اخلاق: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۲: خط ۶۲:
=واژه شناسی اخلاق=
=واژه شناسی اخلاق=


<big>اخلاق</big> در اصل، واژه‌اي عربي است كه مفرد آن خُلْق و خُلُق مي‌باشد. در لغت به‌معناي سرشت و سجيّه به‌کار رفته است؛ اعم از اينكه سجيّه و سرشتي نيكو و پسنديده باشد مانند جوان‌مردي و دليري، يا زشت و ناپسند باشد مثل فرومايگي و بزدلي. <ref>فلسفه اخلاق، مصباح یزدی، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ سوم، پاییز 1394، ص 19</ref> در لغت نامه دهخدا آمده است: اخلاق جمع خُلق و در لغت به معناى خوي‌هاست. <ref> لغت نامه دهخدا، دانشگاه تهران، ج 5، ص 1525</ref>
<big>اخلاق</big> در اصل، واژه‌ای عربی است كه مفرد آن خُلْق و خُلُق می‌باشد. در لغت به‌معنای سرشت و سجیّه به‌کار رفته است؛ اعم از اینكه سجیّه و سرشتی نیكو و پسندیده باشد مانند جوان‌مردی و دلیری، یا زشت و ناپسند باشد مثل فرومایگی و بزدلی. <ref>فلسفه اخلاق، مصباح یزدی، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ سوم، پاییز 1394، ص 19</ref> در لغت نامه دهخدا آمده است: اخلاق جمع خُلق و در لغت به معناى خوی‌هاست. <ref> لغت نامه دهخدا، دانشگاه تهران، ج 5، ص 1525</ref>


=تعریف اخلاق=
=تعریف اخلاق=
خط ۸۵: خط ۸۵:


