًا اَو نَصرى تِلكَ اَمانِیُّهُم‌ قُل هاتوا بُرهنَكُم اِن كُنتُم صدِقین». (سوره بقره/2،111) «لن» به انحصار ابدى بهشت براى آنان اشاره دارد و حرف «أو» بیانگر این است كه یهود و نصارا هر دو این ادعا را داشتند.[۵۰]

قرآن از یك سو چنین ادعایى را صرفاً آمال و آرزوى آنان و بى‌دلیل مى‌خواند و از سوى دیگر ورود به بهشت را فقط بر اساس ایمان و عمل صالح امكان‌پذیر مى‌شمارد و این كه به دلخواه اهل كتاب و حتى مسلمانان نیز نیست: «والَّذینَ ءامَنوا و عَمِلواالصّلِحتِ سَنُدخِلُهُم جَنّت تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ... × لَیسَ بِاَمانِیِّكُم ولا اَمانِىِّ اَهلِ الكِتبِ مَن یَعمَل سوءًا یُجزَ بِهِ...». (سوره نساء/4،122 ـ 123)

احكام فقهى و حقوقى اهل كتاب

وجوب پذیرش اسلام

چون اسلام آخرین شریعت الهى است خداوند متعالى در آیات فراوانى همه انسانها و پیروان شرایع آسمانى را به پذیرش آن و ترك عقاید و احكام شرك‌آلود و منسوخ خود فراخوانده است: «قُل یاَیُّهَا النّاسُ اِنّى رَسولُ اللّهِ اِلَیكُم جَمیعـًا... فَامِنُوا بِاللّهِ ورَسُولِهِ النَّبىِّ‌ الاُمّىِّ». (سوره اعراف/7،158؛ سوره فرقان/25،1 و...)

در برخى آیات، اهل كتاب به طور خاص مخاطب قرار گرفته و به پذیرش اسلام فرمان داده شده‌اند: «یاَیُّهَا الَّذینَ اُوتواالكِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما‌ مَعَكُم». (سوره نساء/4،47 و نیز سوره بقره/2،41؛ سوره نساء/4، 170 ـ 171) از این آیات برمى‌آید كه پذیرش اسلام از سوى اهل كتاب نه فقط فرمان قرآن بلكه فرمان كتب آسمانىِ اهل كتاب نیز بوده است، از این‌ رو قرآن در آیاتى دیگر آن دسته از اهل كتاب را كه از پذیرش اسلام سر‌باز زده‌اند، به عذاب دردناك تهدید كرده است: «اِنَّ الَّذینَ كَفَروا مِن اَهلِ الكِتـبِ... فى نارِ جَهَنَّمَ خلِدینَ فیها». (سوره بینة/98،6)

اما در این كه اهل كتاب و دیگر كافران همان‌گونه كه به پذیرش اسلام و اصول آن موظف‌اند، در صورت نپذیرفتن اسلام آیا موظف به عمل به فروعات اسلام هستند یا نه میان فقیهان دو دیدگاه است: برخى با استناد به آیاتى (سوره بقره/2، 21؛ سوره آل‌ عمران/3،97) كه در آن همه انسان ها مخاطب برخى تكالیف‌اند معتقدند كه كافران همانند اصول، به فروع نیز مكلف‌اند؛[۵۱] اما برخى برآن‌اند كه كافران تنها در صورت پذیرش اصول، مكلف به فروع احكام اسلام‌اند.[۵۲]

نجاست یا طهارت اهل كتاب

قرآن در آیاتى گروهى از اهل كتاب را (یهود بنى قریظه و...) كه به تكذیب پیامبر اسلام و نبرد با وى پرداختند كافر مى‌خواند: (سوره حشر/59‌،2)؛ همچنین در آیاتى دیگر از عقاید شرك‌آمیز آنان سخن به میان آورده است. (سوره نساء/4،171؛ سوره مائده/5‌،17، 72 ـ 73، 75، 77، 116 ـ 117؛ سوره توبه/9، 30 ـ 31) از سوى دیگر قرآن، مشركان را نجس شمرده و از مسلمانان خواسته است تا از ورود آنان به مسجدالحرام جلوگیرى كنند.

