علی بن محمد بن جدید: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۸: خط ۵۸:


==نقش او در اثبات نسب علویان==
==نقش او در اثبات نسب علویان==
حدراموت در سده های گذشته تحت تأثیر عبادی ها قرار داشت و در میان آن ها و اهل سنت دشمنی سنتی وجود داشت که تلاش آن ها از خانه و خارج برای آسیب رساندن به علمای درستکار و سنی ترکیب می شد و بر مهاجمان خارجی مانند عثمان الجنجری و عمر بن مهدی می کشیدند. خصومت یکی از سرپرستان آن ها به تلاش برای به چالش کشیدن صف علویان در برابر صراحت آن ها، تحت فشار قرار دادن آن ها و دستور دادن به اثبات آن ها به شیوه قضایی بود. ابو جدید پس از آن به عراق رفت و در آنجا بر روی خط و نشان شهادت داد و آن را به امامان بصره و قضات آن ثابت کرد، به گواهی 100 زائر عراقی در آن سال، که در مکا شهادت دادند و به خاطر شهادت شان توسط زائران هادروم در آن سال مجازات شدند، و مدارک قانونی را در سال 591هدرموت به ارمغان آورد و امامان و علمای هدرموت به نوبه خود آنها را تأیید کردند و چیزی متفاوت نمی دانند. این روش تثبیت نزول در نوع خود اول است، چرا که مردم صرفاً شجره نامه ای را با فراوانی که شهردار با آن در شجره نامه تمام قبایل دارد، تثبیت کرده اند.  
حضرموت در سده های گذشته تحت تأثیر اباضی ها قرار داشت و در میان آن ها و اهل سنت دشمنی دیرینه وجود داشت و از داخل و خارج برای آسیب رساندن به علمای درستکار و سنی تلاش می کردند واز مهاجمان خارجی مانند عثمان الزنجبیلی و عمر بن مهدی کمک می گرفتند. در این شرایط ابو جدید به عراق رفت و در آنجا بر نسب سادات علویان حضرموت نزد علما و قاضی های بصره شهادت داد و آن را ثابت کرد، و 100 عراقی زائر مکه در آن سال، که در شهادت دادند و مدارک قانونی را در سال 591 هجری قمری برای حضرموت به ارمغان آورد و امامان و علمای حضرموت به نوبه خود آنها را تأیید کردند. این روش تثبیت بالاترین روش اثبات نسب است؛ چرا که مردم صرفاً به شجره نامه ای که با شهرت بین قبیله ها وجود دارد بسنده می کنند.


=سفرها=
=سفرها=
سار من بلدة تریم بعد ما تحقق فی العلوم سنة 592 هـ، مع أنها فی ذلك الوقت معمورة بكثرة الأئمة والمشایخ، وذهب للقاء العلماء بالحجاز وغیرها من الأقطار، وأقام بمكة وحدّث بالكتب السنة، وقد حاول الاستیطان بمكة لولا أن أخاه عبد الله توفی بتریم سنة 608 هـ فكتب له أعیان تریم یحرضونه على العود، ومنهم محمد ابن أبی الحب إذ كتب له رسالته المشهورة فی الأدب الحضرمی، فعاد ابن جدید إلى وطنه یحمل معه مكتبته الحافلة الجامعة، فدرّس وأسمع وأفاد وألحق الأحفاد بالأجداد.
او پس از  تحصیل در تریم در سال ۵۹۲ ه.ق اگرچه در آن زمان تریم در زیادی علما معروف بود، جهت ادامه علم اندوزی به حجاز و غیر آن رفت و در مکه ماند و شروع به تدریس کتاب های اهل سنت کرد. و اگر برادرش عبدالله در مریم در سال ۶۰۸ ه.ق درگذشت، او به او نوشت که شخصیت های تریم او را تحریک به بازگشت، از جمله محمد بن ابی الحب، که نامه معروف خود را در ادبیات حدرامی برای او نوشت، و پسر جدیدی به وطن خود بازگشت که با خود حمل می کرد. کتابخانه او یک اتوبوس دانشگاهی بود، بنابراین به مطالعه، شنیدن، گزارش و متصل کردن نوه ها به پدربزرگ و مادربزرگ ها می رفت.