نکته پایانی این است که «آیا انسان می تواند اخلاقی زندگی کند؟» در پاسخ به این پرسش باید گفت که بنا بر روایت منقول از [[امام صادق(ع)]] که: «النّاسُ مَعادِنُ کمَعادِنِ الذَّهَبِ و الفِضَّهِ» <ref>کافیر ج۸ر ص۱۷۶ر ح۱۹۷</ref>، انسان‌ها از لحاظ وجودی با یکدیگر متفاوت اند؛ به عبارت بهتر فلز وجودی انسان‌ها با یکدیگر فرق دارد. اما این بدین معنا نیست که هرکس فلزِ وجودی نیکو و خوبی دارد، آن را بارور می‌سازد. چه بسا یک قطعه مس که بر آن صناعت و کار هنری انجام گرفته و نقش و نگار یافته باشد، از تکه ای نقره که بکر و دست نخورده رها شده، گرانبهاتر باشد. انسانها نیز اینگونه‌اند؛ هرچند ممکن است به علت لطف، ژنتیک، وراثت، محیط و … فلز وجودی شخصی عالی، متوسط یا عادی باشد، لیکن با ممارست و مواظبت می توان زنگار از سیرتِ آن گرفت و نقش و نگاری درخور بدان داد یا آنکه با رهاساختن یا تضییع یک ذات نیکو، از رونق و ارزش آن کاست یا به کلی آن را از میان برد.
نکته پایانی این است که «آیا انسان می تواند اخلاقی زندگی کند؟» در پاسخ به این پرسش باید گفت که بنا بر روایت منقول از [[امام صادق(ع)]] که: «النّاسُ مَعادِنُ کمَعادِنِ الذَّهَبِ و الفِضَّهِ» <ref>کافیر ج۸ر ص۱۷۶ر ح۱۹۷</ref>، انسان‌ها از لحاظ وجودی با یکدیگر متفاوت اند؛ به عبارت بهتر فلز وجودی انسان‌ها با یکدیگر فرق دارد. اما این بدین معنا نیست که هرکس فلزِ وجودی نیکو و خوبی دارد، آن را بارور می‌سازد. چه بسا یک قطعه مس که بر آن صناعت و کار هنری انجام گرفته و نقش و نگار یافته باشد، از تکه ای نقره که بکر و دست نخورده رها شده، گرانبهاتر باشد. انسانها نیز اینگونه‌اند؛ هرچند ممکن است به علت لطف، ژنتیک، وراثت، محیط و … فلز وجودی شخصی عالی، متوسط یا عادی باشد، لیکن با ممارست و مواظبت می توان زنگار از سیرتِ آن گرفت و نقش و نگاری درخور بدان داد یا آنکه با رهاساختن یا تضییع یک ذات نیکو، از رونق و ارزش آن کاست یا به کلی آن را از میان برد.
=روش‌های اخلاقی=
اگر به یك تقسیم بندی كلّی و عمومی اكتفا كنیم به دو گونه روش اخلاقی بر می‌خوریم، <ref>محمدی گیلانی، اخلاق اسلامی، انتشارات سایه، 1378، ص 47 –29</ref> كه عبارت‌اند از:
1. روش فیلسوفان و حكیمان.
2. روش انبیاء و پیامبران.
==روش اخلاقی فیلسوفان و حكما==
اخلاق از نظر فیلسوفان و حكما مبانی علمی خاص دارد و هدف آن تحسین و تقبیح مردم است. <ref>محمدی گیلانی، اخلاق اسلامی، انتشارات سایه، 1378،ص 44 –43</ref> می‌گویند: كار خوب بكن چون مردم می‌گویند خوب است و كار بد نكن چون مردم ملامت می‌كنند. آیا اخلاق به گونه‌ای فنی و به روش و طریقه‌ای كه فیلسوفان و حكیمان اخلاقی هم‌چون [[ارسطو]]، [[فارابی]]، [[ابن مسكویه]] و . . . بیان كرده‌اند، می‌تواند ما را به سعادت و كمال حقیقی كه هدف علم اخلاق است برساند؟ اصولاً سؤال مهم و اساسی این است كه معنای سعادت و كمال چیست؟
اگر اخلاق و راه رسیدن به سعادت و كمال تنها همان راهی باشد كه [[حكیم]] و [[فیلسوف]] با برهان و استقلال پیموده، راهی است بسیار مشكل. به‌ویژه آن‌كه بسیاری از اصول و روش‌هایی كه حكما برای رسیدن به سعادت و كمال معرفی كرده‌اند، فاقد استحكام كامل بوده و سُست و غیر قابل اطمینان است، چون اولاً از خطا و اشتباه مصون نیستند و ثانیاً مبتنی بر اصول و قواعد علمی است كه برای همگان امكان پذیر نیست، افراد عادی نمی‌توانند اخلاق علمی را بیاموزند. پس نمی‌توان اصول و اخلاقی را كه حكما تدوین كرده‌اند، اخلاق واقعی و زمینه ساز سعادت و كمال انسان دانست.
==راه و روش [[انبیاء]]==
مبنای اخلاق از نظر انبیاء این است كه انجام كار خوب انسان را به [[بهشت]] می‌برد و كار بد انسان را به [[جهنّم]] می‌فرستد. اصول اخلاقی كه از سوی انبیاء‌ تدوین شده است، چند ویژگی اساسی دارند.
1. با فطرت انسان سازگار است.
2. چون منشأ آن وحی است.از اطمینان كامل برخوردار می‌باشد و خطابردار نیست، لذا می‌تواند انسان را به سعادت و كمال برساند.
3. پیمودن آن برای همگان امكان پذیر است، هم یك استاد بزرگ، دانشمند علوم الهی و هم یك فرد عادی بی سواد، می‌توانند اصول اخلاقی [[اسلام]] را فرا بگیرند و به آن عمل نمایند. روش اخلاقی انبیاء، روش و راهی است كه هم [[علی (ع)]] می‌تواند آن را بپیماید و هم [[بلال حبشی]]، بهترین شاهد بر این‌كه اخلاق اسلامی، اخلاق واقعی است و می‌تواند انسان را به سعادت و كمال برساند، مطالعة زندگی‌نامة بزرگان دینی و ره‌پویان راه شریعت محمّدی (ص) است، [[سلمان]] و [[اباذر]]، [[مقداد]] و [[بلال]] و . . . همین راه را رفتند و سر انجام به سعادت و كمال نایل شدند. در درون نظام و روش اخلاقی انبیاء، روش كامل‌تری نیز وجود دارد كه همان روش اخلاقی اسلام است.


