مسائل عرفانی حج (مقاله)
فصلنامه | اندیشه تقریب |
---|---|
اطلاعات نشر | سال دوم/ شماره پنجم/زمستان 1384 |
عنوان مقاله | مسائل عرفانی حج |
نویسنده | عبدالعلی باقری [۱] |
تعداد صفحات | 10 |
بخش | اندیشه |
زبان | فارسی |
چکیده
باطن حج مشتمل بر منازلى است:
- منزل اول سیر من الخلق الى الحق، بریدن از ماسوى الله براى پیوند با خدا و این منزل خود داراى چند مرتبه است: اول توبه: رجوع از شیطان درونى و طاغوت بیرونى به سوى خداوند؛ دوم یقظه: بیدارى و آگاهى کامل به قدر و منزلت حریم خانه خدا؛ سوم تخلیه: خالى کردن درون از صفات شیطانى و جایگزینى صفات رحمانى؛ چهارم تجلیه: تصفیه دل و تمیز دادن ارزشها از ضد ارزشها.
- منزل دوم: سیر من الحق في الحق: ادامه و استمرار پیوند با خدا و سعى در تحکیم آن و این منزل داراى اعمالى است:
- احرام: یعنى وارد منطقهاى مىشود که برخى از چیزها بر حاجى حرام مىشود؛
- طواف: این عمل تشبّهى به عمل فرشتگان است که دائم پیرامون عرش خدا در طوافند؛
- نماز طواف: وقتى به مقام عبودیت مىرسد، باید نماز شکر به جاى آورد؛
- سعى بین صفا و مروه: تداعى خاطره شیرین ابراهیم و تجسم امیدوارى زنى به رحمت خداوند که سرانجام به هدف خویش مىرسد؛
- تقصیر: توجه از لذات روحى به لذات جسمى است که با تقصیر کردن همه چیز به جز بوى خوش و استمتاع از زن براى حاجى حلال مىشود؛
- حرکت به سوى عرفات: محل اعتراف به گناه و محل کسب معرفت و تجدید با توحید؛
- حرکت به جانب مشعر: مکانى که با یاد و ذکر خدا کسب شعور و فطانت مىکند؛
- حرکت به سوى منا: سرزمین امید و رحمت و معرفت و استجابت دعا و طلب سعادت دنیا و آخرت؛
- رمى جمرات سه گانه: سنگ زدن به شیطان درونى (نفس اماره) و شیطان بیرونى (ابلیس و اعوان او) و طاغوت انسى یعنى دشمنان دین و اسلام؛
- قربانى: عملى که رمز گذشت و فداکارى در راه محبوب است؛
- حلق یا تقصیر: تراشیدن و بریدن باقیمانده کدورتها و رذالتها و اصلاح دل از زنگار خودخواهىها و کبر و ریا؛
- طواف نساء: رمز آن این است که انسان هر چند به مقام عبودیت برسد، تسلط او بر غریزه جنسى به عنایت خداوند نیاز دارد.
- منزل سوم: سیر من الحق الى الخلق: البته این منزل از منزل اول و دوم مشکلتر است؛ چون در اوّلى و دومى خودسازى بود؛ ولى این منزل دیگر سازى است؛ یعنى حاجى باید تمام آنچه را که از حج آموخته، به دیگران منتقل سازد.
کلید واژهها: حجّ، عمره، سعى، صفا، مروه، قربانى، طواف، تقصیر، عرفات، مشعر، منا.
مقدمه
در اسلام تمام اعمال عبادى افزون بر صورت ظاهرى داراى اسرار و رازهاى شگفت انگیز عرفانى است و حج که یکى از احکام مهم عبادى، سیاسى اسلام شمرده مىشود، از این قاعده مستثنا نیست و این فریضه الاهى خصوصیاتى منحصر به فرد دارد که آن را از سایر احکام اسلامى برترى داده است.
مسلمانان جهان با ملیتها، رنگها، زبانها و نژادهاى گوناگون از سراسر کره خاکى در یک مکان اجتماع کرده و همگى یک شعار سر داده، یک هدف را دنبال مىکنند؛ بنابراین مىتوان حج را رستاخیز کوچک نامید.