ثم رحل نحو الیمن ومكث فی جبال وتهائم الیمن أعواما مدیدة، وقصده الطلبة لأخذ عنه والاستفادة منه. وقدم عدن فأدرك القاضی إبراهیم بن أحمد القریضی وأخذ عنه كتاب «المستصفى فی سند المصطفى». وعزم هو وأخوه عبد الملك إلى داخل الیمن للأخذ من الشیخ مدافع بن أحمد المعینی. فقصدا موطنه بلدة الوحیز فأقاما عنده أیاما ثم زوجهما بابنتیه وسكنا بعد ذلك بذی هزیم، وقد لازما الشیخ مدافعا وألبسهما الخرقة وقرآ علیه كتبا كثیرة، ثم توفی أخاه عبد الملك بقریة الوحیز سنة 614 هـ.
سپس به یمن رفت و در کوه ها ماند و سال ها در یمن سرگردان بود و منظور دانشجویان بهره گیری از او بود. او به معرفی ادین و قاضی ابراهیم بن احمد قریدی پی برد و کتاب «المستفی فی سناد المستفع» را از او گرفت. او و برادرش عبدالملک مصمم بودند که شیخ دف بن احمد المینی را به یمنببرند. آن ها به خانه شهر ال وهیز که روزها در آن زندگی می کردند رفتند، سپس با دو دختر با آن ها ازدواج کردند و سپس با شکست زندگی کردند و شیخ را با مدافعی خالی از سکنه کردند، خرقه را پوشیدند و کتاب های زیادی بر روی او خواندند و سپس برادرش عبدالملک در روستای ال وهیز در سال ۶۱۴ هجری قمری


پس از آن او و شیخش مدافعی با ملک مسعود الایوبی داشتند، و دستور دستگیری شیخ مسدر و دامادش ابو جدید را در رمضان ۶۱۷ ه .ش صادر کرد و آنها را در قلعه تایز زندانی کرد و آن ها را به پوست بهار اول فرستادند و سپس به لادن فرستادند و به هند فرستادند و حدود دو ماه در بندردابول از سرزمین هند ماندند و شکوه زیادی به آنجا رسانیدند. پس از آن در ماه رمضان سال ۶۱۸ ه .خ دوباره به یمن سفر کردند و به دهفار (که اکنون سلله نامیده می شود) وارد شدند و ۱۸ روز در آنجا زندگی کردند و شیخ در دفاع از او و مقبره اش با آن معروف درگذشت. سپس ابو جدید به یمن بازگشت و به شهر زُبید رفت، سپس به سمت معدن رفت و مدتی در روستای المنجیف از آثار سررد راهی شد و سپس به مکه راه یافت و در آنجا درگذشت.  
پس از آن او و شیخش مدافعی با ملک مسعود الایوبی داشتند، و دستور دستگیری شیخ مسدر و دامادش ابو جدید را در رمضان ۶۱۷ ه .ش صادر کرد و آنها را در قلعه تایز زندانی کرد و آن ها را به پوست بهار اول فرستادند و سپس به لادن فرستادند و به هند فرستادند و حدود دو ماه در بندردابول از سرزمین هند ماندند و شکوه زیادی به آنجا رسانیدند. پس از آن در ماه رمضان سال ۶۱۸ ه .خ دوباره به یمن سفر کردند و به دهفار (که اکنون سلله نامیده می شود) وارد شدند و ۱۸ روز در آنجا زندگی کردند و شیخ در دفاع از او و مقبره اش با آن معروف درگذشت. سپس ابو جدید به یمن بازگشت و به شهر زُبید رفت، سپس به سمت معدن رفت و مدتی در روستای المنجیف از آثار سررد راهی شد و سپس به مکه راه یافت و در آنجا درگذشت.  