=پانویس=
=پانویس=

نسخهٔ ‏۳ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۰۲


اخلاق
نام اخلاق
آیات اخلاقی در قرآن آیات افک • آیه اخوت • آیه اطعام • آیه نبأ • آیه نجوا • آیه مشیت • آیه بر • آیه اصلاح ذات بین • آیه ایثار
احادیث اخلاقی حدیث قرب نوافل • حدیث مکارم اخلاق • حدیث معراج • حدیث جنود عقل و جهل
احادیث اخلاقی حدیث قرب نوافل • حدیث مکارم اخلاق • حدیث معراج • حدیث جنود عقل و جهل
فضایل اخلاقی تواضع • قناعت • سخاوت • کظم غیظ • اخلاص • خشیت • حلم • زهد • شجاعت • عفت • انصاف • اصلاح ذات البین • عیب‌پوشی
رذایل اخلاقی تکبر • حرص • حسد • دروغ • غیبت • سخن‌چینی • بخل • عاق والدین • حدیث نفس • عجب • سمعه • قطع رحم • اشاعه فحشاء • کفران نعمت
اصطلاحات اخلاقی جهاد نفس • نفس لوامه • نفس اماره • نفس مطمئنه • محاسبه • مراقبه • مشارطه • گناه • درس اخلاق • استدراج
عالمان اخلاق ملامهدی نراقی • ملا احمد نراقی • سید علی قاضی • سید رضا بهاءالدینی • سید عبدالحسین دستغیب • محمدتقی بهجت • علی‌اکبر مشکینی • محمدرضا مهدوی کنی
منابع اخلاقی قرآن • نهج البلاغه • مصباح الشریعة • مکارم الاخلاق • المحجة البیضاء • مجموعه ورام • جامع السعادات • معراج السعادة • المراقبات

اخلاق عنوان شاخه‌ای از علوم انسانی است که در آن از ارزش رفتارهای آدمی بحث می شود. این علم نگرشی تاریخی بر رفتارهای انسان به عنوان امور واقع، یا کوششی برای کشف علل و عوامل طبیعی آن نیست؛ بلکه مطالعه آن‌هاست از این حیث که هریک در نظام ارزشی معین، از چه جایگاهی برخوردارند. نظام‌های اخلاقی به عنوان مجموعه‌هایی مشتمل بر ارزش‌ها و دربردارنده دستورهایی برای اتصاف به خوی‌های نیک و انجام دادن اعمال پسندیده و دوری‌گزیدن از کردارهای ناپسند، در میان بسیاری از ملل باستانی دیده می‌شود و شکل گیری آن‌ها به عنوان علم اخلاق در تمدن‌های گوناگون عهد باستان، ازجمله ایران و یونان، مسیری موازی را طی کرده و آثار اخلاقی با سبک‌های متفاوت را پدید آورده است.

در اسلام نیز پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) بر اخلاق و زیست اخلاقی تاکید فراوان ورزیده‌اند؛ به گونه‌ای که پیامبر گرامی هدفِ بعثت و نتیجه رسالت خود را اکمالِ مکارم اخلاق بیان کرده‌اند: انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق

واژه شناسی اخلاق

اخلاق در اصل، واژه‌ای عربی است كه مفرد آن خُلْق و خُلُق می‌باشد. در لغت به‌معنای سرشت و سجیّه به‌کار رفته است؛ اعم از اینكه سجیّه و سرشتی نیكو و پسندیده باشد مانند جوان‌مردی و دلیری، یا زشت و ناپسند باشد مثل فرومایگی و بزدلی. [۱] در لغت نامه دهخدا آمده است: اخلاق جمع خُلق و در لغت به معناى خوی‌هاست. [۲]

تعریف اخلاق

اخلاق، ملکه و حالتی مداوم از نفس آدمی است که از آن، فعل یا صفتی، به سهولت و بی درنگ صادر می‌شود. باید بر این نکته تأکید کرد که دانشمندان علم اخلاق برای آن تعاریف تعاریف مختلفی آورده‌اند:

شیخ طبرسی در مقدمه کتاب الآداب الدینیه للخزانه المعینیه می‌نویسد: «أنّ الأخلاق هو ملکه أو حاله راسخه نفسانیه توجب صدور الأعمال منه بلا رویه و فکر»، و علامه مجلسی آن را این گونه تعریف می‌کند: «الخُلق، ملکه للنفس یصدر عنها الفعل بسهوله» [۳]