همان گونه که اعمال حج، توحید و نبوت و معاد و امامت را در بردارد، نماز، روزه، جهاد، تولى و تبرى و سایر امور مانند خلوت، جلوت و ذکر و تفکر، سکوت، فریاد و عزلت و اجتماع را نیز شامل مىشود. حج تجلى و تکرار همه صحنههاى عشق آفرین انسان و جامعه متکامل است. حج عرصه نمایش و آیینه سنجش استعداد و توان مادى و معنوى همه مسلمانان جهان است. حج به سان قرآن است که هر کسى به میزان استعداد و فهم خویش از آن بهره مىگیرد. دراهمیت حج همین روایت کافى است که از رسول اکرم (صلىاللهعلیهوآله) پرسیده شد: آیا در اسلام براى زن جهاد وجود دارد؟ پیامبر فرمود: بلى، حج و عمره به منزله جهاد براى زنها است.[۳] حج با توجه به گستردگى ابعاد و ویژگى خاصش اسرار عرفانى فراوانى دارد که در این مقاله به بخشى از آنها اشاره مىکنیم.
مسائل عرفانى حج
حج یک صورت ظاهرى، و یک سیرت باطنى دارد که این سیرت باطنى بر مقامها و مراتبى مشتمل است که پارهاى از آنها جز براى خصصین و اهل معرفت میسر و حاصل نمىشود.
منازل حج
منزل اول
سیر من الخلق الى الحق، بریدن از ما سوى الله براى پیوند با خدا و این منزل داراى مراتبى است که به اختصار به آن اشاره مىکنیم.
مرتبه اول، توبه: رجوع از شیطانهاى درونى و طاغوتهاى بیرونى به سوى خدا، رجوع از خوى حیوانى به سوى خوى انسانى، دورى از هوا و هوس و امیال نفس اماره به سوى معنویت و فضایل اخلاقى. در حقیقت از موانع وصول به حق عبور کردن و به سوى حضرت حق روى آوردن.
مرتبه دوم، یقظه: در این سفر عرفانى، یقظه به معناى آگاهى و توجه به قدر و منزلت خانه خدا و حریم پاک او داشتن است. توجه به توفیقى که پروردگار عالم نصیب بنده خویش کردهاست. توجه به بایدها و ارزشها یعنى واجبات حج و پرهیز از نبایدها و ضد ارزشها یعنى گناهان و محرمات حج. توجه به اینکه خداوند عمل گناهکاران را نمىپذیرد و قبولى اعمال وابسته به تقوا است.
«إِنَّما یتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ» [۴]
توجه به اینکه در این سفر روحانى در محضر خداوند، پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) و امامان معصوم(علیهم السلام)حضور دارد.
«وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیرَى اللّهُ عَمَلَکمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» [۵]
مرتبه سوم، تخلیه: پس از مقام توبه و یقظه، باید به مقام تخلیه صعود کرد. مقام تخلیه آن است که دل را یکسره از صفات زشت و ناپسند و رذایل اخلاقى خالى کند و ریشه هرز صفات رذیله نظیرحسد، بخل، کبر، ریا، تملق، دروغ، تزویر، نفاق، جاهطلبى و غیره را که مایه تیره بختى و سیه روزى آدمى است، بسوزاند و به جاى آنها درون خویش را به خصایص بالاى اخلاقى و فضایل عالى انسانى نظیر خیرخواهى، سخاوت، تواضع، اخلاص، صداقت، رأفت، زهد و غیره بیاراید. در این صورت حج او حج ابراهیمى خواهد بود: «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِی لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الأَْرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ» [۶]
حاجى باید در این سفر روحانى و سیر الى الله، نیت خویش را خالص کند و از هرگونه اغراض پست مادى و دنیایى بپرهیزد و جز رضاى خدا چیزى را در نظر نیاورد: «إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الأَْعْلى» [۷] و به تمام اعمال و رفتار و گفتارهاى خویش رنگ و صبغه الاهى بدهد که هیچ رنگ و صبغهاى از آن برتر نیست: «صِبْغَةَ اللّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً» [۸]
مرتبه چهارم، تجلیه: این مقام و مرتبه نصیب خصصین و اولیاى الاهى خواهد شد. حاجى در این مقام به نور خدا منور مىشود: «وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یمْشِی بِهِ فِی النّاسِ» [۹]، و به لطف خدا به مقام عبودیت و بندگى مىرسد و بدین ترتیب ارزشها را از ضد ارزشها و ارزشمندان را از دون قیمتان و پاکان را از ناپاکان تمیز مىدهد: «إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یجْعَلْ لَکمْ فُرْقاناً»[۱۰]؛ البته برخى عارفان مرتبه تحلیه را بعد از مرتبه تخلیه افزودهاند که ما آن دو را با هم ذکر کردیم و به ذکر جداگانه آن نیازى نبود.
