لالامنلگ (سید اسحاق)

نسخهٔ تاریخ ‏۱۰ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۲۲ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'کتاب ها' به 'کتاب‌ها')

لالامنلگ مشهور به سید اسحاق یکی از اسطوره‌های جریان فکری طالبان و یکی از افرادی است که نقش چشم‌گیری در تشکّل و جریان طالبان دارد.

زندگی‌نامه

سید اسحاق فرزند مولوی سدوزی و از خانواده طیب آغادر تاریخ 1338/10/1 در منطقه جلاهور ولسوالی ارغنداب منطقه «میربازار» در جنوب‌غرب شهر قندهار در یک خانواده‌ مذهبی از قبیله «ناصر» به دنیا آمده است. نام اصلی لالا ملنگ، «سید اسحاق» بود.

پدرش «مولوی سدوزی» یکی از علمای پیشرو قندهار با پیروان بسیار و تعداد زیادی مدرسه مذهبی بود، کسی که زمانی به ملا محمد عمر جوان نیز درس می‌داد و خود را از سادات حسینی می داند.60 سال پیش خانواده‌ای در منطقه «میربازار» در جنوب‌غرب شهر قندهار زندگی می‌کردند و در آستانه انقلاب ثور 1357 منطقه میربازار را به مقصد منطقه «ارغنداب» قندهار ترک کرد و در قریه «جلاور= جوی لاهور» ساکن شد.
پدر سید اسحاق از نگاه فکری و معنوی با مولوی «نصرالله منصور» از رهبران جهادی و از پایه‌گذاران جنبش‌هایی از نوع طالبان رابطه داشت. این امر باعث شد که سید اسحاق در نوجوانی به غزنی برود و در مدرسه «نورالمدارس فاروقی» که وابسته به جریان فکری نصرالله منصور بود، به تحصیل بپردازد.

اقدامات و فعالیت‌ها

سید اسحاق پس از اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ، به زادگاه اش یعنی قندهار آمد و مبارزه مسلحانه را آغاز کرد. او «جبهه طالبان» یعنی گروه بزرگی از مجاهدین متشکل از دانش‌آموزان مذهبی، در مناطق ارغنداب و «پنجوایی» را رهبری می‌کرد و به سرعت به عنوان یکی از کارآمدترین و محبوب‌ترین فرماندهان طالبان شهرت یافت.
او در تاریخ 1362/10/16 در منطقه «غوندی سادات» قندهار توسط روس‌ها دستگیر و پس از چند روز نگهداری نزد روس‌ها، به زندان «پلچرخی» در کابل منتقل شد. در همین ایام یک سرباز 22 ساله ارتش سرخ به اسم «اندری» توسط مجاهدین اسیر گردید. از آنجا که برای روس‌ها سرباز شان مهم بود، با مجاهدین درباره تبادل او مذاکرات را شروع کردند. سرانجام این گفت وگوها به نتیجه رسید و قرار شد این سرباز که پس از مسلمان شدن اسم «عبدالله» را انتخاب کرده بود، با لالا ملنگ مبادله و معاوضه شود. این مراسم به صورت رسمی که در آن زمان بی‌سابقه بود در تاریخ 1364/11/23 (1984 میلادی) انجام شد. در روز تبادله، هزاران تن از مجاهدین، نظامیان ارتش سرخ، نیروهای وابسته به دولت «ببرک کارمل» و مردم محل برای تماشای تبادله تجمع کرده بودند. این مراسم در ساعت دو و نیم بعداز ظهر در منطقه‌ای بین «چهل‌زینه» و «میربازار» قندهار صورت گرفت.

لالا ملنگ پس از آزادی دوباره به جبهه بازگشت و فرماندهی گروهی از مجاهدین را به عهده گرفت.

سایر برادران او شامل مولوی «ملا محمد یوسف (شیخ الحدیث)» و «ملا سید محمد طیب آغا» دو برادری هستند که هر کدام آنان نقش خاصی در تشکّل طالبان داشته و دارند. مولوی «محمد طاهر» و «سید محمد یونس» از دیگر برادران او هستند که کمتر معروف شده‌اند. این خانواده اکنون در قطر سکونت دارند.
او چند روز قبل از کشته شدنش، به مدت یک هفته با تعدادی از نیروهایش به منطقه «خاکریز» در شمال قندهار رفت تا با مجاهدین شیعه و فارسی‌زبان بیشتر آشنا شود. او که خود را از سادات حسینی می‌دانست، در جستجوی هویت خود برآمده بود. در آن زمان پایگاه خاکریز، کتابخانه مجهزی داشت، لالا ملنگ در طول یک هفته‌ که در این پایگاه گذراند، بیشتر وقت خود را صرف مطالعه کتاب‌های فقه جعفری می‌کرد.

برخی از مواضع تقریبی

در بیان خاطرات فرمانده سابق پایگاه خاکریز پایگاه خاکریز برخی از جزئیات سفر لالاملنگ به این پایگاه بیان شد که: لالاملنگ اهل مطالعه بود و در روزهای پایانی عمرش، درصدد پیدا کردن حقایق برآمده بود و به همین خاطر، با تقاضای ایشان کتاب‌هایی از جمله «سیری در صحیحین» که نقدی بر «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» بود توجه ایشان را جلب نمود.

لالا ملنگ اهل تساهل مذهبی بود و در ایامی که در پایگاه خاکریز بسر می‌برد، به نماز جماعت شیعیان اقتدا می‌کرد.

فوت

لالاملنگ در تابستان سال 1365 بر اثر شلیک خمپاره در منطقه ارغنداب کشته شد.

منابع

  1. http://www.iess.ir/fa/analysis/1033/
  2. https://middleeastpress.com/pashto/1392/04/05/%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1-%D8%AA%DB%8C%D9%85-%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%87-%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%82%D8%B7%D8%B1-%DA%A9%DB%8C%D8%B3/