محمد بن علی (باقر العلوم)

نسخهٔ تاریخ ‏۷ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۲۸ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'می گوید' به 'می‌گوید')

محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب مشهور به امام باقر(ع) (۵۷-۱۱۴ق) امام پنجم شیعیان است که حدود ۱۹ سال امامت شیعیان را بر عهده داشت.

امام باقر(ع)
نام محمد بن علی
کنیه ابوجعفر
القاب باقر، شاکر، هادی
ولادت ۱ رجب، ۵۷ق.
پدر امام سجاد (ع)
مادر فاطمه دختر امام حسن (ع)
مدت امامت ۱۹ سال (۹۵ تا ۱۱۴ق)
طول عمر ۵۷ سال
زادگاه مدینه
تاریخ شهادت ۷ ذی‌الحجه، ۱۱۴ق.
علت شهادت مسمومیت توسط زهر
قاتل هشام بن عبدالملک
مدفن مدینه بقیع

دوره امامت امام باقر(ع) مصادف با ضعف دولت بنی‌امیه و درگیری امویان بر سر قدرت بود. امام باقر(ع) در این دوره جنبش علمی وسیعی را پدید آورد که در دوره امامت فرزندش امام صادق(ع) به اوج خود رسید. گفته‌اند که وی در علم، زهد، عظمت و فضیلت، سرآمد بود. از آن حضرت روایات بسیاری در علوم فقه، توحید، آثار و سنت نبوی، قرآن، اخلاق و آداب نقل کرده‌اند. در دوره امامت او گام‎های بزرگی در تدوین دیدگاه‎های شیعه در رشته‌های گوناگون اعم از اخلاق، فقه، کلام، تفسیر و... برداشته شد.

بزرگان اهل سنت نیز به شهرت علمی و دینی وی گواهی داده‌اند. ابن حجر هیتمی می‌گوید:

ابوجعفر محمد باقر، گنج‌های پنهان علوم، حقایق احکام و حکمت‌ها و لطایف را آشکار نمود. او عمرش را در طاعت خدا گذراند و در مقامات عارفین به جایی رسیده بود که زبان گویندگان از وصف آن ناتوان است. او سخنان بسیاری در سلوک و معارف دارد.

نسب و کنیه امام باقر(ع)

«محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب» مشهور به امام باقر(ع) پنجمین امام شیعیان، فرزند امام سجاد امام چهارم شیعیان است و مادر وی ام عبدالله دختر امام حسن مجتبی(ع) است.[۱] از این رو به امام باقر(ع) لقب هاشمی بین هاشمیین، علوی بین علویین یا فاطمی بین فاطمیین دادند. [۲]

امام باقر(ع) فرزند امام سجاد(ع) و فاطمه دختر امام حسن(ع) است. چون نسب او هم به امام حسن(ع) و هم به امام حسین(ع) می‌رسد، به او لقب هاشمیٌ بین هاشمیَین، علویٌ بین علویَین و فاطمیٌ بین فاطمیَین داده‌اند.

زندگی‌نامه امام باقر(ع)

امام باقر(ع) فرزند امام سجاد(ع) و فاطمه دختر امام حسن(ع) است.[۳] چون نسب او هم به امام حسن(ع) و هم به امام حسین(ع) می‌رسد، به او لقب هاشمیٌ بین هاشمیَین، علویٌ بین علویَین و فاطمیٌ بین فاطمیَین داده‌اند.[۴] بر پایه حدیث لوح که جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده، پیامبر اسلام پیش از به دنیا آمدن امام باقر(ع) نام او را محمد و لقبش را باقر(شکافنده) قرار داده بود. [۵] او ملقب به باقرالعلم، شاکر، هادی و امین بود.[۶] اما مشهورترین لقبش باقر (شکافنده) است. [۷]

یعقوبی می‌نویسد: «بدان سبب باقر نامیده شد که علم را شکافت.»[۸] به گفته شیخ مفید امام باقر(ع) در علم، زهد و بزرگواری از همه برادرانش برتر، و قدر و منزلتش بیشتر بود و همه او را به عظمت می‌ستودند.[۹]

کنیه معروفش ابوجعفر است.[۱۰] در منابع روایی بیشتر با عنوان ابوجعفر اول از وی یاد می‌شود[۱۱] تا با ابوجعفر ثانی (امام جواد(ع)) اشتباه نشود.[۱۲]

امام باقر(ع) در ۱ رجب سال ۵۷ قمری در مدینه به دنیا آمد.[۱۳] برخی ولادتش را ۳ صفر همان سال نقل کرده‌اند.[۱۴] او در واقعه کربلا در حالی که خردسال بود، حضور داشت.[۱۵]

بر اساس منابع تاریخی امام باقر سه همسر و هفت فرزند داشت.[۱۶]

القاب‌ امام باقر(ع)

لقب‌هایش عبارت‌اند از: شاکر، هادی و باقر. باقر لقب مشهور او و به معنای شکافنده است. یعقوبی می‌نویسد: بدان سبب باقر نامیده شد که علم را شکافت.[۱۷] کنیه معروفش، ابوجعفر است.[۱۸] در منابع روایی بیشتر با عنوان ابوجعفر اول از وی یاد می‌شود.

