قانونمندی جامعه از منظر قرآن کریم: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
بسمه تعالي
از مباحث اساسی و مهم در علم جامعه شناسی و تاریخ این است كه ایا جامعه بشری از قانونمندی جاص جدای از قانونمندی افراد ان برخوردار است یا خیر ؟‌ ثبوت قوانین طبیعی و زیستی و سنت های لایتغیر برای افراد جامعه – با قطع نظر از وجود جامعه – مورد قبول اكثر دانشمندان است اما اینكه ایا برای  جوامع بشری در طول تاریخ ، قوانین و سنتهای خاص ثابت است یا خیر؟ امری است كه موضوع این مقاله است .
در این مقاله بخواست خداوند بعد از طی مراحلی كه جنبه مقدماتی دارد ابتدا بصورت اختصار برخی از نظریات جامعه شناسان معاصررا مطرح نموده و انگاه به بیان تفصیلی" قانونمندی جامعه از منظر قران" خواهیم پرداخت .


<sub>
==ایا جامعه وجود عینی و حقیقی دارد ‌؟‌==
<div class="wikiInfo">
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
|-
!عنوان مقاله!! data-type="authorName" |  قانونمندی جامعه از منظر قرآن کریم
|-
|زبان مقاله
| data-type="authorfatherName" |فارسی
|-
|نویسنده
| data-type="authorBirthPlace" |سید مصطفی حسینی رودباری
|-


|}
بدیهی است كه بحث در وجود یا عدم وجود سنت و قوانین برای جامعه ، متفرع بر وجود جامعه – جدای از وجود افرادش – می باشد بنابراین قبل از ورود در بحث قانونمندی جامعه ، باید بدین سوال پاسخ داد كه ایا جامعه وجود عینی دارد یا خیر ؟‌
</div>


از طرفی واضح است كه مراد قائلین به وجود جامعه ، وجود عینی و محسوس ان بگونه ای كه مابحذاء ‌ان قابل رویت باشد نیست ؛ چون پیداست كه چنین امری معقول نیست .


‌از مباحث اساسي و مهم در علم جامعه شناسي و تاريخ اين است كه ايا جامعه بشري از قانونمندي جاص جداي از قانونمندي افراد ان برخوردار است يا خير ؟‌ ثبوت قوانين طبيعي و زيستي و سنت هاي لايتغير براي افراد جامعه – با قطع نظر از وجود جامعه – مورد قبول اكثر دانشمندان است اما اينكه ايا براي  جوامع بشري در طول تاريخ ، قوانين و سنتهاي خاص ثابت است يا خير؟ امري است كه موضوع اين مقاله است .
در اين مقاله بخواست خداوند بعد از طي مراحلي كه جنبه مقدماتي دارد ابتدا بصورت اختصار برخي از نظريات جامعه شناسان معاصررا مطرح نموده و انگاه به بيان تفصيلي" قانونمندي جامعه از منظر قران" خواهيم پرداخت .


== ايا جامعه وجود عيني و حقيقي دارد ‌؟‌ ==
از اینرو می گوئیم مراد از وجود جامعه درنزد قائلین به ان،  وجود روح جمعی واحد در یك مجتمع بشری است ؛ بدین معنا كه همانطور كه هریك از افراد جامعه دارای روح و جان مسقلی بوده و همان نیز سبب جمع و وحدت اجزاء‌پراكنده جسم گردیده است قائلین به وجود مستقل جامعه می گویند :‌ در جامعه نیز روح واحد جمعی سبب وحدت و جمع افراد و اشخاص مختلف – كه در عقیده زبان نژاد و...با یكدیگر اختلاف دارند – می باشد .


بديهي است كه بحث در وجود يا عدم وجود سنت و قوانين براي جامعه ، متفرع بر وجود جامعه – جداي از وجود افرادش – مي باشد بنابراين قبل از ورود در بحث قانونمندي جامعه ، بايد بدين سوال پاسخ داد كه ايا جامعه وجود عيني دارد يا خير ؟‌


از طرفي واضح است كه مراد قائلين به وجود جامعه ، وجود عيني و محسوس ان بگونه اي كه مابحذاء ‌ان قابل رويت باشد نيست ؛ چون پيداست كه چنين امري معقول نيست .
بعد از بیان دونكته فوق اینك به اصل بحث می پردازیم :‌




از اينرو مي گوئيم مراد از وجود جامعه درنزد قائلين به ان،  وجود روح جمعي واحد در يك مجتمع بشري است ؛ بدين معنا كه همانطور كه هريك از افراد جامعه داراي روح و جان مسقلي بوده و همان نيز سبب جمع و وحدت اجزاء‌پراكنده جسم گرديده است قائلين به وجود مستقل جامعه مي گويند :‌ در جامعه نيز روح واحد جمعي سبب وحدت و جمع افراد و اشخاص مختلف – كه در عقيده زبان نژاد و...با يكديگر اختلاف دارند – مي باشد .
باید گفت در اصل این مساله سه نظریه وجود دارد كه در ابتدا به بیان هریك پرداخته و بعد از نقد و بررسی انها نظریه حق را كه متخذ از قران و سنت می باشد مطرح می كنیم :‌




بعد از بيان دونكته فوق اينك به اصل بحث مي پردازيم :‌
الف – جامعه وجود عینی دارد بنحوی كه در خارج و عالم واقع چیزی بعنوان هویت فردی و اندیشه فردی نداریم .




بايد گفت در اصل اين مساله سه نظريه وجود دارد كه در ابتدا به بيان هريك پرداخته و بعد از نقد و بررسي انها نظريه حق را كه متخذ از قران و سنت مي باشد مطرح مي كنيم :‌
ب- جامعه وجود اعتباری دارد ودر خارج امری جدای از اشخاص و افراد و تفكرات گوناگون اشخاص بعنوان" جامعه " وجود ندارد .


ج – جامعه وجود عینی دارد بدین معنا كه روح واحدی بنام روح جمعی در افراد جامعه حكومت می كند اما در عین حال هویت و استقلال فردی انسانهای جامعه نیز محفوظ است .


الف – جامعه وجود عيني دارد بنحوي كه در خارج و عالم واقع چيزي بعنوان هويت فردي و انديشه فردي نداريم .


نقد و بررسی نظریه اول (جامعه وجود عینی دارد):‌


ب- جامعه وجود اعتباري دارد ودر خارج امري جداي از اشخاص و افراد و تفكرات گوناگون اشخاص بعنوان" جامعه " وجود ندارد .


ج – جامعه وجود عيني دارد بدين معنا كه روح واحدي بنام روح جمعي در افراد جامعه حكومت مي كند اما در عين حال هويت و استقلال فردي انسانهاي جامعه نيز محفوظ است .  
مفاد اصلی این نظریه از دیدگاه قائلین بدان ان است كه اساسا انسان از بدو تولد تا پایان زندگیش محصور در چهارچوب جامعه ای است كه در ان زیست می كند بدین نحوكه جامعه تاثیر مستقیم بر كیفیت شكل گیری او در ابعاد مختلف دارد وامكان خروج از چهار چوب جامعه برای فرد ممكن نیست ؛ بنابر این انچه در خارج و عالم واقع موجود است عبارتست از روح واحد جمعی بنابر این اندیشه ها و گرایشات فردی بنحوی كه مستقل از روح جمعی باشد امریست موهوم و خیالی ؛ نتیجه انكه ، فرد مظهر جامعه ای است كه در ان زیست می كند .  




نقد و بررسي نظريه اول (جامعه وجود عيني دارد):‌
مولف كتاب جامعه شناسی عمومی بنقل از گورویچ جامعه شناس معاصر و مشهور فرانسوی می گوید :‌
 
...اری انسان را انسانهای دیگر ساخته اند و جامعه شامل ما و همه انسانهای دیگر است جامعه از من و ما و دیگری كه انها را متعارض یكدیگر می دانند بوجود امده است اینها بدون جامعه و جامعه بدون انها وجود نخواهد داشت فرد در جامعه و جامعه در فرد دوام و استمرار می یابد و در نتیجه همین استمرار دوجانبه است كه می توان جامعه را در اعماق من و من را در اعماق ما و جامعه یافت .  
 
مفاد اصلي اين نظريه از ديدگاه قائلين بدان ان است كه اساسا انسان از بدو تولد تا پايان زندگيش محصور در چهارچوب جامعه اي است كه در ان زيست مي كند بدين نحوكه جامعه تاثير مستقيم بر كيفيت شكل گيري او در ابعاد مختلف دارد وامكان خروج از چهار چوب جامعه براي فرد ممكن نيست ؛ بنابر اين انچه در خارج و عالم واقع موجود است عبارتست از روح واحد جمعي بنابر اين انديشه ها و گرايشات فردي بنحوي كه مستقل از روح جمعي باشد امريست موهوم و خيالي ؛ نتيجه انكه ، فرد مظهر جامعه اي است كه در ان زيست مي كند .
 
 
مولف كتاب جامعه شناسي عمومي بنقل از گورويچ جامعه شناس معاصر و مشهور فرانسوي مي گويد :‌
...اري انسان را انسانهاي ديگر ساخته اند و جامعه شامل ما و همه انسانهاي ديگر است جامعه از من و ما و ديگري كه انها را متعارض يكديگر مي دانند بوجود امده است اينها بدون جامعه و جامعه بدون انها وجود نخواهد داشت فرد در جامعه و جامعه در فرد دوام و استمرار مي يابد و در نتيجه همين استمرار دوجانبه است كه مي توان جامعه را در اعماق من و من را در اعماق ما و جامعه يافت .  


    
    
بايد گفت بخش اول اين نظريه كه پذيرش جامعه بعنوان موجودي حقيقي و عيني است امري است منطقي و مبرهن كه در نقد و بررسي نظريه دوم بيشتر واضح خواهد گشت اما بخش دوم نطريه اول به چند جهت مقبول نيست :‌
باید گفت بخش اول این نظریه كه پذیرش جامعه بعنوان موجودی حقیقی و عینی است امری است منطقی و مبرهن كه در نقد و بررسی نظریه دوم بیشتر واضح خواهد گشت اما بخش دوم نطریه اول به چند جهت مقبول نیست :‌


1-اساس اين نظريه بر تاثير قطعي و صد در صد جبر جامعه بر اشخاص و افراد مي باشد بدين معني كه خروج از جبر و قوانين حاكم بر اجتماع براي افراد ممكن نيست .  
1-اساس این نظریه بر تاثیر قطعی و صد در صد جبر جامعه بر اشخاص و افراد می باشد بدین معنی كه خروج از جبر و قوانین حاكم بر اجتماع برای افراد ممكن نیست .  




در حالي كه اين مبنا مخدوش است چون بوضوح مي بينيم در ادوار مختلف تاريخ و زندگي بشر هميشه و مستمر انسانهاي زيادي بوده اند كه بر خلاف حركت و مشي جامعه و قوانين پذيرفته شده ان حركت نموده و مي نمايند بنحوي كه از نظر تفكر و گرايش و حتي زندگي زيستي شان در مقابل جامعه قرار داشته و در تمامي دوران زندگي شان استقلال و هويت فكري و شخصي خودرا حفظ نموده اند ؛ در راس اينگونه انسانها ، انبياء‌ الهي قرار دارند كه هميشه در صدد تغيير روح جمعي جامعه شان بودند و در تمامي دوران براين اعتقاد باقي ماندند .
در حالی كه این مبنا مخدوش است چون بوضوح می بینیم در ادوار مختلف تاریخ و زندگی بشر همیشه و مستمر انسانهای زیادی بوده اند كه بر خلاف حركت و مشی جامعه و قوانین پذیرفته شده ان حركت نموده و می نمایند بنحوی كه از نظر تفكر و گرایش و حتی زندگی زیستی شان در مقابل جامعه قرار داشته و در تمامی دوران زندگی شان استقلال و هویت فكری و شخصی خودرا حفظ نموده اند ؛ در راس اینگونه انسانها ، انبیاء‌ الهی قرار دارند كه همیشه در صدد تغییر روح جمعی جامعه شان بودند و در تمامی دوران براین اعتقاد باقی ماندند .




2-از جهتي ديگر اين نظريه مبتني بر تفكر پوزيتويستي است كه تنها به عمل اجتماعي بيشترين ارزش را داده و از علوم انساني و علومي كه به ارزشهاي اخلاقي فردي اجتماعي مي پردازند دوري جسته و چه بسا جهت نفي و انكار انها دلائلي موهوم و خيالي را طرح مي نمايند.  
2-از جهتی دیگر این نظریه مبتنی بر تفكر پوزیتویستی است كه تنها به عمل اجتماعی بیشترین ارزش را داده و از علوم انسانی و علومی كه به ارزشهای اخلاقی فردی اجتماعی می پردازند دوری جسته و چه بسا جهت نفی و انكار انها دلائلی موهوم و خیالی را طرح می نمایند.  




بايد گفت اين مبنا – نگاه پوزيتيويستي نيزمخدوش است چون:‌  
باید گفت این مبنا – نگاه پوزیتیویستی نیزمخدوش است چون:‌  




اولا :‌ جامعه و روح جمعي حاكم بر اجتماع امري است كه دائما در معرض تغيير و تحول است ودر زمانهاي مختلف تفكرات و گرايشات جامعه نيز متحول خواهد شد بنابر اين لازمه چنين امري عدم وجود هيچ امر ثابت در جامعه مي باشد  
اولا :‌ جامعه و روح جمعی حاكم بر اجتماع امری است كه دائما در معرض تغییر و تحول است ودر زمانهای مختلف تفكرات و گرایشات جامعه نیز متحول خواهد شد بنابر این لازمه چنین امری عدم وجود هیچ امر ثابت در جامعه می باشد  




در حالي كه بوضوح مي بينيم جوامع بسياري كه طي قرنها مراحل و تحولات گوناگوني را پشت سر گذاشته اند در عين حال برخي از امور و ارزشهاي ثابت در ميان انها وجود داشته است از جمله اين امور مي توان حس دينداري و پرستش را در ميان مردم نام برد كه به شكلهاي مختلف در تمامي دوران زندگي بشر وجود داشته و خواهد داشت.
در حالی كه بوضوح می بینیم جوامع بسیاری كه طی قرنها مراحل و تحولات گوناگونی را پشت سر گذاشته اند در عین حال برخی از امور و ارزشهای ثابت در میان انها وجود داشته است از جمله این امور می توان حس دینداری و پرستش را در میان مردم نام برد كه به شكلهای مختلف در تمامی دوران زندگی بشر وجود داشته و خواهد داشت.




ثانيا :‌ ميزان و معيار قرار دادن قابليت تجربه و عمل اجتماعي براي پذيرش جميع پديده ها – مبناي مكتب پوزيتويست ها - امري است كه مخالف وجدان و منطق عقل مي باشد .
ثانیا :‌ میزان و معیار قرار دادن قابلیت تجربه و عمل اجتماعی برای پذیرش جمیع پدیده ها – مبنای مكتب پوزیتویست ها - امری است كه مخالف وجدان و منطق عقل می باشد .




3-لازمه نظريه اول – وجود عيني جامعه - ، نفي استقلال و ارزشهاي انساني است چون انساني كه مقهور تفكر و گرايشات جامعه خويش بوده و از ازادي و انتخاب و استقلال محروم باشد چنين انساني فاقد ارزش و كرامت خواهد بود در حالي كه انسان از قدرت استقلال و اختيار و ازادي برخوردار بوده و توان لازم جهت متاثر و منفعل نشدن از جامعه را داراست و اين امر نيز مطابق با وجدان و عقل بديهي است و ما در ادامه بحث به اين امرنيز مجددا خواهيم پرداخت .
3-لازمه نظریه اول – وجود عینی جامعه - ، نفی استقلال و ارزشهای انسانی است چون انسانی كه مقهور تفكر و گرایشات جامعه خویش بوده و از ازادی و انتخاب و استقلال محروم باشد چنین انسانی فاقد ارزش و كرامت خواهد بود در حالی كه انسان از قدرت استقلال و اختیار و ازادی برخوردار بوده و توان لازم جهت متاثر و منفعل نشدن از جامعه را داراست و این امر نیز مطابق با وجدان و عقل بدیهی است و ما در ادامه بحث به این امرنیز مجددا خواهیم پرداخت .




ب- نقد و بررسي نظريه دوم- جامعه وجود اعتباري دارد- :
ب- نقد و بررسی نظریه دوم- جامعه وجود اعتباری دارد- :




‌مفاد اين نظريه چنانكه گذشت اين است كه :‌جامعه چيزي نيست جز مجموعه اي از افرادي كه در كنار يكديگر و با تفكراتي گوناگون زيست مي كند و هريك داراي هويت و روح واحدي مي باشند  بگونه اي كه با قطع نظر از افراد ، جامعه مفهومي نخواهد داشت؛ بنابر اين اختلاف در وجود يا عدم وجود جامعه دعوائي است لفظي؛ در خارج موجودي بنام جامعه نداريم و افراد منشا اعتبار جامعه هستند .  
‌مفاد این نظریه چنانكه گذشت این است كه :‌جامعه چیزی نیست جز مجموعه ای از افرادی كه در كنار یكدیگر و با تفكراتی گوناگون زیست می كند و هریك دارای هویت و روح واحدی می باشند  بگونه ای كه با قطع نظر از افراد ، جامعه مفهومی نخواهد داشت؛ بنابر این اختلاف در وجود یا عدم وجود جامعه دعوائی است لفظی؛ در خارج موجودی بنام جامعه نداریم و افراد منشا اعتبار جامعه هستند .  