«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِنَّمَا المُشرِكونَ نَجَسٌ فَلا یَقرَبُوا المَسجدَالحَرامَ بَعدَ عامِهِم هذا». (سوره توبه/9،28) برخى فقیهان امامیه با استناد به این آیه و برخى روایات، همه اهل كتاب[۵۳] یا گروهى از آنان را كه عقاید شرك‌آمیز دارند[۵۴] نجس و آن را دیدگاه مشهور امامیه دانسته‌اند؛[۵۵] اما دسته‌اى با این استدلال كه واژه شرك در قرآن بیشتر به بت‌پرستان انصراف دارد و نیز تفكیك مشركان از اهل كتاب در آیات متعدد دیگر (سوره بقره/2،105؛ سوره آل‌ عمران/3،186؛ سوره مائده/5‌،82‌؛ سوره حج/22،17)، «المُشرِكوُن» در آیه فوق را به بت‌پرستان منحصر دانسته‌اند.

این گروه، روایاتى را كه بر نجاست اهل‌ كتاب دلالت دارد، بر نجاست عرضى آنان حمل كرده‌اند؛ نه نجاست ذاتى.[۵۶] برخى از فقیهان نیز با استناد به آیه 125 سوره انعام/6 كه غیر مؤمنان را پلید (رجس) شمرده، به نجاست اهل كتاب حكم كرده‌اند.[۵۷]

اما عده‌اى دیگر با رد آن گفته‌اند: «رجس» در لغت و آیات به معناى امر مكروه، ناپسند، زشت، گناه، كفر و پلیدى آمده است، از این‌رو نجاست فقهى مراد نیست.[۵۸] دسته‌اى نیز با اصل پذیرش نجاست اهل كتاب برآن‌اند كه این حكم سیاسى است؛ نه فقهى و حكمت آن این است كه مسلمانان با اهل‌كتاب معاشرت نداشته باشند و از آنان اثر نپذیرند.[۵۹] اهل سنت نیز جز افرادى اندك به طهارت ذاتى اهل كتاب فتوا داده‌اند.[۶۰]

حلیت طعام اهل كتاب و مسلمانان بر یكدیگر

در آیه 5 سوره مائده/5 طعام اهل كتاب و مسلمانان براى یكدیگر حلال شمرده شده است: «و طَعامُ الَّذینَ اوتواالكِتبَ حِلٌّ لَكُم وطَعامُكُم حِلٌّ لَهُم». در این كه مقصود از طعام اهل كتاب چیست آراى گوناگونى بین مفسران و فقیهان اسلامى مطرح است؛ بیشتر مفسران و فقهاى اهل سنت[۶۱] و برخى امامیه[۶۲] مقصود از آن را ذبیحه اهل كتاب و برخى مراد از آن را مطلق طعام اهل كتاب، اعم از ذبیحه یا غیرذبیحه دانسته‌اند[۶۳] ولى عده‌اى برآن‌اند كه مقصود از آن حبوبات همچون گندم، برنج، عدس و غذاهایى است كه احتیاج به تزكیه ندارد.[۶۴] در بیشتر روایات اهل‌بیت علیهم السلام نیز كه در این‌باره نقل شده طعام همین گونه تفسیر شده‌است.[۶۵]

ازدواج با اهل كتاب

در آیاتى، ازدواج مسلمان با زنان و مردان كافر و مشرك به طور مطلق حرام دانسته شده: «وَلاَ تَنكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلاَ تُنكِحُواْ الْمُشِرِكِینَ حَتَّى یُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ...» (سوره بقره/2،221 و نیز ممتحنه /60‌،10)؛ اما در آیه 5 سوره مائده/ 5 ازدواج مردان مسلمان با زنان عفیف اهل‌ كتاب جایز شمرده شده است: «الیَومَ اُحِلَّ لَكُمُ... والمُحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ والمُحصَنتُ مِنَ الَّذینَ اوتواالكِتبَ مِن قَبلِكُم اِذا ءاتَیتُموهُنَّ اُجورَهُنَّ».