این مراتب چهارگانه منزل اول در کلام بلند و زیباى امام صادق (علیهالسلام) جلوه گر است: «اذا اردت الحج فجّرد قلبک لِلّه عزوجل من قبل غرمک عن کل شاغل و حجب کل حاجب و فوّض امورک کلها الى خالقک و توکل علیه فى جمیع ما یظهر من حرکاتک و سکناتک و سلم لقضائه و حکمه و قدره و دع الدنیا و الراحة و الخلق واخرج من حقوق تلزمک من جهة المخلوقین و لا تعتمد على زادک و راحلتک و اصحابک و قوتک و شبابک و مالک، فان من ادعى رضا الله واعتمد على شى صیره علیه عدواً و وبالا لیعلم انه لیس له قوة و لا حیلة و لا لاحد الا بعصمة الله تعالى و توفیقه و استعداد من لا یرجوا الرجوع و احسن الصحبة وراع اوقات فرائض الله و سنن نبیه(صلىاللهعلیهوآله) و ما یجب علیک من الادب و الاحتمال و الصبر و الشکر و الشفقه و السخاء و ایثار الزاد على دوام الاوقات» [۱۱]
هرگاه قصد حج کردى، قلبت را براى خدا خالى و تخلیه کن پیش از آن که هر چیزى دیگر قلبت را مشغول سازد و یا مانع شود و همه امورت را به خدا بسپار و به او توکل کن در تمام آنچه که از حرکات و سکناتت بر مىآید و خود را تسلیم حکم و تقدیر الاهى بفرما و تمام دنیا و راحتى و خلق را رها کن؛ و همچنین خود را از حقوق مخلوقان آزاد ساز و بر توشه و مرکب و همراهان و قدرت و جوانى و مالت اعتماد نکن. همانا کسى که رضاى خدا را ادعا مىکند و مىطلبد ولى اعتماد مىکند به چیزى (غیر از خدا) خداوند آن را چه بسا دشمن و وزر و وبال انسان قرار خواهد داد و بداند هیچ قدرتى و چارهاى ندارد، مگر اینکه تمسک کند به خداوند و توفیقاتش و آمادگى کسى که توقع بازگشت ندارد و به همراهانت نیکى کن و مراعات کن اوقات واجبات الاهى و مستحبات و سیره پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) و آنچه را از باب ادب و کمال برایت لازم است از قبیل تحمل، شکیبایى و تشکر، مهربانى، بخشش و کرم وترجیح دادن آنچه را که جزو زاد و توشه تو است در تمام اوقات زندگى خود.