مولف كتاب مكاتب جامعه شناسي معاصر بنقل از روسو مي گويد :‌
مولف كتاب مكاتب جامعه شناسی معاصر بنقل از روسو می گوید :‌


جامعه اصل طبيعي ندارد و بر اساس قرارداد اجتماعي استوار است   
جامعه اصل طبیعی ندارد و بر اساس قرارداد اجتماعی استوار است   


بايد گفت اين نظريه نيز نگرش افراط گرايانه براصالت دادن به افراد است – در مقابل نظريه اول كه نگرش افراط گرايانه به جامعه داشت – در حالي كه بديهي است افراد جامعه بصورت مستقيم يا غير مستقيم تحت تاثير جامعه خود هستند؛ فردي كه جداي از جامعه زندگي مي كند قطعا اخلاق و اداب و رفتارش بشكلي است كه ان رفتار را در صورت زندگي جمعي دارا نخواهد بود .
باید گفت این نظریه نیز نگرش افراط گرایانه براصالت دادن به افراد است – در مقابل نظریه اول كه نگرش افراط گرایانه به جامعه داشت – در حالی كه بدیهی است افراد جامعه بصورت مستقیم یا غیر مستقیم تحت تاثیر جامعه خود هستند؛ فردی كه جدای از جامعه زندگی می كند قطعا اخلاق و اداب و رفتارش بشكلی است كه ان رفتار را در صورت زندگی جمعی دارا نخواهد بود .




بوضوح مي بينيم زندگي و اخلاق انسان در محيط خانواده با زندگي و اخلاقش در جامعه و محيط بزرگتر تفاوت زياد دارد و اين نيست جز انكه در خارج موجودي بنام جامعه تحقق دارد و گرنه مي بايست هيچ نوع تفاوتي بين اندو محيط يافت نگردد بنابر اين اينكه مي بينيم زندگي درجامعه مستلزم پذيرش شيوه اي خاص در زندگي و اخلاق و ..مي باشد بيانگر وجود منشا ان شيوه- جامعه- خواهد بود .
بوضوح می بینیم زندگی و اخلاق انسان در محیط خانواده با زندگی و اخلاقش در جامعه و محیط بزرگتر تفاوت زیاد دارد و این نیست جز انكه در خارج موجودی بنام جامعه تحقق دارد و گرنه می بایست هیچ نوع تفاوتی بین اندو محیط یافت نگردد بنابر این اینكه می بینیم زندگی درجامعه مستلزم پذیرش شیوه ای خاص در زندگی و اخلاق و ..می باشد بیانگر وجود منشا ان شیوه- جامعه- خواهد بود .




ج – تحليل و بررسي نظريه سوم :‌ مفاد اين نظريه اين است كه وجود جامعه در خارج امري است عيني و حقيقي ؛ از طرفي ديگر وجود فرد يا افراد نيز در خارج و واقع بنحوي كه بتواند خود رااز جبر حاكم بر جامعه خلاصي بخشد امري است كه وجدان و عقل سليم بدان حكم مي كند بنابر اين فرد و جامعه هر دو در خارج موجودند .  
ج – تحلیل و بررسی نظریه سوم :‌ مفاد این نظریه این است كه وجود جامعه در خارج امری است عینی و حقیقی ؛ از طرفی دیگر وجود فرد یا افراد نیز در خارج و واقع بنحوی كه بتواند خود رااز جبر حاكم بر جامعه خلاصی بخشد امری است كه وجدان و عقل سلیم بدان حكم می كند بنابر این فرد و جامعه هر دو در خارج موجودند .  


بنظر مي رسد اين نظريه از هر نظر منطقي و مبرهن بوده و هيچ اشكال اساسي بر ان وارد نخواهد بود و نيز مي توان اذعان داشت كه از قران كريم نيز چنين نظريه اي را مي توان استخراج و استنباط نمود .  
بنظر می رسد این نظریه از هر نظر منطقی و مبرهن بوده و هیچ اشكال اساسی بر ان وارد نخواهد بود و نیز می توان اذعان داشت كه از قران كریم نیز چنین نظریه ای را می توان استخراج و استنباط نمود .  




اثبات و تبيين عقلي اين نظريه با تامل و دقت در اشكالاتي كه به نظريه اول و دوم مطرح گرديد
اثبات و تبیین عقلی این نظریه با تامل و دقت در اشكالاتی كه به نظریه اول و دوم مطرح گردید
روشن خواهد گشت.و در اينجا فقط مي گوييم :‌
روشن خواهد گشت.و در اینجا فقط می گوییم :‌




بر اساس نظريه سوم انسان در جامعه داراي دو روح مي باشد :‌روح فردي و روح جمعي اما طبق نظريه اول و دوم تنها داراي يك روح خواهد بود :‌روح جمعي يا روح فردي    
بر اساس نظریه سوم انسان در جامعه دارای دو روح می باشد :‌روح فردی و روح جمعی اما طبق نظریه اول و دوم تنها دارای یك روح خواهد بود :‌روح جمعی یا روح فردی    




دراينجا به بيان قران كريم در باب وجود جامعه و وجود فرد مي پردازيم :‌
دراینجا به بیان قران كریم در باب وجود جامعه و وجود فرد می پردازیم :‌




برخي از ايات الهي در قران بطور صريح و روشن احكام و قوانيني را براي جامعه -نه فرد- اثبات مي كند از جمله اينكه جامعه را داراي اجل معين و عمر مقدر مي داند بنحوي كه وقتي اجلش فرا رسيد تمامي جامعه به ديار ابدي خواهند شتافت و اين نيست جز اينكه از ديگاه قران جامعه وجودي جدا از وجود افراد خودش دارد ، چون فرارسيدن اجل مقدر افراد و اشخاص يكباره و همزمان نبوده و نخواهد بود – طبق سنت الهي-
برخی از ایات الهی در قران بطور صریح و روشن احكام و قوانینی را برای جامعه -نه فرد- اثبات می كند از جمله اینكه جامعه را دارای اجل معین و عمر مقدر می داند بنحوی كه وقتی اجلش فرا رسید تمامی جامعه به دیار ابدی خواهند شتافت و این نیست جز اینكه از دیگاه قران جامعه وجودی جدا از وجود افراد خودش دارد ، چون فرارسیدن اجل مقدر افراد و اشخاص یكباره و همزمان نبوده و نخواهد بود – طبق سنت الهی-


در اين زمينه قران كريم مي فرمايد :‌ "ولكل امه اجل فاذا جاء‌اجلهم لايستاخرون ساعه و لا يستقدمون"   
در این زمینه قران كریم می فرماید :‌ "ولكل امه اجل فاذا جاء‌اجلهم لایستاخرون ساعه و لا یستقدمون"   


"از براي هر امتي- جامعه اي – اجل – و مدتي – است كه هرگاه ان وقت بيايد ساعتي نيز تاخير نداشته و يا پيشي نخواهند گرفت ."  
"از برای هر امتی- جامعه ای – اجل – و مدتی – است كه هرگاه ان وقت بیاید ساعتی نیز تاخیر نداشته و یا پیشی نخواهند گرفت ."  




ودر سوره ديگري چنين مي خوانيم :‌لكل امه اجل اذا جاء‌اجلهم فلا يستاخرون ساعه و لا يستقدمون  
ودر سوره دیگری چنین می خوانیم :‌لكل امه اجل اذا جاء‌اجلهم فلا یستاخرون ساعه و لا یستقدمون  
ازطرف ديگر مي بينيم قران كريم برخي از احكامش رابراي افراد و اشخاص – با قطع نظر از وجود جامعه – وضع نموده است واين نيست جز انكه از ديدگاه الهي ، افراد جامعه نيز ازهويتي خاص برخوردارند .  
ازطرف دیگر می بینیم قران كریم برخی از احكامش رابرای افراد و اشخاص – با قطع نظر از وجود جامعه – وضع نموده است واین نیست جز انكه از دیدگاه الهی ، افراد جامعه نیز ازهویتی خاص برخوردارند .  




ايات الهي در اين قسمت نيز بصورتهاي مختلف بيان گرديده است كه جهت اختصار يكي از انها را بيان مي كنيم :
ایات الهی در این قسمت نیز بصورتهای مختلف بیان گردیده است كه جهت اختصار یكی از انها را بیان می كنیم :




‌"مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ"  
‌"مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا یَعْمَلُونَ"  
"هر كس عمل صالحي را انجام دهد – اعم از مذكر يا مونث – در حالي كه مومن باشد ما حتماحيات و زندگي پاكيزه اي را بدو خواهيم داد و به انها پاداشي مي دهيم كه بهتر از عملشان – كه انجام داده اند – باشد ."
"هر كس عمل صالحی را انجام دهد – اعم از مذكر یا مونث – در حالی كه مومن باشد ما حتماحیات و زندگی پاكیزه ای را بدو خواهیم داد و به انها پاداشی می دهیم كه بهتر از عملشان – كه انجام داده اند – باشد ."




بايد گفت ازروايات معصومين نيز كه در واقع مفسرين حقيقي قرانند نظريه سوم در مساله مورد بحث استخراج مي گردد :‌
باید گفت ازروایات معصومین نیز كه در واقع مفسرین حقیقی قرانند نظریه سوم در مساله مورد بحث استخراج می گردد :‌


 
==نقش اصلی درتعارض و تضاد بین فرد و اجتماع  با كدامیك می باشد -‌اصالت فرد یا اصالت اجتماع==  
 
== نقش اصلي درتعارض و تضاد بين فرد و اجتماع  با كداميك مي باشد -‌اصالت فرد يا اصالت اجتماع ==  


   
   
اين مرحله از بحث در واقع متفرع بر نظريه سوم مبحث اول – وجود جامعه و وجود افراد يا اصالت فرد و اصالت جامعه – مي باشد؛ بدين معنا كه وقتي پذيرفتيم فرد و جامعه هريك وجودي مستقل و عيني دارند – گرچه تاثير متقابل نيز بينشان بر قرار است – در اينصورت اين سوال مطرح خواهد گشت كه ‌رابطه فرد و جامعه چگونه است ؟ از طرفي بهنگام تضاد و تعارض منافع فرد و منافع جامعه ،اصالت با كداميك مي باشد ؟‌
این مرحله از بحث در واقع متفرع بر نظریه سوم مبحث اول – وجود جامعه و وجود افراد یا اصالت فرد و اصالت جامعه – می باشد؛ بدین معنا كه وقتی پذیرفتیم فرد و جامعه هریك وجودی مستقل و عینی دارند – گرچه تاثیر متقابل نیز بینشان بر قرار است – در اینصورت این سوال مطرح خواهد گشت كه ‌رابطه فرد و جامعه چگونه است ؟ از طرفی بهنگام تضاد و تعارض منافع فرد و منافع جامعه ،اصالت با كدامیك می باشد ؟‌


بنظر مي رسد كه در اين مساله نيز سه امر محتمل و متصور است :‌
بنظر می رسد كه در این مساله نیز سه امر محتمل و متصور است :‌




1-روح فردي غالب بر روح جمعي است  
1-روح فردی غالب بر روح جمعی است  
2-روح جمعي غالب بر روح فردي است  
2-روح جمعی غالب بر روح فردی است  
3-تاثير متقابل روح فردي و جمع متساوي است و هيچيك غالب بر ديگري نخواهد بود .  
3-تاثیر متقابل روح فردی و جمع متساوی است و هیچیك غالب بر دیگری نخواهد بود .  




بيان محتمل اول :‌ انچه در خارج عينيت- اصالت -  دارد افرادند و جامعه نيز گرچه وجوديست جداي از افراد اما وجودش تابع وجود افراد جامعه است و نقش اصلي با افراد جامعه  است فرد يا افراد اگر اراده نمايند مي توانند جامعه را به هر شكلي كه بخواهند متحول نمايند
بیان محتمل اول :‌ انچه در خارج عینیت- اصالت -  دارد افرادند و جامعه نیز گرچه وجودیست جدای از افراد اما وجودش تابع وجود افراد جامعه است و نقش اصلی با افراد جامعه  است فرد یا افراد اگر اراده نمایند می توانند جامعه را به هر شكلی كه بخواهند متحول نمایند




تحليل و بررسي نظريه اول :‌
تحلیل و بررسی نظریه اول :‌


بايد گفت جهت درك عميقتر مساله لازم است بين مقام ثبوت و اثبات فرق گذاشته شود چون گاهي بحث در اين است كه :‌ايا براي فرد جامعه امكان تخلف و فاصله گرفتن از انديشه حاكم بر اجتماع و بلكه امكان تاثير گذاري بر روح جمعي هست يا خير و گاهي بحث در وجود خارجي و بالفعل انسانهاست به اينكه ايا در خارج و در جامعه روح جمعي غالب و حاكم بر روح افراد هست يا خير و به اصطلاح بحث اول در مقام امكان و بحث دوم در مقام وقوع است و مساله مهم مرحله اول بحث مي باشد چون بديهي است كه عالم وقوع و خارج ملاك حقيقت نيست بلكه بايد واقع را انگونه كه هست بشناسيم تا به حقيقت نائل گرديم .
باید گفت جهت درك عمیقتر مساله لازم است بین مقام ثبوت و اثبات فرق گذاشته شود چون گاهی بحث در این است كه :‌ایا برای فرد جامعه امكان تخلف و فاصله گرفتن از اندیشه حاكم بر اجتماع و بلكه امكان تاثیر گذاری بر روح جمعی هست یا خیر و گاهی بحث در وجود خارجی و بالفعل انسانهاست به اینكه ایا در خارج و در جامعه روح جمعی غالب و حاكم بر روح افراد هست یا خیر و به اصطلاح بحث اول در مقام امكان و بحث دوم در مقام وقوع است و مساله مهم مرحله اول بحث می باشد چون بدیهی است كه عالم وقوع و خارج ملاك حقیقت نیست بلكه باید واقع را انگونه كه هست بشناسیم تا به حقیقت نائل گردیم .


   
   
با اين نگرش به تحليل محتمل اول مي پردازيم حاكميت روح فرد بر جامعه – اصالت فرد - :‌
با این نگرش به تحلیل محتمل اول می پردازیم حاكمیت روح فرد بر جامعه – اصالت فرد - :‌
بايد گفت هرگاه انسان را بدقت مورد مطالعه قرار دهيم اذعان به خلقت پيچيده و خارق العاده او خوهيم كرد. امروز به اثبات رسيده است كه :‌قدرت و استعدادهاي نهفته در انسان فوق تصور ادمي است وروح انسان مركز و منشا انواع قدرتها و انرژي هاست و بتعبير قران انسان توان نفوذ و تسخير بر جميع پديده هاي طبيعت را دارد:‌
باید گفت هرگاه انسان را بدقت مورد مطالعه قرار دهیم اذعان به خلقت پیچیده و خارق العاده او خوهیم كرد. امروز به اثبات رسیده است كه :‌قدرت و استعدادهای نهفته در انسان فوق تصور ادمی است وروح انسان مركز و منشا انواع قدرتها و انرژی هاست و بتعبیر قران انسان توان نفوذ و تسخیر بر جمیع پدیده های طبیعت را دارد:‌




"أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ"  :
"أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ"  :
‌آيا نديده‌ايد كه خدا هر چه را كه در آسمانها و زمين است مسخر شما نموده است؟‌
‌آیا ندیده‌اید كه خدا هر چه را كه در آسمانها و زمین است مسخر شما نموده است؟‌




و بتعبير امير المومنين عليه السلام ‌:‌ وتزعم انك جرم صغير و فيك انطوي العالم الاكبر  
و بتعبیر امیر المومنین علیه السلام ‌:‌ وتزعم انك جرم صغیر و فیك انطوی العالم الاكبر  




بنابراين انسان مظهر جمال و جلال و قدرت خداست اوست كه مي تواند در اثر فعليت رسيدن استعدادهاي نهفته اش به اوج قله هستي صعود نموده و با كمال مطلق ارتباط بر قرار نمايد امروزه نيزمي مي بينيم گاه يك فرد در اثر نبوغ  و استعداد خارق العاده اش موفق به اختراع چيزي مي گردد كه نه تنها جامعه عصر خود بلكه جوامع بعد از خود را نيزي تحت تاثير جدي قرار مي دهد .
بنابراین انسان مظهر جمال و جلال و قدرت خداست اوست كه می تواند در اثر فعلیت رسیدن استعدادهای نهفته اش به اوج قله هستی صعود نموده و با كمال مطلق ارتباط بر قرار نماید امروزه نیزمی می بینیم گاه یك فرد در اثر نبوغ  و استعداد خارق العاده اش موفق به اختراع چیزی می گردد كه نه تنها جامعه عصر خود بلكه جوامع بعد از خود را نیزی تحت تاثیر جدی قرار می دهد .




