سمانا آرامگاه امام زاده مشهد علی (ع): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می شود' به 'می‌شود'
جز (جایگزینی متن - 'می رفت' به 'می‌رفت')
جز (جایگزینی متن - 'می شود' به 'می‌شود')
خط ۲۲: خط ۲۲:


پس از روی کار آمدن سلسله سامانیان در [[ایران]] آنها توانستند فعالیت های خود را افزایش دهند و قدرت بیابند.
پس از روی کار آمدن سلسله سامانیان در [[ایران]] آنها توانستند فعالیت های خود را افزایش دهند و قدرت بیابند.
شایان ذکر است که شخصیت روحانی و والای امام مشهد علی (ع) و امامزاده های دیگر اثرات عمیق معنوی بر سایر هندوهای ساکن مناطق مجاور گذاشته است و همین امر باعث می‌گردد که دین مبین اسلام با تعالیم جهان‌شمول آن مورد اقبال و احترام همه ساکنین این منطقه قرار گیرد و به همین دلیل حاکمان محلی جهت ادای احترام بسیار به ایشان به این شهر حمله نکردند. باید گفت که این خواست و اراده خداوند سبحان بود که دولت محلی کوچک آنها را پناه داد. با گذشت زمان اهمیت این شهر به تدریج افزایش می یابد و صد و پنجاه سال بعد، هنگامی که سلطان محمود غزنوی به هند حمله کرد این منطقه را به امپراتوری خود الحاق نمود و این شهر به مرکز مهم برای تبلیغات اسلام و تعالیم آموزه های [[اهل بیت]] (ع) تبدیل گردید و به همین ترتیب سمانا به یک مرکز تدریس علوم دینی تبدیل شد. اما به تدریج و پس از انقراض حکومت سامانیان موقعیت گذشته خود را از دست داد. در کتب تاریخی آمده است که تا پایان سلطنت غوریان بر هند، این شهر مقر اصلی ارتش می‌شود و در همان سالها ارتش سمانا دو فرزند گورو گوبیند سینگ (یکی از رهبران معنوی آیین سیک ها) را به قتل می رسانند. اما چند سال بعد یکی از مریدان گورو گوبیند به نام سردار "باندا بایراگی سینگ" در سال 1109 میلادی سمانا را غارت می‌کند و خانه ها و اموال مردم را آتش می زند و ویرانی های بسیاری به بار می آورد. طبق "تاریخ آیین سیک"، ده هزار نفر از بزرگان سادات و مغول سامانا کشته می شوند. پس از این کشتار بی‌رحمانه، این شهر کم کم رو به نابودی می گراید. این شهر دارای چهار بخش بوده است که یکی از بخش های آن چهات نام داشت که تا سال 1974 در 48 کیلومتری و در مجاور شهری به نام "بانور" در آن برخی از افراد سکنه داشتند. پس از استقلال هند پاکسازی کاملی در این مناطق از شیعه و مسلمان نشین صورت می‌گیرد و هم-اکنون تنها چند خانوار کوچک مسلمان و شیعه در این مناطق زندگی می‌کنند. اما هیچ ساداتی در آن زندگی نمی‌کند. گفته می شود تا مدتی یکی از نوادگان سید ابوالفرح وستی در حوالی آن زندگی می‌کرده است. بر اساس تاریخ کمبریج هند جلد سوم آمده است که در فاصله 4 کیلومتری منطقه بانور سکونت‌گاه بزرگ سادات هند بوده است اما منطقه سمانا و اطراف آن ملک خانواده های سلطنتی به شمار می‌رفته است. امروزه ویرانه قلعه های کوچک در شهر سمانا دیده می شود. برخی از محله‌های این شهر به نام های "امامگره، محله گره، گرهی چندیل و محله گرمالکانا" نام‌گذاری شده است. چهار محله سادات در سمانا قرن‌ها با مساجد و امامزادگان خاص خود سکونت داشته‌اند. مراسم عزاداری در این شهر با شور و شوق زیادی برگزار می‌شود و مردم اعم از مسلمانان و غیرمسلمانان ساکن مناطق اطراف نیز با شور و اشتیاق بسیار در این مراسم شرکت می‌کنند.
شایان ذکر است که شخصیت روحانی و والای امام مشهد علی (ع) و امامزاده های دیگر اثرات عمیق معنوی بر سایر هندوهای ساکن مناطق مجاور گذاشته است و همین امر باعث می‌گردد که دین مبین اسلام با تعالیم جهان‌شمول آن مورد اقبال و احترام همه ساکنین این منطقه قرار گیرد و به همین دلیل حاکمان محلی جهت ادای احترام بسیار به ایشان به این شهر حمله نکردند. باید گفت که این خواست و اراده خداوند سبحان بود که دولت محلی کوچک آنها را پناه داد. با گذشت زمان اهمیت این شهر به تدریج افزایش می یابد و صد و پنجاه سال بعد، هنگامی که سلطان محمود غزنوی به هند حمله کرد این منطقه را به امپراتوری خود الحاق نمود و این شهر به مرکز مهم برای تبلیغات اسلام و تعالیم آموزه های [[اهل بیت]] (ع) تبدیل گردید