منزل دوم
سیر من الحق فى الحق، ادامه واستمرار پیوند با خدا و سعى در تحکیم آن تا نیل به مقام عبودیت واین منزل مشتمل بر اعمالى است که به ترتیب ذکر مىشود:
- احرام: یعنى وارد منطقه و محدودهاى شدن که در آن منطقه برخى از چیزها بر محرم حرام مىشود و این حرمت دلیل عزت حاجى است، نه محرومیت که با این حرمت حاجى در خود احساس استغنا کرده، خویش را از خیلى مسائل غنى مىداند و این حرمت دلیل عدم وابستگى محرم است. حاجى در واقع متصف به صفات الاهى شدهاست؛ یعنى تشرف به محضر حضرت ربوبیت: «عبدى اطعنى حتى اجعلک مثلى» [۱۲]، و همچنین تلبیه که از شعایر بزرگ حج به شمار مىآید با صداى رسا و بلند گفته شود تا شیاطین از شنیدن این صدا بلرزند: «اتانى جبرئیل فقال لى: ان الله یأمرک ان تامر اصحابک ان یرفعوا اصواتهم بالتلبیة فانها من شعائر الحج» [۱۳]
- طواف: عمل طواف تشبهى است به فرشتگان که پیرامون عرش خدا دائم در طوافند: «وَ تَرَى الْمَلائِکةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ» [۱۴]؛ پس طواف بندگان مثل فرشتگان نشانه عشق آنان به خداوند است و تکرار طواف به منظور پیدا شدن و تثبیت مقام تسلیم و عبودیت است و در فضیلت آن گفته شد که «اگر 50 بار طواف کند، تمام گناهان او بخشیده مىشود درست مثل روزى که متولد شده باشد» [۱۵]
- نماز طواف: طواف کننده وقتى به مقام عبودیت مىرسد، باید نماز شکر به جاى آورد. نماز، معراج مؤمن است. نماز مکالمه بنده با خدا، و تشهد و سلامهاى نماز به منزله توسل بنده با اهل بیت(علیهمالسلام) است و این توسل با بیعتى که پس از این به وسیله استلام حجر صورت مىگیرد، کامل مىشود. عن جابر: «ان النبى (صلىاللهعلیهوآله) استلم الحجر فقبله واستلم الرکن الیمانى فقبل یده» [۱۶] و همچنین در برخى از روایات اهل سنت، استلام الحجر از جمله محو کننده و از بین برنده گناهان و خطاها شمرده شدهاست: «عبدالرزاق عن معمر عن حمید الاعرج عن مجاهد قال: ان استلام الحجر والرکن یمحق الخطایا» [۱۷]؛ استلام حجر و بوسیدن آن به منزله تجدید میثاق و عهد با رسول اکرم(صلىاللهعلیهوآله) است: «فمن الوفاء بعهدالله استلام الحجر»[۱۸] امام صادق(علیهالسلام) فرمود: هنگام استلام حجر چنین گفته شود: «امانتى ادیتها و میثاقى تعاهدته شهدلى بالموافاة» [۱۹]؛ امانتم را ادا، و به عهد و پیمانم وفا کردم و به این وفادارى شاهد باش، و همچنین استلام حجر تجسم خضوع در برابر عزت خداوند و نشانه رضا به تقدیر او است؛ چنان که در روایات هم آمدهاست: «و استلام الحجر رضا بقسمته و خضوعاً لعزته [۲۰]؛ استلام حجر رضا به آنچه که قسمت شده و نهایت خضوع و خشوع در برابر عزت پروردگار است».
- سعى بین صفا و مروه: برگزیده خدا (مصطفى) یعنى حضرت آدم بر آن کوه فرود آمد و اسم او بر آن نهاده شد؛ ولى مروة چون حوا مرأة (زن) است آنجا فرود آمد، آنجا را بدان نام خواندند. این عمل تداعى خاطره شیرین حضرت ابراهیم (علیهالسلام) است؛ پیامبرى که مقام عبودیت و تسلیم او را خداوند امضا کرده: «إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ» [۲۱]. سعى بین دو کوه تجسم امیدوارى زنى است که با امید به رحمت خداوند در بیابان خشک و بى آب و علف براى به دست آوردن آبى براى کودک خویش در تکاپو است و با تلاطم درونى از صفا به مروه و از مروه به صفا مىرود و سرانجام با تلاش و خلوص نیت از نظر برون به آب زمزم و از نظر درون به آب حیات مىرسد و همچنین سعى بین صفا و مروه با آن حالت و هیبت خاصش اقتدار و شکوه اسلام را به مشرکان مىنمایاند؛ چنان که در برخى از روایات اهل سنت نیز آمدهاست: «... انما سعى رسول الله(صلىاللهعلیهوآله) بین الصفا و المروة لیرى المشرکین قوته» [۲۲]؛ پس حاجیان باید میان صفا و مروه درس عشق و ایثار را از حضرت ابراهیم(علیهالسلام) و یارانش بیاموزند: «قَدْ کانَتْ لَکمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ» [۲۳] حاجى با هروله کردن از هوا و هوس دورى مىکند و از قدرت و شخصیت کاذب و ساختگى خود تبرى مىجوید: «و هرول هرولة هرباً من هواک و تبریاً من جمیع حولک و قوتک» [۲۴]، و به این وسیله روح و درون خود را براى لقا و دیدار کوى دوست آماده مىکند: «وصف روحک و سرک للقاءالله یوم تلقاه بوقوفک على الصفا» (همان). روحیات درون و اسرار پنهانىات را هنگام ملاقات با معبودت در موقعى که در کوه صفا قرار گرفتى، بیان کن.