‌بنابراين مي توان ادعا نمود كه در عالم امكان و ثبوت اراده فرد بر جامعه حاكميت دارد و روح فردي قابليت حاكميت بر روح جمع را داراست و شاهد عيني و عملي ان وجود مقدس انبياء‌الهي هستند كه تا كنون نيز تفكرات و انديشه هاي انان بر جهان حاكميت دارد .  
‌بنابراین می توان ادعا نمود كه در عالم امكان و ثبوت اراده فرد بر جامعه حاكمیت دارد و روح فردی قابلیت حاكمیت بر روح جمع را داراست و شاهد عینی و عملی ان وجود مقدس انبیاء‌الهی هستند كه تا كنون نیز تفكرات و اندیشه های انان بر جهان حاكمیت دارد .  




اما مقام اثبات و خارج :‌ در اين مرحله ناچاريم وضعيت جوامع و افراد را انگونه كه در خارج عمل مي نمايند مورد ملاحظه و بررسي قرار دهيم اينجاست كه بايد اذعان نمائيم كه متاسفانه نوع انسانها نسبت به توانائيهاي بالقوه و نهفته دروني شان بي توجه بوده بلكه انها را در وجودشان مدفون مي نمايند بحدي كه تبديل به انسانهاي مسخ شده اي مي گردند كه از خويشتن خود نيز بيگانه مي شوند يعني ماهيت انساني خويش را تبديل به ماهيت جماد و نبات و حيوان مي نمايند ‌‌:‌ اولئك كالانعام بل هم اضل
اما مقام اثبات و خارج :‌ در این مرحله ناچاریم وضعیت جوامع و افراد را انگونه كه در خارج عمل می نمایند مورد ملاحظه و بررسی قرار دهیم اینجاست كه باید اذعان نمائیم كه متاسفانه نوع انسانها نسبت به توانائیهای بالقوه و نهفته درونی شان بی توجه بوده بلكه انها را در وجودشان مدفون می نمایند بحدی كه تبدیل به انسانهای مسخ شده ای می گردند كه از خویشتن خود نیز بیگانه می شوند یعنی ماهیت انسانی خویش را تبدیل به ماهیت جماد و نبات و حیوان می نمایند ‌‌:‌ اولئك كالانعام بل هم اضل




بنابراين بين مقام ثبوت و اثبات – امكان و وقوع – در اين مساله هماهنگي و اتحاد نيست و لذا نتيجه و قول حق در مساله دوم اين خواهد بود كه ‌در مقام امكان و ثبوت ، حاكميت ، اصالت و غلبه با فرد است اما در مقام اثبات و خارج ، روح جمعي نوعا غالب بر روح فرد بوده و جامعه حاكميت بر فرد يا افراد دارد .
بنابراین بین مقام ثبوت و اثبات – امكان و وقوع – در این مساله هماهنگی و اتحاد نیست و لذا نتیجه و قول حق در مساله دوم این خواهد بود كه ‌در مقام امكان و ثبوت ، حاكمیت ، اصالت و غلبه با فرد است اما در مقام اثبات و خارج ، روح جمعی نوعا غالب بر روح فرد بوده و جامعه حاكمیت بر فرد یا افراد دارد .




با توجه به مطالب فوق طبعا نقاط ضعف سائر نظريات نيز واضح مي گردد و لذا جداگانه به نقد و بررسي انها نمي پردازيم .  
با توجه به مطالب فوق طبعا نقاط ضعف سائر نظریات نیز واضح می گردد و لذا جداگانه به نقد و بررسی انها نمی پردازیم .  


== ايا جامعه داراي سنت و قوانين ثابت بشري هست يا خير ؟‌ ==  
==ایا جامعه دارای سنت و قوانین ثابت بشری هست یا خیر ؟‌==  




مورخان و محققان در تاريخ پيدايش علوم اجتماعي مي گويند كه مبتكر و اغازگربحث جامعه و سنتهاي حاكم بر ان ، متفكر بزرگ اسلامي در قرن هشتم – 880-732ه ق – ابن خلدون مي باشد او بود كه دراثر تتبع تو تحقيق در تاريخ جوامع قبل بوجود سنتها و قوانيني ثابت براي جوامع بشري با قطع نظرازوجود سنتها براي افراد، پي برد .
مورخان و محققان در تاریخ پیدایش علوم اجتماعی می گویند كه مبتكر و اغازگربحث جامعه و سنتهای حاكم بر ان ، متفكر بزرگ اسلامی در قرن هشتم – 880-732ه ق – ابن خلدون می باشد او بود كه دراثر تتبع تو تحقیق در تاریخ جوامع قبل بوجود سنتها و قوانینی ثابت برای جوامع بشری با قطع نظرازوجود سنتها برای افراد، پی برد .




بعد از او دانشمنداني همانند منتسكيو و اگوست كنت و ...تحقيقات ابن خلدون را دنبال كرده تا اينكه مقدمات تاسيس علمي نو بنام جامعه شناسي فراهم گشت چون غرض و فلسفه پيدايش علم جامعه شناسي شناخت و بررسي علمي رفتارهاي اجتماعي و كشف قوانين و سنتهاي حاكم بر ان مي باشد .  
بعد از او دانشمندانی همانند منتسكیو و اگوست كنت و ...تحقیقات ابن خلدون را دنبال كرده تا اینكه مقدمات تاسیس علمی نو بنام جامعه شناسی فراهم گشت چون غرض و فلسفه پیدایش علم جامعه شناسی شناخت و بررسی علمی رفتارهای اجتماعی و كشف قوانین و سنتهای حاكم بر ان می باشد .  


ولی اگر بدقت تاریخچه این بحث را مورد بررسی قرار دهیم به این نتیجه خواهیم رسید كه مبتكر اصلی و اولیه این بحث و طراح اصلی مساله سنتها و قوانین ثابت برای جوامع ، قران كریم است كه درایات متعدد خود بطور صریح و روشن ان را بیان نموده است و شاید ابن خلدون نیز كه بعنوان مبتكر در این باب مطرح گردیده است با تامل و مطالعه در قران كریم بدین حقیقت مهم نائل گشته است .




ولي اگر بدقت تاريخچه اين بحث را مورد بررسي قرار دهيم به اين نتيجه خواهيم رسيد كه مبتكر اصلي و اوليه اين بحث و طراح اصلي مساله سنتها و قوانين ثابت براي جوامع ، قران كريم است كه درايات متعدد خود بطور صريح و روشن ان را بيان نموده است و شايد ابن خلدون نيز كه بعنوان مبتكر در اين باب مطرح گرديده است با تامل و مطالعه در قران كريم بدين حقيقت مهم نائل گشته است .  
قبل از انكه بیان قران كریم را در این مساله مطرح نمائیم ابتدا برخی از نظریات جامعه شناسان معاصر را در اصل مساله عنوان نموه و بعد از بررسی انها نظر نهائی را كه متخذ از قران و سنت است بصورتی مستدل و مبرهن ذكر می كنیم .  




قبل از انكه بيان قران كريم را در اين مساله مطرح نمائيم ابتدا برخي از نظريات جامعه شناسان معاصر را در اصل مساله عنوان نموه و بعد از بررسي انها نظر نهائي را كه متخذ از قران و سنت است بصورتي مستدل و مبرهن ذكر مي كنيم .  
باید گفت در اینكه ایا جوامع بشری دارای سنت و قوانین ثابت هستند یا خیر دو نظریه وجود دارد :‌
الف – جوامع بشری فاقد هر نوع سنت و قوانین بوده و بین حوادثی كه در ان واقع می گردد هیچ نوع ارتباطی مضبوط وجود ندارد بنابر این اتفاق و تصادف در حوادث جامعه حاكم است .  




بايد گفت در اينكه ايا جوامع بشري داراي سنت و قوانين ثابت هستند يا خير دو نظريه وجود دارد :‌
ب- جامعه همانند ارگانیسم بدن انسان از مجموعه قوانین و سنتهائی ثابت برخوردار است و جبر جامعه بمعنای  سلسله ای از سنتهای لا یتغیر بر زندگی اجتماعی بشرحاكمیت دارد .
الف – جوامع بشري فاقد هر نوع سنت و قوانين بوده و بين حوادثي كه در ان واقع مي گردد هيچ نوع ارتباطي مضبوط وجود ندارد بنابر اين اتفاق و تصادف در حوادث جامعه حاكم است .  




ب- جامعه همانند ارگانيسم بدن انسان از مجموعه قوانين و سنتهائي ثابت برخوردار است و جبر جامعه بمعناي سلسله اي از سنتهاي لا يتغير بر زندگي اجتماعي بشرحاكميت دارد .
بررسی نظریه اول :‌


این نظریه كه امروزه برخی از جامعه شناسان همانند گورویچ مبین و مدافع ان هستند و معتقدند كه :"‌حیات اجتماعی تابع قوانین عینی نیست و اساسا درزندگانی اجتماعی كه كلاف سردرگی از روابط و مناسبات و كنشها و و واكنشهای گوناگون است چگونه می توان از جبر علمی بحث كرد و به قوانین عینی دست یافت  " بجهاتی چند قابل قبول نیست :


بررسي نظريه  اول :‌


اين نظريه كه امروزه برخي از جامعه شناسان همانند گورويچ مبين و مدافع ان هستند و معتقدند كه :"‌حيات اجتماعي تابع قوانين عيني نيست و اساسا درزندگاني اجتماعي كه كلاف سردرگي از روابط و مناسبات و كنشها و و واكنشهاي گوناگون است چگونه مي توان از جبر علمي بحث كرد و به قوانين عيني دست يافت  " بجهاتي چند قابل قبول نيست :
1-در اثبات این نظریه هیچ نوع دلیل مبرهن و منطقی غیر از اظهار عجز و ناتوانی از شناخت قوانین جامعه ارائه نشده است- چنانكه در كلمات گورویچ مشاهده نمودید- بنابر این نفس این نظریه مخالف روش تحقیق علمی است كه مبتنی بر پذیرش سلسله ای از قوانین بوده و غرض علم جامعه شناسی كشف انها است .


 
عجز بشر از درك سنتهای جوامع بشری مستلزم ان نیست كه حكم به نفی وجود روابط علی و معلولی در پدیده های اجتماعی بنمائیم ؛ روش علمی مقتضی است كه در صدد كشف روابط و نظامات پیچیده عالم از طریق تجربه و مشاهده بر ائیم و با توجه به اینكه معتقدین به این نظریه از پیروان كاربرد روش علمی در جوامع و رفتاراجتماعی می باشند این نظرمخالف و مناقض با اصل این مبنای پذیرفته شده انان نیزمی باشد.  
1-در اثبات اين نظريه هيچ نوع دليل مبرهن و منطقي غير از اظهار عجز و ناتواني از شناخت قوانين جامعه ارائه نشده است- چنانكه در كلمات گورويچ مشاهده نموديد- بنابر اين نفس اين نظريه مخالف روش تحقيق علمي است كه مبتني بر پذيرش سلسله اي از قوانين بوده و غرض علم جامعه شناسي كشف انها است .
 
عجز بشر از درك سنتهاي جوامع بشري مستلزم ان نيست كه حكم به نفي وجود روابط علي و معلولي در پديده هاي اجتماعي بنمائيم ؛ روش علمي مقتضي است كه در صدد كشف روابط و نظامات پيچيده عالم از طريق تجربه و مشاهده بر ائيم و با توجه به اينكه معتقدين به اين نظريه از پيروان كاربرد روش علمي در جوامع و رفتاراجتماعي مي باشند اين نظرمخالف و مناقض با اصل اين مبناي پذيرفته شده انان نيزمي باشد.  


   
   
2-دانش و انديشه نوين معاصر در پرتو پيشرفتهاي شگرف و فرهنگ مادي و معنوي انسانها و بر اثر انقلاب علمي و فني جهان امروز به انسانهاي واقعگرا اين قدرت را بخشيده اند كه باشناخت واقعيت اجتماعي و قوانين عيني حاكم بر جامعه در زمينه اينده نگريها و پيش بيني ها و برنامه ريزيها گامهاي موثري بردارند و با شناخت ضرورت كلي تاريخي و پيشنگري واقع بينانه جامعه را از خطر و اسيبهاي پيش بيني شده مصون بدارند و از زبوني و در ماندگي رهائي بخشند  ‌.   
2-دانش و اندیشه نوین معاصر در پرتو پیشرفتهای شگرف و فرهنگ مادی و معنوی انسانها و بر اثر انقلاب علمی و فنی جهان امروز به انسانهای واقعگرا این قدرت را بخشیده اند كه باشناخت واقعیت اجتماعی و قوانین عینی حاكم بر جامعه در زمینه اینده نگریها و پیش بینی ها و برنامه ریزیها گامهای موثری بردارند و با شناخت ضرورت كلی تاریخی و پیشنگری واقع بینانه جامعه را از خطر و اسیبهای پیش بینی شده مصون بدارند و از زبونی و در ماندگی رهائی بخشند  ‌.   




بنابراين همين كه بشر توانائي لازم جهت پيش بيني حوادث اجتماعي را نموده است خود گواه و شاهدي است بوجود سنتها و قوانين اجتماعي در جوامع بشري
بنابراین همین كه بشر توانائی لازم جهت پیش بینی حوادث اجتماعی را نموده است خود گواه و شاهدی است بوجود سنتها و قوانین اجتماعی در جوامع بشری


   
   
3-فرض تصادف و اتفاق در پيدايش پديده هاي اجتماعي امري است كه وجدان و منطق به بطلان ان گواهي داده و اعتقاد بدان در شان يك عالم و محقق نخواهد بود .
3-فرض تصادف و اتفاق در پیدایش پدیده های اجتماعی امری است كه وجدان و منطق به بطلان ان گواهی داده و اعتقاد بدان در شان یك عالم و محقق نخواهد بود .




چگونه ممكن است بر حوادث و تاريخ گسترده زندگي بشر از اغاز پيدايش تا كنون اتفاق و تصادف حكمفرا باشد در حالي كه مي بينيم بسياري از حوادث در اثر علل و عوامل شناخته شده اي بوقوع پيوسته است بنحوي كه در هر زمان ان علل و عوامل مهيا باشد تحقق ان وقايع نيز ضروري و قطعي خواهد بود. تمدن - و به تعبير دقيقتر تجدد- بشري كه امروز شاهد وسعت عظيم ان هستيم معلول عوامل وعلل مضبوط و معيني هستند كه بسياري از انها مبرهن و واضح مي باشد .
چگونه ممكن است بر حوادث و تاریخ گسترده زندگی بشر از اغاز پیدایش تا كنون اتفاق و تصادف حكمفرا باشد در حالی كه می بینیم بسیاری از حوادث در اثر علل و عوامل شناخته شده ای بوقوع پیوسته است بنحوی كه در هر زمان ان علل و عوامل مهیا باشد تحقق ان وقایع نیز ضروری و قطعی خواهد بود. تمدن - و به تعبیر دقیقتر تجدد- بشری كه امروز شاهد وسعت عظیم ان هستیم معلول عوامل وعلل مضبوط و معینی هستند كه بسیاری از انها مبرهن و واضح می باشد .




تحليل نظريه دوم :‌در اثبات اين نظريه مي گوئيم :‌بهترين دليل بر امكان تحقق يك شئ ، وقوع خارجي ان مي باشد و با توجه به اينكه امروزه تعداد قابل توجهي از قوانين و سنتهاي اجتماعي كشف گرديده است و جامعه شناسان از طريق اعمال و كاربرد انها در حد نسبي توان پيش بيني حوادث اجتماعي اينده را نموده اند بنابر اين اذعان و اعتراف بوجود سنتها و قوانين اجتماعي امري منطقي و معقول خواهد بود.  
تحلیل نظریه دوم :‌در اثبات این نظریه می گوئیم :‌بهترین دلیل بر امكان تحقق یك شئ ، وقوع خارجی ان می باشد و با توجه به اینكه امروزه تعداد قابل توجهی از قوانین و سنتهای اجتماعی كشف گردیده است و جامعه شناسان از طریق اعمال و كاربرد انها در حد نسبی توان پیش بینی حوادث اجتماعی اینده را نموده اند بنابر این اذعان و اعتراف بوجود سنتها و قوانین اجتماعی امری منطقی و معقول خواهد بود.  


==جامعه و سنت از منظر قران==


== جامعه و سنت از منظر قران ==


 
ایات الهی در موارد و انحاء‌ مختلف به وجود سلسله ای ازسنتهای اجتماعی كه در جوامع انسانی حكفرماست تصریح نموده و از انها بعنوان سنه الله نام برده است ؛ از طرفی دیگر قران كریم مجموعه این سنن الهی را كه مبین اراده الهی درهدایت زندگی بشری است اموری لایتغیرو غیر قابل تبدیل دانسته و بشررا از مخالفت و مبارزه با انها كه نتیجه ان سقوط بشرخواهد بود بازداشته است .
ايات الهي در موارد و انحاء‌ مختلف به وجود سلسله اي ازسنتهاي اجتماعي كه در جوامع انساني حكفرماست تصريح نموده و از انها بعنوان سنه الله نام برده است ؛ از طرفي ديگر قران كريم مجموعه اين سنن الهي را كه مبين اراده الهي درهدايت زندگي بشري است اموري لايتغيرو غير قابل تبديل دانسته و بشررا از مخالفت و مبارزه با انها كه نتيجه ان سقوط بشرخواهد بود بازداشته است .