  1. الامین [۱۹]؛ امانت دارِ اسرارِ الهی.
  2. الباقر [۲۰] به معنی شکافنده.
  3. باقرالعلم [۲۱](العلوم) به معنی شکافنده دانش (دانش ها).
  4. الشاکر [۲۲] به معنی شُکر کننده.
  5. الشاکر لله [۲۳] به معنی شکرکننده خداوند.
  6. الشبیه [۲۴] به معنی اینکه به پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم شباهت داشته است.
  7. محمد بن علی الاوّل [۲۵] برای اینکه با امام جواد‌علیه‌السلام که آن حضرت نیز ملقّب به محمد بن علی است، اشتباه نشود.
  8. الهادی [۲۶] به معنی هدایت کننده جامعه.
  9. الباقری [۲۷] به این معنی که این صفت را داراست که شکافنده علوم است.
  10. الباقران [۲۸]؛ لقب امام پنجم و ششم.
  11. الصادقان [۲۹]؛ لقب امام پنجم و ششم.
  12. الصادقَیْن [۳۰]؛ لقب امام پنجم و ششم.
  13. الصادقون [۳۱]؛ لقب امام پنجم و ششم.

برخی از روایات منتسب به این دو امام بوده است؛ لذا از این واژه‌ها بهره می برده اند.

  1. السیّدان [۳۲]؛ لقب امام پنجم و ششم.
  2. احدهما [۳۳]؛ لقب امام پنجم و ششم.

در برخی روایات که مشخص نبوده است روایت از امام پنجم و یا ششم است، از لقب احدهما استفاده می‌کرده‌اند.

فضائل و مناقب امام باقر(ع)

امام باقر(ع) را آیینه تمام نمای پیامبر(ص) و امامان پیشین دانسته‌اند. در روایتی که پیامبر برای جابر بن عبدالله انصاری نام یکایک امامان معصوم(ع) را باز می‌گوید، آمده است که چون پیامبر به امام باقر(ع) می‌رسد، به جابر فرمان می‌دهد که سلام مرا بدو برسان. [۳۴]

دائم الذکر بودن

امام باقر (ع) همپای همه‌‌ی ارزش‌های علمی خویش، انسانی دائم الذکر بود. امام صادق (ع) درباره‌‌ی پدر بزرگوار خویش می‌فرماید:

پدرم کثیر الذکر بود (هماره یاد خدا را بر قلب و زبان جاری داشت) به گونه‌ای که وقتی همراه او راه می‌رفتم او مشغول یاد خدا بود و چون بر سفره غذا مشغول خوردن غذا بودیم باز هم از یاد خدا غافل نبود. با مردم سخن می‌گفت، ولی این روابط اجتماعی نیز او را از یاد الهی دور نمی‌داشت، زبانش هماره به گفتن لا اله الا الله مترنم بود. آن حضرت همیشه ما را فراخوانده و از ما می‌خواست تا طلوع خورشید مشغول یاد و ذکر خدا باشیم و به آن گروه از اعضای خانواده که قادر به قرائت قرآن بودند، خواندن قرآن را توصیه می‌کرد و آن گروه که قادر به تلاوت قرآن نبودند، دستور می‌داد که ذکر خدا را بر لب جاری کنند. [۳۵]

علم

امام باقر(ع) سرآمد عالمان روزگار خویش بود. برخی دانشمندان بزرگ مسلمان گفته‌اند که او چنان به رموز و اسرار علوم آگاه بود و احکام و حکمت‌ها و لطایف علمی را به طالبان عطا می‌فرمود که کسی جز کوردلان یا گمراهان منکر آن نتواند بود.[۳۶]

حلم

فرو خوردن خشم و خویشتنداری هنگام غضب، از صفات آشکار امام باقر(ع) است.[۳۷]

مردی از اهل شام در مدینه ساکن بود و به خانه امام بسیار می‌آمد و به آن گرامی می‌گفت:...در روی زمین بغض و کینه ی کسی را بیش از تو در دل ندارم و با هیچکس بیش از تو و خاندانت دشمن نیستم! و عقیده ام آنست که اطاعت خدا و پیامبر و امیر مؤمنان در دشمنی با توست، اگر می بینی به خانه ی تو رفت و آمد دارم بدان جهت است که تو مردی سخنور و ادیب و خوش بیان هستی! در عین حال امام (ع) با او مدارا می‌فرمود و به نرمی سخن می گفت. چندی بر نیامد که شامی بیمار شد و مرگ را رویاروی خویش دید و از زندگی ناامید شد، پس وصیت کرد که چون در گذرد امام باقر(ع) بر او نماز گذارد.

شب به نیمه رسید و بستگانش دریافتند که او مرده است، بامداد وصی او به مسجد آمد و امام باقر (ع) را دید که نماز صبح به پایان برده و به تعقیبات مشغول است.

عرض کرد: آن مرد شامی از دنیا رفته و خود چنین خواسته که شما بر او نماز گزارید.

فرمود: او نمرده است... شتاب مکنید تا من بیایم.

آنگاه به خانه ی شامی آمد و بر بالین او نشست و او را صدا زد و او پاسخ داد، امام او را نشانید و پشتش را به دیوار تکیه داد و شربتی طلبید و به او داد و به بستگانش فرمود غذاهای سرد به او بدهند و خود بازگشت.

مدتی نگذشت که شامی شفا یافت و به نزد امام آمد و عرض کرد: «گواهی می دهم که تو حجت خدا بر مردمانی» [۳۸]

عده ای به محضر امام باقر (ع) رسیدند و دیدند که یکی از فرزندان او بیمار شده است و امام (ع) ناراحت و اندوهگین است.

