سید خضر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۹: خط ۲۹:
|}
|}
</div>
</div>
''' سید خضر''' یکی از اعضای نسل اول [[اخوان‌المسلمین]] است که با اشتیاق به حضور در تمام کارهای عمومی اخوان‌المسلمین، با اینکه بالای هجده سال سن دارد. او در خانه‌ای متواضع مانند روستاییان آن زمان در روستای «القنایت» پیش از آن که به شهرستانی از توابع شرکیه تبدیل شود، بزرگ شد. تولد او در سال 1931 میلادی بود، او دوره اجباری و سپس ابتدایی را خواند و سپس در سال 1946 میلادی وارد دبیرستان شد و در آنجا با دعوت اخوان‌المسلمین آشنا شد. او به [[لیبی]] سفر کرد و از سال 1960 میلادی تا اوایل سال 1965 میلادی به عنوان معلم کار کرد، او همچنین برای کار به [[عربستان سعودی]] سفر کرد و یک کار کلاسیک اخوان در کمی آزادی سازماندهی شد و پایه‌ها آن بود.
''' سید خضر''' یکی از اعضای نسل اول [[اخوان‌المسلمین]] است که با اشتیاق در تمام فعالیت‌های عمومی اخوان‌المسلمین، با اینکه بالای هجده سال سن ندارد، حاضر می‌شود. او در خانه‌ای فقیر مانند روستاییان آن زمان در روستای «القنایت» پیش از آن که به شهرستانی از توابع شرکیه تبدیل شود، بزرگ شد. تولدش در سال 1931 میلادی بود، او دوره ابتدایی را خواند و سپس در سال 1946 میلادی وارد دبیرستان شد و در آنجا با دعوت [[اخوان‌المسلمین]] آشنا شد. او به [[لیبی]] سفر کرد و از سال 1960 میلادی تا اوایل سال 1965 میلادی به عنوان معلم کار کرد، او همچنین برای کار به [[عربستان سعودی]] سفر کرد.<br>
 


=پیوستن به اخوان=
=پیوستن به اخوان=
پروفسور سید خضر می گوید: «من در دبیرستان زاغزیق دوره راهنمایی می خواندم و آن را مدرسه «ملک فاروق» می نامیدند و آن تقریباً در اواخر سال 1946 میلادی بود و دوره تحصیل پنج سال بود و «القنایت» کمی بود. روستایی که در آن دو بخش اخوان وجود داشت و از اینجا روابط تقویت و افزایش یافت.ارتباط و ارتباط وی همچنین درباره دوران پیوستنش به اخوان می گوید: در این مدت وضعیت اخوان از نظر آزادی عمل و حرکت بر خلاف آنچه اکنون در حال رخ دادن است بیش از حد فوق العاده بود، آن «القنایت» بود، روستای کوچکی که شامل دو بخش اخوان است و به یاد دارم که ما طبقه همکف خانه زنی به نام «خضراء ابولبن» را اجاره کرده است. برای اینکه مقر لشگر باشد، و روی آن یک «راهنمای» بزرگ بود که روی آن نوشته شده بود: «مرکز لشکر اخوان‌المسلمین در کانال ها.» و صنعتگران، اساتید و دیگران، همه جمع می شوند و با صبر و تلاش کار می کنند، و وقت شناسی و دقت در آنها چیزی بود که ما را از دیگران متمایز می کرد.
سید خضر می‌گوید: «من در دبیرستان زاغزیق دوره راهنمایی می‌خواندم و آن را مدرسه «ملک فاروق» می‌نامیدند و آن تقریباً در اواخر سال 1946 میلادی بود و دوره تحصیل پنج سال بود. روستایی که در آن دو بخش [[اخوان المسلمین|اخوان]] وجود داشت و از اینجا روابط تقویت و افزایش یافت». ارتباط وی همچنین درباره دوران پیوستنش به اخوان می‌گوید: در این مدت وضعیت اخوان از نظر آزادی عمل و حرکت بر خلاف آنچه اکنون در حال رخ دادن است بیش از حد فوق‌العاده بود، آن «القنایت» بود، روستای کوچکی که شامل دو بخش اخوان است و به یاد دارم که ما طبقه همکف خانه زنی به نام «خضراء ابولبن» را اجاره کرده است. برای اینکه مقر لشگر باشد، و روی آن یک «راهنمای» بزرگ بود که روی آن نوشته شده بود: «مرکز لشکر اخوان‌المسلمین در کانال ها.» و صنعتگران، اساتید و دیگران، همه جمع می شوند و با صبر و تلاش کار می کنند، و وقت شناسی و دقت در آنها چیزی بود که ما را از دیگران متمایز می کرد.


=انحلال اخوان‌المسلمین=
=انحلال اخوان‌المسلمین=

نسخهٔ ‏۲۶ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۱۸

Ambox clock.svg


نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.

یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۱۱:۱۸، ۲۶ آوریل ۲۰۲۲؛


سید خضر
سید خضر
نام سید خضر
زاده 1956 م / اردن
درگذشت 1443 قمری/ اردن
دین و مذهب اسلام، تسنن
فعالیت‌ها همکاری با اخوان‌المسلمین

سید خضر یکی از اعضای نسل اول اخوان‌المسلمین است که با اشتیاق در تمام فعالیت‌های عمومی اخوان‌المسلمین، با اینکه بالای هجده سال سن ندارد، حاضر می‌شود. او در خانه‌ای فقیر مانند روستاییان آن زمان در روستای «القنایت» پیش از آن که به شهرستانی از توابع شرکیه تبدیل شود، بزرگ شد. تولدش در سال 1931 میلادی بود، او دوره ابتدایی را خواند و سپس در سال 1946 میلادی وارد دبیرستان شد و در آنجا با دعوت اخوان‌المسلمین آشنا شد. او به لیبی سفر کرد و از سال 1960 میلادی تا اوایل سال 1965 میلادی به عنوان معلم کار کرد، او همچنین برای کار به عربستان سعودی سفر کرد.

پیوستن به اخوان

سید خضر می‌گوید: «من در دبیرستان زاغزیق دوره راهنمایی می‌خواندم و آن را مدرسه «ملک فاروق» می‌نامیدند و آن تقریباً در اواخر سال 1946 میلادی بود و دوره تحصیل پنج سال بود. روستایی که در آن دو بخش اخوان وجود داشت و از اینجا روابط تقویت و افزایش یافت». ارتباط وی همچنین درباره دوران پیوستنش به اخوان می‌گوید: در این مدت وضعیت اخوان از نظر آزادی عمل و حرکت بر خلاف آنچه اکنون در حال رخ دادن است بیش از حد فوق‌العاده بود، آن «القنایت» بود، روستای کوچکی که شامل دو بخش اخوان است و به یاد دارم که ما طبقه همکف خانه زنی به نام «خضراء ابولبن» را اجاره کرده است. برای اینکه مقر لشگر باشد، و روی آن یک «راهنمای» بزرگ بود که روی آن نوشته شده بود: «مرکز لشکر اخوان‌المسلمین در کانال ها.» و صنعتگران، اساتید و دیگران، همه جمع می شوند و با صبر و تلاش کار می کنند، و وقت شناسی و دقت در آنها چیزی بود که ما را از دیگران متمایز می کرد.

انحلال اخوان‌المسلمین

در این دوره، نوسانات سیاسی آغاز شد، در سال 1948، در پی تصمیم انحلال اخوان‌المسلمین، نیروهای پلیس به مقر لشکر یورش بردند و تمام کتاب ها، اوراق، اسناد و ابزار موجود در آن را ضبط کردند و امنیت وجود نداشت. اقدامات احتیاطی صورت گرفت و جلسات در صورتجلسه ضبط شد. پروفسور سید می گوید: پس از آن همه جلسات ما در محل کار و در اسارت محرمانه شد، فعالیت اخوان تحت هیچ شرایطی متوقف نشد، حتی با تصمیم انحلال، محاکمه، حکم اعدام و غیره، در دریا مقابل بانک ملی فعلی. یادم می‌آید دستوراتی داده می‌شد که خانواده‌ای که یکی دو نفر از آن‌ها دستگیر می‌شوند یا غیر آن، بقیه خودشان را لشکر می‌دانند و حرکت می‌کنند و کار می‌کنند و فعالیت اخوان اصلاً متوقف نشد و دوران سختی برای مردم بود. که در دوره هدایت در سال 1949 میلادی بود. به خاطر دارم که برادرم عبدالمنعم خادر را دستگیر کردند و برای او ده سال حکم صادر کردند و همچنین برادر علی مرعی رحمه الله علیه آنها صادر شد و پس از مدتی برادر ابراهیم الاشقر را دستگیر کردند. مسئول بخش هر وقت از او در مورد مأموریتی سؤال می کردند، می گفت که مأمور آن، عبدالمنعم خادر یا علی مرعی است. چون هر دو دستگیر شده اند و با شدت شکنجه مجبور شد بگوید سیدخادر نماینده دانشجویان است، موضوع را به پدرم اطلاع دادم و خود را برای دستگیری آماده کردم. اما الحمدلله هیچ اتفاقی نیفتاد، اما بعد از مدتی مرا احضار کردند و چند سوال پرسیدند و از من «ماهی و قیاس» کردند و کار تمام شد.

بعد از انقلاب در آن دوره، ایشان به دانشکده علوم دانشگاه قاهره پیوسته بود و شاهد کار دانشجویی اخوان بود و مواضع تعیین کننده ای برای اخوان با وفدیست ها و کمونیست ها وجود داشت. جایی که حضور اخوان قوی و جوان بود و مرحله حساسی برای تمام مصر بود. جوانان اخوان در خط مقدم بودند و به یاد دارم که اردوگاه های آموزشی در داخل دانشگاه قاهره برای آموزش دانشجویان چریکی برای مقابله با انگلیسی ها در منطقه کانال پس از انقلاب وجود داشت. با آنها هم بودند برادر محمد سلیم جباره، او دانشجوی دانشکده هنر بود و قوی بود و توپ «البرم» را حمل می کرد که توپ سنگینی است که با یک دست روی زمین قرار می گیرد. ، و با گلوله به هوا می زند.

منبع