- تقصیر: تقصیر توجه از عالم ملکوت به عالم ناسوت است. توجه از لذات روحى به سوى لذات جسمى و توجه از وحدت به کثرت است. تقصیر، تحلیل بعد از تحریم است بدین معنا آنچه که براى محرم حرام شده بود، با تقصیر کردن (البته جز بوى خوش و استمتاع از زن) برایش حلال مىشود؛ چون که حاجى از صفات شیطانى خویش را تقصیر کرده و از بین بردهاست: «لولا ان الشیاطین یهجمون على قلوب بنى آدم لتنظر الى ملکوت السموات والارض» [۲۵] اگر شیاطین بر قلب انسانها هجوم نمىآوردند، هرآینه انسان مىتوانست به ملکوت اعلاى آسمانها و زمین نظر بیفکند.
- حرکت به سوى عرفات: عرفه یعنى اعتراف بندگان به گناهان خویش در پیشگاه خداوند «واعترف بالخطایا بعرفات» [۲۶] عرفه یعنى کسب معرفت، معرفت مبدأ و معاد و تجدید با توحید «و جدد عهدک لله بوحدانیته» (همان). معرفت نبوت و ولایت، معرفت آفاق و انفس و سرانجام معرفت به آنکه «لیس فى الدار غیره دیار» [۲۷]. در خلوت دل انسان فقط خداوند على اعلا حضور داشته باشد. عرفه جایگاه صعود از علم الیقین به عین الیقین از عین الیقین به حق الیقین است و در روایات آمده که بهترین دعا، دعاى روز عرفه است و بهترین آن دعا این است که گفته شود: «لا اله الا الله وحده لا شریک له» [۲۸]
- حرکت به جانب مشعر: مشعر نزد خداوند درجه و اعتبار خاصى دارد. از این جهت در قرآن با وصف احترام از آن یاد شدهاست: «فاذا افضتم من عرفات فاذکروالله عندالمشعر الحرام» [۲۹] آنچه خداوند در این مکان مقدس آن هم در برترین ساعات شبانه روز (بین الطلوعین) خواسته، ذکر خدا است. با یاد خدا کسب شعور و فطانت و دقت و ظرافت کردن است. سرایت دادن ایمان از دل به تمام اعضا و مشاعر انسان، به ما مىآموزد آنچه از عرفات برداشت کردیم، باید در این جا به واسطه یاد خدا در دل نفوذ داده، از دل به چشم و گوش و زبان و تمام اعضا و جوارح بدن، جاى دهیم تا تمام مشاعر ما حیاتى دوباره یابد.
- حرکت به سوى منا: وقتى جبرئیل به حضرت ابراهیم نازل شد و گفت: «تمنى یا ابراهیم» یعنى اى ابراهیم هر چه مىخواهى تمنا کن، آنجا منا خوانده شد. منا یعنى سرزمى امید، رحمت، مغفرت، فضل و کرامت، استجابت دعا و طلب سعادت خیر دنیا و آخرت؛ از این جهت مىتوان گفت بهترین لذتها در حج، لذت امید بنده به خدا در منا است.