با خود گفتند: اگر این کودک از دنیا برود می ترسیم امام ‌علیه‌السلام را آن گونه ببینیم که نمی خواهیم در آن حال باشد.

چیزی نگذشت که صدای شیون اهل خانه بلند شد و فرزند امام (ع) از دنیا رفت. آنگاه حضرت نزد آنها آمد در حالیکه چهره او شاد بود و ناراحتی‌های قبل از سیمای او بر طرف شده بود.

آنها به امام (ع) عرض کردند: فدایت شویم ما ترس آن داشتیم که با مرگ فرزند حالتی پیدا کنید که ما هم بخاطر اندوه شما غمگین شویم.

حضرت به آنها فرمود: ما می خواهیم کسی را که دوست داریم بسلامت باشد و ما راحت باشیم اما وقتی امر الهی فرا رسد تسلیم اراده خداوند هستیم.[۳۹]

تسلیم

رضا و تسلیم در برابر خواست و اراده الهی، از دیگر ویژگی‌ها و فضیلت‌های امام باقر(ع) است. در روایتی همان امام همام(ع) می‌فرماید: "ما [اهل بیت‌] دست به دعا برمی‌داریم و حاجت خویش را از خدا می‌خواهیم؛ اما چون قضای الهی به گونه‌ای دیگر رقم خورد، همان را می‌پسندیم". [۴۰]

انفاق

دستگیری از فقیران و تهیدستان، یکی دیگر از فضیلت‌های اخلاقی امام باقر(ع) است. امام(ع) از این نظر میان مردم شهرتی چشمگیر داشت و همه او را به احسان و کرم می‌شناختند هر چند دارایی فراوانی نداشت. امام صادق(ع) در‌این‌باره می‌فرماید: "دارایی پدرم در میان خاندانش، کم‌تر بود؛ ولی خرجش بیش‌تر. با این حال، او هر جمعه یک دینار صدقه می‌داد".[۴۱]

هیبت

شخصیت امام باقر(ع) را جلوه‌ای ویژه‌ در دیده دیگران بود و هر کسی را در تأثیر خویش می‌گرفت.

ابوبصیر گوید: خدمت امام باقر(ع) رسیدم و عرض کردم: "شما وارث رسول خدا(ص) هستید؟ فرمود: آری! گفتم: رسول خدا وارث پیامبران بود و هر چه را که آنها می‌دانستند می‌دانست؟ فرمود: آری! گفتم: شما می‌توانید مرده را زنده کنید و کور مادر زاد و مبتلا به پیسی را بهبود بخشید؟ فرمود: آری به اذن خدا! آن‌گاه به من فرمود: ای ابا محمد! نزدیک من بیا، پس نزدیکش رفتم، حضرت به چهره‌ام و چشمم دست کشید که فوراً بینا شدم و خورشید و آسمان و زمین و خانه‌ها و هر چه را که در شهر بود دیدم". [۴۲]

از دیگر فضائل امام باقر(ع) است: عبادت و راز و نیاز، فروتنی، مهم شمردن امر آخرت، سخاوت و کار و کوشش. [۴۳]

اصحاب و شاگردان امام باقر (ع)

در مکتب امام باقر (ع) شاگردانی نمونه و ممتاز پرورش یافتند از جمله:

ابان بن تغلب

ابان از شخصیت‌های علمی عصر خود بود و در تفسیر، حدیث، فقه، قرائت و لغت تسلط بسیاری داشت. والایی دانش ابان چنان بود که امام باقر (ع) به او فرمود در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوی بده زیرا دوست دارم مردم چون تویی را در میان شیعیان ما ببینند.[۴۴]

زراره

زراره از قرائت و فقه و کلام و شعر و ادب عرب بهره ای گسترده داشت و نشانه‌های فضیلت و دینداری در او آشکار بود. [۴۵]

محمد بن مسلم

فقیه اهل بیت(ع) و از یاران راستین امام باقر و امام صادق (ع) بود، او اهل کوفه بود و برای بهره گرفتن از دانش بیکران امام باقر (ع) به مدینه آمد و چهار سال در مدینه ماند.

عصر امام باقر (ع)

امام باقر (ع) در زمان واقعه عاشورا چهار سال داشتند چنانچه خود در جایی فرموده اند: من چهار ساله بودم که جدم حسین بن علی کشته شد و شهادت وی و آنچه را در آن وقت بما رسید بیاد دارم.[۴۶]

پس از شهادت امام حسین (ع) آن حضرت 37 سال امامت پدر خود علی بن حسین (ع) را درک کرد. و پس از شهادت آن حضرت عهده دار مقام امامت شد.

دوران زندگی آن حضرت با حکومت ده تن از خلفای اموی (از معاویة بن ابی سفیان تا هشام بن عبدالملک) و ایام امامتش با حکومت پنج تن از ایشان (ولید بن عبدالملک (متوفی 96) و سلیمان بن عبدالملک (متوفی 99) و عمر بن عبدالعزیز (متوفی 101) و یزید بن عبدالملک (متوفی 105) و هشام بن عبدالملک (متوفی 125)) مقارن بود.