   
   
بطور كلي مي توان اياتي را كه بنحوي اثبات گر وجود سنت هاي ثابت براي جوامع بشري است به چهار قسم دسته بندي نمود :‌
بطور كلی می توان ایاتی را كه بنحوی اثبات گر وجود سنت های ثابت برای جوامع بشری است به چهار قسم دسته بندی نمود :‌




الف – اياتي كه تصريح ودلالت مطابقي بر وجود سنتهائي براي جامعه دارد :‌ "قدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُروا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ"  
الف – ایاتی كه تصریح ودلالت مطابقی بر وجود سنتهائی برای جامعه دارد :‌ "قدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُروا كَیْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِینَ"  
:‌پيش از شما سنتهايى بوده است ، پس بر روى زمين بگرديد و بنگريد كه پايان كار آنها كه پيامبران را به دروغگويى نسبت مىدادند چه بوده است .


:‌پیش از شما سنتهایى بوده است ، پس بر روى زمین بگردید و بنگرید كه پایان كار آنها كه پیامبران را به دروغگویى نسبت مىدادند چه بوده است .


يُرِيدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَيَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَيَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ( 26 )
خدا مىخواهد براى شما توضيح دهد ، و راه [ و رسمِ ] كسانى را كه پيش از شما بوده‌اند به شما بنماياند ، و بر شما ببخشايد ، و خدا داناى حكيم است.


یُرِیدُ اللَّهُ لِیُبَیِّنَ لَكُمْ وَیَهْدِیَكُمْ سُنَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَیَتُوبَ عَلَیْكُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ ( 26 )
خدا مىخواهد براى شما توضیح دهد ، و راه [ و رسمِ ] كسانى را كه پیش از شما بوده‌اند به شما بنمایاند ، و بر شما ببخشاید ، و خدا داناى حكیم است.


به دليل اختصار از ايات سورهاي ديگر نظير  فاطر/42 ،غافر/ 85 و كهف/ 55صرف نظرنموديم .


به دلیل اختصار از ایات سورهای دیگر نظیر  فاطر/42 ،غافر/ 85 و كهف/ 55صرف نظرنمودیم .


ب- اياتي كه مبين استوار بودن و قطعيت سنتهاي الهي در جوامع بشري است :‌


"سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا" 
ب- ایاتی كه مبین استوار بودن و قطعیت سنتهای الهی در جوامع بشری است :‌
"سنت الهي است كه در گذشتگان و جوامع قبل جاري بود و هيچگاه سنت الهي را قابل تغيير و تبديل نخواهي يافت ."


"سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا" 
"سنت الهی است كه در گذشتگان و جوامع قبل جاری بود و هیچگاه سنت الهی را قابل تغییر و تبدیل نخواهی یافت ."


"فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّةَ الْأَوَّلِينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَحْوِيلًا"
"ايا انها – منكرين رسالت تو و حقائق ديني – انتظار جريان سنتهاي حاكم بر گذشتگان را برخود دارند پس هيچگاه تغييرو تبديلي در سنت الهي نخواهي يافت و هيچ تحولي در ان نخواهي ديد ."


"فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّةَ الْأَوَّلِینَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَحْوِیلًا"
"ایا انها – منكرین رسالت تو و حقائق دینی – انتظار جریان سنتهای حاكم بر گذشتگان را برخود دارند پس هیچگاه تغییرو تبدیلی در سنت الهی نخواهی یافت و هیچ تحولی در ان نخواهی دید ."


"سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا"
"سنت الهي است كه در گذشتگان و جوامع قبل جاري بود و هيچگاه سنت الهي را قابل تغيير و تبديل نخواهي يافت ."


"سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا"
"سنت الهی است كه در گذشتگان و جوامع قبل جاری بود و هیچگاه سنت الهی را قابل تغییر و تبدیل نخواهی یافت ."


ج - اياتي كه مبين دعوت از مردم جهت تفكر در اثار و زندگي گذشتگان و عبرت گرفتن ازانهاست. بديهي است كه چنين دعوتي مستلزم وجود سنتها و قوانيني ثابت براي جوامع بشري است و الا بدون وجود سنتها و قوانين اجتماعي چنين دعوتي معقول و منطقي نخواهد بود.
َ"افَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الْآَخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَفَلَا تَعْقِلُونَ"


 
ج - ایاتی كه مبین دعوت از مردم جهت تفكر در اثار و زندگی گذشتگان و عبرت گرفتن ازانهاست. بدیهی است كه چنین دعوتی مستلزم وجود سنتها و قوانینی ثابت برای جوامع بشری است و الا بدون وجود سنتها و قوانین اجتماعی چنین دعوتی معقول و منطقی نخواهد بود.  
أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۚ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ۖ وَلِلْكَافِرِينَ أَمْثَالُهَا                  آیا در زمین به سیر و سفر نمی‌روند تا به چشم خود عاقبت حال پیشینیان را مشاهده کنند که چگونه آنها را خدا هلاک کرد؟ و این کافران هم مانند آنها به کیفر کفر خود البته می‌رسند.
َ"افَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا كَیْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الْآَخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا أَفَلَا تَعْقِلُونَ"  
"لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُولِي الْأَلْبَابِ "ۗ
هر اينه در داستانهاي انبياي الهي براي انديشمندان عبرت خواهد بود.




أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا كَیْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۚ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ ۖ وَلِلْكَافِرِینَ أَمْثَالُهَا                  آیا در زمین به سیر و سفر نمی‌روند تا به چشم خود عاقبت حال پیشینیان را مشاهده کنند که چگونه آنها را خدا هلاک کرد؟ و این کافران هم مانند آنها به کیفر کفر خود البته می‌رسند.
"لَقَدْ كَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُولِی الْأَلْبَابِ "ۗ
هر اینه در داستانهای انبیای الهی برای اندیشمندان عبرت خواهد بود.
   
   
د – اياتي كه مبين قوانين و سنن خاص در موارد مختلف مي باشد:‌
د – ایاتی كه مبین قوانین و سنن خاص در موارد مختلف می باشد:‌




وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ  
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا یَكْسِبُونَ  
فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّىٰ إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ -
فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَیْءٍ حَتَّىٰ إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ -




خط ۲۸۲: خط ۲۵۷:


          
          
تفصيل اين بخش – د-  از ايات الهي در مبحث بعدي مطرح خواهد گشت .  
تفصیل این بخش – د-  از ایات الهی در مبحث بعدی مطرح خواهد گشت .  
 
 
==  بيان سنتها و قوانين ثابت جوامع بشري در قران كريم ==


==بیان سنتها و قوانین ثابت جوامع بشری در قران كریم==


در اين بخش به بيان سنتهاي الهي در جوامع انساني از منظر قران خواهيم پرداخت .قبل از بيان اين سنتها لازم است متذكرشويم كه سنت هاي ذكر شده تنها بيان بخشي از اين مجموعه  است كه نگارنده موفق به استخراج انها از قران كريم گرديده است .


در این بخش به بیان سنتهای الهی در جوامع انسانی از منظر قران خواهیم پرداخت .قبل از بیان این سنتها لازم است متذكرشویم كه سنت های ذكر شده تنها بیان بخشی از این مجموعه  است كه نگارنده موفق به استخراج انها از قران كریم گردیده است .


== سنتهاي الهي در جوامع بشري از منظر قران كريم ==
==سنتهای الهی در جوامع بشری از منظر قران كریم==
   
   
=== سنت "امتحان ، مكر و استدراج " ===
===سنت "امتحان ، مكر و استدراج "===




وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُون َثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّىٰ عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ :‌   
وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُون َثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّىٰ عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ :‌   




خط ۳۰۲: خط ۲۷۵:




فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَٰكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَفَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّىٰ إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ -
فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَٰكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا كَانُوا یَعْمَلُونَفَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَیْءٍ حَتَّىٰ إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ -




پس چرا وقتی که بلای ما به آنها رسید تضرّع و زاری نکردند (تا نجات یابند)؟ ولی (بدین سبب که نکردند) دلهاشان را قساوت فرا گرفت و شیطان کردار زشت آنان را در نظرشان زیبا نمود. -پس چون آنچه به آنها تذکر داده شد همه را فراموش کردند ما هم ابواب هر چیز را به روی آن‌ها گشودیم تا چون به نعمتی که به آنها داده شد شادمان و مغرور شدند ناگاه آنها را (به کیفر اعمالشان) گرفتار کردیم و آن هنگام (خوار و) نا امید گردیدند.
پس چرا وقتی که بلای ما به آنها رسید تضرّع و زاری نکردند (تا نجات یابند)؟ ولی (بدین سبب که نکردند) دلهاشان را قساوت فرا گرفت و شیطان کردار زشت آنان را در نظرشان زیبا نمود. -پس چون آنچه به آنها تذکر داده شد همه را فراموش کردند ما هم ابواب هر چیز را به روی آن‌ها گشودیم تا چون به نعمتی که به آنها داده شد شادمان و مغرور شدند ناگاه آنها را (به کیفر اعمالشان) گرفتار کردیم و آن هنگام (خوار و) نا امید گردیدند.


وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ و آنان که آیات ما را تکذیب کردند به زودی آنها را به عذاب و هلاکت می‌افکنیم از جایی که فهم آن نکنند.
وَالَّذِینَ كَذَّبُوا بِآیَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ و آنان که آیات ما را تکذیب کردند به زودی آنها را به عذاب و هلاکت می‌افکنیم از جایی که فهم آن نکنند.




از انجا كه سنت ذكر شده – ابتلاء‌ و استدراج - از سنن بسيار مهم جوامع بشري است به تبيين ان مي پردازيم :‌  
از انجا كه سنت ذكر شده – ابتلاء‌ و استدراج - از سنن بسیار مهم جوامع بشری است به تبیین ان می پردازیم :‌  




انگونه كه از ايات ذكر شده استفاده مي شود همزمان باارسال پيامبران از ناحيه خداوند متعال ، مردم در معرض سنت امتحان قرار مي گرفتند بدين نحو كه خداوند جهت پرورش و بفعليت رسيدن استعدادهاي نهفته مردم و نيز تمييز مومنين واقعي از ديگران انان را مبتلا به سختي ها و مشقات در مقطعي معين و موقت مي نمود.  
انگونه كه از ایات ذكر شده استفاده می شود همزمان باارسال پیامبران از ناحیه خداوند متعال ، مردم در معرض سنت امتحان قرار می گرفتند بدین نحو كه خداوند جهت پرورش و بفعلیت رسیدن استعدادهای نهفته مردم و نیز تمییز مومنین واقعی از دیگران انان را مبتلا به سختی ها و مشقات در مقطعی معین و موقت می نمود.  




هر گاه مردم اين مرحله از سنت الهي را باموفقيت پشت سر مي گذاشتند غرض از امتحان حاصل گشته و به نتيجه مطلوب مي رسيدند . اما هرگاه در اثر امتحان الهي موضع منفي گرفته و به كفر و عنادشان مي افزودند سنت بعدي الهي – سنت مكر – جاري مي شد بدين نحو كه بجاي انكه مردم متخطي و رويگردان از ايات حق ، مورد مواخذه قرار گيرند مشمول نعمت و حسنات قرار مي گرفتند و در اين امر مردم گنهكار چنان پيش رفته و مشغول مي گشتند كه زمينه جريان سنت سوم الهي – سنت استدراج و عذاب – را فراهم مي نمودند
هر گاه مردم این مرحله از سنت الهی را باموفقیت پشت سر می گذاشتند غرض از امتحان حاصل گشته و به نتیجه مطلوب می رسیدند . اما هرگاه در اثر امتحان الهی موضع منفی گرفته و به كفر و عنادشان می افزودند سنت بعدی الهی – سنت مكر – جاری می شد بدین نحو كه بجای انكه مردم متخطی و رویگردان از ایات حق ، مورد مواخذه قرار گیرند مشمول نعمت و حسنات قرار می گرفتند و در این امر مردم گنهكار چنان پیش رفته و مشغول می گشتند كه زمینه جریان سنت سوم الهی – سنت استدراج و عذاب – را فراهم می نمودند




يعني بتدريج خود را بدون انكه بدانند در معرض هلاكت قرار مي دادند ،  اينجا بود كه ناگهان عذاب الهي جاري مي گشت .و اين سنت هميشگي تاريخ است كه همچنان در تمام جوامع بشري ادامه دارد.  
یعنی بتدریج خود را بدون انكه بدانند در معرض هلاكت قرار می دادند ،  اینجا بود كه ناگهان عذاب الهی جاری می گشت .و این سنت همیشگی تاریخ است كه همچنان در تمام جوامع بشری ادامه دارد.  


===سنت دینداری و گرایش به كمال مطلق در فطرت بشر===


=== سنت دينداري و گرايش به كمال مطلق در فطرت بشر ===


این سنت نیز بصورتهای گوناگون در قران كریم بیان گردیده است گاهی بعنوان" فطره الله" و گاه بصورت "صبغه الله" و گاهی بصورت "كادح الی ربك" و....


اين سنت نيز بصورتهاي گوناگون در قران كريم بيان گرديده است گاهي بعنوان" فطره الله" و گاه بصورت "صبغه الله" و گاهي بصورت "كادح الي ربك" و....


 
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا ۚ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ۚ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ




خط ۳۳۴: خط ۳۰۶:




يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ ای انسان البته با هر رنج و مشقت (در راه طاعت و عبادت حق بکوش که) عاقبت حضور پروردگار خود می‌روی.
یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِیهِ ای انسان البته با هر رنج و مشقت (در راه طاعت و عبادت حق بکوش که) عاقبت حضور پروردگار خود می‌روی.




صِبْغَةَ اللَّهِ ۖ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً ۖ وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ رنگ خداست (که به ما رنگ ایمان و سیرت توحید بخشیده) و چه رنگی بهتر از رنگ (ایمان به) خدا؟ و ما او را پرستش می‌کنیم.
صِبْغَةَ اللَّهِ ۖ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً ۖ وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ رنگ خداست (که به ما رنگ ایمان و سیرت توحید بخشیده) و چه رنگی بهتر از رنگ (ایمان به) خدا؟ و ما او را پرستش می‌کنیم.


==سنت نصرت الهی به اهل حق و غلبه انان بر مظاهر باطل==


== سنت نصرت الهي به اهل حق و غلبه انان بر مظاهر باطل ==
این سنت بصورتهای مختلفی در قران ذكر شده است .  
 
اين سنت بصورتهاي مختلفي در قران ذكر شده است .  




خط ۳۴۸: خط ۳۱۹:




وَيُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ و خدا می‌خواست که حق را با سخنان خود (که وعده پیروزی حق را داده است) ثابت گرداند و از بیخ و بن ریشه کافران را برکند.
وَیُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَیَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِینَ و خدا می‌خواست که حق را با سخنان خود (که وعده پیروزی حق را داده است) ثابت گرداند و از بیخ و بن ریشه کافران را برکند.
كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ خدا (در لوح محفوظ) نگاشته و حتم گردانیده که البته من و رسولانم (بر دشمنان) غالب شویم، که خدا بسیار قوی و مقتدر است.
كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ خدا (در لوح محفوظ) نگاشته و حتم گردانیده که البته من و رسولانم (بر دشمنان) غالب شویم، که خدا بسیار قوی و مقتدر است.
 


=== قوم مصلح هيچگاه مشمول عذاب الهي در دنيا قرار نمي گيرد:‌ ===
===قوم مصلح هیچگاه مشمول عذاب الهی در دنیا قرار نمی گیرد:‌===


وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَىٰ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ و سنت خداوند بر آن نیست که هیچ قومی و هیچ اهل دیاری را در صورتی که آنها مصلح و نیکوکار باشند به ظلم – شرك اعتقادي - هلاک کند.
وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِیُهْلِكَ الْقُرَىٰ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ و سنت خداوند بر آن نیست که هیچ قومی و هیچ اهل دیاری را در صورتی که آنها مصلح و نیکوکار باشند به ظلم – شرك اعتقادی - هلاک کند.


=== وعده حكومت در زمين به مومنين صالح :‌ ===
===وعده حكومت در زمین به مومنین صالح :‌===




وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا ۚ وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ  
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِكُونَ بِی شَیْئًا ۚ وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ  




خدا به کسانی از شما بندگان که (به خدا و حجّت عصر علیه السّلام) ایمان آرند و نیکوکار گردند وعده فرمود که (در ظهور امام زمان) در زمین خلافتشان دهد چنانکه امم صالح پیمبران سلف را جانشین پیشینیان آنها نمود، و دین پسندیده آنان را (که اسلام واقعی است بر همه ادیان) تمکین و تسلط عطا کند و به همه آنان پس از خوف و اندیشه از دشمنان ایمنی کامل دهد که مرا به یگانگی، بی هیچ شائبه، شرک و ریا پرستش کنند، و بعد از آن هر که کافر شود پس آنان به حقیقت همان فاسقان تبهکارند.
خدا به کسانی از شما بندگان که (به خدا و حجّت عصر علیه السّلام) ایمان آرند و نیکوکار گردند وعده فرمود که (در ظهور امام زمان) در زمین خلافتشان دهد چنانکه امم صالح پیمبران سلف را جانشین پیشینیان آنها نمود، و دین پسندیده آنان را (که اسلام واقعی است بر همه ادیان) تمکین و تسلط عطا کند و به همه آنان پس از خوف و اندیشه از دشمنان ایمنی کامل دهد که مرا به یگانگی، بی هیچ شائبه، شرک و ریا پرستش کنند، و بعد از آن هر که کافر شود پس آنان به حقیقت همان فاسقان تبهکارند.


