احمد زاهرانی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
(←‏مجاهد جوان: ویرایش متنی)
(←‏با صالحان: ویرایش متنی)
خط ۱: خط ۱:
<div class="references" style="margin: 0px 0px 10px 0px; max-height: 300px; overflow: auto; padding: 3px; font-size:95%; background: #FFA500; line-height:1.4em; padding-bottom: 7px;"><noinclude>
<div class="references" style="margin: 0px 0px 10px 0px; max-height: 300px; overflow: auto; padding: 3px; font-size:95%; background: #FFA500; line-height:1.4em; padding-bottom: 7px;"><noinclude>
[[پرونده:Ambox clock.svg|60px|بندانگشتی|راست]]
[[پرونده:Ambox clock.svg|60px|بندانگشتی|راست|پیوند=Special:FilePath/Ambox_clock.svg]]
<br>
<br>
'''''نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است. '''''<br>
'''''نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است. '''''<br>
خط ۳۳: خط ۳۳:
=مجاهد جوان=   
=مجاهد جوان=   
ایشان به صف مجاهدین پیوست و نمونه ای از اطاعت خدا شد که برادرانش را برای نماز، سحر بیدار می کرد و جایی که احمد در آن کار می کرد در منطقه‌ای نزدیک دشمن، که بین او و مراکز [[کمونیستی]] فاصله کم بود. اقدامات حساس نظامی در آن منطقه خطرناک آغاز شد و او شجاع بود. یکی از حاضران از احمد پرسید: اگر دشمن با خرس و هواپیما و بمب و موشک به این منطقه حمله کند چه؟ کنار می کشی؟ او گفت: ان شاءالله با آن برخورد می‌کنیم. سائل گفت: نیرومندترین نیروی زمین است احمد گفت: خداوند در بهشت از آن قویتر است. وی در كنار مبارزه با دشمنان، از بزرگترين مبلغان در صف مجاهدين بود و [[فقه]] را برای آنان بيان می‌كرد و مقام [[جهاد]] را به آنان نشان می‌داد و هر روز بر معرفت آنان افزوده می‌شد. او را فردی با روحیه بالا و مغرور توصیف کردند. ایشان در میان مجاهدان با صدای زیبا قرآن می‌خواند و برادرانش را با سرودهای مبارزه آماده می کرد و مجاهدان  پشت سر او نماز می خواندند و در مقابل این محبت از آنان می خواست که با شهادت برایش دعا کنند. که تنها امید او در زندگی بود.
ایشان به صف مجاهدین پیوست و نمونه ای از اطاعت خدا شد که برادرانش را برای نماز، سحر بیدار می کرد و جایی که احمد در آن کار می کرد در منطقه‌ای نزدیک دشمن، که بین او و مراکز [[کمونیستی]] فاصله کم بود. اقدامات حساس نظامی در آن منطقه خطرناک آغاز شد و او شجاع بود. یکی از حاضران از احمد پرسید: اگر دشمن با خرس و هواپیما و بمب و موشک به این منطقه حمله کند چه؟ کنار می کشی؟ او گفت: ان شاءالله با آن برخورد می‌کنیم. سائل گفت: نیرومندترین نیروی زمین است احمد گفت: خداوند در بهشت از آن قویتر است. وی در كنار مبارزه با دشمنان، از بزرگترين مبلغان در صف مجاهدين بود و [[فقه]] را برای آنان بيان می‌كرد و مقام [[جهاد]] را به آنان نشان می‌داد و هر روز بر معرفت آنان افزوده می‌شد. او را فردی با روحیه بالا و مغرور توصیف کردند. ایشان در میان مجاهدان با صدای زیبا قرآن می‌خواند و برادرانش را با سرودهای مبارزه آماده می کرد و مجاهدان  پشت سر او نماز می خواندند و در مقابل این محبت از آنان می خواست که با شهادت برایش دعا کنند. که تنها امید او در زندگی بود.
=با صالحان=
=شهادت=
روزها می گذرد و جوانی که زنگ می زند نقش خود را به خوبی انجام می دهد. صبح روز جمعه 19 شعبان 1407 هجری قمری مصادف با 27 فروردین 1366 خورشیدی از کنار جوانانی که مشغول صحبت و شوخی بودند گذر کرد و به آنان گفت: خواندن سوره کهف را فراموش نکنید و هر وقت احمد شروع کرد. از کنار کسی گذشت که او را توصیه کند. او این احساس را داشت که این روز آخرین روز او در این دنیاست. حتی به برادرش حذیفه که از او بزرگتر بود گفت: درود بر پسرم که امروز شهید شدم. مجاهدین مانند سازه ای مستحکم به صف شدند تا بزرگترین عملیات نظامی را علیه دشمن انجام دهند و جمعیت رفتند. و در بهترین اوقات مجاهدین در مستجاب شدن نماز ششم مغرب به تجمعات و مراکز تدارکاتی دشمن آتش گشودند. و نبردهای سختی رخ داد... و شهید احمد در حالی که در شادی و سرور بود از اینجا به آنجا حرکت می کرد. شب وارد تاریکی شد و گرد و غبار جنگ نشست و مجاهدین با هم صدا زدند - و او - یحیی - را که از نزدیکان شهید احمد و احمد بود - صدا زد و در آغوش به دنبال او رفت. بیابان را یافتم و او را غبارآلود از خونش یافتم.. در بهشت ابد با دو شهید صالح! افسار اسبش را در راه خدا می گیرم، سرش پشمالو، پاهایش خاکی، اگر بود. در گارد، در نگهبان بود و اگر در ماشین بود، در کاروان بود. و احمد الزهرانی با مصعب بن عمیر و طفیل بن عمرو در بهشت رفت. اما با مصطفی عزیز صلوات الله علیه. جوانان امت اسلامی، این یک مثال فوق العاده است، از آن پیروی کنید.
ایشان صبح روز جمعه 19 شعبان 1407 هجری قمری مصادف با 27 فروردین 1366 شمسی از کنار جوانانی که مشغول صحبت و شوخی بودند گذر کرد و به آنان گفت: خواندن سوره کهف را فراموش نکنید. مجاهدین مانند سازه ای مستحکم به صف شدند تا بزرگترین عملیات نظامی را علیه دشمن انجام دهند و همه جمعیت رفتند. و در مغرب به تجمعات و مراکز تدارکاتی دشمن آتش گشودند. و نبردهای سختی رخ داد... و شهید احمد در حالی که در شادی و سرور بود از این دنیا  به آن دنیا حرکت می کرد.





