اهل صُفّه: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «'''صفّه''' (به ضمّ صاد و تشدید فاء) سایبانی بوده در بخش آخر مسجدالنبی(صلی الله...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
''' | '''صُفّه''' (به ضمّ صاد و تشدید فاء) سایبانی بوده در بخش آخر [[مسجدالنبی]](صلی الله علیه وآله) که مردمان بینوا و غریب در آن پناه میگرفتند و '''اصحاب الصفّه بنا''' بر مشهورترین اقوال به آنجا منسوبند<ref>[http://ensani.ir/fa/article/86062/%D8%A7%D8%B5%D8%AD%D8%A7%D8%A8-%D8%B5%D9%8F%D9%81%D9%91%D9%87 اصحاب صفه]</ref>. | ||
=سکونت در جوار مسجد= | =سکونت در جوار مسجد= | ||
این گروه در قسمت شمالی مسجد پیامبر(ص)<ref>ابن تیمیه، مجموعه الرسائل و المسائل، ج۱، ص۳۴</ref> در محلی مسقف و بزرگ و خارج از [[مسجد]] | این گروه در قسمت شمالی مسجد پیامبر(ص)<ref>ابن تیمیه، مجموعه الرسائل و المسائل، ج۱، ص۳۴</ref> در محلی مسقف و بزرگ و خارج از [[مسجد]] ولی متصل به آن به نام صُفّه به معنای سکو یا ایوان<ref>ابن منظور، لسان، ج۹، ص۱۵۹</ref>زندگی میکردند و به تدریج به اصحاب صفه، اهل صفه و گاه اصحاب الظله شهرت یافتند<ref>نک: ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۱ (۲)، ص۴۸</ref>. جاهای مختلف اصحاب صفه به اسوههای رها ساختن مظاهر دنیا برای روی آوری به آخرت تبدیل شدند. | ||
=اصحاب صفه تحت حمایت پیامبر= | =اصحاب صفه تحت حمایت پیامبر= | ||
[[پیامبر]](ص) اصحاب صفه را تحت حمایت خود داشت و با انس گرفتن و همنشینی با | [[پیامبر]](ص) اصحاب صفه را تحت حمایت خود داشت و با انس گرفتن و همنشینی با آنان و اضیاف الاسلام<ref>میهمانان اسلام</ref> نامیدن ایشان<ref>نک: احمدبن حنبل، مسند، ج۲، ص۵۱۵</ref> مسلمانان را به اکرام و در عین حال شناخت فضل و مراتب آنان تشویق میکرد<ref>سراج، اللمع، ص۱۳۲-۱۳۳</ref>. | ||
=اوضاع اقتصادی= | =اوضاع اقتصادی= | ||
در روایات از فقر و تنگدستی اصحاب صفه بسیار گفته شده است؛ تا آنجا که گفتهاند آنان از شدت فقر به خرمایی قانع بودند و از | در روایات از فقر و تنگدستی اصحاب صفه بسیار گفته شده است؛ تا آنجا که گفتهاند آنان از شدت فقر به خرمایی قانع بودند و از بیپوششی خود را گاه در ریگها پنهان میکردند. اگر چه در پی مساعی پیامبر اسلام(ص) مشکلات مالی آنها به تدریج کاهش یافت و کسانی که تمایل به خروج از صفه را داشتند، امکان سکونت در جایی مناسبتر را یافته بودند، گروهی از آنان که دنیا را به کلی رها کرده بودند، به رغم فراهم بودن این امکان همچنان به عبادت و تعلیم و تعلم ادامه میدادند. | ||
همین امر سبب شده بود که شکل نخستین اصحاب | همین امر سبب شده بود که شکل نخستین اصحاب صفه به عنوان گروهی مهاجر تنگدست دگرگون شده، این عنوان از صورت خاص خود به عنوانی عام و کلی بدل شود و مورد استفاده کسانی قرار گیرد که به علت تنگدستی و نداشتن خانه در صفه به سر میبردهاند<ref>نک: ذهبی، تاریخ الاسلام، ص۴۰۰؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۸۹</ref>. | ||
=تعداد اهل صفه= | =تعداد اهل صفه= | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
=اهل صفه در آثار نویسندگان= | =اهل صفه در آثار نویسندگان= | ||