===نزول بركات اسمانی و زمینی در سایه رشد معنویت جامعه – ایمان و تقوا-===


=== نزول بركات اسماني و زميني در سايه رشد معنويت جامعه – ايمان و تقوا- ===
:‌وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا یَكْسِبُونَ و چنانچه مردم شهر و دیارها همه ایمان آورده و پرهیزکار می‌شدند همانا ما درهای برکاتی از آسمان و زمین را بر روی آنها می‌گشودیم و لیکن (چون آیات و پیغمبران ما را) تکذیب کردند ما هم آنان را سخت به کیفر کردار زشتشان رسانیدیم.
 
:‌وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ و چنانچه مردم شهر و دیارها همه ایمان آورده و پرهیزکار می‌شدند همانا ما درهای برکاتی از آسمان و زمین را بر روی آنها می‌گشودیم و لیکن (چون آیات و پیغمبران ما را) تکذیب کردند ما هم آنان را سخت به کیفر کردار زشتشان رسانیدیم.
 
 
=== صبر و مقاومت در سختي ها نصرت الهي را بدنبال خواهد داشت :‌ ===
 
 
وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَىٰ مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّىٰ أَتَاهُمْ نَصْرُنَا ۚ وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ۚ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ و همانا پیغمبران پیش از تو را هم تکذیب کردند و آنها بر همه تکذیبها و اذیت‌های منکران صبر و تحمل کردند تا آن گاه که یاری ما شامل حال آنها شد. و (دل قوی‌دار که) هیچ کس کلمات خدا را تغییر نتواند داد و تحقیقاً اخبار پیغمبران پیش به تو رسیده است.
 
 
=== انفاق افراد جامعه سبب نجات و ترك ان مايه هلاكت ان جامعه خواهد بود :‌ ===


===صبر و مقاومت در سختی ها نصرت الهی را بدنبال خواهد داشت :‌===


وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ۛ وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ و (از مال خود) در راه خدا انفاق کنید (لیکن نه به حد اسراف)، و خود را به مهلکه و خطر در نیفکنید، و نیکویی کنید که خدا نیکوکاران را دوست می‌دارد.


وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَىٰ مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّىٰ أَتَاهُمْ نَصْرُنَا ۚ وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ۚ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِینَ و همانا پیغمبران پیش از تو را هم تکذیب کردند و آنها بر همه تکذیبها و اذیت‌های منکران صبر و تحمل کردند تا آن گاه که یاری ما شامل حال آنها شد. و (دل قوی‌دار که) هیچ کس کلمات خدا را تغییر نتواند داد و تحقیقاً اخبار پیغمبران پیش به تو رسیده است.


=== زيادتي و فزوني نعمت در اثر شكر و زوال ان در اثر كفران :‌ ===
===انفاق افراد جامعه سبب نجات و ترك ان مایه هلاكت ان جامعه خواهد بود :‌===




وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ ۖ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ و (باز به خاطر آرید) وقتی که خدا اعلام فرمود که شما بندگان اگر شکر نعمت به جای آرید بر نعمت شما می‌افزایم و اگر کفران کنید عذاب من بسیار سخت است.
وَأَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ۛ وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ و (از مال خود) در راه خدا انفاق کنید (لیکن نه به حد اسراف)، و خود را به مهلکه و خطر در نیفکنید، و نیکویی کنید که خدا نیکوکاران را دوست می‌دارد.


===زیادتی و فزونی نعمت در اثر شكر و زوال ان در اثر كفران :‌===


=== رفع عذاب الهي بواسطه وجود پيامبر و اولياي الهي در ميان مردم و نيز رفع عذاب بواسطه استغفار و توبه :‌ ===


وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ ۖ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ و (باز به خاطر آرید) وقتی که خدا اعلام فرمود که شما بندگان اگر شکر نعمت به جای آرید بر نعمت شما می‌افزایم و اگر کفران کنید عذاب من بسیار سخت است.


وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ ۚ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ 
===رفع عذاب الهی بواسطه وجود پیامبر و اولیای الهی در میان مردم و نیز رفع عذاب بواسطه استغفار و توبه :‌===
هر چند سنتهاي الهي در قران كريم بيش از مقدار ذكر شده مي باشد اما بجهت اختصار بهمين مقدار بسنده مي كنيم .


== نقش انسان در برابر سنتهاي الهي چيست ؟‌ايا انسان محكوم سنتهاست يا اينكه مختار است ؟‌ ==


وَمَا كَانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِیهِمْ ۚ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ 
هر چند سنتهای الهی در قران كریم بیش از مقدار ذكر شده می باشد اما بجهت اختصار بهمین مقدار بسنده می كنیم .


ازمباحث سابق ممكن است سوالي در ذهن مطرح گردد كه :‌
==نقش انسان در برابر سنتهای الهی چیست ؟‌ایا انسان محكوم سنتهاست یا اینكه مختار است ؟‌==




اگر بناست سنتهاي الهي در جامعه و تاريخ بشري حاكميت داشته باشد بنابر اين انسان محكوم و مقهور اين سنتها خواهد بود و اين همان جبراجتماعي است كه برخي ازجامعه شناسان بدان قائلند در حالي كه در مباحث سابق اين مبنا را مردود دانستيم بنابر اين نقش انسان بعنوان موجودي مختار و مستقل در ارتباط با سنتهاي اجتماعي چگونه توجيه مي گردد؟
ازمباحث سابق ممكن است سوالی در ذهن مطرح گردد كه :‌




پاسخ :‌در پاسخ بايد گفت :‌اراده انسان نيز جزئي از سنت و قانون الهي است و هيچ تضادي با سنتهاي ديگر ندارد بدين نحو كه تمامي سنتهاي ذكر شده و غير انها ، جريان يا عدم جريان انها بستگي به كيفيت موضعگيري انسانها دربرابر انها دارد درحقيقت نقش انسان در حوادث و پديده هاي جوامع خود سنت ديگري است كه در قران كريم ذكر شده است كه :‌ان الله لايغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم  :‌ خدا حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند (و از نیکی به بدی شتابند)
اگر بناست سنتهای الهی در جامعه و تاریخ بشری حاكمیت داشته باشد بنابر این انسان محكوم و مقهور این سنتها خواهد بود و این همان جبراجتماعی است كه برخی ازجامعه شناسان بدان قائلند در حالی كه در مباحث سابق این مبنا را مردود دانستیم بنابر این نقش انسان بعنوان موجودی مختار و مستقل در ارتباط با سنتهای اجتماعی چگونه توجیه می گردد؟




== خاتمه ==
پاسخ :‌در پاسخ باید گفت :‌اراده انسان نیز جزئی از سنت و قانون الهی است و هیچ تضادی با سنتهای دیگر ندارد بدین نحو كه تمامی سنتهای ذكر شده و غیر انها ، جریان یا عدم جریان انها بستگی به كیفیت موضعگیری انسانها دربرابر انها دارد درحقیقت نقش انسان در حوادث و پدیده های جوامع خود سنت دیگری است كه در قران كریم ذكر شده است كه :‌ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم :‌ خدا حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند (و از نیکی به بدی شتابند)


در پايان مقاله جهت حسن ختام بخشهائي از خطبه قاصعه امام علي عليه السلام را كه متضمن برخي از سنن و قوانين جامع انساني است ذكر مي كنيم :‌
==خاتمه==


...واحذروا ما نزل بالأمم قبلكم من المثلات بسوء الأفعال وذميم الأعمال . فتذكروا في الخير والشر أحوالهم  واحذروا أن تكونوا أمثالهم . فإذا ، وزاحت الأعداء له عنهم ، ومدت العافية فيه عليهم ، وانقادت النعمة له معهم ، ووصلت الكرامة عليه حبلهم من الاجتناب للفرقة ، واللزوم للألفة ، والتحاض عليها والتواصي بها ، واجتنبوا كل أمر كسر فقرتهم ، وأوهن منتهم . من تضاغن القلوب ، وتشاحن الصدور ، وتدابر النفوس ، وتخاذل الأيدي ، وتدبروا أحوال الماضين من المؤمنين قبلكم كيف كانوا في حال التمحيص والبلاء 
در پایان مقاله جهت حسن ختام بخشهائی از خطبه قاصعه امام علی علیه السلام را كه متضمن برخی از سنن و قوانین جامع انسانی است ذكر می كنیم :‌


...واحذروا ما نزل بالأمم قبلكم من المثلات بسوء الأفعال وذمیم الأعمال . فتذكروا فی الخیر والشر أحوالهم  واحذروا أن تكونوا أمثالهم . فإذا ، وزاحت الأعداء له عنهم ، ومدت العافیة فیه علیهم ، وانقادت النعمة له معهم ، ووصلت الكرامة علیه حبلهم من الاجتناب للفرقة ، واللزوم للألفة ، والتحاض علیها والتواصی بها ، واجتنبوا كل أمر كسر فقرتهم ، وأوهن منتهم . من تضاغن القلوب ، وتشاحن الصدور ، وتدابر النفوس ، وتخاذل الأیدی ، وتدبروا أحوال الماضین من المؤمنین قبلكم كیف كانوا فی حال التمحیص والبلاء 


در احوال مردمان با ايمان كه پيش از شما گذشته‌اند ، بينديشيد كه آنان چگونه در تصفيه و آزمايش قرار گرفتند . آيا آنان سنگينبارترين مردم و كوشاترين خلق در هنگام آزمايش و گرفتارترين اهل دنيا در احوال زندگى نبودند . فراعنهء روزگاران آنان را به بردگى گرفتند و عذاب بدى بر آنان چشانيدند و با جرعه‌هاى تلخ كامشان را آزردند . حال آن مستضعفان در خوارى هلاكت و زور غلبه مىگذشت ، چاره اى در امتناع از آن وضع رقّتبار نمىيافتند و راهى براى دفاع از خويش نمىديدند تا آن گاه كه خداوند سبحان از آن مردم تحمّل جدّى بر آزار و اذيّت در راه محبّتش و تحمّل ناگوارى از خوفش را ديد ، براى آنان از تنگناهاى بلاء فرج عطا فرمود و بجاى ذلَّت عزّت و بجاى ترس امن و امان عنايت فرمود .


در احوال مردمان با ایمان كه پیش از شما گذشته‌اند ، بیندیشید كه آنان چگونه در تصفیه و آزمایش قرار گرفتند . آیا آنان سنگینبارترین مردم و كوشاترین خلق در هنگام آزمایش و گرفتارترین اهل دنیا در احوال زندگى نبودند . فراعنهء روزگاران آنان را به بردگى گرفتند و عذاب بدى بر آنان چشانیدند و با جرعه‌هاى تلخ كامشان را آزردند . حال آن مستضعفان در خوارى هلاكت و زور غلبه مىگذشت ، چاره اى در امتناع از آن وضع رقّتبار نمىیافتند و راهى براى دفاع از خویش نمىدیدند تا آن گاه كه خداوند سبحان از آن مردم تحمّل جدّى بر آزار و اذیّت در راه محبّتش و تحمّل ناگوارى از خوفش را دید ، براى آنان از تنگناهاى بلاء فرج عطا فرمود و بجاى ذلَّت عزّت و بجاى ترس امن و امان عنایت فرمود .


پس آنان ملوك و زمامداران و پيشوايان و پرچمهاى هدايت گشتند و كرامت خداوندى براى آنان بحدّى رسيد كه حتّى آرزوهايشان بان نمىرفت . درست بنگريد كه آنان چگونه بودند :


پس آنان ملوك و زمامداران و پیشوایان و پرچمهاى هدایت گشتند و كرامت خداوندى براى آنان بحدّى رسید كه حتّى آرزوهایشان بان نمىرفت . درست بنگرید كه آنان چگونه بودند :


هنگامى كه جمعيّتهاى آنان هماهنگ و خواسته هايشان موافق يكديگر و دلهايشان معتدل و دستها و قدرتهايشان پشتيبان يكديگر و شمشيرهايشان يار و ياور همديگر و بصيرتهايشان نافذ و تصميمها [ يا هدفهاى اصلى يشان يكى بود . آيا آنان سرورانى در نقاط زمين و فرمانروايانى بر عالميان نبودند پس بنگريد به سرنوشت پايان امور آنان هنگامى كه ميانشان جدائى افتاد و الفتها پراكنده گشت و سخن و دلها به اختلاف افتادند و در حال اختلاف با همديگر از هم شكافتند و هر يك راه خود پيش گرفت و در حال محاربه از هم متفرّق شدند .


هنگامى كه جمعیّتهاى آنان هماهنگ و خواسته هایشان موافق یكدیگر و دلهایشان معتدل و دستها و قدرتهایشان پشتیبان یكدیگر و شمشیرهایشان یار و یاور همدیگر و بصیرتهایشان نافذ و تصمیمها [ یا هدفهاى اصلى یشان یكى بود . آیا آنان سرورانى در نقاط زمین و فرمانروایانى بر عالمیان نبودند پس بنگرید به سرنوشت پایان امور آنان هنگامى كه میانشان جدائى افتاد و الفتها پراكنده گشت و سخن و دلها به اختلاف افتادند و در حال اختلاف با همدیگر از هم شكافتند و هر یك راه خود پیش گرفت و در حال محاربه از هم متفرّق شدند .


خداوند لباس كرامتش را كه به آنان پوشانيده بود از تنشان كند و گسترش و طراوت نعمت خود را از آنان سلب نمود و داستانهاى اخبارشان را در ميان شما براى عبرتگيرى كسانى كه از احوال گذشتگان عبرت مىگيرند باقى گذاشت . عبرت بگيريد از حال فرزندان اسماعيل و اسحاق و اسرائيل عليهم السّلام ، چه شديد است برابرى احوال شما با آنان و چه نزديك است شباهت امثال آنان با شما .


خداوند لباس كرامتش را كه به آنان پوشانیده بود از تنشان كند و گسترش و طراوت نعمت خود را از آنان سلب نمود و داستانهاى اخبارشان را در میان شما براى عبرتگیرى كسانى كه از احوال گذشتگان عبرت مىگیرند باقى گذاشت . عبرت بگیرید از حال فرزندان اسماعیل و اسحاق و اسرائیل علیهم السّلام ، چه شدید است برابرى احوال شما با آنان و چه نزدیك است شباهت امثال آنان با شما .


در امر آنان - در حال پراكندگى و جدائى آنان با يكديگر بينديشيد - در آن شبها ( روزگار تاريك ) بينديشيد كه كسرىها ( سلاطين ايران ) و قيصرها ( امپراطوران رم ) ارباب آنان بودند ، آنان را از مناطق آب و درخت و هر گونه نباتات فراوان و از درياى عراق ( دو نهر بزرگ فرات و دجله ) و از دنياى سر سبز به جايگاه‌هاى روييدن درمنه ( 1 ) و وزش بادها و تنگناى معاش منتقل نمودند .


پس آن سلاطين و امپراطوران فرزندان اسماعيل و اسحاق و اسرائيل عليهم السّلام را در حالى كه فقرا و بينوايان و دمساز شتران مجروح و داراى كرك بودند ، رهايشان كردند - در حالى كه آنان پستترين امّتها از جهات جايگاه زندگى بودند و بىحاصلترين آنان از جهت قرارگاه . پناهگاهى براى دعوتى نداشتند كه به آن چنگ بزنند و راهى بسوى سايهء الفتى نبود كه به عزّت آن اعتماد نمايند .
در امر آنان - در حال پراكندگى و جدائى آنان با یكدیگر بیندیشید - در آن شبها ( روزگار تاریك ) بیندیشید كه كسرىها ( سلاطین ایران ) و قیصرها ( امپراطوران رم ) ارباب آنان بودند ، آنان را از مناطق آب و درخت و هر گونه نباتات فراوان و از دریاى عراق ( دو نهر بزرگ فرات و دجله ) و از دنیاى سر سبز به جایگاه‌هاى روییدن درمنه ( 1 ) و وزش بادها و تنگناى معاش منتقل نمودند .  


پس آن سلاطین و امپراطوران فرزندان اسماعیل و اسحاق و اسرائیل علیهم السّلام را در حالى كه فقرا و بینوایان و دمساز شتران مجروح و داراى كرك بودند ، رهایشان كردند - در حالى كه آنان پستترین امّتها از جهات جایگاه زندگى بودند و بىحاصلترین آنان از جهت قرارگاه . پناهگاهى براى دعوتى نداشتند كه به آن چنگ بزنند و راهى بسوى سایهء الفتى نبود كه به عزّت آن اعتماد نمایند .