بنابر آنچه از منابع معتبر به دست می‌آید، دوران زندگی امام پنجم بیشتر در شهر مدینه به نشر معارف دینی و ارشاد شیعیان و تربیت شاگردان گذشت. زمان امام باقر (ع)، زمان ظهور فقهای بزرگ مخصوصاً در مدینه بود. در این دوران، مسلمانان که از فتوحات خارجی و جنگ های داخلی تا حدودی فراغت یافته بودند، از اطراف و اکناف سرزمین های اسلامی برای فراگرفتن احکام الهی و فقه اسلامی به مدینه، که شهر حضرت رسول (ص) و اصحاب و تابعان ایشان بود، روی می نهادند. فقها و محدّثان بزرگی از جمله سعید بن مسیّب (متوفّی 94)، عروة بن زبیر (متوفّی 94)، خارجة بن زید بن ثابت (متوفّی 99)، ربیعة الرأی (متوفّی 136)، سفیان بن عُیَیْنه و محمّدبن شهاب زُهْری (متوفّی 124) در این شهر جمع بودند. بخصوص که منع کتابت حدیث در زمان عمر بن عبدالعزیز لغو شده بود. [۴۷]

در این دورانِ شکوفایی فقه و حدیث بود که دانش و معرفت امام باقر (ع) و نیز فرزند او امام صادق (ع)، بر همگان آشکار شد و اصول و مبانی کلام و فقه و سایر معارف دینی شیعه، که این دو امام بیش از همه مبیّن آن بودند، تدوین و توسّط راویان و شاگردان ایشان به عالم پراکنده شد. بسیاری از مجتهدان و مؤسّسان مذاهب فقهی دیگر از این دو امام فیض برده اند و به همین جهت، رایج شدن لقب «باقر» برای امام پنجم، که لقبی کاملاً علمی است، بسیار پر معنی است.

مقابله امام باقر (ع) با فرقه‌های انحرافی

در زمان امام باقر (ع) فرقه‌های انحرافی بسیاری پدیدار شده بود که امام در‌ مقام پاسداری از اسلام در قالب مناظره با سران فرقه‌ها یا در بین اصحاب خود، پوچی عقاید منحرفان را آشکار می‌کرد و به این وسیله از پایگاه‌های فکری و عقیدتی شیعه دفاع می‌کرد. [۴۸]

مقام علمی و سیاسی امام باقر(ع) در نزد علمای مذاهب چهارگانه اهل سنت

برخی از علمای مذاهب چهارگانه اهل سنت به امامت آن حضرت در علم و سیاست تصریح نموده‌اند که ما تعدادی را متذکر می شویم:

شمس الدین محمّد بن احمد بن عثمان الذهبی

«ابوجعفر الباقر سیّد امام فقیه، یصلح للخلافة [۴۹]؛ ابوجعفر باقر، سیّد، امام، فقیه و کسی است که برای خلافت صلاحیت دارد».

در جایی دیگر می‌گوید:«و کان احد من جمع بین العلم و العمل و السؤدد و الشرف و الثقة و الرزانة و کان اهلا للخلافة» [۵۰] ؛«او یکی از کسانی بود که بین علم وعمل و بزرگواری و شرف و وثاقت، جمع نموده بود. او اهلیت بر خلافت را داشت...».

صلاح الدین خلیل بن ابیک صفدی

«...و کان احد من جمع العلم و الفقه و الدیانة و الثقة و السؤدد و کان یصلح للخلافة و هو أحد الأئمة الاثنی عشر الذین یعتقد الرافضة عصمتهم...» [۵۱] ؛«... او یکی از کسانی بود که علم و فقه و دیانت و وثاقت و بزرگواری را جمع نموده و برای خلافت صالح بود و او یکی از ائمه دوازده گانه است که شیعه قائل به عصمت آنها است».

ابن صبّاغ مالکی

«وکان محمّد بن علیّ بن الحسین(ع) مع ما هو علیه من العلم و الفضل و السؤدد و الرئاسة و الامامة، ظاهر الجود فی الخاصة و العامة، مشهورالکرم فی الکافة، معروفا بالفضل و الاحسان مع کثرة عیاله و توسط حاله» [۵۲] ؛«محمد بن علی بن الحسین ‌علیه‌السلام، با وجود علم و فضل و بزرگواری و ریاست و امامت، اهل جود به خاص و عام بود. او مشهور به کرم بر همه بود و با کثرت عیال و متوسط الحال بودن در مال، معروف به فضل و احسان بود».

احمد بن یوسف قرمانی

«وکان خلیفة ابیه من بین اخوته و وصیّه و القائم بالامامة من بعده، و لم یظهر عن احد من اولاد الحسن و الحسین من علم الدین و السنن و علم القرآن و السیر و فنون الآداب ما ظهر عن ابی جعفر» [۵۳] ؛«... او از بین برادرانش جانشین پدرش و قائم مقام امامت بعد از او بود. و از هیچ یک از اولاد حسن و حسین در علم دین و سنن و علم قرآن و تاریخ و فنون و آداب، به مقدار آنچه از ابی جعفر رسیده، ظاهر نشده است».

محمد ابوزهره از بزرگان علمای مصر

«وکان محمّد ابنه وریثه فی الامامة العلم و نیل الهدایة، و لذا کان مقصد العلماء من کل البلاد الاسلامیة، و ما زار احد المدینة الّاعرج علی بیت محمّد الباقر یاخذ عنه» [۵۴] ؛«محمد فرزند زین‌العابدین وارث او در امامت علم و نیل به هدایت بود. و لذا مقصد علمای همه سرزمین های اسلامی بود. هیچ کس به زیارت مدینه نمی‌آمد جز آنکه وارد خانه او شده و از آن حضرت اخذ علم می‌نمود».