- رمى جمرات: بندهاى که به مقام قرب رسید، باید با طاغوت درون یعنى نفس اماره و طاغوت بیرون یعنى شیاطین جنسى و شیاطین انسى مبارزه کند. طاغوت درون خطرناکترین طاغوتها است: «إِنَّ النَّفْسَ لأََمّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبِّی» [۳۰] این عمل که رمى جمرات سه گانه دارد یعنى طرد طاغوت درون (نفس اماره) و طرد طاغوت بیرون (شیاطین جنى و ابلیس و اعوان او) و طرد شیاطین انسى یعنى دشمنان دین و قرآن و اسلام، در سه مرحله انجام مىگیرد: «لما اتى خلیل الله المناسک عند جمرة العقبة فرماه بسبع حصیات حتى ساخ فى الارض ثم عرض له عند الجمرة الثانیه فرماه بسبع حصیات حتى ساخ فى الارض ثم عرض له عند الجمرة الثالثه فرماه بسبع حصیات حتى ساخ فى الارض».[۳۱]
- ذبح قربانى: قربانى را از آن جهت قربانى گفتهاند که باعث تقرب انسان به خدا مىشود. قربانى سنتى است که فقط از تقواپیشگان پذیرفته مىشود: «إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یتَقَبَّلْ مِنَ الآْخَرِ» [۳۲] و این عمل رمز گذشت و فداکارى در راه محبوب، و همچنین زنده کردن خاطره بزرگ و تاریخى حضرت ابراهیم(علیهالسلام) و اسماعیل(علیهالسلام) است؛ آن گاه که از سوى محبوب به ابراهیم خطاب آمد که جوانت را در منا ذبح کن و ابراهیم این امر خدا را به فرزندش ابلاغ کرد. اسماعیل با کمال رغبت پذیرفت: «یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ» [۳۳] و این روز بزرگ در روایات، یوم النحر و یوم الحج الاکبر نامیده شد(سنن الترمذى، ج3، ص282)؛ ولى وقتى که هر دو، پدر و پسر، امر خدا را پذیرفتند و مشغول اجرا شدند از سوى خدا ندا آمد: «قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا» [۳۴]
- حلق یا تقصیر: تراشیدن سر یا اصلاح سر و صورت، یعنى تراشیدن باقیمانده کدورتها و رذالتها و اصلاح دل از زنگار خودخواهىها، کبر و ریا.
- طواف نساء: بعد از طواف نساء، بوى خوش و استمتاع از زن نیز بر محرم حلال مىشود و شاید رمز آن این باشد که انسان هرچند داراى مقام عبودیت باشد، تسلط او بر غریزه جنسى نیاز به عنایت خدا دارد.
یوسف صدیق وقتى در امتحان پیروز شد فرمود: این خدا بود که نجاتم داد نه خودم: «وَ إِلاّ تَصْرِفْ عَنِّی کیدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیهِنَّ وَ أَکنْ مِنَ الْجاهِلِینَ» [۳۵]
- یادآورى
زیارت مدینه: پس از اتمام اعمال حج، تشرف به مدینه و زیارت مرقد پیامبراکرم(صلىاللهعلیهوآله) و حضرت زهرا(علیها السلام) و قبور امامان بقیع(علیهم السلام) نیز براى کمال حج لازم است و عمل حج بدون این زیارت ناقص خواهد بود؛ مثل تمسک به قرآن منهاى ولایت؛ بدین سبب در روایات ما نیز همین مطلب آمدهاست: «عن جعفر بن محمد(علیهالسلام): اذا حج احدکم فلیختم بزیارتنا لان ذلک من تمام الحج» [۳۶]؛ پس زیارت مدینه منوره اتمام حج است.
در قرآن مجید از توسل به اهل بیت(علیهمالسلام) با عنوان ابتغاء الوسیله الى الله یاد شدهاست: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ» [۳۷] و لذا اهل بیت(علیهمالسلام) وسیله ارتقاى معنویت و واسطه تقرب به سوى پروردگار هستند.
منزل سوم: سیر من الحق الى الخلق
این منزل با بازگشت ازمکه و مدینه به وطن آغاز مىشود و در این منزل مسؤولیت از منزل اول و دوم مشکلتر است؛ چون در منزل اول و دوم خود سازى بود؛ ولى در این منزل دیگر سازى است و دیگر سازى آن قدر مشکل است که پیامبراکرم(صلىاللهعلیهوآله)فرمود: «شیبتنى سورة هود لمکان قوله: فاستقم کما امرت و من معک [۳۸]؛ سوره هود مرا پیر کردهاست؛ چون که خدا در این سوره فرموده تو و یارانت باید استقامت کنید»، و حاجى پس از اینکه به وطن بازگشت، باید وظیفه انبیا را به عهده گیرد: «الَّذِینَ یبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللّهِ» [۳۹]، و این دیگر سازى بسیار مشکل است و آنچه محاسن پیامبر را سفید کرد، دیگرسازى (و من معک) است.