نسخهٔ ‏۱۹ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۰۹

Ambox clock.svg


نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.

یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۱۰:۰۹، ۱۹ ژانویه ۲۰۲۲؛



علی بن محمد بن جدید (متوفی ۶۲۰ هجری قمری، در زمان خود شهرت گسترده ای در کشورها و سرزمین های اسلامی داشت، زیرا سفرهای زیادی به هند، عراق، حجاز، یمن و تهامه داشت. او برای تدریس در یمن زندگی می کرد و در آنجا شهرت یافت و مردمی از سراسر یمن برای آموختن علم حدیث نزد او گرد آمدند. او نزد خانواده اش «شریف ابو جدید» شناخته می شد. او به عراق رفت تا نسب سادات علوی را تثبیت نماید.


نسبت

علی بن محمد بن أحمد بن جدید بن علی بن محمد بن جدید بن عبید الله بن أحمد المهاجر بن عیسى بن محمد النقیب بن علی العریضی بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین السبط بن علی بن أبی طالب، و علی همسر فاطمه دختر محمد صلی الله علیه وآله است.

او نوه شانزدهم محمد پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله است.

تولد و تربیت

او در حضرموت به دنیا آمد، قرآن را چند مردگان را در هنرهای علم حفظ کرد و سپس به علوم اسلامی و عربی کار کرد. سپس پس از تحقیق علم به یمن و حجاب رفت و بسیاری از علما و همچنین بسیاری از آگاهان را از او گرفت و به دمشق و عراق رفت تا اینکه از رمان ها برای شنیدن و خواندن بیش از چند نفر با او ملاقات کرد و تعداد بزرگانش به حدود هزار نفر رسید و با آن ها در اوج انتساب به درجه اتحاد و منحصر به فرد بودن رسید.

اساتید

برخی اساتید او عبارتند از:

سالم بن فضل

محمد بن إسماعیل ابن أبی الصیف

إبراهیم بن أحمد القریضی

مدافع بن أحمد المعینی

شاگردان

برخی از شاگردان وی عبارتند از:

محمد بن علی باعلوی

محمد بن إسماعیل الحضرمی

محمد بن مسعود السفالی

أبو بكر بن محمد بن ناصر الحمیری

أحمد بن محمد الجنید

حسن بن راشد

محمد بن إبراهیم الفشلی

عمرو بن علی التباعی

فعالیت ها

او بیش از هر چیز به فکر انتشار و تحقق علم حدیث بود. او اولین کسی بود که سند حدیث را حذف کرد، گرچه برخی دیگر را به عنوان اولین حذف کننده سند حدیث معرفی می کنند. هنگامی که راویان حدیث هنگام نقل روایات سند آن را تا پیامبر ذکر می کردند. اما شریف ابو جدید سند را برای اختصار حذف کرد و نوشت: عن رسول الله (ص). و نویسسندگان از او پیروی کردند و این روش را پذیرفتند. او حدیث های فراوانی را گرداوری کرد و چهل سخنرانی در فضیلت اعمال و همچنین کتاب های دیگری تالیف کرده است.

نقش او در اثبات نسب علویان

حضرموت در سده های گذشته تحت تأثیر اباضی ها قرار داشت و در میان آن ها و اهل سنت دشمنی دیرینه وجود داشت و از داخل و خارج برای آسیب رساندن به علمای درستکار و سنی تلاش می کردند واز مهاجمان خارجی مانند عثمان الزنجبیلی و عمر بن مهدی کمک می گرفتند. در این شرایط ابو جدید به عراق رفت و در آنجا بر نسب سادات علویان حضرموت نزد علما و قاضی های بصره شهادت داد و آن را ثابت کرد، و 100 عراقی زائر مکه در آن سال، که در شهادت دادند و مدارک قانونی را در سال 591 هجری قمری برای حضرموت به ارمغان آورد و امامان و علمای حضرموت به نوبه خود آنها را تأیید کردند. این روش تثبیت بالاترین روش اثبات نسب است؛ چرا که مردم صرفاً به شجره نامه ای که با شهرت بین قبیله ها وجود دارد بسنده می کنند.