بعد از نقل سخنان بزرگان اهل سنت در مورد امام باقر (ع) توجه شما را به روایتی جلب می کنم که مورد اتفاق فریقین است و آن حدیث دوازده خلیفه است که در تمام مصادر مذاهب اربعه آمده است و ما به یک مورد کفایت می کنیم:

ابن کثیر در تفسیر آیه مبارکه«وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیبا» ؛«خدا از بنی اسرائیل پیمان گرفت، و از آنها دوازده رهبر و سرپرست برانگیختیم». [۵۵]

پس از توجه دادن به حدیثی که در صحیح بخاری و مسلم آمده است که پیامبراکرم (ص)فرمودند:«لایزال أمر الناس ماضیا ما ولیهم إثنا عشر رجلا...کلّهم من قریش»پیوسته امور مردم می‌گذرد(در روایات دیگر پیوسته اسلام عزیز است) مادامی که دوازده نفر بر آنها خلافت می‌کنند که همگی آنها از قریش اند. وی در توضیح این روایت می‌نویسد: و معنای این حدیث بشارت به وجود دوازده خلیفه صالح است که حق را اقامه می‌کنند و در میان مردم به عدل رفتار می‌کنند...و ظاهر امر این است که مهدی که بشارت آمدن او در روایات به دست ما رسیده که زمین را پر از عدل و داد می‌کند از جمله آنان است...[۵۶]

امام باقر (ع) از نگاه دانشمندان و علمای مذاهب چهارگانه اهل سنت

بن حجر هیثمی از متعصبان اهل سنت

«ابوجعفر محمدالباقر سمی بذالک من بقر الارض ای شقها و آثار مخبئاتها و مکامنها فلذالک هو اظهر من مخبئات کنوز المعارف و حقائق الاحکام ما لایخفی الا علی منطمس البصیره او فاسدالطویه و من ثم قیل فیه هو باقرالعلم و جامعه و شاهر علمه و رافعه» لقب باقر برای ابوجعفر محمد باقر برگرفته از شکافتن زمین و بیرون آوردن گنج‌های پنهان آن است، بدین جهت که او از گنج‌های پنهان معارف و حقایق احکام را آن‌قدر آشکار ساخت که جز بر افراد بی‌بصیرت و دل‌های ناپاک پوشیده نیست و از این جاست که وی را شکافنده و جامع دانش و نشر دهنده و بر افرازنده علم خویش نامیده‌اند.

وی سپس به شخصیت امام(ع) در بعد عرفان اشاره می‌کند و می‌گوید: «و له من الرسوخ فی مقامات العارفین ما یکل عنه السنه الواصفین و له کلمات کثیره فی السلوک و المعارف لا تحتملها هذه العجاله» و برای او از استواری و ثبات در مراحل سلوک عرفانی منزلتی است که وصف‌کنندگان از بیان آن عاجزند و در زمینه این سلوک و معارف دارای کلمات فراوانی است که فرصت، مجال طرح آن را نمی‌دهد. [۵۷]

«عبدالله عطاء» مکی از دانشمندان عصر امام(ع) می‌گوید: «هیچ‌گاه دانشمندان را از نظر علمی بدان سان که نزد امام محمدباقر(ع) بودند کوچک و حقیر نیافتم. دیدم «حکم ابن عتیبه» را با همه زیادی علم و منزلتی که در نزد مردم داشت، در مقابل آن حضرت همانند کودکی بود که در مقابل معلم خویش نشسته باشد.» [۵۸]

جاحظ دانشمند برجسته اهل سنت

آفاق زیبا و بلندای کلام حکیمانه امام باقر(ع) را این‌گونه ترسیم می‌کند: «قد جمع محمد ابن علی ابن الحسین(ع) صلاح حال الدنیا بحذافیرها فی کلمتین فقال: «صلاح جمیع المعایش و التعاضر ملا مکیال: ثلثان فطنه و ثلثه تغافل»

محمد ابن علی ابن الحسین مصلحت تمامی زندگی دنیا را در دو کلمه جمع کرده و فرموده است: صلاح همه زندگی‌ها و روابط و معاشرت «با دیگران» در پر کردن پیمانه‌ای است که دو سوم آن هوش و فراست و زیرکی و یک سوم آن تغافل (و خود را به غفلت زدن در بعضی از امور) است. [۵۹] «قتاده» فقیه بصره به امام باقر(ع) گفت: «به خدا سوگند من در نزد فقیهان و ابن عباس نشسته‌ام اما اضطرابی که در نزد شما دارم، در نزد هیچ یک از آنان نداشته‌ام.

فقال له ابوجعفر(ع) اتدری این انت، انت بین یدی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه... ؛ فرمود: آیا می‌دانی که در کدامین مکان قرار گرفته‌ای؟ تو اکنون در مقابل خانه‌هایی هستی که خداوند به رفعت و بلند مرتبه‌ای آن رخصت داده است و نام خدا در آن برده می‌شود و صبح و شام خدای را در آن خانه‌ها تسبیح می‌کنند و آنان مردانی هستند که تجارت و خرید و فروش آنان را از یاد خدا و اقامه نماز و پرداخت زکات باز نمی‌دارد. تو در این گونه مکانی و ما دارای این خانه‌ها.» [۶۰] نظیر همین سؤال را «عکرمه» دیگر دانشمند اهل سنت از امام(ع) نمود و پاسخی نظیر پاسخ قتاده دریافت داشت. [۶۱]