در نتيجه احوال و روزگار آنان مضطرب و قدرتهايشان مختلف و كثرتشان پراكنده در بلائى شديد و جهالت فراگير - دخترانى كه زنده بگور مىشدند و بتهائى كه معبود قرار مىگرفتند و خويشاوندانى كه از يكديگر مىبريدند و يغماگرىهائى كه بر سر هم مىآوردند .


در نتیجه احوال و روزگار آنان مضطرب و قدرتهایشان مختلف و كثرتشان پراكنده در بلائى شدید و جهالت فراگیر - دخترانى كه زنده بگور مىشدند و بتهائى كه معبود قرار مىگرفتند و خویشاوندانى كه از یكدیگر مىبریدند و یغماگرىهائى كه بر سر هم مىآوردند .


پس بنگريد به موقعيّتهائى كه از نعمتهاى خداوندى نصيبشان گشت ، در آن هنگام كه پيامبرى براى آنان فرستاد با دينى كه آورده بود اطاعت آنان را منعقد ساخت و الفت و تشكَّل آنان را با دعوتى كه فرمود ، صورت داد : [ با اين دعوت الهى و اجابتى كه آنان كردند ] چگونه نعمت بال كرامتش را بر آنان بگسترانيد و نهرهاى وسائل آزمايش خود را براى آنان جارى ساخت ، و ( دين ) آنان را در منافع بركتش بهم پيچيد ( جمع نمود و متشكَّل ساخت ) آنان در نعمت ملَّت غرق شدند و در طراوت عيش آن مسرور و شادان .


پس بنگرید به موقعیّتهائى كه از نعمتهاى خداوندى نصیبشان گشت ، در آن هنگام كه پیامبرى براى آنان فرستاد با دینى كه آورده بود اطاعت آنان را منعقد ساخت و الفت و تشكَّل آنان را با دعوتى كه فرمود ، صورت داد : [ با این دعوت الهى و اجابتى كه آنان كردند ] چگونه نعمت بال كرامتش را بر آنان بگسترانید و نهرهاى وسائل آزمایش خود را براى آنان جارى ساخت ، و ( دین ) آنان را در منافع بركتش بهم پیچید ( جمع نمود و متشكَّل ساخت ) آنان در نعمت ملَّت غرق شدند و در طراوت عیش آن مسرور و شادان .


در اين هنگام كارهاى آنان در سايهء يك سلطهء پيروز براه افتاد و حالتى كه بانان روى آورده بود ، آنان را به پناهگاه عزّتى پيروز پناهنده ساخت . امور دنيا در درجات عالى مالكيّت پا بر جا روى محبّت بانان كرد . در نتيجه حاكمان همهء عالميان گشتند و صاحبان سيطره در اقاليم زمين .


در این هنگام كارهاى آنان در سایهء یك سلطهء پیروز براه افتاد و حالتى كه بانان روى آورده بود ، آنان را به پناهگاه عزّتى پیروز پناهنده ساخت . امور دنیا در درجات عالى مالكیّت پا بر جا روى محبّت بانان كرد . در نتیجه حاكمان همهء عالمیان گشتند و صاحبان سیطره در اقالیم زمین .


در اين هنگام آنان در بارهء امور زندگى به كسانى مسلَّط شدند كه آنان در آن امور مالكشان بوده‌اند . و احكام خود را در بارهء كسانى اجراء كردند كه آنان در گذشته در بارهء آن بينوايان اجراء مىكردند ، ديگر نه قبضهء نيزه اى براى آنان فشرده مىشد و نه براى آنان سنگى كوبيده مىگشت . )


در این هنگام آنان در بارهء امور زندگى به كسانى مسلَّط شدند كه آنان در آن امور مالكشان بوده‌اند . و احكام خود را در بارهء كسانى اجراء كردند كه آنان در گذشته در بارهء آن بینوایان اجراء مىكردند ، دیگر نه قبضهء نیزه اى براى آنان فشرده مىشد و نه براى آنان سنگى كوبیده مىگشت . )


==منابع==
==منابع==


قران كريم
قران كریم


نهج البلاغه
نهج البلاغه
   
   
الحياه
الحیاه


مكاتب جامعه شناسي معاصر  - علي اكبر ترابي
مكاتب جامعه شناسی معاصر  - علی اكبر ترابی


جامعه شناسي عمومي دكتر منوچهر محسني
جامعه شناسی عمومی دكتر منوچهر محسنی
   
   
جامعه و تاريخ شهيد مطهري
جامعه و تاریخ شهید مطهری




مراحل اساسي انديشه سياسي
مراحل اساسی اندیشه سیاسی
   
   
سنتهاي تاريخ در قران شهيد صدر ترجمه دكتر سيد جمال موسوي
سنتهای تاریخ در قران شهید صدر ترجمه دكتر سید جمال موسوی
   
   
تفسيرالميزان
تفسیرالمیزان


فلسفه نوين تاريخ ترجمه دكتر بهاء‌الدين پازارگاد
فلسفه نوین تاریخ ترجمه دكتر بهاء‌الدین پازارگاد


[[پانویس]]
<br />


[[رده: مقالات]]
[[رده: مقالات]]

نسخهٔ ‏۲۸ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۱۶

از مباحث اساسی و مهم در علم جامعه شناسی و تاریخ این است كه ایا جامعه بشری از قانونمندی جاص جدای از قانونمندی افراد ان برخوردار است یا خیر ؟‌ ثبوت قوانین طبیعی و زیستی و سنت های لایتغیر برای افراد جامعه – با قطع نظر از وجود جامعه – مورد قبول اكثر دانشمندان است اما اینكه ایا برای جوامع بشری در طول تاریخ ، قوانین و سنتهای خاص ثابت است یا خیر؟ امری است كه موضوع این مقاله است . در این مقاله بخواست خداوند بعد از طی مراحلی كه جنبه مقدماتی دارد ابتدا بصورت اختصار برخی از نظریات جامعه شناسان معاصررا مطرح نموده و انگاه به بیان تفصیلی" قانونمندی جامعه از منظر قران" خواهیم پرداخت .

ایا جامعه وجود عینی و حقیقی دارد ‌؟‌

بدیهی است كه بحث در وجود یا عدم وجود سنت و قوانین برای جامعه ، متفرع بر وجود جامعه – جدای از وجود افرادش – می باشد بنابراین قبل از ورود در بحث قانونمندی جامعه ، باید بدین سوال پاسخ داد كه ایا جامعه وجود عینی دارد یا خیر ؟‌

از طرفی واضح است كه مراد قائلین به وجود جامعه ، وجود عینی و محسوس ان بگونه ای كه مابحذاء ‌ان قابل رویت باشد نیست ؛ چون پیداست كه چنین امری معقول نیست .


از اینرو می گوئیم مراد از وجود جامعه درنزد قائلین به ان، وجود روح جمعی واحد در یك مجتمع بشری است ؛ بدین معنا كه همانطور كه هریك از افراد جامعه دارای روح و جان مسقلی بوده و همان نیز سبب جمع و وحدت اجزاء‌پراكنده جسم گردیده است قائلین به وجود مستقل جامعه می گویند :‌ در جامعه نیز روح واحد جمعی سبب وحدت و جمع افراد و اشخاص مختلف – كه در عقیده زبان نژاد و...با یكدیگر اختلاف دارند – می باشد .


بعد از بیان دونكته فوق اینك به اصل بحث می پردازیم :‌


باید گفت در اصل این مساله سه نظریه وجود دارد كه در ابتدا به بیان هریك پرداخته و بعد از نقد و بررسی انها نظریه حق را كه متخذ از قران و سنت می باشد مطرح می كنیم :‌


الف – جامعه وجود عینی دارد بنحوی كه در خارج و عالم واقع چیزی بعنوان هویت فردی و اندیشه فردی نداریم .


ب- جامعه وجود اعتباری دارد ودر خارج امری جدای از اشخاص و افراد و تفكرات گوناگون اشخاص بعنوان" جامعه " وجود ندارد .

ج – جامعه وجود عینی دارد بدین معنا كه روح واحدی بنام روح جمعی در افراد جامعه حكومت می كند اما در عین حال هویت و استقلال فردی انسانهای جامعه نیز محفوظ است .


نقد و بررسی نظریه اول (جامعه وجود عینی دارد):‌


مفاد اصلی این نظریه از دیدگاه قائلین بدان ان است كه اساسا انسان از بدو تولد تا پایان زندگیش محصور در چهارچوب جامعه ای است كه در ان زیست می كند بدین نحوكه جامعه تاثیر مستقیم بر كیفیت شكل گیری او در ابعاد مختلف دارد وامكان خروج از چهار چوب جامعه برای فرد ممكن نیست ؛ بنابر این انچه در خارج و عالم واقع موجود است عبارتست از روح واحد جمعی بنابر این اندیشه ها و گرایشات فردی بنحوی كه مستقل از روح جمعی باشد امریست موهوم و خیالی ؛ نتیجه انكه ، فرد مظهر جامعه ای است كه در ان زیست می كند .


مولف كتاب جامعه شناسی عمومی بنقل از گورویچ جامعه شناس معاصر و مشهور فرانسوی می گوید :‌ ...اری انسان را انسانهای دیگر ساخته اند و جامعه شامل ما و همه انسانهای دیگر است جامعه از من و ما و دیگری كه انها را متعارض یكدیگر می دانند بوجود امده است اینها بدون جامعه و جامعه بدون انها وجود نخواهد داشت فرد در جامعه و جامعه در فرد دوام و استمرار می یابد و در نتیجه همین استمرار دوجانبه است كه می توان جامعه را در اعماق من و من را در اعماق ما و جامعه یافت .


باید گفت بخش اول این نظریه كه پذیرش جامعه بعنوان موجودی حقیقی و عینی است امری است منطقی و مبرهن كه در نقد و بررسی نظریه دوم بیشتر واضح خواهد گشت اما بخش دوم نطریه اول به چند جهت مقبول نیست :‌

1-اساس این نظریه بر تاثیر قطعی و صد در صد جبر جامعه بر اشخاص و افراد می باشد بدین معنی كه خروج از جبر و قوانین حاكم بر اجتماع برای افراد ممكن نیست .


در حالی كه این مبنا مخدوش است چون بوضوح می بینیم در ادوار مختلف تاریخ و زندگی بشر همیشه و مستمر انسانهای زیادی بوده اند كه بر خلاف حركت و مشی جامعه و قوانین پذیرفته شده ان حركت نموده و می نمایند بنحوی كه از نظر تفكر و گرایش و حتی زندگی زیستی شان در مقابل جامعه قرار داشته و در تمامی دوران زندگی شان استقلال و هویت فكری و شخصی خودرا حفظ نموده اند ؛ در راس اینگونه انسانها ، انبیاء‌ الهی قرار دارند كه همیشه در صدد تغییر روح جمعی جامعه شان بودند و در تمامی دوران براین اعتقاد باقی ماندند .


2-از جهتی دیگر این نظریه مبتنی بر تفكر پوزیتویستی است كه تنها به عمل اجتماعی بیشترین ارزش را داده و از علوم انسانی و علومی كه به ارزشهای اخلاقی فردی – اجتماعی می پردازند دوری جسته و چه بسا جهت نفی و انكار انها دلائلی موهوم و خیالی را طرح می نمایند.


باید گفت این مبنا – نگاه پوزیتیویستی - نیزمخدوش است چون:‌


اولا :‌ جامعه و روح جمعی حاكم بر اجتماع امری است كه دائما در معرض تغییر و تحول است ودر زمانهای مختلف تفكرات و گرایشات جامعه نیز متحول خواهد شد بنابر این لازمه چنین امری عدم وجود هیچ امر ثابت در جامعه می باشد


در حالی كه بوضوح می بینیم جوامع بسیاری كه طی قرنها مراحل و تحولات گوناگونی را پشت سر گذاشته اند در عین حال برخی از امور و ارزشهای ثابت در میان انها وجود داشته است از جمله این امور می توان حس دینداری و پرستش را در میان مردم نام برد كه به شكلهای مختلف در تمامی دوران زندگی بشر وجود داشته و خواهد داشت.


ثانیا :‌ میزان و معیار قرار دادن قابلیت تجربه و عمل اجتماعی برای پذیرش جمیع پدیده ها – مبنای مكتب پوزیتویست ها - امری است كه مخالف وجدان و منطق عقل می باشد .


3-لازمه نظریه اول – وجود عینی جامعه - ، نفی استقلال و ارزشهای انسانی است چون انسانی كه مقهور تفكر و گرایشات جامعه خویش بوده و از ازادی و انتخاب و استقلال محروم باشد چنین انسانی فاقد ارزش و كرامت خواهد بود در حالی كه انسان از قدرت استقلال و اختیار و ازادی برخوردار بوده و توان لازم جهت متاثر و منفعل نشدن از جامعه را داراست و این امر نیز مطابق با وجدان و عقل بدیهی است و ما در ادامه بحث به این امرنیز مجددا خواهیم پرداخت .


ب- نقد و بررسی نظریه دوم- جامعه وجود اعتباری دارد- :


‌مفاد این نظریه چنانكه گذشت این است كه :‌جامعه چیزی نیست جز مجموعه ای از افرادی كه در كنار یكدیگر و با تفكراتی گوناگون زیست می كند و هریك دارای هویت و روح واحدی می باشند بگونه ای كه با قطع نظر از افراد ، جامعه مفهومی نخواهد داشت؛ بنابر این اختلاف در وجود یا عدم وجود جامعه دعوائی است لفظی؛ در خارج موجودی بنام جامعه نداریم و افراد منشا اعتبار جامعه هستند .


مولف كتاب مكاتب جامعه شناسی معاصر بنقل از روسو می گوید :‌

جامعه اصل طبیعی ندارد و بر اساس قرارداد اجتماعی استوار است

باید گفت این نظریه نیز نگرش افراط گرایانه براصالت دادن به افراد است – در مقابل نظریه اول كه نگرش افراط گرایانه به جامعه داشت – در حالی كه بدیهی است افراد جامعه بصورت مستقیم یا غیر مستقیم تحت تاثیر جامعه خود هستند؛ فردی كه جدای از جامعه زندگی می كند قطعا اخلاق و اداب و رفتارش بشكلی است كه ان رفتار را در صورت زندگی جمعی دارا نخواهد بود .


بوضوح می بینیم زندگی و اخلاق انسان در محیط خانواده با زندگی و اخلاقش در جامعه و محیط بزرگتر تفاوت زیاد دارد و این نیست جز انكه در خارج موجودی بنام جامعه تحقق دارد و گرنه می بایست هیچ نوع تفاوتی بین اندو محیط یافت نگردد بنابر این اینكه می بینیم زندگی درجامعه مستلزم پذیرش شیوه ای خاص در زندگی و اخلاق و ..می باشد بیانگر وجود منشا ان شیوه- جامعه- خواهد بود .


ج – تحلیل و بررسی نظریه سوم :‌ مفاد این نظریه این است كه وجود جامعه در خارج امری است عینی و حقیقی ؛ از طرفی دیگر وجود فرد یا افراد نیز در خارج و واقع بنحوی كه بتواند خود رااز جبر حاكم بر جامعه خلاصی بخشد امری است كه وجدان و عقل سلیم بدان حكم می كند بنابر این فرد و جامعه هر دو در خارج موجودند .

بنظر می رسد این نظریه از هر نظر منطقی و مبرهن بوده و هیچ اشكال اساسی بر ان وارد نخواهد بود و نیز می توان اذعان داشت كه از قران كریم نیز چنین نظریه ای را می توان استخراج و استنباط نمود .


اثبات و تبیین عقلی این نظریه با تامل و دقت در اشكالاتی كه به نظریه اول و دوم مطرح گردید روشن خواهد گشت.و در اینجا فقط می گوییم :‌


بر اساس نظریه سوم انسان در جامعه دارای دو روح می باشد :‌روح فردی و روح جمعی اما طبق نظریه اول و دوم تنها دارای یك روح خواهد بود :‌روح جمعی یا روح فردی


دراینجا به بیان قران كریم در باب وجود جامعه و وجود فرد می پردازیم :‌


برخی از ایات الهی در قران بطور صریح و روشن احكام و قوانینی را برای جامعه -نه فرد- اثبات می كند از جمله اینكه جامعه را دارای اجل معین و عمر مقدر می داند بنحوی كه وقتی اجلش فرا رسید تمامی جامعه به دیار ابدی خواهند شتافت و این نیست جز اینكه از دیگاه قران جامعه وجودی جدا از وجود افراد خودش دارد ، چون فرارسیدن اجل مقدر افراد و اشخاص یكباره و همزمان نبوده و نخواهد بود – طبق سنت الهی-

در این زمینه قران كریم می فرماید :‌ "ولكل امه اجل فاذا جاء‌اجلهم لایستاخرون ساعه و لا یستقدمون"

"از برای هر امتی- جامعه ای – اجل – و مدتی – است كه هرگاه ان وقت بیاید ساعتی نیز تاخیر نداشته و یا پیشی نخواهند گرفت ."