مرحوم فیض کاشانی نیز در تعریف اخلاق می‌نویسد: «هیئه راسخه فی النفس تصدر عنها الافعال بسهوله و یسر، من غیر حاجه الی فکر و رویه» [۴]

امام خمینی هم معتقد است: «خُلق عبارت از حالتی است در نفس که انسان را دعوت به عمل می‌کند بدون رویه و فکر. مثلا کسی که دارای خُلقِ «سخاوت» است، آن خُلق او را وادار به جود و انفاق می‌کند، بدون آنکه مقدماتی تشکیل دهد و به مرجحاتی فکر کند؛ گویی یکی از افعال طبیعیه اوست، مثل دیدن و شنیدن» [۵]

برخی محققان متأخر نیز بر این باورند که انسان اخلاقی انسانی است که دایره مأذوناتش از دایره مقدوراتش تنگ تر باشد. هر انسانی سلسله مقدوراتی دارد، یعنی هر فرد، قدرت انجام یک سلسله کارهایی را دارد که آن را «دایره مقدورات فرد» می‌نامیم. دایره دومی هم برای فرد انسانی تصور کنید که آن هم «دایره مأذونات شخص» است، یعنی دایره کارهایی که شخص به خود اجازه و اذن می‌دهد که آن‌ها را انجام دهد. پس برای هر فرد انسانی، دو دایره قابل تصویر و ترسیم است: یکی دایره مقدورات و دیگری دایره مأذونات.

سرچشمه و منشأ ملکه و عادت راسخه

عده ای با استدلال به روایت شریفه نبوی: «من آتاه الله وَجهاً حَسَناً و خُلقاً حَسَناً فلیشکر الله» [۶] بر این باورند که این ملکه، خُلق یا سیرت، اعطایی از جانب ذات مقدس حق است و انسان توان تغییر آن را ندارد و اگر دارای خُلق نیکو شده است، باید سپاس گذار آن ذات مقدس باشد [۷]

برخی دیگر به روایت «حَسِّنُوا أخْلاقَکُمْ» [۸] تمسک جسته، اخلاق را امری اکتسابی معرفی می‌کنند؛ به این استدلال که دستور موجود در روایت، نشانگر آن است که انسان می‌تواند به تکامل و تتمیم اخلاق نائل شود.

بسیاری عالمان اخلاق بر این باورند که اصل اخلاق موهبتی الهی است که تکمیل و تتمیم آن در اختیار آدمیان است، چنان که مرحوم سید علی خان کبیر، شارح صحیفه سجادیه نیز بر این موضع است. [۹]

نکته پایانی این است که «آیا انسان می تواند اخلاقی زندگی کند؟» در پاسخ به این پرسش باید گفت که بنا بر روایت منقول از امام صادق(ع) که: «النّاسُ مَعادِنُ کمَعادِنِ الذَّهَبِ و الفِضَّهِ» [۱۰]، انسان‌ها از لحاظ وجودی با یکدیگر متفاوت اند؛ به عبارت بهتر فلز وجودی انسان‌ها با یکدیگر فرق دارد. اما این بدین معنا نیست که هرکس فلزِ وجودی نیکو و خوبی دارد، آن را بارور می‌سازد. چه بسا یک قطعه مس که بر آن صناعت و کار هنری انجام گرفته و نقش و نگار یافته باشد، از تکه ای نقره که بکر و دست نخورده رها شده، گرانبهاتر باشد. انسانها نیز اینگونه‌اند؛ هرچند ممکن است به علت لطف، ژنتیک، وراثت، محیط و … فلز وجودی شخصی عالی، متوسط یا عادی باشد، لیکن با ممارست و مواظبت می توان زنگار از سیرتِ آن گرفت و نقش و نگاری درخور بدان داد یا آنکه با رهاساختن یا تضییع یک ذات نیکو، از رونق و ارزش آن کاست یا به کلی آن را از میان برد.

روش‌های اخلاقی

اگر به یك تقسیم بندی كلّی و عمومی اكتفا كنیم به دو گونه روش اخلاقی بر می‌خوریم، [۱۱] كه عبارت‌اند از:

1. روش فیلسوفان و حكیمان.