فخر رازی از علمای اهل سنت

در تفسیر خود در بیان نظرهای مختلف راجع به معنای کوثر می‌نویسد: «سومین نظر در معنای کوثر این است که منظور از آن، فرزندان پیامبر اسلام(ص) است و این به آن جهت است که این سوره در رد کسانی نازل شده است که از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزند عیب‌ جویی می‌کردند که در این صورت معنای آن این است که خداوند تو را فرزندان و نسلی عطا می‌کند که در طول تاریخ برقرار خواهند ماند. سپس می‌گوید: «ببین که چقدر انسان‌ها از اهل بیت پیامبر(ص) به شهادت رسیده‌اند اما جهان همچنان شاهد رونق فزاینده آنان است. آن‌گاه بنگر که چه تعداد از بزرگان اندیشمند مانند امام باقر، امام صادق، امام کاظم، امام رضا علیهم‌السلام و محمد نفس زکیه در میان آنها جلوه‌گر شده است.» [۶۲]

محمدبن سعد زهری

وی درباره حضرت می‌گوید:«محمد من الطبقة الثالثة من التابعین من المدینة، کان عابدا عالما ثقة، محمد از طبقه سوم از تابعین مدینه است، او مردی عابد، عالم و ثقه بود». [۶۳] وی در جای دیگر می‌گوید:«کان ثقة کثیر الحدیث، او ثقه و کثیر الحدیث بود».[۶۴]

احمد بن حنبل

او بر سندی که از اامام رضا(ع) تا امام باقر (ع) و از آن حضرت تا رسول خدا (ص) از ذریه حضرت در آن قرار داشتند گفت:«لو قرات هذا الاسناد علی المجنون لبریء من جنته، اگر این سند بر دیوانه ای قرائت شود از جنونش بهبودی می یابد». [۶۵]

ابوعثمان عمربن بحر جاحظ

«...و هو سید فقهاء الحجاز و منه ابنه جعفر تعلّم الناس الفقه، و هو الملقّب بالباقر، باقرالعلوم، لقّبه به رسول الله (ص)... او سید فقهای اهل حجازاست، که مردم فقه را از او و فرزندش جعفر فراگرفتند. او ملقّب به باقر است، کسی که علم را می شکافد، و این لقبی است که رسول خدا(ص) براو گذارده است». [۶۶]

محمدبن طلحه شافعی

«هو باقرالعلم و جامعه و شاهر علمه و شاهرعلمه و رافعه...صفاقلبه و زکا علمه و طهرت نفسه و شرفت اخلاقه و عمرت بطاعة الله اوقاته ورسخت فی مقام التقوی قدمه...» [۶۷]؛«او ابوجعفر محمّدبن علی بن ابی‌طالب است... او را به جهت کثرت سجودش باقر نامیدند؛ زیرا سجده پیشانی اش را شکافته و باز کرده بود. و برخی او را به جهت فراوانی علمش باقر نامیده اند..».

ابوزکریّا محیی الدین بن شرف نووی

او درباره حضرت باقر(‌علیه‌السلام) می‌گوید:«هوتابعی جلیل، امام بارع، مجمع علی جلالته، معدود فی فقهاءالمدینة و أئمتهم»؛ «اوتابعی جلیل، امامی نمونه است. کسی که بر جلالتش اجماع بوده و درجمل فقهای مدینه و امامان فقها به حساب می‌آید». [۶۸]

ابوالعباس ابن خلکان

«...کان الباقر عالما سیّدا کبیرا. وانّما قیل له الباقر، لانّه تَبقّّر فی العلم»؛ [۶۹] «باقر، مردی عالم، سیّد و کبیر بود. او را باقر نامیده اند؛ زیرا در علم وسعت داد».

شمس الدین ذهبی

«وکان من فقهاء المدینة، وقیل له الباقر؛ لانّه بقر العلم ای شقّه و عرف اصله و خفیّه» [۷۰] ؛«او از فقهای مدینه به حساب می‌آمد، به او باقر گفته‏‌اند؛ زیرا علم را شکافته و اصل و ریشه آن را شناخته است».

ابن کثیر دمشقی

«و هو محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب القرشی الهاشمی ابوجعفر الباقر...و هو تابعی جلیل، کبیر القدر کثیرا، اَحد اعلام هذه الامة علما و عملا و سیادة و شرفا.. حدّث عنه جماعة من کبار التابعین و غیرهم...» [۷۱]؛ «او محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب، قرشی، هاشمی، ابوجعفر باقر است... او تابعی جلیل، بسیار بزرگ مقدار، یکی از بزرگان این امت از حیث علم و عمل و بزرگی و شرف است...از او جماعتی از بزرگان تابعین و دیگران روایت نموده‌اند».

حافظ احمد بن علی بن حجر عسقلانی

«محمد بن علی بن الحسین بن ابی‌طالب، ابوجعفرالباقر، ثقة، فاضل من الرابعة» [۷۲]؛ «محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب، ابوجعفر باقر، ثقة، فاضل و از طبقه چهارم است».

احمد بن حجر هیتمی مکّی

«وارثه منهم عبادة وعلما و زهادة ابوجعفر محمّد الباقر... فلذ لک هو اظهر من مخبّات کنوز المعارف و حقائق الاحکام و الحکم و اللطائف» [۷۳] «...وارث علی بن الحسین در عبادت و علم و زهد، ابوجعفر محمّد باقر بود. اورا به جهت شکافتن علم باقر نامیدند...به همین جهت است که او گنج های معارف و حقائق احکام و حِکم و لطائف را آشکار ساخت...».