برخى از مفسران با توجه به عموم نهى از ازدواج با كافران در آیات قبل، برآن‌اند كه مقصود از زنان اهل كتاب در این آیه كسانى‌اند كه پس از كفر به اسلام گرویده‌اند و علت بیان این حكم از سوى خداوند این بود كه برخى از مسلمانان از ازدواج با چنین زنانى به جهت كفر پیشین اكراه داشتند؛ اما آیه فوق ازدواج با چنین زنانى را مباح شمرد.[۶۶]

برخى نیز گفته‌اند: مقصود ازدواج موقت با زنان اهل‌كتاب است[۶۷] و این را رأى مشهور فقیهان امامیه دانسته‌اند[۶۸]؛ اما برخى قائل به نسخ آیه فوق به وسیله آیات 221 سوره بقره/ 2 و 10 سوره ممتحنه/60 شده و ازدواج با اهل كتاب را به هر شكلى ممنوع مى‌دانند[۶۹]؛ ولى به نظر بیشتر علماى اهل سنت[۷۰] و برخى مفسران و فقیهان امامیه[۷۱] ازدواج دائم با زنان اهل كتاب جایز است.

داورى میان اهل كتاب

در صورتى كه اهل‌كتاب در اختلافات خود به حاكم اسلامى مراجعه كنند حاكم اسلامى مى‌تواند میان آنان داورى كرده، یا آن را نپذیرد:[۷۲] «فَاِن جاءوكَ فَاحكُم بَینَهُم اَو اَعرِض عَنهُم». (سوره مائده/5‌،42) این تخییر در صورتى است كه اهل كتاب اهل ذمه نباشند؛ اما در صورتى كه از اهل ذمه باشند داورى میان آنان بر حاكم اسلامى واجب است[۷۳]، در هر حال در صورت قضاوت باید بر اساس قوانین اسلام و قرآن در میان آنان حكم شود؛ نه بر اساس خواسته‌هاى باطل اهل كتاب:[۷۴] «و اَنزَلنا اِلَیكَ الكِتبَ بِالحَقِّ مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ الكِتبِ و مُهَیمِنـًا عَلَیهِ فاحكُم بَینَهُم بِما اَنزَلَ اللّهُ و لاتَتَّبِع اَهواءَهُم عَمّا جاءَكَ مِنَ الحَقِّ». (سوره مائده/5‌،48 و نیز‌49)

گواهى اهل كتاب

در صورت امكان و دسترسى به مسلمان، پذیرش شهادت غیرمسلمان جایز نیست[۷۵]، بر همین اساس قرآن، ابتدا شهادت دو نفر عادل مسلمان را در وصیت توصیه كرده است: «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا شَهدَةُ بَینِكُم اِذا حَضَرَ اَحَدَكُمُ المَوتُ حینَ الوَصِیَّةِ اثنانِ ذَوا عَدل مِنكُم». (سوره مائده/5‌،106) مخاطب «مِنكُم» در آیه مذكور مسلمانان هستند؛[۷۶] اما اگر ضرورت اقتضا كند و فرد مسلمانى براى گواه شدن نباشد شهادت غیرمسلمان نیز پذیرفته است: «اَو ءاخَرانِ مِن غَیرِكُم اِن اَنتُم ضَرَبتُم فِى الاَرضِ فَاَصبَتكُم مُصیبَةُ المَوت». (سوره مائده/5‌،106) به نظر برخى مقصود از «ءاخَرانِ مِن غَیرِكُم» شاهدان از غیر اهل و عشیره هستند و برخى مراد از آن را اهل ذمه دانسته‌اند؛ لیكن به نظر بیشتر مفسران مقصود مطلق اهل كتاب‌اند كه در صورت نبود شاهد مسلمان، شهادت آنان پذیرفته است.[۷۷]

در روایتى از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام این معنا تأیید شده است.[۷۸] شأن نزول آیه فوق كه در مورد وصیت یكى از مسلمانان قبل از وفات و سپردن وصیت و اموال خود بدست دو نفر از اهل كتاب است نیز این معنا را تأیید مى‌كند.[۷۹]