2. روش انبیاء و پیامبران.

روش اخلاقی فیلسوفان و حكما

اخلاق از نظر فیلسوفان و حكما مبانی علمی خاص دارد و هدف آن تحسین و تقبیح مردم است. [۱۲] می‌گویند: كار خوب بكن چون مردم می‌گویند خوب است و كار بد نكن چون مردم ملامت می‌كنند. آیا اخلاق به گونه‌ای فنی و به روش و طریقه‌ای كه فیلسوفان و حكیمان اخلاقی هم‌چون ارسطو، فارابی، ابن مسكویه و . . . بیان كرده‌اند، می‌تواند ما را به سعادت و كمال حقیقی كه هدف علم اخلاق است برساند؟ اصولاً سؤال مهم و اساسی این است كه معنای سعادت و كمال چیست؟

اگر اخلاق و راه رسیدن به سعادت و كمال تنها همان راهی باشد كه حكیم و فیلسوف با برهان و استقلال پیموده، راهی است بسیار مشكل. به‌ویژه آن‌كه بسیاری از اصول و روش‌هایی كه حكما برای رسیدن به سعادت و كمال معرفی كرده‌اند، فاقد استحكام كامل بوده و سُست و غیر قابل اطمینان است، چون اولاً از خطا و اشتباه مصون نیستند و ثانیاً مبتنی بر اصول و قواعد علمی است كه برای همگان امكان پذیر نیست، افراد عادی نمی‌توانند اخلاق علمی را بیاموزند. پس نمی‌توان اصول و اخلاقی را كه حكما تدوین كرده‌اند، اخلاق واقعی و زمینه ساز سعادت و كمال انسان دانست.

راه و روش انبیاء

مبنای اخلاق از نظر انبیاء این است كه انجام كار خوب انسان را به بهشت می‌برد و كار بد انسان را به جهنّم می‌فرستد. اصول اخلاقی كه از سوی انبیاء‌ تدوین شده است، چند ویژگی اساسی دارند.

1. با فطرت انسان سازگار است.

2. چون منشأ آن وحی است.از اطمینان كامل برخوردار می‌باشد و خطابردار نیست، لذا می‌تواند انسان را به سعادت و كمال برساند.

3. پیمودن آن برای همگان امكان پذیر است، هم یك استاد بزرگ، دانشمند علوم الهی و هم یك فرد عادی بی سواد، می‌توانند اصول اخلاقی اسلام را فرا بگیرند و به آن عمل نمایند. روش اخلاقی انبیاء، روش و راهی است كه هم علی (ع) می‌تواند آن را بپیماید و هم بلال حبشی، بهترین شاهد بر این‌كه اخلاق اسلامی، اخلاق واقعی است و می‌تواند انسان را به سعادت و كمال برساند، مطالعة زندگی‌نامة بزرگان دینی و ره‌پویان راه شریعت محمّدی (ص) است، سلمان و اباذر، مقداد و بلال و . . . همین راه را رفتند و سر انجام به سعادت و كمال نایل شدند. در درون نظام و روش اخلاقی انبیاء، روش كامل‌تری نیز وجود دارد كه همان روش اخلاقی اسلام است.

پانویس

  1. فلسفه اخلاق، مصباح یزدی، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ سوم، پاییز 1394، ص 19
  2. لغت نامه دهخدا، دانشگاه تهران، ج 5، ص 1525
  3. بحارالانوارر ج۶۷ر ص۳۷۲
  4. محجه البیضاءر ج۵ر ص۹۵
  5. شرح چهل حدیثر ص۵۱۰
  6. الذریعه الی مکارم الشریعهر ص۴۰
  7. ریاض السالکینر ج۳ر ص۲۶۴
  8. أعیان الشّیعهر ج ۱ر ص ۳۰۱
  9. ریاض السالکینر ج۳ر ص۲۶۵
  10. کافیر ج۸ر ص۱۷۶ر ح۱۹۷
  11. محمدی گیلانی، اخلاق اسلامی، انتشارات سایه، 1378، ص 47 –29
  12. محمدی گیلانی، اخلاق اسلامی، انتشارات سایه، 1378،ص 44 –43