ابن عماد حنبلی

«و کان من فقهاء المدینة، وقیل له الباقر لانّه بقر العلم ای شقه و عرف اصله و خفیّه و توسع فیه» [۷۴] «او از فقهای مدینه بود، و به جهت شکافتن علم و شناختن اصل و مخفی آن و توسعه در آن، باقر نامیده می شد».

احمد بن تیمیه حرّانی

«ابوجعفر محمّد بن علی من خیار اهل العلم و الدین و قیل:انّما سمّی الباقر لانّه بقر العلم» «ابوجعفر محمّد بن علی از بهترین های اهل علم ودین بود، گفته شده: اورا باقر نامیدند؛ زیرا علم را می شکافت». وی همچنین در جای دیگر می‌گوید:«محمّد الباقر أعظم الناس زهدا و عبادة بقر السجود جبهته و کان أعلم أهل وقته، سماه رسول الله (ص)الباقر...» [۷۵]؛ «محمد باقر بزرگترین مردم از جهت زهد و عبادت بود به گونه‌ای که سجده پیشانی اش را شکافته بود. اعلم زمان خویش بود، و پیامبر(ص)او را باقر نام نهاده بود».

شهادت امام باقر (ع)

تاریخ رحلت امام باقر (ع) را با اختلاف پنج سال، از ۱۱۳ تا ۱۱۸، ذکر کرده‌اند. ابن سعد [۷۶] نخست با نقل خبری از استاد خود واقِدی تاریخ رحلت آن حضرت را سال ۱۱۷ و مدت عمرشان را ۷۳ سال ذکر می‌کند، سپس می‌گوید که رحلت ایشان را در ۱۱۸ و ۱۱۴ هم دانسته‌اند.

ابن اثیر [۷۷] نیز عمر حضرت باقر (ع) را ۷۳ سال ثبت کرده و ۵۸ سال را نیز نسبت داده است. امّا بیش‌تر مورخان شیعی و سنی وفات آن حضرت را در ۱۱۴ و اکثر سیره نویسان شیعه عمر وی را ۵۷ سال دانسته‌اند. [۷۸]

به هر حال، ۷۳ سال یقیناً نادرست است، زیرا در آن صورت باید در سال ۴۴ متولد شده باشند. امّا چون عموم مورخان تولّد پدرش علی بن حسین (ع)را در سال ۳۸ نوشته‌اند و بنا بر این در سال ۴۴ آن حضرت بیش از شش سال نداشته است، امکان تولّد حضرت باقر (ع) در سال ۴۴ منتفی است. یعقوبی [۷۹] هر چند وفات حضرت باقر (ع) را به سال ۱۱۷ می‌داند، می‌گوید که وی ۵۸ سال عمر کرده و در واقعه عاشورا چهار ساله بوده است.

امّا چون واقعه عاشورا در سال ۶۱ هجری بوده، وفات آن حضرت سال ۱۱۴ می‌شود نه ۱۱۷. به نظر می‌رسد که چون مورخان اهل سنّت، ولادت را سال ۵۶ و وفات را ۱۱۴ ثبت کرده‌اند، باید عمر امام باقر (ع) را ۵۸ سال بدانند. [۸۰]

ماه و روز شهادت امام باقر (ع)

در ماه و روز رحلت آن حضرت نیز اختلاف است و آن را در ربیع الاوّل و هفتم ذی الحجه و ربیع الاخر گفته‌اند. [۸۱] برخی از مورخان، از جمله ابن خلّکان [۸۲] و صفدی [۸۳] محل وفات او را ده‌کده‌ای به نام حُمَیْمَه واقع در منطقه شراة بین راه مدینه به دمشق [۸۴] دانسته‌اند.

محل شهادت امام باقر (ع)

درباره محل دفن آن حضرت، قبرستان بقیع در مدینه، اختلافی دیده نمی‌شود. در روایت ابوبصیر از حضرت صادق (ع) که کلینی [۸۵] و به نقل از او مجلسی [۸۶] آورده است، آن حضرت می‌فرماید که پدرم به سال ۱۱۴ وفات یافت و پس از پدر نوزده سال و دو ماه زنده بود. چون رحلت امام سجاد (ع) را بیش‌تر مورخان در محرم نوشته‌اند، ظاهراً رحلت امام باقر (ع) در ربیع الاول بوده است. ولی از ظاهر تعبیرِ بیشترِ مورخان و صریح عبارت شهید اول (مجلسی [۸۷] به نقل از الدّروس) و قمی [۸۸] برمی‌آید که هفتم ذی الحجه را برگزیده‌اند.