و به همین ترتیب سمانا به یک مرکز تدریس علوم دینی تبدیل شد. اما به تدریج و پس از انقراض حکومت سامانیان موقعیت گذشته خود را از دست داد. در کتب تاریخی آمده است که تا پایان سلطنت غوریان بر هند، این شهر مقر اصلی ارتش می‌شود و در همان سالها ارتش سمانا دو فرزند گورو گوبیند سینگ (یکی از رهبران معنوی آیین سیک ها) را به قتل می رسانند. اما چند سال بعد یکی از مریدان گورو گوبیند به نام سردار "باندا بایراگی سینگ" در سال 1109 میلادی سمانا را غارت می‌کند و خانه ها و اموال مردم را آتش می زند و ویرانی های بسیاری به بار می آورد. طبق "تاریخ آیین سیک"، ده هزار نفر از بزرگان سادات و مغول سامانا کشته می شوند. پس از این کشتار بی‌رحمانه، این شهر کم کم رو به نابودی می گراید. این شهر دارای چهار بخش بوده است که یکی از بخش های آن چهات نام داشت که تا سال 1974 در 48 کیلومتری و در مجاور شهری به نام "بانور" در آن برخی از افراد سکنه داشتند. پس از استقلال هند پاکسازی کاملی در این مناطق از شیعه و مسلمان نشین صورت می‌گیرد و هم-اکنون تنها چند خانوار کوچک مسلمان و شیعه در این مناطق زندگی می‌کنند. اما هیچ ساداتی در آن زندگی نمی‌کند. گفته می‌شود تا مدتی یکی از نوادگان سید ابوالفرح وستی در حوالی آن زندگی می‌کرده است. بر اساس تاریخ کمبریج هند جلد سوم آمده است که در فاصله 4 کیلومتری منطقه بانور سکونت‌گاه بزرگ سادات هند بوده است اما منطقه سمانا و اطراف آن ملک خانواده های سلطنتی به شمار می‌رفته است. امروزه ویرانه قلعه های کوچک در شهر سمانا دیده می‌شود. برخی از محله‌های این شهر به نام های "امامگره، محله گره، گرهی چندیل و محله گرمالکانا" نام‌گذاری شده است. چهار محله سادات در سمانا قرن‌ها با مساجد و امامزادگان خاص خود سکونت داشته‌اند. مراسم عزاداری در این شهر با شور و شوق زیادی برگزار می‌شود و مردم اعم از مسلمانان و غیرمسلمانان ساکن مناطق اطراف نیز با شور و اشتیاق بسیار در این مراسم شرکت می‌کنند.
جالب آن است که در این شهر قدیمی هر یک از خاندان سادات هند در محله ای بر حسب جغرافیایی زندگی می‌کردند. به طور مثال سادات رضوی در قسمت شرقی شهر و در مجاورت مزار اجدادشان میر امان الله زندگی می‌کردند. در غرب این شهر محله بخاری بود که محل زندگی سادات نقوی بودند. در مرکز شهر مقبره جد اعلی [[مسجد]] و حسینیه قرار داشت و هرکدام از سادات دارای میدان بزرگی برای برگزاری مراسم سوگواری سرور و سالار شهیدان و یاران باوفایشان داشتند و در آن مکان ها مراسم تعزیه برگزار می‌کردند و به صورت نمادین پیکرهای شهیدان کربلا را به خاک می سپردند. سادات زیدی در غرب محله بخاری زندگی می‌کرد. در آن محله مقبره جد بزرگ این سادات یعنی مخدوم سید فرید الدین متخلص به دادا پیر وجود دارد. مسجد و امام بارگاه مجاور حرم هنوز تحت مدیریت اداره اوقاف هند حفظ شده است. این مقبره آخرین ساختمان در قسمت غربی شهر است، مقبره امام مشهد علی (ع) در انتهای جنوب غربی سامانا واقع شده است.
جالب آن است که در این شهر قدیمی هر یک از خاندان سادات هند در محله ای بر حسب جغرافیایی زندگی می‌کردند. به طور مثال سادات رضوی در قسمت شرقی شهر و در مجاورت مزار اجدادشان میر امان الله زندگی می‌کردند. در غرب این شهر محله بخاری بود که محل زندگی سادات نقوی بودند. در مرکز شهر مقبره جد اعلی [[مسجد]] و حسینیه قرار داشت و هرکدام از سادات دارای میدان بزرگی برای برگزاری مراسم سوگواری سرور و سالار شهیدان و یاران باوفایشان داشتند و در آن مکان ها مراسم تعزیه برگزار می‌کردند و به صورت نمادین پیکرهای شهیدان کربلا را به خاک می سپردند. سادات زیدی در غرب محله بخاری زندگی می‌کرد. در آن محله مقبره جد بزرگ این سادات یعنی مخدوم سید فرید الدین متخلص به دادا پیر وجود دارد. مسجد و امام بارگاه مجاور حرم هنوز تحت مدیریت اداره اوقاف هند حفظ شده است. این مقبره آخرین ساختمان در قسمت غربی شهر است، مقبره امام مشهد علی (ع) در انتهای جنوب غربی سامانا واقع شده است.


Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۹۰۶

ویرایش