سفرها

او پس از تحصیل در تریم در سال ۵۹۲ ه.ق اگرچه در آن زمان تریم در زیادی علما معروف بود، جهت ادامه علم اندوزی به حجاز و غیر آن رفت و در مکه ماند و شروع به تدریس کتاب های اهل سنت کرد. و اگر برادرش عبدالله در مریم در سال ۶۰۸ ه.ق درگذشت، او به او نوشت که شخصیت های تریم او را تحریک به بازگشت، از جمله محمد بن ابی الحب، که نامه معروف خود را در ادبیات حدرامی برای او نوشت، و پسر جدیدی به وطن خود بازگشت که با خود حمل می کرد. کتابخانه او یک اتوبوس دانشگاهی بود، بنابراین به مطالعه، شنیدن، گزارش و متصل کردن نوه ها به پدربزرگ و مادربزرگ ها می رفت.

سپس به یمن رفت و در کوه ها ماند و سال ها در یمن سرگردان بود و منظور دانشجویان بهره گیری از او بود. او به معرفی ادین و قاضی ابراهیم بن احمد قریدی پی برد و کتاب «المستفی فی سناد المستفع» را از او گرفت. او و برادرش عبدالملک مصمم بودند که شیخ دف بن احمد المینی را به یمنببرند. آن ها به خانه شهر ال وهیز که روزها در آن زندگی می کردند رفتند، سپس با دو دختر با آن ها ازدواج کردند و سپس با شکست زندگی کردند و شیخ را با مدافعی خالی از سکنه کردند، خرقه را پوشیدند و کتاب های زیادی بر روی او خواندند و سپس برادرش عبدالملک در روستای ال وهیز در سال ۶۱۴ هجری قمری

پس از آن او و شیخش مدافعی با ملک مسعود الایوبی داشتند، و دستور دستگیری شیخ مسدر و دامادش ابو جدید را در رمضان ۶۱۷ ه .ش صادر کرد و آنها را در قلعه تایز زندانی کرد و آن ها را به پوست بهار اول فرستادند و سپس به لادن فرستادند و به هند فرستادند و حدود دو ماه در بندردابول از سرزمین هند ماندند و شکوه زیادی به آنجا رسانیدند. پس از آن در ماه رمضان سال ۶۱۸ ه .خ دوباره به یمن سفر کردند و به دهفار (که اکنون سلله نامیده می شود) وارد شدند و ۱۸ روز در آنجا زندگی کردند و شیخ در دفاع از او و مقبره اش با آن معروف درگذشت. سپس ابو جدید به یمن بازگشت و به شهر زُبید رفت، سپس به سمت معدن رفت و مدتی در روستای المنجیف از آثار سررد راهی شد و سپس به مکه راه یافت و در آنجا درگذشت.

وفات

او در اواخر عمر در مکه زندگی کرد و با گسترش پرچم روبه رو شد و به نفع دانش آموزانش بود و باز هم این کار را کرد تا اینکه در سال ۶۲۰ ه .خ درگذشت.

منابع

المشهور, أبو بكر بن علی (1422 هـ). الأشراف بنو جدید سلسلة أعلام حضرموت 4 (PDF). عدن، الیمن: مركز الإبداع الثقافی للدراسات وخدمة التراث.

الحامد, صالح بن علی (1423 هـ). تاریخ حضرموت. الجزء الثانی. صنعاء، الیمن: مكتبة الإرشاد. صفحة 701.

پانویس