پانویس

  1. المفید، الارشاد، ج۲، ص۱۵۵
  2. المفید، الارشاد، ج۲، ص۱۵۸؛ عیان الشیعه، ج۸، ص ۳۹۰
  3. مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۵۵
  4. مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۵۸
  5. قمی رازی، کفایة الاثر، ۱۴۰۱ق، ص۱۴۴-۱۴۵
  6. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۲۱۰
  7. مجلسی، جلاء العیون، ۱۳۸۲ش، ص۸۴۹
  8. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۲۸۹
  9. مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۵۷
  10. طبری، دلائل الامامة، ۱۴۱۳ق، ص۲۱۶
  11. طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۴۹۷
  12. اربلی، کشف الغمه، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۸۵۷
  13. طبری، دلائل الإمامة، ۱۴۱۳ق، ص۲۱۵؛ طبرسی، إعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج‏۱، ص۴۹۸
  14. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۶، ص۲۱۲
  15. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۲۸۹
  16. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۲۱۰
  17. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۹
  18. طبری، دلائل الامامة، ص۲۱۶
  19. دلائل الامامة، ص 94؛ المناقب، ج 4، ص 211؛ الهدایةالکبری، ص 237؛تاریخ اهل البیت(ع)، ص 131
  20. دلائل الامامة، ص 94؛ کشف الغمّه، ج 2، ص 318؛ جامع المقال، ص 185؛ مجمع الرجال، ج 7، ص 194؛ اعیان الشیعه، ج 1، ص 650
  21. کشف الغمّه، ج 2، ص 318؛ المناقب، ج 4، ص 211، مدینةالمعاجز، ج 5، ص 5
  22. الهدایةالکبری، ص 237
  23. المناقب، ج 4،ص 211
  24. دلائل الامامة، ص 94؛ المناقب، ج 4، ص 211
  25. الکنی والالقاب، مامقانی، ص 164
  26. الهدایةالکبری، ص 237؛ دلائل الامامة، ص 94؛ کشف الغمّه، ج 2، ص 318؛ المناقب، ج 4، ص 211؛ تاریخ اهل البیت(ع)، ص 131
  27. الکنی والالقاب، ص 75
  28. جامع المقال، ص 185
  29. مجمع الرّجال، ج 7،ص 195
  30. جامع المقال، ص 185
  31. التهذیب، ج 1، ص 62؛ الاستبصار، ج 1، ص 8 و 76؛ وسائل الشیعه، ج 1، ص 146
  32. التهذیب، ج 3، ص 155
  33. جامع المقال، ص 185
  34. حلیة الابرار، ۳/ ۳۶۱
  35. جمعی از نویسندگان، ج1، ص30
  36. الصواعق المحرقة، ۲۰۱
  37. فرهنگ شیعه، ص۱۰۷
  38. امالی، شیخ طوسی، ص 261
  39. وسائل الشیعه، ج 12، ص 135
  40. سنن النبی‌، ۳۷۲
  41. وسائل الشیعة، ۷۱/ ۴۱۳
  42. اصول کافی، ج۲، ص۳۷۴
  43. اعیان الشیعه، ۱/ ۶۵۳- ۶۵۱
  44. جامع الروات، محمد بن علی اردبیلی، ج1، ص9
  45. جامع الروات، محمد بن علی اردبیلی، ج1، ص 117
  46. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۲۰
  47. مرتضی عسکری، معالم المدرستین، تهران، 1405 ق؛ ج 2، ص 44
  48. هادی منش، ابوالفضل، مبارزات فرهنگی امام باقر (ع)، مجله مبلغان، اسفند 1383 و فروردین 1384 - شماره 64 (از صفحه 11 تا 24)
  49. سیر اعلام النبلاء، الذهبی، ج13،ص120
  50. سیر اعلام النبلاء، الذهبی، ج4ص402و403
  51. الوافی بالوفیات، ج2ص102
  52. الفصول المهمة، ص
  53. اخبار الدول، ص111
  54. الامام الصادق، ص22
  55. مائده/12
  56. تفسیر ابن کثیر، ذیل آیه شریفه مائده/12
  57. صواعق المحرقه، ص 201
  58. حلیه الاولیاء، ج 3، ص 186؛ ارشاد مفید، ص 280، به نقل از بحارالانوار، ج 46، ص 286 و تذکره الخواص، ص 337 و البدایه و النهایه «ابن کثیر»، ج 9، ص 311، به نقل از سره پیشوایان، ص 308
  59. البیان و التبیین، ج 1، ص 84، نقل از بحارالانوار، ج 46، ص 289
  60. بحارالانوار، ج 46، ص 357
  61. بحارالانوار، ج 46،ص 258
  62. تفسیر فخر رازی، ج 32، ص 124
  63. تذکرة الخواص، سبط بن جوزی ص302
  64. البدایةوالنهایة، ابن کثیر، ج9،ص338
  65. الصواعق المحرقة، ابن حجر هیتمی، ص595،مؤسسةالرسالة
  66. رسائل جاحظ، ص108
  67. مطالب السؤول، ج2،ص100
  68. تهذیب الاسماءواللغات، نووی، ج1ص103
  69. وفیات الاعیان، ج4،ص30
  70. العبر فی خبر من غبر، الذهبی، ج1ص109.دار الکتب العلمیة
  71. البدایة والنهایة، ج2،ص338
  72. تقریب التهذیب، ج2ص541
  73. الصواعق المحرقة، ج2ص585
  74. شذرات الذهب، ج1،ص149.داربن کثیر
  75. منهاج السنة النبویة، فصل4 ص11ص50،مؤسسةقرطبة
  76. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبیر، ج۵، ص۳۲۴
  77. ابن اثیر، ابوالحسن، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۸۰
  78. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۴۰۱
  79. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۲۰
  80. حنبلی، ابن عماد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج۲، ص۷۲
  81. امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۴۵
  82. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۶، ص۲۱۲۲۱۹
  83. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۶، ص۲۱۷
  84. ابن خلکان شمس الدین، وفیات الاعیان، ج۳، ص۲۷۸
  85. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۷۲
  86. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۶، ص۲۱۷
  87. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۶، ص۲۱۷
  88. قمی، عباس، منتهی الامال، ج۲، ص۱۳۵