ودر سوره دیگری چنین می خوانیم :‌لكل امه اجل اذا جاء‌اجلهم فلا یستاخرون ساعه و لا یستقدمون ازطرف دیگر می بینیم قران كریم برخی از احكامش رابرای افراد و اشخاص – با قطع نظر از وجود جامعه – وضع نموده است واین نیست جز انكه از دیدگاه الهی ، افراد جامعه نیز ازهویتی خاص برخوردارند .


ایات الهی در این قسمت نیز بصورتهای مختلف بیان گردیده است كه جهت اختصار یكی از انها را بیان می كنیم :


‌"مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا یَعْمَلُونَ" "هر كس عمل صالحی را انجام دهد – اعم از مذكر یا مونث – در حالی كه مومن باشد ما حتماحیات و زندگی پاكیزه ای را بدو خواهیم داد و به انها پاداشی می دهیم كه بهتر از عملشان – كه انجام داده اند – باشد ."


باید گفت ازروایات معصومین نیز كه در واقع مفسرین حقیقی قرانند نظریه سوم در مساله مورد بحث استخراج می گردد :‌

نقش اصلی درتعارض و تضاد بین فرد و اجتماع با كدامیك می باشد -‌اصالت فرد یا اصالت اجتماع

این مرحله از بحث در واقع متفرع بر نظریه سوم مبحث اول – وجود جامعه و وجود افراد یا اصالت فرد و اصالت جامعه – می باشد؛ بدین معنا كه وقتی پذیرفتیم فرد و جامعه هریك وجودی مستقل و عینی دارند – گرچه تاثیر متقابل نیز بینشان بر قرار است – در اینصورت این سوال مطرح خواهد گشت كه ‌رابطه فرد و جامعه چگونه است ؟ از طرفی بهنگام تضاد و تعارض منافع فرد و منافع جامعه ،اصالت با كدامیك می باشد ؟‌

بنظر می رسد كه در این مساله نیز سه امر محتمل و متصور است :‌


1-روح فردی غالب بر روح جمعی است 2-روح جمعی غالب بر روح فردی است 3-تاثیر متقابل روح فردی و جمع متساوی است و هیچیك غالب بر دیگری نخواهد بود .


بیان محتمل اول :‌ انچه در خارج عینیت- اصالت - دارد افرادند و جامعه نیز گرچه وجودیست جدای از افراد اما وجودش تابع وجود افراد جامعه است و نقش اصلی با افراد جامعه است فرد یا افراد اگر اراده نمایند می توانند جامعه را به هر شكلی كه بخواهند متحول نمایند


تحلیل و بررسی نظریه اول :‌

باید گفت جهت درك عمیقتر مساله لازم است بین مقام ثبوت و اثبات فرق گذاشته شود چون گاهی بحث در این است كه :‌ایا برای فرد جامعه امكان تخلف و فاصله گرفتن از اندیشه حاكم بر اجتماع و بلكه امكان تاثیر گذاری بر روح جمعی هست یا خیر و گاهی بحث در وجود خارجی و بالفعل انسانهاست به اینكه ایا در خارج و در جامعه روح جمعی غالب و حاكم بر روح افراد هست یا خیر و به اصطلاح بحث اول در مقام امكان و بحث دوم در مقام وقوع است و مساله مهم مرحله اول بحث می باشد چون بدیهی است كه عالم وقوع و خارج ملاك حقیقت نیست بلكه باید واقع را انگونه كه هست بشناسیم تا به حقیقت نائل گردیم .


با این نگرش به تحلیل محتمل اول می پردازیم – حاكمیت روح فرد بر جامعه – اصالت فرد - :‌ باید گفت هرگاه انسان را بدقت مورد مطالعه قرار دهیم اذعان به خلقت پیچیده و خارق العاده او خوهیم كرد. امروز به اثبات رسیده است كه :‌قدرت و استعدادهای نهفته در انسان فوق تصور ادمی است وروح انسان مركز و منشا انواع قدرتها و انرژی هاست و بتعبیر قران انسان توان نفوذ و تسخیر بر جمیع پدیده های طبیعت را دارد:‌


"أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ"  : ‌آیا ندیده‌اید كه خدا هر چه را كه در آسمانها و زمین است مسخر شما نموده است؟‌


و بتعبیر امیر المومنین علیه السلام ‌:‌ وتزعم انك جرم صغیر و فیك انطوی العالم الاكبر


بنابراین انسان مظهر جمال و جلال و قدرت خداست اوست كه می تواند در اثر فعلیت رسیدن استعدادهای نهفته اش به اوج قله هستی صعود نموده و با كمال مطلق ارتباط بر قرار نماید امروزه نیزمی می بینیم گاه یك فرد در اثر نبوغ و استعداد خارق العاده اش موفق به اختراع چیزی می گردد كه نه تنها جامعه عصر خود بلكه جوامع بعد از خود را نیزی تحت تاثیر جدی قرار می دهد .


‌بنابراین می توان ادعا نمود كه در عالم امكان و ثبوت اراده فرد بر جامعه حاكمیت دارد و روح فردی قابلیت حاكمیت بر روح جمع را داراست و شاهد عینی و عملی ان وجود مقدس انبیاء‌الهی هستند كه تا كنون نیز تفكرات و اندیشه های انان بر جهان حاكمیت دارد .


اما مقام اثبات و خارج :‌ در این مرحله ناچاریم وضعیت جوامع و افراد را انگونه كه در خارج عمل می نمایند مورد ملاحظه و بررسی قرار دهیم اینجاست كه باید اذعان نمائیم كه متاسفانه نوع انسانها نسبت به توانائیهای بالقوه و نهفته درونی شان بی توجه بوده بلكه انها را در وجودشان مدفون می نمایند بحدی كه تبدیل به انسانهای مسخ شده ای می گردند كه از خویشتن خود نیز بیگانه می شوند یعنی ماهیت انسانی خویش را تبدیل به ماهیت جماد و نبات و حیوان می نمایند ‌‌:‌ اولئك كالانعام بل هم اضل


بنابراین بین مقام ثبوت و اثبات – امكان و وقوع – در این مساله هماهنگی و اتحاد نیست و لذا نتیجه و قول حق در مساله دوم این خواهد بود كه ‌در مقام امكان و ثبوت ، حاكمیت ، اصالت و غلبه با فرد است اما در مقام اثبات و خارج ، روح جمعی نوعا غالب بر روح فرد بوده و جامعه حاكمیت بر فرد یا افراد دارد .


با توجه به مطالب فوق طبعا نقاط ضعف سائر نظریات نیز واضح می گردد و لذا جداگانه به نقد و بررسی انها نمی پردازیم .

ایا جامعه دارای سنت و قوانین ثابت بشری هست یا خیر ؟‌

مورخان و محققان در تاریخ پیدایش علوم اجتماعی می گویند كه مبتكر و اغازگربحث جامعه و سنتهای حاكم بر ان ، متفكر بزرگ اسلامی در قرن هشتم – 880-732ه ق – ابن خلدون می باشد او بود كه دراثر تتبع تو تحقیق در تاریخ جوامع قبل بوجود سنتها و قوانینی ثابت برای جوامع بشری با قطع نظرازوجود سنتها برای افراد، پی برد .


بعد از او دانشمندانی همانند منتسكیو و اگوست كنت و ...تحقیقات ابن خلدون را دنبال كرده تا اینكه مقدمات تاسیس علمی نو بنام جامعه شناسی فراهم گشت چون غرض و فلسفه پیدایش علم جامعه شناسی شناخت و بررسی علمی رفتارهای اجتماعی و كشف قوانین و سنتهای حاكم بر ان می باشد .

ولی اگر بدقت تاریخچه این بحث را مورد بررسی قرار دهیم به این نتیجه خواهیم رسید كه مبتكر اصلی و اولیه این بحث و طراح اصلی مساله سنتها و قوانین ثابت برای جوامع ، قران كریم است كه درایات متعدد خود بطور صریح و روشن ان را بیان نموده است و شاید ابن خلدون نیز كه بعنوان مبتكر در این باب مطرح گردیده است با تامل و مطالعه در قران كریم بدین حقیقت مهم نائل گشته است .


قبل از انكه بیان قران كریم را در این مساله مطرح نمائیم ابتدا برخی از نظریات جامعه شناسان معاصر را در اصل مساله عنوان نموه و بعد از بررسی انها نظر نهائی را كه متخذ از قران و سنت است بصورتی مستدل و مبرهن ذكر می كنیم .


باید گفت در اینكه ایا جوامع بشری دارای سنت و قوانین ثابت هستند یا خیر دو نظریه وجود دارد :‌ الف – جوامع بشری فاقد هر نوع سنت و قوانین بوده و بین حوادثی كه در ان واقع می گردد هیچ نوع ارتباطی مضبوط وجود ندارد بنابر این اتفاق و تصادف در حوادث جامعه حاكم است .


ب- جامعه همانند ارگانیسم بدن انسان از مجموعه قوانین و سنتهائی ثابت برخوردار است و جبر جامعه بمعنای سلسله ای از سنتهای لا یتغیر بر زندگی اجتماعی بشرحاكمیت دارد .


بررسی نظریه اول :‌

این نظریه كه امروزه برخی از جامعه شناسان همانند گورویچ مبین و مدافع ان هستند و معتقدند كه :"‌حیات اجتماعی تابع قوانین عینی نیست و اساسا درزندگانی اجتماعی كه كلاف سردرگی از روابط و مناسبات و كنشها و و واكنشهای گوناگون است چگونه می توان از جبر علمی بحث كرد و به قوانین عینی دست یافت " بجهاتی چند قابل قبول نیست :


1-در اثبات این نظریه هیچ نوع دلیل مبرهن و منطقی غیر از اظهار عجز و ناتوانی از شناخت قوانین جامعه ارائه نشده است- چنانكه در كلمات گورویچ مشاهده نمودید- بنابر این نفس این نظریه مخالف روش تحقیق علمی است كه مبتنی بر پذیرش سلسله ای از قوانین بوده و غرض علم جامعه شناسی كشف انها است .

عجز بشر از درك سنتهای جوامع بشری مستلزم ان نیست كه حكم به نفی وجود روابط علی و معلولی در پدیده های اجتماعی بنمائیم ؛ روش علمی مقتضی است كه در صدد كشف روابط و نظامات پیچیده عالم از طریق تجربه و مشاهده بر ائیم و با توجه به اینكه معتقدین به این نظریه از پیروان كاربرد روش علمی در جوامع و رفتاراجتماعی می باشند این نظرمخالف و مناقض با اصل این مبنای پذیرفته شده انان نیزمی باشد.


2-دانش و اندیشه نوین معاصر در پرتو پیشرفتهای شگرف و فرهنگ مادی و معنوی انسانها و بر اثر انقلاب علمی و فنی جهان امروز به انسانهای واقعگرا این قدرت را بخشیده اند كه باشناخت واقعیت اجتماعی و قوانین عینی حاكم بر جامعه در زمینه اینده نگریها و پیش بینی ها و برنامه ریزیها گامهای موثری بردارند و با شناخت ضرورت كلی تاریخی و پیشنگری واقع بینانه جامعه را از خطر و اسیبهای پیش بینی شده مصون بدارند و از زبونی و در ماندگی رهائی بخشند ‌.


بنابراین همین كه بشر توانائی لازم جهت پیش بینی حوادث اجتماعی را نموده است خود گواه و شاهدی است بوجود سنتها و قوانین اجتماعی در جوامع بشری


3-فرض تصادف و اتفاق در پیدایش پدیده های اجتماعی امری است كه وجدان و منطق به بطلان ان گواهی داده و اعتقاد بدان در شان یك عالم و محقق نخواهد بود .


چگونه ممكن است بر حوادث و تاریخ گسترده زندگی بشر از اغاز پیدایش تا كنون اتفاق و تصادف حكمفرا باشد در حالی كه می بینیم بسیاری از حوادث در اثر علل و عوامل شناخته شده ای بوقوع پیوسته است بنحوی كه در هر زمان ان علل و عوامل مهیا باشد تحقق ان وقایع نیز ضروری و قطعی خواهد بود. تمدن - و به تعبیر دقیقتر تجدد- بشری كه امروز شاهد وسعت عظیم ان هستیم معلول عوامل وعلل مضبوط و معینی هستند كه بسیاری از انها مبرهن و واضح می باشد .


تحلیل نظریه دوم :‌در اثبات این نظریه می گوئیم :‌بهترین دلیل بر امكان تحقق یك شئ ، وقوع خارجی ان می باشد و با توجه به اینكه امروزه تعداد قابل توجهی از قوانین و سنتهای اجتماعی كشف گردیده است و جامعه شناسان از طریق اعمال و كاربرد انها در حد نسبی توان پیش بینی حوادث اجتماعی اینده را نموده اند بنابر این اذعان و اعتراف بوجود سنتها و قوانین اجتماعی امری منطقی و معقول خواهد بود.

جامعه و سنت از منظر قران

ایات الهی در موارد و انحاء‌ مختلف به وجود سلسله ای ازسنتهای اجتماعی كه در جوامع انسانی حكفرماست تصریح نموده و از انها بعنوان سنه الله نام برده است ؛ از طرفی دیگر قران كریم مجموعه این سنن الهی را كه مبین اراده الهی درهدایت زندگی بشری است اموری لایتغیرو غیر قابل تبدیل دانسته و بشررا از مخالفت و مبارزه با انها كه نتیجه ان سقوط بشرخواهد بود بازداشته است .


بطور كلی می توان ایاتی را كه بنحوی اثبات گر وجود سنت های ثابت برای جوامع بشری است به چهار قسم دسته بندی نمود :‌


الف – ایاتی كه تصریح ودلالت مطابقی بر وجود سنتهائی برای جامعه دارد :‌ "قدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُروا كَیْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِینَ"

‌پیش از شما سنتهایى بوده است ، پس بر روى زمین بگردید و بنگرید كه پایان كار آنها كه پیامبران را به دروغگویى نسبت مىدادند چه بوده است .


یُرِیدُ اللَّهُ لِیُبَیِّنَ لَكُمْ وَیَهْدِیَكُمْ سُنَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَیَتُوبَ عَلَیْكُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ ( 26 ) خدا مىخواهد براى شما توضیح دهد ، و راه [ و رسمِ ] كسانى را كه پیش از شما بوده‌اند به شما بنمایاند ، و بر شما ببخشاید ، و خدا داناى حكیم است.


به دلیل اختصار از ایات سورهای دیگر نظیر فاطر/42 ،غافر/ 85 و كهف/ 55صرف نظرنمودیم .


ب- ایاتی كه مبین استوار بودن و قطعیت سنتهای الهی در جوامع بشری است :‌

"سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا" "سنت الهی است كه در گذشتگان و جوامع قبل جاری بود و هیچگاه سنت الهی را قابل تغییر و تبدیل نخواهی یافت ."


"فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّةَ الْأَوَّلِینَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَحْوِیلًا" "ایا انها – منكرین رسالت تو و حقائق دینی – انتظار جریان سنتهای حاكم بر گذشتگان را برخود دارند پس هیچگاه تغییرو تبدیلی در سنت الهی نخواهی یافت و هیچ تحولی در ان نخواهی دید ."


"سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا" "سنت الهی است كه در گذشتگان و جوامع قبل جاری بود و هیچگاه سنت الهی را قابل تغییر و تبدیل نخواهی یافت ."


ج - ایاتی كه مبین دعوت از مردم جهت تفكر در اثار و زندگی گذشتگان و عبرت گرفتن ازانهاست. بدیهی است كه چنین دعوتی مستلزم وجود سنتها و قوانینی ثابت برای جوامع بشری است و الا بدون وجود سنتها و قوانین اجتماعی چنین دعوتی معقول و منطقی نخواهد بود. َ"افَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا كَیْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الْآَخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا أَفَلَا تَعْقِلُونَ"


أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا كَیْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۚ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ ۖ وَلِلْكَافِرِینَ أَمْثَالُهَا آیا در زمین به سیر و سفر نمی‌روند تا به چشم خود عاقبت حال پیشینیان را مشاهده کنند که چگونه آنها را خدا هلاک کرد؟ و این کافران هم مانند آنها به کیفر کفر خود البته می‌رسند. "لَقَدْ كَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُولِی الْأَلْبَابِ "ۗ هر اینه در داستانهای انبیای الهی برای اندیشمندان عبرت خواهد بود.

د – ایاتی كه مبین قوانین و سنن خاص در موارد مختلف می باشد:‌


وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا یَكْسِبُونَ فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَیْءٍ حَتَّىٰ إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ -


پس چون آنچه به آنها تذکر داده شد همه را فراموش کردند ما هم ابواب هر چیز را به روی آن‌ها گشودیم تا چون به نعمتی که به آنها داده شد شادمان و مغرور شدند ناگاه آنها را (به کیفر اعمالشان) گرفتار کردیم و آن هنگام (خوار و) نا امید گردیدند.


تفصیل این بخش – د- از ایات الهی در مبحث بعدی مطرح خواهد گشت .