حاجى پس از بازگشت به وطن، باید آنچه را که از حج آموخت و برداشت کرد، به دیگران تزریق کند و با رفتار و کردار و گفتار خویش، بهترین الگو براى مردم باشد و از این طریق بهترین ارمغان را از سفر عرفانى خویش به مردم مىدهد و پاداش آن نیز به همان اندازه بزرگ است: «مَنْ أَحْیاها فَکأَنَّما أَحْیا النّاسَ جَمِیعاً» [۴۰] و از آن طرف اگر حاجى خداى ناکرده به وسیله عمل ناروایش ابهت حج را بى رنگ یا کمرنگ جلوه دهد، گناه او به اندازهاى بزرگ است که معلوم نیست به توبه موفق شود و قرآن درباره این حاجى مىفرماید: او نظیر کسى است که همه مردم جهان را کشته باشد: «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیرِ نَفْس أَوْ فَساد فِی الأَْرْضِ فَکأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً» [۴۱]؛ به همین سبب است که حضرت على(علیهالسلام) «حج را آزمونى بزرگ و امتحانى سخت و روشنگر و پاکسازى رسا و خالص کننده» (نهج البلاغه، خطبه قاصعه) مىشمارد «واستقم على شروط حجک و وفاء عهدک الذى عاهدت به مع ربک و اوجبته الى یوم القیامه» [۴۲]؛ پس از اعمال حج بر اسرار و مراتب و منازل آن که در سفر عرفانى با خداى خود برقرار کردهاى، استقامت پیشه کن و تا روز قیامت بر آنها پایدار باش.
به امید درک بیشتر معارف حج و احساس همدلى و یکپارچگى براى همه مؤمنان و مسلمانان موحد.
منابع و مآخذ
- قرآن کریم.
- نهج البلاغه.
- ابن عیسى محمد بن عیسى بن سوره، سنن ترمذى.
- حر عاملى، محمد بن حسن، الجواهر السنیه فى الاحادیث القدسیه.
- حر عاملى، محمد بن حسن، وسایل الشیعه.
- سیوطى، امام جلال الدین، الدر المنثور.
- صنعانى، عبدالرزاق بن همام، معجم المصنف.
- گیلانى، عبدالرزاق، مصباح الشریعه.
- مجلسى، علامه محمد باقر، بحارالانوار.
- نسائى، حافظ ابوعبدالرحمن احمد، سنن نسائى.
- هندى، علامه علاءالدین، کنزالعمال.
پانویس
- ↑ محقق و نويسنده، كتابدار مركز تحقيقات علمى مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى، سطح چهار فقه و اصول
- ↑ محقق و نويسنده، كتابدار مركز تحقيقات علمى مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى، سطح چهار فقه و اصول
- ↑ هندى، 5/142.
- ↑ مائده(5):27.
- ↑ توبه(9): 105.
- ↑ انعام(6): 79.
- ↑ لیل، 20
- ↑ بقره(2): 128.
- ↑ انعام(6):122.
- ↑ انفال(8):29.
- ↑ گیلانى، باب 22.
- ↑ الجواهر السنیة، 361.
- ↑ هندى، ج5، ص31.
- ↑ زمر(39):75.
- ↑ هندى، ج 5، ص31.
- ↑ هندى، ج5، ص177.
- ↑ صنعانى، ج5، ص29
- ↑ همان، ج5، ص32.
- ↑ حر عاملى، ج 17، ص407ـ409.
- ↑ گیلانى، باب22.
- ↑ بقره(2): 131)
- ↑ سنن نسائى، ج2، ص414.
- ↑ ممتحنه(60): 4.
- ↑ گیلانى، باب 22.
- ↑ مجلسى، ج70، ص59.
- ↑ گیلانى، باب 22.
- ↑ همان
- ↑ هندى، ج5، ص66.
- ↑ بقره(2): 198.
- ↑ یوسف(12): 53.
- ↑ هندى، ج5، ص81، ح 12144.
- ↑ مائده(5): 27.
- ↑ صافات(37): 102.
- ↑ صافات(37): 105.
- ↑ یوسف(12): 33.
- ↑ وسایل الشیعه، ج10، ص254.
- ↑ مائده(5): 32)
- ↑ سیوطى، ج3، ص320
- ↑ احزاب(33):39
- ↑ مائده(5): 5.
- ↑ مائده، 32.
- ↑ مصباح الشریعه، باب 22.