دریافت جزیه

در دوران اقتدار حكومت اسلامى چنانچه اهل كتاب از پذیرش اسلام خوددارى كنند حاكم اسلامى آنان را میان جنگ، كوچیدن از سرزمین اسلامى یا پرداخت جزیه به عنوان مالیاتى ویژه در ازاى مصونیت جان و مال آنان در سایه حكومت اسلامى مخیر مى‌سازد.[۸۰] (سوره توبه/ 9، 29)

جنگ با اهل كتاب

در مواردى كه قدرت از آنِ مسلمانان و حكومت در دست پیامبر یا امام‌ معصوم باشد و اهل كتاب از كوچیدن از سرزمین اسلامى یا پرداخت جزیه امتناع كنند و نیز در مواردى كه پیمانشان با مسلمانان را بشكنند، جنگیدن به عنوان آخرین گام برخورد با آنان پیش‌بینى شده است: «قتِلُوا الَّذینَ لایُؤمِنونَ بِاللّهِ ولابِالیَومِ الأخِرِ ولایُحَرِّمونَ ما حَرَّمَ اللّهُ و رَسولُهُ و‌لایَدینونَ دینَ الحَقِّ مِنَ الَّذینَ اوتواالكِتبَ». (سوره توبه/9، 29)

فرجام اهل‌ كتاب

از ظاهر برخى آیات (سوره بقره/2،62‌؛ سوره مائده/5‌،69) برمى‌آید كه صالحان اهل كتاب سرانجام اهل نجات بوده، به عذاب الهى گرفتار نخواهند شد؛ اما از صریح آیاتى دیگر كیفر اخروى كفرپیشگان آنان بدست مى‌آید: «اِنَّ الَّذینَ كَفَروا مِن اَهلِ الكِتبِ والمُشرِكینَ فى نارِ‌جَهَنَّمَ خلِدینَ فیها». (سوره بینة/ 98، 6)

برخى آیات از ایجاد دشمنى و كینه میان نصارا تا روز قیامت خبر داده است: «فَاَغرَینا بَینَهُمُ العَداوةَ والبَغضاءَ اِلى یَومِ القِیمَةِ». (سوره مائده/5‌، 14)

و از پاره‌اى دیگر بدست مى‌آید كه همه اهل كتاب پیش از مرگ عیسى علیه السلام به او ایمان مى‌آورند: «و‌اِن مِن اَهلِ الكِتبِ اِلاّ لَیُؤمِنَنَّ بِهِ قَبلَ‌ مَوتِهِ‌...» (سوره نساء/ 4، 159)؛ یعنى یهودیان نبوت او را مى‌پذیرند و مسیحیان از اعتقاد به الوهیت او دست مى‌كشند و این بر اساس روایات اسلامى، در زمانى است كه مسیح علیه السلام با ظهور مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف از آسمان فرود مى‌آید[۸۱] و بساط همه ادیان با جهانى شدن اسلام برچیده مى‌شود. (سوره توبه/9، 33) از مفهوم این گونه آیات مى‌توان نتیجه گرفت كه اهل كتاب تا دوران آخرالزمان و ظهور مهدى آل‌محمد علیه السلام همچنان حیات دینى خواهند داشت.


منابع

مقاله اهل کتاب، على نصیرى و بخش ادیان دائرة المعارف قرآن کریم

دائرة المعارف قرآن کریم، ج5، ص142-160.