بیان سنتها و قوانین ثابت جوامع بشری در قران كریم

در این بخش به بیان سنتهای الهی در جوامع انسانی از منظر قران خواهیم پرداخت .قبل از بیان این سنتها لازم است متذكرشویم كه سنت های ذكر شده تنها بیان بخشی از این مجموعه است كه نگارنده موفق به استخراج انها از قران كریم گردیده است .

سنتهای الهی در جوامع بشری از منظر قران كریم

سنت "امتحان ، مكر و استدراج "

وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُون َثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّىٰ عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ :‌


و ما هیچ پیغمبری به هیچ شهر و دیاری نفرستادیم مگر آنکه اهلش را به شداید و محن مبتلا ساختیم تا به درگاه خدا تضرع و زاری کنند.سپس آن سختی‌ها را به آسایش و خوشی مبدّل کردیم تا به کلی حال خود را فراموش کرده و گفتند: آن رنج و خوشیها به پدران ما نیز رسید (و این عادت روزگار است که گاهی خوش و گاهی ناخوش است)، ما هم به ناگاه آنان را گرفتیم در حالی که (از توجه به آن عقاب) غافل بودند.


فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَٰكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا كَانُوا یَعْمَلُونَفَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَیْءٍ حَتَّىٰ إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ -


پس چرا وقتی که بلای ما به آنها رسید تضرّع و زاری نکردند (تا نجات یابند)؟ ولی (بدین سبب که نکردند) دلهاشان را قساوت فرا گرفت و شیطان کردار زشت آنان را در نظرشان زیبا نمود. -پس چون آنچه به آنها تذکر داده شد همه را فراموش کردند ما هم ابواب هر چیز را به روی آن‌ها گشودیم تا چون به نعمتی که به آنها داده شد شادمان و مغرور شدند ناگاه آنها را (به کیفر اعمالشان) گرفتار کردیم و آن هنگام (خوار و) نا امید گردیدند.

وَالَّذِینَ كَذَّبُوا بِآیَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ و آنان که آیات ما را تکذیب کردند به زودی آنها را به عذاب و هلاکت می‌افکنیم از جایی که فهم آن نکنند.


از انجا كه سنت ذكر شده – ابتلاء‌ و استدراج - از سنن بسیار مهم جوامع بشری است به تبیین ان می پردازیم :‌


انگونه كه از ایات ذكر شده استفاده می شود همزمان باارسال پیامبران از ناحیه خداوند متعال ، مردم در معرض سنت امتحان قرار می گرفتند بدین نحو كه خداوند جهت پرورش و بفعلیت رسیدن استعدادهای نهفته مردم و نیز تمییز مومنین واقعی از دیگران انان را مبتلا به سختی ها و مشقات در مقطعی معین و موقت می نمود.


هر گاه مردم این مرحله از سنت الهی را باموفقیت پشت سر می گذاشتند غرض از امتحان حاصل گشته و به نتیجه مطلوب می رسیدند . اما هرگاه در اثر امتحان الهی موضع منفی گرفته و به كفر و عنادشان می افزودند سنت بعدی الهی – سنت مكر – جاری می شد بدین نحو كه بجای انكه مردم متخطی و رویگردان از ایات حق ، مورد مواخذه قرار گیرند مشمول نعمت و حسنات قرار می گرفتند و در این امر مردم گنهكار چنان پیش رفته و مشغول می گشتند كه زمینه جریان سنت سوم الهی – سنت استدراج و عذاب – را فراهم می نمودند


یعنی بتدریج خود را بدون انكه بدانند در معرض هلاكت قرار می دادند ، اینجا بود كه ناگهان عذاب الهی جاری می گشت .و این سنت همیشگی تاریخ است كه همچنان در تمام جوامع بشری ادامه دارد.

سنت دینداری و گرایش به كمال مطلق در فطرت بشر

این سنت نیز بصورتهای گوناگون در قران كریم بیان گردیده است گاهی بعنوان" فطره الله" و گاه بصورت "صبغه الله" و گاهی بصورت "كادح الی ربك" و....


فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا ۚ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ


پس تو مستقیم روی به جانب آیین پاک اسلام آور در حالی که از همه کیشها روی به خدا آری، و پیوسته از طریقه دین خدا که فطرت خلق را بر آن آفریده است پیروی کن که هیچ تغییری در خلقت خدا نباید داد، این است آیین استوار حق، و لیکن اکثر مردم (از حقیقت آن) آگاه نیستند.


یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِیهِ ای انسان البته با هر رنج و مشقت (در راه طاعت و عبادت حق بکوش که) عاقبت حضور پروردگار خود می‌روی.


صِبْغَةَ اللَّهِ ۖ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً ۖ وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ رنگ خداست (که به ما رنگ ایمان و سیرت توحید بخشیده) و چه رنگی بهتر از رنگ (ایمان به) خدا؟ و ما او را پرستش می‌کنیم.

سنت نصرت الهی به اهل حق و غلبه انان بر مظاهر باطل

این سنت بصورتهای مختلفی در قران ذكر شده است .


وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا و (به امت) بگو که (دین) حق آمد و باطل نابود شد، که باطل خود لایق محو نابودی ابدی است.


وَیُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَیَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِینَ و خدا می‌خواست که حق را با سخنان خود (که وعده پیروزی حق را داده است) ثابت گرداند و از بیخ و بن ریشه کافران را برکند. كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ خدا (در لوح محفوظ) نگاشته و حتم گردانیده که البته من و رسولانم (بر دشمنان) غالب شویم، که خدا بسیار قوی و مقتدر است.

قوم مصلح هیچگاه مشمول عذاب الهی در دنیا قرار نمی گیرد:‌

وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِیُهْلِكَ الْقُرَىٰ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ و سنت خداوند بر آن نیست که هیچ قومی و هیچ اهل دیاری را در صورتی که آنها مصلح و نیکوکار باشند به ظلم – شرك اعتقادی - هلاک کند.

وعده حكومت در زمین به مومنین صالح :‌

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِكُونَ بِی شَیْئًا ۚ وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ


خدا به کسانی از شما بندگان که (به خدا و حجّت عصر علیه السّلام) ایمان آرند و نیکوکار گردند وعده فرمود که (در ظهور امام زمان) در زمین خلافتشان دهد چنانکه امم صالح پیمبران سلف را جانشین پیشینیان آنها نمود، و دین پسندیده آنان را (که اسلام واقعی است بر همه ادیان) تمکین و تسلط عطا کند و به همه آنان پس از خوف و اندیشه از دشمنان ایمنی کامل دهد که مرا به یگانگی، بی هیچ شائبه، شرک و ریا پرستش کنند، و بعد از آن هر که کافر شود پس آنان به حقیقت همان فاسقان تبهکارند.

نزول بركات اسمانی و زمینی در سایه رشد معنویت جامعه – ایمان و تقوا-

‌وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا یَكْسِبُونَ و چنانچه مردم شهر و دیارها همه ایمان آورده و پرهیزکار می‌شدند همانا ما درهای برکاتی از آسمان و زمین را بر روی آنها می‌گشودیم و لیکن (چون آیات و پیغمبران ما را) تکذیب کردند ما هم آنان را سخت به کیفر کردار زشتشان رسانیدیم.

صبر و مقاومت در سختی ها نصرت الهی را بدنبال خواهد داشت :‌

وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَىٰ مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّىٰ أَتَاهُمْ نَصْرُنَا ۚ وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ۚ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِینَ و همانا پیغمبران پیش از تو را هم تکذیب کردند و آنها بر همه تکذیبها و اذیت‌های منکران صبر و تحمل کردند تا آن گاه که یاری ما شامل حال آنها شد. و (دل قوی‌دار که) هیچ کس کلمات خدا را تغییر نتواند داد و تحقیقاً اخبار پیغمبران پیش به تو رسیده است.

انفاق افراد جامعه سبب نجات و ترك ان مایه هلاكت ان جامعه خواهد بود :‌

وَأَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ۛ وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ و (از مال خود) در راه خدا انفاق کنید (لیکن نه به حد اسراف)، و خود را به مهلکه و خطر در نیفکنید، و نیکویی کنید که خدا نیکوکاران را دوست می‌دارد.

زیادتی و فزونی نعمت در اثر شكر و زوال ان در اثر كفران :‌

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ ۖ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ و (باز به خاطر آرید) وقتی که خدا اعلام فرمود که شما بندگان اگر شکر نعمت به جای آرید بر نعمت شما می‌افزایم و اگر کفران کنید عذاب من بسیار سخت است.

رفع عذاب الهی بواسطه وجود پیامبر و اولیای الهی در میان مردم و نیز رفع عذاب بواسطه استغفار و توبه :‌

وَمَا كَانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِیهِمْ ۚ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ هر چند سنتهای الهی در قران كریم بیش از مقدار ذكر شده می باشد اما بجهت اختصار بهمین مقدار بسنده می كنیم .

نقش انسان در برابر سنتهای الهی چیست ؟‌ایا انسان محكوم سنتهاست یا اینكه مختار است ؟‌

ازمباحث سابق ممكن است سوالی در ذهن مطرح گردد كه :‌


اگر بناست سنتهای الهی در جامعه و تاریخ بشری حاكمیت داشته باشد بنابر این انسان محكوم و مقهور این سنتها خواهد بود و این همان جبراجتماعی است كه برخی ازجامعه شناسان بدان قائلند در حالی كه در مباحث سابق این مبنا را مردود دانستیم بنابر این نقش انسان بعنوان موجودی مختار و مستقل در ارتباط با سنتهای اجتماعی چگونه توجیه می گردد؟


پاسخ :‌در پاسخ باید گفت :‌اراده انسان نیز جزئی از سنت و قانون الهی است و هیچ تضادی با سنتهای دیگر ندارد بدین نحو كه تمامی سنتهای ذكر شده و غیر انها ، جریان یا عدم جریان انها بستگی به كیفیت موضعگیری انسانها دربرابر انها دارد درحقیقت نقش انسان در حوادث و پدیده های جوامع خود سنت دیگری است كه در قران كریم ذكر شده است كه :‌ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم  :‌ خدا حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند (و از نیکی به بدی شتابند)

خاتمه

در پایان مقاله جهت حسن ختام بخشهائی از خطبه قاصعه امام علی علیه السلام را كه متضمن برخی از سنن و قوانین جامع انسانی است ذكر می كنیم :‌

...واحذروا ما نزل بالأمم قبلكم من المثلات بسوء الأفعال وذمیم الأعمال . فتذكروا فی الخیر والشر أحوالهم واحذروا أن تكونوا أمثالهم . فإذا ، وزاحت الأعداء له عنهم ، ومدت العافیة فیه علیهم ، وانقادت النعمة له معهم ، ووصلت الكرامة علیه حبلهم من الاجتناب للفرقة ، واللزوم للألفة ، والتحاض علیها والتواصی بها ، واجتنبوا كل أمر كسر فقرتهم ، وأوهن منتهم . من تضاغن القلوب ، وتشاحن الصدور ، وتدابر النفوس ، وتخاذل الأیدی ، وتدبروا أحوال الماضین من المؤمنین قبلكم كیف كانوا فی حال التمحیص والبلاء


در احوال مردمان با ایمان كه پیش از شما گذشته‌اند ، بیندیشید كه آنان چگونه در تصفیه و آزمایش قرار گرفتند . آیا آنان سنگینبارترین مردم و كوشاترین خلق در هنگام آزمایش و گرفتارترین اهل دنیا در احوال زندگى نبودند . فراعنهء روزگاران آنان را به بردگى گرفتند و عذاب بدى بر آنان چشانیدند و با جرعه‌هاى تلخ كامشان را آزردند . حال آن مستضعفان در خوارى هلاكت و زور غلبه مىگذشت ، چاره اى در امتناع از آن وضع رقّتبار نمىیافتند و راهى براى دفاع از خویش نمىدیدند تا آن گاه كه خداوند سبحان از آن مردم تحمّل جدّى بر آزار و اذیّت در راه محبّتش و تحمّل ناگوارى از خوفش را دید ، براى آنان از تنگناهاى بلاء فرج عطا فرمود و بجاى ذلَّت عزّت و بجاى ترس امن و امان عنایت فرمود .


پس آنان ملوك و زمامداران و پیشوایان و پرچمهاى هدایت گشتند و كرامت خداوندى براى آنان بحدّى رسید كه حتّى آرزوهایشان بان نمىرفت . درست بنگرید كه آنان چگونه بودند :


هنگامى كه جمعیّتهاى آنان هماهنگ و خواسته هایشان موافق یكدیگر و دلهایشان معتدل و دستها و قدرتهایشان پشتیبان یكدیگر و شمشیرهایشان یار و یاور همدیگر و بصیرتهایشان نافذ و تصمیمها [ یا هدفهاى اصلى یشان یكى بود . آیا آنان سرورانى در نقاط زمین و فرمانروایانى بر عالمیان نبودند پس بنگرید به سرنوشت پایان امور آنان هنگامى كه میانشان جدائى افتاد و الفتها پراكنده گشت و سخن و دلها به اختلاف افتادند و در حال اختلاف با همدیگر از هم شكافتند و هر یك راه خود پیش گرفت و در حال محاربه از هم متفرّق شدند .


خداوند لباس كرامتش را كه به آنان پوشانیده بود از تنشان كند و گسترش و طراوت نعمت خود را از آنان سلب نمود و داستانهاى اخبارشان را در میان شما براى عبرتگیرى كسانى كه از احوال گذشتگان عبرت مىگیرند باقى گذاشت . عبرت بگیرید از حال فرزندان اسماعیل و اسحاق و اسرائیل علیهم السّلام ، چه شدید است برابرى احوال شما با آنان و چه نزدیك است شباهت امثال آنان با شما .


در امر آنان - در حال پراكندگى و جدائى آنان با یكدیگر بیندیشید - در آن شبها ( روزگار تاریك ) بیندیشید كه كسرىها ( سلاطین ایران ) و قیصرها ( امپراطوران رم ) ارباب آنان بودند ، آنان را از مناطق آب و درخت و هر گونه نباتات فراوان و از دریاى عراق ( دو نهر بزرگ فرات و دجله ) و از دنیاى سر سبز به جایگاه‌هاى روییدن درمنه ( 1 ) و وزش بادها و تنگناى معاش منتقل نمودند .

پس آن سلاطین و امپراطوران فرزندان اسماعیل و اسحاق و اسرائیل علیهم السّلام را در حالى كه فقرا و بینوایان و دمساز شتران مجروح و داراى كرك بودند ، رهایشان كردند - در حالى كه آنان پستترین امّتها از جهات جایگاه زندگى بودند و بىحاصلترین آنان از جهت قرارگاه . پناهگاهى براى دعوتى نداشتند كه به آن چنگ بزنند و راهى بسوى سایهء الفتى نبود كه به عزّت آن اعتماد نمایند .


در نتیجه احوال و روزگار آنان مضطرب و قدرتهایشان مختلف و كثرتشان پراكنده در بلائى شدید و جهالت فراگیر - دخترانى كه زنده بگور مىشدند و بتهائى كه معبود قرار مىگرفتند و خویشاوندانى كه از یكدیگر مىبریدند و یغماگرىهائى كه بر سر هم مىآوردند .


پس بنگرید به موقعیّتهائى كه از نعمتهاى خداوندى نصیبشان گشت ، در آن هنگام كه پیامبرى براى آنان فرستاد با دینى كه آورده بود اطاعت آنان را منعقد ساخت و الفت و تشكَّل آنان را با دعوتى كه فرمود ، صورت داد : [ با این دعوت الهى و اجابتى كه آنان كردند ] چگونه نعمت بال كرامتش را بر آنان بگسترانید و نهرهاى وسائل آزمایش خود را براى آنان جارى ساخت ، و ( دین ) آنان را در منافع بركتش بهم پیچید ( جمع نمود و متشكَّل ساخت ) آنان در نعمت ملَّت غرق شدند و در طراوت عیش آن مسرور و شادان .


در این هنگام كارهاى آنان در سایهء یك سلطهء پیروز براه افتاد و حالتى كه بانان روى آورده بود ، آنان را به پناهگاه عزّتى پیروز پناهنده ساخت . امور دنیا در درجات عالى مالكیّت پا بر جا روى محبّت بانان كرد . در نتیجه حاكمان همهء عالمیان گشتند و صاحبان سیطره در اقالیم زمین .


در این هنگام آنان در بارهء امور زندگى به كسانى مسلَّط شدند كه آنان در آن امور مالكشان بوده‌اند . و احكام خود را در بارهء كسانى اجراء كردند كه آنان در گذشته در بارهء آن بینوایان اجراء مىكردند ، دیگر نه قبضهء نیزه اى براى آنان فشرده مىشد و نه براى آنان سنگى كوبیده مىگشت . )

منابع

قران كریم

نهج البلاغه

الحیاه

مكاتب جامعه شناسی معاصر - علی اكبر ترابی

جامعه شناسی عمومی دكتر منوچهر محسنی

جامعه و تاریخ شهید مطهری


مراحل اساسی اندیشه سیاسی

سنتهای تاریخ در قران شهید صدر ترجمه دكتر سید جمال موسوی

تفسیرالمیزان

فلسفه نوین تاریخ ترجمه دكتر بهاء‌الدین پازارگاد