ابو نعیم اصفهانی<ref>ابونعیم اصفهانی، حلیه الاولیاء، ج۱، ص۱۴۳، ۳۷۴، جاهای مختلف</ref> هجویری<ref>ابوالقاسم هجویری، کشف المحجوب، ص۹۷-۹۹</ref> و برخی نویسندگان دیگر که اصحاب صفه را به دیده اولیای الهی مینگریستهاند، در آثار خود نام شماری از آنان را یاد کردهاند که در آن میان کسانی از صحابه [[پیامبر اسلام]](ص)، همچون [[ابوذر غفاری]]، [[سلمان فارسی]]، [[بلال بن رباح]]، [[واثلة بن اسقع]] و نیز نام [[ابوهریره]] دیده میشود،<ref>نیز نک: احمد بن حنبل، مسند، ج۳، ص۴۹۰؛ ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۱ (۲)، ص۱۴، ۴۸، جاهای مختلف؛ هجویری، کشف المحجوب، ص۹۷، ۹۸</ref> | |||
ولی انتخاب نامها و یاد کردن افرادی در شمار اصحاب | ولی انتخاب نامها و یاد کردن افرادی در شمار اصحاب صفه گاه به دور از گرایشهای نویسندگان نبوده است<ref>مثلاً نک: هجویری، کشف المحجوب، ص۹۹</ref>. | ||
همچنین | همچنین ابو عبدالرحمان سلمی (د ۴۱۲ق) در کتابی با عنوان تاریخ اهل الصفه به فضایل و مناقب آنان پرداخته است<ref>نک: هجویری، کشف المحجوب، ص۹۹؛ ابن تیمیه، مجموعه الرسائل و المسائل، ج۱، ص۳۶</ref>. | ||
=آیاتی درباره اهل صفه= | =آیاتی درباره اهل صفه= | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
=انتساب به اهل صفه= | =انتساب به اهل صفه= | ||
در سدههای ۴ و | در سدههای ۴ و ۵ق گروههایی زهدگرا و خصوصاً صوفیه خود را به نوعی به اصحاب صفه منتسب میساختند<ref>نک: سراج، اللمع، ص۲۷</ref> تا آنجا که حتی عنوان «صوفی» را مشتق از صفه دانسته میکوشیدند تا این پیوند را ریشهدار و قوی نشان دهند؛ اشتقاقی که بیشتر مفهومی معنایی دارد و از نظر صرفی نادرست است<ref>نک: ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ص۱۶۲</ref> چنانکه از بزرگان عرفان همچون [[ابوالقاسم قشیری]] (درگذشت ۴۶۵ق) و [[شهابالدین سهروردی]] (درگذشت ۶۳۲ق) به صراحت آن را اشتقاقی در معنا و نه در لغت دانستهاند<ref>نک: خاوری، ذهبیه، ج۱، ص۳۳؛ نیز کلاباذی، التعرف لمذهب اهل التصوف، ص۲۱</ref>. | ||
=پانویس= | =پانویس= |
نسخهٔ ۱۱ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۱۳
صُفّه (به ضمّ صاد و تشدید فاء) سایبانی بوده در بخش آخر مسجدالنبی(صلی الله علیه وآله) که مردمان بینوا و غریب در آن پناه میگرفتند و اصحاب الصفّه بنا بر مشهورترین اقوال به آنجا منسوبند[۱].
سکونت در جوار مسجد
این گروه در قسمت شمالی مسجد پیامبر(ص)[۲] در محلی مسقف و بزرگ و خارج از مسجد ولی متصل به آن به نام صُفّه به معنای سکو یا ایوان[۳]زندگی میکردند و به تدریج به اصحاب صفه، اهل صفه و گاه اصحاب الظله شهرت یافتند[۴]. جاهای مختلف اصحاب صفه به اسوههای رها ساختن مظاهر دنیا برای روی آوری به آخرت تبدیل شدند.
اصحاب صفه تحت حمایت پیامبر
پیامبر(ص) اصحاب صفه را تحت حمایت خود داشت و با انس گرفتن و همنشینی با آنان و اضیاف الاسلام[۵] نامیدن ایشان[۶] مسلمانان را به اکرام و در عین حال شناخت فضل و مراتب آنان تشویق میکرد[۷].
اوضاع اقتصادی
در روایات از فقر و تنگدستی اصحاب صفه بسیار گفته شده است؛ تا آنجا که گفتهاند آنان از شدت فقر به خرمایی قانع بودند و از بیپوششی خود را گاه در ریگها پنهان میکردند. اگر چه در پی مساعی پیامبر اسلام(ص) مشکلات مالی آنها به تدریج کاهش یافت و کسانی که تمایل به خروج از صفه را داشتند، امکان سکونت در جایی مناسبتر را یافته بودند، گروهی از آنان که دنیا را به کلی رها کرده بودند، به رغم فراهم بودن این امکان همچنان به عبادت و تعلیم و تعلم ادامه میدادند.
همین امر سبب شده بود که شکل نخستین اصحاب صفه به عنوان گروهی مهاجر تنگدست دگرگون شده، این عنوان از صورت خاص خود به عنوانی عام و کلی بدل شود و مورد استفاده کسانی قرار گیرد که به علت تنگدستی و نداشتن خانه در صفه به سر میبردهاند[۸].