پانویس

  1. بصائر ذوى التمييز، ج‌2، ص‌83‌ـ‌85‌؛ التحقيق، ج‌1، ص‌169، «اهل».
  2. دايرة‌المعارف تشيع، ج‌2، ص‌616‌.
  3. سوره بقره/2، 101، 144 ـ 145؛ سوره آل‌ عمران/3،19
  4. سوره بقره/2،121، 146
  5. سوره نساء/4،51
  6. سوره حج/22،17؛ سوره مائده/5‌،69‌؛ سوره بقره/2،62
  7. سوره بقره/2، 105؛ سوره بينة/ 98، 1
  8. سوره آل‌ عمران/3،20
  9. سوره آل عمران/3،65
  10. سوره مائده/5‌،68
  11. براى نمونه: سوره نساء/4،153، 171؛ سوره مائده/5‌، 65 ـ 66‌؛ سوره حشر/59‌،11
  12. سوره حج/22،17
  13. تفسير قمى، ج‌1، ص‌106؛ التبيان، ج‌2، ص‌505‌؛ مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌36.
  14. سوره آل‌ عمران/3،75
  15. مجمع البيان، ج‌3، ص‌267؛ تفسير قرطبى، ج‌6 ص‌77؛ تفسير جلالين، ص‌138.
  16. تفسير قمى، ج‌1، ص‌196‌ـ‌197؛ التبيان، ج‌3، ص‌523‌؛ مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌299، 301.
  17. جامع‌البيان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌217‌ـ‌218؛ التبيان، ج‌2، ص‌21؛ مجمع‌البيان، ج‌1، ص‌423.
  18. جامع‌البيان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌10؛ التبيان، ج‌3، ص‌376؛ مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌205.
  19. مجمع البيان، ج‌1، ص‌422.
  20. جامع البيان، مج‌2، ج‌2، ص‌37؛ التبيان، ج‌2، ص‌21؛ فقه‌القرآن، ج‌1، ص‌93.
  21. التبيان، ج‌2، ص‌541‌؛ مجمع البيان، ج‌2، ص‌353.
  22. التبيان، ج‌2، ص‌499؛ جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182.
  23. جامع البيان، مج‌3، ج‌3، ص‌422‌ـ‌425؛ جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌1، ص‌381.
  24. جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182.
  25. جامع‌البيان، مج‌3، ج‌4، ص‌32‌ـ‌33؛ تفسير قرطبى، ج‌4، ص‌100؛ لباب النقول، ص‌65‌.
  26. جامع‌البيان، مج‌3، ج‌4، ص‌32‌ـ‌33؛ تفسير قرطبى، ج‌4، ص‌100؛ لباب النقول، ص‌65‌.
  27. التبيان، ج‌2، ص‌504‌؛ الصحيح من السيره، ج‌6‌، ص‌32.
  28. جامع البيان، مج‌3، ج‌4، ص‌258‌ـ‌261؛ اسباب النزول، ص‌88‌.
  29. مجمع‌البيان، ج2، ص903؛ زادالمسير، ج1، ص520.
  30. تفسير قرطبى، ج‌4، ص‌193.
  31. جامع‌البيان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌391؛ مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌328؛ الميزان، ج‌6‌، ص‌27.
  32. مجمع البيان، ج‌3، ص‌329؛ الميزان، ج‌6‌، ص‌28.
  33. جامع البيان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌393؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌2، ص‌75؛ الميزان، ج‌6‌، ص‌28.
  34. كنزالدقائق، ج2، ص468؛ صيانة القرآن من التحريف، ص‌121‌ـ‌148؛ نورالبراهين، ج2، ص457‌ـ‌458؛ كشف‌الغطاء، ج2، ص388‌ـ‌389.
  35. الميزان، ج‌3، ص‌124، 308، 330.
  36. البداية والنهايه، ج‌3، ص‌165، 176‌ـ‌177؛ سيرة‌النبى صلى الله عليه وآله، ص‌273.
  37. الميزان، ج‌6‌، ص‌38.
  38. جامع البيان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌4‌ـ‌5‌.