نسخهٔ ‏۱۰ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۵۷

Ambox clock.svg


نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.

یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۰۹:۵۷، ۱۰ آوریل ۲۰۲۲؛


احمد زاهرانی
احمد زاهرانی
نام احمد زاهرانی
زاده افغانستان
دین و مذهب اسلام، تسنن
فعالیت‌ها همکاری با اخوان‌المسلمین

احمد زاهرانی مصداق آیه شریفه قرآن مجید بودند:(إنهم فتية آمنوا بربهم وزدناهم هدي)؛ (آنها جوانانی هستند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم) [۱] ایشان در خانه‌ای ساده و محقر که از کودکی با توکل به خدا معروف بود، بزرگ شد. او در دامان خانواده‌ای رشد کرد که جهاد را بر همه چیز در زندگی ترجیح می‌دادند؛ لذا جهاد دغدغه ایشان شد.
طائف اولین شهری بود که احمد درآن زندگی می‌کرد.احمد در میان برادران دینی خود زندگی آرامی داشت و در میان آنها جایگاه برجسته‌ای داشت؛ او در کشور خود و در ماه رمضان سال 1406 قمری تلاش داشت تا روی ماهیت جهاد در افغانستان بایستد و پافشاری کند وارد افغانستان شد و مورد استقبال عده‌ای از مجاهدین قرار گرفت و ماموریت‌های خود را نسبت به دشمنان توضیح دادد.
وی قبول کرد که به مجاهدین بپیوندد، با اینکه سختی‌های خاص خود را داشت در زمستان سربازها در میان برف زندگی می‌کنند. اما همه اینها بر روح مجاهد احمد اثری نگذاشت، بلکه او عاشق شهادت بود و با اخلاص و نرمی و صفای روح پذیرفت، فقط می‌خواست دین خود را ادا کند و به مسلمانان کمک کند.

مجاهد جوان

ایشان به صف مجاهدین پیوست و نمونه ای از اطاعت خدا شد که برادرانش را برای نماز، سحر بیدار می کرد و جایی که احمد در آن کار می کرد در منطقه‌ای نزدیک دشمن، که بین او و مراکز کمونیستی فاصله کم بود. اقدامات حساس نظامی در آن منطقه خطرناک آغاز شد و او شجاع بود. یکی از حاضران از احمد پرسید: اگر دشمن با خرس و هواپیما و بمب و موشک به این منطقه حمله کند چه؟ کنار می کشی؟ او گفت: ان شاءالله با آن برخورد می‌کنیم. سائل گفت: نیرومندترین نیروی زمین است احمد گفت: خداوند در بهشت از آن قویتر است. وی در كنار مبارزه با دشمنان، از بزرگترين مبلغان در صف مجاهدين بود و فقه را برای آنان بيان می‌كرد و مقام جهاد را به آنان نشان می‌داد و هر روز بر معرفت آنان افزوده می‌شد. او را فردی با روحیه بالا و مغرور توصیف کردند. ایشان در میان مجاهدان با صدای زیبا قرآن می‌خواند و برادرانش را با سرودهای مبارزه آماده می کرد و مجاهدان پشت سر او نماز می خواندند و در مقابل این محبت از آنان می خواست که با شهادت برایش دعا کنند. که تنها امید او در زندگی بود.

شهادت

ایشان صبح روز جمعه 19 شعبان 1407 هجری قمری مصادف با 27 فروردین 1366 شمسی از کنار جوانانی که مشغول صحبت و شوخی بودند گذر کرد و به آنان گفت: خواندن سوره کهف را فراموش نکنید. مجاهدین مانند سازه ای مستحکم به صف شدند تا بزرگترین عملیات نظامی را علیه دشمن انجام دهند و همه جمعیت رفتند. و در مغرب به تجمعات و مراکز تدارکاتی دشمن آتش گشودند. و نبردهای سختی رخ داد... و شهید احمد در حالی که در شادی و سرور بود از این دنیا به آن دنیا حرکت می کرد.


منبع

پانویس

  1. سوره کهف:13.