تعداد اهل صفه
تغییرات شکلی و دگرگونی معنایی عنوان اصحاب صفه، در روایات تاریخی نیز موجب بروز اختلاف نظرهایی درباره شماره آنان شد و هر یک از راویان در زمان حضور خود در مدینه و مشاهده این گروه، نظری متناسب با شرایط زمانی به دست دادند و گاه تعداد آنها را تا ۴۰۰ تن آوردهاند[۹].
اهل صفه در آثار نویسندگان
ابو نعیم اصفهانی[۱۰] هجویری[۱۱] و برخی نویسندگان دیگر که اصحاب صفه را به دیده اولیای الهی مینگریستهاند، در آثار خود نام شماری از آنان را یاد کردهاند که در آن میان کسانی از صحابه پیامبر اسلام(ص)، همچون ابوذر غفاری، سلمان فارسی، بلال بن رباح، واثلة بن اسقع و نیز نام ابوهریره دیده میشود،[۱۲] ولی انتخاب نامها و یاد کردن افرادی در شمار اصحاب صفه گاه به دور از گرایشهای نویسندگان نبوده است[۱۳].
همچنین ابو عبدالرحمان سلمی (د ۴۱۲ق) در کتابی با عنوان تاریخ اهل الصفه به فضایل و مناقب آنان پرداخته است[۱۴].
آیاتی درباره اهل صفه
ویژگیها و ارزشهای اسلامی اصحاب صفه زمینهای بوده تا برخی مفسران، از نزول شماری از آیات قرآنی[۱۵]درشأن آنان سخن آورند و در تفاسیر خود به آن اشاره کنند[۱۶].
انتساب به اهل صفه
در سدههای ۴ و ۵ق گروههایی زهدگرا و خصوصاً صوفیه خود را به نوعی به اصحاب صفه منتسب میساختند[۱۷] تا آنجا که حتی عنوان «صوفی» را مشتق از صفه دانسته میکوشیدند تا این پیوند را ریشهدار و قوی نشان دهند؛ اشتقاقی که بیشتر مفهومی معنایی دارد و از نظر صرفی نادرست است[۱۸] چنانکه از بزرگان عرفان همچون ابوالقاسم قشیری (درگذشت ۴۶۵ق) و شهابالدین سهروردی (درگذشت ۶۳۲ق) به صراحت آن را اشتقاقی در معنا و نه در لغت دانستهاند[۱۹].
پانویس
- ↑ اصحاب صفه
- ↑ ابن تیمیه، مجموعه الرسائل و المسائل، ج۱، ص۳۴
- ↑ ابن منظور، لسان، ج۹، ص۱۵۹
- ↑ نک: ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۱ (۲)، ص۴۸
- ↑ میهمانان اسلام
- ↑ نک: احمدبن حنبل، مسند، ج۲، ص۵۱۵
- ↑ سراج، اللمع، ص۱۳۲-۱۳۳
- ↑ نک: ذهبی، تاریخ الاسلام، ص۴۰۰؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۸۹
- ↑ نک: راوندی، النوادر (نوادر الراوندی)، ص۲۵؛ بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۶۷
- ↑ ابونعیم اصفهانی، حلیه الاولیاء، ج۱، ص۱۴۳، ۳۷۴، جاهای مختلف
- ↑ ابوالقاسم هجویری، کشف المحجوب، ص۹۷-۹۹
- ↑ نیز نک: احمد بن حنبل، مسند، ج۳، ص۴۹۰؛ ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۱ (۲)، ص۱۴، ۴۸، جاهای مختلف؛ هجویری، کشف المحجوب، ص۹۷، ۹۸
- ↑ مثلاً نک: هجویری، کشف المحجوب، ص۹۹
- ↑ نک: هجویری، کشف المحجوب، ص۹۹؛ ابن تیمیه، مجموعه الرسائل و المسائل، ج۱، ص۳۶
- ↑ بقره:۲، آیه۲۷۳، انعام:۶، آیه۵۲، کهف:۱۸، آیه۲۸
- ↑ مثلاً نک: ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۱ (۲)، ص۱۳؛ قمی، تفسیر، ج۱، ص۲۰۲؛ طبری، تفسیر، ج۲۵، ص۱۹؛ فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج۷، ص۸۴؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۸۸، ج۷، ص۳۵۲
- ↑ نک: سراج، اللمع، ص۲۷
- ↑ نک: ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ص۱۶۲
- ↑ نک: خاوری، ذهبیه، ج۱، ص۳۳؛ نیز کلاباذی، التعرف لمذهب اهل التصوف، ص۲۱