  39. النهايه، ج4، ص113؛ لسان‌العرب، ج11، ص‌320، «قنطر»؛ مجمع‌البحرين، ج‌3، ص‌522‌ـ‌523‌، «قطر».
  40. جامع‌البيان، مج‌1، ج‌1، ص‌585‌؛ التبيان، ج‌1، ص‌349؛ مجمع البيان، ج‌1، ص‌314.
  41. جامع‌البيان، مج‌4، ج‌5‌، ص‌187‌ـ‌188؛ التبيان، ج‌3، ص‌223؛ الميزان، ج‌4، ص‌375.
  42. جامع البيان، مج‌3، ج‌4، ص‌90؛ مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌376؛ الميزان، ج‌3، ص‌383.
  43. التبيان، ج1، ص‌367؛ مجمع‌البيان، ج‌1، ص‌328.
  44. التبيان، ج2، ص558‌؛ مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌811‌؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌1، ص‌405.
  45. مجمع البيان، ج‌3، ص‌335؛ الميزان، ج‌6‌، ص‌31.
  46. تفسير عياشى، ج‌2، ص‌86‌ـ‌87‌؛ التبيان، ج‌2، ص‌488؛ مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌767.
  47. مجمع البيان، ج‌1، ص‌402‌ـ‌403؛ املاء ما من به الرحمن، ج‌1، ص‌21؛ الميزان، ج‌1، ص‌309.
  48. تفسير بيضاوى، ج‌1، ص‌246.
  49. جامع‌البيان، مج‌3، ج‌3، ص‌297‌ـ‌298؛ تفسير ابى السعود، ج‌1، ص‌344.
  50. التبيان، ج‌1، ص‌409‌ـ‌410؛ مجمع البيان، ج‌1، ص‌350؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌1، ص‌159‌ـ‌160.
  51. المبسوط، ج1، ص265؛ كشف‌اللثام، ج5‌، ص130؛ موسوعة الفقهيه، ج‌3، ص‌269.
  52. الحدائق، ج‌3، ص‌39 - 41؛ مستندالعروه، «زكاة»، ج‌1، ص‌124.
  53. الحدائق، ج‌5‌، ص‌16.
  54. مجمع الفائده، ج‌1، ص‌320.
  55. جواهر الكلام، ج‌6‌، ص‌41‌ـ‌44.
  56. الكاشف، ج4، ص28؛ جامع‌المدارك، ج1، ص201؛ مستمسك‌العروه، ج‌2، ص‌369.
  57. حقوق اقليت ها، ص‌245؛ طهارت و نجاست اهل كتاب، ص‌205.
  58. حقوق اقليت ها، ص‌245؛ طهارت و نجاست اهل كتاب، ص‌205.
  59. حقوق اقليت ها، ص‌247‌ـ‌248.
  60. طهارت و نجاست اهل كتاب، ص‌210‌ـ‌211.
  61. جامع البيان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌138؛ الفقه الاسلامى، ج‌4، ص‌2760.
  62. مجمع البيان، ج‌3، ص‌251.
  63. مجمع البيان، ج‌3، ص‌251.
  64. همان؛ الميزان، ج‌5‌، ص‌204.
  65. نورالثقلين، ج1، ص593‌؛ الميزان، ج‌5‌، ص‌204.
  66. مجمع البيان، ج‌3، ص‌251.
  67. همان؛ نمونه، ج‌4، ص‌282.
  68. جواهرالكلام، ج‌30، ص‌28، 155‌ـ‌156.
  69. مجمع البيان، ج‌3، ص‌251.
  70. الفقه الاسلامى، ج‌9، ص‌6653‌ـ‌6657‌.
  71. جواهرالكلام، ج30، ص31؛ الميزان، ج5، ص208.
  72. زبدة البيان، ص‌859‌؛ فقه القرآن، ج‌2، ص‌15.
  73. زبدة البيان، ص‌860‌.
  74. مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌313؛ فقه القرآن، ج‌1، ص‌417.
  75. فقه‌القرآن، ج‌1، ص‌417.
  76. همان؛ مجمع البيان، ج‌3، ص‌396.
  77. مجمع البيان، ج‌3، ص‌396‌ـ‌397؛ الميزان، ج‌6‌، ص‌196.
  78. الصافى، ج‌2، ص‌96؛ نورالثقلين، ج‌1، ص‌686‌.
  79. التبيان، ج‌4، ص‌42؛ مجمع البيان، ج‌3، ص‌395؛ زادالمسير، ج‌2، ص‌445.
  80. فقه الصادق عليه السلام، ج‌13، ص‌53‌ـ‌54‌؛ الجزية و احكامها، ص52‌ـ‌94.
  81. نمونه، ج‌4، ص‌204.